نویسنده: علی بندری
هامبورگ شهر بزرگیه. پرجمعیتترین شهر غیر پایتخت اروپاست. دومین شهر آلمان و یکی از مهمترین بندرهای اروپا. بهش میگن دروازه دنیا. The Gateway to the World از بس که این بندر جای مهمیه. در دهانه دریای شمال و با اسکلهای عظیم که سالانه چند هزار کشتی باری و مسافری پهلو میگیرن تو اسکلهای که ۲۴ ساعته کار میکنه. یک شهر بندری مهم بیش از هزار ساله در شمال آلمان. اینجا داستان هامبورگ رو میگم، یه سری چیزهایی که برای من جالبتر هست.
تاریخ شهرها داستان شهرها برای من جالبه. چون شهرها بودن که بعدا کشورها به وجود آمدن دیگه. جغرافیای شهرها و تاریخشون خیلی چیزهای جالبی میتونه بهمون بگه از هویت شهرها. شباهتهاشون تفاوتهاشون و اینکه شهرهای موفق شهرهای پر رونق امروز مخصوصا اینها که شهرهای قدیمیتری هستن اینها در طول تاریخ مسالههاشون رو چطوری حل کردن و چطوری تونستن خودش رو نگه دارن و پیشرفت کنن.
ویژگیهای شهرهای بندری
هامبورگ شهر بندریه. شهرهای بندری رو به دنیای بیرون هستن معمولا این یه خرده بازشون میکنه نسبت به فرهنگهای دیگه. حتی گاهی با شهرهای بندری جاهای دیگه نزدیکترن تا شهرهای غیر ساحلی همسایه. بیتلز در هامبورگ بود که بیتلز شد. دو سال تمام اینها در کلابهای مختلف در هامبورگ اجرا میکردن و اونجا بود که خیلی پیشرفت کردن مشهور شدن.
امروز هم از نظر فرهنگی شهر مهمیه. یک پنجم شرکتهایی که تو هامبورگ هستن تو کارهای خلاق و هنری هستن. تعداد کنسرت و برنامههای موسیقی هامبورگ زیاده. کلا سکتور فرهنگی شهر بزرگه. و البته توریستی و دانشگاهی و صنعتی هم. شهر پررونقیه. از دولت شهرهای قدیمی آلمان. City state. یعنی شهر اختیار تصمیم گیریش زیاده. مستقل از دولت آلمان نیست البته ولی اختیارات شهر زیاده. امروز هم دولت شهره. در آلمان سه تا دولت شهر داریم همین امروز هم. برلین که پایتخته، هامبورگ و برمن. من درباره هر سه تاشون کنجکاوی دارم و برام جالبن. الان ولی هامبورگ.
ویکی پدیای هامبورگ رو ببینین نوشته Free and Hanseatic City of Hamburg و خب این کلمهها هر کدوم معنی داره. هم هانزیاتیک Hanseatic بودن و هم Free آزاد بودن یعنی منطقه ازاد تجاری. این هم داستان امروز و دوران مدرن نیست. شروعش مربوطه به زمان بارباروسها و قرن دوازده که منطقه ازاد شد. همین هم باعث رونق گرفتن هامبورگ شد به عنوان یک شهر بندری با موقعیتی فوقالعاده. لیگ هانسا رو هم که داستانش رو اینجا گفتیم اتحادیهای بود تجاری از شهرهای شمال آلمان و اطراف بالتیک و دریای شمال در قرون وسطی. که اینها با هم تجارت میکردن و خیلی هم قوی بودن و رونق گرفتن توش یه شهرهایی، از جمله هامبورگ. هامبورگ دومین شهر مهم بود در لیگ هانسا. قرنهای بعد هم بعد از ناپلئون هم که شهرهای المان امروز مستقل شدن هامبورگ استاتوس دولت شهری رو حفظ کرد. City state موند تا همین امروز.
ویدیوی داستان هامبورگ رو توی کانال یوتیوب بیپلاس ببینین
جغرافیای شهر هامبورگ
اول جغرافیاش رو ببینیم. ما تو ویدیوی تاریخ آلمان از اول گفتیم که دیدن رودخونهها کمک میکنه تاریخ آلمان رو بهتر بفهمیم. در کنار راین و دانوب، رودخونه مهم دیگه در آلمان البه است. هامبورگ هم کنار رودخانه البه است. یکی از مهمترین رودخانههای اروپای مرکزی که از کوههایی در جمهوری چک سرچشمه میگیره نزدیک مرز لهستان میاد بعد میرسه آلمان. آخرین و مهمترین شهر مهم کنارش هامبورگه که البته ازش رد میشه مثل یک نوار آبی بعد از هزار کیلومتر میره میریزه به دریای شمال. یک نوار آبی بلند که از دل هامبورگ رد میشه.
هزار کیلومتره رودخونه البه. میلیونها نفر ازش آب میخورن همین امروز، انرژی میگیرن، کشاورزی میکنن و حمل و نقل میکنن. از قرون وسطی تا انقلاب صنعتی همیشه نقش مهمی داشته. یک نقش اصلی داشتن رودخونههایی مثل البه یک کار اصلی میکردن برای اون منطقهای که توش بودن اون هم اینکه در دنیای قبل از هواپیما و جاده و راه اهن از راه رودخونه بود که کالا راحت جا به جا میشد. اصلا خیلی از شهرهای مهم برای همین در کنار همچین رودخونهای توسعه پیدا میکردن. چون از این مسیر جنس و کشتی میره به جاهای دیگه پس این مسیر خودش آباد میشه. من وقتی اینها رو داشتم میخوندم تازه یک جمله درس جغرافی که بیست سال پیش میخوندم برام معنی پیدا کرد که میگفتن ایران کشوریه که رودخونههای مناسب کشتیرانی نداره خیلی. این یعنی چی؟ تبعات چنین جغرافیایی چیه؟ یه مسیری مثل البه وقتی داری یعنی این از دل اروپای مرکزی، که قفله تو خشکی کاملا، این رودخونه کالای شما رو میبره به دریای شمال و از اونجا به هرجا. خیلی حرفه دیگه خیلی کلیدیه این برای مردمانی که وسط اروپای مرکزی هستن.
به جز اون، بیشتر از اون شاید، برای شهری هم که قراره ته مسیر وقتی میخواد بریزه به دریای شمال اسکله اصلی رو در خودش جا بده این رودخونه و مسیر خیلی مهمه. از هامبورگه که البه وصل میشه به دریای شمال و بعد هم به بقیه دنیا.
از وقتی هامبورگ شهر شده در قرن نهم این رودخونه عمیق کنارش یک راهی بوده برای حمل و نقل. از قرن نهم. از زمان شارلمانی که ساخته شد. Life Line خط زندگی شهر بوده واقعا. اصلا این رودخونه بود که هامبورگ رو کرد یکی از مهمترین شهرهای دنیا. فکر کنین به دنیای قبل از ماشین و جادههای راحت و امن و راه اهن. بعد ببینین چقدر خوب بوده که یه شهری اینطوری کنار رودخونه باشه اون هم رودخونهای که وصلت میکنه به دریای شمال. دیگه برو هر جایی میخوای بری. هم یه مقدار محفوظه هم از اون طرف دروازه دنیاست. تا همین امروز هم البه یه مسیر حمل و نقل مهمیه برای هامبورگ بخش مهمی از کالاهایی که میاد هامبورگ از همین مسیر میاد امروز هم. اسکلهی خیلی مدرن و مجهزی هم داره هامبورگ. یکی از بزرگترین بندرهای اروپاست. البته با فاصله بعد از رتردام و انت ورپ. خلاصه به خاطر رودخانه البه هامبورگ رونق گرفته هم از نظر کشاورزی هم صنعتی و هم تجاری. الان از نظر اقتصادی هم سهم رودخونه در اقتصاد هامبورگ بالاست. هم از نظر حجم باری که میاد و میره هم تعداد آدمهایی که کاری مربوط به بندر و اسکله میکنن یا تو کارخونه و تعمیرگاه کشتیسازی کار میکردن در گذشته، یا از نظر صنعتی وقتی شما هم میتونی مواد خام راحت بیاری هم کالا راحت ببری خب موقعیتت مزیت پیدا میکنه.
دردسرهای رودخانه برای شهر
چنین رودخانه بزرگی البته همهاش هم مزیت نیست. هیچی نیست که همهاش خوب باشه دیگه. این هم نیست. اولیش اینه که رودخانه طغیان میکنه و خرابی به بار میاره. که بارها هم آورده. به جز این، زمان جنگ هم که تکلیفش مشخصه دیگه. همین رودخونهای که مسیر کالا و تجارته در زمان جنگ میشه مسیر نیروی نظامی دیگه. از هر دو طرف. هم در اعزام سرباز و مهمات از هامبورگ هم در اینکه شهر هامبورگ ارزش استراتژیک پیدا میکنه و خب مهمه که در جنگ دست کی باشه. همین که دست دشمن شما نباشه شما یه امتیاز جلویی چه برسه دست خودت هم باشه.
جنگ کلا برای شهری با موقعیت اینطوری کلا خیلی بده، در زمانی که بهت حمله میشه شما جلویی از همه جلوتر و آسیبپذیرتر. برای همین هامبورگ در یک بخشی بزرگی از قرن بیستم وضع خیلی خوبی نداشت. رونق اسکله کم شده بود. از زمان جنگ اول جهانی تا دوره بین دو جنگ تا جنگ دوم جهانی و بعد از اون در جنگ سرد و دو پاره بودن المان.
هامبورگ از اولین شهرهاییه که هدف بمباران استراتژیک شد. حتی در جنگ جهانی اول در ۱۹۱۵ که ممکنه فکر کنیم بمباران و اینها هنوز اختراع نشده بود این شهر بمباران شد. چون جاش مهم بود. اهمیت استراتژیک داشت چون اونجا زیردریایی میساختن و بمباران استراتژیک و حمله هوایی شد و کمبود غذا و نا ارامیهای اجتماعی و از این داستانها.
در جنگ جهانی اول انگلیسیها راه هامبورگ رو از دریا بستن. محاصره دریایی کردن. آلمانها با زیردریایی حمله کردن به ناوگان جنگی انگلیس و در جواب اینها بریتانیا از انگلیس هواپیما بلند کرد اومدن رو هامبورگ هم اسکله رو زدن هم چند تا کارخانه و انبار استراتژیک رو. چون زیردریاییهای المان در جنگ جهانی اول خیلیش تو همین هامبورگ ساخته میشد. برای همین هم اینطوری زدنش. کی؟ زمان احمد شاه قاجار. بیش از صد سال پیش. با چه هواپیمایی؟ با seaplane تکنولوژی تازهای بود میتونستی بری از سر دشمن عمق دشمنو برنی و برگردی. میشه هم تصور کرد چه به سر روحیه شهر میاره همچین حملهای دیگه. خرابی و تلفاتش نسبت به بلایی که در جنگ دوم سر هامبورگ اومد کمه ولی واسه ۱۹۱۵ خیلی بود واقعا این وحشت.
تخریب بزرگ هامبورگ در جنگ جهانی دوم
تخریب اصلی ولی در جنگ دوم بود. در جنگ جهانی دوم به هامبورگ از همین مسیر رودخانه حمله کردن انگلیس و امریکا هم با کشتی و هم زیردریایی. اصل خرابی هامبورگ ولی با بمباران بود. بزرگترین انفاق جنگ جهانی دوم در هامبورگ بمبارانهای هوایی روی شهره در عملیات عموره gomorrah اسم هم از کتاب مقدس میاد. قوم سدوم و عموره. همونقوم لوط میشه فکر کنم که بعد عذاب خدا ویرانشون کرد. این عملیات بمباران هوایی هم قرار بود تنبیه آلمانها وهامبورگیها باشه برای از جمله بمباران لندن و حملههای آلمانها به انگلیس. میخواستن هم شهر رو نابود کنن هم روحیهی المان ها رو. ویران کننده هم بود واقعا. یه منطقهی کوچکی رو خیلی زیاد بمب ریختن توش چهره شهر رو برای همیشه عوض کرد. همونطور که حملههای هوایی آلمانها ویران کننده بود البته. ۱۰ ها هزار نفر رو کشتن.
۸ روز بمباران. سی هزار تن بمب ریختن رو شهر. در تابستان ۴۳ بیشتر هم نیروی هوایی انگلیس با کمک امریکاییها. قرار بود شهر مهم اقتصادی تجاری نظامی المان رو خراب و آلمانها رو زمینگیر کنه. تخریب هامبورگ پر از کارخانه و مراکز صنعتی و تولیداتنظامی در ضعیف شدن آلمان و کم شدن توان جنگیش قطعا اثر ریادی داشت. بگذریم از ۴۲ هزار نفری که کشت یا ۳۷ هزار نفری که اسیب زد یا مجبور به فرارکرد. کابوس وحشتناکی بود عملیات عوموره. گردبادهایی از هوای داغ درست میکرد و آتش بمباران مردم رو میکشید تو خودش. یه چیزهایی مینداختن بهش میگفتن air mineرو هوا منفجر میشد بعد اتیش میریخت. به جز مراکز مهم ریل راه آهن و جاده و پل و اینها رو هم زدند. زیرساختی و روحیهای هم ضربه بزرگی بود و حتی بحث بوده و هست که اینجنایت جنگی بوده یا نه لازم بوده واقعا به عنوان تاکتیک جنگی در هر حال سالها تبعاتش ازار داد هامبورگ رو.
یک هدف هم تو این بمبارانها کلیسای سنت نیکولای بود. یک کلیسای گوتیک قدیمی قرن دوازدهمی که اون زمان بلندترین ساختمون شهر بود، الان هم دومین ساختمون بلند هامبورگه. طبعا با اون ارتفاع دید خوبی هم بهش هست. جهت یابی میکردن باهاش بمب افکنهای انگلیسی. کلیسا رو زدن بمبافکنها سقفش رو یعنی اما نریخت. بعد از جنگ هم بازسازیش نکردن. عملا خود کلیسا رو منتقل کردن جای دیگه اما این برجش رو نگه داشتن و پایینش یادمانی هست برای قربانیان عملیات. الان هم ببینیمش هر چی سر هامبورگ امده نشانش روی این کلیسا هم هست.
خیلی هم برای من جالب بود که همینجا کنار کلیسا وقتی نوشتن که این رو ما بازسازی نکردیم بعد از جنگ که یادمانی باشه برای قربانیان این عملیات fire storm بعدش هم سریع اضافه کردن و قربانیان وحشیگریهای آلمانها در اروپا. And the victims of German atrocitiies in Europe
عجیبه الان وقی تو خیابون میری ساختمونهای اداری شیشهای و چهره نو شهر رو میبینی فکر میکنی روزگاری شهر چهره دیگری داشت. زنده و پررونق اما متفاوت. و اون نابود شد با خاک یکسان شد و دوباره ساخته شد و دوباره زیبا و زنده شد. و البته این هم بگم انگار این بمباران تا چند سال پیش تابو بود. چون جایی برای مصیبتهایی که المانیها تحمل کردن نبود دیگه. به خاطر اینکه سرزنش میشدن آلمانها همهشون برای کل مصیبتهایی که در جنگ به همه اروپا و دنیا تحمیل شده بود. برای همین دربارهاش معمول نبود و پذیرفته نبود که حتی صحبت بشه. این هم انگار از مشکلات ملتیه که ان بکنه که المان نازی کرد و بعد هم برنده نشه. الان تو موزه یادبود بمبارن هم که میری که عکسهای ویرانههای هامبورگ رو نشون میدن تو همون موزه عکس شهرهایی رو که با بمباران آلمانها نابود شدن رو هم گذاشتن که بازدید کننده تصویر کامل تری بگیره.
