جرمی ریفکین در کتاب «هزینه نهایی صفر» که خلاصهاش را در اپیزود ۵۳ پادکست بیپلاس شنیدیم ایدههایی در مورد تغییر و تحول بنیادین در نظام اقتصادی مطرح میکند. در ادامه سعی میکنم با مروری بر کارنامه و دیدگاههای وی، آنها را از جنبههای مختلف مورد نقد قرار دهم.
نویسنده: بشیر جاویدنیا
جرمی ریفکین تولید کننده ایدههای اشتباه!
ریفکین نمونه روشنی از افرادی است که میتوان نام کارآفرین سیاستگذاری۱ بر آنها گذاشت. او مرتبا ایدههای اشتباه تولید میکند اما ایدههایش مورد استقبال بروکراتها و سیاستمداران قرار میگیرد زیرا به آنها امکان میدهد تا اختیارات خود را گسترش دهند و به بهانه فراهم کردن یک گذار آرام و بیدغدغه به سمت آرمانشهر وعده داده شده، قدرت بیشتری طلب کنند. برای دههها ریفکین با ترکیبی از آرمانشهرگرایی فناورانه۲ و در عین حال فناوریهراسی، شبهعلم و نظریات ضدسرمایهداری پیشبینیهای متعددی در مورد تحولات بنیادین در نظام اجتماعی – اقتصادی انجام داده و از این راه برای خودش اعتبار زیادی خریده است. وبسایت ریفکین ادعا میکند که او هم اکنون «پرخوانندهترین ستوننویس جهان» است.
ریفکین هر چند سال یک کتاب منتشر میکند (۲۳ کتاب تا زمان نوشتن این مطلب) و در آن پیشبینی میکند که کل دنیا قرار است به طرز وسیع و عمیقی متحول شود. سپس تور معرفی کتابش را در کشورهای مختلف برگزار میکند و بعد از پایان تور مشغول نوشتن کتاب بعدیش میشود تا یک تحول عظیم دیگر را پیشبینی کند.
ریفکین قبلا چه پیشبینیهایی کرده بود؟
اجازه بدهید چند تا از پیشبینیهای قبلی ریفکین را بررسی کنیم. در سال ۱۹۹۵ و در کتاب «پایانِ کار» ریفکین به سراغ احیای یک اشتباه رایج در زمینه آینده اشتغال رفت و پیشبینی کرد که ظهور فناوریهای جدید به زودی ما را به جایی میرساند که بخش عمدهای از جمعیت جهان شغل خود را از دست خواهند داد. البته اولین بار نیست که کسی چنین پیشبینی میکند و قطعا آخرین بار هم نخواهد بود. تقریبا هر بار که فناوری جدیدی به دنیا معرفی میشود (ماشین بخار، تراکتور، کامپیوتر، روباتیک و…) عدهای پیشبینی میکنند که با گسترش این فناوری افراد زیادی بیکار خواهند شد و دیگر نخواهند توانست شغلی پیدا کنند. اما تاریخ نشان داده که چنین نظریاتی بیشتر نشاندهنده ضعف تخیل پیشبینیکنندگان است تا واقعیت.
خلاصه کتاب هزینه نهایی صفر را بشنوید
چند سال بعد ریفکین پیشبینی کرد که محصولات غذایی تراریخته (دستکاری شده ژنتیکی) «بزرگترین شکست سرمایهداری در معرفی یک فناوری جدید به بازار» خواهد بود. برخلاف پیشبینی ریفکین، محصولات تراریخته موفقیت خوبی در بازار کسب کردند و به افزایش بازدهی کشاورزی و کاهش گرسنگی در نقاط مختلف جهان نیز کمک رساندند اما ریفکین و دیگر همفکرانش ساکت ننشستند و نقش مهمی در ایجاد وحشت از این محصولات و شکلگیری جنبشهای اجتماعی ضد-تراریخته ایفا کردند.
سپس ریفکین به «اقتصاد هیدروژنی» علاقمند شد و در سال ۲۰۰۲ کتابی نوشت که در آن ظهور یک شبکه جهانی انرژی برپایه هیدروژن را پیشبینی کرد که منجر به «دموکراتیک سازی انرژی» شده و جهان را متحول خواهد کرد. این پیشبینی هم با وجود تزریق میلیاردها دلار از طرف برخی دولتها برای حمایت از تحقیق و توسعه انرژی هیدروژنی تاکنون محقق نشده است. در کتاب بعدی، ریفکین به تعریف و تمجید از «رویای اروپایی» پرداخت و گفت که سوسیال دموکراسی اروپایی موفق خواهد شد «رویای آمریکایی» را شکست دهد. البته در سالهای بعد از این کتاب بحران بدهی در کشورهای اروپایی و تغییر سیاست آنها برای کاهش مخارج دولت و همچنین وقایعی چون برگزیت نشان داد که نمیتوانیم به اندازه ریفکین به «رویای اروپایی» خوشبین باشیم.
نسیم طالب چه توصیهای ممکن است برای ریفکین داشته باشد؟!
به نظر میرسد سرعت تحولات سیاسی و فناوری منجر شده که اشتباه بودن نظریات آقای ریفکین با سرعتی بیشتر هویدا شود. اما نتیجه همه این خطاهای قضاوت و پیشبینی چه بوده؟ ریفکین و شرکت مشاوره سیاستگذاریاش به عنوان مشاور آنگلا مرکل صدراعظم آلمان فعالیت میکند و حتی به اتحادیه اروپا هم مشاوره میدهد. اینجاست که خِرَد نسیم نیکولاس طالب در کتاب «پوست در بازی» برای تحلیل به کمک ما میآید: مادامی که بروکراتها و مشاورانشان به قول خودمان «ریش در گرو» یا به قول فرنگیها «پوست در بازی» ندارند و تصمیمات و پیشبینیهایشان تاثیری بر منافعشان ندارد نمیتوان توقع دیگری داشت. اگر میشد ریفکین را وادار کرد بر سر تحقق پیشبینیهایش شرطبندی کند شاید کمتر ایدههای بد تولید میکرد! خلاصه کتاب پوست در بازی نسیم طلب را در اپیزود ۳۳ پادکست بیپلاس شنیدیم.
خلاصه پوست در بازی نسیم طالب را بشنوید
ریفکین در کتاب جدیدش چه میگوید؟
در ادامه مسیر کتابهای قبلی، در کتاب «هزینه نهایی صفر» ترکیبی از یکسری مُدهای فناورانه جدید مثل اینترنت اشیا، پرینترهای ۳بعدی و پنلهای خورشیدی ریفکین را هیجانزده کرده و او را بر این داشته که مجددا افول سرمایهداری و ظهور نظام اقتصادی جدیدی را پیشبینی کند. ریفکین مثالهایی در مورد صفر یا تقریبا صفر شدن هزینه نهایی تولید در مورد برخی کالاها میزند و سپس ادعا میکند با استفاده از فناوریهای ذکر شده و البته کمی هم جادو و جنبل میتوان هزینه نهایی تولید «تقریبا همه چیز» را به «تقریبا صفر» رساند.
برای بررسی این ادعا اجازه بدهید کمی بیشتر با اقتصاد تولید آشنا شویم. هزینه تولید یک کالا را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
۱) هزینه ثابت که شامل هزینه مکان، ماشینآلات، ایدهها و سایر هزینههای لازم تا زمان تولید اولین محصول است
۲) هزینه متغیر که شامل هزینههایی است که برای تولید هر یک عدد محصول باید انجام شود که عمدتا شامل هزینه مواد اولیه، نیروی کار و انرژی است.
هزینه کل یک بنگاه اقتصادی از جمع هزینه ثابت و متغیر بدست میآید. علم اقتصاد به ما میگوید که بنگاه برای تصمیمگیری بهینه در مورد میزان تولیدی که سودش را حداکثر میکند نباید به هزینه کل یا هزینه متوسط توجه کند بلکه باید هزینه نهایی تولید محصول را در نظر بگیرد، یعنی هزینه اضافی تولید آخرین واحد محصول یا هزینهای که تولید یک واحد محصول بیشتر متوجه بنگاه میکند.
در یک بازار کاملا رقابتی – یعنی زمانی که تعداد خریداران و فروشندگان بسیار زیاد باشد و کالای مورد مبادله نیز یکسان یا مشابه باشد – فشار رقابت باعث میشود تا قیمت آنقدر کاهش پیدا کند تا به سطح هزینه نهایی برسد. طبیعتا وقتی قیمت با هزینه نهایی مساوی باشد سودی نصیب تولیدکننده نمیشود و بنابراین بنگاهها همواره تمایل دارند تا قیمت را بالاتر از هزینه نهایی نگه دارند. اما اگر رقابت زیاد باشد بنگاهها برای اینکه بتوانند محصولاتشان را به فروش برسانند ناچار خواهند بود قیمت را مرتبا کاهش دهند تا نهایتا به سطح هزینه نهایی برسد. دلیل اینکه قیمت کمتر از هزینه نهایی نمیشود این است که در این حالت بنگاه با فروش هر واحد محصول کمی ضرر خواهد کرد. در واقع عاقلانه نیست که بنگاه یک واحد اضافه کالا تولید کند و آن را با قیمتی کمتر از هزینه تولیدش به فروش برساند. بنابراین بنگاهها در قیمتهای کمتر از هزینه نهایی حاضر به تولید نخواهند بود و فشار رقابت میتواند نهایتا قیمت را تا سطح هزینه نهایی کاهش دهد.
چه اشکالهایی در استدلال ریفکین وجود دارد؟
اما برای اینکه قیمت مساوی با هزینه نهایی شود لازم است تا شرایط رقابتی که در بالا توصیف شد (تعداد زیاد خریدار و فروشنده + یکسان بودن محصول) وجود داشته باشد در حالی که این شرایط در بسیاری از بازارها و در مورد بسیاری از محصولات وجود ندارد. تمامی مثالهایی که ریفکین میزند از جنس کالاهای اطلاعاتی (information goods) هستند؛ مانند نرمافزار، کتاب و موسیقی. این درست است که هزینه نهایی تولید -یا دقیقتر بگوییم تکثیر- کالاهای اطلاعاتی تقریبا صفر است اما این دلیل نمیشود که تولیدکنندگان این کالاها مایل باشند آن را مجانی به بازار عرضه کنند.
در مورد کالاهای اطلاعاتی خصوصیت یکسان یا مشابه بودن کالا و همچنین زیاد بودن تعداد تولیدکننده وجود ندارد، بنابراین اساسا آن شرایط رقابتی که در تئوری اقتصادی از آن صحبت میشود در مورد آنها ایجاد نمیشود. اگر از دو فروشنده گندم یکی قیمت کمتری پیشنهاد بدهد میتواند تمامی مشتریان را به سمت خود جلب کند زیرا با کمی اغماض میتوان گفت که گندم با گندم فرقی ندارد. در چنین شرایطی همه تولیدکنندگان برای اینکه بتوانند مشتریان خود را حفظ کنند مجبور خواهند شد قیمت را کاهش دهند. اما این در مورد آلبوم موسیقی یا کتاب صادق نیست. اگر شما برای خرید آخرین آلبوم خواننده مورد علاقهتان به بازار بروید، اولا با یک انحصار در سمت تولید مواجه هستید یعنی فقط یک شرکت است که آن آلبوم را تولید و منتشر کرده است بنابراین رقابتی شکل نمیگیرد که موجب کاهش قیمت شود. ثانیا اگر فروشنده بگوید آلبوم دیگری را با نصف آن قیمت یا حتی مجانی به شما میفروشد شما قبول نخواهید کرد چون برخلاف گندم، آلبوم با آلبوم فرق دارد!
تصویری که ریفکین از کارکرد سرمایهداری و نظام تولید میسازد معوج است. او میگوید که بنگاهها همواره به دنبال کاهش هزینه نهایی هستند اما وقتی این هزینه نهایی صفر شود ناگاه سرمایهداری دچار بحران میشود زیرا دیگر نمیتواند سود کسب کند! ریفکین به سادگی تلاش بنگاه برای افزایش سود از طریق کاهش هزینه نهایی را با مفهوم قیمت که در بازار تعیین میشود خلط میکند و نتیجه میگیرد صفر شدن هزینه نهایی به معنای این است که کالا برای بنگاه مجانی تمام میشود و بنابراین باید حاضر باشد آن را مجانی در اختیار همه قرار دهد. اما هزینه نهایی صفر باعث نخواهد شد تا هزینههای ثابت از معادله خارج شوند. این نوع هزینه حتی برای کالاهای اطلاعاتی خالص هم میتواند بسیار زیاد باشد.
موسیقی مثال خوبی است: سازهای بسیار گران قیمت، دستمزد نوازندهها، حق تالیف سازنده و تنظیمکننده، تجهیزات ضبط و استودیو و انواع هزینههای ثابت و متغیر دیگر لازم است تا اولین کپی از یک آلبوم موسیقی ساخته شود. اگر درآمد حاصل از فروش آلبوم – یعنی قیمت ضرب در تعداد – نتواند کفاف این هزینهها را بدهد تولید موسیقی از نظر اقتصادی به صرفه نخواهد بود و نهایتا متوقف خواهد شد. اینکه برخی مردم (اعم از آماتور یا حرفهای) مایلند بعضی قطعات موسیقی که ساختهاند را به رایگان روی اینترنت منتشر کنند نمیتواند ما را به این نتیجه برساند که کل صنعت موسیقی میتواند اینگونه کار کند و ما به مرور وارد یک آرمانشهر اشتراکی خواهیم شد.
این تازه در مورد کالاهای اطلاعاتی است که واقعاً میتوانند هزینه نهایی نزدیک به صفر داشته باشند. در مورد بخش عمده کالاها و خدماتی که ما مصرف میکنیم هزینه نهایی صفر نیست و با داستانسرایی در مورد اینترنت اشیا و پرینترهای ۳بعدی نیز صفر نخواهد شد. اتفاقا میتوان نشان داد که هزینه نهایی در اغلب بنگاهها با افزایش میزان تولید افزایش مییابد. در اقتصاد خُرد اصلی به نام «قانون بازده نهایی نزولی»۳ وجود دارد که میگوید اگر میزان سرمایه (ماشینآلات و تجهیزات و…) ثابت باشد آنگاه با افزایش میزان تولید، هزینه نهایی افزایش خواهد یافت. مثلا یک نانوایی که در حال حاضر روزی هزار قرص نان تولید میکند اگر بخواهد در همان مکان و با همان تجهیزات صد قرص نان دیگر تولید کند هزینه تولید این صد قرص اضافی برایش بیشتر از هزینه تولید صد قرص قبلی خواهد بود. به عبارت دیگر هرچه بنگاه تعداد بیشتری محصول تولید کند هزینه تولید آخرین واحد بیشتر خواهد شد.
در قسمت دوم این پست، سه مغالطهی دیگر آقای ریفکین را بررسی میکنم.
—-
برای نوشتن این مطلب از این منابع کمک گرفتم:
- اشتباههای جرمی ریفکین دربارهی سرمایهداری، کاپیتالیسم و اینترنت چیزها
- جرمی ریفکین غلط اندر غلط
- جرمی ریفکین همه چیز را اشتباه میفهمد
- تصویر یادداشت را از سایت it.cointelegraph برداشتهام.
[۱] Policy entrepreneur
[۲] Technological utopianism
[۳] The law of diminishing marginal return