آدم‌های معمولی

چطور آدم‌های معمولی تبدیل می‌شن به کسانی که فعالانه در جنایت‌های شنیع شرکت می‌کنند؟

خلاصه کتاب آدمهای معمولی
توضیحات اپیزود باز کردن

آدم‌های معمولی (Ordinary Men)

چطور آدم‌های معمولی تبدیل می‌شن به کسانی که فعالانه در جنایت‌های شنیع شرکت می‌کنند؟

   نویسنده:  کریستوفر براونینگ

      متن: عباس سیدین | روایت: علی بندری |  تدوین: امید صدیق‌فر

     موسیقی : پیمان عرب‌زاده | گیتار: فیروز ویسانلو | ویولن: بابک شهرکی | ابوا: سروش انتظامی

 کتاب‌های بی‌پلاس را از اینجا  بخرید.

پشتیبانی از بی‌پلاس

با تشکر از اسپانسرهای این اپیزود: 

سامانیوم | وب‌سایت | اینستاگرام

کشمون| خرید از وب‌سایت با کد تخفیف BPlus| اینستاگرام 

خلاصه کتاب آدم‌های معمولی (Ordinary Men)

کتاب آدم‌های معمولی با یک نگاه کتاب تاریخی حساب میشه اما در نگاهی دیگه داستانه. داستان واقعی گردان پلیس ۱۰۱ آلمانه. سال ۱۹۴۲ این گردان هم مسئول تیراندازی گسترده به یهودیان شد و هم مسئول جمع‌کردن یهودیان برای اعزام به اردوگاه‌های کار اجباری در لهستان. کریستفر براونینگ نویسنده کتاب آدم‌های معمولی نشون می‌ده که بیشتر مردان گردان RPB 101، نازی‌های متعصب نبودند. افراد طبقه متوسطی بودند که آمیزه‌ای از انگیزه‌ها باعث شده مرتکب این قساوت‌ها بشن. انگیزه‌هایی که در شرایط معمولی یک جامعه تائید شده هستن. مثلا انطباق‌ پذیری یا حرف شنوی از مافوق. همین ویژگی‌ها آدم‌های معمولی رو به چیزی تبدیل می‌کنه که از خشن‌ترین جنایت‌ها لذت می‌برن و عاملین فجایع انسانی میشن.

چرا کتاب آدم‌های معمولی را پیشنهاد می‌کنیم؟

خیلی وقت‌ها در کتاب تاریخی به فجایع انسانی که نگاه می‌کنیم، فکر می‌کنیم ما اگر بودیم رفتار متفاوتی ازمون سر می‌زد در این شرایط. تصور می‌کنیم این فجایع نتیجه‌ی مدیریت و عملکرد کسانیه که ذاتشون با ما فرق داره و آدم‌هایی که همراه میشن با این سیستم‌ها چاره‌ای جز فرمان‌بری نداشتن. اما کتاب آدم‌های معمولی بهمون نشون می‌ده که چقدر فکرمون اشتباهه. هم مدیریت این فجایع دست آدم‌های معمولی بوده و هم، حداقل بعضی وقت‌ها، اونایی که همراهی کردن انتخاب کرذن که در اعمال این خشونت مشارکت کنن. سؤالی که باید باهاش روبه‌رو بشیم اینه که اگر آدم‌های معمولی می‌تونند به قاتلانی خشن تبدیل بشن، ما از کجا مطمئنیم اگر در شرایطش قرار بگیریم از آدم‌های خوب قصه خواهیم بود؟ شاید بهتر باشه گاهی با این نگاه بریم سراغ کتاب تاریخی.

نویسنده‌ کتاب آدم‌های معمولی کیست؟

کریستوفر براونینگ در امریکا متولد شد و تا مقطع دکترا در رشته‌ی تاریخ تحصیل کرد. براونینگ پایان‌نامه دکتراش رو با موضوع «راه حل نهایی و وزارت امور خارجه آلمان» نوشت، و بعدها از این پایان‌نامه، کتابی هم منتشر کرد.
کریستفر براونینگ پس از تحصیل در دانشگاه کارولینای شمالی استاد تاریخ شد و الان به عنوان متخصص هولوکاست شناخته می‌شه. براونینگ هم کتاب‌هایی در  زمینه هولوکاست نوشته و هم در چندین دادگاه مرتبط با هولوکاست، مثل دادگاه دوم ارنست زندل (۱۹۸۸) Ernst Zündel، به عنوان شاهد متخصص حضور داشت.

بیشتر کنجکاوی کنیم
آدم‌های معمولی در مسیر جنایت؛ چطور جنایتکار می‌شیم؟
در مسیر جنایت؛ چطور جنایتکار می‌شویم؟

با کریستفر رابرت براونینگ در اپیزود چهلم پادکست بی‌پلاس، «آدم‌های معمولی»، آشنا شدیم. سوال اساسی‌ای که در این اپیزود مطرح بیشتر بخوانید

ما آدمهای معمولی
چرا شر و آدم شرور برایمان مهم است؟

در داستان‌ها و فیلم‌ها هم، آدم‌های جذاب ماجرا، آدم‌هایی که کنجکاوی ما را برمی‌انگیزند «آدم‌ بدها» هستند. به فیلم‌های معروف بیشتر بخوانید

چطور همرنگ جماعت می‌شویم
همرنگی با جماعت

در اپیزود «آدم‌های معمولی» پادکست خلاصه کتاب بی‌پلاس از گردان پلیس ۱۰۱ آلمان شنیدیم و از آدم‌های معمولی که جنایت‌های بیشتر بخوانید

49 نظر برای “آدم‌های معمولی

  1. اپیزود هدفدار و شنیدنی بود. ارزش صبرکردن دوهفته و یک روز رو داشت. اگرچه برای من جزئیات تاریخی جذابیتی نداشته، اما حرف این اپیزود جالب بود. مخصوصا شباهتش با آزمایش استنفورد. الان آزمایشهای زیادی بدنبال الگو گرفتن از آزمایش استفورد داره انجام میشه (البته اخلاقی تر) و نتایج جزئی تر و ابعاد بیشتری در باب اینکه نقش personality بر situation ارجح ه مطرح شده. واسه همین بد نبود تایم بیشتری روی نتیجه گیری اپیزود صرف می شد (میشد چند دقیقه ای مقدمه رو کوتاهتر کرد). اما در کل عالی بود. خسته نباشید.

    1. بسیار جالب وخوب بود.ومیشد ازش نتیجه گرفت که چطور یک انسان معمولی میتواند قاتل باشد.من اپیزود های شما را هروقت گوش میدهم برای اعضای خانواده میفرستم ومعمولا شبها در موردش نقد وبررسی انجام میدهیم.ممنون از شما ودوستان شما

    2. خیلی مفید بود . کارکتر انسان‌ها در شرایط و موقعیت های مختلف قابل تغییر است

  2. ممنون از تیم درجه یک بی پلاس
    این کتاب از دو آزمایش میلگرام و زندان استنفورد استفاده کرده در مورده این دو ازمایش ایراد زیاد وجود داره
    مثلا پادکست rationally speaking اپیزودی درمورد زندان استفورد داره پیشنهاد میدم حتما گوش بدین فیلیپ زیمباردو دروغ گفته و انچه به عنوان رفتار زندانبانها گزارش شده در واقع سناریو از قبل نوشته شده بود این آزمایش تقریبا اعتبار علمی نداره
    Rationally speaking خود شما معرفی کردین

    1. پیشنهاد میکنم همراهان پادکست، مستند فیلمهای واقعی این آزمایش و همینطور فیلمی که از این آزمایش ساخته شده رو ببینند. زیمباردو، سناریو رو برای زندانبانها نوشته اما رفتار زندانبانها فراتر از سناریو بروز پیدا میکنه کما اینکه مصاحبه زندانبانها و زندانیان بعد از اتمام آزمایش هم دیدنی هست که زندانبانها به این موضوع اعتراف میکنند. در واقع اگرچه آزمایش کاملا غیراخلاقی انجام شده و اصول پژوهش رو رعایت نکرده اما کاملا مبنای علمی داره و نتیجه این آزمایش بارها در آزمایشات دیگر بصورت اخلاقی تکرار شده و این نتیجه تایید شده.

  3. درودبرشما:
    انشاالله تندرست و شاد باشید
    بسیار نکات جالب و تامل برانگیز را،یادآور شدید… باید همگی کمی به خودمان بیاییم که در همه چیز،نباید شریک و همگام باشیم…
    قدردان وسپاسگزارِ شمابزر گواران،هستم…

  4. سلام خسته نباشید مرسی از این همه زحمتتون اپیزود شدیدا جالبی بود خیلی لذت بردیم
    این کتاب به فارسی ترجمه نشده؟

  5. قسمت جالبی بود ۴ صفحه خلاصه برداری کردم فقط از پادکستش کل کتاب رو بخونه ادم چی میشه

  6. خیلی عالی بود ، واقعا منو به فکر وا داشت.
    مخصوصا از دقیقه ۴۶ تا ۴۹ شاهکار بود . جا داره بار ها و بارها شنیده بشه و البته گفته بشه ،چون میتونه رو جامعه تاثیرات خیلی عمیق بزاره.
    ممنون هم از تیم خوب بی پلاس و هم نویسنده خوش فکر.

  7. قصدم اصلن دفاع نیست، به هیچ عنوان.
    به شدت هم معتقدم هیچ چیزی در هیچ شرایطی نباید باعث بشه کسی دست به “جنایت” بزنه اما وقتی این اپیزود رو میشنیدم خیلی چیزها به ذهنم هجوم آورد؛
    جناب بندری چندین بار تاکید کردن که
    ۱.ترکِ این کار چِرک به هیچ عنوان براشون عواقب نداشته.
    ۲. بودند کسانی که حاضر به انجام این کار نشدند و…

    مثالهای زیادِ به روزی براش میشه زد که در کارهای نظامی اصولن چیزی به عنوان اختیار و نداشتن عواقب وجود نداره.
    هستند کسانی که بهشون میگن فلان برگه رو امضا کن یا فلان کارو بکن اگر نکنی خانواده ات…شغلت…تحصیلت…
    با این تهدید هستند کسانی که کسانی رو دارند که بزرگتر از کسان اول هستند و تهدید منتفی میشه اما هستند کسانی که اون برگه رو امضا میکنند یا اون کاری رو که ازشون میخوان انجام میدن چون به هزار دلیل که راجع بهش تهدید شدند مجبورند.
    «اجبار» کلمه دردناکیه.
    اون تهدید هیچ جا ثبت نمیشه اما نام اون کسانی که برگه رو امضا نکردند یا اون کار رو انجام ندادند خیلی وقتها در آینده به عنوان مقاومین ذکر میشه نه «خودی ها»!!!
    ضمن اینکه خیلی چیزها در تاریخ ثبت میشه که واقعیت نداره و خیلی چیزها که واقعیت داره ثبت نمیش،
    “به چشممون دیدیم و میبینیم، مگر غیر از اینه؟ “
    تعمیمش بدید به داستانی که شنیدیم و فراموش نکنیم داریم از «نازی ها» میشنویم. گروهی که ما وقتی راجع به جنایاتشون میشنویم بعد از اینهمه که گذشته بهت زده میشیم از این حجم وحشیگری!
    گردان پلیس ۱۰۱ آلمان در اون دوران زندگی میکردند. به چشم دیدند، باهاش زندگی میکردند. بعید میدونم نیازی به تهدید بوده باشه حتی!

    1. همه چیز در تاریخ ثبت می‌شه ! اینکه وقایعی الان در حال حاضر گفته نمی‌شه و از ما پنهان می‌شه معنیش این نیست که در تاریخ هم ثبت نخواهد شد ، و اجبار که فرمودید کاملا درست است همه ممکن است در این دوراهی اجبار و اخلاق قرار بگیرند و مرز تفاوت انسانها و خوب و بد از همینجا شکل می‌گیرد ، همچنانکه بسیاری از سربازان به انتخاب خود به جبهه‌های جنگ رفتند و می روند و بسیاری حتی از سربازی فراری‌اند! اینکه اگر من پسر آن دیگری را اعدام نکنم به هرحال اعدام می‌شود و حتی جان پسر خودم هم به خطر می افتد صرفا یک توجیه است برای فرار از وجدان، و هرکس تن به این توجیه دهد در چرخه ظلم حضور دارد ولو به اندک.

