جنگ آلمان و انگلیس در جنگ جهانی اول

جنگ جهانی اول حادثه نبود؛ انگلیس سال‌ها داشت واسه‌ش آماده می‌شد.

جنگ انگلیس و آلمان علی بندری یوتیوب

نویسنده: علی بندری

زمان جام جهانی فوتبال ۲۰۱۰ یه تبلیغی یکی از اسپانسرها داشت به این شکل. Two world wars and two world cup، که یه شعار استادیومی بود و طرفدارهای انگلیس میخوننش واسه کری خوندن مقابل آلمانی‌ها که اره دو تا جنگ جهانی یه جام جهانی رو ازتون بردیم. تبلیغ بامزه‌ایه واقعا و خب حرفش هم حرف درستیه. یعنی درست بود در اون موقع حداقل. من به قصه فوتبالش کار ندارم اینجا می‌خوام برگردم روی قصه دو تا جنگ جهانیش. اون هم اولیش. اینکه در جنگ جهانی اول این انگلیس بود که آلمان رو شکست داد. یعنی جنگ جهانی اول در یه نگاهی جنگ انگلیس بود با آلمان که با پیروزی انگلیس تمام شد. تو این ویدئو می‌خوام درباره این نگاه صحبت کنم و یه مقدار روش دقیق بشم. حتی اگر همه ویدیوها و اپیزودهای بی‌پلاس رو درباره جنگ جهانی اول دیده باشین من مطمئنم این ویدیو رو تا اخر ببینین براتون نکته‌های تازه و خیلی مهمی خواهد داشت. 

ویدیوی جنگ انگلیس و آلمان در کانال یوتیوب بی‌پلاس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

جنگ جهانی اول چطور آغاز شد؟

معروفه که می‌گیم جنگ رو ترور ولیعهد امپراتوری اتریش مجارستان در سارایوو شروع کرد. ترور کننده صرب بود. صربستان متحد روسیه بود. ترور شده از امپراتوری اتریش مجارستان بود و متحد آلمان. اینطوری آلمان و روسیه وارد جنگ شدن و فرانسه هم که متحد روسیه بود از این ور شروع کرد بسیج نیرو و آلمان هم گفت این تهدیده و به فرانسه اعلام جنگ کرد. انگلیس هم تقریبا بگی نگی متحد فرانسه بود و تصمیم گرفت بیاد پشت فرانسه و دیگه همه ریختن وسط و در مدت کوتاهی جنگ مغلوبه شد. هیتلر وقتی بعدا درباره‌ی جنگ جهانی اول می‌نوشت چیزی شبیه این گفت که این ترور قلوه سنگی بود که وقتی از اون بالا در رفت و قل خورد همینطور تو راهش هرچی بود خراب کرد و اومد و خراب کرد و اینها رو دیگه جلوش رو همی نمی‌شد گرفت چون اون سنگ اول قل خورده بود. با ترور ولیعهد اتریش. 

اینها درسته. این هم درسته که علت اینکه اینطوری شد شبکه پیچیده‌ای از اتحادها بود در اروپای اون روز اروپای ابتدای قرن بیستم. ۱۲۰ سال پیش. که برای درکش باید ذهنمون رو از دنیای تک قطبی و دو قطبی که بهش عادت داریم خارج کنیم و به دنیایی فکر کنیم که توش ۵ تا قدرت بزرگ هستن در اروپا. و هر کشور اروپایی حداقل یک متحد قدرتمند داره که با هم قرار گذاشتن حمله به یکیشون حمله به دیگری هم تلقی بشه و به دفاع از هم بیان و این اتحادها تو در تو هم هست. اصلا تو در تو طراحی شده بیش از همه به دست بیسمارک. اینجا توضیح دادیم که بیسمارک که بود و چه کرد برای آلمان. یه طوری هم طراحی شده که توش منافع همه از جمله آلمان و شاید مهمتر از همه آلمان تامین بشه. 

یک نبوغ بیسمارک در همین بود. منتها اجرای این سیستم و حفظش ظرافت‌هایی داشت انگار فقط خود بیسمارک از پسش بر می اومد. از جمله اینکه تو این سیستم ۵ تایی باید همیشه مواظب می‌بودی که اون طرفی باشه که سه به دو به نفع تو باشه. یکی دیکه اینکه نباید با روسیه در بیفتی. روس‌ها رو خوشحال نگه دار. توصیه اول بیسمارک به زمامدارای آلمان. منتها ما داریم درباره ابتدای قرن بیستم حرف می‌زنیم و بیسمارک مدتیه که در تصویر نیست. قیصر آلمان. قیصر. قیصر همون سزاره. قیصر آلمان از جمله برای اینکه نشون بده سرتر از بیسمارکه و این اونه که تصمیم‌ها رو میگیره بیسمارک رو گذاشته کنار و اوضاع شاید زودتر از اونچه که پیش‌بینی می‌شد داره می‌ره به سمت جنگ.

 

نگاه ویدیو جنگ آلمان و انگلیس چیه؟

 درباره‌ی این چیزها قبلا حرف زدیم و بعدا هم می‌زنیم این ویدئو یه نگاه دیگه داره به جنگ اول که قبلا نداشتیم. من نداشتم یعنی. اما فکر می‌کنم خوبه اینطوری هم نگاه کنیم به جنگ اول. اینکه جنگ جهانی اول در واقع جنگ انگلیس بود با آلمان. درسته که انگلیس اخر از همه و در دفاع از فرانسه وارد جنگ شد ولی در واقع بعضی‌ها هستن که می‌گن چون نیک بنگری این انگلیس بود که جنگ رو شروع کرد. چطوری؟ حالا می‌گم.

اول ببینیم در چه دنیایی هستیم. در اروپای بعد از ناپلئون. درواقع در دنیای بعد از ناپلئون. بریتانیا قدرت اول دریایی دنیاست و با همون قدرت دریاییه که هر جای دنیا که می‌خواد می‌ره و کم و بیش هر کاری بخواد می‌کنه. نهایتش اینه که با روس‌ها یه چونه‌ای میزنن و بین هم حلش می‌کنن. داستان‌های چین و جنگ تریاک و استعمار هند و مصر و تقسیم ایران و اینها رو یادمون بیاد. قرن نوزده این بود داستانش. بازی بزرگ. The GReat Game بازی شطرنج روسیه انگلیس با ملت‌های دنیا. انگلیس جنگ قدرت رو از فرانسه‌ای که بزرگتر و‌ پرجمعیت‌تر بود برده بود. الان بیشتر تجارت دنیا به رهبری انگلیس بود و با پول انگلیس استرلینگ بود.

 حالا ولی آلمان اومده بازی رو به هم بزنه. واسه همین می‌شه گفت که جنگ  در واقع نتیجه‌ی دعوای قدرته بین انگلیس که قدرت مسلط دنیاست و آلمان که تازه یک کشور متحد شده. تازه قدرتمند شده و پیشرفت کرده و می‌خواد سهمی بگیره در دنیا به اندازه‌ی این قدرتش. تنش و رقابت بین این دو قدرت قدیم و تازه نقش انکار ناپذیری داشت در شروع جنگ. 

این رو یک کم باز کنیم ببینیم داریم درباره چی حرف می‌زنیم. کجا می‌تونیم ببینیم این رقابت آلمان و انگلیس رو؟ تو نیروی دریایی که توسعه می‌دادن و زیاد می‌کردن. تو رقابت‌های استعماریشون در آفریقا. در مراکش مثلا آلمان می‌خواست جای فرانسه رو بگیره که با دخالت انگلیس عملا نتونست. در چین آلمان‌ها اومده بودن یه پایگاه دریایی مستقر کرده بودن در Tsingtao که اونجا حضور داشته باشن و این رو انگلیسی‌ها تهدیدی می‌دیدن برای خودشون. در samoan islands آلمان درگیر شده بود با بریتانیا چون اونجا ادعا داشتن هر دو. می‌بینین اینها همه جاهایی هستن دور از اروپا دور از آلمان مثلا. منتها گاهی به خاطر اهمیت استراتژیک گاهی به خاطر منابع مهم بودن براشون و کم کم باعث شکل گیری و بالا رفتن تنش بین آلمان و بریتانیا شدن. 

حواسمون باشه صنعتی شدن اینطوریه اون‌موقع یک کشور قدرتمند که کلی سلاح داره صنایع فولاد داره کشتی داره روش توپ جنگی داره می‌ره اسکله یه کشور دیگه میگه از این به بعد ما میگیم شما چی کار کنین چون‌ ما خیلی قوی تریم و همینم میشه. چون زورش خیلی زیاده.

از اون طرف رشد قدرت آلمان واقعا برای انگلیس نگران کننده  بود. انگلیس هم از نظر قدرت دریایی هم از نظر تجاری و نظام مالی بی رقیب می‌دید خودش رو در دنیا. منتها تو این دهه‌های آخر قرن نوزده و بعد از اتحاد آلمان نشانه‌هایی دیده می‌شد از اینکه این موقعیت داره با چالش مواجه میشه. هم انگلیس داشت می‌رفت پایین هم المان داشت میومد بالا.

جهش بزرگ آلمان

 به جز اینها یک مساله مهم دیگه هم بود که باید بهش فکر کرد. آلمان داشت خط آهنی می‌ساخت که برلین رو نهایتا وصل می‌کرد به بغداد. بغداد در امپراتوری عثمانی. بغداد و بعد هم از اونجا المان وصل بشه به خلیج فارس. به این هم بر میگردیم در ادامه ویدیو. 

اگر به این دقت کنیم که این آلمانیه که از نظر صنعتی و کشاورزی جهش بزرگی کرده در دهه‌های اخیر متوجه می‌شیم چرا بریتانیا این رو تهدیدی می‌بینه برای خودش. و علی‌رغم تلاش آلمان نه تنها مشارکت نمی‌کنه در پروژه بلکه هرچی از دستش بر میاد می‌کنه که پروژه اجرایی نشه. مخصوصا که این همراه شده با دوره‌ای از رکود در انگلیس. دهه‌های پایانی قرن نوزده انگلیس درگیر رکود اقتصادیه. در حالی که آلمان‌ها دارن رونق اقتصادی تجربه می‌کنن که قبلا ندیدن. موتور اصلیش هم احتمالا پیشرفت‌های فنی انفجاری المان‌هاست. منتها نتیجه‌اش اینه که مردم تفاوت سطح زندگی رو احساس می‌کنن. بالا رفتن سطح درآمد و زندگی رو می‌بینن. دانشگاه‌های آلمان در اون روزگار هم دانشکده‌های فنی پلی تکنیک‌ها هم در رشته‌های تجارت و مالیه هم علوم طبیعی جامعه رو تربیت کردن آموزش دادن طوری که جمعیت کار کن آلمان در دهه ۱۸۷۰ اینها مثلا خیلی از نظر فنی جلو رفته بود. 

نتیجه‌اش چی بود؟ این بود که مثلا در تولید زغال سنگ که اون موقع سوخت اصلی صنعت بود در صنایع فولاد، استیل، در برق، در صنایع شیمی یهو آلمان داشت با چنان سرعتی فاصله‌اش رو کم می‌کرد با بریتانیا که طبعا برای انگلیسی‌ها تهدیدآمیز بود. ظرف ۲۰ سال از ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۰ تولید فولاد در آلمان هزار درصد زیاد شد. چون فرایند جدیدی ابداع کرده بود آلمان. 

در ذوب چدن آلمان‌ها هزینه رو ظرف چند دهه ۹۰٪ آورده بودن پایین و قبل از جنگ جهانی اول داشتن با سرعتی دو برابر بریتانیا چدن ذوب می‌کردن. این هم موتور توسعه بود هم خودش نیاز به گسترش و تقویت شبکه ریلی داشت. شبکه ریلی گسترده شد. شبیه همین رشد رو تو صنایع زیربنایی دیگه هم دید آلمان. در توزیع برق. در صنایع شیمیایی. ظرف چند دهه از جایی که پشت سر بریتانیا و فرانسه بود اومد آلمان و از همه جلو زد و چیره شد در صنایع دارویی در تولید کود و در نتیجه کشاورزی هم در المان بهره‌وریش خیلی بالا رفت. سرعت مکانیزه شدن کشاورزی آلمان تو اون دهه یه همچین چیزیه که ۱۸۸۲ ۲۰ هزار تا ماشین harvesting machine ماشین درو دارن در ۱۹۰۷ می‌شه ۳۰۰ هزار تا. آلمانی که مصرف گوشتش در چند دهه دو برابر شده بود. در ابتدای جنگ ۹۵٪‌ خودکفا بود در تولید گوشت. رقمی که برای انگلیس حدود ۵۰٪ بود. تو همین دوره ۱۸۷۰ تا ۱۹۱۳ جمعیت آلمان ۷۵٪ رشد کرد و رسید به ۶۷ میلیون نفر. اعداد و ارقامش گیج کننده است واقعا.

 

آلمان تهدیدی برای قدرت بریتانیا

منتها اینها کافی نبود برای اینکه آلمان بشه تهدیدی برای قدرت بریتانیا. تا وقتی که آلمان کشتیرانی تجاری خودش رو نداشته باشه یا نیروی دریای مدرن و قدرتمندی نداشته باشه که بتونه ازش محافظت کنه همچنان کنترل دنیا دست انگلیسه. برای همین آلمان احساس نیاز کرد که کشتیرانی تجارییش رو هم گسترش بده. آلمانی که در دهه ۱۸۷۰ از نظر حجم باری که می‌تونست حمل کنه پنجم دنیا بود. بریتانیا و فرانسه و آمریکا که هیچ از نروژ هم عقب بود. در ۱۹۱۴ رسیده بود پشت سر بریتانیا. 

یعنی به موازات اون توسعه مهندسی و فولاد و اینها توسعه کشتیرانی هم می‌بینیم. مخصوصا در جاهایی مثل هامبورگ و برمن که می‌شن از مدرنترین و پیشرفته ترین اسکله‌های اروپا. طوری که دیگه حالا کلی از کالاها از اروپای مرکزی میان به شمال آلمان که از اینجا برن بقیه دنیا. از جمله جاهایی که قبلا حوزه نفوذ انگلیس بود. مصر. حتی امریکا. 

حالا این تصویر رو داشته باشیم. برگردیم به چیزی که اول ویدیو گفتیم. گفتیم این ناوگان حمل و نقل دنیا تکیه‌اش اون موقع روی چی بود؟ انرژیش از کجا می‌امد؟ از زغال سنگ. در ابتدای قرن بیستم این هم چیزی بود که داشت عوض می‌شد و سر و کله یک بازیگر مهم و جدید داشت در دنیای مدرن پیدا می‌شد. داستان نفت از اینجاهاست که برای دنیا مهم می‌شه. 

 

داستان نفت در دنیا

نفت البته هم در پنسیلوانیای آمریکا هم در باکو مدتی بود که پیدا شده بود و استخراج می‌شد. بیشتر برای چراغ نفتی برای روشنایی اما کشتی‌های روسی هم بودن که در همین دریای خزر داشتن با مازوت کار می‌کردن. مازوت هم یه کلمه روسیه اصلا. در آلمان اواخر قرن نوزده اتومبیل هم درست کرده بودن با موتور دیزل. دایملر بنز. کم کم در بریتانیا هم که صاحب بزرگترین ناوگان دریایی بود صداهایی بلند شد که ما باید از زغال سنگ بریم سمت نفت، سمت دیزل. موتورش سبک‌تره اونقدر آدم نمی‌خواد بیل بزنن زغال بریزن. خیلی کار می‌برد انرژی گرفتن از موتور زغال. سریعتر راه می‌افته موتورش. موتور زغال رو هشت ساعت باید بسوزونی تا توانش حداکثر بشه این نهایتش نیم ساعته گازش رو بگیر برو. بعد اون طوری دود هم نمیکنه که تا ۱۰ کیلومتر پشت سرش ردش بیاد. کم کم اول ایده در انگلیس هم طرفدارهایی پیدا کرد. مشکل ولی چیه؟ انگلیس نفت نداره خودش. این همه کشتی اگه قراره نفت بسوزونن دیزل بسوزونن یه منبع قابل اعتماد و بادوامی لازمه. نمی‌شه روی نفتی که باید از امریکا بیاری از مکزیک بیاری از روسیه بیاری حساب کرد مخصوصا در زمان جنگ. 

نقش نفت ایران

اینجا می‌شه که داستان به ایران وصل می‌شه سر و کله ویلیام دارسی پیدا می‌شه شرکت نفت ایران و انگلیس و نهایتا با چند تا واسطه و داستانی که روایت‌های مختلفی ازش هست دولت انگلیس دستش می‌رسه به نفت ایران. این خودش داستانی داره که چطوری از دارسی مالکیت می‌رسه به دولت بریتانیا. حلقه آخرش اینه که در ۱۹۱۳ یک سال قبل از شروع جنگ با اصرار چرچیل دولت بریتانیا میاد میشه سهامدار عمده شرکت نفت ایران و انگلیس. دیگه اینجاهاست که نفت اهمیت استراتژیک پیدا کرده برای بریتانیا. هم برای اینکه ناوگان خودش رو جلوتر و قوی‌تر از بقیه نگه داره هم شاید مهمتر برای اینکه نذاره رقباش یعنی آلمان که دارن مثل چی پیشرفت می‌کنن دستشون به نفت برسه. برای اینکه جلوی اونها رو بگیره کاری کنه که آلمان همه ماشین‌ها و ناوگان دنیا رو هم داشته باشه همچنان برای تامین سوختشون لنگ باشه. 

این تقریبا همون دوره‌ایه که توش چرچیل هم می‌شه لرد اول نیروی دریای بریتانیا و اون هم اصرار داره که ناوگان بریتانیا باید نفت سوز بشه. برای سرعت و قدرت و چابکی بیشتر مخصوصا در زمان جنگ. 

استراتژی رقابتی بریتانیا

بعضی‌ها میگن کلا استراتژی رشد بریتانیا همیشه همین بوده که جلوی شکل‌گیری یک قدرت قاره‌ای بزرگ رو بگیره. برای همین هم سنت سیاسی انگلیس تغییر کرد از در مقابل روسیه بودن به در مقابل آلمان بودن. اینکه کنار عثمانی و در مقابل روسیه باشن برن سمت اینکه کنار روسیه و در مقابل آلمان باشن. Pro-Ottoman and Anti Russian to Pro Russian and Anti GErman 

مدتها استراتژی این بود که جلوی اینکه روسیه بیاد تو اروپا رو بگیرن و برای اینکار با عثمانی متحد بودن چون تنگه داردانل دست عثمانی بود و تا وقتی دست روسیه به اونجا نمی‌رسید همچنان می‌شد مطمئن بود که روسیه به آب‌های گرم دسترسی نداره. منتها این قصه در پایان قرن نوزده داشت عوض میشد انگلیس به روسیه نزدیکتر می‌شد آلمان به عثمانی. که حالا یه رشته این قصه هم می‌رسه به محبوب شدن آلمان‌ها بین امت اسلام چه در عثمانی و چه بعدتر در ایران که حالا اونم موضوع جالبی می‌تونه باشه.

 

داستان نفت ایران رو در واقع این قسمتش رو تو ویدئوی دیگه گفتیم و شاید خوب باشه به این مناسبت دوباره اونو ببینین اگه ندیدین چون حالا چیزها معنی دارتر می‌شن. با این یادآوری که دارسی نماینده دولت انگلیس نبود اصلا از اول دولت انگلیسی در کار نبود. اما در واقع بود و بعضی‌ها می‌گن اصلا سرویس اطلاعاتی انگلیس از اول پشت دارسی و قراردادش بود.

محاصره شدن آلمان توهم یا واقعیت

پس چی گفتیم؟ گفتیم جنگ جهانی اول در یک نگاه جنگ آلمان و انگلیس بود. امپراتوری آلمان و امپراتوری بریتانیا. امپراتوری بریتانیا قدرت برتر دریایی بود آلمان رقیب تازه. معموله که می‌گن آلمان توهم این رو داشتن که محاصره شدن بین قدرت‌های دیگه اروپایی. اما Niall Ferguson می‌گفت نقشه رو ببینین بعد ببینین توهمه یا واقعیت؟ این وضع آلمانه. آلمانی که حواسمون باشه یهو درست شده. یعنی تا دیروز نبوده از امروز تعدادی قدرت متوسط به هم وصل می‌شن و می‌شن امپراتوری آلمان و ناگهان قدرت بزرگی متولد می‌شه. اون وسط. بین روسیه و فرانسه و ایتالیا و اتریش. این اگه محاصره نیست پس چی محاصره است. این رو اضافه کنین به اون چیزهایی که درباره پیشرفت‌های آلمان در دهه‌های آخر قرن نوزده یعنی سی، چهل سال اول بعد از تشکیل امپراتوری گفتیم. اون انفجار علمی و صنعتی در مهندسی، در بهره‌وری، در صنایع فولاد، در شیمی و مهندسی ابزار دقیق. الان یه سری شرکت‌ها نهادها کارخونه‌ها استیل میل های آلمانی رو اگه برین ببینین کار کنین باهاشون و بعد دقت کنین اینها مال اون دوره هستن. ۱۰۰ سال پیش بنا شدن و هنوز دارن کار می‌کنن. ۱۰۰ سال پیش ابداع شدن و بنا شدن نه اینکه از یه جا بخرن بیارن. خودشون چیزی رو که نبوده فرایندی رو که نبوده ابداع کردن و با اون روش تولید کارخونه‌ای ساختن، نهاد مالی ساختن و هنوز داره کار می‌کنه با کلی تغییر البته. بعد اینها رو بذارین کنار اون انفجار جمعیتی. ۵۰ درصد رشد در چند دهه. 

 خط آهن برلین- بغداد تا خلیج فارس

اینجا اهمیت پروژه‌های زیرساختی اساسی آلمان‌ها معلوم‌تر می‌شه. و اینکه انگلیس چرا در راه اینها سنگ اندازی می‌کرد. شبیه این پروژها آلمان در کامرون هم داشت یه خط آهن.  در چین هم داشت. Tsingtao-Baochau Railway در همون مسیر برلین بغداد خط تلگراف هم داشت. منتها  هیچکدوم اینها به عظمت و اهمیت خط آهن برلین بغداد نبود. اول برلین استانبول بود بعد در دیدار قیصر آلمان از استانبول ۱۸۹۹ قرار شد ادامه بدن تا بغداد. چرا؟ به همون دلیل که آلمان خودش رو در محاصره می‌دید و نیاز داشت راهی پیدا کنه به شرق به آسیا مستقل از انگلیس و روسیه. راه یاز خشکی که توش کانال سوئزی نباشه که انگلیس روش کنترل داشته باشه تنگه جبل الطارقی نباشه. کلا تنگه‌ای ابراهی نباشه که انگلیس یا متحدانش بتونن اذیت کنن.

 

آلمان با این رشد تولید لازم داشت راهی پیدا کنه برای صادر کردن به بازارهای جدید و البته راهی برای دسترسی به منابعی که تصور می‌شد در اون منطقه هست. کم کم دیگه اطمینان داشت بالا می‌رفت که منابع زیرزمینی نفت هست در عراق و کویت امروز حالا کجاست و درآوردنش چقدر هزینه داره و چقدر هست و اینها معلوم نبود. ولی معلوم بود که نفت هست اونجاها و برای کشوری صنعتی در اون مرحله از رشد در ابتدای قرن بیستم دسترسی به منبع مطمئن نفت خیلی خیلی خیلی مهم بود. چیزی که آلمان در ۱۹۱۲ قبل از جنگ جهانی اول نداشت و سخت دنبالش بود. برای همین بخشی از قرارداد پروژه هم این بود که در محدوده اطرافش بیست کیلومتر اینور بیست کیلومتر اونور آلمان‌ها بتونن دنبال نفت بگردن و حق برداشت داشته باشن. Right of way  داشته باشن برای منابع زیرزمینی تو محدوده خط. تو همون منطقه‌ای که برآورده میگن نفت زیادی توش هست احتمالا.

 

یک نگاه به این بکنیم. خط آهنی که برلین رو از قلب اروپا وصل کنه به بغداد و در نتیجه به بصره و در واقع یعنی به خلیج فارس. بیشترش در خاک آلمان و متحدانش اتریش و عثمانی. تو این کتاب نوشته بود از قول مدیر آلمان دویچه بانک، که اون موقع پشت این پروژه بود، در سال‌های قبل از جنگ اول هیچ موضوعی به اندازه این خط آهن باعث تنش بین آلمان و انگلیس نبود. از اینکه این پروژه چه دستاورد مهندسی مهمی بود بگذریم از اینکه تو منطقه خاورمیانه همچی خط اهنی چه دری به مدرنیزاسیون به تجدد باز میکرد هم بگذریم. اصلا به آلمان کار نداریم. حاکمان استانبول چه دسترسی پیدا میکردن به مناطق میانی عثمانی و به خود خلیج فارس. چون عثمانی درسته که بصره رو داشت اما گذشته از اینکه بندر بصره برای پهلوگیری کشتی‌های بزرگ مناسب نبود، سیل هم زیاد می اومد تازه عثمانی هم راه آهنی به بصره نداشت. یعنی نمی‌تونست از اون دسترسیش استفاده کامل بکنه. 

انگلیس هم دقیقا به همین دلایل فکر میکرد این راه اهن منافع بریتانیا در مصر و هند رو به خطر می‌ندازه. با این خط آهن ارتش‌های آلمان و عثمانی  راحت‌تر می‌تونن بسیج بشن علیه منافع بریتانیا. بندر اسکندریه تنگه داردانل و کل مدیترانه از‌ چشم بریتانیا در معرض این ریسک بود که بیفته دست آلمان‌ها.

حالا یه نکته حاشیه‌ای ولی مهم. اینطوری که نگاه کنیم دیگه عجیب نیست که بالکان اینقدر جای مهمی بود. اتفاقی نیست که جرقه جنگ  بزرگ در صربستان زده می‌شه. تاریخ بالکان رو‌ تو اون دهه‌ها نگاه کنیم پر از جنگ و آشوب و ناآرامیه. جنگهای اول بالکان، دوم بالکان، با بلغارستان، صربستان رومانی و نهایتا جدا شدن همه تملکات اروپایی از امپراتوری عثمانی. اینها واسه چیه؟ یک نتیجه این ناآرامی‌ها چیه؟ اینکه خط آهن برلین استانبول کامل نمی‌شه. کارش پیش نمی‌ره. 

 

و البته تحدید رو انگلیس اینقدر بزرگ می‌بینه که دعوت‌های آلمان برای همکاری رو هم رد می‌کنه. حتی قیصر بعد از استانبول می‌ره لندن با ملکه انگلیس هم دیدار می‌کنه. میگه بیاین مشارکت کنین تو راه آهن بغداد. بدون مشارکت انگلیس معلوم بود پروژه خیلی پر چالشی خواهد بود. اگر اصلا آلمان بتونه منابع مالی برای اجراش جور کنه، که نمی‌تونست و نتونست. انگلیس ولی نیامد که نیامد تا دیگه سرشاخ شدن در جنگ آگوست ۱۹۱۴. نه تنها نیومد بلکه رفت با شیخ صباح کویت هم بست که این بندر شما تحت‌الحمایه بریتانیا ست از این به بعد. عثمانی هم زوری نداشت واقعا که بخواد جلوی امپراتوری بریتانیا بایسته. قدرت بریتانیا طوری بود که وقتی چیزی رو اینقدر می‌خواست می‌تونست هرکاری بکنه. دم شیخ رو دیدن. قرارداد رو بستن. دیگه مطمئن شدن خب در این ناحیه هم دست کسی جز انگلیسی‌ها به نفت  نخواهد رسید. از هر نظر تلاش کردن که پروژه اتصال زمینی آلمان به آسیا به خاورمیانه و خلیج فارس اجرا نشه. و نشد هم.

جنگ که شروع شد از استانبول در ترکیه امروز تا سامرا در عراق امروز رو کشیده بودن. ۱۳۰۰ کیلومتر از ۲۵۰۰ کیلومتر. 

 

آلمان حمله کرد به فرانسه

حالا با این مقدمه‌ها برگردیم اون یک ماه طوفانی اولتیماتوم‌ها رو نگاه کنیم دوباره. ولیعهد اتریش در سارایوو ترور می‌شه. اتریش اعلام جنگ می‌کنه به صربستان. صربستان اینقدره. اتریش مجارستان اینقدر. روسیه میاد به پشتیبانی صربستان. آلمان به روسیه اعلام جنگ می‌کنه. یه طوری که میگن نامه اعلام جنگ رو که سفیر آلمان داد به تزار روسیه خودش زد زیر گریه. چون روسیه متحد فرانسه بود. آلمان گفت تا روس‌ها به خودشون بجنبن و این ارتش عظیمشون رو برسونن به مرز من برم فرانسه‌ای رو که به هر حال الان با من در جنگه، بکوبم برگردم. پس به فرانسه اعلام جنگ کرد. از کجا حمله کرد به فرانسه؟ از تو خاک بلژیک. که استحکامات دفاعی نبود یا کمتر بود. و این بهانه‌ای شد برای انگلیس که بگه ما باید محافظت کنیم از بلژیک حالا که به بلژیک حمله کردی دیگه من هم میام تو جنگ. در حالیکه بریتانیا موظف به حمایت از بلژیک نبود. محق بود. اجازه داشت. 

نگاه انگلیس به آینده چی بود؟

انگلیس دنبال چیه در این مقطع؟ سردمداران امپراطوری بریتانیا تو دستشون چیه؟ گذشته‌شون چیه و نگاهشون به آینده چیه؟ منافعشون چیه که می‌خوان ازش محافظت کنن؟ نگرانی‌هاشون چیه؟ این چیزیه که من دوست دارم درباره‌اش ادامه بدم کنجکاویم رو. مطمئن نیستم که باز هم همینطوری تعریف بکنم اینجا یا نه چیزهایی رو که می‌خونم. کامنت بگذارین بگین نظرتون رو لطفا. کار راحتی هم نیست خیلی.  طبعا برای ما راحت نیست فهمیدنش. برای من که هیچ برای استادهای تاریخ بریتانیایی که متخصص تاریخ اون دوره هستن هم اینطوری نیست که همه هم نظر باشن طبعا. این مناظره رو ببینین مثلا درباره‌ی اینکه آیا انگلیس خوب کرد وارد جنگ جهانی اول شد یا اشتباه کرد می‌بینین چقدر اختلاف نظر عمیقی هست و البته واقعا ببینین و از کیفیت مناظره هم لذت ببرین. 

 

این نگاهی که تو این ویدیو تعریف کردم کمی متفاوته با اونی که قبلا شنیده بودم من که آلمان رو عملا عامل راه افتادن جنگ می‌دونست. ولی این حرفها رو تو منابعی خوندم و شنیدم که دارن اون روایت رو زیر سوال می‌برن هم از زاویه اهداف آلمان، هم اهداف بریتانیا. و بیشتر انگلستان رو سرزنش می‌کنن که وارد جنگ شد و جنگی رو که المان داشت در قاره اروپا شاید در اصل با روسیه، تبدیل به جنگی جهانی کردن. حتی می‌گن مثلا اون رقابت در نیروی دریایی و ناوها و اینها هم تموم شده بود در۱۹۱۲. المان اونقدری سرمایه نداشت که بتونه به بریتانیا برسه. آلمان در قاره اروپا می‌خواست از محاصره و تهدید در بیاره خودش رو و جایگاهی متناسب با وضعیت و ظرفیت‌های روزش پیدا کنه و برای این آماده بود. منتها اونی که برد شرایط رو به سمت جنگ جهانی و جنگی اونقدر بزرگ، انگلیس بود. هرچند منصف اگر باشیم باید بگیم که اونها هم جنگ رو کم تلفات‌تر از این پیش‌بینی میکردن. شاید حتی خیلی کوتاه پیش‌بینی میکردن. شاید. شاید هم نه. ولی قطعا این دید رو نداشتن که این پیشرفت تکنولوژی چقدر توان ویرانگری‌شون رو زیاد کرده و زیادتر هم میکنه در طول جنگ بدون اینکه یکی از طرفین چنان برتری تکنولوژیکی داشته باشه که بتونه حرف آخر رو بزنه مثل جنگ دوم. 

این برای من دید تازه‌ای بود. چند تا لینکش رو می‌گذارم در توضیحات اگر شما هم کنجکاو شدین بهش چکشون کنین. ایده بعضی‌هاشون اینه که  اصلا انگلیس برنامه‌ای داشت که اقتصادی و مالی آلمان رو نابود کنه. اینطوری که مثلا استیون کاتکین می‌گه. یا آلمان اصلا وارد جنگ شدنش نه از زاویه تهاجمی بلکه از احساس ناامنی بود. از نگرانی بود. از ترس روسیه بود. اینطوری که Niall Ferguson می‌گه در کتاب Pity of War و می‌گفتن این ضعیف‌ترین روسیه‌ایه که ما می‌تونیم باهاش مواجه بشیم و ما قطعا مواجه با روسیه می‌شیم پس بهتره الان باشه رویارویی‌مون. 

 

پس حرف اینه جنگ جهانی اول حادثه نبود. اتفاق نبود. Sleepwalk نکردن به جنگ. سال‌ها بود داشتن براش آماده می‌شدن. اسب و‌ علوفه می‌بردن دم مرز. کارخونه‌های اسلحه سازی و مهمات سازی باید ساخته بشن، راه بیفتن، سفارش‌ها گذاشته بشن، تولید بشن، قوانین سربازگیری و بسیج گذاشته بشن، و اینها فقط در المان نبود. بیش از همه در انگلیس بود. همون سیاست سنتی بریتانیا که نباید قدرت برتری در قاره اروپا وجود داشته باشه. همون سیاستی که جلوی لویی ۱۴ ام ایستاد. همون سیاستی که با ناپلئون جنگید. همون سیاست می‌کشه این بار بریتانیا رو رودرروی قیصر ویلهلم دوم. چون ایشون هم می‌خواد یک قدرت هژمون اروپایی درست کنه و انگلیس این رو بر نمی‌تابه. 

 

و حواسمون باشه اینها که گفتیم تبعات شکل‌گیری و‌ رشد آلمانه. ما الان می‌دونیم اتفاق شبیه این، اون سمت دنیا هم افتاد. بازسازی میجی که مث‌ بیسمارک البته کشور جدیدی درست نکرد ولی قدرت جدیدی درست کرد. ژاپن رو از کشوری ضعیف و بی‌اهمیت تبدیل کرد به قدرت جاه طلب در سطح جهانی. صنعتی شدن. پس دو‌تا قدرت داریم. دوتا بازیگر جدید جهانی. آلمان و ژاپن. در دنیایی که مدتیه قدرت اولش انگلیسه و حالا نکته جالب دیگه چیه؟ که اشتراکشون چیه؟ نقشه رو ببینیم. هر دو همسایه‌ی روسیه هستن. و این ما رو می‌رسونه به وضعیت روسیه در آستانه جنگ جهانی اول که اون دیگه داستانیه برای یک ویدیوی دیگه. سابسکرایب‌ کنین کانال رو. که ویدئوهای بعدی رو از دست ندین.

 

_________________________________________________________________

منابع

تحقیق برای این ویدیو به کمک ChaptGBT انجام شده.

۱۹۱۷ Centennial Series: War, Revolution, Socialism, War. Stephen Kotkin

Was WWI the Error of Modern History? 

Britain Should Not Have Fought in the First World War

The Pity Of War: Explaining World War کتاب

A Century of War: Anglo-American Oil Politics and the New World Order کتاب

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
بازنگری تاریخی با دیدگاه تجدیدنظرطلبی
باید به گذشته فرصت شنیده شدن دوباره داد

دانشی که ما از رویدادهای تاریخی داریم کامل نیست چون شواهد و مستنداتی هم که وجود دارن نمی‌تونن به صورت بیشتر بخوانید

جنگ بوئر و ایده دولت رفاه در بریتانیا
جنگ بوئر، آغاز پایان امپراتوری بریتانیا

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری یه جنگی هست اول قرن بیستم که من اسمش رو هم نشنیده بودم و توش بیشتر بخوانید

چطور عثمانی وارد جنگ جهانی شد و چرا سمت آلمان ایستاد؟
جنگ جهانی چطور به امپراتوری عثمانی کشیده شد؟

«ترکیه‌ی افتضاح، در حال فروپاشی، مستهلک و آس و پاس» این توصیف چرچیل است از ترکیه. البته دقیق‌تر توصیف چرچیل بیشتر بخوانید

4 نظر برای “جنگ آلمان و انگلیس در جنگ جهانی اول

  1. با عرض سلام و خسته نباشید
    مطلب خیلی جالبی بود
    اکانت توئیترت رو معرفی می‌کنی
    اگه نداری، یکی بزن؛ مطالبت رو در قالب رشتو منتشر کن. حتماً استقبال می‌شه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *