در مواجهه با واقعیت انکارناپذیر نابرابری چه باید کرد؟ چطور با این واقعیت روبرو بشوم که همیشه کسانی هستند که در زمینههای مختلف و مخصوصاً از نظر اقتصادی خیلی خیلی از من جلوتر هستند؟ آیا به جز اصلاح سیستم اقتصادی و اجتماعی که یک پروژهی بلندمدت و خیلی پیچیده است، هیچ کار دیگری از دست من به عنوان یک فرد برمیآید؟
نویسنده: عباس سیدین
کجای نردبان ایستادهام؟
مشکل نابرابری یکی از پیچیدهترین مسالههایی است که جوامع مختلف با آن روبرو هستند. فکر نمیکنم کسی حاضر باشد بگوید که رکود اقتصادی بهتر از رشد است. اما خب، هر الگوی رشد و توسعهای هم مستقیماً به بهتر شدن وضع زندگی عموم مردم تبدیل نمیشود. یکی از موضوعات مهم کتاب «نردبان شکسته» همین است: رشد اقتصادی قطعاً به رکود ترجیح دارد، اما با مشکل نابرابری چه باید کرد؟
آقای کیت پین در کتاب نردبان شکسته شرح میدهد که نابرابری با ذهن و جسم ما چه میکند و چطور روی تصمیمها و برنامهریزیها تاثیر میگذارد و باعث میشود هم کیفیت تصمیمگیریهایمان بدتر بشود و هم کیفیت زندگیهایمان. پس برای مقابله با نابرابری افسارگسیخته چه باید کرد؟
دو رویکرد مکمل در مقابل نابرابری
به نظر میرسد دو روش کلی برای روبرو شدن با نابرابری هست که هیچ کدام به تنهایی کفایت نمیکند و باید هردو را همزمان دنبال کرد. از یک طرف باید تلاش کرد تا ارتفاع نردبان نابرابری را کمتر کرد و از طرف دیگر تکتک افراد باید حواسشان را جمع کنند که تا جای ممکن اثر این نابرابری را در زندگیشان کنترل کنند.
منظور نویسنده از کوتاهتر کردن ارتفاع نردبان نابرابری این است که همزمان هم پلههای پایینی بالاتر بروند (وضع گروههای با کمترین درآمد بهتر بشود) هم پلههای بالایی پایینتر بیایند (از ثروت آن گروه فوق پولدار کمتر بشود). طرفداران جناحهای سیاسی راست و چپ هم هرکدام روی جنبهای و بخشی از این رویکردها تاکید میکنند. حواسمان هم هست که محو مطلق نابرابری بهنظر ممکن نمیرسد. تا حالا هرکسی که این وعده را داده به جز فاجعه چیزی بهبار نیاورده. پس این یک تلاش بیپایان است. اما باز از این حرف نمیتوان نتیجه گرفت که چون نابرابری ناگزیر است پس هرچه نابرابری بیشتر شد بهتر است.
اتفاقی که در روند توسعهی کشورها میافتد تقریباً چنین چیزی است: با بیشتر شدن درآمد افراد، وضع زندگی همه به تدریج بهتر میشود. طبیعتاً همه به یک اندازه از این رشد بهره نمیگیرند، اما حدی از نابرابری محرک رشد بیشتر میشود. اما وقتی زمان میگذرد و نابرابری افسار پاره میکند خودش به معضل تبدیل میشود و میتواند جلوی خیلی از چیزهایی که در اقتصاد برایمان مطلوب است را بگیرد؛ مثل «تحرک اجتماعی» یعنی توانایی افراد برای اینکه در طول عمرشان گروه و طبقهی اقتصادی اجتماعیشان را تغییر بدهند.
تغییر دادن پایهای اقتصاد یک برنامه و هدف خیلی بلندمدت است. پس من که عمر کوتاه و شرایط محدود و مشخصی دارم، به غیر از توجه و مشارکت در فرآیندهای اجتماعی، در زندگی شخصی خودم چه کارهایی میتوانم بکنم تا کیفیت زندگیم را بهتر کنم و اثر این نابرابری را بر روان و ذهن و جسمم کنترل کنم؟
خلاصه کتاب نردبان شکسته را در اپیزود ۶۸ پادکست فارسی بیپلاس بشنوید
احتیاط در مقایسه: با کی مقایسه کنم؟
آقای کیت پین در کتب «نردبان شکسته» میگوید که ما میدانیم مقایسهی خودمان با دیگران بخش ناگزیری از زندگی روزمره است. هیچ گریزی از مقایسه کردن نداریم. مقایسه کردن در ذهن ما و به صورت خودکار و ناخودآگاه اتفاق میافتد. اما میتوانیم بر آن اثر بگذاریم. پرسش این است که در این شرایط نابرابر چطور میتوانیم آگاهانهتر و خردمندانهتر مقایسه کنیم؟
اولین قدم این است که بدانیم کی و چه وقت در چنگال این احساس بد گیر افتادهایم و دوم اینکه تمرین کنیم تا آگاهانهتر مقایسه کنیم. حواسمان باشد خودمان را با کی داریم مقایسه میکنیم. هدف این نیست که مقایسه را محو کنیم. این غیرممکن است. هدف این است که خردمندانهتر مقایسه کنیم.
بهجای مقایسه با فردی که هم در خانوادهی فوقمرفهی متولد شده، هم از آن شرایط اولیه حسابی استفاده کرده و وضعیت اقتصادی اجتماعیش را بهتر هم کرده، بهتر است خودم را با کسی مقایسه کنم که شرایطش به من شبیهتر است. اصلاً معنای مقایسه همین است. مقایسه باید بین دو چیزی باشد که در بخشی از موضوع با هم اشتراک دارند و در بخش دیگر تفاوت.
مقایسهی بین من و ایلان ماسک هیچ چیزی را دربارهی من یا دربارهی ایلان ماسک برایم روشن نمیکند. فقط باعث میشود از این ناراحت باشم که چرا به اندازهی ایلان ماسک ثروتمند نیستم. اما اگر خودم را با کسی مقایسه کنم که تا حدی به شرایط من نزدیک باشد، شاید بتوانم از این مقایسه چیزهایی یاد بگیرم و مثلاً بفهمم چطور ممکن است من هم مسیری شبیه آن فرد موفقتر طی کنم و وضعیت خودم را بهتر کنم.
احتیاط در مقایسه: چرا مقایسه کنم؟
باید حواسمان را به این هم جمع کنیم که هدف از مقایسه چیست. هدف از مقایسه پیدا کردن راهی به جلو است؟ باید با خودمان روراست باشیم. آیا واقعاً هدف من این است که تحصیلاتم را پی بگیرم؟ آیا هدفم این است که مسیر شغلیم را تثبیت کنم و پیش ببرم؟ وقتی این هدفها برای خودم و در عمق ذهنم برایم مشخص باشد، آنوقت میفهمم که کدام مقایسه اصلاً معنایی دارد و کدام ندارد. با کی خودم را مقایسه کنم که اگر از این مقایسه ناراحت شدم دست کم چیزی از مقایسه یاد گرفته باشم.
این حرف شبیه چیزی است که هم در کتاب «تفکر نامطمئن» خانم انی دوک به آن برخوردیم و هم در «دوباره فکر کن» از آدام گرنت. در آن دو کتاب نویسندهها از ما میخواستند تا با خودمان روراست باشیم و از خودمان یک سوال اساسی بپرسیم: «آیا میخواهم خودم را کسی ببینم که همیشه درست میگوید؟ یا کسی که همیشه دارد یاد میگیرد؟» اینجا هم مساله شبیه این است. آیا میخواهم کسی باشم که ناامید نمیشود و نقطهی شروعش هرکجا که هست، تلاش میکند تا خودش را در مسیر رشد قرار بدهد؟
این یک سوال هویتی و عمیق درونی است. مسالهی مقایسه با دیگران هم نیاز به چنین تامل و توجه درونی دقیقی دارد.
پس قرار نیست خودم را با کسی که خیلی از من وضعیت بهتری یا بدتری دارد مقایسه نکنم. بلکه باید حواسم را جمع کنم که در چه حیطهای مقایسه میکنم؟ و با کی؟ اگر من ورزشکار دوندهی تازهکار و جوانی هستم بهتر است خودم را با کی مقایسه کنم؟ با یوسین بولت، سریعترین مرد جهان، یا با همتیمیهای خودم؟ کدام مقایسه ممکن است به من کمک کند تا بیشتر تلاش کنم و رشد کنم؟ اگر در تیم یا در شهر خودم نفر اول بودم خودم را با کی مقایسه کنم؟ اگر در کشور خودم اول شدم چه؟
از طرف دیگر، در همهی این وضعیتها بهتر است خودم را با دوندهها و ورزشکارها مقایسه کنم یا با مثلاً خوانندهی موفقی که بلیط کنسرتهایش مثل نقل و نبات به فروش میرود؟ مقایسه ناگزیر است اما با کی مقایسه کنم؟ پس باید حواسم را جمع کنم که اولاً خودم را در چه حیطهایی دارم با دیگری مقایسه میکنم و دوماً در یک حیطهی مشخص خودم را با کی مقایسه کنم؟
ما باید به دنبال راهحلهای اساسی برای کنترل مسالهی نابرابری باشیم. این بدیهی است. اما حواسمان هم باید باشد که همیشه بخشی از داستان در کنترل هر کدام از ماست و میتوانیم تا حدی -تا حد قابل قبولی- اثر نابرابری را کنترل کنیم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویر اصلی یادداشت کاریه از @kouchpeydeh
پیغمبر میفرمایند: «انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ تَحْتَکَ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَکَ». از نظر مادّی به کسی نگاه کن که پایینتر از تو است و به مافوقت نگاه نکن.