    2. این یک نمونه واقعیه یک عواقب نداشته!!

      هیملر یکی از سران نازی به بهانه مریض بودن از قدرت کناره گیری کرد در سال آخر در حالی که کاملا سالم بود.
      بعدها همین قاتل و انسان بی وجدان برای تخفیف در مجازات دستور آزادی زندانی ها رو داشت.
      بله عواقب داشت ولی صرفا شغلشو از دست داد.

      آیا از دست دادن شغل و درآمد یا عواقب کوچک قابل مقایسه با کشتار مردم بی گناه هست؟؟؟
      انسان همیشه میتونه انتخاب کنه. حداقل میتونستن انتخاب کنند نقششون کمرنگ تر باشه. اگر هیچ کس تیراندازی نمیکرد مطمن باشید با صدتا راننده هم نمیتونستند افراد رو بهشون آسیبی بزنند.

    3. مجدد جمله اولم رو تکرار میکنم که :
      قصدم اصلن دفاع نیست، به هیچ عنوان.
      به شدت هم معتقدم هیچ چیزی در هیچ شرایطی نباید باعث بشه کسی دست به “جنایت” بزنه .

      و خودتون فرمودید: هیملر یکی از “سران ” نازی ….

      در زمان هیتلر آلمانیها موظف بودند مدارک شناسایی رسمی خود و خانواده رو تحویل بدن و تائیدیه حزب نازی رو دریافت کنند و فقط در صورت داشتن اون تائیدیه بوده که به مردان و زنان شغلی داده میشده تا در زمان جنگ جان فرسا زنده بمونند و صد البته بعد از ثبت نام در این حزب مسئولیتهایی هم بهشون محول میشده که شامل تمام خانواده میشده و موظف به انجامش بودند (که به هرکدوم که فکر کنیم به خودی خود دور از انسانیته).

      و بله، حق با شماست. دوراهی های اخلاقی -البته با درنظر نگرفتن تعریف اخلاق و حرمت و تابو و …که در هر فرد بنا به شرایط نوع پرورش یافتنش متفاوته- تفاوت انسان و آدم رو مشخص میکنه و بله حق با شماست در تاریخ ثبت شده که عواقبی جز نداشتن شغل دامنگیرشون نمیشده ولیکن در صورت عدم همکاری با حزب:
      – از نظر طرفداران نازی ( که به جبر یا خود خواسته تعداد کمی هم نبودند ) خائن شناخته میشدند و در بسیاری مواقع جهت خوش خدمتی از طرف اطرافیان و حتی بستگان درجه یک به عنوان “مخالف با تفکر پیشوا ” دچار عواقب جدی و حتی اعدام میشدند.
      – حق دریافت هیچ گونه خدمات اجتماعی نداشتند
      – اطرافیان از ترس یا تنفر ترکشون میکردند و منفور شمرده میشدند
      – و از همه جدی تر اگر بسیاری کتاب ، فیلم , مقاله و … باقیمانده از زمان نازی رو پیگیر باشید و شرایط زندگی اسفناک اون زمان رو در نظر بگیرید ، نداشتن کار یعنی نداشتن غذا که خب منظور هم میزهای آنچنانی نیست که فقط یک عدد سیب زمینی یا کمی کلم پخته در روز که نداشتنش مساوی میشد با مرگ و خب انسان در مواجه با مرگ موجود غریبی میشه در حدی که نه تنها اخلاق که همسر و پدر و مادر و فرزند نخواهد شناخت.

      و در انتها به نظر من ، ما در قرن بیست و یک، با شکم های سیر در خانه های امن خود نشسته و میتونیم زیبا صحبت کنیم و شعار اخلاق بدیم اما ای کاش در عمل هم – هزاران بار دور باد – به یاد عدم حضور در چرخه ظلم باشیم.

      ( و جناب هاشم زاده : متاسفانه و متاسفانه و متاسفانه سربازی که به جنگ میره اسلحه به سمت سربازی میگیره که به جنگ اومده و هردو فکر میکنند مشغول مبارزه با ظالم هستند و هردو بخاطر وطن، اعتقاد، خانواده و … ماشه رو فشار میدهند )

  8. سلام. خدا قوت
    من به شدت عادت کردم به پادکست گوش کردن مخصوصا پادکست های شما.
    من از طریق یکی از دوستانم با شما آشنا شدم و سعی کردم به دوستان دیگرم هم معرفی کنم.

    در مورد این اپیزود واقعا برام جالب بود. انقدری که من و به شدت به فکر فرو برد. امیدوارم همه آدم ها به این توجه داشته باشن که می تونن تغییر کنن. این کتاب به ما یاد داد که می شه بد بود ولی می شه اینجوری هم بهش نگاه کرد که همونقدر که می شه سریع عوض شد و بد شد، می شه همیشه حواسمون باشه که می شه سعی کرد همیشه خوب بود.

    بازم ممنون از پادکستی که تهیه می کنین.
    موفق باشین

  9. کاملا بجا بود اگر درباره آیشمن و مفهوم ابتذال شر و کتاب آیشمن در اورشلیم خانم هانا آرنت هم حرف بزنید، چون بسیاری از انچه بیان شد، بازگویی حرفهای ارنت درباره آیشمن بود.
    ممنون بابت کار با کیفیتتون

  10. بسیار جذاب و هماهنگ با تاملات این روزهام درباره ذات انسان و عملکردهای زندگی اجتماعی بود. متاسفانه جنبه‌های تاریک وجودمون کم نیستند. بهر حال با سطح دانش معاصر از خودمون اولین پیشنهادم به نوع بشر اینه که نگاهی به کارنامه‌اش روی کره زمین بندازه و خودش را از کشیدن بار عنوان بی‌ربط اشرف مخلوقات معاف کنه تا بتونه بیطرفانه به قضاوت خودش بنشینه و راه‌حل ارائه بده.
    از تلاش گروه خوبتون در این راستا بسیار سپاسگزارم.

  11. این اپیزود بی نظیر بود مثل همیشه و من به همه معرفیش کردم خسته نباشین واقعا. فقط خود کتاب رو از کجا میشه پیدا کرد؟

  12. من تا به حال از پادکست‌های چنل‌بی‌تون پادکست گوش داده بودم و این اپیزود اولین تجربه‌ی من از بی‌پلاس بود.
    حقیقتاً لذت بردم.
    کارتون درسته.۳>

  13. منم دقیقاموافقم با کسانی که این نقد رو وارد میکنن که درنظام چیزی بنام اختیار و عدم عواقب پذیرش مسئولیت نیست….

  14. خداقوت.مممنون از عنوان عالی که لازم بود بشنویم.همچنین از آقای علیرضا امتیاز عزیز که صفحه شما رو معرفی کردن.هسته اطلاع داشتن از وضعیت روحی وسخصیتی مون تو حوزه انسان شناسی مون میچرخه؟یه حالات شخصیتی هست که تسلط وعلم بهش خارج از حوزه هوشیاری مونه؟وسعت نگاه ما به جریانات روز رو چطور عمق بدیم که قبل از شکل گیری یه فاجعه آگاه بشیم وچطور آگاه کنیم؟

  15. نتیجه گیری اصلی رو نگفتی که بندری جان
    اینا رو همه خودمون میدونستیم که
    نیاز به پبدا کردن آمار گردان ۱۰۱ نبود
    هزاران اتفاق مشابه هست ولو در عصر ما توسط نظام قدسی ج آ

  16. سلام به شما هموطن نازنین مهندس بندری
    به فکر و تیزاندیشی که دارید افتخار میکنم.
    سبک خوبی در پیش گرفتیند.
    واقعا به ترویج کتابخوانی کمک می کند
    دست مریزاد

  17. در مورد اون آزمایشی که دکتر میگفت شک بدین رو توی اپیزود اشاره کردین استرینگ کست یه پادکست کامل داره.

  18. آقای بندری، ضمن تشکر از این پادکست خوب، به دفعات شنیده شده که در نامیدن ماههای میلادی، شرط پیوستگی در گفتار رو رعایت نکردید. به عنوان مثال در این قسمت به ماه “جون” اشاره می‌کنید در حالی که از کتاب توپهای ماه اوت هم در همین قسمت نام بردید. اوت به عنوان تلفظ فرانسوی این ماه و تلفظی که از دیرباز در ادبیات فارسی جا افتاده است در کنار ژوئن و ژوییه قرار می‌گیرد، نه جون و جولای.

  19. یه باگ فرهنگی ما داریم که معمولا به یک سری اصول کلی به صورت دو طفه نگاه نمیکنیم. ما همیشه روایت ادمایی رو شنیدیم که افراد بدی بود یا افراد فقیری بودن و … که اومدن ادمای خوبی شدن، پولدار شدن و …
    هیچگس ماجرای برعکسشو تعریف نمیکنه معمولا، چون خیلی مشتری نداره.
    خیلی عالی بود

  20. سلام جناب مهندس بندری وخسته نباشید حضور شما و همکاران محترمتان و عرض تشکربخاطر تلااش بی وقفه وعاشقانه تان جهت اجرای هر چه بهتر این پادکست های شنیدنی واموزنده..باید عرض کنم
    این پادکست تا حدود بسیار زیادی بر روی مسیر زندگیم و همینطور طرز فکر واندیشه ام تاثیر گذاشت. واقعیت همین هست که اگر مواظب قدمهامان در مسیرزندگی نباشیم اگر تامل و تفکری در این حرکت نباشه خیلی زود ـ.. خیلی سریع قدمهای ما جسم و روحمان را به ناکجا اباد سرنوشت خواهد کشاند.. من هر چند دیر اما درس بسیار بزرگی از خلاصه این کتاب آموختم.. واقعیت همین هست که همه انسانها با ضمیر وقلبی پاک متولد می شوند و به مرور وقدم به قدم انسان در مسیرپیش رو پیش می رود حالا ان مسیر به سوی خیر و درستی وارزشهای درست و والای انسانی باشد ویا چه برعکس در مسیر شر ونادرستی وارزشها ومعیار ها ودیدگاههای پست که در غالب هنجار بر ذهن وروح فرد غالب می شود. موفق باشید

  21. از طرف یه نظامی رده بالای بازنشسته ارتشی که تو جنگ ایران و عراق هم حضور داشته و این اپیزود رو شنیده میگم این حرفو:
    دستور میاد که بزن
    نیروهاتو آماده میکنی و علی رقم میل باطنی اجبار به حمله ، کشتن ، مقاومت یا هر مقابله به مثلی که مانع برتری دشمن یا گروه مقابلت میشه
    سربازا از هر نژادو قومو مذهبی ، هرکدوم احساساتی دارن
    اگه ۱۰۰ تا سرباز داشته باشی با یه تخمین جزئی میتونی بفهمی چند نفر برای انجام دستور اونم به بهترین شکل ممکن داری
    تا جایی که جازدن یا ممانعت از دستور خشنی که تو به سربازات میدی ، کیفیت کارتو پایین نیاره ، چشم پوشی میکنی
    ولی به محض احساس خطر از اینکه تعداد سرپیچی کنندگان داره به مرز عددی میرسه که اولا احتمال تاثیر پذیری سربازای دیگرو از خشونت بالا میبره ، دوما کیفیت کار انجام شده داره میاد پایین ، یا احتمال شکست هست دیگه قضیه فرق میکنه
    اونموقع دیگه حتی شده به اجبار اسلحه سربازو مجبور میکنی
    توی داستان گردان اقای ترپ درسته اولش چند نفر کشیدن کنار
    ولی اگه قضیه قرار بود به بیشتر از چندتا سرباز ختم بشه قاعدتا برخورد شدیدتر و قاطع تر ، روند ماجرا رو تغییر میداد
    اولش گفتن چند نفرن ضعیفن ، سوسولن ، دلو جیگر ندارن
    ولی اگه تعداد سرپیچی کنندگان بیشتر میشد ، جدیت در دستور فرمانده ، عواقب سرپیچی از دستور ، اعمال خشونت روی سربازای سرپیچی کننده و… باعث میشد تا گردان به اجبار دستورو اطاعت کنه

