برای خیلیها بخش مهمی از خوشبختی داشتن یک رابطهی عاشقانهی خوب است. علم اما دربارهی روند واقعی عشق چه حرفی دارد؟ آیا عاشقی در بلندمدت ممکن است؟
نویسنده: عباس سیدین
هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد…
عشق رمانتیک منبع خلق برخی از بهترین/بدترین شعرها و داستانها و موسیقیها بوده و در زندگی هر کدام از ما هم بهترین/بدترین روزها را برایمان ساخته. خیلی وقتها هم مفهوم خوشبختی در ذهن ما تصویری از آیندهی رویایی با یک رابطهی عاشقانهی بینقص است. پس اگر قرار است به خوشبختی فکر کنیم، باید به عشق و رابطهی عاشقانه هم فکر کنیم. جاناتان هایت هم در کتاب «فرضیهی خوشبختی» این ستون مهم سازنده یا نابودکنندهی خوشبختی را فراموش نکرده و مفصل به آن پرداخته.
خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی را در اپیزود ۵۱ پادکست فارسی بیپلاس بشنوید
نوبت عاشقیست یکچندی…
با فکر کردن به عشق اولین تصویر معمولاً آن شور و هیجان آغاز یک رابطهی عاطفی است؛ روزها و هفتههای اولی که صرف بیشترین نوازشها و نزدیکیها میشود. این نشئگی آغاز رابطهی عاشقانه واقعاً هم یک نشئگی است. این احوال عاشقانه خیلی شبیه به مصرف کردن هروئین یا کوکائین آدم را نشئه میکند. حتی از نظر زیستشناختی هم سیستمها و هورمونهای درگیر در نشئگی عشق تقریباً همان سیستمها و هورمونهایی است که با مواد تحریک میشود. هر دو سیستمهایی را در مغز فعال و درگیر میکنند که بر اساس پیامرسان عصبی دوپامین کار میکنند.
اما این عشق سوزان به سرعت محو میشود؛ همانطور که نشئگی مواد محو میشود و ما میمانیم با معشوقی که درست مثل خودمان ناقص و معیوب است. ما میمانیم با دنیای واقعی و کار و مسئولیت و رنج.
دگر به روی خود از خلق در بخواهم بست…
جاناتان هایت در کتاب فرضیه خوشبختی دو نقطهی خطر را در روابط عاشقانه به ما نشان میدهد:
- نقطهی اول این است که خیلی از ماها در آن نشئهی عاشقی برای آیندهمان تصمیم میگیریم، جایی که فیلسوار چشمهایش را بسته و فیل دارد میتازد. شاید همانطور که آدم مست نمیتواند قراردادی را امضا کند، آدم عاشق هم نباید تصمیمهای اساسی برای آیندهاش بگیرد.
- نقطهی دوم همان وقتی است که فیلسوار تازه چشم باز کرده و متوجه میشود که فیل او را به کجا برده؛ جایی که نشئهي عاشقی با سرعت قابل توجهی دارد محو میشود و فرد دوباره به دنیای واقعی برمیگردد. اینجا هم که معمولاً مصادف میشود با استرس و فشار برنامهریزیهای ازدواج، جایی است که فیلسوار درست نمیتواند مسیر را تشخیص دهد. گاهی هم این تصور پیش میآید که اگر آن نشئهی عاشقی از بین رفته پس حتماً عشق ما حقیقی نبوده و نباید رابطه را ادامه بدهیم.
نکته و کلید ماجرا خیلی شبیه به حرفی است که از دیوید بروکس در کتاب «کوه دوم» شنیدیم؛ اینکه رابطهی عاشقانهی بلند مدتی که جاناتان هایت به نقل از محققان “عشق همدمانه” مینامد ساختنی است و نیاز به تلاش و صبوری زیادی دارد.
خلاصه کتاب کوه دوم را در اپیزود ۳۲ پادکست فارسی بیپلاس بشنید
جان دادن عاشقان نجات است…
جاناتان هایت در مقابل این عشق سوزان و در مقابل جستجو برای عشق حقیقی از عشق همدمانه یا companionate love میگوید. اگر عشق حقیقی قرار است مثل آتش باشد، عشق همدمانه مثل روییدن یک تاک با شاخههای درهم تنیده است. این عشق همدمانه در طول سالها و بر اساس سیستمهای روانی-زیستی مربوط به دلبستگی/وابستگی و مراقبت/نگهداری رشد میکند. سیستمهایی که اساساً با آن سیستمهای زیستی دوپامینی متفاوتند. اینطور نیست که عشق آتشین خودبهخود به عشق همدمانه تبدیل شود؛ بلکه این دو سیستمها و فرآیندهای متفاوتی دارند.
دیوید بروکس با زبان صمیمیش اسم این فرآیند را «بخشیدن و بخشیده شدن» میگذارد. در این مسیر ما دو نفر زبان همدیگر را یاد میگیریم؛ اشتباههای هم را با هم اصلاح میکنیم و تلاش میکنیم برای هم همدم بهتری باشیم.
توصیف جاناتان هایت هم از رابطه عشق همدمانه ما را دعوت میکند تا رابطهی عاشقانه را به عنوان یک پروژهی بلندمدت ببینیم، یعنی به عنوان چیزی که باید برایش وقت گذاشت، به آن اندیشید و برایش انرژی صرف کرد. در کتاب فرضیه خوشبختی حرفهای بیشتری میزند درباره این پروژهی بلند مدت.
تصویر یادداشت مربوط به انیمیشن آپ یا بالا است که از amessagewithabottle برداشتهام.
اگر نظریات این کتاب ها کمک نکنند که بتونیم باهاشون چیزای پیچیده ترو تفسیر کنیم به نظرم خوندنشون فقط جذابیت داره. مثلا این متن مسئله ای رو بررسی می کنه که بله با نظریات کتاب هم خوانی داره اما اصل مطلب در نظریات ساده تر قابل تفسیره. این که عشق می تونه چشم و گوش رو ببنده یا این که یه رابطه رو باید ساخت اموری نیستند که ندونیم در موردشون و بخوایم به یاری این کتاب بهش برسیم.
احسنت بر این نکتهسنجی، با نظرت موافقم
این نوع از کتاب ها مثل مجله های زرد موفقیت دوران ما دهه شصتی ها در جهان امروز منسوخ شده و هدف این کتاب ها و ناشران فقط و فقط در موضع اقتصادی موضویت دارد.در واقع مثل همین کار تیم بی پلاس که هدف اول انتشار این پست فقط وفقط معرفی دو اپیزود قبلی بود که به واسطه آن آمار بازدید بالا برود و به واسطه آن آمار بازدید اسپانسر بالاتر برود و در نهایت می رسیم به اقتصاد!همین!با نهایت احترام به تیم بی پلاس من یکی از اولین دنبال کننده های شما هستم با افتخار.
کسب درآمد هیچ منافاتی با حسن نیت و خیرخواهی فرد مقابل ندارد .