تصور کنین جایی گیر بیفتین که تنها نقطهی امن، همون کسیه که بیش از همه ازش میترسین. همین ترکیب متناقض «عشق و وحشت» اساس کار فرقهها و نظامهای تمامیتخواهه. الکساندرا استاین توی کتاب کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی توضیح میده چطور رهبرهای کاریزماتیک، با ترسوندن و همزمان نوازشکردن آدمها، ذهنشون رو تسخیر میکنن، چطور ممکنه آدمهای کاملاً معمولی دست به خودکشی دستهجمعی بزنن؟ چطور حاضر میشن عزیزترین آدمهای زندگیشون رو قربانی کنن؟ کتاب دنبال همین معماست؛ از فرقههای مذهبی گرفته تا گروههای سیاسی زیرزمینی و حتی نظامهای تمامیتخواه.
چرا کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی رو پیشنهاد میکنیم؟
کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی فقط درباره فرقهها نیست، درباره مکانیزمیه که میتونه هر جامعهای رو ببلعه. بعد از خوندنش، در مواجهه با این پرسشها که چرا یه مادر حاضر میشه بچهشو به یه فرقه بسپره؟ چرا یه آدم تحصیلکرده خودشو میترکونه وسط جمعیت؟ جوابها روشن میشن: ترکیب عشق و ترس، وابستگی نامنظم و ایزولهکردن فرد. کتاب پر از مثالهای واقعی و تکوندهندهست. از مجاهدین گرفته تا فرقههای مسیحی افراطی. همین باعث میشه بعد از خوندنش، به هر تبلیغ، هر رهبر، یا هر ایدئولوژی شکاکانه نگاه کنیم.
درباره نویسنده کتاب وحشت، عشق و شستشوی مغزی
الکساندرا استاین روانشناس اجتماعی و پژوهشگره، ولی این کتاب فقط نتیجه پژوهش و تحقیق نیست. استاین خودش قربانی سیستم فرقهگری بوده. سالها توی یه گروه بسته زندگی کرده و بعد از فرار، مسیرشو گذاشته روی فهمیدن و افشا کردن این مکانیزمها. همین تجربه مستقیم باعث میشه کتابش صرفاً علمی یا صرفاً خاطره نباشه، بلکه ترکیبی از هر دوتاس. روایتی که هم هشدار میده، هم آگاه میکنه، و هم یه ضدویروس ذهنی برای مقابله با دستکاریهای آیندهاس.
عالی عالی عالی هر چی بیشتر با این پادکست پیش میریم بیشتر ازش خوشمون میاد
این که چیزی نیست، من دیدم طرف ازدواج نکرده برای اینکه اهداف شرکت و کمپانی رو تامین کنه، چون بهش گفتن تو یک زن مستقلی و روی پای خودت ایستادی، بعد چند سال هم که رس اش رو کشیدن الان خونه سالمندان هستش، چون نه خانواده ای داره نه همسری و تنها هستش و کسی هم نداره که حوصله اش رو داشته باشند. البته سالی یک بار روز تولدش هنوز از فرقه اش ( کمپانی ) براش گل میفرستند