تاریخ هند از اول

تاریخ هند، یکی از قدیمی‌ترین تمدن‌های بشری با خیلی از چیزهایی که ریشه‌های شرایط امروزش هستند.

تاریخ هند پیش از گورکانیان تا گاندی

نویسنده: آمنه محمدی، علی بندری

هند کشوریه که در جنگ‌های جهانی اول و دوم مشارکت میلیونی داشت. مشارکت نه به میل خودش بلکه اتوماتیک. چون بخشی از امپراطوری انگلستان حساب می‌شدن و باید سرباز می‌فرستادن برای جنگی که انگلیس داشت توش می‌جنگید با آلمان. آخرش هم معلوم نیست اگر جنگ جهانی نبود که انگلیس رو اینقدر ضعیف کنه، کی می‌تونست مستقل بشه هند.

هند و پاکستان متولد شدند

انگلیس جنگ رو برد ولی دیگه اون چیزی که ازش مونده بود توان مستعمره‌داری در اطراف دنیا نداشت دنیا هم عوض شده بود. صدای استقلال طلبی هندی‌ها هم مثل تقریبا همه ۱۰۰ سال پیشش بلند بود و هند در نیمه قرن بیستم کشور مستقلی شد. یعنی در ۱۹۴۷ دو کشور مستقل تازه در نقشه دنیا و غرب آسیا متولد شدن. پاکستان و هند.

 

تاریخ غنی هند

پاکستان حالا کاملا تازه بود. یعنی از دل هند در اومد. اما هند درسته استقلالش تازه بود ولی اون شبه قاره عظیم قرن‌ها و هزاره‌هاست که هست. و تاریخ هند هم بسیار غنیه. هم امپراطوری‌های بزرگ و قدرتمندی داشته هم مشارکت مهمی داشته در ساختن فرهنگ مشترک بشری. دین‌هایی مثل بودایی و هندو اینها همینجا شکل گرفتن. سنت‌های فلسفی و معنوی هندی خیلی نقش داشتن در شکل دادن نگاه بشر به دنیا. واسه همین برای همه دنیا جای جالبیه هند.

برای همه جالبه برای ما در ایران هم مضاعف جالبه. قرن‌ها همسایه‌ی ایران بوده هند و هم رابطه‌ی تجاری و سیاسی داشتن هم جنگ و اشغال هم تبادلات فرهنگی زیاد. در طول دوره مدرن و همین قرن بیستم هم رابطه جالبی بوده بینشون. از یه طرف رقابت منطقه‌ایه گاهی در زمین افغانستان و پاکستان از یه طرف روابط تجاری و مشارکت‌های سیاسی مثلا در تاسیس جنبش غیر متعهدها که هند و ایران هر دو از بنیانگذارانش بودن. کشورهایی که در جنگ سرد می‌خواستن نه به بلوک شرق متعهد باشن نه به آمریکا.

می‌خوایم نگاهی بکنیم به تاریخ هند. این نگاه اولمونه. می‌خوایم ببینیم در نیم ساعت، ۴۰ دقیقه، چقدر می‌شه از تاریخ این سرزمین یاد گرفت. می‌خوایم داستان این چند هزار سال و این یک میلیارد و چند صد میلیون نفر جمعیت و این هفتاد و دو ملت چیه. هفتاد و دو ملت نه هفتاد و دو مذهب.

 

جغرافیای هند

هند رو روی نقشه دقت کردین بهش تا حالا؟ شبه قاره‌‌ای عظیم از سه طرف در محاصره‌ی کوه و دریا. تماس‌های اولیه هند با جهان خارج هم عمدتا از شمال غربی و شمال شرقی بوده. چرا؟ رو نقشه ببینیم معلومه چرا. چون از بقیه طرف‌ها یا اقیانوسه یا کوه‌هایی بلند. بسیار بلند و بسیار بسیار بلند.

تاریخ هند مثل هر جای دیگه روی جغرافیای هند بنا شده. یعنی جغرافیای هند روی شکل گیری این کشور و جامعه نقش داشته. برای همین یه نگاه اول بکنیم به جغرافیاش.

مثلا این طرف رو ببینین. کوه‌های شمال و شمال شرقی هند. مخصوصا کوه‌های بلند هیمالیا که خیلی از بلندترین قله‌های دنیا از جمله اورست توشه. هیمالایا بزرگترین بخشش در هنده. الان درگیری‌هایی می‌شه بین هند و چین در این منطقه می‌شنویم که البته سابقه هم داره. ولی در طول تاریخ، هیمالیا با اون کوه‌های صعب‌العبور یک مرز طبیعی محکم ساخته بود برای هند که کسی نمی‌تونست ازش رد بشه حمله کنه. و البته یک منبع مهم برای تامین آب که رودخانه‌های مهمی ازش سرچشمه می‌گیرن.

ویدیوی تاریخ هند از اول رو در کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

یا در شمال غربی دره‌های رودخانه ‌های خیلی مهمی اینجا هستن. اهمیت دره‌های Indus AND Gang جایی که تمدن‌های اولیه شکل گرفتن و زمین‌های حاصلخیزی فراهم کرد که هزاران سال توشون کشاورزی کردن. همین در دسترس بودن اب و زمین‌های حاصلخیز در کنار وسعت عجیبش باعث شده این منطقه همیشه پرجمعیت باشه. مخصوصا همین بخش‌های شمالی هند خیلی پر جمعیتن. از اون طرف در شمال غربی یک صحرای بزرگ داره هند. در سرتاسر شرق و جنوب و غربش یک خط ساحلی گسترده داره که باعث شده امکان خوبی برای تحارت داشته باشه. همین تجارت‌های ساحلی و رفت و امد با خارجی‌ها تاثیر فرهنگی هم داشته روی مناطق ساحلی هند و همونطور که بعدا می‌بینیم روی تاریخ هند.

یا مثلا Monsoon ها یا بادهای موسمی هم یک مشخصه هند هستن. این هم باز ویژگی جغرافیایی هنده. باران‌های موسمی که هم خاک رو برای کشاورزی مناسب و خاصلخیز می‌کنن هم از اون طرف باعث خرابی‌های زیاد میشن. یا با سیل یا با خشکسالی. خلاصه خیلی کشور جالب و متنوعیه از نظر اقلیمی و آب و هوایی و خیلی هم جای مناسبی بوده برای زندگی. برای همین هم از اون جاهای اولیه در دنیاست که توش تمدن شهری شکل گرفته.

 

تمدن دره سند از اولین تمدن‌های تاریخ

از دوران باستان ما می‌دونیم تمدن دره سند در همین منطقه شکل گرفته. تمدنی که فاصله‌اش با زمان مسیح از فاصله‌ی ما با زمان مسیح بیشتره. قدیمی‌ترین تمدنی که تا امروز شناخته شده. با خط خودشون خطی که البته هنوز نمی‌تونیم بخونیم ولی می‌دونیم که خط داشتن و می‌نوشتن. سیستم شهری و جامعه و اینها داشتن و ۱۵۰۰ سال قبل از میلاد از بین رفتن کلا. حالا یا به دست طبیعت یا با تغییرات آب و هوایی و اقلیمی یا با رشد جمعیت و کم اومدن منابع یا مریضی و همه گیری و یا ترکیبی از اینها. جامعه هی ضعیف شد، بعد حمله خارجی کارش رو ساخته. انسان‌هایی که مثلا از آسیای مرکزی اومدن اونجا. جاش ولی اینجا بوده. تمدن دره سند یه جاهایی در غرب هند و پاکستان امروز بوده مکانش.

آریایی‌ها وارد هند می‌شوند

صدها سال بعد از شکل‌گیری این تمدن، در حدود ۱۰ تا ۱۵ قرن قبل از میلاد، آریایی‌ها وارد هند شدن. البته اطلاعاتمون دقیق نیست در این مورد ولی خیلی‌ها اینطوری می‌گن که کم و بیش همزمان گروه‌هایی از آریایی‌ها از نواحی اطراف دریای خزر مهاجرت کردن به سمت پایین. گروهی به شبه قاره هند گروهی هم به سمت ایران امروز. اونهایی که آمدن ایران اهورامزدا و اوستایی شدن اونها که رفتن هند برهمایی شدن و زبان سانسکریت و بعد هم یک سری بنیان‌های فرهنگی رو گذاشتن که هنوز که هنوزه اثارش در جامعه هند هست. هم در باورهاشون و توجه به درون و اینها و هم در سیستم احتماعی. از ۳۵۰۰ سال پیش. فکر کن. یه باورهایی، شکل نگاهی به دنیا، از اون موقع اومده و هنوز هست در این سرزمین. سانسکریت اولیه رو اینها صحبت می‌کردن متون مقدس اولیه هندویی رو اینها نوشتن و سیستمی رو برای جامعه هند اون روز بنیان گذاشتن که ردش در تاریخ هند موندگار شده و یه مقداریش تا همین امروز هم هست.

ریشه‌ی نظام طبقاتی کاستی هند

مثلا یک کار مهمی که کردن اون موقع این بود که اونهایی رو که بومی هند بودن کردنشون یه طبقه پایین‌تر. گفتن اونا نجسن، ناپاکن، کارهایی رو بهشون می‌دادن که از نظرشون کارهای پایین و چرک بودن و بعضی جامعه‌شناس‌ها میگن نظام طبقاتی کاست که امروز در هند هست ریشه‌اش مال همون موقع است.

نظام کاستی هند یه گروه بندی اجتماعی خیلی جدیه که جامعه رو چهار تا طبقه می‌کنه. این شکلی که اینها به ترتیب جایگاهشون در جامعه از بالا تا پایین و اونهایی هم که هیچکدوم از اینها نیستن دیگه نجسن. ناپاکن. طبقه هم موروثیه شما نمی‌تونی طبقه‌ات رو عوض کنی، نمی‌تونی با طبقه دیگه ازدواج کنی. سعی هم کردن این رو از بین ببرن با قانون گذاری، جنبش‌های حقوق مدنی. ولی همچنان هست در جامعه هند و گاهی خبرهایی مثل این که می‌خونیم یهو متوجهش می‌شیم دوباره که اره این چیزها هم در هند هست که یکی کشته شد چون در مقابل طبقه بالا غذا خورد. یکی کشته شد چون جلو طبقه بالا پاشو انداخت رو پاش. یکی شنا کرد گرفتن زدنش. بگذریم.

خلاصه اینکه این نظام کاستی که امروز هم در هند هست رو میگن بنیانش مال اون موقع است که گروه‌هایی از شمال خزر آمدن به اینجا و اینطوری یه سیستمی درست کردن و این بومی‌هایی رو که بودن انداختن طبقه پایین. خودشون به ترتیب جاها رو پرکردن. پیشوایان مذهبیشون بالا، جنگاورانشون، ارتشی‌ها، نظامی‌ها رده دوم و تاجر و بازرگان و اینها هم رده سوم. اینها هم تمدن تازه و قوی‌ای درست کردن.

 

تمدن‌ تازه قبل از میلاد

کم کم از چند قرن قبل از میلاد در هند امپراطوری‌هایی داریم که بعضی‌هاشون بزرگتر و قوی‌تر هستن طوری که بیشتر شبه قاره هند رو تونستن بگیرن. امپراطوری‌های بزرگ اولیه سلسله «مائوریا» (Maurya Empire) بودن مثلا. بین سال‌های 200 تا 326 پیش از میلاد تشکیل شد. سلسله مائوریا بعد از سقوط امپراتوری هخامنشی بدست اسکندر مقدونی در هند روی کار اومد. بیشتر هند رو زیر پرچم خودشون بردن و نظام اداری بزرگی درست کردن.

 

ارتش و تجارت قوی امپراتوری مائوریا

مائوریا امپراطوری‌ای بود همپایه امپراطوری روم. با این تفاوت جالب که چندین مؤسسه اقتصادی خصوصی هم انگار در کنار دولت فعالیت می‌کردن. بنابراین میشه گفت یکی از اولین اقتصادهای گسترده خصوصی دنیا در عهد باستان در هند بوجود اومد. اینها کلی کاخ و معبد ساختن، کتابخونه ساختن، دانشگاه ساختن. هم ارتش قوی داشتن هم در تجارت خوب بودن.

تجارت با روومی‌ها و یونانی‌های اروپا شروع شد زنجبیل ببر، گشنیز ببر، ادویه ببر. از همون موقع هند منبع ادویه بوده برای دنیا. از قبل از میلاد. در زمان همین سلسله در قرن ۶ قبل از میلاد بودا امد. شاهزاده‌ای که پشت پا به قدرت و مال دنیا زد و شد بنیانگزار یک دین جدیدی که الان بعد از ۲۵۰۰ سال هنوز چند صد میلیون نفر قبولش دارن و دنبالش می‌کنن. امپراطوری اصلا بودایی می‌شه یه دوره‌ای، استرا‌تژی پرهیز از خشونت در پیش می‌‌گیره. مروج صلح می‌شه. و بعد شاید سر همین پرهیز از خشونت و اینا سرنگون می‌شن جاشون امپراطوریهای دیگه میان. بعضی‌ها منطقه‌ای‌تر و محدودتر، بعضی‌ها گسترده‌تر. خبلی‌هاشون هندو بودن و معابد و اینها ساختن. بعضی‌ها بودایی بودن. سال‌های دور و بر میلاد مسیح اینطوری گذشت خلاصه در هند. گاهی قدرت‌های منطقه‌ای و محلی، گاهی هم نه یکپارچه و مرکزی. مخصوصا در شمال شبه قاره.

 

دوران طلایی هند

در قرن‌های ۴ و ۵  میلادی مثلا امپراطوری‌های Gupta  حکومت  می‌کردن. به دوره اینها میگن دوره طلایی تاریخ هند. البته حکومتشون بر شمال شبه قاره بود ولی خب یکپارچه. اهمیت اینها در اینه که در این دوره هند پیشرفت علمی و فرهنگی کرد. از جمله در ریاضیات و نجوم و طب. در این دوره هندوییسم هم گسترده شد و ادبیات کلاسیک سانسکریت شکل گرفت. هم رونق فرهنگی هم قدرت نظامی.

 

در باقی دنیا چه خبره؟

اون موقعیه که در بقیه دنیا چه خبره؟ نقشه رو ببینیم یه دقیقه. نقشه دنیا در قرن‌های اول بعد از میلاد رو. در ایران امپراطوری ساسانی داریم. در غرب ایران بیزانس رو داریم. در اروپا هم که امپراطوری روم که عملا همه دور مدیترانه رو داشت بر افتاده و الان قدرت‌های کوچتری دارن حکومت می‌کنن.

پس دیدیم تا اینجا از بیرون هند عمدتا از شمال و مخصوصا شمال غربی یک گروهی میان تو و قدرتمند می‌شن و اگه بتونن تمام هند رو، اگه نتونن نیمه بالاییش رو میگیرن در قدرت خودشون.

 

ورود مسلمانان به هند

زلزله بعدی تاریخ هند هم باز مال ورود یه گروه جدیده این بار گروهی که برای ما هم آشنا هستن. مسلمانان.

کی؟ حدود قرن هشتم میلادی. در حدود قرن هشتم میلادی، اسلام با گذشتن از سرزمین پاکستان و افغانستان امروز اومد، پنجاب و تا دل پاکستان امروز کنار رود سند خودش رو رسوند. کم کم اونجا مسلمون شدن عده‌ای.

قرن ده هم زمان غزنویان از خود سبکتکین تا سلطان محمود غزنوی اینها دیگه جنگاوران مسلمانی بودن که راه هند رو باز کرده بودن و مدام حمله می‌کردن از کابل و پنجاب. از سال ۱۰۰۵ تا ۱۰۲۷ دوره‌ی سلطان محمود غزنوی، ایشون ۱۵ بار حمله کرد به شمال هند. هم برای غنایم هم برای اینکه این هندوها و بودایی‌ها رو مسلمون کنن انگار. واقعا هم همینطوی اسلام داشت رشد می‌کرد اونجا. بودایی و هندوها کم می‌شدن و آثار هندوها معبد و اینها خیلی خراب کردن. حمله‌هایی که البته در هیچکدوم حکومتی اونجا تثبیت نکرد. حالا یا نخواست یا نتونست. ولی مدام حمله کرد. اینها مال قرن ده و یازده است و هنوز مغول‌ها نیومدن.

سفرهای ابوریحان بیرونی به هند

این دوره‌ایه که یه چیز دیگری هم وصل می‌کنه ایران رو به هند، ابوریحان بیرونی. ابوریحان بیرونی که یکی از اعحوبه های علمی تاریخه سفرهای زیادی داشت به هند. کتابی نوشت به اسم تحقیق ماللهلند و درباه تنوع فرهنگی مذهب‌های مختلف، درباره نظام طبقاتی، درباره اسلام در هند، درباره تاریخ هند، تاریخ سیاسی هند و مخصوصا دوره طلایی Gupta نوشت با فلاسفه هندی بحث و گفتکو کرد. سانسکریت یاد گرفت و کتاب‌های مهمی رو ترجمه کرد انگار به عربی و خلاصه نقش مهمی داشت در تبادلات فرهنگی اون دوره و نوشته‌هاش و مشاهداتش امروز هم منبع تحقیق هستن.

 

ژنرال‌های مغول وارد می‌شوند

بگذریم. اینجا داستان هنده ولی. و ما وقتی تاریخ می‌خونیم می‌دونیم وقتی به قرن‌های دوازده و سیزده می‌رسیم سر و کله مغول‌ها پیدا می‌شه. در طول قرن سیزده چندین بار ژنرال‌های مختلف مغول از نواحی مختلف به هند حمله کردن. بعضی موفق‌تر بعضی کمتر موفق. و همزمان اسلام هم داره تو هند گسترده می‌شه.

سلطنت مسلمانان و تلفیق فرهنگی

در همین قرن سیزده در ۱۲۰۶ مسلمانان شهر دهلی رو تصرف کردند و اولین حکومت مسلمانان، به نام سلطنت مسلمان رو بنیان گذاشتند Delhi Sultanate و اسلام رسماً بر جاهای زیادی از هند حاکم شد. با زور و اجبار از قرار معلوم مسلمون شدن بسیاری در اون دوره. امروز هم اسلام یکی از دین‌های بزرگه در هند. البته همه انهایی که در هند مسلمون شدن به زور نشدن. حاکمین مسلمونی هم داشته که اهل خونریزی و تخریب و اینها نبودن. بعدا البته که قاطی شد اسلام، که یه فرهنگ خارجی بوده، با فرهنگ هندی یه فرهنگ تلفیقی هندی‌ـ‌اسلامی هم ساخته شده که  توش صوفی‌های مهمی در اومدن مثل ایشون نظام‌الدین اولیا.

 

امپراتوری گورکانیان با دوام‌تر از صفویه

این دوره چند قرنه که توش تکه تکه بودن واحدهای سیاسی در هند زمینه ساز شکل‌گیری اتفاق بزرگ بعدی شد که ظهور یک امپراطوری بزرگ و قدرتمند اسلامی بود. امپراطوری گورکانیان.

گورکانیان در واقع یک پادشاهی‌ای بودن از تبار مغول‌ها اما مسلمان شده. اول تیممور گورکانی در قرن ۱۴ زد به هند و امد تا دهلی و قتل عام و غارت و بعد برگشت. بعدها از نوادگان همین تیمور یکی به نام بابر امد از کابل و بر هندوستان مسلط شد و دودمان گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند رو بنیان گذاشت. مغولان از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های قرون میانه محسوب می‌شدن. این سلسله از ۱۵۲۶ میلادی توسط بابور شروع به حکمرانی در هند کرد و تا ۱۸۵۷ میلادی همچنان در بخش بزرگی از شبه‌ قاره هند فرمانروایی کرد. یکی از بزرگترین امپراطوری‌های تاریخ هستن. و امپراتوری مهمی در تاریخ هند.

گورکانیان تقریبا همزمان با صفویه شروع شدن در ایران ولی با دوام‌تر از صفویه بودن و ما می‌دونیم صفویه امپراطوری بادوام و طولانی‌ای بود در ایران. و این نشونمون می‌ده دوام و قدرت همسایه شرقی رو.

تاج محل و ادبیات فارسی

بیش از ۳۰۰ سال حکومت کردن گورکانیان. الان با آثار معماری و هنری و تاریخی بیشتر می‌شناسیمشون مثل تاج محل. ولی این‌ها مال یک دوره از حضورشون در شبه قاره بوده.

خیلی امپراطوری جالبی بودن. اولا که زبان دیوانشون، زبان رسمی رو، فارسی کردن. عموما اهل شعر و ادب و اینها بودن گورکانیان و نقش داشتن در غنی کردن زبان فارسی. ادیبانی داشتن، شاعرانی که هندی بودن ولی به فارسی شعر می‌گفتن. مثلا بیدل دهلوی اهل هند بود در دهلی زندگی می‌کرد اما از شاعران پارسی گوی بزرگه. هم خیلی زبان فارسی رو ترویج دادن هم ادبیاتش رو غنی تر کردن و مخصوصا در دوره هایی که در دربار صفوی هنرمندها و شاعران رو خیلی تحویل نمی‌گرفتن این باعث این شد که هنرمندهایی از ایران می‌رفتن به هند.

 

اکبرشاه اسپانسر هنرمندان

یک اکبر شاه داشتن گورکانیان اون از شاهان به نام تاریخ هنده. خودش هم دوستدار شاهنامه و گلستان و بوستان و اینها بود. از شاهان نمونه روزگار بود واقعا. از پادشاهانی بود که کار رو نه به فامیل‌هاش بلکه به شایسته‌ترها می‌داد. از این‌ها بود که دعوت می‌کرد علمای دین‌های مختلف بیان با هم گفتگو کنن. جزیه گرفتن رو قطع کرد. اینکه غیر مسلمون‌ها باید به حکومت اسلامی پول بدن رو برداشت. طرفدار و اسپانسر کارهای هنری بود. معماری، نقاشی، شعر. . عموما هم خوشنامه نه که اصلا ازش بد نگن که می‌گن ولی یکی از بزرگترین فرمانروایان تاریخ هنده. اکبر کبیر akbar the great. واقعا از نظر سیاسی و فرهنگی دوران درخشانی داشت هند اون موقع.

اوج ثروت و شکوه گورکانیان

تا پایان قرن هفدهم به جز اینجا در جنوب هند، بقیه هند رو گورکانیان داشتن. یک دوران اوج ثروت و شکوه افسانه‌ای داشتن در تاریخ هند. یک سازمان نسبتاً کارآمد و متمرکز بود، با مجموعه وسیعی از پرسنل، پول و اطلاعات اختصاص یافته به خدمت امپراتور و اشراف. بعد موفق در ارتباط تجاری و فرهنگی با دنیای خارج قرن‌های 16 و 17 سازمان‌های تجاری اروپایی و غیراروپایی در شبه قاره درست شدن، بیشتر واسه اینکه از هند مواد ارزون بخرن ببرن اروپا. و البته تنش‌های داخلی هم داشتن. در یه زمان‌هایی بیشتر از بقیه.

در قرن ۱۷ سه تا امپراتور بزرگ داشتن مغول‌ها: جهانگیر (حکومت 27-1605)، شاه جهان (58-1628) و اورنگ زیب (1658-1707). دوران سلطنت جهانگیر و شاه جهان ثبات سیاسی و فعالیت اقتصادی سریع هم بود و از نظر فرهنگی هم در نقاشی و معماری آثار باشکوهی درست شد. زمان اورنگ زیب دیگه اوج بزرگیش بود از نظر وسعت. هرچند پادشاه خوشنامی نیست مثلا در مقایسه با اکبرشاه و شاه جهان.

اوج اقتدار صفوی

قرن هفده در ایران چه خبره؟ با شاه عباس شروع می‌شه و اوج اقتدار صفویه‌اس. بعضی مورخ‌ها اصلا میگن هندی‌ها در قرن ۱۷ نگاهشون به تجارت بازتر شد تحت تاثیر ایران صفوی که سنت دیرینه‌ای در ترکیب قدرت سیاسی و تجارت داشتن. کلا هم گورکانیان، صفوی و عثمانی این سه تا امپراطوری مسلمان همسایه هم اون موقع هر سه قدرتمند بودن و از رو دست همدیگه هم نگاه میکردن. به این سه تا امپراطوری مسلمون قدرتمند میگفتن Gunpowder Empires به خاطر تکیه‌اشون روی توپ و باروت احتمالا. منتها من دقیق نمیدونم چرا راستش. و البته اینطوری هم نبوده که اتحاد قوی‌ای بین این سه تا امپراتوری باشه. جنگ و درگیری هم بینشون کم نبود.

دعوا بر سر قندهار و روابط هند با ایران

بین ایران و هند یعنی صفویان و گورکانیان دعوا عمدتا سر قندهار بود. قندهار موقعیت ممتازی داشت برای تجارت. برای همین بین ایران و هند دست به دست میشد و محل دعوا بود. درباره این جنگ‌هاشون و کلا درگیری‌های مرزی غربی و شرقی ایران در قرن‌های ۱۵ و ۱۷ و ۱۸ در ویدیوهای دیگه مفصل‌تر حرف زدیم.

ولی خلاصه در بیشتر دوره تاریخ هند در زمان گورکانیان رابطه تجاری و قرهنگی برقرار بود بین هند و ایران. شاعران پارسی گوی زیادی داریم گفتیم مثل بیدل دهلوی که مال اون دوره است. نقاشانی از ایران به هند رفتن و گسترش دادن کار رو. رابطه تجاری هم مدتی از مسیر قندهار و بعد هم که پرتغالی‌ها اومدن در خلیج فارس، به کمک کشتی‌های بهتری که اونها داشتن، از مسیر راحت‌تر دریایی و خلیج فارس.

 

حمله نادرشاه و افول گورکانیان

حکومت مغولان در هند و امپراتوری گورکانی هم مثل هر حکومت دیگری دوران افولش شروع شد. یه نقطه مهم تو اون سرازیریشون هم حمله نادر بود. حمله و کشتار و به غنیمت بردن خزانه هند ثروتمند اون هم نه یک بار. هرچند کار گورکانیان اون موقع تمام نشد. ضعیف شده بودن ضعیف‌تر هم شدن ولی همچنان ادامه داشت حکومتشون. جمع نشد ولی تو سرپایینی افتاد در قرن ۱۸ تا اینکه دیگه در میانه قرن ۱۹ کلا جمع شد و به جاش اختیار اداره هند کامل افتاد دست بریتانیایی‌ها. و این نقطه‌ی مهمی در تاریخ هند شد.

هند افتاد دست بریتانیا

بریتانیایی‌ها از کجا اومدن؟ این هم داستان عجیبیه واقعا از دنیای گذشته.

بریتانیایی‌ها اولین اروپایی‌هایی نبودن که به هند رسیدن. اول از همه پرتغالی‌ها اومدن. از اواخر قرن پونزده از جنوب غربی هند دریانوردان پرتغالی امدن. بعد کم کم اروپایی‌های دیگه. آلمانی‌ها، دانمارکی‌‌ها، فرانسوی‌ها، و البته انگلیس‌ها.

برای چی اومدن؟ اول تجارت. بیزنس. همین تجارت هم بود که نهایتا کار رو کشید به اشغال. هند پنبه و ابریشم و ادویه ارزون داشت. و همه‌ اروپایی‌ها همونو می‌خواستن. سر همون با هم درگیر شدن. می‌زدن کشتی‌های همدیگه رو غرق می‌کردن. راه‌های هم رو می‌بستن. دور مراکز تحاریشون استحکامات قوی درست می‌کردن و البته در این راه به جز با همدیگه با مردم محل با هندی‌ها هم درگیر می‌شدن. مخصوصا این اوضاع وقتی بدتر شد که همزمان شد قدرت گرفتن اینها با ضعیف شدن امپراطوری مغول‌های گورکانی.

آخرین امپراطور قوی اینها،  اورنگ زیب، وقتی مرد دیگه این زمین‌دارهای محلی و قدرت‌های منطقه‌ای هر کدوم شاخی بودن.  از اینجا به بعد دیگه باید تصور حکومت مرکزی و تمرکز قدرت در هند رو فراموش کنیم و اوضاع مناطق مختلف رو بر حسب قدرت فرمانروایان محلی توضیح بدیم.

کمپانی هند شرقی بریتانیا درست شد

یه چیز دیگه که اینجا باید ازش بگیم کمپانی هند شرقیه. کمپانی هند شرقی بریتانیا. کی درست شد؟ ۱۶۰۰. از ویدیوهای تاریخ امریکا یادمونه اولین ایالت‌های مستعمره انگلیسی در امریکای شمالی هم مال همین دوره است تقریبا. و اینها دویست و پنجاه سال قبل از جنگ‌های تریاکه و قبل از وارد شدن غربی‌ها به ژاپن. زمان شاه عباس صفوی.۱۶۰۰.

یه سری تاجر انگلیسی اون موقع جمع شدن، یه شرکتی درست کردن و یه چارتری، اجازه نامه‌ای، هم از ملکه انگلیس گرفتن که تجارت با هند شرقی در انحصار اینها باشه. هند شرقی یعنی همین هند و پاکستان و بنگلادش امروز.

این شرکت که اول کلا یه جواز پونزده ساله موقت داشت کم کم تبدیل شد به موفق‌ترین، مهم‌ترین و مسلماً مشهورترین شرکت سهامی انگلیسی. کار مهمی که این منشور براشون کرد این بود که کمک کرد کمپانی هند شرقی دیگه نگران سایر تجار انگلیسی نباشه و از طرف بریتانیا تنها قدرت بلامنازعی باشه که انحصار تجارت با هند رو داره. حالا با بقیه اروپایی‌ها باید رقابت کنه ولی دیگه از انگلیس هر چی هست همینه.

همزمان هم هست با کم قدرت شدن نفوذ امپراطور گورکانی در شبه جزیره. یعنی دیگه قدرت دست حکمرانان محلیه که بهشون میگه نواب. نایب هستن. اینها هم با کمپانی نمی‌خونه منافعشون اول. درگیری دارن سر اینکه انگلیسی‌ها مالیات نمی‌دن. برای همین تلاش می‌کنن اعضای کمپانی که نوابی رو که باهاشون بهترن بیارن سر کار و ادامه بدن خلاصه به تجارت با هند به پایین‌ترین قیمت. در حقیقت یعنی به مفت بردن منابع هند.

کمپانی هند شرقی دیگه رقبای هلندی و پرتغالی رو هم یا با زور یا با بستن با قدرت‌های محلی یا طریق دیگه زدن کنار و دست بالا رو گرفتن خودشون بی‌رقیب. قدرت تجاری زیاد بی‌رقیب، طبعا کم کم تبدیل شد به قدرت سیاسی. برای اینکه قدرتشون رو اعمال کنن نیروی نظامی اوردن بعد دیگه گفتن روابط بین ایالت‌ها و بین حکام محلی رو ما خودمون تنظیم می‌کنیم، اداره می‌کنیم  و در نهایت اصلا یک قدرت سیاسی بزرگ و مهم در منطقه به عنوان پایگاهی برای قدرت انگلستان.

بریتانیا از اول نرفت برای اشغال هند

این عجیبه وقتی بهش فکر کنیم. هند، امریکا و افریقا نیست که بگی حالا بالاخره یه آدم‌هایی هم اونجا زندگی می‌کردن، جوامعی هم بودن ولی این استعمارگرها از اروپا رفتن و اشغالشون کردن چیره شدن بهشون. هند گورکانی مملکت شناخته شده‌ایه، معروفه در انگلیس  به سرزمین عجیب شرق. فرهنگ باستانی و غنی و شناخته شده‌ای داره. جایی که ادویه و اجناس گرانبها میاد ازش. سرزمین ثروتمندیه. انگلیسی‌ها هم به نظر می‌رسه نرفتن برای اشغال. مثل امریکا نبود که رفته بودن اصلا یه جامعه جدید بسازن. انگیزه ترویج مسیحیت و اینها هم نداشتن. اومده بودن واسه تجارت. تجارت خیلی چرب و پر سودو و از همون در وارد شدن، و اینقدر کنترلشون رو زیاد کردن که دیگه شدن قدرت سیاسی کم کم. ولی نگاهشون به هندی‌ها و شاید به چینی‌ها با نگاه به مردم بومی افریقا و امریکا متفاوته. فاصله فنی و تکنولوژیکیشون هم حداقل اولش که رفتن اونجا کمتر از فاصله انگلیسی‌ها با افریقایی‌ها یا امریکایی‌هاست. این هم موضوع جالبیه. بگذریم.

ارتباط نواب محلی با کمپانی هند شرقی

وقتی رسیدیم به 1764 در مرور تاریخ هند دیگه زمانیه که انگلیسی‌ها کاملا برتری داشتن به قدرت حاکمان محلی در هند. نواب همه دست نشونده بودن و به میل و منافع اینها کار می‌کردن. منتها این هم کافی نبود چون بعد از مدتی بریتانیایی‌ها با نواب دست نشونده خودشون هم نتونستن کنار بیان و باهاشون مشکل پیدا کردن.

در 1765 گفتن دیگه دست نشانده و اینها جواب نمی‌ده ما باید خودمون نواب هند بشیم. یه سازمان پیچیده‌ای طراحی کردن که توش مسئولیت‌های اجرایی بین نواب محلی و کمپانی هند شرقی تقسیم بشه، اما قدرت اصلی در اختیار کمپانی باشه. تا 1772 سیستم این بود مسئولیت‌های دفاعی به کمپانی داد شد و اداره امور مدنی محلی با نواب هندی بود. اینها رو روی این تایملاین ببینیم راحت‌تر می‌شه دنبال کرد. خلاصه‌اش اینه که با اینکه امپراطور گورکانی هنوز هست ولی مالیات رو کی داره جمع می‌کنه؟ کمپانی هند شرقی. مالیات رو میگیره یه سهمی می‌ده به امپراطور بقیه رو هم می‌ذاره جیبش. با استفاده از چنین سودی کمپانی از نظر مالی خودکفا شد و دیگه نیازی به سرمایه گذاری بریتانیا نداشت. این عاملیت دیوانی عملاً به شرکت انگلیسی هند شرقی قدرت حاکمیتی داد. اول هم در بنگال و بعد بقیه هند. و این در بریتانیا یک بحران سیاسی درست کرد. چون شرکت به دولت انگلیس حساب پس نمی‌داد، به سهامداراش حساب پس می‌داد و  سال 1767 پارلمان بریتانیا یه کمیته ویژه برای بررسی اقدامات کمپانی درست کرد. از اینجاست که خود دولت بریتانیا میاد وسط. در ۱۷۷۳ یه نفر فرماندار کل می‌گذارن و یه دادگاه عالی در کلکته که به عملکرد اون فرماندار نظارت کنه.

 

پس چی شد؟ تعدادی از تاجرهای انگلیسی که دیده بودن جنسی که تو اروپا خواهان زیاد داره تو هند می‌شه ارزون خرید. از سال‌های ۱۶۰۰ اول کمپانی هند شرقی درست کردن بعد رقبای داخلی رو زدن کنار، بعد رقبای اروپایی دیگه رو، بعد هم نهایتا قدرت‌های داخلی رو . اول تجارت رو بعد کم کم قدرت سیاسی رو در هند گرفتن دست خودشون. کمپانی بریتانیایی هند شرقی اولین شرکت چند ملیتی جهان بود که البته متهم به غارت ثروت‌های هند هم هست. در ابتدا انگلیسی‌ها پارچه و سایر محصولات تولید شده محلی در هند رو می‌خواستن، اما بعدتر شروع کردن از هندی‌ها مالیات گرفتن. بعد هم با صنعتی شدن بریتانیا، مواد خام لازم داشتن. هم مواد خام می‌خواستن به عنوان ورودی برای صنعتشون هم بازاری می‌خواستن برای فروش محصولاتشون و هند هر دوی این‌ها بود. با مواد خام هندی محصولات متنوعی تولید می‌کردن و تقریباً 40 درصد از کل محصولات رو به هند می‌فروختن.

چیزهایی که می‌بردن ادویه و ابریشم و پنبه و تریاک و چای بود پارچه و ظرف و ظروف و صنایع دستی بود که ارزون تولید می‌شد در هند و از اون ور ماشین الات پارچه کالاهای مصرفی شراب و کالاهای لوکس و البته سلاح و مهمات می‌فروختن به هند.

سلاح و مهمات برای چی؟ برای تجهیز ارتشی از هندی‌ها. برای چه جنگی؟ برای جنگ‌هایی که بریتانیی‌ها داشتن در سرتاسر دنیا. برای همینه که در قرن‌های بعد هم شما رد سربازهای هندی رو می‌بینی که یک میلیون نفر سرباز هند در جنگ جهانی اول شرکت کردن. دو و نیم میلیون نفر در جنگ جهانب دوم.  در جنگ بویر بودن، در ایران کلی سرباز هندی بود در جنوب برای محافظت از منافع بریتانیا. یعنی از همه نظر برای بربتانیا سود بود دیگه این رابطه طبعا. برای همین هم متهمه این شرکت به غارت منابع هند و به سیاست‌های استعماری دیگه از این استعماری‌تر نمی‌شه.

 

شروع جنبش‌های استقلال طلبی هند

دیگه از میانه قرن نوزدهم دولت انگلیس خود دولت، نه کمپانی هند شرقی، خود دولت، کنترل هند رو می‌گیره دستش و دیگه قدرت دست شرکت هند شرقی نیست. کی؟ ۱۸۵۸. چی می‌شه اینطوری می‌شه؟ بعد از سرکوب قیامی که الان معروفه به اولین جنگ‌های استقلال در تاریخ هند.

چون از همون اول اول هم مخالفت و مقاومت در برابر انگلیسی‌ها هست. اولین خیزش مال همون ۱۸۵۷ اه. زمان ناصر الدین شاه. کمی بعد از جنگ‌های تریاک در چین.

هدف چیه؟ استقلال تام. سربازها شورش کردن و مردم بهشون پیوستن و یه  بهادرشاه دوم بود اون موقع ۸۲ سالش بود ماه به ماه هم از دولت بریتانیا حقوق می‌گرفت. گفتن این شاه ماست. کم کم دیگرانی هم پیوستن، ایشون هم شروع کرد فرمان دادن برای رهبری قیام و اینها. بعد هم گفت من چشمی به حکومت ندارم می‌جنگم برای استقلال، بعد می‌زنم کنار. نامه‌ نوشت به ۳ گروه زمین‌داران،سپاهیان و صنعت‌گران و گفت شما جایگاهتون چنینه پایگاهتون چنانه بیاین اتحاد کنیم. ولی به جایی نرسید. کی بود این؟ همون اوایل دوره راج. نیمه قرن نوزده. اما به جایی نرسید. ۴ ماهی ایشون حاکم دهلی بود بعد انگلیسی‌ها لشگرکشی کردن و جمع شد. سرکوب کردن هم این قیام رو هم حرکت‌های چریکی مبارزاتی پراکنده بعدش رو. اولش یه شورش کوچک سربازها بود اما نهایتا شد قیام بزرگی که الان بهش میگن اولین جنگ‌های استقلال هند که البته ناموفق بود.

 

هند بخشی از امپراتوری بریتانیا شد

بعد از سرکوب این شورش‌ها بود که ملکه انگلیس فرمان می‌ده که از این به بعد هند دیگه بخشی از امپراطوری بریتانیاست. سیستمی برای اداره هند ایجاد میشه که در راسش یه وزیر کابینه‌اس، که وزیر امور خارجه هندوستانه. ایشون قراره رسماً از یک شورای قانونی دستور بگیره. فرماندار کل هندوستان (نایب السلطنه) هم مسئول نظارت بر اعمال این وزیره و هم مسئول مجلس بریتانیا برای پیاده کردن قوانین اون کشور. با یک بیانیه سلطنتی به مردم هند اعلام می‌کنن که ملکه ویکتوریا به مردم قول می‌ده که مطابق قوانین بریتانیا اونا می‌تونن از خدمات عمومی برابر بهره‌مند بشن، بعد هم متعهد شد که به حقوق شاهزادگان بومی هندوستان احترام بگذاره، بریتانیا مصادره کردن زمین‌های شاهزادگان رو متوقف کنه، به عقاید مذهبی مردم احترام گذاشته بشه. به مردم هندوستان اجازه می‌دن که در خدمات اجتماعی مشارکت کنن البته عمدتاً به عنوان زیر دست. با این حال، بریتانیا تعداد سربازان بریتانیایی رو نسبت به سربازان بومی هند بیشتر می‌کنه و توپخانه هم فقط در دست سربازان بریتانیایی می‌مونه. ولی دولت انگلیس دیگه اداره هند رو می‌گیره دست خودش.

 

آگاهی عمومی مردم هند

دهه‌های بعد از قیام دیگه می‌بینیم رشد آگاهی سیاسی در مردم هست، افکار عمومی صداش بلند می‌شه، رهبران هندی در سطوح ملی و منطقه‌ای اسمشون هست. در ۱۸۶۷انجمن هند شرقی و انجمن ملی هند در ۱۸۷۶ تأسیس میشه. در سال ۱۸۸۵هفتاد و سه نفر نماینده هندی با کمک هم کنگره ملی هند رو تأسیس می‌کنن. The Indian National Congress کنگره ملی هند.

 

مهاتما گاندی به هند برگشت

چند دهه بعد کم کم اسم یکی از معروف‌ترین هندی‌های تاریخ مطرح می‌شه. مهاتما گاندی.

گاندی که در انگلیس حقوق خونده در افریقای جنوبی کار کرده و اونجا هم تجربه استعمار و مقاومت رو دیده از نزدیک، در ۱۹۱۵ که بر می‌گرده به هند و می‌ره تو کنگره ملی و کمپین‌های مختلفی رو از اون موقع راه می‌ندازه برای بیرون کردن انگلیسی‌ها از هند. از کمپین مقاومت مدنی تا راهپیمایی طولانی تا کمپین استقلال و نهایتا هم در ۱۹۴۷ یعی دو سال بعد از پایان جنگ دوم هند مستقل می‌شه. خود گاندی رو هم یک هندوی افراطی ترورش می‌کنه که چرا اونقدری که لازمه سفت نیستی و چرا با بقیه دینها رواداری و این بساط ضدخشونت چیه و اینها. درباره گاندی حرکت مبارزه خشونت پرهیز اثری که روی جنبش حقوق مدنی در امریکا گذاشت روی مبارزه ضد آپارتاید در افریقای جنوبی گذاشت و اینکه در خود هند نگاه‌ها بهش چی بود و چی هست بعدا باید حرف بزنیم و می‌زنیم.

 

حزب کنگره ملی هند

مخصوصا درباره کنگره ملی هند یا حزب کنگره. یکی از بزرگترین احزاب سیاسی هند. گروهی از تحصیل کرده‌های هند، عموما از کاست‌های بالای هندوها، درستش کرده بودن با هدف استقلال هند. گاندی، جواهر لعل نهرو اینها از رهبران کنگره بودن. بعد از استقلال هند در سال ۱۹۴۷ این حزب کنگره تونست با رهبری خانواده نهرو و گاندی به حزبی ملی و سرشناس تبدیل بشه. هنوز هم هست و فعاله. البته مثل اون اوایل استقلال حزب غالب نیست.

کشوری جدا برای مسلمان‌ها

کلا هم یه خرده بحث داره دیگه. چون اینها ادعاش این بود که  همه مردم رو نمایندگی می‌کنه اما تو اون جامعه طبقاتی و کاستی، بودن گروه‌هایی که احساس نمی‌کردن این نمایندگی رو. میگفتن اینها عمدتا حامی منافع نخبگان شهری بودن و مثلا حواسشون به مسلمون‌ها خیلی نیست.

خود مسلمون‌ها هم البته تفاوت‌هایی داشتن که نشه این‌هارو از نظر فرهنگی در یک دسته قرارداد، انتظاراتشون رو نمی‌شد تامین کرد. این از اون بحث‌هایی بود که خیلی کار داشت و نهایتا برد به سمتی که کشور جدا براشون درست کردن. به نام پاکستان. هرچند هنوز هم آدم‌هایی هستن از مسلمون‌ها مخصوصا که میگن کنگره زیادی به ملی گراهای هندو نزدیک بود. بگذریم.

 

لحظه تاسیس هند

این‌ها داستان هند قرن بیستم میشه. داستان اوج گرفتن مبارزه برای استقلال از بریتانیا، داستان تشکیل کشور هند و پاکستان و بعدا بنگلادش و تلاش کشوری بزرگ و تاریخی و پرجمعیت برای اینکه راه خودش رو در دنیای جدید پیدا کنه. یک کتابی ما در پادکست بی‌پلاس ازش حرف زدیم به نام لحظه تاسیس هند. اون یه مقدار مال دوره بعد از استقلاله. اینکه کشوری از استعمار میاد بیرون وسط قرن بیستم و در دنیایی که بلوک شرق داره درست میشه و بلوک غرب درست میشه و بیشتر دنیا انواع حکومت‌های فردی و دیکتاتوری و اینها دارن، تصمیم می‌گیره دموکراسی بشه. تو کشوری به این بزرگی، به این پرجمعیتی، به این فقیری، به این بی‌سوادی که اصلا زمینه‌ای به نظر می‌رسه برای دموکراسی توش نیست. اینها سیستموشن رو دموکراتیک می‌سازن و موفق هم می‌شن. دموکراسیشون دوام میاره. یه نگاه به تفاوت هند و پاکستان نشون می‌ده این چقدر کار مهمی بوده. تو اون اپیزود از زاویه حقوق اساسی نگاه کرده بود کتابه به این موضوع. خیلی خیلی جذاب بود با این دیدی که الان داریم جذاب‌تر هم می‌شه. ما بعدا درباره‌ی هند قرن بیستم هم ویدیو می‌سازیم اینجا مرور کوتاهی کردیم بر تاریخ هند تا تقریبا اوایل قرن بیستم.

 

___________________
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردیم:

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
جنگهای تریاک بین بریتانیا و چین
جنگ تریاک؛ نبرد چین و بریتانیا و تولد هنگ کنگ جدید

هنگ کنگ مثل یک کشور مستقل پرچم و پاسپورت و واحد پول خودش رو داره و با این که جزئی بیشتر بخوانید

کانال سوئز چیه و چرا مهمه
کانال سوئز چیه و چرا مهمه؟

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری کانال سوئز یک مسیر آبی دست ساز تقریبا ۲۰۰ کیلومتریه که مدیترانه رو وصل می‌کنه بیشتر بخوانید

تاریخ ترکیه از اول
تاریخ ترکیه از اول

نویسنده: علی بندری می‌خوایم ببینیم کشور ترکیه داستانش چیه.  داستان ترکیه رو باید از داستان امپراطوری عثمانی شروع کنیم. البته بیشتر بخوانید

یک نظر برای “تاریخ هند از اول

  1. درود بر شما.
    داداش، یه جای تاریخ هند رو جا انداختی شما.
    امپراطوری مغول رو بریتانیا ساقط نکرد بلکه یکی از نجیب زادگان هند بود که اونها رو سرنگون کرد و تقریبا ۱۲۰سال بر بیشتر هندوستان، او و فرزندانش حکومت کردند.
    شما دوران قیام شاه شیواجی بر علیه امپراطوری مغول یا همون گورکانی رو جا انداختی.
    شاه شیواجی با متحد کردن ۱۲ نجیب زاده دیگر که اصلی ترین، شجاع ترین و جنگجوترین نجیب زاده و قومش به نام باجی برانتاشواته ، قیامش را آغاز کرد و و پس از سالها جنگ و متحد کردن همه قبایل، امپراتوری اش را با نام مارات بنیان گذاشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *