نویسنده: علی بندری
میخوایم ببینیم کشور ترکیه داستانش چیه.
داستان ترکیه رو باید از داستان امپراطوری عثمانی شروع کنیم. البته در اصل ترکیه خیلی تاریخ قدیمیای داره. ولی ما تا اول اول اولش نمیخوایم بریم عقب. ترکیه هم در آسیاست و هم در اروپا و مرز دو قاره هم که در واقع پایینتر از کوههای اورال مرز طبیعی نیست، مرز سیاسیه و از تو خاک ترکیه میگذره. یا به عبارتی از وسط پلهایی مثل این روی تنگه بسفر در استانبول.
ویدیوی تاریخ ترکیه رو توی کانال یوتیوب بیپلاس ببینید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قسطنطنیه یا استانبول امروز ساخته شد
خیلی خیلی وقت پیش هم در واقع این سرزمینی که ما الان بهش میگیم ترکیه دو قسمت بود. یکی آناتولی که تقریبا همین قسمتیه که در آسیاست و ترکیهی اروپایی. در زمان امپراطوری روم این دو تا یکی شدن و شدن بخشی از امپراطوری روم. این کیه؟ قبل از میلاد مسیح. امپراطوری روم قرنها همسایهی ایران بود. همسایههای همیشه در جنگ. امپراطوری روم با پارتها میجنگیدن در جنگهایی که معروفه به جنگهای ۶۸۲ ساله. توجه کردین؟ ۶۸۲ ساله. سلسلههای مختلف آمدن و رفتن و این درگیری ادامه داشت. از زمان امپراطوری روم با پارتها یه زمان امپراطوری روم با ساسانیان و یه زمانی هم ساسانیان با امپراتوری بیزانس یا روم شرقی که ایرانیها بهش همون امپراطوری روم میگفتن. چند سال؟ ۶۸۲ سال. تا اینکه آخرش اعراب مسلمون اومدن و هر دو رو شکست دادن و هم جکومت ساسانیان جمع شد و هم مناطق زیادی رو از بیزانس گرفتن.
منتها تو این ۶۸۲ سال خیلی اتفاقات دیگه هم افتاد. از جمله اینکه پایتخت امپراتوری روم منتقل شد به شهر بیزانتیوم. بیزانتیوم که شهری بود از یونان باستان شد مرکز امپراطوری روم. کی این کار رو کرد؟ امپراطور کنستانتین. کنستانتین کبیر امپراتور قرن چهارم روم. ایشون خیلی امپراطور مهمیه اولین امپراتور رومه که مسیحی شد. خیلی تغییرات ساختاری ایجاد کرد. در نگاه بعضی از مسیحیا اصلا قدیس حساب میشه ایشون. اما کاری که ما اینجا با ایشون داریم همینه که پایتخت رو اورد شهر بیزانتیوم و اسم شهر هم به افتخار این امپراطور کنستانتین شد کنستانتینوپول یا همون قسطنطنیه یا به قول امروزیها استانبول. گفتن اصلا استانبول رم جدیده. و مرکز امپراطوری روم هم باید اینجا باشه.
بعدا ولی در امپراطوری روم اختلاف شد و انشقاق شد و دو تکه شدن یکی شد روم شرقی یکی شد روم غربی بعد هم اصلا امپراتوری روم غربی جمع شد فقط همین امپراتوری روم شرقی موند. خودشون میگفتن ما امپراطوری روم هستیم. ادامه همونیم. در ایران هم که ما بهشون میگفتیم روم. منتها امروز مورخین به اون امپراطوری میگن امپراتوری بیزانس. به خاطر اسم سابق استانبول احتمالا. البته حالا بعدا بیشتر که تاریخ اروپا رو ببینیم میفهمیم چرا. خلاصه این قسطنطنیه استانبول امروز شد مرکز امپراتوری بیزانس. بخشی از ترکیه امروز تو امپراطوری بیزانس بود بخشی هم مال ساسانیان. همین جاها هم هی با هم جنگیدن و جنگیدن ۶۸۲ سال جنگیدن تا آخرش اعراب از جنوب اومدن و به هر دو شکستهای سختی رو تحمیل کردن.
ترکیه از کجا اومد؟
اما اگر میگیم امپراطوری روم و رومیها اون وقت پس چرا شد ترکیه؟ اصلا مردمان ترک از کجا اومدن و کی آمدن اینجا؟ دربارهی این بحث خیلی زیاده. عموما ولی میگن که از آسیای مرکزی اومدن. بعضی ها میگن هانها و آتیلا اینها ترک بودن که اومدن گرفتن اروپا رو در قرن۵. من وارد اون نمیشم. تو کامنتهای ویدیو همه جور نظریهای مطرح میشه احتمالا. اون چیزی که من فهمیدم از تاریخ تا حالا اینه که مردمان ترک Turkic People از ترکستان یه جاهایی در آسیای میانه امروز آمدن به سمت غرب به فلات ایران به آناتولی و به شرق اروپا. یه دورههایی هم میدونیم امپراتوریهای قدرتمند ترکی ایرانی داشتیم. مثل سلجوقیان. مسلمون. ترک تبار. با فرهنگ ترکی ایرانی. سلجوقیان امپراطوریایه که در اوجش هم تمام ایران و افغانستان رو داره هم تمام ترکیه و بخش بزرگی از عراق امروز رو. خیلی هم فعال بودن سلجوقیان در جنگهای صلیبی.
امپراتوری بزرگ و قدرتمند عثمانی
سلجوقیان با خوارزمشاهیان و آل بویه جایگزین شدن و همهی اینها رو در کنار خلافت عباسی مغولها با هم جمع کردن. این وسط مسط ها یه گوشهای در یک بیلوکی beylik’s اماراتی یه قدرت محلی درست شد به دست جنگاوری به نام عثمان. کی؟ اول قرن ۱۴. سال ۱۳۰۰. بنیان امپراتوری عثمانی ۲۰۰ سال قبل از صفویه گذاشته شد. دربارهی خود بزرگوار ما چیز زیادی نمیدونیم. هر چی هم میدونیم انگار خیلی بعد از مرگش که دیگه میخواستن بگن بنیانگذار ما چنین و چنان بود نوشته شده و همین به نظرم خیلی جالبه که از طرف تقریبا هیچی در تاریخ نمونده به یه معنی ولی به یه معنی اسمش مونده اون هم روی امپراتوریای که ۶۲۳ سال حکومت کرد. امپراتوری عثمانی یا دولت علیه عثمانی. امپراتوریای که از قرن ۱۴ تا اوایل قرن ۲۰ جنوب شرقی اروپا و غرب آسیا و شمال آفریقا دستش بود.
دقت کردین چی شد؟ خیلی طولانی و بادوام بود عمر امپراتوری عثمانی. یه امپراتوری که قرن ۱۴ شروع شده. قبل از اینکه اروپاییها به امریکا برسن. قبل از اینکه صفویان در ایران قدرت بگیرن. و همینطور بوده و بوده و قدرت داشته تا قرن بیستم. به قول این توییت شرکت نینتندو و امپراتوری عثمانی ۳۳ سال در این جهان به صورت همزمان حضور داشتن. فکر کن. نینتندو و عثمانی. و این هم درباره عثمانی کلی چیز بهمون میگه هم درباره نینتندو. اما خب حالا فعلا صحبت عثمانیه اینجا.
خلاصه این عثمان و مردانش راه افتادن شمشیر زدن یه مدتی. بعد کم کم قوی شدن و پیروزیهای اینها همزمان شد با ضعیف شدن امپراتوری بیزانس که قدرت مرکزی بزرگ بود و اینها هم جنگجوهای ماهری بودن و هی اومدن و هی گرفتن. درست البته نمیدونیم واقعا رمز موفقیتشون چی بود. منابع دست اول هم کم داریم براش. ولی خلاصه میدونیم که شمشیر زدن و پیش رفتن و پیش رفتن تا اینکه در ۱۴۵۳ در زمان سلطان محمد فاتح دیگه پایتخت روم رو هم گرفتن. قسطنطنیه رو هم گرفتن و مسلمونها شدن حاکم استانبول امروز. کی؟ ۱۴۵۳. بعد جالبه وقتی سلطان محمد فاتح ۲۱ اومد قسطنطنیه رو گرفت یادمون باشه پایتخت امپراطوری روم رو گرفته. خیلی حرفه. این گفت اصلا من قیصر رومم، امپراتور رومم. تا آخر عمرش هم اینجوری بود که ما جانشین امپراتوری بیزانس نشدیم که. ما ادامه همونیم. بعدش هم عزم خود رم رو کرد. سالها ترکان عمانی تلاش کردن که از جنوب ایتالیا وارد بشن و برن رم رو بگیرن. در زمان ایشون اینها صربستان رو گرفتن بوسنی رو گرفتن مولداوی رو گرفتن آلبانی رو گرفته بودن نواحیای از جنوب ایتالیا رو هم رفته بودن توش گرفته بودن. ولی گیر کرده بودن اونجا. و بعدا هم وقتی که سلطان محمد فاتح مرد دیگه این سپاهشون هم که تا توی شبه جزیره ایتالیا رفته بود جلو، سرشون رو انداختن پایین و از همون دریای آدریاتیک برگشتن.
در ایران چه خبره؟ خبر خاصی نیست هنوز. شاه اسماعیل کی اومده بود؟ ۱۵۰۰. یعنی ۵۰ سالی هنوز مونده تا صفویان شروع شن. در ایران فعلا حکومت مرکزی قدرتمندی نداریم.
ولی در غرب ایران همسایه قدرتمندی داریم که هم در اروپا و هم در شمال افریقا داره همچین عمیق نفوذ میکنه و مرزهاش رو میبره جلو. رفتن با با بلغارها جنگیدن با صربها جنگیدن و همینطوری بالکان رو گرفتن و اومدن جلو. با آلبانیها جنگیدن. مقدونیه. لهستان مجارستان. و همینطور در بالکان پیشروی کردن و حرکت به سمت اروپا. اینها البته همین کشورهای امروز و با همین مرزهای امروز نبودن. ولی مثلا جنگ دوم کوزوزو جنگی بود بین ترکان عثمانی و مجارها.
در این دوره نیروی دریایی عثمانی هم خیلی شاخه و در رقابت با پرتغالیها.
سلطان سلیم
عثمانی بزرگ و قویتر میشد و وقتی کنترل مسیر آسیا و اروپا و اینهمه سرزمین دست عثمانی افتاد دوران شکوه و ثروتشون شروع شد. در زمان سلطان سلیم فتوحات رو از شرق ادامه دادن. الان دیگه شاه اسماعیل هم این طرف شاه شده یه مقدار داستان کل کل این دو تا رو گفتیم در ویدئوی شاه اسماعیل که میگفت چی میزنن این منشیهات که اینطوری نامه مینویسن واسه من؟ بده این تریاک نابو بکشن حالشون جا بیاد. داستان چالدران و شکست شاه اسماعیل و بعد هم گرفتن مصر و قدرت گرفتن نیروی دریایی عثمانی در دریای سرخ و سرشاخ شدن عثمانی و پرتغال در دریا. مخصوصا مصر رو گرفتن مسیر تجارت ادویه افتاد دستشون بعد هم راه باز شد و از اونجا رفتن به سمت الجزایر و الجزایر هم شد یکی از ایالتهای عثمانی. همینطور بزرگ شد عثمانی در این دوره.
یه شاه بزرگ دیگه عثمانی سلیمان کبیر بود. این هم سلطان بزرگی بود و اینکه دو تا پشت هم از این شاخها داشتن عثمانیها این دوره رو دوره خیلی مهم و درخشانی کرد براشون. این کسی بود که بلگراد رو گرفت و بخشهایی از مجارستان امروز رو گرفتن و راهی وین هم شد که دوبار خیز برداشت برای وین ولی موفق نشد و دیگه در دروازههای وین متوقف شدن عثمانیها و از اون تو تر نتونستن برن در اروپا.
در شرق هم که با صفویان کشمکش مدام داشتن دیگه از قفقاز و ارمنستان گرجستان و آذربایجان تا کردستان و شرق عراق امروز و بغداد و بین النهرین که بهشون دسترسی کشتیرانی بده به خلیج فارس.
سلیمان کبیر the magnificent که میگن وقتی مرد دیگه امپراطوری قشنگ در سه قاره گسترده بود. با فرانسه بسته بود با هم رفتن نیس رو گرفتن برای فرانسه و بخشهایی از مجارستان رو برای عثمانی. نیروی دریایی قوی داشتن کنترل بیشتر دریای مدیترانه دستشون بود.
درگیریها با اتحاد اسپانیا و پرتغال
رقیب عثمانی در عرصه جهانی کی بود؟ اتحادیه ایبری. Iberian Union. یه اتحادی بود بین اسپانیا و پرتغال یه دورهای اینها با هم شده بودن یه کشور خیلی هم قوی بودن از نظر جمعیت و سطح تکنولوژی و امکانات اقتصادی اتفاقا ایبریا و عثمانی همچی شونه به شونه هم بودن از اون ور اینا در عثمانی میگفتن من خلیفهام و جانشن پیامبر اسلامم اونها هم میگفتن صلیب دست ما بوده در جنگهای صلیبی و زورشون به هم نمیرسید. ولی پنجههاشون تو پنجه هم بود. پرتغالیها میاومدن آفریقا رو دور میزدن برن سمت اقیانوس هند سر راه یه انوگلکی هم میکردن یه جنگی با این ممالک عثمانی راه بندازن. در مدیترانه با هم میجنگیدن در مالت مثلا، از اون ور در اقیانوس هند هم میجنگیدن. فیلیپین مسلمون بود اینها رفته بودن مسیحیشون کرده بودن. تو اندونزی یه سلطنت مسلمون بود سر اون با هم میجنگیدن. همهاش خلاصه در کار رقابت بودن.
قبلهی اول و دوم مسلمانها هر دو در عثمانی
دقت هم کنیم دیگه عثمانی جکومتیه که قبله اول و دوم مسلمین هر دو رو داره. هم اورشلیم یا بیتالمقدس و هم مکه هر دو در قلمرو عثمانی هستن. به اضافه کلی جای دیگه البته.
تورم و بحرانهای اقتصادی
قرنهای ۱۵و ۱۶ مجموعا خوب بود برای ترکیه امروز. تا اینکه عثمانیها در قرن ۱۶ مثل دولتهای دیگه درگیر تورم شدن و بحرانهای اقتصادی البته خیلی خوب تونستن مانورهایی بدن و قدرتمند از بحران بیان بیرون. کار مهمی که کردن این بود که مرکز زدایی کردن. اختیارات حکومتهای محلی رو زیاد کردن. قبلا میگفتن این دوره افول عثمانی بوده ولی الان میگن نه اتفاقا اینطوری قویتر شد. هم قدرت کلیش و هم شهرهایی توش اهمیت زیاد پیدا کردن. مثلا ما قبلا گفتیم که قهوه چطوری در قرن ۱۷ عالمگیر شد. مرکز تجارت قهوه قاهره بود. قاهره در مصر امروز از شهرهای اون روز عثمانی به خاطر تجارت قهوه رونق زیادی گرفت.
درگیری عثمانی و روسیه
با روسها هم عثمانیها در قرن ۱۶ دو بار بد سرشاخ شدن. یه بار رفتن اصلا مسکو رو اتیش زدن در ۱۵۷۱. مدتی میتازوندن در شرق اروپا خلاصه و از روسیه تا قبرس تا مالت تا ونیز در حال جنگ و مبارزه بودن. قبرس رو همون موقع رفتن گرفتن. یا مالت رو همون موقع رفتن ۴ ماه محاصره کردن که البته موفق نشدن بگیرنش و همین شکستشون در مالت اون تصویر شکست ناپذیری عثمانیها رو در چشم اروپاییها شکست. این نبرد مالت یا محاصره ناموفق مالت فصل مهمیه در جنگهای مسلمین و مسیحیان در دریای مدیترانه.
در انتهای قرن ۱۶ دیگه معلوم بود که این همه توسعه طلبی و در شرق و غرب با این فاصله زیاد جنگیدن خیلی داره فشار میاره به عثمانی. ضمن اینکه اروپاییها هم کم کم داشتن مسیرهای جایگزین رو پیدا میکردن. برای تجارت ادویه این دماغه امید نیک رو پرتغالیها پیدا کرده بودن یعنی فهمیده بودن از پایین افریقا هم میشه رفت هند. مجبور نیستیم حتما از تو خاک عثمانی بریم و این خیلی مهم بود در دنیایی که کانال سوئز هنوز نداره. همین کشف آفریقای جنوبی یا دماغه امید نیک خودش اتفاقا باعث جنگهایی هم بینشون شد. این همون نقطهایه که آفریقای جنوبی واسه دنیا مهم میشه. کامل ترش رو تو ویدئوی تاریخ آفریقای جنوبی ببینین. یا توی پست تاریخ آفریقای جنوبی و رژیم آپارتاید بخونین.
نبرد با شاه عباس صفوی
تو همین سالهای ابتدایی قرن ۱۷ و وقتی که عثمانیها سخت درگیر جنگ با مسیحیان اروپایی هستن در جنگهایی که بهش میگن The Long War جنگهای سیزده ساله و مشکلات و شورشهای داخلی هم داره اذیتشون میکنه. باز عملا شکست خاصی نمیخوردن و چیزی از دست نمیدن به جز در نبرد با شاه عباس صفوی. در واقع شاه عباس انگار منتظر مونده بود که ببینه کی موقعیت مناسب میشه برای حمله و وقتی با فرماندهی الله وردی خان حمله کرد مرزهای دو کشور رو جابه جا کرد و شهرهایی از عثمانی به ایران منتقل شد برای همیشه. بر اساس عهدنامه دوم استانبول.
این اولین عهدنامهای بود که عثمانیها توش سرزمین از دست دادن. اروپاییها ۸۰ سال بعد تونستن در یک معاهده از عثمانی زمین بگیرن. این خیلی عهدنامه مهمیه برای ایران. نکته جالب هم اینکه صفحه ویکی پدیای فارسی این عهدنامه دوم استانبول در واقع ترجمه همون صفحه انگلیسیشه که خیلی هم مختصر و کوتاهه.
آغاز تغییرات در قدرت عثمانی
اما در این قرن ۱۷ عثمانیها یک کار مهم کردن. در واقع بعضیها میگن اگر این کار رو نکرده بودن با این وسعت و اینهمه دشمن و پراکندگی و تنوع، همون موقعها کارشون ساخته میشد. اما اینها دست به تغییرات بزرگ زدن. یه دوره چند ده سالهای هست که زنان قدرت میگیرن در دربار عثمانی اصلا بهش میگن سلطنت زنان این خودش یه قصهایه. بعد دورهای رو داریم که وزیرها، وزیر اعظمها خیلی قدرت میگیرن. در پایان همین دوره برای سومین و آخرین بار ترکها خیز بر میدارن وین رو بگیرن و این دفعه شکست بدی میخورن و در نتیجهاش یه سری شهرهای اروپایی رو دیگه برای همیشه از دست میدن. از جمله بخشهایی از مجارستان و اسلواکی و صربستان امروز و اسمی که برای شنوندههای چنلبی شاید آشنا باشه ترنسیلوانیا. زادگاه آتیلا امبروش.
قرن ۱۸ برای عثمانیها دوران جدیدی شد. اون درگیریهای قدیمی و چند قرنهشون با اتریش که ادامه داره حالا یه گرفتاری جدید هم گنده شده به نام روسیه. امپراتوری روسیه. کم کم الجزایر و مصر رو هم مستعمره داران بریتانیایی و فرانسوی گرفتن کنترلش رو.
ماشین چاپ، دانشگاه و مخالفت آخوندها
اما یه خرده بیاین از جنگ و کشورگشایی و اینها فاصله بگیریم. غیر از اینها چه خبره تو ترکیه. این هم جالبه. مخصوصا واسه ما. ماشین چاپ کی اختراع شد؟ قرن ۱۵. همون قرن ۱۵ هم به عثمانی رسید. اما تا ۳۰۰ سال بعد یعنی تا قرن ۱۸ مسلمونها چیزی چاپ نمیکردن. مخالف شرع بود. همون قرن ۱۸ هم دیگه باوجود مخالفت علما و اساتید هنر خطاطی و رهبران مذهبی یه وزیری مخ یه سلطانی رو زد و اینها شروع کردن چاپ کردن از جمله کتابهای غیر مذهبی.
۳۰۰ سال ماشین چاپ داشتن ولی مسلمونها ازش استفاده نمیکردن. یا تو همین دوره به دوره اصلاحات معروفه، اصلاحات شکست خورده البته میگن بهش، دانشگاه فنی استانبول راه افتاد. برای مقایسه ایران ۱۰۰ سال بعدش هم هنوز دانشگاه نداره. اونجا هم البته باز کردن و علما مخالفت کردن که کفره و اینها و یه مدت تعطیل و یه مدت مخفی بازی و تا اینکه بالاخره درست و حسابی راه افتاد. کلا ولی اصلاحاتی که داشتن عمدتا موفق نبود.
شکست عثمانی از روسیه تزاری
مخصوصا عثمانیها شکستهای زیادی خوردن در این قرن ۱۸ از روسها و به این فکر افتادن که ما عقب افتادیم. پطر کبیر و کاترین کبیر اینها در روسیه اصلاحاتی کردن ما نکردیم و عقب افتادیم. البته چنین اصلاحاتی هم با مشکل و مخالفت داخلی روبرو شد. هم اینکه میگفتن میخواین غربی بشین و کفر و اینهاس تقلید از غرب، هم داخلی مشکل حسادت بین نیروهای مختلف بود. خلاصه وقتی وارد قرن نوزده شدیم و اصلاحات مختلف هم شکست خورده بود در عثمانی مشکلات شکل دیگری به خودش گرفت.
عثمانی شد مرد بیمار اروپا
در بالکان اول صربها بعد بقیه ساز استقلال کوک کردن. صربستان، مونته نگرو، مولداوی اینها یکی یکی رفتن به سمت استقلال و از همین موقعهاس از نیمه اول قرن ۱۹ که به عثمانی میگن مرد بیمار Sick Man یا پیرمرد بیمار اروپا.
در قرن نوزده هم البته وا ندادن عثمانیها. دوره تنظیمات داشتن که رفتن به سمت مدرن کردن از ارتش تا بانکداری تا جایگزین کردن سیستم قضایی دینی با سیستم سکولار تا حقوق برابر برای همه. از دل همین تعلیمات و تنظیمات و آموزشها و فکرها هم بعدها یکی مثل آتاتورک درآمد.
زمینههای آمدن آتاتورک
در واقع مصطفی کمال آتاتورک فارغ التحصیل همین مدرسه بود که بعدا و بعد از جنگ جهانی اول از باقیمانده اون امپراطوری این جمهوری ترکیه رو بنیان گذاشت. این دوره، دوره مدرن شدن ترکیه بود. هرچند میوهاش به خود عثمانی نرسید. ولی فهرست کارهای عثمانی در جهت مدرن کردن رو نگاه کنیم میفهمیم که قدمهای بزرگی در همون قرن ۱۹در ترکیه برداشته شد. و این چیزیه که وقتی ما گاهی آتاتورک رو با رضا شاه مقایسه میکنیم پروژه نوسازی ترکیه رو با نوسازی ایران مقایسه می کنیم و میگیم چرا یکی موفقتر و ماندگارتر از اون یکی از کار دراومد باید بهش توجه کنیم.
مقایسهی نوسازیهای رضاشاه و آتاتورک
در ترکیه قبل از فروپاشی عثمانی نهادسازیهایی و کارهایی شروع شده بود و پیش رفته بود. از چاپ اسکناس، باز شدن اداره پست، بنا کردن سیستم مالی، یه مجلس مانندی که بعدا تبدیل شد به پارلمان، پرچم، سرود ملی، اینها همه در نیمه قرن نوزده اتفاق افتاد در عثمانی. سرشماری ملی همون نفوس و مسکن، اولین کارت ملی، دارالفنون، دارالمعلمین، وزارت بهداشت، وزارت آموزش، آکادمی علوم، دادگاه، شهرداری و برنامه ریزی شهری برای استانبول و چیزهای دیگه.
شاید جای دیگه اصلا درباره این دوره اصلاحات ساختاری حرف زدیم چون خیلی جالبه اینها اینجا خیلی از نهادها رو بنیان گذاشتن. و این همزمان هم هست با مثلا همون موقعی که امیرکبیر در تهران دارالفنون تاسیس میکنه. یا تلگراف راه میافته. راه آهن، کارخونه، بانک مرکزی یا بانک عثمانی یا جواز انتشارات خصوصی یا بعدتر قانون اساسی. اینا تقریبا اواخر قرن ۱۹ در عثمانی اتفاق میافته.
همه منتظر افتادن مرد بیمار اروپا
ولی با همه این اصلاحات کافی نبود. عثمانی که شعارش این بود که دولت ابد مدت
بود The Eternal state شده بود مرد بیمار اروپا و حالش هم بد بود و همه منتظر افتادنش بودن. همه از جمله ایالتهای داخلیش از اعراب تا بالکانیها و اروپای شرقیها و همینطور رقبای خارجی یعنی فرانسه، انگلیس و روسیه. جنگ کریمه اصلا سر همین بود که ماترک این مرد بیمار این تکهاش مال کیه. فرانسه و انگلیس اومدن کمک ترکیه که جنگ رو به روسیه واگذار نکنه. نه چون عاشق چشم و ابروی ترکیه بودن، چون خودشون میخواستن. حالا این جنگ کریمه یه نکته خیلی جالب هم واسه من داره اون هم اینه که باعث شد تاتارهای کریمه منتقل بشن یا مهاجرت داده بشن به عثمانی. این در کنار مهاجرت بقیه مسلمونهای صربستان و بوسنی و یونان و قفقاز و اینها خیلی نقش داره در شکل دادن ترکیه امروز. وقتی ترکیه درست شد در ۱۹۲۲ نصف جمعیتش فرزندان مسلمونهای مهاجر بودن. این خودش خیلی داستان جالبی داره پیشنهاد میکنم اگه دوست دارین بخونینش در لینکهای پایین صفحه دنبالش کنین.
بگذریم. خلاصه این اصلاحات افاقه نکرد مرد بیمار اروپا بیمارتر و ضعیفتر شد. وقتی در ۱۹۱۴ جنگ جهانی اول شروع شد تقریبا دیگه عثمانی نه در اروپا جایگاهیی داشت نه در شمال افریقا. ۲۸ میلیون جمعیت داشت ۱۷ میلین تو همین ترکیه امروز بودن بقیه هم در عراق و فلسطین و لبنان و سوریه و اردن و شبه جزیره عربستان.
داستان جنگ جهانی اول رو که جاهای دیگه گفتیم و میگیم. یه ویدئو هم داریم چطوری عثمانی وارد جنگ جهانی اول شد. یک ویدئو هم داریم درباره آتاتورک.
مثل همیشه این ویدئو رو نتیجه یک کنجکاوی اولیه ببینین. امیدوارم اشتباهی توی این ویدئو نباشه. من تاریخدان نیستم و مطالعه گسترده و عمیق و آکادمیک هم نداشتم در این موضوع. شما اگر داشتین و اشکالی دیدید لطف کنین کامنت بگذارین که من هم یاد بگیرم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم:
- Turkey: A Short History – Norman Stone
- Russia: War, Peace & Diplomacy: Essays in Honour of John Erickson
- Where Does Europe End and Asia Begin?
- History of the Ottoman Empire
- Iberian Union
- Sultanate of Women
- Stone, Norman “Turkey in the Russian Mirror” pages 86–100 from Russia War, Peace and Diplomacy edited by Mark & Ljubica Erickson, Weidenfeld & Nicolson: London, 2004
علی آقا خودت و تیمت همه کارهاتون فوقالعاده است مرد
با همین دست فرمون برو
متشکرم بینهایت
عرض ادب
آقای بندری عزیز شما با صدای رسا و بیان شیوا و دایره ی وسیع واژگانتون در کنار محتوای صادقانه و مفیدی که نشر میدین دارید خدمت بسیار بزرگی به جامعه آسیب دیده ی امروز ما می کنید، حداقل به شنونده های خودتون دارید لطف بزرگی می کنید
من به عنوان یک زن شاغل ازتون یاد گرفتم چطور از وقت های مرده بهترین استفاده رو ببرم، کم کم دنیا رو یک جور دیگه ببینم و کلی حال خوب ازتون گرفتم
شمااااا و تیمتون خیلییییی خوبین و کار بسیار ارزشمندی دارید انجام میدین، بهترین ها باشه براتون
به نظر من به طور خیلی کلی نگاه کنیم در کل صفویه و عثمانی فریب روس و انگلیس را خوردندکه به جای اینکه یک کشور شوند یک امپراطوری یا باهم متحد شوند فریب روس و انگلیس را کی خوردند و باهم نبردهای بیحاصل میکردند در حالیکه عثمانی میتوانست لندن پاریس مادرید و کل اروپا را فتح کند و اثری غیر از حکومت عثمانی در کل جهان اون موقع نماند ولی روس و انگلیس مدام با نیرنگ و لیجاد تفرقه این 2 حکومت را باهم مثل خروس جنگی به جان هم می انداختند اگر فقط کمی تاریخ بدانید همین روس و انگلیس زمینه تجزیه ایران بزرگ و عثمانی کبیر به ترکیه را فراهم کرد ولی خودشان تا همین امروز چه امپراطوری عظیمی دارند که …..اینها همه با ناراحتی و … برای ما به ارث مانده