فیلیپ روزنسوایک تو کتاب «اثر هالهای» که خلاصهش رو تو اپیزود ۱۵ پادکست بیپلاس شنیدیم از این سوگیریها صحبت میکنه و میگه اشتباهات بسیاری رو باعث میشن. سوگیریهای شناختی اونقدر زیادن که روانشناسها تا حالا بیشتر از صدتاشون رو شناسایی کردن که تو این صفحهی ویکیپدیای فارسی میشه با معروفترین اونها و مصداقهاشون آشنا شد. احتمالا با خوندن بعضیهاشون تجربههای شخصیمون یادمون میاد. اینکه کجاها دچارشون شدیم بدون اینکه نسبت بهشون آگاه باشیم. ولی چرا ما دچار این اشتباهات میشیم؟ میشه گفت دلایل عمدهش اینان: چون حافظهی ما محدوده و ناچاره که بعضی اطلاعات رو نگه داره و قسمت اعظمی از اون چه که واردش میشه رو دور بریزه، چون ذهن ناچاره بین پدیدهها ارتباطی بسازه که بتونه بهتر درکشون کنه و جهانش رو از پیچیدگی دربیاره، چون اطلاعات بیش از اندازهای در جهان وجود داره که ذهن ناچاره که مقدار زیادی از اونها رو فیلتر کنه و دست آخر اینکه چون ذهن نیاز به عملکرد سریع داره.
نویسنده: مریم مهری
سوگیریهای شناختی تو همهی زمینهها اتفاق میافته مخصوصا جاهایی که تعاملات انسانی وجود داره یا فشار برای انجام کار زیاده و موفقیت و شکست باید اندازهگیری و ارزیابی بشه. پس محیطهای آموزشی و کاری خیلی مستعدن که با انواع این سوگیریها مواجه بشن. هم فشار کار بالاست، هم تعاملات انسانی و هم موفقیت و شکست و ارزیابی این دو. اما کدام سوگیریهای شناختی ممکنه روی یادگیری ما تاثیر بذاره؟
اثر هاثورن
این اسم بعد از آزمایشی که در کارخانه هاثورن در ایالات متحده انجام دادن، روی یک خطای شناختی گذاشته شد. صاحبان کارخونه برای اینکه بفهمن کارکنانشون چطوری میتونن بهرهوری بیشتری داشته باشن، شروع کردن به تغییراتی در محیط کار به وجود آوردن و رصد کردنشون. نتیجه این شد که کارکنان وقتی فهمیدن تحت نظرند، بیشتر کار کردن و بهرهوری بالا رفت، صرف نظر از اینکه تغییرات محیطی موثر بودن یا نه. ولی وقتی این نگاه و مطالعات از روشون برداشته شد، نرخ بهرهوری به عدد عادی برگشت. یعنی اثر هاثورن Hawthorne Effect واکنشیه که به واسطهش آدمایی که تحت نظرن، خودشون رو اصلاح میکنن و این پیامدهای جالبی تو آموزش داره. شاید واسه همینه که یه دانشآموزی نتیجهی امتحاناتش خیلی خوب میشه چون میدونه که داره ارزیابی میشه ولی اون دانشی که کسب کرده فقط به همین درد میخوره و مهارتی بهش اضافه نمیکنه. چون اگه صرف حضور معلم، مربی و استاد نحوهی عملکرد دانشآموز و دانشجو رو تغییر بده، سخته که بفهمیم میزان یادگیری اون دانشآموز و دانشجو به طور خالص چقدر بوده.
اثر هاثورن حتی روی کوچیکترین رفتارهای شخصی و بخصوص روی تصمیمگیری و انتخاب هم تاثیر داره. مثلا فکر کنید با یکی از دوستان خودتون رفتید خرید و دوست شما صرفا همراه شماست بدون اینکه نظری دربارهی چیزی که میخواید بخرید، بده. ولی صرفا همین نظارت هم تو روند انتخاب شما تاثیر داره. یعنی طرفی که داره به شما نگاه میکنه، کمترین مشارکت فعالی روی فعالیت شما نداره اما فقط حضور فیزیکیش باعث میشه که رفتار و عملکرد شما تغییر کنه. اینجاست که انتخاب دوست و معاشر و حتی محیط کاری خیلی اهمیت پیدا میکنه و میتونه مسیر فکری شما رو تغییر بده.
اثر ایکیا
پژوهشگران فهمیدن که مردم واسه چیزهایی که خودشون در به وجود آوردنشون دخیلن یا به بهبودش کمک کردن، ارزش ویژهای قائلن. این خطا به اثر ایکیا معروف شده چون ایکیا اون شرکتیه که سر و هم کردن مبل و میز و خیلی محصولاتش رو به مشتری واگذار میکنه و مشتری احساس میکنه که در به وجود اومدنشون سهمی داشته و این حس باعث میشه که اون محصول رو خوب و ارزشمند بدونه. یه کار مارکتینگی کامل.
اثر ایکیا واسه این به وجود میاد که ما از نظر روانی احتیاج داریم که حس کارآمد بودن و توانا بودن داشته باشیم و مطمئن بشیم که میتونیم کارها رو درست انجام بدیم و کنترل زندگیمون رو به دست بگیریم. وقتی خودمون مبلمان خونه رو سر هم میکنیم یا کیک میپزیم، حس مفید بودن بیشتری میکنیم.
تو مدارس این خطا بیشتر از اینکه متوجه دانشآموزها باشه، متوجه کادر آموزشه. تو شرکتها و استارتاپها هم چنین خطایی دیده میشه. روی یه پروژه اونقدر زحمت میکشید که اصلا قبول نمیکنید که که روزها و ماهها براش وقت گذاشتید چیز ارزشمندی نیست و برای همین رهاش نمیکنید تا وقتی که با شکست بزرگی مواجه بشید. این نکته هم به درد معلمها و هم کارآفرینها میخوره که چیزی صرفا به این دلیل که ایده شما یا شیوهی شما در آموزش بوده و براش تلاش زیادی کردید، لزوما خوب یا ارزشمند نیست و لازمه که وقتی دیدید نتیجهی چندانی نمیده رهاش کنید.
اثر بند واگن یا همرنگی
بند واگن به معنای واقعی کلمه واگنیه که یه گروه موسیقی در طول یه رژه، سیرک یا رویدادهای سرگرمی دیگه حمل میکنه و این واگن اولینبار در سال ۱۸۴۸ در جریان رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری در آمریکا معروف شد که یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا واگنهای موسیقی رو در شهرها به حرکت در آورد. این نوآوری در جذب مخاطب، خیلی موثر بود و موفقیت این ایده باعث شد سیاستمدارهای بیشتری مشتاق بشن که روی این واگن بشینن و خودشون رو در طرف موفق نشون بدن. کمکم تا سال ۱۹۰۰ استفاده از واگن موسیقی به یه استاندارد برای تبلیغات ریاستجمهوری در آمریکا در آمد تا اینکه این اصطلاح حالت تحقیرآمیز به خودش گرفت و دلالت بر کسی داشت که میخواد طرف موافق باشه، بدون اینکه بفهمه اون طرف چه خبره.
این سوگیری شناختی میگه اگه ببینید که خیلی از آدمها ایدهای رو باور دارن، تمایل بیشتری به قبول و باورش پیدا خواهید کرد. همراهی با جریان آسونه، چون تصمیمگیری فردی و تفکر انتقادی کنار گذاشته میشه و فرض رو بر این میذاریم که دیگران قبل از ما به اندازهی کافی بهش فکر کردن. از نظر روانی میشه فهمید که چگونه این همراهی، از میل به بقا سرچشمه میگیره. همرنگ جماعت شدن به ما این امکان رو میده که در اتحاد کامل به صورت مسالمتآمیز زندگی کنیم و زنده بمونیم. از این سوگیری هم تو کسب و کار و هم آموزش میشه استفادههای خوبی کرد. مثلا کسب و کارها رو وبسایتشون حتما توصیهی مشتریها و امتیازات محصول رو نمایش میدن، چون میدونن که چقدر در فرایند انتخاب اهمیت داره.
اثر دانینگ کروگر
اثر دانکینگ کروگر توضیح میده که چطور آدمایی که تو کاری مهارت کمتری دارن، تواناییهای خودشون رو دربارهی اون کار بیش از حد میدونن، این درحالیه که کسانی که خبره در اون کار هستن، به تواناییهای خودشون شک دارن. قضیه یه کم از اعتماد به نفس بالا و پایین میاد ولی این باعث نمیشه که آدمایی که بیش از حد به خودشون مطمئنن سرشون به سنگ نخوره. دوتا محقق به اسم دیوید دانینگ و جاستین کروگر که رو این موضوع مطالعه کردن از داستان سارق بانک بیعرضهی مک آرتور ویلر الهام گرفتن. دزد معتقد بود پوشوندن صورتش با آب لیمو باعث میشه دوربینهای مداربسته بانک نامرئی بشن. وقتی برای این دزدی دستگیر شد، گیج شد که چرا این کار جواب نداد.
اگر میخواین دربارهی دانینگ کروگر بیشتر بدونین این ویدیو از کانال یوتیوب بیپلاس رو از دست ندین.
در مطالعهی بعدی دانینگ و کروگر دربارهی نمرههای دانشآموزان، اونها به این رسیدن که بیشترین شکاف بین اعتماد به توانایی خود و نتایج واقعی تو دانشآموزانیه که کمترین درصد تو نمرات رو دارن. این یه محدودیت واقعی برای انگیزهی دانشآموزه، چون کسی که از قبل معتقد باشه بهتر از چیزیه که واقعا هست، بهبودی هم در شرایطش به وجود نمیاره و در این باره انگیزهای نداره. دستاندرکاران آموزش یا حتی مدیران کسب و کارها باید یه تعادلی به وجود بیارن در اینکه دانشآموز یا کارمند موقعیت و توانایی خودش رو درک کنه و بعد به این باور داشته باشه که میتونه پیشرفت کنه.
آگاهی از سوگیریهای شناختی و بخصوص این چندتا باعث میشه که تو محیط کار و یادگیری در دامشون نیفتیم و همینطور تعصب رو کنار بذاریم و خودمون رو مبرا ازشون ندونیم. چون اینطور که میگن همهی انسانها دچار سوگیری میشن و انسان بدون سوگیری وجود نداره.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این مطلب از یادداشت خطاهای شناختی میتونن یادگیری رو متوقف کنن استفاده کردم.