مطالعات جهانی یه دهه گذشته نشون داد که حدود ۴۵ میلیون نفر در دنیا به یک ناخوشی روانی مبتلا هستند. این ناخوشیها هزینه زیادی رو به افراد، خانوارها، کارفرماها و کل جامعه تحمیل میکنه. در سال ۲۰۰۴ حدود ۱.۲ درصد از مرگ و میر مردان و ۲.۲ درصد از مرگ و میر زنان ناشی از اختلالات عصبی – روانی گزارش شده و این اختلالات مسئول یک سوم سالهای از دست رفته عمر به دلیل بیماری بودند! ناخوشیهای روانی سالانه حدود ۳ تا ۴ درصد از تولید ناخالص کشورها رو هم مصرف میکنه. وضعیت تو ایران هم از این نظر شبیه بقیه دنیاست. ناخوشیهای روانی تو ایران بعد از حوادث غیر عمدی بیشترین بار بیماری رو دارند. حالا بجز شیوع بالای این ناخوشیها و هزینهای که تحمیل میکنند، گروههای ضعیفتر از نظر اجتماعی- اقتصادی هم بیشتر درگیرش هستند. در حقیقت اینها هستند که بار بیشتری از ناخوشی روانی و عواقبش رو تجربه میکنند.
نویسنده: آمنه محمدی
عوامل مختلفی باعث ایجاد نابرابری میشن. بعضی از این عوامل رو میشه تعدیل کرد و اجتنابپذیرن اما بعضی دیگه غیرقابل اجتنابن. اینجا میخوام درباره تاثیر عوامل اجتنابپذیر نابرابری روس سلامت روان صحبت کنم اما خوبه قبلی بدونیم هر کدوم از این دو گروه عوامل چه مدل نابرابریهایی رو شامل میشه.
- عواملی که قابل تعدیل و تغییر هستند. بهشون میگیم نابرابری قابل اجتناب. مثل، جنسیت، سطح تحصیلات، نوع شغل، بیکاری، کیفیت محل سکونت، … که شرایطی نه تنها نابرابر بلکه ناعادلانه هم هست.
- عواملی که غیر قابل تعدیل و تغییر هستند. بهش میگیم نابرابری غیرقابل اجتناب. مثل، جنس، سن، نژاد، …
توزیع ناعادلانه ثروت و اختلالهای روانی
حالا ببینیم عوامل قابل اجتناب نابرابری چطوری میتونند به سلامت روان آسیب بزنند و باعث وضعیت نابرابر در توزیع وضعیت سلامت روان بشن. چند تا مثالش اینه که استرس ناشی از فقر و بدهکاری میتونه منجر به مشکلات سلامت روان بشه یا مشکلات سلامت روان موجود رو بدتر کنه، پس فقرا به دلیل تجربه استرس ناشی از ناداری بیشتر ناخوش میشن. اما حتی اگر بر اساس تعریف فقیر هم نباشیم، نابرابری درآمد و یا احساس نابرابری به سلامت روان ما آسیب می رسونه. تحقیقات نشون می ده که یکی از دلایل این وضعیت ممکنه مقایسه خود با دیگران در جوامع نابرابر و احساسات ناخوشایندی باشه که به دنبالش میاد.
دلایل دیگهای هم هست. از جمله اینکه تعدادی از مطالعات جدید نشون دادند آدمها در جوامع نابرابرتر کمتر احساس اعتماد به هم دیگه دارن. در جوامع توسعه یافته و ثروتمند نسبت جمعیتی که موافق هستند «به اکثر مردم میشه اعتماد کرد» از ۶۰ یا ۶۵ درصد در برابرترین کشورها به حدود ۲۰ درصد در نابرابرترین کشورها کاهش پیدا میکنه، یعنی حتی اگر کشور توسعه یافته و ثروتمند هم باشه موضوع توزیع عادلانه ثروت و منابع به تنهایی روی اعتماد اجتماعی اثر داره. مشارکت در زندگی اجتماعی هم در جوامع نابرابرتر، ضعیف میشه. مردم کمتر به گروهها و انجمنهای داوطلبانه میپیوندند یا تو فعالیتهای محلی شرکت میکنند. از طرف دیگه، خشونت -که معمولاً با میزان قتل سنجیده میشه- در جوامع نابرابر بیشتر رشد میکنه و مردم تمایل کمتری برای کمک به یکدیگر پیدا میکنند! پس حواسمون باشه که بجز فقر، زندگی در جامعه نابرابر و یا حتی احساس نابرابری هم برای سلامت روان مهمه.
افزایش نابرابری و کاهش روابط اجتماعی
در جوامعی که شکافهای بیشتری در درآمد و ثروت هست و فاصله فقیر و غنی زیاده، مردم کمتر با هم ارتباط برقرار میکنن. یعنی روابط اجتماعی کمتر میشه. اما چرا؟ یک دلیل کلیدی: افزایش تهدیدهای “ارزیابی اجتماعی“.
تهدید ارزیابی اجتماعی یعنی من در یک نگرانی دائمی هستم که دیگران نظرشون دربارهام چیه؟ دربارهی من چطور فکر میکنن؟ این شرایط باعث میشه شهروندان زندگی اجتماعی پر استرستری رو تجربه کنن. اضطراب اجتماعی در کشورهای نابرابر بیشتر در حال افزایشه و مردم بیشتر نگران نحوه ظاهر و عملکرد اجتماعی خودشون هستند. بعضیها به این تهدیدهای ارزیابی اجتماعی با خودشیفتگی تدافعی پاسخ میدن. کسانی هم برعکس عزت نفس پایین و عدم اعتماد به نفس نشون میدن. اما دیگرانی هم هستند که زندگی اجتماعی در چنین شرایطی رو تقریباً مثل یه مصیبت تجربه میکنند برای همین هم سعی میکنند تا جای ممکن ازش اجتناب کنند، به عبارت دیگه ” دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد” شعار زندگیشون میشه. همین میشه که روابط اجتماعی در جوامعی که نابرابری بیشتری رو تجربه میکنن، کمرنگ میشه.
واکنش زنان و مردان در مواجهه با نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی
اما شاید جالبتر باشه که بدونیم، نابرابریهای اجتماعی- اقتصادی تأثیر متفاوتی میذارن بر سلامت روان زنان و مردان. مطالعات قویاً نشون دادن که زنان در جوامعی که سطوح نابرابری جنسیتی بیشتری دارند، بیشتر از مردان از نظر روانی ناخوشی تجربه میکنند. از طرف دیگه مردان در مواجهه با موقعیتهای نابرابری ثروت از ناخوشی سلامت روان بیشتری نسبت به زنان رنج میبرند.
این وضعیت نابرابری قابل اجتناب در شرایط همهگیری هم برای ناخوشیهای سلامت روان وجود داشت. به این معنی که نتایج ۱۱۷مطالعه در دوران همهگیری کووید نشون دادند، زن بودن، سن کمتر، ناامنی مالی، عدم دسترسی به پیام/اطلاعات واضح در مورد همه گیری، نزدیکی به مکانهای درگیر عفونت، داشتن مشکلات قبلی جسمی و/یا روانی، مورد سوء استفاده یا خشونت بودن و تجربه انگ به دلیل هویت به عنوان عضوی از یک گروه قومی یا جنسی به حاشیه رانده شده نابرابریهای بیشتر در وضعیت سلامت روان رو پیش بینی میکنه.
یادمون هست که درباره موضوع نابرابری و تاثیراتش روی افراد، تصمیمگیریهاشون، فرصتها و حتی سلامت از جناب “کیت پین” قبلا هم شنیده بودیم. کیت پین استاد روانشناسی در دانشگاه کارولینای شمالی و متخصص روانشناسی نابرابری و تبعیضه. در اپیزود شصت و هشتم پادکست فارسی بیپلاس خلاصه کتاب نردبان شکسته ایشون رو شنیده بودیم. خلاصه اینکه بنا به توصیه جناب پین اگر دنبال سلامت روان بیشتریم مسیر کاهش تأثیرات منفی نابرابریه و تاثیرات منفی نابرابری رو هم با تغییراتی در محیط میشه کم کرد. نابرابری مشکلات اجتماعی و آسیبهایی برای سلامت روان داره و به همون اندازه که به افراد فقیر آسیب میزنه، بر ثروتمندان هم اثر میذاره، قبل از بدتر شدن این مشکلات، یادمون باشه که همه منفعت خاصی از کاهش نابرابری میبرن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم
- https://inequality.org/research/inequality-endangers-mental-health/
- https://www.nature.com/articles/s41398-018-0148-0
- https://myonlinetherapy.com/social-inequalities-and-mental-health/
- https://psycnet.apa.org/record/2021-35525-006
با تشکر از زحمتی که برای تهیه محتوا می کنید. خواهشمندم از فارسی محاوره ای برای نوشتن متن ها استفاده نکنید. اگر متن شما خلاصه ای از یک مقاله یا کتاب یا یک مطلب علمی تحقیقی است. پس لطفا از زبان نوشتاری برای ارایه ان استفاده کنید. با تشکر
برام جالب بود که «احساس» نابرابری یا «ادراکِ» وجود داشتنِ نابرابری به اندازهی وجود داشتنِ نابرابری حقیقی، روی سلامت روان ما تاثیرگذاره.
به عنوان مثال سیستم گزینش و انتخاب دانشآموزان در دانشگاهها یه نمونه از این نابرابری هست. دانشجوهایی که از سهمیههای جانبازی یا رزمنده و هیئت علمی و… پدرشون استفاده میکنند و جای دانشجوهای درس خون و زحمت کش دیگه رو میگیرن، احساس نابرابری و خشم رو به دیگر دانشجویان منتقل میکنند.
همین میشه که خیلی از دانشجوها توی کل دوران تحصیلشون در دانشگاه به همدیگه اعتماد ندارن و چیزهای خوبی که از جاهای مختلف پیدا میکنن یا یاد میگیرن رو با دیگران سهیم نمیشن. 🙁
درحالی که گفته شد این نابرابری به ضرر همه هست و قرار نیست اونهایی که از امتیازات ویژه بهرهمند بودند، در یک محیط ناعادلانه، رشد و پیشرفت چشمگیری داشته باشن.