جغرافیا چطور روی تکامل فرهنگی اثر می‌گذارد؟

شرایط جغرافیایی عاملی تعیین کننده در مسیر تکامل زیستی و فرهنگی

شرایط جغرافیایی عامل تعیین کننده تکامل فرهنگی

همان‌طور که گونه‌های متفاوت حیات مسیرهای تکاملی متفاوتی را طی می‌کنند، فرهنگ‌ها هم مسیرهای متفاوتی را در تکامل فرهنگیشان دنبال می‌کنند. جرد دایموند می‌گوید در دنیای فرهنگ و تکامل فرهنگی هم، جغرافیا آن بستر و زمینه‌ای است که تکامل فرهنگی روی آن رخ می‌دهد. جغرافیا یکی از چیزهایی است که تعیین می‌کند کدام فرهنگ با چه ویژگی‌هایی در طول تاریخ شکل بگیرد.

نویسنده: عباس سیدین

جغرافیای زیست‌شناسی و جغرافیای فرهنگ

سال ۱۸۳۵ در یک گوشه‌ی دنیا دو قبیله‌ی کوچک از نیوزلند با هم درگیر شدند. قبیله‌ی مائوری به مردم قبیله‌ی موریوری حمله کرد و در مدت کوتاهی آنها را تارومار کرد؛ مهاجم‌ها سلاح‌های قوی‌تری داشتند؛ اهل مبارزه بودند و نظام رهبری متمرکزی داشتند اما قبیله‌ی تحت حمله مردمی بودند که حتی کشاورزی هم نمی‌کردند و «شکارچی گردآورنده» بودند. مشابه این اتفاق در طول هزاران سال بی‌شمار مرتبه در همه‌جای جهان تکرار شده و شاید بگوییم هیچ نکته‌ی تازه‌ای ندارد. اما این برخورد کوچک و گم‌وگور در تاریخ یک نکته‌ی مهم را به ما نشان می‌دهد. این برخورد یک آزمایش طبیعی درباره‌ی جغرافیا است. مردم این دو قبیله تا حدود فقط هزار سال قبل از این درگیری نیای مشترک داشتند. اینها عملاً یک قوم بودند. 

وقتی این دو گروه از آن نیای مشترک به تدریج جدا شدند و بخشی به جزیره‌ی موریوری رفتند مسیر اصطلاحاً «تکاملی» آنها از هم جدا شد. البته منظور تکامل زیست‌شناختی نیست؛ بلکه تکامل فرهنگی و اجتماعی آنها است. گروهی به سمت کشاورزی و نظام اجتماعی پیچیده‌تر رفتند و گروه دیگر به زندگی ساده‌تر «شکارچی گردآورنده» ادامه دادند. ساختار اجتماعیشان پیچیده نشد و تکنولوژی خاصی هم بینشان توسعه پیدا نکرد. این دو قبیله چرا اینقدر با هم فرق داشتند؟

 

یک آزمایش طبیعی

مائوری و موریوری‌ها در مجمع‌الجزایر پولی‌نزی زندگی می‌کردند، در واقع تا حدود ۱۲۰۰ قبل از میلاد این مجمع‌الجزایر از دسترس آدم‌ها دور مانده بود؛ اما در این زمان گروهی از مردم شمال گینه‌ی نو، که این دو قبلیه هم از آن‌ها بودند، توانستند به تعدادی از این جزیره‌ها وارد شوند و طی چند قرن بعد و حدوداً تا سال ۵۰۰ میلادی هر جایی که از این جزایر که امکان داشت به محل سکونت آدم‌ها تبدیل شد. این یعنی یک آزمایش طبیعی: مردمی از یک نقطه‌ی مشترک مسیرهای متفاوتی را شروع می‌کنند. وقتی برای اولین بار آدم‌ها وارد این جزایر شدند فرهنگ و تکنولوژی و حیوانات و گیاهان اهلی مشترکی داشتند اما جزیره‌های مختلف این مجمع‌الجزایر هرکدام شرایط متفاوتی داشتند. بعضی زمین مناسب برای کشاورزی داشتند و بعضی جنگل‌های فشرده. این تفاوت‌های طبیعی و جغرافیایی چطور در طول زمان باعث تفاوت فرهنگ و روش زندگی گروه‌های مختلف آدم‌ها شد؟ 

یکی از موضوعاتی که جرد دایموند در کتاب «اسلحه، میکروب و فولاد» بررسی می‌کند همین نقش جغرافیا است. چرا گروه‌های مختلف آدم‌ها یعنی قبیله‌ها، قومیت‌ها و بعد کشورها این‌قدر در فرهنگ و روش زندگی با هم فرق دارند؟ جرد دایموند می‌گوید یکی از عوامل پایه و بنیادی این تفاوت‌ها از جغرافیا می‌آيد. اما چطور؟

 خلاصه کتاب اسلحه، میکروب و فولاد را در اپیزود ۲۳ پادکست فارسی بی‌پلاس بشنوید

تکامل زیست‌شناختی

شبیه این فرآیند فرهنگی را در دنیای زیست‌شناسی به عنوان گونه‌زایی می‌شناسیم. فرض کنید جمعیتی از حیوان‌ها -مثلاً گورخرها- در دشتی زندگی می‌کنند. به تدریج و طی هزاران سال مسیر رودخانه عوض می‌شود و آن گروه یکپارچه‌ی گورخرها به دو دسته تقسیم می‌شود. گروهی که مثلاً در سمت راست رودخانه و در دشت تخت و پرعلف زندگی می‌کنند و گروهی که در سمت چپ در زمین‌های شیب‌دار کوهپایه هستند که علف کمتر و شکارچی کمتری دارد.

با گذشت زمان همین تفاوت اولیه در شرایط زندگی باعث می‌شود این دو گروه از گورخرها به تدریج از هم متفاوت شوند. تفاوت در شرایط زندگی باعث می‌شود نیازهای متفاوتی داشته باشند و نیازهای متفاوت باعث می‌شود مسیرهای تکاملی متفاوتی را در پیش بگیرند. مثلاً آنهایی که در دشت زندگی می‌کنند تعداد بچه‌های بیشتری به دنیا می‌آورند چون شکارچی بیشتر است و احتمال شکار شدن بچه‌ها زیاد است. یا اینکه به تدریج شروع می‌کنند به زندگی گروهی و گله‌ای. اما گروهی که در کوهپایه هستند درست است که با شکارچی‌های کمتری روبرو هستند اما علف کمتری هم در دسترس دارند. اینها تعداد بچه‌هایی که به دنیا می‌آورند کمتر می‌شود و به‌جای گله‌ای به صورت فردی و خانوادگی (مادر و فرزند) زندگی می‌کنند. اگر این دو گروه گورخر آن‌قدر از هم جدا شده باشند که ترکیب و مخلوط شدن ژنی بینشان اتفاق نیفتد، این تفاوت‌ها می‌تواند آن‌قدر زیاد شود که به دو گونه‌ی متفاوت تبدیل شوند. این اتفاقی است که در زیست‌شناسی به اسم گونه‌زایی می‌شناسیم.

 

تکامل فرهنگی

در بین آدم‌ها و در سطح فرهنگ و ساختار اجتماع هم همین تفاوت‌ها به تدریج ایجاد می‌شود. کل تاریخ بشر کوتاه‌تر از آن است و روابط آدم‌ها با هم بیشتر از آن است که گونه‌ی انسانی جدیدی بخواهد ایجاد شود اما در سطح فرهنگی می‌توانیم همین فرآیند را ببینیم؛ مثل دو گروه مائوری و موریوری که از یک نقطه‌ی مشترک شروع کردند و دو مسیر متفاوت را در پیش گرفتند. تفاوت شرایط محیطی به تدریج باعث شد که تقریباً همه‌چیز در زندگی فرهنگی و ساختار اجتماعی این دو از هم متفاوت شود. گاهی این فرآیند را تکامل فرهنگی می‌نامند.

در بین آن جزایر بعضی زمین مناسب‌تر یا وسیع‌تری برای کشاورزی داشتند. همین باعث می‌شد که جمعیت قابل سکونت در آن جزیره‌‌ها سریعاً رشد کند و ساختار اجتماعیشان پیچیده شود و تکنولوژی‌هایشان سریعتر تحول پیدا کند. اما در جزیره‌های دیگری که پر است از جنگل‌های فشرده و زمین قابل کشاورزی ندارد آدم‌ها روش زندگی شکارچی گردآورنده را ادامه دادند؛ ساختار اجتماعیشان چندان پیچیده نشد و تکنولوژی‌هایشان هم تحول چندانی پیدا نکرد. 

وقتی جمعیت با نرخ کمتری رشد می‌کند، ساختار جامعه‌ی کوچک ساده می‌ماند. دیگر نیازی به رهبری متمرکز یا سیستم تصمیم‌گیری پیچیده نیست. آدم‌ها نفر به نفر یا خانواده با خانواده مسائلشان را حل می‌کنند. در مقابل وقتی جمعیت رشد بیشتری دارد ساختار جامعه پیچیده‌تر می‌شود. با کشاورزی مساله‌ی داد و ستد پیش می‌آید؛ تصمیم‌گیری‌ها پیچیده‌تر می‌شود. باید سیستم برای حل‌وفصل اختلاف‌ها ایجاد شود. همه‌ی اینها باعث می‌شود دو گروهی که در دو شرایط متفاوت زندگی می‌کنند به تدریج از هم دور بشوند؛ انگار که در دو مسیر متفاوت افتاده‌اند.

 

از جزیره تا قاره

همان‌طور که شرایط متفاوت جزیره‌های پولی‌نزی باعث تفاوت ساختار اجتماعی و تکنولوژیک مردمشان شد، در مقیاس بزرگ‌تر و در کشورها و قاره‌ها هم همین تفاوت‌ها را می‌بینیم.

مثلاً به اروپای غربی و شرقی نگاه کنید. در اروپای غربی رودها بیشتر به سمت دریای آزاد می‌رسند و بیشتر قابل کشتیرانی هستند. اما در اروپای شرقی کمتر چنین رودهایی وجود دارد. مردمی که در محدوده‌ی مرکزی اروپای شرقی زندگی می‌کنند به راحتی مردم اروپای غربی نمی‌توانستند به دریای آزاد دسترسی داشته باشند. همین مساله درباره‌ی رودهای روسیه هم صدق می‌کند. «بیشتر» رودهای روسیه یا به سمت اقیانوس منجمد شمالی می‌روند یا به سمت دریاچه‌ی خزر. باز یعنی دسترسی به بندرها نقاط دیگر دنیا به آن راحتی‌ها ممکن نیست. همین تفاوت در شرایط اولیه به تدریج باعث می‌شود شرایط تجارت در این مناطق نسبتاً نزدیک به هم متفاوت شود.

جرد دایموند در «اسلحه، میکروب و فولاد» توجه ما را به این الگوهای مقیاس بزرگ جلب می‌کند. منظور از مقیاس بزرگ هم این است که چنین تفاوت‌هایی در بلندمدت خود را نشان می‌دهند و در مسیر کلی حرکت یک قوم یا قبیله یا جمعیت انسانی و کشور تاثیر می‌گذارند. برای دیدن تاثیر این تفاوت‌ها باید روندهای بزرگ و کلی تاریخی را ببینیم و نه اتفاق‌های سریع چند ماه و چند سال را.

_______________________

تصویر اصلی یادداشت کاریه از uang Nguyen Vinh

بیشتر کنجکاوی کنیم
سایکس پیکو و جغرافیای جدید برای خاورمیانه (چرا خاورمیانه آرام نمی‌شود؟)
سایکس پیکو و جغرافیای جدید برای خاورمیانه

داعش در پیش‌روی‌هایش در سوریه و عراق از پایان قرارداد سایکس پیکو حرف می‌زد و ابوبکر بغدادی می‌خواست آخرین میخ بیشتر بخوانید

چرا ادیسون در گینه نو به دنیا نیامد؟
چرا ادیسون در گینه نو به دنیا نیامد؟

اگه نگاه کنیم به نقشه‌ی جغرافیایی اختراعات بشر و به ازای هر اختراعی که در یک محدوده‌ی جغرافیایی انجام شده بیشتر بخوانید

آدمیزاد چه بلایی سر موجودات زنده‌ی زمین آورد؟
آدمیزاد چه بلایی سر موجودات زنده‌ی زمین آورد؟

اهلی کردن حیوانات، کاری که آدمیزاد برای بقای خودش کرد، چگونگی حیات برای موجودات و گیاهان رو در کل زمین بیشتر بخوانید

2 نظر برای “جغرافیا چطور روی تکامل فرهنگی اثر می‌گذارد؟

  1. بحث بسیار جذاب و تأمل برانگیزی هست
    و جالب اینکه این جغرافیا روی تمام عناصر یک تمدن تأثیر میگذاره، از جمله زبان و فرهنگ و قوانین و…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *