چرا کشورهای اسکاندیناوی شادترین کشورها هستند؟

سیاست‌های دولت رفاه، حمایت اجتماعی، قانون ژانته، سیسو یا هوگا کدوم اثر گذارن روی شادی مردم فنلاند، دانمارک و نروژ؟

گزارش جهانی شادی ۲۰۲۲

امسال فنلاند برای پنجمین سال پیاپی شادترین کشور دنیا شد. از سال ۲۰۱۲ هر سال گزارشی منتشر میشه به اسم گزارش جهانی شادی (World Happiness Report) تو این گزارش ۱۵۶ کشور براساس میزان شادی شهروندان رتبه‌بندی میشن. توی سال‌های گذشته همیشه کشورهای اسکاندیناوی بین سه کشور اول بودن. توی چند سال گذشته یعنی از ۲۰۱۸ تا امروز فنلاند هر سال رتبه‌ی اول بوده، سه سال دانمارک رتبه‌ی اول بود، سوئد و نروژ هم هر کدوم یک بار رتبه‌ی اول بودن. خلاصه رتبه‌ی اول معمولا بین این چند کشور دست به دست شده و توی سه تا جایگاه اول هم همیشه حداقل یکی از این کشورهای شمالی اروپا بودن. توی این یادداشت می‌خوایم ببینیم رمز و رازی پشت شادی این کشورها هست؟ چرا فنلاند شادترین کشور دنیا شده؟ و اصلا میشه از مدلشون الهام گرفت و جاهای دیگه هم پیاده کرد؟

نویسنده: بهجت بندری

چرا شادی شهروندان مهمه؟

میزان شادی شهروندان به قدری اهمیت پیدا کرده که از شاخص‌های توسعه‌ی پایدار به حساب میاد. یعنی براساس شاخص میزان شادی شهروندان، سطح رفاه عمومی جامعه سنجیده میشه. قبل از سال ۲۰۱۲ یکی از مهم‌ترین شاخص‌ها برای سنجیدن وضعیت توسعه یافتگی کشورها شاخص GDP یا تولید ناخالص داخلی بود با این شاخص وضعیت توسعه کشورها تقریبا براساس ثروت سنجیده و رتبه‌بندی می‌شد. بحث و حرف و حدیث هم بود که این شاخص مناسب نیست و فاکتورهایی روش اثر گذاره که خیر جمعی توشون لحاظ نشده. مثلا اگر در شرایط جنگی خرید و فروش سلاح افزایش پیدا می‌کرد تولید ناخالص داخلی کشور بالا می‌رفت اما این لزوما به معنی توسعه‌یافتگی اون کشور نبود.

 در همچین شرایطی ایده‌ی رئیس جمهور بوتان مطرح شد که پیشنهاد می‌‌کرد از شاخص‌هایی برای سنجش رضایت از زندگی و شادی مردم برای فهمیدن وضعیت کشورها و رتبه‌بندیشون استفاده بشه. این بود که گزارش‌ جهانی شادی درست شد. برای همین هم حکمرانان در کشورهای مختلف خیلی دنبال این هستن که بتونن میزان شادی شهروندان رو بهتر کنن تا در نتیجه‌اش جایگاه بهتری در فهرست میزان و سرعت رشد توسعه‌یافتگی داشته باشن. مثلا امارات با توجه به اهمیت این موضوع یک نهادی درست کرد و وزیر شادی رو به کابینه اضافه کرد یا نیوزلند سال ۲۰۱۸ بودجه ملی رو با در نظر گرفتن اهمیت رفاه عمومی تنظیم کرد و سهم توسعه اقتصادی رو کم کرد به جاش به برنامه‌های رفاهی اولویت بیشتری داد.

از طرف دیگه گزارش جهانی شادی توجه سیاست‌مدارها و برنامه‌ریزان اجتماعی و اقتصادی رو جلب می‌کنه تا وقتی موفقیت کشورهای اسکاندیناوی رو می‌بینن دنبال این باشن که از الگوهای حکم‌رانی‌ اسکاندیناوی الهام بگیرن. برای همین بعضی کشورها میرن دنبال راه‌هایی برای حاکمیت یک دولت برابری طلب با اجرای سیاست رفاه اجتماعی قوی شبیه به چیزی که در نظام‌های سیاسی اسکاندیناوی پیاده شده. اما سوال اینه که چقدر از شادی شهروندان اسکاندیناوی واقعا متاثر از شیوه‌ی حکمرانیه؟ ممکن نیست ریشه‌هاش توی تاریخ و فرهنگ و سبک زندگی مردم این منطقه باشه؟ کدوم عامل تاثیرگذارتره؟ و اصلا قابل الگوبرداری هست؟

نقشه کشورهای جهان بر اساس گزارش جهانی شادی ۲۰۲۲
وضعیت کشورهای جهان بر اساس گزارش جهانی شادی ۲۰۲۲. منبع: visualcapitalist

هوگا، سیسو یا سیاست‌های دولت رفاه؟

وقتی دنبال جواب برای این پرسش هستیم که شادی مردم اسکاندیناوی از کجا میاد خوبه که با دید بازتر ببینیم وجه اشتراک این کشورها چیه و اختلافشون با کشورهای انتهای لیست چیاس. بعضی از پژوهش‌گرها میگن وقتی این مدلی نگاه کنیم دو مدل اشتراک می‌بینیم. یه سریش فرهنگیه و یه سریش هم اشتراک شیوه‌ی حکمرانیه. اول بریم سراغ اشتراک‌های فرهنگی که بهش اشاره می‌کنن. کشورهای اسکاندیناوی شرایط آب و هوایی و طبیعی نسبتا مشابهی دارن. زمستان‌های طولانی و سرد که می‌دونیم این عامل به صورت مستقیم نمی‌تونه باعث افزایش شادی شهروندان بشه.  اما غیر مستقیم چی؟ 

بعد از انتشار گزارش جهانی شادی تحقیق‌های زیادی روی کشورهای اسکاندیناوی انجام شد تا وجه اشتراکشون مشخص بشه. بعضی تحقیق‌ها نشون داد ساکنان این مناطق برای جون به در بردن از زمستون‌های سرد و طولانی و تاریک به هم نزدیک‌تر شدن و شبکه‌های حمایت اجتماعی قوی‌تری رو درست کردن. تحلیل‌گرها میگن اصطلاح‌ها و مفاهیمی در این کشورها هست که به زندگی در همین شرایط محیطی اشاره داره. مفهوم فنلاندی سیسو Sisu، اصطلاح دانمارکی هوگا Hygge یا فریلوفتسلیو Friluftsliv نروژی هر سه تا مفاهیمی فرهنگیه که به سبک زندگی مردم اسکاندیناوی اشاره داره. یه نگاهی بکنیم که هرکدوم از این اصطلاح‌ها یعنی چی.

  • هوگا Hygge
    اول بریم سراغ هوگا. هوگا برای دانمارکی‌ها یعنی در اوج سرما و تاریکی یک فضای گرمی رو درست کنی و با خانواده و دوستان دور هم جمع بشین و یه نوشیدنی گرمی بخورین و یه شمعی روشن کنین که فضا رو دلچسب و لذت بخش کنه. البته این فضایی که برای معاشرت درست می‌کنن خیلی ساده و صمیمیه یعنی هیچ زلم زیمبو و تشریفاتی نداره کنارش.
  • سیسو Sisu
    اصطلاح سیسو الان بخشی از هویت فنلاندی شده. ریشه‌اش هم به شرایط وحشتناک فنلاند زمان حمله‌ی روسیه در جنگ دوم برمی‌گرده. این اصطلاح به معنی دوام آوردن در شرایط سخت و پر رنجه. وقتی که تمام شرایط بیرونی علیه شما و هدفتون باشه اما با سرسختی مقاومت کنین و ادامه بدین در مسیر رسیدن به هدفتون. فنلاندی‌ها به این احوالات میگن سیسو. توی یکی از اپیزودهای آینده‌ی بی‌پلاس بیشتر درباره‌ی شرایط فنلاند و دلیل پیشرفتش بیشتر می‌شنویم.
  • فریلوفتسلیو Friluftsliv
    این یکی اصطلاح مال نروژی‌هاس. فریلوفتسلیو Friluftsliv به معنی وقت گذرونی و زندگی کردن در فضای بازه. فعالیت‌هایی مثل پیاده‌روی طولانی در جنگل، کوهنوردی، اسکی، ماهیگیری. آب و هوای سرد و خشن نروژ انگار عاملیه که باعث میشه مردم سعی کنن زمان بیشتری رو بیرون از خونه و با دوستاشون و خانواده بگذرونن و به قول خودشون فریلوفتسلیو  کنن و با این مدل گذران زندگی  هم رضایت و خوشحالی بیشتری عایدشون میشه.

حالا بسته به اینکه کدوم یکی از این کشورها در گزارش جهانی شادی به عنوان شادترین کشور اسمش اول لیست باشه یکی از این اصطلاح‌ها ترند میشه و توجه مردم رو جلب می‌کنه و مقاله‌ها و یادداشت‌هایی منتشر میشه که میگن سیسو راز شادی فنلاندی‌هاست یا هوگا کلید زندگی شاد به سبک مردم دانمارک.

اگر دنبال راه و رسمی برای شادی در زندگی فردی هستین جاناتان هایت تو کتاب فرضیه‌ی خوشبختی پیشنهادهای کاربردی داره. خلاصه کتاب فرضیه خوشبختی رو تو اپیزود ۵۱ پادکست فارسی بی‌پلاس بشنوین.

این‌ها ویژگی‌های فرهنگی بود که توی بعضی تحقیق‌ها بهش اشاره شده. اما وقتی بریم سراغ شیوه‌ی حکمرانی چه وجه اشتراکی می‌بینیم؟ تحلیل‌گرها می‌گن یکی از اشتراک‌های کشورهای اسکاندیناوی برنامه‌های حمایت اجتماعیه و همین برنامه‌ها باعث شده اسکاندیناوی ابتدای فهرست گزارش جهانی شادی باشه. برای اینکه ما احساس شادی بکنیم به امنیت نیاز داریم و اینکه احساس کنیم در شرایط ضروری جامعه ازمون حمایت می‌کنه. یعنی میشه روی حمایت اجتماعی جامعه حساب باز کرد. این چیزیه که دولت‌های رفاه در اسکاندیناوی دارنش.

برنامه های حمایت اجتماعی
برنامه‌های حمایت اجتماعی در دولت رفاه از شهروندان در شرایط سخت حمایت می‌کند

این حمایت یعنی چی؟ ما چطوری توی زندگی روزمره تجربه‌اش می‌کنیم؟ یکی از ویراستارهای گزارش جهانی شادی میگه شما فرض کنین کیف پولتون رو توی یکی از این کشورهای اسکاندیناوی گم کنین. غریبه‌ای که کیف پولتون رو پیدا کنه به احتمال خیلی زیاد اون رو بهتون می‌رسونه. در حالی که توی کشورهایی که رتبه‌ی پایینی دارن توی شاخص حمایت اجتماعی، خیلی امکانش کم‌تره که شما دوباره رنگ اون کیف پول رو ببینین. یعنی شما نمی‌تونین به جامعه اعتماد کنین. فقط هم این نیست توی شرایطی مثل از دست دادن شغل و حرفه هم باز چتر حمایتی پهن میشه و آدم‌هایی که به هر دلیلی شغلشون رو از دست می‌دن با طرح‌های حمایتی سعی می‌شه که کم‌ترین فشار رو تجربه کنن. مثلا نمونه‌اش مدل بیمه بیکاری یا حمایت از کودکان در شرایط بیکاری والدین. این بسته‌های حمایتی به کمک شهروندا میان تا فشار بیکاری و ضرر و زیانش رو تا حد ممکن پایین نگه‌داره براشون و کم‌ترین آسیب رو ببینن از این شرایط. 

حالا محققینی هستن که میگن راز شادی در این کشورها همین مدل سیاست‌ها و برنامه‌های حمایت اجتماعیه. یک مدل اعتماد، احساس امنیت و آسودگی به شهروندان میده که درنتیجه‌اش اون‌ها شادی بیشتری رو تجربه می‌کنن.

جمع‌بندی این تحلیل‌ها به ما میگه در هم آمیختگی ویژگی‌های فرهنگی و شیوه‌ی حکمرانی راز شادی کشورهای اسکاندیناویه. جلوتر توضیح می‌دم که به عقیده‌ی پژوهشگرها چطور ویژگی‌های فرهنگی از این شیوه‌ی حکمرانی حمایت می‌کنه و چطور ترکیب این‌ها باعث شده تا اسکاندیناوی چنین شرایطی داشته باشه. چیزی که می‌دونیم اینه که نمیشه جزء کوچکی از ویژگی‌های فرهنگی رو از شیوه‌ی حکمرانی جدا کرد و تک بعدی دید ماجرا رو.

 

می‌شود با اعتماد از یک بحران جان سالم به در برد؟ 

توی گزارش سال ۲۰۲۰ درباره‌ی شادی یه چیزی به عنوان رمز موفقیت و فوت کوزه‌گری شادی در اسکاندیناوی معرفی میشه. چیزی که میگن برای همه‌ی کشورها قابل دستیابیه و ویژگی منحصر به فردی نیست. اون هم  اعتماده. سطح بالایی از اعتماد نسبت به سایر افراد، مؤسسات، مشاغل و دولت در منطقه اسکاندیناوی هست. این اعتماد ویژگی مهمیه که بازگشت سریع از یک بحران رو تضمین می‌کنه. حالا اون بحران COVID-19 باشه یا زلزله‌، سیل‌، طوفان‌، سونامی‌ یا حتی بحران‌ اقتصادی مثل یک رکود بزرگ. وقتی اعتماد اجتماعی بالا باشه حتی در چنین بحرا‌ن‌هایی جامعه به صورت اتوماتیک دنبال راه‌های مشارکتی می‌ره که بتونه شرایط آشفته رو سر و سامونی بده و ترمیم بکنه تا همه به زندگی طبیعی برگردن. برای همین اعتماد اجتماعی چیزیه که جوامع توی بحران‌ها و برای شادی شهروندان بهش احتیاج دارن. نشونه‌هاش رو توی مواجهه‌ی کشورهای مختلف با کووید هم میشد دید. 

چتر حمایت و اعتماد اجتماعی
اعتماد اجتماعی برای عبور از بحران‌ها به کمک جامعه می‌آید

اعتماد اجتماعی به نهادها و دولت غیر مستقیم هم روی میزان رضایت از زندگی اثر می‌ذاره. وقتی شما به دوام شرایطی که توش هستی اعتماد داشته باشی یه احساس امنیت اجتماعی و اقتصادی رو تجربه می‌کنی. تا حد زیادی خیالت از وضعیت شغلی، وضعیت تحصیلی، درآمد و سلامتت راحته. برای همین مازاد درآمد رو به جای پس‌انداز کردن برای فردایی که خطر در کمینت باشه خرج شادی و تفریح و سرگرمی می‌کنی با خانواده و دوستان وقت می‌گذرونی و کاری رو می‌کنی که باعث خوشحالیت میشه. شاید همین اعتماد اجتماعی دلیل پیشرو بودن اسکاندیناوی در گزارش جهانی شادی باشه.

 

با پول می‌شود شادی خرید؟

نکته‌ی دیگه‌ای که توی گزارش جهانی شادی خیلی به چشم میاد اینه که لیست شادترین کشورها کاملا با فهرست رتبه‌بندی کشورها بر اساس شاخص GDP برابر نیست. یعنی الزاما ثروت بیشتر و درآمد بیشتر توی یک کشور باعث نشده که مردم شادتر باشن. 

بذارین با دو تا مثال توضیح بدم توی گزارش سال ۲۰۱۸ امریکا رتبه‌اش هجدهم شده و چین هم توی رتبه‌ی هشتاد و چهارم وایساده حالا اگر شاخص GDP رو ببینیم چین و امریکا هر دو بالای فهرستن. اما چرا همچین شده؟ تحلیل‌گرایی هستن که میگن یکی از دلایلش اینه که توی هر دوی این کشورها نابرابری و اختلاف سطح درآمد خیلی زیاده و این عامل اثرگذاریه روی میزان رضایت شهروندان از جایگاه اجتماعی و اقتصادی و وضعیت زندگیشون. گزارش‌ها نشون میده که امریکایی‌ها با اینکه از نظر سرانه تولید ناخالص ملی رتبه‌ی اول رو دارن اما میزان رضایتشون از زندگی به بدی دهه‌ی هفتاده. شاید از این مقایسه بشه تا حدی نتیجه گرفت که چیزی که مارو خوشحال میکنه واقعا افزایش درآمد و ثروتمون نیست. مهمه اینه که در مقایسه با بقیه وضعیتمون چیه. ما نسبت به بقیه کجای نردبون پیشرفت وایسادیم. توی کشورهایی که این نابرابری کمتره احساس رضایت از زندگی هم بیشتره. 

ایده‌ی دیگه‌ای هم درباره‌ی علت شادی مردم اسکاندیناوی هست که اون هم ارتباط شادی و برابری رو نشون میده با این تفاوت که ریشه‌های فرهنگی ماجرا رو توضیح میده و نه ریشه‌های اقتصادی مثل GDP. فرقش هم با هوگا و سیسو اینه که روی رفتارهای فرهنگی و آداب و رسوم متمرکز نیست. ریشه‌ای‌تر و پایه‌ای‌تر عوامل فرهنگی رو موثر می‌دونه. یه مفهومی هست بیشتر هم در نروژ استفاده میشه اما تو بقیه‌ی کشورهای شمال اروپا هم ردش رو میشه دید. Janteloven اولین بار گویا نویسنده‌ی دانمارکی-نروژی سال ۱۹۳۳ از این اصطلاح استفاده کرده و اون رو آورده توی کتابش. ولی به مرور یه مفهوم و اصطلاح جاافتاده‌ای شده و همونطوری که توی نمودار انگرام گوگل مشخصه از ۲۰۱۰ به بعد هم استفاده ازش خیلی بیشتر شده. 

نموندار انگرام قانون ژانته
قانون ژانته مردم اسکاندیناوی را برابری طلب کرده؟

نمودار انگرام قانون ژانته

Law of Jante یا Janteloven اصطلاحا به ده قانونی میگن که این آقای اکسل ساندموز نویسنده کتاب توی داستان فانتزیش آورده. به عنوان قوانین شهر تخیلی داستان. البته این‌ها ابداع ایشون نیست. در عرف و فرهنگ اسکاندیناوی تا حد زیادی وجود داشته قوانین و ساندموز فقط برای اولین بار مکتوبشون کرده. مجموعه‌ی این ده تا قانون داره میگه که منم منم کردن و هی حرف زدن از موفقیت‌های فردی به خصوص مالی امر پسندیده‌ای نیست و اگر کسی توی جامعه شروع کنه این مدلی از خودش تعریف کنه یا توانایی‌هاش رو به رخ بکشه، فشار اجتماعی انقدر روش زیاد میشه که پرتش میکنه به حاشیه. به جای اینکه خودمون رو برتر از بقیه ببینیم باید همه رو با هم برابر ببینیم. این قوانین ژانته هم به عقیده‌ی برخی جزو وجه اشتراک‌های کشورهای منطقه‌ی شمالی اروپا و عامل اثر گذاریه روی احساس رضایت از زندگی و شادی. چون همین فرهنگ مانع از رشد نابرابری میشه و وقتی شهروندان احساس کنن همه در یک وضعیت و شرایط برابری هستن رضایتشون از موقعیت و جایگاهشون بالاتر می‌ره و رضایت و شادی بیشتری رو در زندگی تجربه می‌کنن. این همون ویژگی فرهنگی‌ایه که قبل‌تر اشاره کردم کمک می‌کنه به اجرایی شدن سیاست‌ دولت‌های رفاه در اسکاندیناوی.

اگر کنجکاوین بیشتر بدونین که چطور نابرابری روی احساس رضایت ما از زندگیمون اثر می‌ذاره خلاصه کتاب نردبان شکسته رو تو اپیزود ۶۸ پادکست فارسی بی‌پلاس گوش بدین.

  

خطاهایی در تفسیر گزارش جهانی شادی 

البته این تفسیرهای که از گزارش جهانی شادی میشه منتقد‌هایی داره و همه موافق با این تفسیر رایج ازش نیستن. یه نگاه کوتاهی بکنیم که بعضی از این نقدها چی می‌گن و وقتی با گزارش‌های جهانی مثل شادی مواجه می‌شیم حواسمون به این نکته‌ها و نقدها هم باشه. 

گزارش جهانی شادی شیوه‌نامه‌ی زندگی شاد نیست

چیزی که این گزارش‌ جهانی نشون میده بیشتر در سطح سیاست‌گذاری و حکمرانیه. در واقع این گزارش قرار بود مکملی باشه برای شاخص GDP که وضعیت ثروت و درآمد کشورهارو نشون می‌داد. رئیس جمهور بوتان وقتی به سازمان ملل پیشنهاد داد که رضایت از زندگی شهروندان رو به شاخص توسعه اضافه کنن بیشتر دنبال این بود که شاخص GDP رو متعادل کنه. با همین هدف هم شاخص شادی اضافه شد به شاخص‌های توسعه‌ی پایدار. همون طور که ما موقع تفسیر GDP نمیایم اون رو به سطح درآمد افراد تقلیل بدیم درباره‌ی گزارش جهانی شادی هم بهتره سطح تفسیر رو به شهروندان تقلیل ندیم. چون با تقلیلش میریم سمت تقلید از فرهنگ‌های دیگه برای شاد بودن. سعی می‌کنیم هوگا و سیسو رو توی فرهنگ خودمون پیاده کنیم و فکر می‌کنیم این باعث میشه تا شهروندان شادتری داشته باشیم و رضایت از زندگی بیشتر بشه.

این گزارش، قرار نیست در سطح فردی شیوه‌ی زندگی شاد رو به ما نشون بده. الگوبرداری و تقلید از سبک زندگی مردم شمال اروپا در بلند مدت کمکی به توسعه‌ی پایدار کشورهای دیگه نمی‌کنه. یک مجموعه عواملی توی این کشورها باعث شده تا پذیراتر باشن برای سیاست‌های دولت رفاه. و سیاست‌های حمایتی دولت‌ها درکنار اعتماد و احساس امنیت این شیوه‌ی زندگی رو تقویت کرده و درنتیجه‌اش میزان رضایت از زندگی در شهروندان اسکاندیناوی بالاتر از کشورهای دیگه‌اس. الگوبرداری از رسوم و باورهای فرهنگی رو گردوندن از بررسی ریشه‌ای ماجراس. اگر قرار باشه به ویژگی‌های فرهنگی بسنده کنیم توی هر فرهنگی میشه چیزهایی برای شادی پیدا کرد حتی بادبادک بازی افغان‌ها هم می‌تونه عاملی برای شادی باشه، اما آیا لزوما کمکی کرده که مردم افغانستان شادتر باشن؟ سیسو و هوگا هم همین وضعیت رو دارن. 

مفهوم شادی یک جور فهمیده نمی‌شود

نکته‌ی دیگه اینکه مفهومی مثل شادی همه جای دنیا و بین همه‌ی ملت‌ها یک جور فهمیده و درک نمیشه. شادی مثل زیبایی، مثل رضایت از زندگی مفهومی انتزاعیه. نمیشه راحت تعریفش کرد یا براش شاخص درآورد. شادی برای بعضی‌ها به معنای لذت بردن از زندگیه، بعضی دیگه زمانی که از زندگیشون راضی هستن میگن شادن، گروهی دیگه وقتی احساس می‌کنن زندگی‌شون معنایی داره اون رو به شادی تعبیر می‌کنن و تعریف‌های مختلف دیگه. هر کدوم از ما تعریف مشخصی ممکنه از شادی داشته باشیم اما این تعریف بین آدم‌های مختلف یکسان نیست.