  22. اینم نظر شخصیه خودم ، جدا از گفته های فرمانده ارتشیه
    اولا تشکر میکنم از علی بندری و تیم خوبی که داره
    دوما موافقتمو از تمام قسمتهای کتاب و نظرات نویسنده و نقد کننده ها اعلام میکنم

    ولی…
    شرایط و موقیعتی که میگن هرکی نخواسته کشیده کنار کاملا مزخرفه
    مدارکی که نویسنده به دست آورده و از روش کتاب نوشته یسری خاطراته و سابقه و مدارک افراد ثبت نام کننده گردان ۱۰۱
    اول بعد جنگو ببینیم که آلمان افتاده دست غیر نازی ها
    مدارک سازیایه دروغ و بی پایه و اساس
    اغراق شدید تو فیلمو داستانو بزرگنمایی بیش از حد تو تمام مراحل حمله و نسل کشی باعث شده کلا جهت دار فکر کنیم
    وقتیم که دستور اومده بزنید یعنی بزنید
    نظامیا و فرماندهان دوران جنگ باید میز گرد بزارن و بحث کنن
    دستور که بیاد تمام
    این دروغ محضه که فرمانده نازی از سربازش بخواد تصمیم بگیره انتخاب کنه
    ضعف و ممانعت اولین سرباز از دستور باعث ترس و احساس گناه تو سربازای دیگه میشه و دستو پای بقیرو شل میکنه
    شاید خود فرمانده بخاطر احساس گناه یا هر احساس و نیرویی که وجدانشو بیدار میکنه ، نره و شخصا نکشه
    ولی اجازه نمیده بی نظمی و سرپیچی از دستور گردانو از هم بپاشه
    هم فرمانده ، هم سربازا عواقب سرپیچی از دستورو میدونن
    فرماندم میدونه ضعف نشون بده همه سست میشنو دیگه نمیرن پاکسازی کنن
    پس هیچوقت نه گریه میکنه ، نه همچین حق انتخابی میده
    اون نکشه ، اونیکی نکشه ، فلانی بره راننده ، بهمانی بره نگهبان پس کی قراره دستورو اجرا کنه ؟
    خود هیتلر ؟
    مدارکی که شاید دستکاری شده و نویسنده دیده
    شاید اصلا وجود نداشته یسری یهودی یا هر کسی یسری مقاصدی داشتن ، گذاشتن تا نویسنده بهش برسه
    شاید یسری قسمتاش اضافه شده و اصلا اونجوری نبوده
    خیلی حرفا میشه گفت
    فرمانده ای که گریه کنه و نتونه یه حکم قتل عام اجرا کنه ، تو دستگاه نازی ها قبل از رسیدن به فرماندهی یه گردان حذف میشد
    اصلا به مقام فرماندهی نمیرسید که حق انتخاب بده به یسری سرباز که تو جنگ جهانی دارن میجنگن
    گردان ۱۰۱ تو هیچ نبردی شرکت نکرده بود ؟
    تا لهستان با هواپیمای شخصی اومده بودن ؟
    نمیدونستن وارد بزرگترین جنگ تاریخ شدن ؟
    نیروی ذخیره پلیس نمیدونه اسلحه به دست وارد خاک یه کشور دیگه شده ، اخبار کشتو کشتار لحظه به لحظه میاد ، تانکو هواپیما از زمینو زمان میباره ، برای چی اومده تو اون کشور ؟
    تاریخو داستانو فیلمو مجله و….. دست کسایی افتاده که بشدت قدرتمندن و بشدت متنفر از نازی و هیتلر
    جنایت ، جنایت بزرگیاینم نظر شخصیه خودم ، جدا از گفته های فرمانده ارتشیه
    اولا تشکر میکنم از علی بندری و تیم خوبی که داره
    دوما موافقتمو از تمام قسمتهای کتاب و نظرات نویسنده و نقد کننده ها اعلام میکنم