توسعهی شهری پایدار هامبورگ
هامبورگ در دهههای اخیر یه نمونه خوبیه عموما میگن برای توسعه شهری پایدار. در حالی که از نظر تجارت و کسب و کار و زیرساخت هم سرمایه گذاری همچنان توش پر رونق و خوبه. یک پروژهی توسعهی شهری خیلی مهم و معروف داره به نام هافن سیتی.HafenCity پروژهای که توش برداشتن اسکلهی قدیمی هامبورگ رو که یه منظقهی صنعتی پر از انبار و متروکه رو تغییر کاربری دادن بازسازی کردن. شد یه منطقه مسکونی تجاری عالی. بزرگترین پروژه توسعه شهری اروپا. مرکز شهر هامبورگ رو ۴۰٪ بزرگ کرد. شهر رو دوباره اورد لب رودخونه. یه حال تازه مدرن و خیلی خوبی داد به شهر. ترکیبی از معماری مدرن و میراث دریایی دریانوردی شهر. هتل و اپارتمان و رستوران و این شکلی دیگه. تو همین منطقه مدرسه هست دانشگاه معماری و برنامهریزی شهری هست.
نماد اصلیش این سالن اپرای عظیمه. Elbphilharmonie. الفی. که اصلا شد نماد جدیدی برای هامبورگ. بنایی عظیم شبیه هیچ ساختمون یا چیز دیگری نیست. پایینش یاداور این ساختمون انبارهای اجریه هامبورگه اون بخش شیشهای بالاش شبیه بادبانه شاید یا شبیه موج. و سالن کنسرت مهمیه الان و نماد مهمی شده برای شهر هامبورگ. این شاید مهمترین نماد این هافن سیتی باشه الان.
نوآوری در ادارهی شهر هامبورگ
کل پروژه هافن سیتی خیلی بیشتر از اینه. هم سطح و حجمش هم کارکردهاش. مثلا یادمون باشه گفتیم کنار رودخونه بودن همهاش هم مزیت نیست دیگه. احتمال طغیان رودخانه هست. مد گاهی تا ۱۳ متر میرسه برای همین سیستمهای محافطت از سیلش هم پیشرفته است هم خودش چیز جالبی شده. یه سری قانون گذاشتن برای ارتفاع راهها و ساختمونهای کنار اب. خیلی خلاقیت و نواوری بوده تو این پروژه انگار اینطوری که تو این مقاله نوشته.
چون حواسمون باشه هامبورگ همیشه قرنها با این مشکل دست به گریبان بوده. بارها رودخانه البه طغیان کرده، تخریب کرده و غرق کرده مردم رو. شهرهای اینطوری همیشه در حال جنگ با اب هستن. جنگی که توش هیچوقت پیروز نمیتونی بشی باید مقاومت کنی فقط. بعد الان با تغییرات اقلیم بالاتر امدن سطح دریاها جدیتر هم شده. دایک اگه میخواستن بزنن ۱۰ کیلومتر خط ساحلی رو هم خیلی خیلی گرون بود هم دیدشون رو خراب میٰکرد. راهحلهای تازه لازمه که هم گرون نباشه خیلی هم اینکه با استانداردهای محیط زیسیتی امروز سازگار باشه بتونن مهار کنن طبیعت رو. این کار رو یه طوری کردن الان که وقتی اب میاد بالا به جای اینکه یه فاجعهای باشه که تن همه رو بلرزونه یه رویدادیه یه ایونته. حتی وقتی tide ۱۸ پایی داشتن ۵ متر و نیم اب امده بالاتر تاثیری نداشته رو رستورانهای کنار اب. از دری که تو ارتفاع بالاتره میرن و میان مشتریها درحالیکه اب تا نصف پنجره اومده بالا.
این رو علاقه داشتین تو این مقالههه بخونین کمی دربارهاش. همین طرحی که اینجا اجرا کردن با طراحی زاها حدید معمار معروف عراقی بریتانایی هم فوق العاده چیز قشنگی شده. سکو داره یه حال آمفی تئاتر مانند، بشینی رو به اب یا رو به شهر مسیر پیاده روی و دوچرخه. در حالی که کارکرد اصلیش اینه که تا نزدیک نه متر هم اب بیاد بالا خطری برای شهر نداشته باشه. هم شهر رو در برابر یک تهدید تاریخی مقاومتر کرده هم یه پارک مانند خیلی قشنگی براش درست کرده لب آب. محبوب برای مقیمها و توریستها.
بزرگترین انبارهای جهان
کنار همین هافن سیتی هم Speicherstadt هست. یک منطقهای که توش ردیف کنار هم انبارهای بزرگ چند طبقه است و بینشون کانالهای اب و مسیر بار. یه جاییه که وایمیستی وسطش تا چشم کار میکنه ساختمونهای آجری بلنده لب آب.
از بزرگترین انبارهای دنیا که در دوره اوج گرفتن قدرت المان ساخته شد. از ۱۸۸۳ تا ۱۹۲۷. از زمان اتحاد و تشکیل امپراطوری المان در واقع شروع گردن به ساختنش. بر میگرده این هم به همون سنت منطقه ازاد تجاری بودن هامبورگ. گفتن اینجا میشه بدون اینکه تعرفه و عوارض بدی کالا ببری و بیاری. هم معماری جالبی داره هم توشون پر از نوآوری و ابداعات بوده وقتی که به عنوان انبار استفاده میشدن. مثلا انبارها دو طرف دارن. یه طرفشون کاناله یه طرف هم خیابون. از هر دو طرف باید امکان بارگیری و تخلیه باشه. چه باری؟ پنبه و تنباکو و لاستیک و قهوه و ادویه و هر چی بگی.حالا برای بسته بندی، نگهداری و جابهجایی اینها از قایق به ساختمان از پایین به بالا چیدنشون برای همهی اینها خلاقیت و ابداعاتی داشتن. باید حمل و نقلشون طوری میبود که خراب نشن. اینها همه مسئلههایی هستن که حل کردنشون ابداعات تازه میخواد. نوآوری میخواد. تکنولوژی میخواد. بارگیری چطوری باشه؟ تخلیه و حمل و نقل عمودی تو این انبارهای چند طبقه چطور؟ از درست کردن انواع گرههای تازه تا اینکه تو چی بسته بندی کنیم؟ چطوری وزن کنیم؟ گونی ۶۰ کیلویی رو چطوری جابه جا کنیم؟ چطوری بچینیم رو هم؟ چه سبکهای چیدنی برای چه موادی مناسبتره؟ بشکه چطوری باشه؟ یه چیزی که استفاده می کردن توش میریختن بعضی چیزها رو روده گوسفند بود. فیلم مادر رو دیدین؟ محمد علی کشاورز تو کار صادرات روده است به المان یکی زنگ میزنه بهش یه خرده آلمانی حرف میزنه بعد میگه ژرمن شپرد گوشی رو گذاشت. اون فکر کنم داشت رودهها رو میفرستاد واسه همینجا. انگار میگن که وقتی تو روده میریختی یه چیزی رو بوش رو از دست نمیداد. دنیایی بوده واقعا این انبارها. سالیان سال قهوه از جاهای مختلف افریقا امریکای جنوبی میآمده اینجا از اینجا به بقیه دنیا. دسته بندی قهوهها. رده بندیش. همین امروز هم هامبورگ یه مرکز مهمه همچنان برای توزیع هم قهوه و هم انواع ماشین آلات و تجهیزات رست کردن و اینها.
الان البته دیگه انبار نیستن اینها دیگه بیشترشون. یه مقدار انبار فرش هست البته توش. و چیزهای دیگه مثل کاکائو و قهوه و ادویه و اینها. پایینش خیلی فرش فروشی هست. خیلی تابلوهای ایرانی میبینین رو ساختمونها. اما به جز این خیلی هم موزه هست اونجا. از موزهای برای خود این انبارها تا موزههای دانجن هامبورگ و کافه و رستوران و شرکت و چیزهای دیگه. خیلی منطقهی جذاب و مهم و کم مانندیه واقعا. شبیه هیچ جای دیگه نیست.
هامبورگ امروز
همچین داستانی داره خلاصه هامبورگ. الان صحنه استارتاپی زنده است. اقتصادش متنوعه نسبتا. یک شهری شده که خیلیها دوست دارن توش زندگی کنن از زندگی کردن توش لذت میبرن واقعا. و امروزش رو که میبینی سخته واقعا باور کنی که چه ویرانهای شده بود شهر بعد از بمبارانهای جنگ جهانی دوم. هرچند یه ساختمونهایی مثل کلیسا و مثل این پناهگاه عظیم بانکر معروف دوره هیتلر هستن که یادت بندازن. بانکر یک پناهگاه عظیم بتونیه که سه متر و نیم ضخامت دیوارهای بتنیشه. بعد از جنگ دیدن این رو که خب خراب که نمیشه کردش چی کارش کردن؟ الان توش نایت کلابه هم سالن اجرای موسیقی زنده است هم مغازههای مربوط به موزیک و ساز و اینهاس چیزهای اینطوری که هرچی هم سر و صدا کنن اینجا کسی شاکی نمیشه. یه طرحهایی هم هست که رو سقفش باغ درست کنن و کافه و از اینجور چیزها.
میبینیم شهر چطوری در طول زمان تغییر داده خودش رو و سعی کرده در دورههای تازه هم سرحال پر رونق و جذاب و آباد بمونه.
هامبورگ بزرگترین و مهمترین شهر لیگ هانزا نبود. Lübeck لوبک از اون مهمتر بود. لوبک اصلا شهری بود که ۱۰۰ سال از تاسیسش نگذشت که شد دومین شهر امپراطوری مقدس روم. منتها الان اسمی ازش نیست و خیلی رونقی نداره. درسته که موقعیت جغرافیاییش با هامبورگ فرق داره. هامبورگ رو به غرب دنیای جدیده و لودیک رو به بالتیک، ولی همهی قصه این نیست. هامبورگ شهری بوده با تاب آوری بالا. در هانزا مهم بوده. بعد که دنیا داشته عوض میشده هامبورگ هم برعکس لوبک اومده باز کرده خودش رو به تاجرهای دیگه. محافظه کارانه نچسبیده به اون فرهنگ مونوپولی. در دوره جدید هم رونق داشته. در قرن بیستم هامبورگ در هر دو جنگ جهانی بمباران شد. دیدیم در جنگ دوم ویرانه شد مرکز هامبورگ، ولی دوباره سر بلند کرد و رونق گرفت. حتی بعدتر وقتی کشتیها کم کم خیلی بزرگ شدن دیگه این اسکلههای شهر برای پهلو گرفتنشون مناسب نبودن هامبورگیها رفتن روستاهای اطراف رو تخلیه کردن تبدیل کردن به اسکلههای جدید که بتونن کشتیهای غول پیکر باری و کروزهای غول رو بپذیرن. بعد اون اسکله قدیمی رو تبدیل کردن به یک چیز تازه. هم با کاربری خیلی مفید هم بسیار جذاب. برای شهروندهای هامبورگ و برای مسافرانی که میان ببیننش. بعد هامبورگ الان دیگه فقط شهر بندری نیست. فقط بندرش نیست که رونق داره. متنوعه اقتصادش یه مقدار و این هم نشانهای از تاب اوری این شهره که از پس هر فاجعهای پررونقتر و ثروتمندتر دوباره سربلند می کنه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم:
- A Tale of Two Northern European Cities: Meeting the Challenges of Sea Level Rise
- how a village had to die so Hamburg’s port could survive
- Port of Hamburg
- Hanseatic League
- Life of a Hansa Merchant : Hanseatic
سلام. مدتي از بي پلاس دور بودم و بي اطلاع. پادكست جديد ايجاد نكردين ؟
واقعا اپیزود خوبی بود و لذت بردم ازش!