نویسنده: علی بندری، بهجت بندری
یک کشورهایی رو ما نگاه میکنیم میگیم پیشرفتهان. توسعه یافتهان. یه کشورهایی رو هم میبینیم عقبان. توسعه نیافتن یا در حال توسعهان. یه کشورهایی هم هستن که عقب بودن خیلی هم عقب بودن بعد خودشون رو رسوندن. ظرف مدت کمی توسعه پیدا کردن پیشرفت کردن و رسیدن به بقیه و شدن قدرتی در طراز قدرتهای بزرگ دنیا. اینها داستانهای خیلی جذابی دارن. یکی از معروفترینهاشون ژاپنه. کشوری که حدود ۱۵۰ سال پیش وارد یه دورهای شد به نام دوره اصلاحات میجی که تو پنجاه سال تقریبا ژاپن رو از کشوری کاملا عقب افتاده از نظر فنی و توسعه تبدیل کرد به یک قدرت جهانی با توان نقش آفرینی در جنگهای جهانی. این یادداشت خلاصه و مختصر داستان اون پنجاه سال ژاپن رو میگه. داستان اصلاحات میجی.
ویدیوی ژاپن چطور پیشرفته شد رو در کانال یوتیوب بیپلاس ببینید
امپراتوری میجی
میجی اسم امپراتوری بود که این اصلاحات و تغییرات در دورهاش اتفاق افتاد. منتها اینطوری نبود که ایشون یه روز صبح پاشه بگه وقت اصلاحاته. این تغییرات در واقع از بیرون به ژاپن اعمال شد. کی باعثش شد؟ امریکاییها و آقایی به نام متیو پری. کی هستیم؟ نیمه قرن نوزده. ۱۸۵۳.
متیو پری کی بود؟
متیو پری فرماندهی نیروی دریایی آمریکا بود که قبل از ژاپن توی جنگ افریقا برای جلوگیری از بردهداری و بعد هم توی جنگ مکزیک شرکت کرده بود. از طرف روسیه هم بهش پیشنهاد شده بود که بیا عضو نیروی دریایی ما بشو و قبول نکرده بود و توی امریکا هم بهش لقب Father of the Steam Navy داده بودن.
همین لقب ایشون هم بیارتباط با شروع ماجرا نیست. چون امریکا داشت از فناوری نیروی بخار برای کشتیهاش استفاده میکرد. کشتیهای ذغالی امریکا جایگزین کشتیهای بادبانی شده بودن و برای همین امریکا به زغال سنگ نیاز داشت برای سوخت کشتیها.
نیمهی قرن ۱۹ یعنی سال ۱۸۵۳ ناوگان آمریکایی به فرماندهای متیو پری خودش رو رسوند به سواحل ژاپن و یک خواستهی به ظاهر مشخصی هم داشت. میخواست راه رو برای تجارت بین ژاپن و آمریکا باز کنه. حرفش این بود یا تجارت کنیم یا بجنگیم. این اون لحظه تاریخیه که منجر شد به ظهور ژاپن مدرن بعدا.
این کاریه که بهش میگن Gunboat Diplomacy و در قرن نوزده قدرتهای امپریالیستی میکردن این کار رو. توان نظامیشون خیلی بیشتر از بقیه بود. با کشتی میرفتن دم مرز کشورها توپها رو نشونه میگرفتن، بازو نشون میدادن، و با ارعاب خواسته خودشون رو به کرسی میشوندن. نمونه هم زیاد داره. برای ما نمونه اشناش از همون دوره درباره چینه و ماجرای جنگهای تریاک.
حدود ۱۰ سال قبل از حضور ناوگان پری توی ساحل ژاپن، جنگ تریاک اتفاق افتاده بود. درهای چین برای تجارت و حضور غربیها در منطقه باز شده بود و این باعث میشد رفت و آمد کشتیهای امریکایی توی این منطقه زیاد باشه. که همین رفت و آمد هم نیازشون رو به سوخت گیری بیشتر میکرد. یه خبرهایی هم منتشر شده بود که ژاپن معادن ذغال سنگ زیادی داره و میشه از بنادر ژاپن برای سوخت گیری کشتیها استفاده کرد.
یه موضوع دیگهای هم بود که توجه امریکاییهارو به ژاپن جلب میکرد. از چند سال قبل امریکاییها برنامهی گستردهای برای صید نهنگ در اقیانوس آرام داشتن. چون روعن نهنگ تا قبل از اینکه استفاده از نفت باب بشه خیلی کالای مهمی بود. زیاد پیش میآمد که کشتیهای آمریکایی که برای صید میرفتن به دلیل شرایط جوی سرگردون بشن توی اقیانوس آرام و از اطراف ژاپن سر در بیارن یا بخورن به تور کشتیهای ژاپنی که وسط آب بودن. ژاپنیها رفتار خوبی با این آمریکاییها نداشتن یعنی کمکشون که نمیکردن هیچ گاهی هم اینهارو میگرفتن و میبردن ژاپن و اسیرشون میکردن. گاهی هم همونجا میکشتنشون. امریکا برای همین دنبال این هم بود که شرایط آبی رو امن کنه برای صیادهای نهنگش.
راه تجارت غرب و ژاپن
جز این دو مورد امریکاییها میدونستن که درهای تجارت با ژاپن الان دو قرنه که بستهاس ولی کاملا هم بسته نیست. ژاپنیها با هلندیها تجارت میکنن و در واقع درشون رو به روی کاتولیکهای اسپانیایی پرتغالی بستن و با مسیحیهای پروتستان در حد کمی رابطه رو حفظ کردن. اصلا آشنایی ژاپنیها با بدمینتون و بیلیارد و گوجه فرنگی و شکلات از همین رابطهی محدود با هلندیها بود چون هلندیها توی کشتار مسیحیهای کاتولیک به شوگان کمک رسونده بودن و در عوضش در تمام این سالها راه تجارت رو باز نگهداشته بودن با ژاپنیها. برای همین هم امریکاییها فکر کردن که خب ما هم که پروتستانیم و احتمالا میتونیم بریم و مسیحیت پروتستان رو رواج بدیم توی ژاپن.
دوران انزوای ژاپن یا ساکوکو
جز ارتباط محدود با هلند، چین و کره، ژاپن عملا برای دو قرن درهاش رو به روی غرب بسته بود این دوره رو بهش میگن ساکوکو Sakoku یا دوره انزوای ژاپن که دو قرن پیش از حضور پری با همین بیرون کردن کاتولیکها شروع شده بود.
و توش عملا هر رفت و آمدی به غرب ممنوع بود جز برای ۴۵ تا خانوادهای که تجارت با دنیای خارج رو سپرده بودن بهشون. انقدری ممنوعیت جدی بود که اگه صیادهای ژاپنی به قایقهای اروپایی کمک میکردن، ملوانان تا مدتی باید توی حبس خانگی میموندن چون ممکن بود اطلاعاتی از دنیای غرب گرفته باشن و بخوان این اطلاعات رو بین مردم پخش کنن. همچین سطح از نظارتی وجود داشت برای حفظ شرایط قطع ارتباط با دنیای بیرون از ژاپن.
کشتیهای ترسناک پری رسید به ژاپن
حالا بعد از دویست دویست و پنجاه سال که اینطوری درهارو بسته بودن، کشتیهای پری رسیدن به ژاپن. هیبت کشتیهای بخار جوری بود که ژاپنیهارو بترسونه و از اون ترسناکتر این بود که روی کشتیهای بخار توپهای جنگی بود که این توپها خاک ژاپن رو نشونه گرفته بود. ژاپنیها گفتن کشتیت رو ببر به ناکازاکی اونجا یه سری کشتی خارجی اجازه دارن بیان. متیو پری گفت نه همینجا در خلیج ادو خلیج توکیو امروز همینجا میخوام باشم ۷۳ تا توپ هم به سمت خاک ژاپن نشونه گرفت. چند تا هم شلیک خالی کرد گفت البته به مناسبت روز استقلال امریکا دارم میزنم ولی خب معلوم بود هدفش ترسوندن اینهاست. ژاپنیها اولین کاری که کردن این بود که یه سری سومو فرستادن توی ساحل. سومو کشتیگیرهای ژاپنی با هیکل درشتن. گفتن دیگه ما خوف تر از اینها نداریم همینها رو بفرستیم بترسونیمشون. این ترسناکترین چیزی بود که اون موقع ژاپنیها داشتن و میتونستن بذارن جلوی کشتیهای بخار امریکایی.
آغاز مذاکرات ژاپن و آمریکا
درخواست امریکاییها این بود که میگفتن ما یه نامهای داریم از طرف رئیس جمهور آمریکا شما بیا این نامه رو بگیر و بهش جواب بده. اما ژاپنیها برای پذیرش نامه هم آماده نبودن. تا بالاخره بعد از کشتی گرفتن داخلی و بالا پایین کردن، گفتن که با پذیرفتن این نامه تمامیت ارضی ما که زیر سوال نمیره نامه رو میگیریم ببینیم توش چی نوشته و چه جوابی بهتره که بدیم. ۱۴ ژوئن ۱۸۵۳ بالاخره اجازه دادن متیو پری پیاده بشه و نامه رو بده بهشون. نامه رو که داد گفت این رو بخونین فکراتون رو بکنین من میرم یه سال دیگه میام که شما بهم جوابش رو بگین. جز نامه یه سری هدیه هم برده بود برای امپراتور. یه ماکت لوکوموتیو بخار، تلسکوپ، تلگراف، شراب اینا هدیههاش بودن برای اینکه داشتن تمام تلاششون رو میکردن تا ژاپن رو تحت تاثیر قرار بدن.
توی راه برگشت یک سر هم به تایوان زد که اون زمان البته اسمش فورماسا بود دید که جزیرهی خوبیه معدن ذغال سنگ هم داره. نامه داد به امریکا که این جزیره هم خوبه اگه بگیریمش هم برای سوخت گیری خودمون مناسبه هم اگه این دست ما باشه دیگه کشتیهای اروپایی توی این منطقه قدرت اول رو ندارن چون اونها هم برای سوخت به ما نیاز پیدا میکنن. البته کسی جوابی گویا نداد به نامهاش.
این تغییر در ژاپن چگونه پذیرفته شد؟
این آقای پری که رفت شوگانهای ژاپنی موندن با یه نامهای که میگفت بیاین مسیر تجارت رو باز کنین به روی امریکاییها. شوگانها ابهت کشتیهای بخار امریکایی رو هم دیده بودن و میدونستن که اگر جواب رد بدن که خب کاری نداره برای آمریکاییها به توپ میبندن ژاپن رو و همه چیز رو از دست میدن. اولش هم گفتن طبق قوانین ما که ۱۶۳۹ نوشتیم نمیتونیم تجارت کنیم باهاتون. آمریکا هم میگفت این چیزی که شما میگی، تجارت با غرب رو محدود کرده و اصلا شامل ما نمیشه.
حالا این شوگان که داشت تصمیم میگرفت برای تجارت با امریکا کی بود؟ سمتش و جایگاهش چی بود؟ اینا بالاترین ردهی ساموراییها بودن. توی ویدیوی تاریخ ژاپن فرهنگ ساموراییها دربارشون توضیح دادیم، اما اینجا یه اشارهی مختصری میکنیم که از قرن ۱۲ قدرت توی ژاپن افتاده بود دست اینها و این شوگانها هم بودن که درهای ژاپن رو بستن چون دیدن مسیحیت داره همین طور میاد و ارزشهای سامورایی و فرهنگ ژاپنی رو میبلعه مردم هم به سمت کاتولیکها گرایش پیدا کرده بودن و خیلی لرزان شده بود جایگاه اینها. گفتن تا دیر نشده باید جمع کنیم ماجرارو و همین شد که مسیحیارو بیرون کردن و امپراتور هم جایگاهش شد یه جایگاه فرمایشی که همهی قدرت عملا دست شوگانها بود. اربابهای محلی حتی به شوگان خدمت میکردن نه به امپراتور. مقام امپراتوری بود سرجاش و موروثی هم منتقل میشد اما اگر شوگان اراده میکرد با نیروی نظامی که توی جای جای امپراتوری داشت میتونست امپراتور رو خلع کنه. به این دورهی شوگان سالاری ژاپن دورهی ToKugawa (توکوگاوا) هم میگن. یعنی دورهای که شوگانها از خاندان توکوگاوا بودن. این زمان ژاپن تقریبا ۲۷۰ تا تیول بوده که هر کدومش یه ارباب یا Daimyo داشته. و اربابها عملا زیر نظر شوگان فرمانروایی میکردن به منطقهشون.
توی این شرایط نامهی پری میاد دست شوگان و جزو معدود دفعاتی میشه که شوگان از دربار امپراتور برای جواب دادن به نامه کمک میخواد. درواقع اینها میشینن کنار هم تا دربارهی یک موضوع مشترکی صحبت کنن. چون روابط تا اون موقع خیلی دستوری و بالا به پایین بود و البته شوگان جایگاهش بالاتر از درباریان بود . الان دیگه دشمن خارجی اومده بود وسط و شوگان میدونست تنهایی نمیتونه جمع کنه ماجرا رو.
شش ماه از رفتن پری میگذره و اینها مشغول شور و مشورت با هم هستن که پری بر میگرده این بار با ۱۰ تا کشتی و ۱۶۰۰ نفر. ۱۳ فوریه ۱۸۵۴. هم بیشتر شدن کشتیها و هم زودتر اومدنش یه فشاری میشه روی شوگان و مجبور میشن که زودتر جواب بدن. توی اون نامه هم گفته بودن که اگر ژاپن حالت جنگی بگیره ما حمله میکنیم و از ظاهر امر هم مشخص بود آمریکا با این نیرویی که داشت و برده بود اگر حمله میکرد چیزی از ژاپن نمیموند. این شد که قبول کردن و نشستن پای میز مذاکره با امریکاییها چهارتا تا بندر ژاپنی رو ازاد کردن برای تجارت که کشتیهای امریکایی بتونن اونجا بیان و برن.
آقای پری رو سرنوشتش رو اخر یادداشت میگم الان بریم این قصه ژاپن رو چطوری عوض کرد.
اروپاییها که دیدن در باز شده دونه به دونه اومدن، بریتانیا آمد، آلمان آمد، روسیه آمد گفتن هرکدوم یه سهمی برداریم و یه قراردادی ببندیم. قراردادها هم فقط تجاری نبود دیگه. نمونهاش رو ما توی تاریخ خودمون هم داشتیم اینکه اگر شهروندان این کشورها مرتکب جرمی میشدن در ژاپن، ژاپن اجازه نداشت که محاکمه کنه اینهارو و قوانین مجازات ژاپنی شامل حالشون نمیشد. و امتیازهای دیگه. راهبرد اصلی ژاپنیها هم توی این مذاکرات اتلاف وقت بود. تا میتونستن مذاکرات رو کش میدادن. از تسلط نداشتن اروپاییها به جغرافیا و زبان ژاپن هم استفاده میکردن، اسم مکانهارو جایهجا مینوشتن توی قراردادها که هی اصلاحیه بخوره و همین زمان رو طولانیتر بکنه. امیدشون هم این بود که با این کشدار کردن زمان بتونن از دانش و تکنولوژی غرب سر در بیارن و این ضعف نظامی و تکنولوژی شون رو جبران کنن، بعد که خیالشون راحت شد بزنن زیر میز و دیگه مذاکره نکنن. ولی فاصلهای که بین غرب و ژاپن توی این ۲۰۰ سال انزوا ایجاد شده بود انقدر زیاد بود که با یک سال و دو سال کش دادن مذاکره نمیتونستن پر کنن فاصله رو.
سوال اساسی و تغییرات قدرت در ژاپن
ژاپن اون دوره با یک پرسش مواجه بود اینکه آیا الان ما با این غربیهای مهاجم وارد جنگ بشیم و بیرونشون کنیم یا صبر کنیم که قدرتمندتربشیم و بعد؟
توی همچین اوضاعی گروهی از جوانان سامورایی که عصبانی هم بودن بابت این امتیازهایی که مدام شوگانها داشتن به غربیها میدادن اومدن کودتا کردن. حالا کودتا که شاید خیلی نشه اسمش رو گذاشت ولی اینا گفتن ما میخوایم روح ژاپن رو احیا کنیم. جوابشون به پرسش بالا این بود که همین الان غربیهارو باید بیرون کنیم. اسمشون رو هم گذاشته بودن شیشی Shishi «انسانی با اهداف والا». سال ۱۸۶۱ اینها نایبالسلطنه رو میکشن، یه تاجر انگلیسی رو هم میکشن. بریتانیا بعد از کشته شدن این تاجر به ژاپن حمله میکنه و یه بخشی از خاک ژاپن رو گلوله بارون میکنه. با یه کشتی آمریکایی هم درگیر میشن شیشیها که آمریکایی ها به تلافی یه پایگاه بندری ژاپنیهارو با خاک یکسان میکنه.
این درگیریها بیشتر به ژاین نشون داد که توان مقابله رو نداره. لااقل الان نداره.
جز این درگیری با خارجیها درگیری داخلی هم بود در نتیجهی همین درگیری داخلیها بالاخره شوگان از قدرت برداشته شد و گروهی از مشاوران قدرت رو گرفتن دستشون. سال ۱۸۶۷. کنارهگیری شوگان از قدرت زمانی اتفاق افتاد که Mutsuhito موتسوهیتو در سن ۱۶ سالگی بعد از مرگ پدرش امپراتور شده بود. صد و بیست و دومین امپراتور ژاپن. البته همچنان در ظاهر امپراتور قدرت داشت اما قدرتش تشریفاتی بود بیشتر و اصل برنامهها با هیئت مشاوران بود. هیئت مشاوران هم گروهی از ساموراییهای سابق جنوب ژاپن بودن، اینها در دورهی شوگانی با سلسله مراتب ۴ردهای که شوگان چیده بود عملا جایگاهشون متزلزل شده بود در طول دو قرن. نه اون جایگاه و منزلت اجتماعی رو داشتن و نه تونسته بودن از دورهی صلح و ثبات شوگانی استفاده کنن و وضعیت اقتصادیشون رو بهتر کنن برای همین مخالف جدی شوگان بودن. وقتی دیدن شوگانها این قراردادهارو هم با خارجیها بستن دیگه گفتن اصلا ما برای حمایت از امپراتور باید وارد میدون بشیم تا این ننگ و حقارت رو پاک کنیم. و خلاصه اش اینکه اون سیستم شوگانیت معلوم شد که جواب نمیده از پس مشکلات بر نمیاد توکوگاوا شوگان ۱۵ ام رسما استعفا داد اختیاراتش رو به امپراتور واگذار کرد. امپراتور هم همه اختیاراتش رو ازش گرفت رسما و اینطوری قدرت امپراتور بازپس گرفته شد. امپراتور بیانیه رسمی داد که بله ما دیگه همه اختیارات رو در همه امور خودمون رو به دست گرفتیم و از این به بعد همه مقامات رو خودمون تعیین میکنیم تصمیمها رو هم خودمون میگیریم. کی در ۱۸۶۸.
یه خرده البته دست و پا زدن و درگیری داخلی بود ولی امپراتور و نیروهای متحد و وفادارش از پسشون بر اومدن و دیگه قدرت امپراتوری موتسوهیتو تثبیت شد و اسم دورهی حکمرانیش رو هم گذاشت میجی.
نقطهی آغاز مدرن شدن ژاپن
همین گروه مشاوران یه متن سوگندنامهای رو دادن دست امپراتور که بخونه و بعد اون متن به عنوان قانون اساسی شد نقطهی آغاز فرآیند مدرن شدن ژاپن.
این متن مهمیه در تاریخ ژاپن Charter Oath و از جمله توش میگه که دانش هر جای دنیا هست ما باید بریم به دستش بیاریم تا پایه های امپراتوری رو مستجکم کنیم.
این متن سوگندنامه هم برمبنای قوانین دولتهای مدرن غربی به خصوص قانون اساسی آلمان-پروس نوشته شده بود و توش امپراتور از حقوق آزادی بیان دفاع میکرد و از حق برابری شهروندان حرف میزد. در اثر همین سوگندنامه هم نظام سلسله مراتبی ۴ گانه برچیده شد. هدف بهبود و توانمندسازی ژاپن بود و همه باید توی همین مسیر حرکت میکردن و برای مدرن شدن ژاپن سفر میرفتن تا از کشورهای غربی الگوبرداری کنن.
تا قبل از میجی امپراتورهایی که بودن پیش میآمد که در کل دوران حکومتشون از قصر هم خارج نشن. چون اجازهی رفت و آمد با شوگان بود و خیلی وقتها شوگان اجازه نمیداد امپراتور بیاد بیرون حالا از قصر هم که میآمد بیرون توی همون پایتختت یه چرخی میزد و برمیگشت. میجی اما راه افتاد گوشه و کنار کشور و همین دیدن امپراتور هم به ایجاد روحیهی ملی کمک میکرد.
ماموریت یادگیری و ژاپنیزه کردن
بعد هم گروه مشاوران اومدن و ماموریتهای تحلیل و آنالیز پیشرفت غربیهارو برنامهریزی کردن. یکی از معروفترین و مهمترین این برنامهها Iwakura بود. ماموریتی که توش یه هیئتی از ژاپنیها رفتن کشورهای اروپایی و امریکا که ببیین اینا چی کار میکنن. میگفتن ما هدفمون اینه که ژاپن مدرن بشه و راهش هم اینه اول ببینیم اون ملتهای مدرن دارن چی کار میکنن و بعد بیایم الگوی خودمون رو از روش بسازیم. مثلا نظام آموزشیشون چطوریه؟ یا دولتهای غربی پول از کجا میارن؟ چطوری میجنگن؟ هم ابزارهاشون توی جنگ چیه و هم تاکتیکهای نظامیشون چیه؟ با یک دنیایی از این مدل پرسشها میرفتن و نظاره میکردن فقط. فقط مشاهده میکردن و بر میگشتن و مینوشتن که غرب داره چی کار میکنه و به هر مسئلهای چطور داره جواب میده. میخواستن ببینن ژاپن چطور میتونه قوی بشه و وقتی قوی شد با این دولتهای غربی باید بشینیم پای میز مذاکره که اون معاهدههای قبلی رو باطل کنیم و قرارداد جدید ببندیم. چطوری باید مذاکره کنیم باهاشون.
کلا کار این گروه مشاوران این بود که بیان نوآوریهای غربی رو ببینن، درک کنن بفهمننش و بعد بیارن در قالب نظام سلطنتی ژاپن بشوننش و به جامعه بدن تا اجراییش کنن. یعنی چی؟ یعنی همون قانونی که گفتیم به عنوان سوگندنامه دادن دست میجی بخونه وقتی نوشتنش نیومدن به مردم بگن ما این قانون رو از روی دست آلمانها نوشتیم (که البته نوشته بودن) میجی به عنوان امپراتور اومد گفت این قانون اساسی هدیهی امپراتوره به ژاپن. این قانون اساسی ۷تا پند اصلی داشت و توش به صراحت میگه
«رعیت ژاپنی می توانند بر اساس شرایطی که در قوانین یا احکام تعیین شده است، به طور مساوی در مناصب ملکی یا نظامی منصوب شوند و بسیاری از آنها در هر منصب دولتی دیگری منصوب شوند.
رعیت ژاپنی طبق مقررات قانون میتوانند در ارتش یا نیروی دریایی خدمت کنند.»
این دو تا از بندهای قانون اساسی بود که عملا اون سلسله مراتب ۴ گانه رو تغییر میده. تا قبل از این قانون فقط ساموراییها میتونستن نیروی نظامی باشن. ولی بعد از تصویب قانون اساسی یه دورهی سربازی اجباری ۴ سالهای تعریف شد برای همه مردها بعدش هم سه سال اماده به خدمت نیروی ذخیره. با همین قانون هم دولت تونست مالیات بگیره. در دورهی شوگانی چیزی که به عنوان مالیات داده میشد برنج بود و بعدش هم میرسید به شوگان. الان دیگه برنج نمیتونستن بدن باید پول میدادن که ریخته میشد به خزانهی دولت.
حفظ ایدئولوژی ژاپنی و نقطهی تعادل
قانون اساسی یه نمونه بود اما هر چیز دیگری رو هم که اضافه میکردن با همین نگاه میاوردن توی فرهنگ ژاپنی. یه مدلی از تدوین مجدد نوآوریهای غرب بود. مثلا نظام آموزشیشون شکل و شمایل کاملا غربی گرفته بود به خودش اما هدفی که پشتش بود کاملا ژاپنی و خلاف جهتگیری غربی نظام آموزشی بود. هدف توی نظام آموزشی ژاپن تبدیل ژاپنیها به شهروندانی بود صادق و میهن دوست که خودشون رو خدمتگزار امپراتور بدونن، «ذرهی غباری بیارزش برای فدا شدن مقابل وطن.» همچین ایدهای بود پشت نظام آموزشی ژاپن.
شخصیتهایی که توی این ماموریت بودن، بعدها نقش پررنگتری هم پیدا کردن توی فرایند مدرن شدن ژاپن، بعضی وزیر شدن و کمک کردن به پیادهسازی ایدهها، یکیشون بعدها اولین دانشگاه ژاپن رو تاسیس کرد. یکی دیگه که البته توی برگشت همراه تیم نبود و موند امریکا با روزولت آشنا شد و نقش موثری داشت به عنوان مشاور کنار روزولت وقتی میخواست معاهدهی صلح رو ببنده بین روسیه و ژاپن. بعد از جنگشون.
البته اینطور نبود که همهی این هیئت مشاوران یک چیز رو بخوان، و همه همین حد از الگوبرداری غربی رو بخوان. مثلا بودن توی همین گروه مشاورانی که میگفتن ما باید رسمالخط رو هم تغییر بدیم، یا هنر، موسیقی و نقاشیمون باید تمام عناصر و نشونههای سنت ژاپنیش رو از دست بده و غربی بشه. مثلا دربارهی موسیقی ملیشون هم همین نگاه بود. یک جاهایی هم کاملا رفتن به اون سمت اما توی رفت و برگشتی نقطهی تعادل رو پیدا کردن. نقطهی تعادلی که شکل عملیش رو مثلا توی نیروی نظامی ژاپن میشه مشهود دید. ژاپن قبل از میجی ارتش ملی که نداشت. وقتی میخواستن ارتش ملی رو سر و سامون بدن گفتن خب برای ناوگان جنگی میریم از بریتانیا الگوبرداری میکنیم و برای ناوگان زمینی هم از آلمان. همین کار رو هم کردن و اون چیزی که ژاپنی مونده بود ایدئولوژی پشت این ارتش بود. برای همین هم شکل مبارزه، مقاومت و نحوهی حضور ارتش ژاپن در جنگها به کل متفاوت از ارتشهای مقابلش بود. همین روحیه در کنار تاکتیکها و تکنولوژیای که بعدها ژاپن بهش رسید باعث شد ۱۸۹۵ ژاپن کشورگشایی و استعمار رو شروع بکنه، جنگ اول و دوم با کره رو راه بندازه، با روسیه درگیر بشه، به چین بچنگه و موفقیتش مخصوصا در این جنگهای با روسیه و چین باعث شد ارتش زاون خودش رو کم کم به عنوان یک قدرت جهانی ببینه. توی جنگ جهانی اول پر قدرت به چین حمله بکنه و بخش زیادی از خاک چین رو بگیره. توی جنگ دوم هم ما تصویری که از سربازان ژاپنی داریم تحت تاثیر همین روحیه و تربیت نیروی نظامی بود.
و البته تغییرات نظامی همراه بود با یک دوره سریع صنعتی شدن. از کشتی سازی تا ذوب آهن و صنایع سنگین دیگه و بعد هم شبکه حمل و نقل ریلی و ارتباطات. یه سری جدول ساده داره ویکی پدیا از طول خط آهن از ناوگان تجاری از تولید زغال سنگ در ژاپن در اون سالها که چطوری با چه نرخ عجیبی یهو رشد کرده در ژاپن.
چرا اصلاحات میجی برای ما اهمیت داره
اصلاحات میجی چرا باید واسه ما جالب باشه؟ اتفاقی که ۱۵۰ سال پیش افتاده در کشوری که ته دنیاست چه اهمیتی داره واسه ما؟ اهمیتش اینه که دوران میجی تولد ژاپن مدرن بود و یکی از سریعترین نمونههای تغییرات اساسیه در تاریخ دنیا که یه کشوری اینقدر سریع اینقدر زیاد عوض بشه. چون ژاپن رو از کشوری منزوی با درهای بسته ته دنیا تبدیل کرد به یک قدرت بزرگ جهانی. در چه مدتی؟ در کمتر از نیم قرن. بعد هم که تازه جنگ رو باختن دیدیم در نیمه دوم قرن بیستم ژاپن شد کشور صنعتی قدرتمندی که از ماشین تا لوازم الکترونیک میساخت و به همه دنیا صادر میکرد. در واقع دوران میجی تولد ژاپن مدرن بود. تغییراتی که ژاپن تو این مدت کرد انقدر زیاد بود گاهی میگن این اصلاحات و بازسازی و اینها حق مطلب رو ادا نمیکنه باید گفت انقلاب از بسکه این کشور سریع صنعتی شد توش. هم نظامی شد هم متمرکز شد قدرت توش هم صنعتی شد هم یه سری از رسوم و سنتهای قدیمیشون رو کنار گذاشتن یا شدیدا تغییر دادن در این دوره.
یه قلمش مثلا ژاپنی ها تا قبل از اون این سیستم هفته ای هفت روز رو نداشتن. بر اساس تقویم چینی کار میکردن. تو سیستم غربی میگفتن هفته هفت روزه چون کتاب مقدس گفته خدا زمین رو در شش روز خلق کرد روز هفتم استراحت کرد. روز هفتم هم روز استراحته. این گیج کننده بود. چطوری جامعه ما هم سالها با این سیستم ساعت قدیم و جدید کشتی میگیره یه عدهای نمیپذیرنش بازار میگه ساعت قدیم بانک میگه جدید اون جا هم یه مدت از این مقاوتها بود ولی درست شد.
دامنه اصلاحات میجی نوسازی بازسازی میجی وسیعه البته عمقش هم زیاده و بعد آثارش به ژاپن هم محدود نموند از تایوان و کره و چین و فیلیپین و خیلی جاهای دیگه رو هم روشون اثر گذاشت. از یه زاویه دیگه ما به این موضوع پرداختیم وقتی تو پادکست بیپلاس خلاصه کتاب آشوب رو گفتیم. پیشنهاد میکنم اگر موضوع براتون جالبه اون رو هم ببینین.
سرگذشت آقای متیو پری
آقای پری هم برگشت امریکا. نتیجهی این سفر ایشون هم ژاپن رو تغییر داد و هم اثر بسیار بزرگی روی مسیر تاریخی کشورهای دیگه داشت. اما برای خودش هم بیتاثیر نبود. ایشون وقتی برگشت دولت امریکا بهش ۲۰.۰۰۰ دلار هدیه داد که معادل ۵۸۲.۰۰۰ دلار امروزه. از این پول ایشون یه بخش قابل توجهیش رو برداشت و باهاش گزارش سه جلدی از سفرش نوشت. اولین مدرسهی نیروی دریایی امریکا رو هم راهانداخت.
این آقای پری آدم مهمی شد در تاریخ. هم کتاب مفصلی نوشت از مشاهداتش در شرق دور هم نقش داشت در شناسایی و ثبت ژاپن و هم همونطور که دیدیم در تغییر سرنوشت و تاریخ ژاپن. الان مجسمهای هم ازش هست در پارکی به اسم خودش در Yokosuka ژاپن. اون پرچمی رو هم که رو کشتیش داشت اون روز تاریخی بعدا امریکایی ها دوباره با خودشون بردن ژاپن وقتی داشتن میرفتن پیمان تسلیم ژاپن رو امضا کنن بعد از جنگ جهانی دوم. این بار هم پرچم دست یک ژنرال آمریکایی بود Douglas MacArthur, که یه نسبت خانوادگی هم انگار با پری داشت و داستان اون و اثرش روی تاریخ ژاپن قرن بیستم رو باید جای دیگه بگیم.
از این مطلب اگر خوشتون اومد ما چند تا ویدیو دیگه تو کانال یوتیوب بیپلاس داریم درباره ژاپن از داستان ساموراییها تا اینکه ژاپنیها از کجا اومدن و داستان جنگهای روسیه و ژاپن پیشنهاد میکنم اونها رو هم ببینین.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم:
- https://www.bbc.co.uk/sounds/play/w3cswpsh
- https://history.state.gov/milestones/1830-1860/opening-to-japan#:~:text=On%20July%208%2C%201853%2C%20American,Japan%20and%20the%20western%20world.
- https://en.wikipedia.org/wiki/Perry_Expedition
- https://en.wikipedia.org/wiki/Emperor_Meiji
خیلی خوب بود
خسته نباشین
نظرم درمورد ژاپن اینکه ژاپن تمام مردمش خودشون را مسئول دربرابر ملت وپیشرفت کشورشون می دونستن در تلا شن تا از همه مسائل سر در بیارن و چی بگم مردمی هستن که مثله آبنقالب ندارن با هر چیزی تطبیق پذیرن خوب امید وارم تمام ملت هایه ضعیف ژاپن ومردم ژاپن را الگوی خودشون قرار بدن
خیلی ساده ! با کنار گذاشتن دین خرافات مزخرفات و مذهب! و با اتکا و احترام به مردم و سیستم دقیق و پیشرفته که دست دزدان مفتخوران دینفروشان و جانوران موزی را از دخل مملکت کوتاه کرد! و آموزش دلسوزانه
حق گفتی کشوری که که دینش با سیاست یکی باشه محکومه که عقب مونده باشه ما ایرانی تاابد عقب مانده خواهیم ماند مگر زمانی که دین رو از سیاست جدا کنیم ویک حکومت دموکراسی و مردم سالار داشته باشیم بااین شرایط کسی نمیتونه حرفی از پیشرفت بزنه
همون طور که غرب دین رو از سیاست جدا کرد و با نظام مبتنی بر علم خشک شروع به تمدن سازی و از سویی شروع به تمدن زدایی کرد ما هم میتونیم پیشرفت کنیم ولی مشکلش این که در این صورت گروه خاصی بهره مند میشن نه همه طبقات اجتماعی یعنی درست دموکراسی یا لیبرال دموکراسی باعث بهره مند شدن میشه ولی این نسبت به قشر خاصی از جامعه است نه همه جامعه از باب مثال پنجاه میلیون کارتن خواب در مهد تمدن غرب مهد لیبرال دموکراسی یعنی آمریکا داریم
آمار تجاوزات آمار خودکشی ها یا چیزای دیگه
درست ما عقب هستیم ولی عقب مونده نیستیم از سویی غرب زده هم نیستیم بلکه داریم در مسیر مستقیم حرکت میکنیم پس بهتر به جای لیبرال دموکراسی بگیم مردم سالاری دینی!
سلام ممنون بابت اطلاعات مفیدتون واقعا خیلی دوست داشتم درمورد اینکه چطور ژاپن ازیک کشور عادی به یک قدرت بزرگ مخصوصا تو تکنولوژی که الان بیشتر آشکارتره تبدیل شد بدونم. پیشرفتشون بخاطر این بود که از استعداد ها و فرصت ها استفاده کردن و خودشون رو از انزوا از جهان درآوردند.من خیلی دین رو مطالعه نکردم هنوز ولی در حد احادیث و روایات خوندم اون دسته از عزیزانی که میگن باید دین رو برای پیشرفت کردن کنار گذاشت خود پیامبر ۱۴۰۰ سال پیش گفته (به دنبال کسب علم باشید؛ حتی اگر مجبور باشید تا چین بروید.) دقیقا مشابه این جمله هست که گروه مشاوران به عنوان سوگند نامه به امپراطور خوشون دادند.. این متن مهمیه در تاریخ ژاپن Charter Oath و از جمله توش میگه که دانش هر جای دنیا هست ما باید بریم به دستش بیاریم تا پایه های امپراتوری رو مستجکم کنیم… تو اسلام هم خیلی حرف از علم زده میشه که زیاد بازگو نشد.کشورهای قدرتمند جهان هم دارن به نوبه خودشون اسلام رو به نظرم پیاده میکنند رو خودشون حالا نه همشو.من فعلا درحد فهم خودم حرف زدم و دیدگاهمو نوشتم.نمیگم حتما درسته ولی فعلا شواهد داره اینا رو نشون میده..ولی از وضع خودتون که بهتر خبر دارین..خلاصه ممنون بابت وقت گذاشتن و نوشتن این مطلب.منبع مطلب از کجا هست؟
اون ها اگر از اسلام الگو برداری کردند تنها چیز های که علمی و سازگار با حقوق بشر بوده رو الگو برداری کردند نه هرچیزی که مال اسلام باشه اگر اونها میومدن همه چیزو از اسلام الگو برداری میکردند این قانون اسلام که دین از سیاست جدا نیست رو هم اجرا میکردند و خودشونو عقب مونده و بدبخت میکردند ولی اون ها از این دستور اسلام پیروی نکردند
ولی ما کورکورانه از دستورات اسلام پیروی میکنیم که همشون درست نیست مثل این یکی کردن دین و سیاست که باعث بدبختی است بعد چون اسلام گفته برید دنبال علم بگردیم یعنی غربی ها چون خودشون دنبال علمن ربطش میدی به اسلام میگی اون ها دنبال علم رفتن چون اسلام گفته غربی ها بخاطر علاقه خودشون دنبال علم رفتن ربطی به اسلام ندارد بعد تو میتونی مدرکی بیاری که ثابت کنی غربی ها از اسلام الگو برداری کردند آیا غربی ها دستور اسلام که میگه حجاب داشته باش رو رعایت میکنند،ایا آنها موافق یکی کردن دین با سیاست هستند آیا قوانین غربی ها منشأ اسلامی دارد که آنها از اسلام الگو برداری کردند
خواهش مندم روی حرفی که میزنید اندکی فکر کنید
در جواب حغ باید بگم کتاب ابن سینا پزشک مسلمان حدود سه قرن در اروپا تدریس میشد . زکریای رازی کاشف الکل مسلمان بود ، ابن حیان ریاضی دان ایرانی و مسلمان بود … بهتره بدونید اسلام ریشه علم را آورده اما مسلمان ها در ایران خیلی فرصت نیافتند روی علوم کار کنند … به علت جنگ های داخلی و خارجی مداوم
در جواب حغ باید بگم کتاب ابن سینا پزشک مسلمان حدود سه قرن در اروپا تدریس میشد . زکریای رازی کاشف الکل مسلمان بود ، ابن حیان ریاضی دان ایرانی و مسلمان بود … بهتره بدونید اسلام ریشه علم را آورده اما مسلمان ها در ایران خیلی فرصت نیافتند روی علوم کار کنند … به علت جنگ های داخلی و خارجی مداوم . ضمن اینکه باید گفت برو لطفا تاریخ بخوان اولین شیمیدان ، ریاضی دان ، فیزیک دان و … اینها همه شاگردان امام صادق بودند …. هزاران سال پیش از گالیله و علمای غرب زمین .
در جواب حغ باید بگم کتاب ابن سینا پزشک مسلمان حدود سه قرن در اروپا تدریس میشد . زکریای رازی کاشف الکل مسلمان بود ، ابن حیان ریاضی دان ایرانی و مسلمان بود … بهتره بدونید اسلام ریشه علم را آورده اما مسلمان ها در ایران خیلی فرصت نیافتند روی علوم کار کنند … به علت جنگ های داخلی و خارجی مداوم . ضمن اینکه باید گفت برو لطفا تاریخ بخوان اولین شیمیدان ، ریاضی دان ، فیزیک دان و … اینها همه شاگردان امام صادق بودند …. هزاران سال پیش از گالیله و علمای غرب زمین .اینکه تاریخ ندانم خوب هر نظری را میدهم
بر اساس مطالعاتی که تا به امروز داشتم به این نتیجه رسیدم که پیشرفت کشور های دیگر به دلیل تجارت گسترده و خودکفایی و استقلال و بهره بردن از تجربیات دیگر کشور ها و دلایل دیگری بوده و کشور ایران هم تا به امروز پیشرفت خوبی داشته و انشاالله هر روز بیشتر و بهتر توسعه و پیشرفت خواهد کرد.
اینکه بعضی از دوستان علت پیشرفت بعضی کشور هارو بی دینی و جدا کردن دین از سیاست و حکومت می دانند..من را متعجب می کند..
این کاملا اشتباه است که شما نسبت به دین و آن هم دین اسلام که کامل ترین دین است چنین دیدگاه منفی و کوته بینی دارید ..
دین اسلام و اهل بیت و پیامبران بهترین شیوه زندگی و کامل ترین شیوه حکومت داری و سیاست گذاری را به ما آموزش دادند و ما را به سمت پیشرفتی واقعی و غیر قابل انکار جلو بردند.
شما با مطالعه تاریخ اسلام و تاریخ پیامبر اکرم محمد (ص) حتما متوجه خواهید شد که آنها چقدر پیشرفته تر و زیباتر حکومت می کردند و با بهره بردن از اسلام به شیوه درست، سیاست گذاری کردند و حکومت پابرجایی تشکیل دادند که تا به امروز حفظ شده و آثار و برکات آن قابل رویت است . حتی با خواندن تاریخ دیگر کشور ها هم پی خواهید برد که آنها بسیار از اسلام الگو برداری کردند و از منفعت های آن به نفع خودشان استفاده کردند. آنها با به کار گرفتن واقعی بخش کوچکی از دستورات اسلام ، پیشرفت قابل توجهی داشتند و این را مدیون علم و آگاهی و دانش پیامبران و امامان و علما و دانشمندان ما هستند .
اما اشکال ما این است که ما دستورات و علمی که اسلام و امامان در اختیار ما گذاشته اند را به کار نمی گیریم و از آن در زندگی روزمره بهره نمیبریم و خیال می کنیم که اسلام ما را محدود می کند و مانع ما می شود ، در صورتی که هر چه داریم و هر پیشرفت و علمی که بدست آورده ایم از برکت دانشمندان مسلمان و شیعه است که از امامان و قرآن و دین اسلام بهره برده اند و جمهوری اسلامی ایران را تا به امروز حفظ کرده و به جلو برده اند.
جناب سلام اون دانشمندان ایرانی که گفتی بازخورد ایرانی بودن آنهاست نه مسلمان و شیعه بودن پس چرا توی کشورهایی که مهد اسلام یا تشییع مثل عربستان و عراق اینهمه دانشمند و فرهیخته نبوده
برعکس از زمانی که دین و مذهب به طور افراطی وارد ایران شد رشد علمی و فرهنگی هم کم شد
در جواب محمدامین بگم که دانشمندهایی که گفتی نتیجه توانمندی ایرانی هاست نه اسلام مگه نه چرا توی کشورهای غربی که مهد اسلام بود دانشمندی نبود در ضمن همین دانشمندهایی که گفتی با دین و مذهب رابطه خوبی نداشتن به خصوص رازی و پورسینا
ببخشید میخواستم بنویسم عربی نه غربی
چند سال پس از گام گذاشتن ژاپن توی مسیر پیشرفت ، ایران هم راه پیشرفت رو در پیش گرفت ولی افسوس که حوادث سال ۵۷ جلوی این پیشرفت رو گرفت مگه نه شاید الان ایران توی آسیا پشت سر ژاپن بود
باید گفت شانس آوردن که اعراب به ژاپن نرسیدن .