    ولی…
    شرایط و موقیعتی که میگن هرکی نخواسته کشیده کنار کاملا مزخرفه
    مدارکی که نویسنده به دست آورده و از روش کتاب نوشته یسری خاطراته و سابقه و مدارک افراد ثبت نام کننده گردان ۱۰۱
    اول بعد جنگو ببینیم که آلمان افتاده دست غیر نازی ها
    مدارک سازیایه دروغ و بی پایه و اساس
    اغراق شدید تو فیلمو داستانو بزرگنمایی بیش از حد تو تمام مراحل حمله و نسل کشی باعث شده کلا جهت دار فکر کنیم
    وقتیم که دستور اومده بزنید یعنی بزنید
    نظامیا و فرماندهان دوران جنگ باید میز گرد بزارن و بحث کنن
    دستور که بیاد تمام
    این دروغ محضه که فرمانده نازی از سربازش بخواد تصمیم بگیره انتخاب کنه
    ضعف و ممانعت اولین سرباز از دستور باعث ترس و احساس گناه تو سربازای دیگه میشه و دستو پای بقیرو شل میکنه
    شاید خود فرمانده بخاطر احساس گناه یا هر احساس و نیرویی که وجدانشو بیدار میکنه ، نره و شخصا نکشه
    ولی اجازه نمیده بی نظمی و سرپیچی از دستور گردانو از هم بپاشه
    هم فرمانده ، هم سربازا عواقب سرپیچی از دستورو میدونن
    فرماندم میدونه ضعف نشون بده همه سست میشنو دیگه نمیرن پاکسازی کنن
    پس هیچوقت نه گریه میکنه ، نه همچین حق انتخابی میده
    اون نکشه ، اونیکی نکشه ، فلانی بره راننده ، بهمانی بره نگهبان پس کی قراره دستورو اجرا کنه ؟
    خود هیتلر ؟
    مدارکی که شاید دستکاری شده و نویسنده دیده
    شاید اصلا وجود نداشته یسری یهودی یا هر کسی یسری مقاصدی داشتن ، گذاشتن تا نویسنده بهش برسه
    شاید یسری قسمتاش اضافه شده و اصلا اونجوری نبوده
    خیلی حرفا میشه گفت
    فرمانده ای که گریه کنه و نتونه یه حکم قتل عام اجرا کنه ، تو دستگاه نازی ها قبل از رسیدن به فرماندهی یه گردان حذف میشد
    اصلا به مقام فرماندهی نمیرسید که حق انتخاب بده به یسری سرباز که تو جنگ جهانی دارن میجنگن
    گردان ۱۰۱ تو هیچ نبردی شرکت نکرده بود ؟
    تا لهستان با هواپیمای شخصی اومده بودن ؟
    نمیدونستن وارد بزرگترین جنگ تاریخ شدن ؟
    نیروی ذخیره پلیس نمیدونه اسلحه به دست وارد خاک یه کشور دیگه شده ، اخبار کشتو کشتار لحظه به لحظه میاد ، تانکو هواپیما از زمینو زمان میباره ، برای چی اومده تو اون کشور ؟
    تاریخو داستانو فیلمو مجله و….. دست کسایی افتاده که بشدت قدرتمندن و بشدت متنفر از نازی و هیتلر
    جنایت ، جنایت بزرگی بود
    ولی فاتحان جنگ بیشتر از چیزی که هست نشون میدن و تنفر بیش از اندازه با دستکاری مدارک درست میکنن
    همین بود
    ولی فاتحان جنگ بیشتر از چیزی که هست نشون میدن و تنفر بیش از اندازه با دستکاری مدارک درست میکنن
    همین

  23. چرا اصلا به موضوعات مالی و نیازمندیهای مالی یا وعده پاداشهای خوب اشاره نشده؟ در بریکینگ بد که اصل موضوع این بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *