داستان شهر وین، چند چهره زیبا

یک چهره‌ی تاریخی داره وین، یک چهره‌ی هنری، یک چهره‌ی فکری-فرهنگی و یک چهره‌ی شهرسازی مدرن. بسته به اینکه چه مدل کنجکاوی‌ای داشته باشین می‌تونین باهاش آشنا بشین و بگردین و بچرخین توش و داستانش رو ببینین

داستان وین پایتخت هابسبورگ
توضیحات اپیزود باز کردن

 

 

 

 

 

 

وین شهریه که توش قدم می‌زنی هم یه حسی بهت می‌ده از اروپای قرن هیجده و نوزده هم از اون ور نشونت می‌ده به شهر خوب و درست قرن بیست و یکمی چطوری باید باشه.اینجا از وین میگیم. تاریخش. چیزهایی که بهش معروفه. دیدنی‌های امروزش و آخرش هم از یه چیزی که چشم منو خیلی گرفت و چند ساعتی رو که توش گشتم می‌خوام واسه شما تعریف‌کنم. 

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری

ویدیوی داستان شهر وین، چند چهره‌ی زیبا رو در کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینید


چه چیزهایی رو می‌خوایم در وین ببینیم؟

وین شهریه که چند قرن تاریخ پادشاهی رو آورده نشونده کنار نیازهای زندگی قرن بیست و یکمی. یه طوری هم این کار رو کرده که اسمش همیشه تو رده‌بندی‌ها بالاست. از بهترین شهرهای دنیاست برای زندگی. کسی که وین زندگی کنه دسترسی داره به کلی اجرای موزیک و نقاشی و هنر سطح بالا و داره تو شهری زندگی می‌کنه که چه موقع طراحی شهرش چه در نگهداری و توسعه‌اش ابتکاراتی داشتن و دارن که زندگی کردن رو توش امن و دلپذیر و خواستنی می‌کنه. اینجا از وین می‌گیم از خوبی‌هاش، از اینکه کی اینطوری قشنگش کرده و و از جغرافی و تاریخ و دیروز و امروزش. از اینکه چرا در وین اینقدر خوش می‌گذره.  پایتخت اتریش شهر وین.

وین شهر باشکوهیه. شکوه امپراتوری داره. البته می‌گن یه سر بی بدنه. پایتخت شکوهمند و پر جبروتیه برای امپراتوری‌ای که دیگه نیست. الان اتریش کشور مهمی نیست در دنیا، ولی همین وین روزگاری چند قرن مرکز یک امپراتوری‌ای بود بزرگ، قدرتمند، مهم و البته باسلیقه و اهل هنر. در نتیجه‌اش هم معماری وین فکرشده و باشکوهه هم شهریه که آدم‌های مهم فکر و هنر خیلی‌هاشون یه جایی در زندگیشون یه مدتی حداقل وین زندگی کردن. از بتهوون و موتزارت و اشتراوس تا فروید تا کلیمت نقاش تا کافکای نویسنده و هایک اقتصاد دان. وین به جز حضور واقعیش تو دنیای امروز تو سمفونی‌های بتهوون و متزارت، تو نقاشی‌های کلیمت تو داستان‌های کافکا و در نوشته‌ها و ایده‌های اقتصادی هایک هم زندگی می‌کنه و خودش رو به ما نشون می‌ده. 

امروز هم که شهر رو می‌بینی پر از موزه. کنار رودخونه دانوب. یه جاهایی حس می‌کنی از در و دیوارش هنر می‌باره معماری‌های مهم که می‌خوان داد بزنن یه حرفی رو بهت بزنن هر کدوم با یه سبکی. 

وین شهر چند وجهی و زیبا

وین رو میشه اینطوری توصیفش کرد که شهریه با چند چهره‌ی مختلف، یعنی میشه از چند زاویه‌ی متفاوت رفت و این شهر رو دید و در هر زاویه‌اش هم کلی لذت برد. یک چهره‌ی تاریخی داره وین، یک چهره‌ی هنری، یک چهره‌ی فکری-فرهنگی و یک چهره‌ی شهرسازی مدرن. بسته به اینکه چه مدل کنجکاوی‌ای داشته باشین می‌تونین برین و با یکی یا چند تا از این چهره‌های شهر فقط آشنا بشین و بگردین و بچرخین توش و داستانش رو ببینین. حالا یه شهره‌ها ولی خب از هر طرف که می‌نگری قشنگه. 

تاریخ وین

اول تاریخ وین. در هزاره اول در وین خیلی خبر خاصی نیست. شهر اونقدر مهمی نمی‌شه. در دوره‌ی باستان اینجا یه قبایلی کنار دانوب دارن کشاورزی می‌کنن که رومی‌ها میان و می‌گیرن و می‌شه شهر مرزی شون و پایگاه جنگیدن رومی‌ها و قبایل جرمانیک. دیگه از ن‍ظر رومی‌ها وین شمالی‌ترین جایی بوده که متمدن بوده. از اینجا به بالا دیگه میشده جنگل‌هایی که بربرهای جرمنیک توش بودن. این جالبه که وین همیشه این حالت مرزی رو داشته انگار. بعدها هم شرقی‌ترین شهر غرب بود. قرن‌ها. اون موقع هم شمالی‌ترین شهر روم بود و موند تا اینکه اونها رفتن و بعد چند قرنی قبایل مختلف جرمانیک میان و ناپایداره وضع تقریبا تا قرن نه و ده و زمان شارلمان. شارلمان پدر اروپا کارل بزرگ چارلز کبیر. اضافه‌اش می‌کنه به امپراتوری فرانک‌ها و وین میشه مرز جنگی فرانک‌ها و مجارها و خلاصه دست به دست تا اواخر قرن ۱۰ که وین میفته دست بابنبرگ‌ها Babenberg.

وین رونق و امنیت گرفت

هزاره‌ی دومه که وین مهم می‌شه. رو تایم لاین هم ببینیم  بیشترش می‌شه دوران حکومت خاندان هابسبورگ. البته پایه‌های وین امروزی رو بابنبرگ‌ها گذاشتن درواقع. یعنی مسیری که وین رفت در طول قرن‌ها و به شهری تبدیل شد که امروز می‌بینیم مسیری بود که با بابنبرگ‌ها شروعش کرد. ولی اصل قصه مال زمان هابسبورگ‌هاست.

اهمیتش چی بود شهر اصلا. یه مقدار به خاطر رودخانه تجارتش رونق گرفته بود. دانوب رودخونه‌ی خیلی مهمیه در اروپای مرکزی و شرقی چون هم طولانیه دو برابر راینه و هم تنها رودخونه بزرگیه که از غرب به شرق می‌ره یعنی در راستای خطوط تجاری مهم روز و در تقاطع مسیرهای تجاری مهمه، شهرهایی که کنار دانوبن یا دانوب از میانه‌شون رد می‌شه شهرهای مهمی شدن. یعنی پتانسیلش رو داشت در دوره‌ی بابنبرگ‌ها ثبات و امنیتی هم پیدا کرد شد مرکزی فعال برای تجارت و بازرگانی. شد یک شهر پررونق با بازارهای هفتگی منظم و نمایشگاه‌های ویژه، تجار و خریداران از دور و نزدیک خودشون رو می‌رسوندن از مسیر دانوب یا از خشکی به وین و همین هم باعث رشد شهر شد.

رشد کرد یه مقدار هم بهش رسیدن دیوارهای دفاعی و تقویت استحکامات و  یک پل جدید روی رودخانه دانوب کدروازه و برج و بارو و پشت دیوار شهر هم خندق و یه قلعه استراتژیک برای دیده بانی و  خلاصه مردم شهرهای مختلف می‌دیدین اوضاع زندگی در وین روبه‌راهه کار هست و شهر امنه و شرایط زندگی رو‌به راه، کوچ می‌کردن سمت وین. این رشد جمعیت هم رونق فعالیت‌های اقتصادی شهر رو بیشتر می‌کرد. 

اینقدر دفاع شهر خوب شده بود که همین وین شد آخرین نقطه پیشروی فاتحان شرقی. وقتی مغول‌ها آمدن و از آسیای مرکزی آمدن پایین درو کردن هر چی سر راهشون بود و رفتن جلو اونی که جلوشون واستاد و دیگه نتونستن پیش تر برن در اروپا وین بود. برگشتشون البته دلایل دیگه هم داشت ولی اگر مقاومت وین نبود جلوتر هم می‌رفتن.

بعدها در مقابل ترکان عثمانی هم که اونها هم بوداپست رو گرفته بودن دو بار تا پشت دروازه‌های وین امدن و محاصره‌اش کردن ولی همین وین شد غربی‌ترین نقطه پیشرویشون و بعد از محاصره ناموفق دوم دیگه دوره ضعفشون شروع شد. 

این دوره درخشان دوران بابنبرگ Babenberg ها در شهرنشینی و رونق اقتصادی زمینه‌ای درست کرد برای آینده وین به عنوان یک پایتخت برجسته اروپایی تحت سلسله‌های بعدی، از جمله هابسبورگ‌ها که امروز تصویر تاریخی و معماری که از وین می‌بینیم و می‌شناسیم بیشتر یادگار اونهاست. 

دودمان هابسبورگ در وین

هابسبورگ‌ها شش قرن بر وین از وین حکمرانی کردن از قرن سیزده تا جنگ جهانی اول. فکر کنین از زمان خوارزمشاهیان تا زمان رضاشاه تقریبا این خاندان داشتن حکومت می‌کردن نه فقط بر اتریش، بر بسیاری از مرکز و جنوب اروپا. شش قرن. پایتختشون وین. آخراش البته اسمش شده بود امپراتوری اتریش-مجارستان ولی خب همون‌ها بودن که حکومت می‌کردن حالا مجارها رو هم کمی شریک کرده بودن. 

یادگار بابنبرگ در وین امروز

تو وین امروز چی می‌شه دید که یادگاری اون دوره باشه؟ از اون Babenberg های قرن ده مثلا کلیسای جامع سنت اشتفان St. Stephen’s Cathedral هست stephansdom در قلب مرکز شهر. از بالا که ببینی انگار اصلا وین دور این نماد گوتیکش داره می‌گرده. از قرن دوازده اینجاست. با قدی کشیده و سقفی رنگارنگ. معماری اولیه‌اش  romanesk تقلیدی از شکوه کلیسای رومی. بعد البته هی بزگ‌تر شد هی ساختن و این سازه‌های جدیدی که بهش اضافه می‌شدن در سبک و سیاق دوره‌ی معماری هم عصر خودشون بودن. همین هم شد که معماری کلیسا رفت سمت گوتیک. یا سقفش از این موزاییک رنگی‌هاست یاداور امپراطوری مقدس روم. خیلی هم کلیسای پرابهتیه که در طول چند قرن هی نکمیل شده هی در جنگ خراب شده از جنگهای ناپلئونی تا همین جنگ جهانی دوم. بازسازیش هم بعد از جنگ اصلا نمادی بود از اینکه جامعه اتریش می‌خواد پاشه و دوباره بسازه خودش رو. از قبل از هابسبورگی‌ها بود ولی زمان اونها خیلی نماد مهمی شد برای شهر. هم اونها رسیدن بهش هم اینکه کلیسای سنت استفان هم به عنوان نماد کلیسای کاتولیک داشت یه وزن دینی هم می‌داد بهشون دیگه. تاج‌گذاری می‌کردن توش خیلی از اسم‌های بزرگ خاندان هابسوبرگ الان زیرزمینش دفنن.  از ماریا ترزیا و فرانتس جوزف تا ماکسیمیلیان اول مکزیک، فرانس فردیناند و شاید معروف‌ترین هابسبورگی برای کسایی که خیلی هم تاریخ رو نمی‌دونن سیسی ملکه‌ای که پرنسس دایانای زمان خودش بود اینقدر که همه دوستش داشتن و دارن. هنوز هم بری ببینی بیشتر از همه رو قبر اونه که گل می‌ذارن آدمها.  فقط هم سیاسی‌ها نبودن البته. موتزارت هم عروسیش اینجا بود هم تششیع جنازه اش.  می‌بینین چقدر اسم بزرگ و داستان مهم می‌آد کنار هم تو یکی از دیدنی‌های وین که امروز هم اسقف اعظم وین توش می‌شینه هم یه جای دیدنیه واسه توریست‌ها. حس خوبی هم باید باشه برای مردم شهر که بدونن این چیز به این مهمی و قشنگی هزار ساله اینجاست. خوب و بد روزگار رو دیده و سرجاشه. شکوه اصلی وین ولی از کلیسا نمی‌آد. از دوران امپراطوری هابسبورگ‌ها می‌آد.

شکوه اصلی وین از دوران هابسبورگ

هابسبورگ‌ها قرن‌ها از دو کاخ بزرگشون در وین امپراطوری چند ملیتی و چند فرهنگیشون رو اداره می کردن. یکی کاخ شونبرون یکی هم Hofburg وسط شهر. اولی کاخ تابستانی با زمینی خیلی بزرگ در بیرون از شهر اون موقع دومی کاخ اصلی وسط شهر. جایی که امروز هم رییس جمهور اتریش همونجا می‌شینه.

شونبرون از بزرگترین کاخ‌های اروپاست ۱۴۰۰ تا اتاق داره و به جز زیباییش و عظمتش یک دلیل معروفتیش اینه که ماریا ترزیا تنها زنی که فرمانروای امپراطوری هابسبورگ شده بود اینجا رو گرفت بازسازی کرد و خیلی جاهای کاخ الان اثری یا خاطراتی ازش هست. ایشون اون امپراطوریه که اموزش اجباری رو اورد در هابسبورگ و خیلی از اصلاحات داخلی و ارجمندی هنر و فرهنگ و پشتیبانی از آموزش عمومی و سیاست‌های بهداشت عمومی و بیمارستان ساختن و تحقیقات پزشکی مدرن و اینها در قرن ۱۸. زمان کریم خان زند. در ویدیوی خاندان هابسبورگ، امپراتوری هابسبورگ ازدواجی‌های تاریخ اروپا کمی بیشتر ازش گفتیم.

از اجلاس وین تا برجام ایران در وین

وین رو این آدم‌ها مهم کردن بعد آدم‌های مهم بعدی تاریخ اومدن وین چون وین مهم بود.  ناپلئون هم زمان اشغال مدتی تو همین کاخ شونبورون بود. نخست وزیر انگلیس هم بعد از پیروزی در جنگ جهانی اول چند شب اینجا اقامت کرد. هیتلر هم وقتی به عنوان فاتح وین و پیشوای رایش آمد به وین سری به شونبورون زد. 

کلا چون هابسبورگها خاندانی بودن که ۶ قرن امپراطوری وسیع و قدرتمندی رو از وین اداره کرده بودن وین پایتخت یک امپراطوری بزرگ بود خیلی اتفاقات مهم سیاسی قبل و بعد از هابسبورگها در وین افتاو اوایل قرن نوزده که جنگهای ناپلئونی تمام شد و خواستن برنامه صلح و پایداری برای اروپای جدید در بیارن در وین جمع شدن قدرتهای اروپاییCongress of Vienna اروپای قرن نوزده رو این کنفرانس وین بهش شکل داد. یا بعدتر در زمان جنگ سرد کندی و خروشچف در وین بود که با هم دیدار کردن که کندی می‌گفت بدترین اتفاق زندگیم بود. یا دفتر مرکزی اوپک مي‌دونیم اونجاست. همون طور که مقر سازمان بین المللی انرژی اتمی. مذاکرات برجام ایران بخش مهمیش و توافق نهاییش اونجا بود. شهر یه اهمیتی داره که ادم ممکنه متوجه نشه چرا خب اتریش باید میزبان چنین چیزهایی باشه. در واقع این اهمیت شهر میراثیه از دوران گذشه و امپراطوری باشکو هابسورگ. برای همین هم وقتی هیتلر اتریش رو ضمیمه کرد به آلمان هیتلر اومد با ماشین روباز در میان استقبال بزرگ مردم وین اومد پیچید تو همین رینگ اشتراسه و بعد رفت به سمت کاخ Hofburg  کاخی که نماد سلطنت ۶۰۰ ساله‌ی هابسبورگی‌ها بود و از بالکن اونجا اعلام کرد که کشور رادگاهش حالا جزئی از GErman reich  اه دیگه. همین صحنه استقبال عظیم و نطق تاریخی مواد پروپاگندای مفصلی رو برای نازیها فراهم کرد در ۱۹۳۸.  خیلی هم مشخصه با فکر و نمادین اینجا رو برای سخنرانیش انتخاب کرد.

رینگ اشتراسه وین

به جز کاخ‌های اصلی و تابستانی و اینها ولی اون چیزی که هر توریستی باید ببینه در وین و می‌بینه، این رینگ اشتراسه است. یک خیابونی دور مرکز قدیمی شهر. بلواری پهن که جا به جا روش اثار تاریخی مهم و درخشان و زنده هست. خیابونیه که یه دور کامل بزنی توش یه جلوه کامل از وین می‌گیری. هم دانوب می‌بینی هم پارک‌های شهری. هم ساختمون‌های مهم رو می‌بینی هم مجسمه‌‌ی وینی‌های معروف رو. هم یه نمایی از آلپ رو می‌بینی. خود خیابون از مهمترین بلوارهای اروپاست. مال دوران شکوه وینه. اول قرن بیستم. یا بهتره بگیم اخر قرن نوزده. اینجایی که الان بولواره قبلا دیوارهای شهر بود.  بعد زمان فرانتس یوزف اول Franz Joseph I،  می‌شه زمان ناصرالدین شاه،  وین پایتخت هابسبورگ بزرگ شد دیگه. برای همین دیوارهای قرون وسطایی شهر رو اوردن پایین جاش بولوار ساختن تا هم مدرن بشه، همپای شهرهای اروپایی دیگه، هم اینکه اگه جایی ناآرامی چیزی شد بتونه سریع نیرو بفرسته. از ناپلئون سوم فرانسه یاد گرفته بودن. چون بولواری که مرکز شهر رو دور بزنه محاصره کنه و پهن باشه دسترسی می‌ده به نیروهای دولت که بتونن سریع خودشون رو به هر نقطه از مرکز شهر برسونن. خیلی هم پروژه مهمی شد. هم خود بلوار هم ساختمون‌های مهمی که اطرافش ساختن و این‌ها به کنار اصلا یه سری فضای شهری متولد شد در کنار این پروژه در وین که قبلش نبود. از پارک‌ها تا میدون‌های عمومی تا نهادهای فرهنگی و تا کافه‌ها و سالن‌ها و فرهنگ کافه‌نشینی شکل گرفت

معماری و شهرسازهای جدید وین

ساختمون‌هایی رو هم که ساختن هر کدوم در یه سبکی بود متناسب با هویت و کارکردش. منتها خب اون دوره‌های معماری که تموم شدن، دیگه الان اخرهای قرن نوزده هست که اینا دارن ساختمون‌های جدید کنار بلوار می‌سازن. اما همه‌اش رو دارن با نگاه به گذشته می‌سازن همه نئو داره اولش. پارلمان نئو کلاسیکه معماریش چون پارلمانه نماد دموکراسیه. دموکراسی از یونان اومده می‌خواد یاد اونجا بندازتمون معماریش و ستون‌هاش. مثلا موزه‌ها و دانشگاه وین نئو رنسانسه یاداور دوران ارجمند شدن هنر و علم. دوره‌ای هم هست که وین هم داره پوست می‌ندازه. می‌خوان این خیابون بشه ویترینی برای نشون دادن شکوه امپراتوری. ساختمون شهرداری rathaus city hall نئوگوتیک اه با یه فضای باز بزرگ جلوش هم تابستون جای جمع شدن و سرگرمی و فستیول طوریه، هم زمستون و حال کریسمسی و اینهاش دیدنی و معروفه. یا ساختمان Burgtheater نئو باروک مال دوران رونق و شکوفایی اپرا و تئاتر. 

همه اینها رو هم تو همون نیمه دوم قرن نوزده ساختن. شهر وین رشد عجیبی کرده بود. در نیم قرن بیش از چهار برابر شده بود جمعیتش. یعنی جمعیتش از الان بیشتر بود. پنجمین شهر پرجمعیت دنیا بود اون موقع. 

همینطوری تو وین قدم بزنی مجسمه ادمهایی رو می‌بینی که اثرشون رو رو شهر گذاشتن از معمارها و شهرسازها فرماندهای که در دفاع از شهر جنگیدن، هنرمندانی که مردم رو به وجد می اوردن روزگاری و شهرداری که زمان ایشون شهر مدرن شد ترامواهاش از اسبی برقی شد و خیلی چیزهای دیگه و البته الان شخصیت بحث برانگیزیه و بعضی‌ها میخوان مجسمه‌اش رو بیارن پایین به خاطر عقاید و حرفهای ضد یهودی و اینکه هیتلر که موقع اجرای این پروژه مدرنسازی ساکن وین بود بعدا خیلی ازش تعریف کرد.  ولی از نگاه امروز بگذریم. همین ایشون و معمار و شهرساز بزرگ دیگری به نام Otto Wagner و ۶۰ معمار و شهرسازی که باهاش کار می‌کردن ظرف چند سال بازسازی و نوسازی وین رو طراحی و اجرا کردن. طوری که الان صد سال بعد ما می‌ریم می‌بینیم لذت می‌بریم و حیرت می‌کنیم. همین رینگی که می‌بینیم هم یادگار اقای واگنره و البته میراثش در معماری و شهرسازی بیش از اینهاست.

وین پایتخت موسیقی کلاسیک

چی شد اینطوری زلفش با موزیک گره خورد وین؟ پایتخت موسیقی کلاسیک شد؟ برای یکی که موسیقی کلاسیک دوست داره هیچ شهری مثل وین نیست. نه فقط  چون بتهوون و موتزارت اینجا زندگی کردن. وین مرکز موسیقی بود سالها قبل از اینکه بتهوون پاش برسه اینجا. از جمله به خاطر اینکه خاندان هابسبورگ هنر رو وسیله‌ای و زبانی کرده بودن که باهاش هم شکوه و هم قدرت امپراتوری رو نشون بدن. اصلا وقتی این‌ها ادعا کردن که ما امپراتور مقدس روم هستیم  یکی از مسیرهایی که رفتن تا امپراتوریشون رو جا بندازن همین مسیر موسیقی بود. یعنی کلیسای کاتولیک شد یک نهاد مسلط در سرزمین‌های هابسبورگ شد و موسیقی ابزارشون بود  برای اینکه حرفهاشون رو بزنن و مراسمشون رو اجرا کنن. به خصوص در کلیساها. ماکسیمیلیان اول که، قصه‌اش رو جای دیگه گفتیم، وقتی نشست بر تخت سلطنت هابسبورگی‌ها و می‌خواست خودش رو به عنوان امپراتور امپراتوری مقدس روم جا بندازه یکی از کارهاش راه انداختن گروه کر پسران بود که بیان در مراسم و ضیافتهای کلیسا اجرا کنن کی؟ سال 1498. آخر قرن ۱۵. هنوز سه، چهار قرنی مونده تا صدای پیانوی موتزارت و بتهوون بپیچه توی کاخ‌های سلطنتی هابسبورگیا. اون موقع بذرهایی کاشته می‌شه در وین که ما نتیجه‌اش رو ۴ قرن بعد می‌بینیم و وین دیگه میشه شهر موسیقی. 

و البته گروه هنوز هم هست. یعنی وین یک نهاد موسیقی داره که بیشتر از ۵۰۰ ساله پابرجاس. خاندان سلطنتی‌ای که پایه‌گذارش بودن رفتن و دیگه اثری از سلطنتشون نیست ولی این نهاد هنوز هست و داره کار می‌کنه. آموزش می‌ده، تورهای بین‌المللی برگزار می‌کنه، کنسرت برگزار می‌کنه و خلاصه فعاله.

حمایت دولت از پروژه‌های هنری

یه چیز مهم هم هست این جا. اینو امروز هم می‌بینیم خیلی جاهای اروپا پروژه‌های هنری رو  هزینه زیادیش رو دولت می‌ده از نمایشگاه تا موزه و‌ فستیوال و اینا که همه بتونن برن جوون‌ها، دانشجوها، اونها که پول کمتر دارن. این از گذشته در وین بوده و هنوز هم هست. هنر در وین فقط هم برای اشراف نبود. متفاوت از لندن و‌ پاریس بود از این نظر. هنر دموکراتایز شده بود. برای خیلی‌ها بود و هنوز هم هست. هم از نظر تعداد اجرا و هم تنوع و قیمت و اینها. 

وین اینطوری کم کم شد شهری که موسیقی دانان و روشنفکرای دیگه از مناطق و ملل مختلف رو می‌کشید به خودش. هم جاشون وسط راه بود هم خاندان سلطنتی برای پروپاگندای خودشون و جلو بردن برنامه‌شون حمایت می‌کردن از هنرمندا. بعضی‌هاشون خودشون هم نوازندگان با استعدادی بودن امپراتورها. هم حامی هنر، هم هنرشناس، هم هنرمند. و در اون امپراتوری وسیع و چندفرهنگی با زبان موسیقی و مخصوصا اپرا اینها به هم نزدیکتر شدن. خیلی اسم‌های گنده‌ای هم که ما از وین می‌شناسیم وینی نبودن در اصل. نه موتزارت وینی بود به این معنا نه هایدن Joseph Haydn نه بتهوون Beethoven، نه ویوالدی Antonio Vivaldi نه گلوک Christoph Willibald Gluck و نه اشتراوس Richard Strauss. اینا وینی نیستن، جذبش شدن و فقط هم این جذب شدن محدود به اسم‌های بزرگ تاریخ موسیقی غرب نبود.

اهل فکر و هنر می‌آمدن به وین

نگاه که می‌کنیم به بقیه هنرمندا و روشنفکران قرن ۱۸ و ۱۹ هم باز می‌بینیم این‌هایی که در وین جمع شده بودن کم‌تر متولد وین بودن. کانت Immanuel Kant مثلا هم دانشگاه وین درس می‌داد و هم سنجش خرد ناب/نقد عقل محض Critique of Pure Reason رو وقتی نوشت که در وین بود هم نقد عقل عملی Critique of Practical Reason رو یا Leon Trotsky تروتسکی، مارکس، فروید، ماری کوری این‌ها هیچ کدوم متولد وین نبودن. اما وین تبدیل شده بود به شهری که خیلی آدم‌های معروفی ازش آمدن یا حداقل بخش مهمی از زندگیشون رو اونجا گذرونده بودن.

هیتلر و پایه‌گذار صهیونیسم همه در وین

شهری بود وین که هیتلر مدتی توش زندگی می‌کرد. می‌خواست نقاش بشه نشد به جاش کلی ایده‌های ضد یهودی پیدا کرد، تئودور هرتسل Theodor Herzl هم توی همین شهر دانشگاه رفت، کار کرد و جهان‌بینی‌ای هم که پیدا کرد و به پیدایش جنبش اولیه صهیونیستی منجر شد توی همین شهر شکل گرفته بود، ویکتور فرانکل که بعدها از الهام بخش‌ترین بازماندگان هولوکاست شد هم در همون وین زندگی و کار می‌کرد. سه تا ادمی که بعدها در قرن بیستم از جمله وقتی درباره مسئله و سرنوشت یهودیان اروپا حرف می‌زنیم هر سه اسمشون مطرح می‌شه. هر کدوم با یک عملکردی و یک میراثی. اشتراکشون؟ هر سه زمانی در وین بودن.

مکتب وین یا مکتب اتریش

شهر عجیبی بوده واقعا و از مرور همین اسم‌ها و بسیاری دیگه می‌شه فهمید که چقدر شهر مهم و احتمالا پرجاذبه‌ای شده بوده در اوایل قرن ۲۰. همین‌ها هم چهره‌ی فکری-فرهنگی وین رو می‌سازن. نگاه که می‌کنیم در زمینه‌های مختلفی ما چیزی داریم شبیه مکتب وین یا حلقه‌ی وین. مثلا توی موسیقی داریم مکتب اول و دوم وین یا توی فلسفه حلقه وین داریم یا توی اقتصاد هم مکتب اتریش داریم که خیلی وقت‌ها بهش مکتب وین هم می‌گن Mises از اعضاش بودن توی تاریخ هنر هم باز مکتب وین داریم و وجه اشتراک این‌ها وینه.

فرهنگ کافه در وین

اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ که این مکاتب فکری و فرهنگی وین داشتن شکل می‌گرفتن هم‌زمان عصر طلایی قهوه‌خانه‌های وین هم بود. توی این دوره بیشتر از صدتا قهوه خونه باز شده بود توی وین. امروز تعدادشون البته نزدیک ۶۰۰ تا شده. قهوه‌خونه‌ها یا کافه‌ها جایی شده بود برای وقت گذرونی مفید، برای فکر کردن، مطالعه کردن، بحث کردن، هم‌اندیشی و تخیل و نوشتن، مردم، عموما هم مردها، روزنامه می‌خوندن ساعت‌ها می‌نشستن و مشغول گپ و گفت می‌شدن، نویسنده‌ها رمان می‌نوشتن، داستان می‌نوشتن نمایشنامه می‌نوشتن. انقدر این فرهنگ کافه نشینی قوی بوده و هست در وین که یونسکو فرهنگ قهوه خانه‌ وین رو به فهرست میراث فرهنگی ناملموسش اضافه کرده.

قهوه‌ای که خودش اصلا تو فرهنگ غربی نبود که یادگاری همسایگی نه چندان دوستانه با عثمانی‌ها بود. از ترک‌ها رسید بهشون و امروز کافه‌هایی هستن توی وین که عمرشون بالای ۳۰۰ ساله. کافه‌های ۳۰۰ ساله.

حالا کافه رو کم کم بقیه اروپا هم داشتن‌ ولی کافه‌های وین یه جور دیگه بودن یه جوری می ساختن و می‌چیدنشون انگار  اتاق نشیمن بزرگه یه جایی نبود که بری سر بزنی بری. جایی بود واسه موندن.  اینو مبلاش می گن روشناییشون می گه می‌گه بیا یه فنجون قهوه بگیر همه روز رو بشین اینجا،. فرهنگ کافه‌نشینی وینی اینطوری درست شد. ادبیات داستانی کافه coffee house literature شکل بگیره و بعدتر به لطف چهره‌هایی مثل زیگموند فروید، اگون شیله، لئون تروتسکی و گوستاو کلیمت که خودشون وقت زیادی رو در قهوه‌خانه‌ها می‌گذروندن و تعریف و تمجید هم می‌کردن از این فضا، فرهنگ کافه‌نشینی بیشتر هم جاافتاد. 

یک کافی شاپ رو در وین اوایل قرن بیست تصور کنین. بعد به آدم‌هایی فکر کنین که نه لزوما همزمان ولی اون سالها مدتی در وین زندگی کردن. فروید، گوستاو کلیمت، تروتسکی انقلابی سوسیالیست روس و ادولف هیتلر. هر کدوم هم دارن لابد درباره این حرف می‌زنن که دنیا اینجاش کجه اونجاش خرابه. باید چنین و چنان بشه. جالبه تصور فضاش واقعا. به رشد فضای فکری و فرهنگی وین هم کمک کرده حتما این کافه‌ها. البته بعدا هم که نازیسم اومد و وین اشغال شد شرایط برای خیلی از همین متفکرین سخت شد و مهاجرت کردن. بعضی‌ها هم که اصلا کشته شدن و گرفتار مثل شلیک. تعداد انگشت‌شماری هم بودن که از حمایت نازی‌ها بهره می‌بردن و موندگار شدن مثل ریچارد اشتراوس Richard Strauss  موزیسین محبوب هیتلر. مشکل نازی‌ها با این حلقه‌های فکری و هنری وین هم مشکل ایدئولوژیک بود و هم مسئله نژادی بود. خیلی از اندیشمندان فعال اون روز وین یهودی بودن که با قدرت گرفتن نازی‌ها مجبور به مهاجرت شدن.

نازی‌ها وین را مصادره کردن

وقتی نازی‌ها سال 1938 اتریش رو ضمیمه کردن به آلمان، کارزاری راه انداختن برای مصادره و سرکوب چیزی که بهش می‌گفتن هنر منحط degenerate art. آثار خیلی از هنرمندا توی این دوره یا نابود شد یا نازی‌ها به بهانه‌ی همین کارزار فروختنش و درآمدش رو صرف مخارج حزب کردن. و این نکته‌ی مهمیه. وقتی درباره‌ی فضای فکری و فرهنگی وین صحبت می‌کنیم با ظهور هیتلر در هم پیچیده شد و کلیدی‌ترین شخصیت‌هاش مهاجرت کردن و پخش شدن در اروپا و آمریکا. همون فروید که خیلی پیشنهادهای مهمی داد درباره اینکه دلیل کارهای ما چیه، خیلی از مشاهداتش و ایده‌هاش رو در وین و در کار با وینی‌ها پرورش داده بود، رانده شد از شهر نهایتا.

طرح توسعه شهری وین

اینها چیزهایی در گذشته وین بودن. بگذریم ازش و یه نگاهی بکنیم به وین امروز. وین امروز چی اضافه کرده به ارزش این شهر. چی کار کرده که الان وقتی میان صد و خرده‌ای شهر رو نگاه می‌کنن به زیست‌پذیری و امکانات بهداشتی و رفاهی و اینا رده بندی می‌کنن. وین اون بالاست. چرا؟ چطوری؟ اینها رو که دیگه از اون وجهه تاریخی و فکری و هنریش نگرفته. این به ویژگی‌هایی بر می‌گرده که گفتیم می‌شه چهره‌ی برنامه‌ریزی شهری وین.

و جالبه دیگه. ما جلوتر هم درباره این گفتیم که با برنامه ریزی و طراحی شهر وین رو چطوری تغییر دادن قرن نوزدهم. متناسب با چیزی که اون موقع می‌خواستن. الان هم توی طرح‌ها و برنامه‌های توسعه‌ی شهری وین خیلی سعی شده که سمتی ببرن شهر رو که مطلوب باشه برای زندگی همه‌ی افراد در هر سطح درآمدی و هر شرایطی. این درواقع یه طرحیه که از ۲۰۱۴ متمرکز دارن دنبالش می‌کنن. مثلا به سیستم حمل و نقل عمومی توجه ویژه دارن. به اینکه گسترده باشه، هوشمند باشه، در دسترس باشه. فضاهای پیاده شهر زیاده، مسیرهای حمل و نقل با هم هماهنگن. مثلا شما از مترو که میای بیرون و به خیابون می‌رسی دقیقا جلوی خط عابری، این شاید ساده به نظر برسه‌ها ولی اگر توی شهرهای بزرگ و پرجمعیت زندگی کرده باشین که این جزئیات توشون دیده نشده باشه متوجه اهمیتش می‌شین.

یا یه موضوع دیگه خانه سازی اجتماعی در وینه که می‌خوان به سمتی ببرن شهر رو که همه افراد با سطح درآمدی مختلف امکانش رو داشته باشن که خونه‌دار بشن توی وین. و اون هم در محله‌هایی که خدمات عمومی در دسترسشونه. یعنی توی این فضاها ممکنه همه‌ی فازهای ساختمون‌های مسکونی تموم نشده باشه اما خدمات عمومی مثل مغازه و مدرسه و مهد کودک و استخر و باشگاهشون راه افتاده و شما می‌تونی با وسائل حمل و نقل عمومی خودت رو برسونی به این خونه‌ها و از این خونه‌ها به مرکز شهر. برای همین میزان رضایت مردم از این مجموعه های مسکونی بالاست.

وقتی به شرایط امروز وین نگاه می‌کنیم می‌بینیم که طرح توسعه شهریش موفق بوده برای همین هم توی لیست شهرهای مطلوب برای زندگی اون صدر لیست وایمیسه.
مسکن مقرون به صرفه‌ای داره که شده سنگ بنای موفقیت برنامه ریزی شهریش. همین دسترسی به مسکن کمک کرده به برابری اجتماعی و کاهش نابرابری در شهر کمک کرده. حمل و نقل عمومیش هم در همین مسیره و باتوجه به توریستی بودن این شهر، امکان خوبی هم برای توریست‌هاست یکی از هوشمندانه‌ترین کارهایی که ادم میتونه بکنه اینه که با تراموای یک و دو اون رینگ اشتراسه رو بره. 

حرف اینه که اون چیزی که وین رو شهر جالبی کرده فقط ساختمونهای قدیمی و موزه و آثار هنری نیست، اون‌ها مهم هستن و جذاب هم هستن اما بیشتر برای گردشگری که می‌خواد شهر رو ببینه و لذت ببره. ولی وین به جز توریست برای زندگی در این دوره هم خوبه با شهرسازی خوب.

وین پایتخت امپراتوری چند ملیتی

وین قرن‌ها پایتخت امپراتوری‌های بزرگ بود. از هابسبورگ تا اتریش و اتریش مجارستان. امپراتوری که توش اتریشی‌ها بودن، مجارها و پولیش‌ها و رومانیایی‌ها و دیگران هم بودن. چهره امروز وینی‌ها هم رگه‌هایی از همه اینها رو داره توش. غذاهای مجبوب وینی‌ها هم توش غذای المانی هست، هم ایتالیایی، مجاری  و پولیش. و الان  اون امپراتوری قدرتمند رفته. تنش رفته سرش مونده پایتختش مونده. وین که قرن‌ها روی مرز شرق و غرب بود الان افتاده وسط اروپا. خبری هم از اون قدرت سیاسی نیست ولی برای وین هنر مونده، معماری مونده، کاخ‌ها و موزه‌ها مونده و موسیقی. تو کشوری که دو تا جنگ جهانی رو سمت بازنده بود. بعد از جنگ دوم هم رو مرز غرب و شرق بود. در جنگ سرد هم درست پشت پرده آهنین بود یا جلوی پرده اهنین بسته به اینکه از کدوم سمت ببینیم. جاسوسخونه بزرگی بود وین. و پایتخت کشوری کوچک، و محصور در خشکی و کم اهمیت در سیاست دنیا ولی خیلی مطلوب برای زندگی.

 پارلمان اتریش

اون چیز خیلی جالبی که چشم منو گرفت در وین پارلمان‌بود. 

 ساختمانی با معماری یونانی رومی. معماریش می‌خواد دموکراسی رو یادت بندازه نظم رو و دانش کلاسیک رو. دو ردیف پله دو سمت سکوی ورودی هست دو طرف هر کدوم از این ورودی‌ها مجسمه‌های متفکرین بزرگ یونانی. کسانی که اندیشه هاشون الهام بخش حکمرانی خوبه. دقت هم کنیم. کلا ساختمون پارلمان اتریش رو داریم می‌گیم ولی نمادها و یادگارهای خیلی یونانیه. اون جلو فواره و وسطش مجسمه اتنا الهه خرد. نگهبان دولت شهر اتن. اطرافش الهه‌های عدالت و خرد و شجاعت و میانه روی. که اعضای پارلمان حواسشون به اصول والایی که باید نگهبانشون باشن باشه.

بعد از پله‌ها که می‌ری بالا سقراط هست، ارسطو هست، هومر هست، لیکورگوس، سولون، هیپوکرات حالا من اسم‌هاشون رو درست بلد نیستم ولی هر کدوم به دلیلی اونجان دیگه. اینها بزرگان فکری یونان و غرب بودن. تمدن غربی خیلیش بر پایه فکرها و آموزه‌های اینها درست شده و بنای پارلمان اتریش اینو داره به کسی که می‌ره توش یا اصلا از کنارش رد میشه یاداوری می‌کنه. با یک زیبایی و شکوهی که خیلی سخته توجهت رو نگیره و مدت‌ها محو تماشاش نشی. 

این ساختمون هم مال اواخر قرن نوزدهه. این هم در جنگ دوم آسیب زیادی دید که بعدا درست شد. پنج سالی هم داشتن بازسازیش می‌کردن. امسال تمام شد و من تونستم ببینمش. تور می‌تونی بگیری با راهنما بگردی توش. سالن‌های مختلفش رو ببینی. هم کمیسیون‌ها رو هم صحن‌های اصلی و قدیمی رو. موقع جلسه هم از گالری می‌شه رفت دید البته. توی ساختمون هم پر از آثار هنری و مجسمه و ایناست. ولی من رو فقط این مجسمه‌ها و ساختمون‌هاش نگرفت. اینها هم بود نمایشگاه عکس هم بود مثلا یا کتابخونه پارلمان هم بود که باز بود یه ساعتی توش چرخیدم و یه قسمت‌هایی از تاریخ معاصر اتریش رو باهاش بیشتر اشنا شدم. بعد یه سالنی هم داشت به نام Demokratikum در نگاه اول برای بچه‌ها. از اینجاها که معلوم بود بچه‌های مدرسه‌ای رو میارن بازدید. ولی در اصل برای همه جالبه به نظرم. یه سری المان‌های تعاملی که باهاشون کار پارلمان رو توضیح می‌دن. دموکراسی رو توضیح می‌دن که چطوری کار می‌کنه. هم اصول کلی مثل تفکیک قوا. هم چیزهای جزئی‌تر مربوط به اتریش. که اره ما یه سیستمی گذاشتیم مردم می‌تونن تو پیشنهاد لایحه اوردن فعال بشن مثلا. با بازی. تو بازی به بچه‌ها و آدم بزرگ‌ها نشون دادن که تو نمی‌تونی همه چی رو با هم بخوای. باید بین دو تا چیز که هر دو خوبی‌هایی داره و هزینه‌هایی داره انتخاب کنی. بعد توضیح دادن اینکه کار سیاستمدار چیه این وسط‌؟ نماینده‌های حزب‌های اصلی اتریش تو این بازی‌های اینتراکتیو میومدن توضیح می‌دادن که اره من از حزب فلانم من می گم اینطور. من از حزب اون یکی‌ام من می‌گم اون یکی چیز برام مهمتره. و اینطوری اشنا میشن بچه‌ها و جامعه با سیاست با فرایند کار سیاسی خارج از دعوای من خوبم اون بده. بسیار بسیار برای من جالب بود. تو سایتشون هم حالا بیشتر می‌شه دید. ولی پیشنهاد می‌کنم اگر وین رفتین حتما ببینین. اگر هم نه به سایتشون سر بزنین.

یه جمله‌ای هم تو کتابخونه‌اش دیدم خیلی به دلم نشست. جایی که کتاب‌های دور و برش درباره‌ی روزهای تلخ و سیاه وین بود، درباره‌ی سرنوشت یهودی‌ها، حرکت‌های ضدیهودی‌ها در شهر و سیاست بعد اونجا نوشته بود As long as a light still burns in the library, the world is not lost.  تا وقتی هنوز تو کتابخونه یه چراغی روشنه یعنی امید هست. دنیا از دست نرفته. این جمله شد یادگاری من از وین. 

 


برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردیم:

https://www.visitingvienna.com/eatingdrinking/cafespubsbars/coffee-houses/

 https://www.ricksteves.com/watch-read-listen/audio/audio-tours/austria-germany

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
کولوسئوم میدان نبرد
کولوسئوم؛ داستان بزرگ‌ترین تماشاخانه و قتلگاه تاریخ

نویسنده: علی بندری چند وقت پیش یه خبری اومد که ایلان ماسک و مارک زاکربرگ مي‌خوان کشتی بگیرن. دو تا بیشتر بخوانید

لیگ هانزا مونوپولی تجاری
لیگ هانزا، قدرت شهرها با مونوپولی تجاری

نویسنده: علی بندری تاریخ فقط قصه شاهان و جنگ‌ها نیست. بعضی وقت‌ها از اون هم جالب تره. اینجا درباره‌ی یکی بیشتر بخوانید

آدم‌های معمولی جنایتکار میشن میلگرام
آدم‌های معمولی چطور جنایتکار می‌شن؟

نویسنده: عباس سیدین، علی بندری وقتی جنگ جهانی دوم تمام شد و چشم دنیا باز شد به جنایت‌های طرف بازنده بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *