در این پست وبلاگ بخشی از نامه بیست و چهارم بیپلاس رو منتشر میکنیم و به این سوال جواب میدیم که علت افسردگی چیه و چرا افسره میشیم؟
علت افسردگی چیه؟
تا حالا از خودتون پرسیدین چرا افسرده میشیم؟ علت افسردگی چیه؟ افسردگی دلیل بیولوژی داره؟ ناهماهنگی شیمیایی در مغز باعثش میشه؟ افسردگی ویژگی ژنیه؟ یا روش زندگی ما باعث میشه افسرده بشیم؟
یوهان هری پژوهشهایی در مورد افسردگی رو بررسی کرده و بخشی از نتیجه رو توی کتاب روابط از دست رفته آورده. یوهان میگه اگر تنهایید، اگر سر کاری میرید که کنترل زیادی روش ندارید یا اگر به ندرت در دامن طبیعت گشت و گذار میکنید، احتمال بیشتری داره افسرده بشید. آقای هری به طور خاص به نقش نیازهای طبیعی روانشناختی–اجتماعی ما در ابتلا به افسردگی توجه میکنه. ایشون اعتقاد داره که انسانها نیاز دارند احساس تعلق کنند، نیاز دارند احساس کنند که زندگیشون معنا و هدف داره. همچنین نیاز دارند احساس کنند که آدمهای دیگه اونها رو میبینند و براشون ارزش قائلند. افراد نیاز دارند احساس کنند که آیندهشون در کنترل اونهاست. این چیزها به ما میگه که علت افسردگی چیه.
با این ویدیو میبینین که چرا اسیر افسردگی میشیم.
مدت زمان ویدیو: ۱۴ دقیقه
افزایش نرخ افسردگی چه ربطی به سبک زندگی امروزی داره؟
موضوع دیگهای که از نظر جناب یوهان با افسرده شدن بیشتر مردم ارتباط داره، ارزشهای ناسالمیه که ذهنهای ما درگیرش شدن. نتیجهی این درگیری برامون بیماری ذهنی بوده. اگر تصور کنید هدف زندگی پول، مقام و پز دادنه، بهزودی احساس پوچی میکنید. احتمال ایجاد افسردگی در افرادی که معتقدند میتونند با خرید کردن و نمایش دادن، از غم و اندوه فرار کنند و زندگی خوبی داشته باشند بیشتره.
ارزشهای ناسالم نه تنها نیازهای روانی ما رو تامین نمیکنند، بلکه ما رو از زندگی خوب و سالم دور میکنند. یوهان استدلال میکنه که هیچ کدام از انسانها در بستر مرگ به کفشهایی که خریدند و یا ریتوییتهایی که گرفتند، فکر نمیکنند، بلکه به لحظاتی فکر میکنند که عاشق بودند و تونسته بودند ارتباطات معنیداری بهوجود بیارند.
جالبه که اغلب ما تا حدودی این چیزها را میدونیم اما اونها رو در زندگی شخصیمون پیاده نمیکنیم. انگار که تو ماشینی زندگی میکنیم که طراحی شده تا ما رو مجبور کنه اونچه که واقعا در زندگی اهمیت داره رو فراموش کنیم و در جاهای اشتباهی دنبال شادی بگردیم. خلاصه اینکه جناب یوهان معتقده هر چند علل بیولوژیکی سهم زیادی در افسردگی داره اما نمیتونیم فقط با اصلاح اشکالات بیولوژی این مشکلات رو حل کنیم و از پس افسردگی بربیاییم.
راستی، خبرنامهی پادکستهای پیشنهادی چنلبی در شمارهی دوم پادکستی رو دربارهی این کتاب معرفی کرده بود. در واقع مصاحبهای با نویسنده کتاب، آقای هری. خلاصهای از این اپیزود رو در خبرنامهی دوم پادکست چنلبی بخونید. همون جا لینکهای شنیدن این مصاحبه هم هست.
چرا کتاب روابط از دست رفته اهمیت داره؟
آقای هری کسیه که تجربهی سالها دست و پنجه نرم کردن با افسردگی رو داره و از انواع و اقسام درمانهای دارویی و روانشناسی هم کمک گرفته. این تجربهی دست اول در نگارش کتاب روابط گمشده خیلی بهش کمک کرده. یوهان هری در کتابش به این ایده که افسردگی تنها حاصل بههم خوردن تعادل هورمونهای مغزیه با دیدهی تردید نگاه کرده. و این سؤال رو پرسیده که چرا از بین عواملی که باعث افسردگی و اضطراب میشن بیشتر از همه روی دلایل بیولوژیکی تاکید میشه؟
البته جوابی هم داره برای این سؤال. از نظر آقای هری چون این سادهترین توضیحه. جایگزین دیگهاش، پیدا کردن ریشهی این اختلالات روانیه. برای کندن ریشهی افسردگی و اضطراب کل جامعه و دولت باید بسیج بشن. در جامعهای که افراد به آینده امیدوارترن، کار معنادار انجام میدن، وضع اقتصادی بهتره و درآمد پایهی همگانی برای افراد در نظر گرفته شده و حس تعلق به جامعه و خدمت بهش ارزش بیشتری از فردیت مطلق داره، نرخ افسردگی هم کمتره.
خلاصه کتاب «روابط از دست رفته» رو توی اپیزود ۳۶ پادکست بیپلاس میتونین بشنوین. توی این کتاب یوهان هری علاوه بر اینکه بر روی عوامل افسردگی و اضطراب انگشت میگذاره، نگاه نقادانهای به سبک زندگی مدرن و فردیتی داره که در ببیشتر جامعههای امروزی ستایش میشه. البته هدف کتاب این نیست به کلی اثر داروها یا ژن رو نفی کنه، بلکه تلاش میکنه از زاویهی متفاوتی موضوع رو بررسی کنه.
برای نوشتن این مطلب اینجاهارو خوندم:
کتاب رو خوندم و بسیار مفید بود. متاسفانه من هم همیشه درگیر افسردگی و اضطراب بودم، گاهی کمتر و گاهی بیشتر اما به نظرم وقت هایی کمتر بوده که احساس مفید بودن داشتم و روابط دوستانه بیشتری داشتم. زندگی در غربت ممکنه این رو تقویت بکنه اگر روابط زیادی نداشته باشیم و به دنبال کار معنا داری نریم.
سلام. ممنون از خلاصه گویی.
گفتید ۹ عامل افسردگی مد نظر نویسنده بوده. ۲ عامل آخرش را نگفتید . چیه؟