نویسنده: علی بندری
اینکه یه عدهای فقیرن یه عدهای خیلی پولدارن این به خاطر اینه که ثروتمندان به فقرا ظلم کردن یا به خاطر اینه که فقرا تنبلن؟ اصلا چی شده که ثروت اینطوری توزیع شده در دنیا. شدنی که نیست ولی اگر میتونستیم بریم از اول اول اول اول تاریخ رو ببینیم که چطوری پول و ثروت اومده و توزیع شده و اینا شاید بتونیم جواب این سوال رو پیدا کنیم دیگه؟ ها! حالا درسته که نمیشه رفت از اول تاریخ رو دید ولی یه کار دیگه هست که میشه کرد خیلی هم سخت نیست و میتونه دید خوبی بهمون بده در مقیاس بزرگ. اون هم مدل کردنه. درست کردن مدل اجتماعی با هوش مصنوعی. تو این یادداشت یک همچین مدلی رو معرفی می کنم و کمی درباره اینکه چی ازش یاد میگیریم حرف میزنم.
من نه مدلسازی بلدم نه اقتصاددانم. اینها هم حرف تحصصی من نیست. اینها اون چیزیه که من از خوندن یک کتاب و چند تا ویدئوی یوتیوب یاد گرفتم و دوست دارم برای شما هم تعریف کنم. امیدوارم اشتباهی نباشه تو حرفام. اگر بود بگین یاد بگیریم.
ویدیوی نابرابری از کجا میاد رو میتونین توی کانال یوتیوب بیپلاس ببینین
مدلکردن چه جور کاریه؟
ایده چیه؟ میخوایم یه مدل کامپیوتری درست کنیم برای اینکه ببینیم ثروت چطوری تولید و توزیع میشه؟ و اینکه اصلا اقتصاد چطوری درست میشه؟ رفتار آدمها، نهادها، رابطهها از کا اومده؟
مدل کردن یه جورایی مثل نقاشی امپرسیونیستیه. آقای جاشوا اپستین میگفت مدل ایدهآل واسه من همچی چیزیه. چی جالبه تو این نقاشی؟ اینو ما میبینیم یه نقاشیه از پیزارو. میشه فهمید چی رو داره مدل می کنه دیگه. میدون یه شهریه. بازاری
که مردم دارن میرن از دکه ای به دکه ای دنبال خریدن یا گشتن یا هر چی. این تصویر کلی این مدله. حالا ولی اگه زوم کنیم. تصویر جزئی رو ببینیم میبینیم مدله اصلا دقیق نیست. این چیزی که کشیده ربطی به صورت آدم نداره اصلا. یه تکه رنگه انگار فقط. جزیاتش پرتن پس ولی تصویر کلی رو داره درست برامون شکل میده. به رغم کامل نبودن جزئیات یا شاید اصلا به خاطر کامل نبودن جزئیات.
مدل خوب هم گاهی همینطوریه. جزئیاتش رو که میبینی میگی این دیگه خیلی سادهسازی شده ولی طراحیش طوریه که سیستم کلی رو اتفاقا خوب نشونمون میده.
مدل سرزمین شکر
یه مدل خیلی جالب و جذاب و آموزندهای که من یه بار دربارهاش خوندم مال دو تا محقق بود که میخواستن ببینن میشه اقتصاد رو مدل کرد یا نه. یعنی ببینیم از نقطه صفر اقتصاد چطوری شروع شده چطری در جامعه آدمها با هم مبادله کردن و امکانات چطوری توزیع میشه. پس مدلیه که نه برای پیشبینی بلکه برای فهمیدن ساخته شده. جاشوا اپستین (Joshua Epstein) و رابرت اکستل (Robert Axtell) ساختنش.
اینها میخواستن ببینن اگر مثلا ما بتونیم از اول دنیا رو ببینیم تو یه مدل میتونیم بفهمیم اقتصاد اصلا چطوری شروع شده.
یه مدل کامپیوتری درست کردن به نام Sugarscape سرزمین شکر مثلا. گفتن ببینیم اگه یه جزیرهای باشه که هیچی توش نباشه فقط یه سری آدم، باشن با یه منبع طبیعی که شکره، توی این وضعیت چند تا قانون ساده بذاریم و این آدمها شروع کنن کار کردن ببینیم چی میشه.
یه صفحه شطرنجی چهار خونه چهارخونه هم کشیدن گفتن هر خونهای یه مقداری توش شکر به عمل میاد. یعنی تو این مدله انگار یه جزیره ای داریم خالی توش فقط شکر در میاد . توزیع شکر هم توش یکسان نیست یه خونه ای بیشتر شکر داره یکی کمتر. یه جاهایی شکر خیزتره اصلا. مثلا دو تا قله پر شکر داریم یه حاهایی هم مثلا بین این دو تا قله اصلا برهوت شکره. شکری نیست.
هستین با من دیگه. داریم مدل رو باهاش آشنا میشیم. سه تا چیز رو لازمه درباره مدله بدونیم. Agents یا عاملهای بازی که مدل آدمها هستن، ساکنین جزیره مثلا. محیط بازی که یه جزیره است تو مدل یه صفحه دو بعدی چهارخونهای ۵۱ در ۵۱ و یه سری قانون که رابطه این عاملها رو با هم و با محیط تنظیم میکنه.
هر خونهای پس دوتا خصوصیت داره. یکی مقدار شکری که توشه. دو ظرفیتش که نهایتا چقدر شکر میتونه توش باشه. اینکه چقدر شکر تو هر خونه هست رو رنگش نشون میده. سفید یعنی هیچی نارنجی مثلا یعنی ۴ تا.
آدمها رو هم تصادفی این تو پخش کردن توی صفحه. کارشون چیه؟ در هر مرحله اینها خونههای دور و برشون رو نگاه میکنن. میرن توش که به شکر دسترسی پیدا کنن و مشغول مصرف میشن. یعنی هر ادم میتونه از خونهای که هست بره خونه بغلی و شکر برداشت کنه و مصرف کنه. منتها آدمها توانایی هاشون یکسان نیست. دو تا خصوصیت ژنتیکی هم دارن این عاملها. یکی وسعت دیدشونه. اینکه تا چند تا خونه اون طرفتر رو میتونن ببینن. بعضیها فقط خونه کناریهاشون رو دید دارن بعضیها بیشتر میتونن ببینن. یکی دیگه هم سوخت و ساز شونه. مثلا بعضیها شکر سوزیشون هم بالاتر بود. بعضیها نرخ مصرف شکرشون پایینتر بود. این دو تا خصیصه هم در طول زندگی ثابته.
بعد اینها رو رندوم پخش میکنیم تو محیط جزیره، شبکه. هر عاملی یا هر آدمی میرسید به یه خونهای شکر برداشت میکرد. به قدر نیازش مصرف میکرد. مازاد رو ذخیره میکرد. هر وقت برداشتش کم میشد مصرف میکرد. یه ماکزیمم طول عمر هم داشتن این آدمها که اگر از بیشکری نمیمردن و میرسیدن به اون نقطه پایان مسیر دیگه از کهولت میمردن. یه مدل خیلی خیلی ساده. یه فضا تعریف کردیم. امکان حرکت دادیم. خونهها رو از هم و ٱدمها رو هم از هم متمایز کردیم برو بریم. در جزییات واقعا ربطی و شباهت زیادی به جامعه نداره ولی ایده اینه که در رفتار کلی و به شرط اینکه به اندازه کافی تکرار بشه تعاملها و زمان بهش بدی رفتاری ازش میبینی که شبیه رفتار جامعه است.
بعد مدل رو راه انداختن. یعنی این عاملها رو رندوم پاشیدن تو این خونهها و نشستن به تماشا که چی میشه. هر کدوم از این عاملها دارن بر اساس دادههایی که از محیط و بقیه عاملها میگیرن طبق یه برنامه کامپیوتری میرن دنبال کار خودشون که سه تاست: دنبال شکر گشتن، حرکت کردن و شکر خوردن. پس میگرده عامله ببینه که خونهای در دیدش هست که بیشترین شکر رو بهش بده میره اونجا. میره و شکرهاش رو میخوره. اگر شکری که میخوره از اونیکه مصرف میکنه بیشتر باشه ذخیره میشه توش. اگه کمتر باشه از ذخیرهاش مصرف میکنه. اگه ذخیرهاش تموم بشه میمیره. کلا هم یه ماکزیمم عمری دارن بهش که برسن هرچی شکر هم داشته باشن میمیرن دیگه از کهولت مثلا.
۲۵۰ تا آدم رو میریزن تو جزیره و میشینن به تماشا. خب یه سریها در سرزمین پر شکر به دنیا اومدن. یه سری ها تو بیابون. اول هم نتایج قاطی پاتیه. اونایی که تو بیابون فرود اومدن میمردن بقیه فقط این ور اون ور میدون دنبال شکر ولی کم کم متوجه قلهها میشن اون دور تجمع میشه. خیلی هم سریع کارآمد میشن. دیگه شکری پراکنده نمیمونه. تا شکر مصرف میشه و شکر جدید تولید میشه یکی میپره میگیردش. کم کم سر و کله یه الگوهایی پیدا میشه. تا یک جایی شکر کم میشد عاملها حرکت میکردند و به جای دیگری میرفتند بعد که دوباره شکر رشد میکرد سریع برمیگشتند. و بعد کم کم نتیجههای جالب تر.
الگوهای رفتاری پیچیده
جزئیات مدل و پیادهسازیهاش رو اینجا توش نمیریم. اینجا مستقیم میریم تو نتیجهها.
مهمترین نتیجه برای من این بود که مدلی به این سادگی با قوانین خیلی ساده حتی این هم میتونه الگوهای رفتاری پیچیده درست کنه.
قانون ساده است. دور و ورت رو ببین نزدیکترین شکر رو پیدا کن بزن به بدن. ولی بیا ببین همین چه روال پیچیدهای درست می کنه. اون وقت تو این سیستم پیچیده میبینی موجهای مهاجرتی درست میشه. مهاجرت در اثر تغییرات اقلیمی. میبینی گروه جامعه رفتاری میکنه که تک تک اعضا اصلا نمیتونن بکنن. مثل حرکت قطری که کلا برای عاملها قفله ولی گروه قطری از جنوب غربی حرکت میکنه کم کم به شمال شرقی. و شاید از همه جالبتر توزیع پارتو باشه Pareto law.
توزیع ثروت
این اون نتیجه مهمیه که اینجا میخوایم بیشتر ازش بگیم. نتیجهی مهمی که مشاهده کردن این بود که توزیع ثروت در طول زمان چطور اتفاق میافته؟ در آغاز همهچیز کم و بیش برابره ثروت تقریبا در جامعه برابره. ثروت چیه؟ مقدار شکری که یک عامل تو حسابش داره.
یه نمودار زنگولهای توزیع نرمال با یه یک عده کمی خیلی پولدار و یک عده کمی خیلی فقیر. و بخش عمدهی عاملها حد متوسطی از ثروت دارند و همینطور فاصلهی بین پولدار و فقیر نسبتاً کمه. با گذر زمان اما این توزیع به صورت شدیدی تغییر میکنه. با متمرکز شدن عاملها حول و منطقهی شکرخیز متوسط ثروت بالا رفت و توزیع ثروت هم خیلی نامتقارن شد. یک عدهای پولدار ظاهر شدن و بقیه مثلاً در یک دنبالهی طولانی از طبقهی بالا، یک طبقهی متوسط روبه کاهش و عدهی زیادی فقیر قرار گرفتن.
اینجا میشد دید که دو تا عامل که ویژگیهای ژنتیکشون شبیه هم بود و هر دو هم در ناحیه مشابه به دنیا اومده بودن سرنوشتهای متفاوت پیدا کردن. چون مثلا یکیشون حرکت اولش رو از اجبار به سمت شمال کرده بود چون فقط خونه بالاییش خالی بود اون یکی به جنوب کرده بود چون خونه پایینش خالی بود. معنیش این شده بود که اولی رفته بود نزدیک معدن شکر و تا تونسته بود انبار کرده بود اون یکی تا به خودش بیاد و راه بیفته به سمت معدن بقیه جا خوبا رو گرفته بودن و این کلا خیلی عقب مونده بود. اینجا این مدله چیزی به ما می ده که خیلی مهمه. میگه تفاوت این دو نفر فقط Randomness نیست و تصادفی بودن مال خونه اولش بود. بر اثر این اتفاق تصادفی به خاطر ویژگیهای این سیستم پیچیده درهی بزرگی بین سرنوشتهای این دو تا عامل تفاوت ایجاد شده. یعنی یه تفاوت کوچک و جزئی میتونه باعث تفاوتهای خیلی خیلی خیلی بزرگی بشه. اون نمودار زنگولهایه که اولش بود انگار یکی دو سر دمش رو گرفته کشیده. منتها شما دیگه از ۰ که فقیرتر نمیشی که. پس نمودار از اون تبدیل میشه به این. از بالایی به پایین پایینی.
پولدارها پولدارتر و فقیرها فقیرتر
خب سوال اینه که چرا این اتفاق افتاد؟ چرا حتی در سرزمین شکر پولدارها پولدارتر میشن و فقیرها فقیرتر؟ در مدل خیلی سادهی سرزمین شکر راحت میشه فرضیههای مختلف رو آزمایش کرد.
اول اینکه آیا طبیعت (در قالب تواناییهای ژنتیک عاملها) نقش داره؟ یعنی آیا همهی عاملها، آدمهایی که دید قویتری دارن و میتونن چند خونه اون طرفتر رو هم ببینند پولدار شدن؟ جواب: نه. چون توزیع ژنتیک تصادفی بود، اگر ژنتیک تعیینکننده بود پس توزیع ثروت هم باید تصادفی میبود و میزان پولدار و متوسط و فقیر تقریباً مساوی میشد.
دوم اینکه آیا کار محیط است؟ یعنی شرایطی که عاملها در اون متولد میشن؟ یعنی آیا همهی عاملهایی که پولدار شدن اونایی هستن که در مناطق شکرخیز به دنیا آمدن؟ جواب این هم منفی است. عاملها به صورت تصادفی در زمین پراکنده شدند و اگر محل تولد علت و تعیینکنندهی ثروت نهایی عاملها بود، چون توزیع عاملها اول یکدست و تصادفی بود، پس توزیع نهایی جای اونا هم باید یکدست میبود.
جواب این سوالها اینه که علت همهی اینهاست. توزیع نامتعادل ثروت برآیندی از همهی این عوامل است. هیچکدوم از اینا به تنهایی نیست ولی وقتی همه دست به دست هم میدن چنین اثری میگذارن.
این یعنی وقتی آدمهای این دنیای ساده حتی شرایط اولیهی یکسانی داشتن، تفاوتهای خیلی کوچک و تصادفی میتونست اونارو در مسیرهای متفاوتی بندازه که نتایج خیلی متفاوتی داشتن. کلید هم اینه که تفاوتهای اولیهی جزئی به اختلافهای بزرگ در نتایج منجر میشه. همهی اینا به معنای اینه که یک رابطهی سادهی علت و معلولی منجر به فقر و نابرابری نمیشه. در عوض یک ترکیب پیچیدهای از عوامل در این اتفاق دخیل هستن. حتی در دنیای خیلی سادهی سرزمین شکر هم حل کردن مسالهی فقر و نابرابر کار راحتی نیست.
برای این محققان روشن بود که این دنیای سرزمین شکر خیلی سادهتر از اینه که بشه نتایج علمی دربارهی نابرابری در دنیای واقعی گرفت اما این مدل ساده این رو روشن میکنه که تحلیلهای سادهی تکعلتی برای توضیح و حل پدیدهی نابرابری چه از جانب چپ (یعنی اینکه فقر ناشی از اینه که ثروتمندها دارن از فقیرها سوءاستفاده میکنن) و چه از جانب راست (یعنی اینکه فقیرها حتماً کودن یا تنبل یا هردوتا هستن که فقیرند) جواب نمیده.
این مدل رو پیچیده ترش هم کردن. اومدن به جز شکر محصول دیگه اضافه کردن. اومدن جنسیت اضافه کردن بعد اینها میتونن تولید مثل کنن. مریضی میتونه بیاد و پخش بشه. نمونههاش رو تو صفحه ویکی پدیاش میتونین ببینین. بازی نیست. یه مدل هوش مصنوعی اه. سورس کدش رو هم از اینجا میتونین دانلود کنین.
تو مدلهای یه کم پیچیده تر دیدن که موجهایی از جمعیت ایجاد شد که بالا و پایین میرفت. جمعیت زیاد میشد. منابع کم میشد. قحطی و مرگ. کاهش جمعیت. رشد منابع. دوباره رشد جمعیت و دوباره…. و جالبتر اینکه شکاف بین پولدار و فقیر حتی باز بیشتر شد.
خیلی با این مدلها کار شده در سالهای بعد. هم پیچیده تر شده هم روش مطالعه شده. هم رو اون مطالعهها مطالعه شد. برای ما اینجا ولی همین کافیه که ببینیم از این مدل ساده چه چیزهای زیاد و جالبی فهمیدن درباره شکلگیری اقتصاد. درباره منشا ثروت و از جمله اینکه بعد این رو هم نشون داد که فقر و نابرابری تو سیستم پیچیده چه جوری ایجاد میشه و چرا راه حل پیدا کردن براش اینطوری نیست که پول رو مثلا از این بگیر بده به اون.
یه چیز دیگه که میشه بهش فکر کرد اینه که میتونیم مسیر برعکس این رو هم بریم؟ یعنی سیستم پیچیدهای مثل بازار سهام رو مثلا ببینیم و بعد بریم اون قوانین سادهای رو که تعریفش می کنن در بیاریم. اینها از جمله کارهاییه که در Artificial Social Life انجام میدن. من در قالب یه مثالی در کتاب خاستگاه ثروت بیپلاس بهش برخوردم. خیلی برام جالب بود و سعی کردم در حدی که خودم با فهم ناقصم میفهمم برای شما هم معرفیش کنم. اگر کنجکاو شدین ولی لینکها رو ببین و اپیزود خاستگاه ثروت بیپلاس رو بشنوین و کتاب رو هم ببینین اگر موضوع براتون جالبه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای مطالعه بیشتر
https://www.youtube.com/watch?v=4N6D5mMfe0A
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم:
- Complex Systems-Sugarscape
- Introduction to Artificial Social Life: Sugarscape
- Growing Artificial Societies: Sugarscape
- Sugarscape
با عرض سلام و خسته نباشید
تقاضا داشتم که فایل های صوتی وبلاگ ها رو هم مثل پادکست ، امکان دانلود بدید
این فایل ها رو برای پدرم دانلود میکنم که در ماشین گوش بدن و لذت ببرن
ممنون میشم
سلام
برای این کار ی اپ پادکست نصب کنید
سلام و ممنون از اطلاعاتی که دادید بسیار جالب بود.
https://ka2.co/product-category/usb/