این ابهام در تعریف شادی فقط هم بین ما غیرمتخصص‌هایی که در این روزگار زندگی می‌کنیم نیست، متخصصینی که شادی رو بررسی می‌کنن هم با این اختلاف تفسیرها درگیرن، فلاسفه‌ای که در قرن‌ها پیش هم مشغول فلسفیدن بودن نتونستن به تعریف واحدی برسن از شادی و چیزی که باعث رضایت از زندگی میشه. و همین نگاه به شادی هم یکی از چیزهایی شد که مکتب‌های فکری و فلسفی رو از هم جدا کرد و باعث شد لذت گرایی hedonism در مقابل سعادت طلبی/نیک‌خواهی یا eudaimonism شکل بگیره. 

حرف منتقدها اینه که وقتی ما با چیزهای مختلفی در زندگی شاد می‌شیم و شادی رو جورهای متفاوتی تعریف می‌کنیم نمی‌شه از شادی به عنوان شاخص واحد برای سنجیدن وضعیت کشورها نسبت به هم استفاده کرد و در مرحله‌ی بعد هم براساسش برنامه‌ی یکپارچه‌ی عملیاتی پیشنهاد داد که مردم رو در سراسر دنیا به شادی برسونه. به قول ایزابلا آرنت، محقق مؤسسه تحقیقات شادی دانمارک حتی اگر در یک آرمان‌شهر زندگی کنیم باز هم افرادی ناشاد هستند. گزارش‌های این موسسه نشون میده که حتی در کشوری مثل فنلاند که بر اساس گزارش جهانی شادی، شادترین کشور دنیاست، وضعیت سلامت روان نوجوانان نسبت به سال‌های قبل بدتر شده تا جایی که سال ۲۰۱۸ یک سوم مرگ و میر نوجوانان فنلاندی در اثر خودکشی اتفاق افتاده. و حالا سوالی که منتقدها می‌پرسن اینه که اگر سیسو قراره اکسیر شادی باشه چرا روی این نوجوون‌های فنلاندی اثری نداشته؟ و چرا وضعیت سلامت روان مردم شادترین کشور دنیا نسبت به سال‌های قبل بدتر شده؟

شادی کوتاه مدت یا بلند مدت

موضوع بعدی که بعضی تحلیل‌گرها و مفسرین گزارش‌ جهانی شادی می‌خوان ما حواسمون بهش جمع باشه اینه که قراره از این گزارش‌ها چه استفاده‌ای بشه. فرض کنین هدف همه‌ی حکمرانان افزایش شادی شهروندانشون بشه. به چه قیمتی و با چه هزینه‌ای و تا کجا باید در جهت تامین شادی برنامه‌ریزی بکنن. در سطح فردی من اگر امروز حجم زیادی هویج بستنی بخورم باعث میشه که احساس شادی زیادی بکنم اما در عین حال همین شادی آنی در بلند مدت ممکنه باعث بشه به چاقی، بیماری قند و هزار مشکل دیگه‌ای دچار بشم که سطح شادی و رضایتم از زندگی رو بیاره پایین. در سطح جامعه هم مدل تخصیص بودجه به پروژه‌ها و برنامه‌های کلان ممکنه همین مدل نتایج متناقض رو در کوتاه مدت و بلند مدت داشته باشه. حالا کدوم مدل برنامه باید اولویت حکمرانان باشه شادی‌های کوتاه مدت و آنی یا برنامه‌ریزی‌های بلندمدتی که امروز به شهروندان شادی نمیده اما در بلند مدت باعث افزایش رضایت شهروندان از زندگی و شادی میشه؟

