نویسنده: بهجت بندری، علی بندری
ویدئویی که درباره هلند و حل مسئله به روش هلندی ساختیم توش از گل لاله هم گفتیم. چون خیلی از ما امروز لاله رو یه هلند میشناسیم و هلند رو هم به لاله. ولی واقعیت اینه که داستان لاله خیلی پر پیچ و خمتر از ظاهر این گله. این جا میخوایم چند دقیقه داستان شگفت انگیز گل لاله رو بگیم.
برا این کار باید بریم عقب تا قرن ۱۶.
گل عمامه در دربار عثمانی
قرن ۱۶ میلادی وقتی توی ایران دورهی حکومت صفویه بود و عثمانی هم در اوج قدرتش مرزهاش رو کشیده بود تا همسایگی اتریش، اروپا از قرون وسطی عبور کرده بود و وارد عصر روشنگری شده بود. توی همچین شرایطی سلطان سلیمان اول یه مهمانی داشت از اتریش که اسمش سخته به اسم اوجین گیسلین دوبسبک/ اٌگیرقیسلان باسبک Ogier Ghiselin de Busbecq ایشون به نوعی سفیر وین میشد در بارعالی. به گیاهشناسی و جانورشناسی هم علاقه داشته. یعنی اطلاعات گیاهها و جانورهارو جمع میکرده و مینوشته. قرار میشه برای مذاکره دربارهی مرز عثمانی و اتریش بره خدمت سلطان و سفیر اتریش بشه. توی راه به نزدیکای قسطنطنیه که میرسه هوا سرد بوده اواخر زمستون و اوایل بهار میشده احتمالا. میبینه باغها همهاشون پر از گلان. اون هم گلهایی که بویی ندارن عطری ازشون در نمیاد ولی مدل گلبرگهاش با گلهای دیگه فرق داره. شاخکهاش تیز میشه که گل این موقع سال این شکلی داستان چیه؟ با این فکرها وارد دربار عثمانی میشه. گویا اون دوره در دربار سلطان از لاله برای تزیین عمامه و از نقش و نگارش توی عبای سلطانی و زیرپوشها هم استفاده میکردن. یعنی لای این چین چینای عمامه لاله میذاشتن مثلا. ایشون میپرسه اسم این گل چیه؟ یا حالا نمیپرسه خودش کشف و شهود میکنه و اسم لاله رو با عمامه اشتباه میگیره. عثمانی هم اسم فارسی گل رو استفاده میکردن و بهش میگفتن لاله. حالا انگار میپرسه این چیه؟ بهش میگن لاله رو میگی یا عمامه؟ ایشون یه خرده انگار بد متوجه میشه یا یه چیزی گمشده در ترجمه میشه خیال میکنه به گل میگن عمامه اما ایشون میاد عمامه tulipan رو به عنوان اسم گل ترجمه میکنه. یه پیازش رو هم میفرسته برای دوستش که ایشون هم گیاهشناس بوده. میگه بیا این گل رو بررسی کن که خیلی عجیبه توی سرما دووم میاره، عطری هم نداره اما ساختارش جالب و قشنگه. البته لاله گل معمولی نبود برای عثمانی، گل مهمی بود، فصل رویش خاصی داشت و انقدری مهم بود که سلطان یه پارتی داشت توی فصل در اومدن لالهها.
ویدیوی داستان گل لاله و اولین حباب اقتصادی تاریخ رو میتونین توی کانال یوتیوب بیپلاس ببینین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تحقیقات اولیه درباره گل لاله نصفه موند
گیاهشناس یعنی همین دوست آقای سفیر هم اون زمان مامور شده بود از طرف امپراتور رم که یه باغی از گیاهان دارویی توی وین بسازه برای امپراطور و داشته روی گیاهای مختلف آزمایش میکرده.
این لاله رو هم میکاره توی باغ و میبینه به به چه گلی شد. شروع میکنه تحقیق کردن روی این لالهها و پرورش دادنشون. ببینه چطوری میشه تکثیرشون کرد، چندوقت یه بار گل میدن؟ نورش چقدر باشه آب چقدر لازمهاشه؟ خلاصه شروع میکنه اهلی کردن لاله. توی همین مسیر تحقیقها بوده که میزنه و امپراطور میمیره و سفارشش برای ساخت این باغ هم نصفه نیمه میمونه. ایشون پامیشه سال ۱۵۹۳ یه دورهای میره فرانسه و یه پیاز لاله رو هم با خودش میبره اونجا هم میکاره و بعد تصمیم میگیره بره دانشگاه لیدن. لیدن کجاست؟ یه شهر خیلی کوچیکی توی هلند نزدیک لاهه که دانشگاهش هم امروز هنوز پابرجاست. دانشگاه معتبر و مشهور و مهمی هم هست در هلند. اتفاقا داشنگاهش امروز هم مطالعات ایران و عثمانی و خاورمیانهاش قویه. خلاصه ایشون میره لیدن و باز یه پیاز لاله رو هم با خودش میبره و اونجا مشغول کاشت و بررسی و آزمایش میشه روش متوجه میشه که هم آب و هوا و هم خاک هلند خیلی برای پرورش لاله مناسبه.
هلند چه وضعیه وقتی لاله میرسه؟
هلند درگیر جنگهای هشتاد سالهاس. این سرزمینی که ما امروز به عنوان هلند میشناسیم تا قبل از ورود آقای گیاه شناس تحت حکومت شاه اسپانیا، فیلیپ، بود و مذهب مردمش هم کاتولیک بود. چند سالی قبل از ورود آقای گیاه شناس ساکنان ایالتهای جنوبی شروع میکنن به اعتراض و مذهبشون رو هم تغییر میدن به پروتستان و زیرشاخه ای از پروتستان که کالونیسم میشه. مذهبشون خیلی مهمه چون نقش پررنگی هم داره در سبک زندگی و چیزی که بعدها در فرهنگ هلندی میبینیم. میگن آقا ما اصلا دیگه میخوایم از حاکمیت اسپانیا بیایم بیرون و مستقل بشیم. ۸۰ سال میجنگن برای این استقلال یعنی از ۱۵۸۱ اعتراضها و درگیری شروع میشه تا ۱۶۴۸ که دیگه هلند به صورت کامل به عنوان یه کشور مستقل به رسمیت شناخته میشه. جنگهاشون یه بخشیش تو همون جنگهای سی ساله است که تو ویدئوی وستفالیا ازش حرف زدیم و در پایان پیدا کردنش هم اون پیمان وستفالیا نقش داره. اما اون مال پایانشه. این پیاز لاله در اوایل این درگیریها میرسه به هلند.
از اون طرف وقتی امپراطور مرد و پروژهی باغ گیاهان دارویی متوقف شد دیگه باغ نیمه کاره مونده بود و خیلی صاحب رسمی و درست حسابی و نگهبانی نداشت. مردم هی از در و دیوار میپریدن تو باغ و هربار یه سری گل و گیاه رو با خودشون میبردن. یه بار هم یه سری اومدن و چند تا پیاز لاله بردن. اینا هم مشغول تکثیر لاله بودن و یه بخشی از تکثیر و گسترش کشت لاله هم بعد از همین سرقتها اتفاق افتاد.
ادامه داستان لاله رو در هلند باید پی بگیریم ولی اگر تا اینجا اومدین شاید فکر کرده باشین که چی شد این قصه از عثمانی شروع شد. یعنی اصلا چی شد که این گله رسید به عثمانی؟
چطور گل لاله به عثمانی و ایران رسید
اگر اخبار نوزده سال پیش یادمون باشه یه انقلابهای رنگی مخملی بود در آسیای میانه یکیش هم انقلاب گل لاله بود در قرقیزستان. عسگر آقایف ۱۵ سال رییس جمهور بود متهم بود به فساد، انقلاب شد رفت روسیه پناهنده شد پیش پوتین و ادامه داستان. ولی نکته چیه؟ اینه که اسم انقلاب گل لاله بود. چرا؟
چونکه سرزمین اصلی لاله قرقیزستان بود. اصلا به ایران هم از همونجا اومد لاله. چون تو فرهنگ ما هم لاله خیلی هست و نقش داره. ساسانیان وقتی قلمرو حکمرانیشون رو تا آسیای میانه کشیده بودن با گل لاله هم مواجه شدن و از همون زمان لاله شد یکی از نمادهای فرهنگ ایران. گل سرسختی هم بود توی آب و هوای سرد و گرم خوب دووم میآورد برای همین توی جاهای مختلف ایران پیاز لاله رو میکارن و پرورش میدن و توی تزئینات هم شکلش رو میکشن. نقش گل لاله روی سرستون طاق بستان اگه دیده باشین هست. گوشهی سمت راست بالا. ظرفهای نقرهی دورهی ساسانی هم طرح گل لاله هست روشون. ترکان عثمانی هم وقتی از آسیای میانه داشتن میرفتن سمت بیزانس گویا پیاز لاله رو با خودشون میبرن.
توی همون دوره گلهای تک شاخ خیلی مد میشه توی ایران. مثلا اگر نگاه کنین توی سفالگریهای دورهی صفویه گل لاله و گلهای تک شاخ هست، یا ظرفها و گلدانهایی درست میشه که ظاهرشون شبیه به لاله بوده. توی طراحی باغهای ایرانی هم لاله حضورش پررنگ بوده نمونهاش باغ بغداد یا باغهای اصفهان که دورهی صفویه ساخته شده. همین رد و نشون رو میشه توی ادبیات هم پیدا کرد. شما یه تک پا بری تو سایت گنجور که خیلی سایت خوبیه از جمله واسه اینجور کارها سرچ کنی لاله میبینی که از رودکی و فردوسی دارن درباره لاله حرف میزنن تا نظامی تا رباعیات خیام و غزلیات سعدی و مولوی تا دوران معاصر که از خون جوانان وطن لاله دمیده و نشان داغ دل ماست لالهای که شکفت. همه جا رد و نشون پررنگ لاله هست و معنای مشخصی هم گرفته کما بیش در طول تاریخ. حالا تو اون قصهاش نمیخوایم بریم اینجا فقط میخوایم بگیم که فرهنگ عثمانی هم در ارتباط و مراوده با فرهنگ ایرانی بوده و برای همین اونجا هم لاله نقشش پررنگ میشه. تمام این نشونههایی که ما از لاله در فرهنگ ایرانی میگیم مربوطه به قبل از قرن ۱۶ میلادی که برای اولین بار اثر لاله در اروپا هویدا میشه، و البته قبل از شکل گرفتن امپراطور عثمانی تو قرن ۱۳.
عصر طلایی هلند
برگردیم به هلند. کی؟ اوایل ۱۶۰۰. عصر طلایی هلند. وقتی این کشور توی اقتصاد و نیروی دریایی و تجارت و هنر حرف اول رو میزنه. تکثیر لاله توی هلند داره خیلی کند پیش میره به دلیل ویژگیهای ذاتی این گل. از اون طرف اقبال عمومی هم بهش خیلی زیاده. این قلمرویی که ما امروز به اسم هلند میشناسیم هنوز کاملا مستقل نشده از اسپانیا و ایالتهاییش درگیر جنگ هست اما یه سری از ایالتها تونستن استقلالشون رو به دست بیارن. توی این ایالتهای مستقل که بندر هم دارن الان یه طبقهای شکل گرفتن از تجار که اینها هم به لحاظ مالی و هم قدرت سیاسی حرف اول رو میزنن. توی اروپا تا اون زمان همیشه قدرت دست زمیندارها بود اما توی هلند ماجرا تغییر کرده بود، قدرت دست طبقهای از تجار بود. و این نقطه کلیدیه در تاریخ جهان و تاریخ مالی و اقتصاد دنیا. بیشتر اروپا درگیر جنگه و هلند نیروی دریایی مسلط رو داره، بیشترین ثروت هم توی همین محدودهی جغرافیایی داره تولید میشه و این طبقهی جدید متمول به چیزهای جدید و عجیب هم خیلی علاقه نشون میدادن. پول اومده بود دستشون و خرج میکردن برای تابلوهای نقاشی گرون قیمت، صدفهای کمیاب و هر چیزی که غیرمعمول بود. متفکرینی هستن که میگن دلیل تمایل تاجران به چیزهای عجیب بیارتباط با آموزههای مذهبشون نیست. کالونیسم در عین حال که خیلی روی سخت کوشی تاکید داره و کار کردن و تجارت و معامله و کسب مال و ثروت توی این مذهب تمجید میشه و ارزشمنده، برای مدل خرج کردن این ثروت هم یه سری آموزههایی داره. مثلا بر اساس آموزههای کالونیسم اینا نمیتونستن برن طلا بخرن به خودشون آویزون کنن یا برج و بارو بسازن چون توش تظاهر به ثروت بود. شما باید کار کنی و پول در بیاری ولی نباید با مدل پوششت این ثروت رو نشون بدی در عوض هزینه کردن برای چیزهای طبیعی مثل صدف یا گل و گیاه تجلیل زیباییهای طبیعت و پدر آسمانی محسوب میشد و اشکالی نداشت.
کمپانی هند شرقی هلند
شرکت کمپانی هند شرقی هلند هم توی همین دوره برای گسترش تجارت درست میشه و شروع استعمارگری هلند هم توی همین دورهاس. اصلا همین کمپانی هند شرقی تا حدی کمک میکنه به انباشت ثروت بیشتر توی هلند. گروه بیشتری از مردم به سرمایهگذاری و تجارت رو میارن و به صورت مداوم به ثروت این گروه اضافه هم میشه. ۶ شرکت تاسیس میشه فقط برای فروش پیاز گل لاله.
گلهای ویروسی اما پرطرفدار لاله
بین لالههای مختلف هم اون لالههایی قیمت بالاتری داشتن که گلبرگشون به جای یک رنگ چند رنگ بوده. یه رگههایی از رنگ دیگهای هم توی گلبرگ بوده. آقای کارلوس کلوزیوس که گیاه شناس بود و حرفش رو زدیم ایشون متوجه میشه که این تغییر رنگ لالهها در اثر یک ویروسه. که اتفاقا وقتی پیاز لاله بهش مبتلا میشه دیگه این آخرین گلش میشه و عمرش بعد از این گل تمومه. اما طبقهی تجار هلند کاری به این چیزها نداشت. اونا جذابیت لاله و قشنگیش رو دیده بودن و میدیدن که اینایی که توی گلبرگاش یه رگه هم داره قشنگتره و کمیابتر هم هست برای همین تقاضا برای این نوع خاص هم بالاتر بود.
اولین حباب اقتصادی تاریخی
توی همچین شرایطی انقدری تقاضا برای لاله رفت بالا که از دسامبر ۱۶۳۶ تا فوریهی ۱۶۳۷ قیمت پیاز لاله ۱۲ برابر شده بود. پیاز گل لاله شده بود تو یه مقطعی هم قیمت خونههای خوب آمستردام. خیلی عجیبهها این جنون. برای همین هم بعضی از تاجرا میومدن سند خونه میدادن و پیاز لاله میخریدن. علاقهی شدید مردم به خرید پیاز لاله و این رقابتی که برای خردیش بود از یه طرف تقاضا رو برده بود بالا و از طرف دیگه ماهیت تکثیر لاله باعث کمیابیش شده بود. به خصوص کمیابی اون نوع ویروسزدهاش، چون باعث میشد از هر طرح و مدلی فقط یکی باشه و بعدش هم تموم میشد عمر گل. همین باعث شد تا اولین حباب اقتصادی تاریخ درست بشه. چارلز مکی Charles Mackay خیلی روی این ماجرای جنون لاله در هلند کار کرده و ایشون میگه یه روزهایی یک پیاز ده بار این دست و اون دست میشد. یعنی از صب تا شب ده بار معامله میشد بی اونکه خود پیاز رو کسی بگیره فقط یه کاغذی رد و بدل میکردن که من فروختم به فلانی من از فلانی خریدم و بعد دوباره من خریدم و فروختم به فلانی و همینطور. قرار بود لالهها کی در بیاد؟ توی فوریه. ولی تعداد خریدها خیلی بیشتر از پیازهای موجود بود برای همین هم یه عدهای ورشکست شدن این وسط.
یه داستانهای عجیبی هم نقل میکنن از قول آقای مکی مثلا یه کشتی داشته یه سری پیاز لاله میاورده وقتی میرسه به بندر، تاجری که صاحب بار بوده میاد به نشانهی تقدیر و تشکر یه ماهی گرون قیمتی میده به ملوانی که محافظ بارش بوده. ملوانه میخواد ماهی رو درست کنه بخوره میبینه خالی که نمیشه خوردش این طرف رو نگاه میکنه اون طرف رو نگاه میکنه چشمش میفته به پیاز. بعد اگه دیده باشین شکل این پیاز لاله کمی شبیه پیازه، ایشون هم فک میکنه این پیازه بر میداره با غذاش میخوره، اون آقای تاجر میاد پیازهارو میشمره میبینه یکیش نیست معلوم میشه ملوانه خورده. دادگاه تشکیل میدن و ملوانه رو به عنوان مجرم میندازن زندان. خوبه حواسمون باشه اون موقع قوانین خیلی سفت و سخت نبود یعنی تعریف جرم خیلی محدودتر از امروز بود مثلا یه چیزی مثل آدم کشی جرم بود بعد این بابا رو به جرم خوردن پیاز لاله انداختنش زندان.
دو تا چیز دیگهای که توی همین دوره در جریان معاملات پیاز لاله هلندیها بهش رسیدن یکی «معاملات فردایی» بود یکی هم «معاملهی مجازی». گفتم که عمر لاله محدود بود و معاملات توی پاییز زمستون انجام میشد برای گلی که قرار بود توی بهار در بیاد و به ثمر برسه. بعد نمیشد که اینا پیاز رو بیارن دست به دست کنن چون باید میکاشتنش برای همین یه تیکه کاغذ رو خرید و فروش میکردن بر اساس انتظاری که از قیمت گل اون پیاز توی بهار داشتن. صاحب گل کسی بود که این برگه دستشه نه کسی که لاله توی حیاط خونهاش مثلا در میاد.
این تقاضا زیادی که برای لاله درست شده بود رو خیلیها میگن اولین حباب اقتصادی بوده، حباب وقتی ایجاد میشه که خریدارهای انتظار دارن افزایش قیمت یک کالا و محصولی ادامه دار باشه و مثل این میمونه که دارن روی افزایش قیمتش شرط میبندن. تقریبا چند سال یه بار این حباب رو میشنویم درباره مسکن درباره بیت کوین درباره خیلی چیزها. تاریخچهاش بر میگرده یه این قصه لاله در هلند انگارو. و حباب هم ویژگیش جیه؟ اینه که میترکه. حباب لاله هم مثل بقیهی حبابهای اقتصادی میترکه. فارغ از اینکه چقدر روایت آقای مککی منطبق بر واقعیت باشه و چقدرش اون طور که بعدها خانم گلدکار گفت ساخته و پرداختهی ذهن آقای مک کی، میدونیم که دست کم تب لاله یا تقاضای شدید برای لاله در یک دورهای بین گروهی از مردم هلند ایجاد شده و ردش توی ادبیات و هنر هم هست. توی پرترههایی که از این دوره هست وقتی میخوان آدمهای متمول رو نشون بدن یا لاله دستشونه یا صدف. جز این خیلی از تاجران پیاز لاله از نقاشها میخواستن تصویر لاله رو بکشن تا بدونن هر پیاز لاله گلی که میده چه شکلیه. در نتیجه یه سری کتابهایی شبیه دائرهالمعارف تصویری لاله درست شده بود. موقع فروش پیاز شما نمیدونستی که این گلش چه شکلی میشه میومدن کتاب رو میذاشتن جلوت و میگفتن این پیاز گلش مثلا صورتیه با خطهای سفید. تصور کنین تاجرهای هلندی ۵۰۰ سال پیش کاتالوگ رنگی داشتن برای تبلیغ و مارکتینگ محصولشون.
بعد از اینکه این دورهی جنون لاله تموم شد هم هلندیها توی پرورش لاله تبحر پیدا کرده بودن هم این سر و صدای جنون لالهی هلندی باعث شده بود محبوبیت زیادی برای این گل بین طبقهی اشراف کشورهای اروپایی دیگه هم ایجاد بشه. اینها باعث شد لاله گیاه سلطنتیای بشه و تبدیل بشه به نماد اشرافیت توی اروپا و توی قصرها برای تزئین و گلارائی از لاله استفاده میکردن. همین اشتیاق همهگیر پایه و اساس اولین بازار صادرات هلند شد. البته پیاز لاله بیرون از خاک مدت زیادی دوام میاورد، حملش آسون بود، در مقابل سرما و گرما هم مقاوم بود برای همین کالای مناسبی بود برای تجارت. این تجارت وقتی خیلی رونق گرفت که لاله یه مشتری ثابت و شیفتهای در عثمانی پیدا کرد. سلطان احمد سوم.
جنون لاله دوباره در عثمانی
یک کمی بریم جلوتر ۷۰ سال بعد از تب لالهی هلندی یه تب لالهی عثمانی داریم.
عثمانی تا نیمهی قرن ۱۶ مشغول گسترش قلمرو بود اما از اواخر قرن ۱۷ کم کم شرایط تغییر میکنه. اروپا توی تکنولوژی و علوم پیشرفت کرده و همین پیشرفتها هم باعث شده قدرت نظامیشون بیشتر بشه. اواخر قرن ۱۷ و اوایل ۱۸ عثمانی جنگهاش رو به همسایههای اروپاییش میبازه و عهدنامههایی میبنده که مشخصه موضع بابعالی توشون تغییر کرده. دیگه سلطان مجبور میشه با شاه کشورهای دیگه رفتار برابری داشته باشه، بخشهایی از قلمروش رو از دست میده. پیمان کارلوفجا /کارلوویتس Karlowitz بین اتریش، روسیه، لهستان از یه طرف و عثمانی از طرف دیگه بسته میشه. پیمان پاساروفجا که بلگراد رو میده به روسیه. یا قاینارجا که اون هم باز بین روسیه و عثمانی بوده و باعث میشه روسیه تسلطش بر دریای سیاه بیشتر از عثمانی بشه. صلح یاسی هم توی همین دورهاس که با این صلح کریمه توی همین سالها میره دست روسیه و از عثمانی جدا میشه. این پیمانها و نبردهایی که عثمانی توشون شکست میخوره متوجهش میکنه که غرب دیگه اون غرب سابق نیست و شرایط تغییر کرده. تا قبلش هر زمان عثمانی میخواست مراوده و تجارتی بکنه با غرب یا تکنولوژی یا علم و دانشی ازشون یاد بگیره، علما صداشون در میومد که وا اسلاما نباید با کافر مراوده کنیم چه برسه چیزی ازش یاد بگیریم یا تجارت بکنیم و از این معامله پولی گیرمون بیاد. به یه آیهای هم از قرآن ارجاع میدادن که بیا توی قرآن هم گفته معاشرت با کفار فلان است. اما بعد از این شکستها عملا بخشی از دارالاسلام واگذار شده بود به کفار و این شر بزرگتری بود از تجارت یا یاد گرفتن دانش از کفار. این شد که یه بخشی از علما کوتاه اومدن و بخشیشون رو هم بارعالی زد کنار چون دید اینطوری نمیشه ادامه داد. شروع کردن به سفیر فرستادن به کشورهای اروپایی که آقا شماها برین ببینین چه خبره و بیاین تعریف کنین ما پیادهاش کنیم.
یعنی چی؟ یعنی یه دورهای در نیمه اول قرن ۱۸ ما در عثمانی دوره اصلاحات گل لاله داریم. لاله دوری. دورانیه صلح آمیز تقریبا که توش اصطلاحا دربار عثمانی گرفتار جنون لاله شد. یعنی چی؟ دورهایه که طبقات بالای جامعه این گل لاله براشون شده بود نماد برخوردار بودن، نماد طبقه اجتماعی، نماد زیبایی شناسی، شیکی، پذیرفتن المانهایی غربی.
هنر، معماری و کتاب با لاله اومد
یهو در باز شده بود و عثمانی که فکر میکرد مرکز دنیاس دیده بود اوه غرب چه جلو زده فقط هم ماجرا در صنعت و تجارت و تکنولوژی و تجهیزات نظامی نبود دیگه در هنر هم پیشرفت غرب این ناظران عثمانی رو متحیر کرده بود و کنجکاو شده بودن بیشتر ببینن بیشتر یاد بگیرن و بتونن خودشون هم در فرهنگشون داشته باشن چیزهایی شبیهش رو.
خیلی حالت ذوق زدهگی داشتن برای همین هم توشهای که با خودشون آوردن در برگشت بخشیش دربارهی همین چیزها بود. نقشهی قصر و کاخ و تزییناتش رو آوردن، یه بخشی از نقشه ورسای رو اورده بودن و از روی همین نقشهها شروع کردن توی استانبول هم کاخ ساختن.
تو همین دوره اصلاحات گل لاله در عثمانی صنعت چاپ راه افتاد کی؟ ۲۰۰ سال بعد از اینکه صنعت چاپ توی اروپا پا گرفته بود. عثمانی ۲۰۰ سال عقب مونده بود از این نظر از غرب. البته تا قبلش چاپخونه بود توی استانبول اما مال اقلیتهای مذهبی بود یعنی مسمانها چاپخونه نداشتن و کتابی هم به فارسی و عربی چاپ نمیشد. چاپخونههایی که بودن فقط اجازه داشتن حروف عبری و لاتین چاپ کنن. این سفیرها که رفته بودن برای سلطان کتاب اوردن و کلی هم توصیف کردن که کتابخونههای غرب چه شکلی بوده. سلطان خیلی خوشش اومد. قبلش هم گویا علاقه داشته به کتاب ولی چیزی که اینجا براش مهم شد این بود که دیگه کتابخونه فقط برای استفادهی شخصی سلطان نباشه. کتابخونهی عمومی درست بشه و عموم مردم بیان از کتابخونهها استفاده کنن. همهی اینها توی همین دورهایه که بهش میگن دوران لاله. انقدری این پدیدهی کتابخونه چشم سلطان رو گرفت که گفت اصلا وقف کتاب برای استفاده کتابها در کتابخونه باید جا بیفته، خودش سال ۱۷۱۹ توی توپکاپی یک کتابخونهی مجللی ساخت یعنی دستور داد که بسازن و خیلی هم پیگیر بود نظارت میکرد به ساختش.
۲۴ تا کتابخونه عمومی درست میشه سال ۱۷۳۰ فقط توی استانبول. دیگه چاپخونه هم راه افتاده بود و البته علما همهاش حواسشون هست چیزهای بد و نامناسب چاپ نشه ولی به هر حال کتاب و چاپ و کتابخونه داره وارد امپراطوری میشه.
تو معماری اصلا دورهای داریم دوران معماری گل لاله در عثمانی که وقتیه که المانهای معماری اروپایی داره میاد یا برمیگرده به معماری عثمانی.
کنار این اتفاقهای فرهنگی که داشت میفتاد قصرهایی هم به تقلید از کاخهای امپراطوریهای غرب ساخته میشه مثلا کاخ چراغان قصر امناباد رو میسازه توی فیندیقلی برای دخترش فاطمه سلطان و مجموعه سعدآباد رو با همون نقشههایی که از ورسای و فونتبلو Fontainebleau آورده بودن میسازن. نگاه که بکنین به معماری این ساختمونها تفاوتش با معماری کاخهایی قبلی کاملا مشخصه. توی تزئینات هم شروع می کنن تقلید از تزئینات کاخهای غربی توی دورهی لاله. این سفرا که رفته بودن یه چیزی که چشمشون رو میگیره لاله بوده. اون موقع بیشتر از ۱۰۰ سال هم میگذره از زمانی که سلطان سلیمان پیاز لاله رو هدیه داده بود به سفیر اتریش و بابعالی دیگه خیلی تو کاخهای خودشون از لاله استفاده نمیکردن. اونجا که رفتن این لالهها خیلی به چشمشون اومد.و وقتی برگشتن شروع کردن مجدد از لاله توی تزئینات استفاده کردن حالا هم گلش رو میچیدن و میذاشتن توی گلدون، هم توی باغ کاخها پیازش رو میکاشتن و هم توی ساختمونهایی که میساختن توی کندهکاریها و کچبریها از نقش لاله هم استفاده میکردن. نقش لاله توی بعضی ساختمونهای اون دوره هست هنوز هم مثلا توی توپکاپی هست هنوز برین استانبول میتونین ببینین. لاله ای که از قرقیزستان امده بود ایران و عثمانی بعد از عثمانی رفته بود اروپا حالا با مقام و منزلت و نقشی مهم تر و بزرگتر دوباره برگشته بود عثمانی.
لاله خیلی هم گل گرونی شده بود. برای اینکه حدود قیمتش رو بدونیم فرهنگنامهای که چاپخونهی عثمانی منتشر کرده بود قیمتش بود ۳۵ قروش، لاله، البته گرونترین نوعش بود ۲۰۰ قروش. همین قیمتش هم باعث میشد گل اشرافیای باشه. بخش زیادیش هم توی اون زمان وارداتی بود از هلند به سفارش خود سلطان. این شرایط بود، تغییر و تحولات بود و داشت اصلاحاتی انجام میشد توی عثمانی که روسیه اومد زیر گوش سلطان خوند که آقا ایران وضعیتش بهم ریختهاس بیا برو حمله کن الان فرصت مناسبیه. وضعیت ایران هم نابسامان بود حقیقتا. اواخر دورهی صفویه بود و مدام جنگ و درگیری داخلی بود. عثمانی هم حمله میکنه و توی حملههای اول هم موفقه و میاد تا تبریز و زنجان هم پیش میاد که نادر سپاهی جمع میکنه و مشغول حمله میشه و عثمانی شکست بدی هم میخوره از نادر. این شکست که بود کنارش علما هم با این تغییر و تحولات داخلی و باز شدن درها به سمت غرب احساس میکردن کنترل امور داره از دستشون در میره یه شورش داخلی درست کردن شعارشون هم این بود که باید به سنتهای پیامبر برگردیم. اون پرچمداران اصلاحات رو برداشتن و کشتن بخشی از این کاخهایی که ساخته بودن رو تخریب کردن، یه سری رو اتیش زدن و بلوایی به پا کردن. ابراهیم پاشا رو که بعد از عزلش کشتن و در نتیجهاش سلطان رو هم گذاشتن کنار و محمود اول رو نشوندن روی تخت سلطنت و قدم اول عثمانی برای اصلاحات و الگوبرداری از غرب با این شورش و پایان دورهی لاله نافرجام موند. اما همین اشتیاق شدید بابعالی به لاله باعث شد تا واردات لاله از هلند خیلی جدی باشه و صنعت لالهی هلند در دورهای روی سفارش سلطان عثمانی رونق گرفت.
نقش لاله در فرهنگ ما
لاله خیلی سرنوشت عجیبی داشته، شاید اگر سراغ گلهای دیگه هم بریم سرگذشت مشابهی داشته باشن و توی تاریخ کشورهای مختلف دورهها و لحظههای مهمی به اسمشون ثبت شده باشه. اما یک نکتهی جالب دربارهی لاله اینه که بیشتر افسانه و قصههایی که دربارهاش هست حتی همین امروز از فرهنگ ایرانی دراومده مثلا دربارهی لاله واژگون افسانهای هست که میگه وقتی توی دشت گلوی سیاوش رو بریدن، گل لاله شاهد ماجرا بود و اونجا شرمنده شد و سرش رو انداخت پایین شد لاله واژگون. یا دربارهی خود لاله اینکه آدم بعد از هبوط انقدر خون گریه کرد که از اشکش لاله در اومد، یا وقتی خبر جعلی مرگ شیرین رو دادن به فرهاد و فرهاد از بالای کوه خودش رو انداخت پایین از خونهاش لاله جوونه زد. اینا که قصه و داستانه اما نشون میده که چقدر لاله نقشش پررنگ بوده توی فرهنگ ما، توی لالاییهامون، توی افسانهها و اسطورههامون، توی آثار تاریخی و ظرف و ظروف و حتی جلوتر که میایم توی تاریخ همچنان نقش لاله توی باغارایی مهمه، نمونهاش خیابون لالهزار که درواقع باغ لالهی مقابل عمارت کلاه فرنگی بوده، یا طرح لاله روی سکهی ۱۰ ریالی یا تمبر یادبود یا شعر عارف «از خون جوانان وطن لاله دمیده» الان هنوز هم خیلی جاها متاثر از همین کارکرد لاله در فرهنگ ایرانی لاله نماد و نشانهای بر عشق نافرجام بوده. منتها اینها در حد اشاره است واقعا. اون چیز یکه الان با بردن اسم لاله به ذهنها میاد این داستان تاریخی پشتش نیست.
سرنوشت لاله در هلند
هرچیزی که پشت لاله بوده و وجه تاریخی ماجرا کمرنگ میشه چون امروز لاله نماد هلنده و هلند تونسته هم لاله رو به عنوان نماد کشور خودش جا بندازه، هم باهاش تجارت مستقیم بکنه هم توریست جذب کنه. خاک و شرایط آب و هواییش مناسب بوده برای رشد لاله و الان گزارشهایی هست که میگه هلند ساعتی ۲۰۰.۰۰۰ گل شاخهای داره تولید میکنه و ۶۰٪ تا ۸۰٪ گل لاله دنیا توی هلند تولید میشه و صادر میشه به کشورهای دیگه. الان تو فصل لاله هلند رفتن یکی از جذابیتهای این کشوره. که مخصوصا در بهار هم بسیار قشنگ میکنه هلند رو هم کلی ها رو میکشونه اونجا و انواع و اقسام کسب و کار توریستی مربوط و مرتبط با لاله رو میشه در هلند دید و پیدا کرد.
خب معلومه که با این حجم تولید لاله باید به اسم هلند سند بخوره. کاری که نه قرقیزستان تونست با لاله بکنه نه ایران نه عثمانی نه ترکیه. توی یه ویدیو دربارهی حل مسئله به روش هلندی حرف زدیم و اونجا اشارهای به گل لاله هم کردیم اگر خواستین جایی برای حل مسئله به روش هلندی مثالی پیدا کنین خوبه نگاهی بکنین به قصهی لاله که از کوههای قرقیزستان جوونه میزنه توی فرهنگ ایران رشد میکنه توی دربار عثمانی مقام پیدا میکنه و مسیرش رو به سمت غرب ادامه میده و بین همهی کشورهایی که توی این مسیر با لاله مواج شدن این هلنده که تونسته لاله رو دست کم توی ذهن بیشتر مردم به اسم خودش ثبت کنه.
خیلی مختصر این بود داستان گل لاله.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردیم:
- https://www.youtube.com/playlist?list=PLhyKYa0YJ_5DNT-GPewi0mut_y6GM6HTc
- https://amsterdamtulipmuseum.com/tulip/
- https://www.tulipmania.art/
- https://www.history.com/news/tulip-mania-financial-crash-holland
- https://theconversation.com/tulip-mania-the-classic-story-of-a-dutch-financial-bubble-is-mostly-wrong-91413
- https://www.youtube.com/watch?v=TVEoIyLA9IE&t=602s
- کتاب لالههای ایران، گلاندام شریفی