بالفور اسم آقاییه که وزیر امور خارجه بریتانیا بود در اوایل قرن بیستم. بیانیه بالفور، بیانیهای رسمیه که همین آقای وزیر در سال ۱۹۱۷ در پایان جنگ جهانی اول صادر کرد و توش رسما از این ایده حمایت کرد که مردمان یهودی برن در فلسطین ساکن بشن. فلسطینی که اون موقع منطقهای بود در امپراطوری عثمانی با جمعیتی عمدتاً مسلمان و اقلیتی یهودی. این بیانیه ۶۷ کلمهای به بعضی پرسشهای اساسی ما دربارهی اسرائیل جواب میده.
ما معمولا شنیدیم بعد از جنگ جهانی دوم، هولوکاست و هیتلر مشروعیت دادن به اسرائیل. یعنی سال ۱۹۴۸. اما قصه بالفور و حمایت بریتانیا از صهیونیسم مربوط به سی سال قبل از اونه. چرا اون موقع چنین ایدهای تونست حمایت سیاسی پیدا کنه؟ برای اینکه این رو بفهمیم باید یه مقدار پیش زمینهی قصه رو بدونیم.
نویسنده: علی بندری، شیرین شاطرزاده
پیشزمینه: صهیونیسم، جنبش بازگشت به ارض موعود و حمایت بریتانیا از این ایده
ریشه صهیونیسم برمیگرده به قرن نوزدهم میلادی در اروپا. زمانی که عدهای از یهودیها طرفدار این ایده شدن که یهودیت فقط دین ما نیست. هویت قومی و ملی ماست. حواسمون هم باشه وقتی دارن این حرف رو میزنن که هر چند در کشورهای زیادی آدم یهودی داره زندگی میکنه اما اینها همه جا اقلیت هستن. هیچ جا کشورشون نیست. همزمان یک موج یهودی ستیزی هم در روسیه شکل گرفته بود اون موقع و در اون زمان عدهای از یهودیها شروع کردن رفتن به سرزمین فلسطین. کی؟ ۱۸۸۰.
در سال ۱۸۹۶، یک روزنامهنگار یهودی به نام تئودور هِرتسِل که اهل اتریش-مجارستان بود، متنی منتشر کرد به عنوان دولت یهودی و گفت که تنها راهحل «مسئله یهود» اینه که ما یهودیها دولت خودمون رو تاسیس کنیم.
«مسئله یهود» چیه؟
از قرن ۱۸ و نوزده و تا نیمه اول بیست یکی از مسائل اساسی “Jewish Question” یا «مسئله یهود» بود در اروپا. اهل فکر دربارهی این نظر میدادن که با این اقلیت یهودی در این قاره مسیحی چه کنیم. از نظر قانونی از نظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی.
آقای تئودور هِرتسِل ایدهای که داد این بود که «ما یهودیها دولت یهودی داشته باشیم». یک سال بعد هم ایشون بنیاد صهیونیسم رو تاسیس کرد. در اولین جلسه این بنیاد بحث بازگشت یهودیان به «ارض موعود» مطرح شد. منظور از ارض موعود هم سرزمین فلسطین بود. هرتسل میگفت برای برگشت به ارض موعود اقداماتی لازمه مثل تقویت احساست یهودی، وجدان یهودی و قدمهایی برای تاسیس دولت. این آقا البته در ۱۹۰۴ مرد. ایدهای که داده بود و حرکت صهیونیست که بنا کرده بود رو حتی عمرش قد نداد که ببینه داره پا میگیره و جا پیدا میکنه.
کسی که بعدش رییس بنیاد صهیونیست شد ویزمن بود. ایشون یک برنامه مهمش این بود که حمایت بین المللی بگیره برای تشکیل دولت یهودی. در منطقهای که اینها میخوان برن یعنی ارض موعود اکثریت مسلمونن. مسیحیهایی هم که هستن کاتولیکهاشون حمایت فرانسه رو دارن و ارتدوکسهاشون حمایت روسها رو. بریتانیا یه مقدار بیمتحد مونده.
بریتانیا اون موقع یه مشکلی هم داره با یهودیها. آزار یهودیها در روسیه زیاد شده و اینها دارن فرار میکنن و از جمله جاهایی که میرن بریتانیاست. بریتانیا نمیخواد که پذیرای یهودیها باشه و دنبال جا میگرده براشون. مثلا یه گزینه اصلا این بود که برتانیاییها میگفتن ما در شرق افریقا جا داریم. اوگاندا. و اوگاندا رو به یهودیها پیشنهاد داد. هرتسل بنیانگذار صهیونیسم هم راضی بود به این راه حل. اصل براش تشکیل دولت یهودی بود در این مرحله. و رفتن به سرزمین ارض موعود اولویت دوم بود. حمایت بریتانیاییها هم داشت به دست میآمد منتها اون که مُرد جانشینش ویزمن از مخالفان ایده اوگاندا بود. میگفت اورشلیم واسه ما مثل لندنه واسه انگلیسها.
خلاصه کم کم حمایت رسمی دولت بریتانیا جلب شد. البته این جلب حمایت خودش داستان مفصلی داره که اینجا دنبالش نیستیم. اینطوری دولت بریتانیا شد حامی ایدهی رفتن یهودیها به فلسطین و تشکیل دولت یهودی. فلسطینی که اکثریتش مسلمونن اقلیت اولش مسیحیها هستن و یه ۳ درصد هم جمعیت یهودی داره. نکته ولی اینه که حتی قبل از این جلب حمایت، هم مهاجرت ریز ریز یهودیها به فلسطین شروع شده بود و هم مقاومت محلی ساکنین منطقه در برابر اینها شکل گرفته بود. اول حتی ممنوع کرد عثمانی مهاجرت یهودیها رو بعد ولی اجازه خرید زمین و اینها داد کم کم جمعیت یهودیهای زیاد شد تا رسید به ۷٪.
ویدیوی مطلب این یادداشت درباره خاورمیانه امروزی، طرفداران اسراییل و بیانیه بالفور رو توی کانال یوتیوب بیپلاس ببینید
جنگ جهانی اول مذاکرات بریتانیا با صهیونیستها
سال ۱۹۱۴ جنگ شد. جنگ جهانی اول. فرانسه و انگلیس و روسیه در یک سمت و آلمان و اتریش مجارستان در یک سمت. بعدا اون طور که در خلاصه کتاب توپهای ماه اوت شنیدیم عثمانی هم پیوست به همین جبهه آلمان و اتریش مجارستان. همچین که عثمانی امد در جنگ حامیان صهیونیستها هم در دولت بریتانیا قدرت گرفتن. آقای بالفور اون موقع وزیر نبود. حزب اپوزیسیون دولت بود. ولی سیاستمدار مهمی بود. صهیونیستها داشتن با این آقا جلسه میگذاشتن و بالفور رو همراه خودشون میکردن.
قرارداد سایکس پیکو؛ سرنوشت فلسطین در میانه جنگهای بزرگ
در میانه جنگ اول بریتانیاییها از حسین، حاکم مکه میخواستن علیه عثمانی شورش کند. حجاز و همه مناطقی که الان عربستان، اردن، عراق، کویت، سوریه و لبنان هستند همه در امپراطوری عثمانی بود. بریتانیا میخواست از داخل قلمرو هم به عثمانی حمله کند. به حاکم مکه گفتن تو شورش کن ما در عوض قول میدیم وقتی عثمانی برچیده شد به شما عربها استقلال میدیم. مرزها رو هم شما به عنوان خلیفه بکش. تمام مرزهای سرزمینهای عرب رو به جز بخشهایی از سوریه که غرب دمشقه مثل حمس و حلب و حما. البته این استثناها بعدا دردسر ساز شد. چون فلسطین هم به هر حال غرب دمشقه منتها اسمش به طور مشخص نیامده بود.
درباره این قرار و مدارها با حسین حاکم مکه و قیام مکه در عربستان چطور به آل سعود رسید و اردن به هاشمیها نوشتیم.
در نیمه دوم جنگ یعنی سال ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸، دو اتفاق مهم افتاد که برای تعیین سرنوشت فلسطین کلیدی بودن.
- اولین اتفاق، امضا شدن قرارداد سایکس-پیکو بود. این قرارداد اول محرمانه بود، مشخص میکرد بریتانیا و فرانسه بعد از پایان جنگ میخوان چه جوری سرزمینهای عربی رو بین خودشون تقسیم کنن. مطابق این قرارداد، فرانسه و بریتانیا تصمیم گرفتن که فلسطین یک سرزمین بینالمللی باشه.
- اتفاق بعدی، تغییر دولت در بریتانیا بود. لوید جورج نخست وزیر شد. اقای بالفور شد وزیر خارجه و اینها برعکس دولت قبلی میگفتن عثمانی کارش با اصلاحات درست نمیشود. ما باید بعد از جنگ عثمانی رو تجزیه کنیم.
بریتانیا چطور فرانسه را به حمایت از صهیونیستها ترغیب کرد
در این شرایط دولت بریتانیا باید حداقل سه گروه ذینفع رو مدیریت میکرد؛ فرانسویها، عربها و صهیونیستها.
لوید جورج برای اینکه حمایت صهیونیستها را به دست بیاره، از وزیر امور خارجهاش، بالفور، خواست که مذاکره درباره آینده فلسطین رو با وایزمن، رهبر بنیاد صهیونیسم شروع کنه. تا قبل از اون مذاکره زیاد شده بود بین بریتانیا و صهیونیستها اما غیر رسمی. الان قرار بود این مذاکرات شکل رسمی پیدا کنه.
جناب نخست وزیر از سایکس هم خواست که به صورت همزمان و بدون این که از نقشههای صهیونیستها حرفی بزنه، فرانسه رو به عنوان متحد در کنار بریتانیا نگه داره و در عین حال درباره سرزمینهای عربی هیچ قولی به شیخهای عرب نده. تا اون موقع فرانسوی ها بناشون روی همون سایکس پیکو بود. خودشون هم داشتن در جبهه غرب میجنیگیدن. اما بریتانیا چون در مصر مستعمره داشت حضور فیزیکی قدرتمند داشت در منطقه. ایتالیا هم البته بود که اصلا در جبهه خاورمیانه حضور نداشت. منتها دوباره سایکس و پیکو شروع کردن با هم مذاکره کردن و برتانیانییها هم ایده حمایت از صهیونیسم رو ترویج میکردن بین سیاستمداران فرانسوی.
در اواخر جنگ، بریتانیا کمکم فرانسه رو متقاعد کرد که حامی حقوق یهودیها در فلسطین بشه. حمایت پاپ هم جلب شد. از طرفی با ورود آمریکا به جنگ، بالفور به واشنگتن سفر کرد و در مذاکراتی فشرده، حمایت آمریکاییها رو هم جلب کرد. البته هر کدوم از این جلب حمایتها جزئیاتی داره که اشاره نمیکنیم. بعد از زمینهسازیهای قبلی و حالا این ماموریتهای رسمی و دیپلماتیک بریتانیا، زمینهها داشت فراهم میشد برای علنی کردن حمایت از ایده صهیونیستها و قرار شد این موضوع به شکل بیانیه در بیاد و رسما اعلام بشه. این شد بیانیه بالفور. حالا چی نوشته اصلا تو بیانیه بالفور.
موضوعهای کلیدی بیانیه بالفور
در نوامبر ۱۹۱۷ بیانیه بالفور منتشر شد. بالاخره بعد از ماهها مذاکرات فشرده، بیانیهای که تنها ۶۷ کلمه داشت.
دهها جلد کتاب و مقاله و مطالعه نوشته شده درباره این بیانیه و تفسیر و تاویل پشت کلماتش. از همون موقع تا الان.
این بیانیه کوتاه، به ۴ موضوع کلیدی اشاره داشت:
۱- در فلسطین یک خانه ملی National home برای یهودیها احداث بشه. نگفت دولت یهودی. عمدا گنگ نوشته شده. در فلسطین دقیقا معلوم نیست یعنی چی و کجا. یه چیزی که نمیگه اینه که فلسطین قرار نیست بشه دولت یهودی. قراره در فلسطین خانهای برای یهودیها درست بشه.
۲-غیریهودیهای ساکن در فلسطین حقوق شهروندی داشته باشن.
۳- غیر یهودیها حقوق مذهبی، شهروندی داشته باشن و بدون مشکل به امور دینیشون برسن.
۴- کسی حق نداره به حقوق یهودیهایی که خارج از فلسطین زندگی میکنن تعرض کنه.
واکنش یهودیها، فلسطینیها و بقیهی اعراب به انتشار بیانیه بالفور
بیانیه بالفور واکنشهای متفاوتی به همراه داشت. همونطور که انتظار میرفت، یهودیها و بهخصوص صهیونیستها استقبال کردن چون اولین باری بود که یک حمایت بینالمللی از جامعه یهودیها شکل گرفته بود. تعداد زیادی از یهودیها به سرعت به صهیونیسم پیوستن و فقط در آمریکا، اعضای جامعه صهیونیست در مدت زمان کوتاهی تقریبا ۲۰ برابر شد.
از طرفی، فلسطینیها و بقیه اعراب به شدت به بیانیه اعتراض کردن. دلیل اعتراض فلسطینیها این بود که چند کشور اروپایی، تصمیم گرفته بودن که افرادی غیربومی بیان و در یک سرزمین آسیایی در جهان عرب ساکن بشن. مخالفت اعراب خارج از فلسطین هم به این دلیل بود که اونا روی حمایت بریتانیا برای سلطنت بر فلسطین حساب میکردن و حالا حس میکردن که بهشون خیانت شده.
اثرات بلند مدت بیانیه بالفور
بیانیه بالفور باعث شد تنشی بین اعراب منطقه و یهودیها شکل بگیره که هنوز هم بعد از صد سال ادامه داره. تا سالها، صهیونیستها از یک طرف به دنبال راهاندازی یک دولت یهودی بودن و فلسطینیها از طرف دیگه با مهاجرت یهودیها به کشورشون و تشکیل این دولت مخالفت میکردن. بعد از جنگ جهانی دوم، اوضاع حتی بدتر هم شد. در نهایت، بیانیهای که بریتانیا عامل اصلی انتشارش بود، باعث شد تا حلنشدنیترین و طولانیترین مناقشه دنیا اتفاق بیفته.
نسخه اصلی بیانیه بالفور کجاست؟
والتر راتشیلد، از کسانی که در تنظیم بیانیه دست داشت، متن بیانیه اصلی رو در سال ۱۹۲۴ به موزه بریتانیا اهدا کرد. امروز این سند در کتابخانه بریتانیا نگهداری میشه.
متن رو با کمک صفحه انگلیسی «بیانیه بالفور» در ویکیپدیا نوشتیم.
تصویر اصلی یادداشت عکسی از لورا سیگل است
چرا پایان جنگ جهانی اول رو ۱۹۱۷ درج کردید در حالی که ۱۹۱۸ بوده؟