این نقدها به ما کمک می‌کنه تا با دید روشن‌تری به گزارش شادی نگاه کنیم. با این نگاه کمتر ممکنه رمز و رازی پشت شادی کشورهای اسکاندیناوی ببینیم. و برای الگوبرداری از شیوه‌ی حکمرانی در این کشورها هم با دقت و حساسیت بیشتری پیش می‌ریم. شاید بهتر باشه به پیشنهاد دست‌اندرکاران گزارش شادی پیش بریم و اگر هم دنبال رمز و رازی هستیم اعتماد اجتماعی رو کلید موفقیت کشورهای اسکاندیناوی بدونیم. فاکتوری که هم تعریف مشخصی داره و هم در همه‌ی فرهنگ‌ها و کشورها قابل پیاده‌سازیه و هم در بلند مدت به توسعه‌ی پایدار کشورها کمک می‌کنه. 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای نوشتن این مطلب از منابع زیر استفاده کردم:

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
من کافی هستم اما جمله انگیزشی برای شادی کافی نیست
شادی آنقدرها هم از درون نمی‌آید

این‌روزها مدام بهمون می‌گن شادی از درون میاد و برای اینکه شادی رو درونی کنیم باید مدیتیشن انجام بدیم و بیشتر بخوانید

چطور می توان شادی را به عادت تبدیل کرد
چطور می‌توان شادی را تبدیل به عادت کرد؟

شادی بادوام چیزیه که آدم‌های زیادی دنبالش هستند. رویایی در سر دارند که فکر می‌کنند اگه بهش برسند شادی بادوام بیشتر بخوانید

فرمول خوشبختی بدون پیچیدگی
فرمول خوشبختی بدون پیچیدگی

 یک واقعیتی که در کتاب فرضیه خوشبختی نویسنده بهش اشاره کرده، در اپیزود خلاصه کتاب در بی‌پلاس هم شنیدیم، در بیشتر بخوانید

5 نظر برای “چرا کشورهای اسکاندیناوی شادترین کشورها هستند؟

  1. با وجود اینکه آمریکا و چین از لحاظ تولید ناخالص ملی رتبه‌های اول رو دارن ولی سرانه GDP در اونها به مراتب رتبه‌های بالاتری رو داره(آمریکا در رتبه 13 و چین در رتبه 79 هستش). متاسفانه اینجا به اشتباه از تفاوت بین سرانه و تولید ناخالص کل یک کشور چشم پوشی شده. لطفا اصلاح بفرمایین.

    1. موافقم باید gdp per capita رو در نظر گرفت نه gdp سرانه . مثلا کشور هند رتبه 5 رو داره ولی درامد میانگین افراد در اونجا به مراتب کمتر هست

  2. به تیم‌درجه‌یک‌بی پلاس،

    سلام،
    هاتف هستم. چند ماهی است که بعضی از محتواهای شما رو نگاه کردم و‌اخیرا جزوی از خانواده طرفداران شما شدم. شنیدن و دیدن شما باعث شده که در نوع نگاهم به مسایل، اصلاح عقاید و مهمتر از همه بالا رفتن اعتماد به نفسم در اظهار نظر های عمومی‌با تکیه بر رفرنس هایی که شما نقل قول کردید، اتفاقات بسیار خوبی بیفته. از این بابت از تیم بی پلاس بینهایت سپاسگزارم.

    چون ساکن هلسینکی هستم، مشتاق کنجکاوی بیشتر در مورد چگونگی رسیدن فنلاند به اینجایی که هست‌هستم. البته در پادکست آشوب، اطلاعاتی بدست آوردم.

    اگر این موضوع کنجکاوی شما رو هم به اندازه کافی بر می انگیزه، خواهش می کنم به فکر تولید این محتوا باشید.

    ارادتمند،

    پ ن: خیلی خوشحال می شم در آینده اگر سفری به اسلو داشتم،افتخار داشتن گپی هرچند کوتاه با علی جان بندری رو داشته باشم.

  3. مگر افراد شاد قرض ضد افسردگی مصرف میکنند؟
    کشورهای اسکاندیناوی بین ۱۵ کشور اول مصرف داروهای ضدافسردگی‌ در جهان هستند.
    یا افسردگی معناش فرق کرده یا شادی🤔😐

پاسخ دادن به محمدرضا امینی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *