خلاصه کتاب سلطه شانس بر زندگی
رویدادهایی که در دنیا اتفاق میافتن نظم مشخصی ندارن. و این احتمالا برخلاف چیزیه که تصور میکنیم یا دوست داریم که تصور کنیم. ذهن ما طوری کار میکنه که برای هر اتفاق دنبال یک دلیل مشخص میگرده. در نتیجه کنار آمدن با این واقعیت که عوامل ظاهراً بیربط یا متنوع و متعدد و تصادفی روی یک اتفاق اثر میگذارند خیلی برامون سخته. حرف نویسنده کتاب سلطه شانس بر زندگی اینه که این اتفاقهای تصادفی، اتفاقهایی که نمیتونیم مستقیم و خطی رابطهی علی و معلولی رو درشون مشخص کنیم نه فقط در دنیا وجود داره بلکه بخش قابل ملاحظهای از زندگی هر روزهی ما تحت تاثیر همین رویدادهاست.
چرا کتاب سلطه شانس بر زندگی را پیشنهاد میکنیم؟
هر تصمیمی که میگیریم تاثیر زیادی میذاره روی زندگیمون. ما معمولا فکر میکنیم که تصمیمهای مهم رو داریم با نهایت دقت و وسواس و ارزیاب اتفاقهای مختلف میگیریم، اما چیزی که حواسمون بهش نیست نقش پررنگ احتمالات و شانس توی اتفاقهاییه که پیش میآد. درک نادرست ما از احتمالات و رویدادهای تصادفی میتونه باعث اشتباههای پرهزینهای بشه.
نویسنده کتاب سلطه شانس بر زندگی کیست؟
لئونارد ملودینو فیزیکدان نظری و نویسندهاس. سال ۱۹۸۱ در رشتهی فیزیک نظری از دانشگاه کالیفرنیا دکترا گرفته. تا حالا ۹ کتاب بزرگسال نوشته که پنج تاشون کتابهای عمومی بودن و ۴ تا از کتابهاش تخصصی هستن. هر پنج کتاب عمومیش پر مخاطب بودن و استقبال خوبی از کتابهاش شده. بعضی از این کتابهارو با همکاری نویسندگان دیگهای مثل دیپاک چوپرا و استیون هاوکینگ نوشته. ملودینو دو کتاب هم برای کودکان داره.
سال ۲۰۰۸ CSICOP که به نام کمیتهٔ تحقیقات علمی بر روی ادعاهای فراطبیعی شناخته میشه جایزه تفکر انتقادی رو داد به ملودینو برای کتاب سلطه شانس بر زندگی.
بهبه!☘️👍
بر “گرامی گروه” بی پلاس و چنل بی، درود و بیکران درود…
لطفاً،
بررسی کنید، که اگر مناسب حال و هوا و روال برنامه ارزشمندتان باشد ، خلاصه خوانی کتاب <> ، اثر بارت کاسکو، از شاگردان پروفسور “زاده” و یا هر کتاب جذاب دیگر با موضوع ” فازی” را در برنامه خود بگنجانید.
همواره پیروز باشید و سرفراز.
پس میشه اینطور نتیجه گرفت که زندگی همه ماها چه موفقیت چه غیر از اون نتیجه ترکیبی از تصمیمات و شانس هستن،که اگر واقعا به دنبال سرمنشا تصمیات مون باشیم و اینکه چه چیزه هایی باعث شدن انگیزه این تصمیم در ما وجود داشته باشه یا به وجود بیاد به شانس میرسیم.پس همه چیز شانسیه همه اونایی هم که موفق شدن شانسی بودن ، چون اگر ما هم جای اون ها میبودیم و همون مسیر رو میرفتیم !
من خیلی وقته دارم به این موضوع فکر میکنم و ذهن من رو خیلی درگیر کرده، اگر گذاره ای دارید که این استدلال من رو نقض کنه ممنون میشم جواب بدید
جناب آقای کاظمی عزیز : با سلام
به نظر من تنها تلاش و مسیر درست نمیتواند تضمینی برای موفقیت باشه و شانس و محیط و موقعیت حتما مهم هستند ، البته خود تصمیمهای درست و غلط نیز تابع شرایط هست و در نهایت از لحاظ آماری میشه گفت : « شایسته است هر شخص در حوزه خودش عملکرد بهتری داشته باشه » و برای نتیجه دلخواه هیچگاه هیچ تضمینی وجود نداره
این کتاب در مورد شانس در جامعه است نه شانس یک فرد
و احتمال رو در جامعه نشون میده
حالا اون که شانس بیشتری داره چی
مثلا بعضی ها همیشه شانس میارن
شانس تنها متوجه ذهن آماده است. (لویی پاستور) به عبارتی شما باید با پشتکار همه درها را باز کنید که شانس پشت در نمونه (جمله دوم از خودم وبرگرفته از ضرب المثل فارسی)
سلام
به نظر من زندگی مثل بازی تخته نرد هست هم مهارت شرطه و هم شانس (اعدادمهره تاس)
اما ایکاش شبیه بازی شطرنج بود و شانس دخالت نداشت و عرصه هر کس مشخص میشد که ای ن به عدالت نزدیکتر بود
کاش یکم در مورد اون مثال جایزه ماشین و سیب زمینی و احتمال دو تا دختر داشتن خانواده که یک سوم می شد بیشتر توضیح میدادین ، من واقعا هر چی سعی کردم متوجه دلیلش نشدم
از این نویسنده بعید است که درباره احتمال دو دختر، چنین تحلیلی داشته باشد. درواقع، احتمال دختر دوم مستقل از فرزندان قبلی است. در علم آمار و احتمال مثالی هست که اگر در پرتاب سکه، شما ده بار هم پشت سرهم خط بیاورید، دفعه یازدهم باز هم احتمال خط آمدن 50% است چون آمدن شیر یا آمدن خط مستقل از دفعات قبل است و سکه حافظه ندارد که بداند دفعات قبل شیر آورده بوده یا خط تا طوری حرکت کند که احتمالش را متناسب با آن تنظیم کند. البته به صورت آماری، در ده بار پرتاب سکه، تعداد شیر ها با تعداد خط ها تقریبا برابر است ولی این ربطی به آزمایش بالا ندارد و همچنان احتمال خط یا شیر بودن در هر بار پرتاب سکه برابر است. مسئله فرزند دوم هم همین طور است و بار دوم احتمال دختر بودن 50% است.
سلام دوست عزیز، من خودِ کتاب رو نخوندم ولی اون بخش از پادکست رو که راجع به این مسئله توضیح میداد، یاد دروس دانشگاه افتادم. مبحث “احتمال شرطی” در دروسی مثل مبانی احتمال پیشرفته تو رشته های مهندسی صنایع و علوم ریاضی مطرح شده. در پاسخ به آقا مرتضی باید بگم که “مستقل بودن انجام هر آزمایش در مبانی احتمال، متفاوت با شرطی بودن وقوع یک رخداده، چون اینجا با چند زوج مرتب از نتایج سر و کار دارید”
برای اینکه چطور احتمال یک سوم به دو سوم خواهد شد (نه 50-50) پیشنهاد میکنم درخصوص «مسئله مونتی هال» یک تحقیق بکنید.
یک مسئله خیلی مشهور جهانی هست که خیلی گسترده روش کار شده و نشون میده چطور برعکس تصور عموم احتمال 50-50 نیست.
با سلام و احترام به همه دوستان عزیز
من دکتری مهندسی برق (مخابرات سیستم) دارم که دروس ریاضی بسیاری در زمینه آمار و احتمال و پدیدههای تصادفی و … که پایه مخابرات سیستم هستند گذروندم و سالها متمادی در همین زمینه تجربه کاری دارم. به نظرم آقا مرتضی کاملا درست اشاره کردن و بیانشون کاملا صحیحه.
به امیرخان عزیزم عرض میکنم که وقتی رویدادها از هم مستقل هستند معنیش همینه که احتمال شرطی با غیر شرطیشون برابره، یعنی فرقی نمیکنه که مشروط به رویداد دیگهای بشن، که جنسیت فرزند از همین نوعه. اشتباه نویسنده کتاب اینه که ترتیب رو در رویداد “دختر-پسر” و “پسر-دختر” در نظر گرفته ولی با همین روال باید دو بار “دختر-دختر” رو در نظر میگرفت که این کار رو نکرده!
در مورد مسئله مسابقه و سه تا در و یه ماشین و دو گونی سیبزمینی هم داستان همین جوره و نویسنده کاملا اشتباه کرده، حتی اگه از 1000 تا در 998تاش باز بشه احتمال برنده شدن از نظر ریاضی هیچ تغییری نمیکنه! اتفاقا اگه از نظر اجتماعی موضوع مایل نبودن مجری مسابقه به برنده شدن شما رو به ماجرا اضافه کنیم نباید هرگز تصمیمتون رو عوض کنین!
به نظرم سیمکشیای مغز نویسنده کتاب مشکل داشته… 🙂
اول اینکه خیلی ممنون از پادکست های عالی و ویدیو های بی نظیر.
من هم این اپیزود رو تازه گوش کردم. کاملا درسته. از نظر ریاضی هر سه مثال غلط بودند.
آبکی بود
ضمن تشکر از زحمات شما
تعدادی از اپیزودهای قدیمی قابل پخش یا دانلود نیست
لطفا بررسی بفرمایید
متشکرم
درود
لطفا موضوع کتاب و پادکست رو مشخص کنید در توضیحات.
مثلا انگیزشی، تاریخی، علمی، …
باتشکر
نظر بنده در مورد کتاب و نحوه تحلیل نیست که مثل همیشه اقای بندری خوب بود. البته با وجود اینکه مطالبش به نحوی در پادکست های دیگه به صورت ساده تر و قشنگ تر گفته شده بود.
نظر بنده در مورد تبلیغاتی بود که شد و ما به حرف اقای بندری عزیز به گروه مشاوره سیمیاروم اعتماد کردیم و مبلغی رو برای سه جلسه پرداخت کردیم.
اول اینکه جلسه لغو شده بود از دکتری که من باهاش از یه هفته قبل هماهنگ شده بودم و از کارم مرخصی ساعتی گرفته بودم و به من هیچ اطلاعی نداده بودن. همینطور پشت لپ تاپ نشسته بودم و منتظر که بلاخره مسیج به دکتر دادم و ایشون گفتن به خاطر هزینه پایین که از اول هم نمیدونستن (ایشون هم خارج از ایران بودن) من دیگه همکاری نمیکنم. خیلی جالب بود برای من که یه موسسه با این همه تبلیغات حتی به اساسی ترین مسئله ممکن که هزینه هر جلسه باشه با دکترهاش به نتیجه نرسیده باشه.
پول سه جلسه رو که پس ندادن (که خوب خیلی از ایران بعید نیست) .
تو گوگل هم که میخواستم نظر بدم دیدم سیمیا روم اول گل فروشی بوده بعد موسسه مشاوره شده.
آقای بندری اگه نظرات رو میخونید لطفا موارد اینطور رو که ما به خاطر زندگی نکردن تو ایران و اعتمادمون به شما هزینه ی سنگین تری پس میدیم (تا مثلا یه شکلات گالاردو بخری و بد از آب دربیاد) رو تبلیغ نکنین.
من این کامنتم رو برای تصحیح یه قسمت از کامنت قبلی میگذارم چون نتونستم ادیت کنم. سیمیاروم کل مبلغ رو در صورت اینکه خوشتون نیومد از درمانگر بهتون پس میده. اگر با پی پل پرداخت کردین کل مبلغ به حسابتون واریز میشه.
درود بر شما..
عالی هستید،
قصه شب ما شدید..ارامش دهنده قبل خواب و فرار از افکار و سیراب کردن روح کنجکاو…
لطفا پادکستهای تاریخی، بیشتر بزارید لطفاااا🙏
عالی بودش
دمتون گرم
سلام می کنم به عوامل عزیز و محترم بی پلاس
لطفا در قسمت از کجا بخریم نام کتاب و انتشاراتی و شیوه های خرید کتاب رو هم قرار بدین
سلام
ناشر کتاب رو معرفی می کنید؟
عالی بود میخوام بخونمش
کتاب «سلطه شانس بر زندگی» حرفهای خوبی می زند از جمله اینکه باید دانشمان را در احتمالات افزایش دهیم و در زندگی به دردمان می خورد. اما اثری که در خواننده و حتی روی یک جامعه می گذارد بسیار می تواند مخرب و مخدر باشد. حرف اصلی کتاب این است که دائم به دنبال علت منطقی وقایع خوب یا بد نگردید. خیلی از اوقات موضوع تنها بدشانسی یا خوش شانسی است. بعضی وقت ها واقعا هم همین طور است اما این کتاب در این باره خیلی تند می رود به گونه ای که خواننده بعد از خواندن این کتاب، دیگر نیازی به تجربه کردن و یاد گرفتن از موفقیت ها وشکست های خود و دیگران نمی بیند، چون به قول این کتاب، شانس یا پیچیده بودن پدیده های عالم قابل تحلیل و تجربه اندوزی نیست. پس چرا زحمت فکر کردن و تحلیل بیخود را به خود بدهم.
مثال های کتاب درباره مدیرعامل یا مربی ناموفق هم جالب است. می گوید خیلی اوقات آنها را مقصر شکست می دانیم در حالی که آنها فقط بدشانس بوده اند. فرض کنیم مسئولان یک کشور فرضی همه معتقد به این کتاب باشند. در این صورت، شایسته سالاری در این جامعه رنگ می بازد. مثلا من می توانم فرزندان خودم را بر مسئولیت های مهم بگمارم یا مربی تیم ملی کنم، چون شانس عامل موفقیت است. اگر هم (به دلیل ندانم کاری) خرابی به بار آورد، اشکالی ندارد، این بار بدشانسی آورده؛ دفعه بعد انشاءالله درست می شود.
اشکال دیگری که این کتاب می تواند در جامعه ایجاد کند، خمودی است. جامعه ای که به شانس اهمیتی بیش از حد قائل شود، دانشمند بار نمی آورد و پس از مدتی به انحطاط کشیده می شود. اصلا تعلیم و تربیت بی معنی می شود. وقتی که مربی و معلم خوب تاثیری تقریبا یکسان با مربی و معلم بد داشته باشد، اصلا چرا باید در بهبود سیستم آموزشی تلاش کرد؟
می گوید جهان را نباید به شکل یک سیستم هدفمند و دارای نظم دانست والا در تصمیم گیری هایمان در زندگی دچار اشتباه می شویم. خوشبختانه دانشمندان گوششان به این حرف ها بدهکار نیست و کار خودشان را می کنند والا پیشرفت های بشر در درک نظم موجود در طبیعت و به کارگیری قوانین آن را شاهد نبودیم. مثلا پژوهشگری که در کشف دارو برای یک بیماری تلاش می کند، به طور ضمنی به این پیش فرض معتقد است که «اگر بیماری ای وجود دارد حتما در خود این طبیعت درمانی هم برای آن وجود دارد». اگر این اعتقاد را نداشته باشد، با اولین شکست ها در آزمایش ها، انگیزه و امیدش را از دست می دهد.
نویسنده مدام تاکید می کند که ما بسیاری از اوقات دنبال نظم و الگو در داده ها می گردیم در حالی که این الگوها ناشی از توهم ماست. برای تاثیرگذار کردن حرفش هم تکرار می کند که پذیرش این واقعیت سخت ولی واقعیت را باید قبول کرد. به عنوان کسی که سال هاست در رشته کامپیوتر فعالیت داشته ام، می گویم که اتفاقا پیشرفتهای اخیر در زمینه هوش مصنوعی و علم داده کاوی، ناشی از همین الگویابی در داده ها بوده است. دانشمندان علم داده با کمک کامپیوتر، حتی در داده هایی که به نظر کاملا تصادفی هستند، اطلاعات ذی قیمتی پیدا می کنند که پیش بینی پدیده ها را بسیار آسان تر انجام می دهند. (در حالی که نویسنده طوری بیان می کند که گویی پیش بینی هیچ پدیده ای در طبیعت به این پیچیدگی برای بشر ممکن نیست). اصولا کار علم کشف نظام در طبیعت و به کارگیری این نظم برای بهبود زندگی (فناوری) است.
به نظر من این کتاب را باید بااحتیاط و نقادانه خواند والا در تصمیم گیری هایمان در زندگی اشتباهات جبران ناپذیری، هم از بعد فردی و هم اجتماعی) می شویم.
موافقم
بسیار عالی و منطقی
بنظرم باید وسط این دو باشیم
کاملا درسته
متشکرم بابت نقد دقیق و آگاهانه و اشاره به جا و درستتون .
با سلام و تشکر از اقای بندری بابت پادکست سلطه شانس بر زندگی…من کتاب رو نخوندم ولی حس خوبی از محتویات پادکست کتاب نگرفتم ما به واسطه انسان بودن کنترلی بر بسیاری از حوادث و اتفاقات اطرافمون نداریم و اعتقاد به شانس و احتمالات در زندگی به نظرم میتونه مخرب باشه چون عملا از کنترل ما خارجه…به نظرم الگوپذیری و نظم برای زندگی لازم و ضروریه ولی فراموش نکنیم که همیشه درصدی شانس در تمام اتفاقات وجود داره در غیر این صورت انگیزه ای برای تلاش و سختی در زندگی نخواهیم داشت …البته نمیدونم شاید من محتویات کتاب رو خوب درک نکردم
سلام پادکست خوبی بود تصمیم گرفتم توی سایت خودتون دنبال کنم
علی آقا از زحمت شما در مطالعات ،نشر و آگاهی بخشی اینگونه مطالب کاربردی به نوبه هم خودم بسیار سپاسگزارم بسیار پادکست جالبی بود
جناب بندری از زحمت شما در مطالعات ،نشر و آگاهی بخشی اینگونه مطالب کاربردی به نوبه هم خودم بسیار سپاسگزارم بسیار پادکست جالبی بود
واقعاً ممنون از زحمات شما عزیزان
خیلی خوب و مفیدید
دمتون حقیقتاً گرم
So nice
در مورد احتمال فکر میکنم نویسنده منظورش حدس ماست از وقایعی که از قبل اتفاق افتادن و ما با توجه به شواهد, باید نزدیک ترین انتخابو داشته باشیم. بنابراین محاسبات درستن(بجز تعداد افرادیکه یک روز متولد شدن). اگه برای احتمال وقایعی که هنوز اتفاق نیفتادن قرار باشه تصمیم بگیریم, این جوری محاسبه نمیکنیم.
اداره نمیشه غلط هست
در فارسی فعل استمراری منفی نداریم
بهتره بگیم نمی شود
خیلی مخالفم با نظر این کتاب . نمیدونم چرا تو روانشناسی مدرن انقدر تاکید میکنند بشر برای زندگی در دنیای امروز ساخته نشده . خودشونو پاره کردن انقدر اصرار کردن مغز ما همونیه که تو دوران انسان های اولیه بوده و مکانیزماش همونه و فلان . این نهایتا یه نظریه است دوستان، انقدر بر اساس این نظریه « حقیقت» پخش نکنید !
سلام و عرض ادب،
من وحید هستم و میخواستم ازتون اجازه انتشار اپیزودهای خلاصه کتابها رو بگیرم.
من در منطقه San Francisco Bay Area زندگی میکنم و داریم در بیزنسهای محلی (مثل سوپرمارکتها، مطب ها، کافی شاپهای ایرانی منطقه) یه سری Digital Display نصب میکنیم و برای بخشی از محتوایی که نمایش میدیم، دوست دارم خلاصه کتابهای سایت شما رو با لینک به اپیزود معرفی کنم (با توجه به علاقه شخصی خودم).
همچنین خیلی هم کنجکاو هستم که آمار افرادی که از این طریق جذب سایت شما می شن رو هم اندازه بگیرم.
ممنون میشم اگر نظرتون رو در این مورد به من اعلام کنین.
خیلی ممنون
وحید
خیلی ممنون از پادکست های عالی تون ولی من با این نظریه کاملا مخالف هستم و به نظر من اساس دنیا بیشتر با نظریهی جبرگرایی (نظریه اسپینوزا) جور درمیاد، تمامی اتفاقات که به نظر ما شانس میاد به علت اتفاقات کوچک و بزرگی هستن که در گذشته رخ داده، تو این دنیایی که با این نظم ساخته شده نمیشه گفت اتفاقات همین طوری شانسی هستن، حتی بال زدن یک پروانه هم روی حوادث تاثیر میذاره .
در میان موجودات دنیا انسانها را باید به سه دسته تقسیم بندی کرد یک دسته آدمهایی که همه اتفاقات دور و برشون همیشه به نفعشون تمام میشه دسته دوم کسایی هستند که می تونن با تلاش و کوشش رفاه رو به زندگیشون وارد کنند و دسته سوم گروهی هستند که هیچ کاری نمی تونه اونها رو از غرق شدن نجات بده که گروه استثنا هستند که البته وجود هم دارن و انکارشون غیر منصفانه هستش مثلا در کشور آمریکا یه گروه کوچک ایرلندی هست
که حتما باید از میان خودشون یه دختر انتخاب کنند و در یه زمان مشخص آتیشش بزنن تا یک سال یا چند سال بتونن زندگی کنند چون اگه این کار رو انجام ندند اگه کشاورزی کنند هیچ گیاهی در مزارعشون سبز نمیشه و همیشه کارهاشون خراب میشه و به نتیجه نمیرسه البته این گروه کوچک ایرلندی به خاطر این نقیصه سعی میکنن با هیچ کس ارتباط نداشته باشند مگر به خاطر امورات مالی و بسیار محدود تا رازشون فاش نشه و مورد قضاوت مردم قرار نگیرند میشه گفت از بازماندگان ایوب پیامبر هستند خوب اینجا موضوع گروه استثنا مشخص و عامل شانس هم مشخص شد البته انسانهای عادی و خوش اقبال به شانس اعتقادی ندارن چون انسانهای همیشه سالم هم از نعمت سلامتی بی خبرند
بنظر من این کتاب خوبیه . اما نکته ای که باید در نظر گرفت اینکه بشدت تجزیه و تحلیل درست می تونه کمک کننده باشه و اثر شانسو کم کنه برای همین شرکت های بزرگ متخصصین عالی دارن و همیشه پیشرفت صعودی دارند. بنده به شخصه وقتی شیریاخط بازی می کنم معمولا با بچه ها یا منچ سعی می کنم دستم را با یک ارتفاع مشخصی از زمین بالا بیارم و سرعت انداختن رو هم به صورت مداوم آزمایش می کنم اگر خوب اومد دیگه با همون ارتفاع و همون سرعت می ندازم . نکته اینکه من نسبت به رقیبام یعنی بچه ها سر تر بودم. البته با توجه که بوه بودن. اما من خوشم اومد از این کتاب احتمالات که ما پیش بینی نمی کنیم واقعت بشدت از اینها در تصمیم گیری ضربه می خوریم و همین باعث موفق نشدنمونه. آفرین بر گروه بی پلاس و کانال یوتیوب خوبتون.🌹❤️❤️❤️
بنظر من این کتاب خوبیه . اما نکته ای که باید در نظر گرفت اینکه بشدت تجزیه و تحلیل درست می تونه کمک کننده باشه و اثر شانسو کم کنه برای همین شرکت های بزرگ متخصصین عالی دارن و همیشه پیشرفت صعودی دارند. بنده به شخصه وقتی شیریاخط بازی می کنم معمولا با بچه ها یا منچ سعی می کنم دستم را با یک ارتفاع مشخصی از زمین بالا بیارم و سرعت انداختن رو هم به صورت مداوم آزمایش می کنم اگر خوب اومد دیگه با همون ارتفاع و همون سرعت می ندازم (البته این کار هم برای خط یا شیر هر دو جداگانه صورت می گیرد. و من معمولا می دونم با چه سرعتی و چه اتفاعی بندازم احتمال شیر بیشتره یا خط بیشتره.). نکته اینکه من نسبت به رقیبام یعنی بچه ها سر تر بودم. البته با توجه که بوه بودن. اما من خوشم اومد از این کتاب احتمالات که ما پیش بینی نمی کنیم واقعت بشدت از اینها در تصمیم گیری ضربه می خوریم و همین باعث موفق نشدنمونه. آفرین بر گروه بی پلاس و کانال یوتیوب خوبتون.🌹❤️❤️❤️