نویسنده: معین فرخی, علی بندری
آمریکا تا حالا ۴۷ تا رییس جمهور داشته. از جرج واشنگتن تا جو بایدن و بین همه اینها یک نفر و فقط یک نفره که ۴ بار رییس جمهور شده و دوازده سال در کاخ سفید بوده. روزولت. رئیس جمهوری که هم از قهرمانهای لیندن جانسون دموکرات بود هم از الگوهای رونالد ریگان جمهوری خواه. ما قبلا یه ویدئو درباره روزولت درست کردیم ولی اون یه خرده زیادی کوتاه بود. برای همین الان که میخوایم رییس جمهورهای آمریکا رو یک کم بهتر بشناسیم فکر کردیم بهتره یه بار دیگه به روزولت برگردیم و یک کم بیشتر ازش بگیم. از فرانکلین دلانو روزولت FDR تنها رئیسجمهور آمریکا که ۱۲ سال در کاخ سفید بود. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ رییس جمهور بود. همین اسم مخفف داشتن خودش نشون میده که یه جور دیگه بهش نگاه میشه. سیاستمدارهای امریکایی همهشون به این سه حرفی شون شناخته نمیشن. FDR ولی میشه. همونطور که کندی هم JFK بود و هست.
اهمیتش هم فقط به طول مدتش نیست. دوران عجیبی هم رئیس جمهور بود. وقتی به ریاستجمهوری رسید آمریکا در شدیدترین بحران اقتصادی تاریخش بود، ولی کار به اینجا ختم نشد. روزولت در دورهی ریاستجمهوری با عظیمترین جنگ تاریخ روبهرو شد. خودش با مشکلات جسمیِ جدیای دستپنجه نرم میکرد، اما آمریکا رو از این دوران سخت با عملگرایی، سیاستمداری و ابتکار عمل گذراند. طوری که تو خیلی از ارزیابیها الان از بهترین روسای جمهور تاریخ آمریکا میدوننش.
از مرگ روزولت ۷۸ سال میگذره ولی میراثش هنوز هم رو سیاست آمریکا و حتی جهان سنگینی میکنه. همین دسامبر ۲۰۲۲، رئیسجمهور اوکراین، ولادیمیر زلنسکی در کنگرهی آمریکا حاضر شد تا دربارهی جنگ اوکراین حرف بزنه. در طول سخنرانی تأثیرگذارش که میخواست حمایت کنگره از اوکراین رو بگیره چندین بار به آمریکا در جنگ جهانی دوم اشاره کرد تا بگه جنگ اوکراین فقط مسألهی اوکراین نیست، مسألهی جهانیه به سخنرانیِ روزولت بعد از حملهی ژاپن به پرل هاربر ارجاع داد. روزولت گفته بود «مردم آمریکا با نیروی شرافتِ خود به پیروزی مطلق خواهند رسید.» (the American people in their righteous might will win through to absolute victory.) زلنسکی به این نقل قول اشاره کرد و گفت «مردم اوکراین هم قطعاً پیروز خواهند شد.» (The Ukrainian people will win, too, absolutely.)
روزولت در چه شرایطی رییس جمهور شد
روزولت تو یه انتخابات عجیبی پیروز شد. در آمریکایی که رفته بود تو چهارمین سال رکود اقتصادی. رکود بزرگ. Great Depression از این رکود بزرگ انگار ما یه چیزی میخونیم و میشنویم و واقعا درکی ازش نداریم.
این خیلی گرفتاری بزرگی بود واقعا. یک همه گیری فقر و گرسنگی و بیخانمانی بود در آمریکای دهه بیست و سی. دو میلیون نفر بی خانمان بودن. یکچهارم نیروی کار بیکار بودن، در سیوهشت ایالت آمریکا بانکها بسته شدن. کشاورزا از پس هزینههای زمینهاشون برنمیاومدن.
اینقدر اوضاع خراب بود تو واشنگتن هم نشانههای خرابی وضع دیده میشد. حتی تو کاخ سفید. رسم بود سالی یه بار رنگ میکردن دیوارهای کاخ سفید رو. ولی اونم فعلا متوقف بود به خاطر شرایط اقتصادی. رییس جمهور هم آدمی بود به نام آقای هربرت هوور که اسمش گره خورده بود به بی عملی و کاری نکردن واسه این وضع. شاید چون واقعا فکر میکرد کاری از دست کسی بر نمیاد. طبعا شهرت و محبوبیت خوبی هم نداشت دیگه آخر دوره اش. یه جلبی آبادهایی بود بی خانمانها درست کرده بودن و توش میموندن اینها رو به افتخار ایشون اسمشون رو گذاشته بودن هورویله Hooverville. خونه هووری. تو یه همچین آمریکایی روزولت، فرماندار نیویورک، اومد رییس جمهور شد.
روزولتی که الان ۳۹ سالشه. قبلا تلاش کرده بود معاون رییس جمهور بشه شکست خورده بود. بعد از اون هم فلج شده بود. مبتلا شد به پولیو فلج اطفال و از کمر به پایین تقریبا فلج بود. بعد ولی دوباره برگشته بود به سیاست و فرماندار زادگاهش نیویورک شده بود و حالا هم میخواست بره سوگند بخوره به عنوان رئیس جمهور آمریکا در حالیکه برای سرپا ایستادن کمک لازم داره. پسرش کمک میکنه بیاد تو جایگاه. ممکنه شروع لغزندهای به نظر برسه دیگه. کشور در رکود. اروپا آشفته و نگران شروع جنگ بزرگی دیگه. در امریکا هم رییس جمهوری داره میاد رو کار که دستش رو باید بگیره به میز تا بتونه بایسته. تصویر امیدوار کنندهای نیست. هست؟ اگر فکر میکنیم نیست شاید مشکل از دید ماست. با همین آدم و سیاستهاش نه تنها وضع امریکاییها عموما بهتر شد بلکه رهبری کرد امریکا رو در کنار بقیه رهبران متفقین در نبرد با آلمان هیتلر و وقتی بعد از بیش از دوازده سال مرد و نتونست چهارمین دوره ریاست جمهوریش رو تمام کنه امریکا دیگه افتاده بود روی ریل ابرقدرت شدن اگر نگیم که همون موقع شده بود.
اما خب روزولت برای امریکاییها ناشناخته هم نبود. یه چیزی دیده بودن توش که بهش رای دادن. یه مقدار این برمیگرده به همون دوره فرمانداری نیویورک.
سخنرانی تاریخی روزولت در مراسم سوگند
سال ۱۹۲۸ روزولت از طرف حزب دموکرات برای فرمانداری نیویورک نامزد شد. به زحمت هم برنده شد. فقط ۱٪ اختلاف بین روزولت با رقیبِ جمهوریخواهش فاصله بود. یک سال بعد بود که بازار سهام در والاستریت سقوط کرد و رکود بزرگ شروع شد. روزولت اولین فرمانداری بود که ایدهی طرح بیمهی بیکاری رو مطرح کرد. در دور دوم فرمانداریاش بستهی حمایتی اقتصادی اجرا کرد. رو حساب همین کارنامه و سیاستها بود که وقتی هم رییس جمهور شد همچین انتظاراتی ازش بود. با همین انتظارات ملت تو مراسم تحلیف سوگند گوشها رو تیز کردن ببینن رییس جمهور جدید چی میگه. و چه سخنرانی تاریخی هم کرد. ۱۸۰۰ کلمه حرف زد. در ۲۰ دقیقه. تاریخی. دهها میلیون نفر هم دارن از رادیو می شنون. گفت the only thing we have to fear is…fear itself تنها چیزی که ما باید ازش بترسیم، خودِ ترسه. غیر از اون هیچی دیگه ترس نداره. روزولت توی همین سخنرانی از وضع بد اقتصادی گفت، چیزی رو پنهان نکرد گفت «فقط خوشبینهای احمق میتونن حقیقت تلخِ لحظهی حال رو فراموش کنن (Only a foolish optimist can deny the dark realities of the moment.) از قانونگزارا و مردای تجارت انتقاد کرد و گفت این ملت میخواد عمل کنیم و همین حالا عمل کنیم. (This nation asks for action, and action now)
جمعیتِ ساکت با شنیدن این حرفها تشویقش کردن حس میکردن دورهی بیعملی رئیسجمهور سابق، هوور، تموم شده و حالا عصر جدیدی آغاز شده.
استراتژی شروع و صد روز اول ریاست جمهوری روزولت
یه چیزی که درباره روزولت معروفه ۱۰۰ روز اولشه. و اینکه چقدر چقدر کار کرده تو صد روز. این اصلا از اون به بعد یه معیاری شد که ببینن رییس جمهورها تو ۱۰۰ روز اول چه میکنن. روزولت بسته سیاسیتی بزرگ و مهمی به اسم New deal نیو دیل داشت. برنامه جدیدی بود. رسم تازه. واقعا فقط یه سری قانون و لایحه جدید نبود. اون بود و خیلی بیشتر و بالاتر از اون بود. یه چیزی بود که میخواست رابطه مردم و دولت رو عوض کنه و کرد. اصل قصه هم این بود که پای دولت رو کشید وسط برای حل کردن مشکل اقتصاد. 3R معروف بود. Relief, Recovery, Reform
در سه خط بخوایم بگیم Relief یک برنامهی حمایتی برای کمک به افراد محروم بود
Recovery برنامهی بود برای بازیابی کشور و اینکه آدمها بتونن سر کار برن و در کوتاهمدت کشور به ثبات حداقلی برسه
و در نهایت Reform که اصلاحات ساختاری بود برای اینکه در درازمدت اقتصاد کشور تنظیم بشه تا به رکود دوباره نیفته.
دیکتاتور شدن روزولت
به محض شروع کار رگباری شروع کردن دستورات اجرایی صادر کردن. ۵ مارچ روز اول کاریش بود همون روز دستور داد کنگره در اولین فرصت جلسه بذاره. یک صبح فرداش مبادله طلا رو ممنوع کرد. یک هفته بانکهارو تعطیل کرد. طوری اقدام میکرد انگار آمریکا در شرایط اضطراری جنگه. گفت تا کنگره جلسه بذاره بانکها تعطیل. یعنی نه میتونن مردم پول بذارن نه بردارن. و در این فرصت روزولت میتونست برنامهای برای نظارت بر فعالیتهای بانکی بچینه. فعالیتهای بانکها رو ارزیابی کرد و تصمیم گرفت کدوم بانکها بمونن و کدومها بسته بشن.
نیویورک تایمز تیتر زد «روزولت مثل دیکتاتورها قدرت میگیرد.» (Roosevelt Gets Power of Dictator) دیکتاتور قبل از اینکه تبدیل به یه برچسب سیاسی بشه عنوان رسمی بود در جمهوری روم به کسی که برای دوره موقت همه اختیارات رو دستش میگرفت میگفتن دیکتاتور. شاید حرف بیراهی هم نبود واقعا.
گفتگو و شفافیت با مردم
بعد بانکها رو تحت هدایت خودش دوباره باز کرد و اومد با مردم حرف زد که پولها رو از باک نکشین بیرون. برای اینکه به آمریکاییها اطمینان بده میتونن سرمایهشان رو در بانکها نگه دارن خودش روی آنتن رادیو با مردم آمریکا حرف زد. گفتوگوی کنار شومینه Fireside chat رو اینجا شروع کرد. اولین سخنرانی رادیویی که در طول دورهی ریاستجمهوریاش چندین بار تکرار شد و به fireside chats معروف شد. خیلی برنامه روابط عمومی موفقی بود این برنامههای کنار شومینهای. دوران بسیار سختی بود برای مردم. ناامید نامطمئن بعد یه رییس جمهوری اومده بود که با زبان راحت و ساده و با آرامش و اطمینان سیاستهاش رو توضیح میداد براشون و میگفت میخوام این کار اون کار رو بکنیم. داد نمیزد توش، سخنرانی نمیکرد. همین اسم گفتوگوی کنار شومینه نشون میده چه رویکردی براش داشت. روزولت میخواست آدم اهل عملی باشه که در کنار مردمه و باهاشون شفاف حرف میزنه. در چند دقیقه وضعیت بانکها رو توضیح داد، گفت نترسین. پولها رو از بانک نکشین بیرون نبرین تو بالش. طلاهاتون رو بیارین بدین به بانک. خیالتون راحت باشه.
تصور کنین یه لحظه وضع اقتصاد داغون. رکود. خب یه واکنش طبیعی هر مردمی اینه که در شرایط بد اقتصادی که بانکها هم وضعیت پایداری ندارن، پول رو توی بانک نگه ندارن. اما روزولت امد اینطوری گفت و جالب اینکه مردم هم اعتماد کردن بهش و همین اعتماد مردم به روزولت، یا شاید نیازشون به کسی که در شرایط بحرانی در قامت رهبر بهشون اطمینان بده که چیزی برای ترسیدن وجود نداره، باعث شد وقتی بانکها دوباره باز شدن. ارزش دلار رفت بالا بازار سهام فعال شد و همون روز اول هم خوب رشد کرد. این نتیجه اولین قانون نیودیل بود.
و البته که همه نیودیل این نبود. توش مثلا این هم بود که هزینه های دولت رو کم کرد که بتونه از بیکاران و محرومان بیشتری حمایت کنه. چطوری کم کرد؟ با کم کردن حقوق کارمندها و بازنشستگان کشوری و لشکری. حالا از این ور لایحههای اینطوری میاره از اون ور قدرت کنگره رو کم میکنه و قدرت رییس جمهور رو زیاد.
الکل آزاد شد
دیگه چی؟ کمتر از یک هفته از ریاستجمهوری روزولت گذشته بود که الکل آزاد شد. که طرح رفع منع فروش مشروبات الکلی را هم ارائه کرد و کمتر از یک ماه بعد موافقت کنگره رو هم گرفت. فروش الکل سبک، مثل آبجو و شراب قانونی شد. بعد از ۱۴ سال. البته فروش مشروب در آمریکا تأثیر اقتصادی هم داشت، ولی اصلیترین تأثیر بازگشایی مجدد بارها و میخانهها تأثیر روانی بود: مردم به عینه میدیدن که در اون رکود شدید اتفاقهایی داره میفته. روحیهی عمومی و اعتماد به رئیسجمهور بالا رفته بود. داستان ممنوعیت الکل رو تو این ویدئو کاملتر گفتیم.
طرح جوانان بیکار
طرح دیگه روزولت در همان ۱۰۰ روز اول مربوط به جوانان بیکار بود. اقدامات او تا به حال شاید روحیهی عمومی را بالا برده بود اما کمک چندانی به بیکاران نکرده بود. میخواست جوانان رو به کار در محیط زیست ترغیب کنه. شب ۹ مارچ، هنوز تو پنج روز اول ریاست جمهوریش هستیم، یعنی روز جلسهی کنگره، پیشنویس طرح آماده شد. یک ماه و نیم بعد «ارتش درختکاری» روزولت آماده شد به ۱۴۱ جنگل فرستاده شدن. تا تابستان همون سال ۲۷۵ هزار آمریکایی به اردوگاههای جنگلی فرستاده شدن. فقط برای اینکه ابعاد سرعت کار دستتون بیاد باید بگم این سرعت نیروگیری از سرعت نیروگیری برای جنگ جهانی اول هم بیشتر بود. جوانان در اردوگاهها کار میکردند و ماهی ۳۰ دلار پول میگرفتن.
بحران کشاورزی
نکتهی دیگهای که روزولت باید بهش توجه میکرد، بحران کشاورزی در آمریکا بود. اعتقاد داشت باید طرحی بریزن که قیمت محصولات کشاورزی رو ببرن بالا. طرح کلی روزولت بهطور خلاصه این بود: حاضر بود به کشاورزان یارانه بده و در ازاش زمینهاشون رو محدود کنه که محصولات کم بشه. میگفت درسته محصولات کم می شه ولی قیمت میره بالا.
خلاصه با همین طرحها دولت اعتماد مردم رو داشت مخارج خودش رو کم کرده بود یه پولی هم دستش اومده بود رفت تو کار بازسازی صنعت.
بازیابی صنعت
در روز صد و پنجم قانون «بازیابی ملی صنعت»بازسازی صنعت تصویب شد. این قانون عملیاتهای عمرانی و ساختوساز تعریف میکرد و زیرساختهایی برای شغلهای تازه. طبعاً با شغلهای تازه حقوقها هم میرفت بالا، حمایت از بیکاران و کودکان و سالمندان هم افزایش پیدا کرد. کشور نفسی میکشید. و هنوز تو همون ۱۰۰ روز اولیم. یعنی همه اینها در کمتر از سه ماه. برای همین هم اینقدر این نیو دیل مهمه و هم خود New Deal و هم کلا اون صد روز اول روزولت هنوز هم بر هر رئیسجمهور آمریکا سایه انداخته. از هر رئیسجمهوری انتظار میره در صد روز اول برنامههاش رو مشخص کنه، هر چند هیچکس به اندازهی روزولت تغییر ایجاد نکرده.
دولت مسئول مصیبتهای مردمه
در واقع ولی الان که تاریخی نگاه میکنن میگن کاری که روزولت با New Deal کرد بزرگتر از یه بسته سیاستی و اینهاست. تعریف وظیفه دولت یه مقداری تغییر کرد اینجا. روزولت دولت رو مسئول مصیبتهای مردم نشون داد، نشون داد که رئیسجمهور باید با مردم ارتباط برقرار کنه، مشکلاتشون رو شناسایی کنه و بر اساسش اقدام کنه. روزولت تونست میلیونها شغل برای بیکاران ایجاد کنه چون فکر میکرد بدون رفع نیازهای اولیه نمیشه دموکراسی داشت. اگر آمریکا کشوریه که به آزادیهای فردی احترام میگذاره باید بتونه امنیت مالی شهروندان رو هم برقرار کنه.
الان هم مثلا وقتی برنی سندرز سخنرانی میکنه درباره روزولت به همین اشاره میکنه که روزولت عوض کرد کاری رو که دولت امریکا میکنه. تا قبلش تفکر غالب آمریکا این بود که بیماری و بیچارگی مردم ربطی به دولت نداره. دولت مسئولش نیست و اما روزولت اومد گفت هست. و عوض کرد این فرهنگ رو.
حزب دموکرات تغییر کرد
یه چیز مهم دیگه درباره روزولت اینه که میگن حزب دموکرات در زمان روزولت عوض شد. هم گروههایی به حامیان و رای دهندههاش اضافه شدن هم تونست موفقتر بشه بعد از مدتها در سیاست امریکا.
از اواخر قرن ۱۹ تا سال ۱۹۳۲ جمهوریخواهها برندهی اغلب انتخاباتها بودن. از زمان روزولت به بعد، و اقدامات انجامشده در New Deal، بود که خیلی از سیاهپوستها هم روزولت رو قهرمان خودشون میدونستن و میلیونها رای به نفع دموکراتها عوض شد. البته که New Deal مستقیماً سیاستهای تبعیضآمیز علیه سیاهپوستان رو تغییر نداد، ولی سیاه پوستان در دورهی هوور از مشارکت در سیاست و اقتصاد ناامید شده بودن و به عینه دیده بودن که چطور سیاستهای جداسازی فقیرترشون میکنه. کمکم نسل قدیم سیاهپوستان که به جمهوریخواهان نزدیکی بیشتری حس میکردن جاشون رو به نسل جدید دادن. نسل جدید یه رئیسجمهوری میدید که به بیکاران اهمیت میده از اون ور النور روزولت که در نقش بانوی اول کاخ سفید برای حقوق زنان و سیاه پوستان حرکتهایی میکرد و اون هم نقطهامیدی برای گروههای اقلیت و محروم در آمریکا بود که بیشتر با دموکراتها همحسی میکردند تا جمهوریخواهها.
تصویر کلی در ذهن امریکایی
روزولت آمد با اعتقاد به نظارت بر اقتصاد با این ایده که دولت باید کار درست کنه، با افزایش مالیات سود کسب و کارها و با زیاد کردن قدرت دولت و دخالت دولت در اقتصاد. در سال ۱۹۳۵ اولین برنامهی تأمین اجتماعی رو تصویب کرد که برای اولین بار به افراد سالمند امنیت مالی میداد.
البته که New Deal آمریکا رو از رکود بزرگ نجات نداد ولی تغییرات بزرگی ایجاد کرد. بعد هم جنگ جهانی دوم شروع شد و قدرت دولت فدرال باز هم بیشتر شد. روزولت برای این تغییرات با حزب دموکرات جنگید، و اونهایی رو که بهش نزدیک تر بودن بیشتر حمایت کرد و در نتیجهی تغییر هویتی دموکراتها، اونا تونستن کرسیهای بیشتری در سطح کشور به دست بیارن و در کنگره هم اکثریت با دموکراتها شد. این اکثریت در کنگره، به جز دو دورهی کوتاه تا سال ۱۹۸۰ ادامه هم پیدا کرد. یادمون باشه روزولت ۱۹۴۵ مرد. ۱۹۸۰ میشه ۳۵ سال بعدش. برای همینه که میگیم اثرش طولانی مدت بود.
یعنی روزولت هویت حزب دموکرات و پایه راییش رو تغییر داد و بیشتر به سمت حمایت از کارگران و محرومان برد. الان هم اثرش رو حداقل در یک سر طیف دموکراتها در یه شاخهشون میبینیم، برای همین هم سندرز در سخنرانیهاش به روزولت و برنامههای حمایت اقتصادیش ارجاع میداد.
یه چیز جالب هم هست تو این سیاستها. اینها سیاستهایی بودن که عموما ثروتمندان طبقههای بالاتر خیلی استقبال نمیکردن ازشون، طبقهای که خود روزولت متعلق بهش بود. روزولت از خانوادهای می آمد ثروتمند وقدرتمند. اصلا از اول دوره حرفهایش داره پا جای پای تدی روزولت میذاره که یه اولین روزولتی بود که رییس جمهور شد. این هم میخواد مثل همون بشه. اما سیاستهاش طوریه که الان یه مقدار این شهرت رو داره که رئیس جمهوریه که علیه طبقه خودش کار کرد.
روزولت و جنگ جهانی دوم
یه موضوع خیلی مهم دیگه در ریاست جمهوری روزولت جنگ جهانی دومه. بزرگوار دوازده سال رییس جمهور بوده هم رکود بزرگ رو دیده هم جنگ جهانی دوم رو. در واقع در اوج رکود آمد در پایان جنگ رفت.
دورهی رکود بزرگ با برنامهی New Deal تمام نشد. اما رابطهای که روزولت با نژادهای مختلف، قشر کمدرآمد، ساخته بود و امیدی که به جامعه تزریق کرده بود باعث شد در دورهی دوم هم با قاطعیت برنده بشه. در دورهی دوم، در حالی که روزولت درگیر ادامهی برنامههای توسعه و حمایتی بود، اروپا هم به قول این گزارشگرای فوتبال آبستن حوادث بود.
روزولت اول از سیاستمدارهای بین دو جنگ بود بعد شد از سیاستمدارهای زمان جنگ. دوران بین دو جنگ رو ما حتما دربارهاش یه ویدئوی جدا میسازیم بعدا. در ایران میشه رضا شاه. همون دوره در اروپا و اطراف ایران و البته در آمریکای دور هم کلی اتفاقهای مهم میافته. سایهی هیتلر در اروپا گستردهتر شد. سال ۱۹۳۶ هیتلر به راینلند Rheinland لشکرکشی کرده بود، به منطقهی مورد دعوای بین المان و فرانسه، موسولینی نخست وزیر فاشیست ایتالیا و هم پیمان بعدی هیتلر در تلاش برای تسخیر اتیوپی بود، و هر دو دیکتاتور در جنگهای داخلی اسپانیا مداخله میکردن تا رفیق فاشسیتشون فرانکو پیروز شه. آن سوی جهان، ژاپن تازه از خواب بیدار شده و یهو خیلی غول و قدرتمند شده صدها هزار چینی رو در نانکینگ کشته بود. در اپیزود ۵۲ پادکست بیپلاس داستانش رو گفتیم.
اما عکسالعمل روزولت چه بود؟ آمریکا که بیست سال قبل در جنگ جهانی اول با آلمانهای روبهرو شده بود این بار نمیخواست دوباره خودش رو وارد جنگ جدیدی بکنه. این حرفها برای ما الان که یه خرده تاریخ آمریکا خوندیم معنی دارتر هم هست دیگه. یادمونه پدران بنیانگذار توشون این حرف بود که ما اصلا از اروپا اومدیم اینجا که از اون خون و خونریزی ها دور باشیم. حالا اینها سابقه جنگ خونین اول رو هم داشتن. حتی سال ۳۷ کنگره قانونی تصویب کرد تا کشورهایی که از آمریکا مهمات میخریدن باید با کشتیهای خودشون جابهجاش میکردن. امریکا نمیخواد وارد یه جنگ دیگه بشه که به نظر میرسه اروپاییها همه دارن براش گرم میکنن. اما روزولت احساس میکرد که جنگ مثل پاندمی میمونه، وقتی در جهان پخش بشه هیچ کشوری ازش مصون نیست.
ژاپن هم این وسط در اقیانوس آرام شیطنت میکرد و یک کشتی جنگی آمریکا و سه کشتی نفتی را بمباران کرد. بعدش هم عذرخواهی کرد و گفت اشتباه شده. آمریکا بر موضع بیطرفی خودش پافشاری کرد. روزولت در سخنرانیای اعلام کرد که آمریکا همچنان بیطرف میماند. منتها خب شرایط عوض میشه دیگه. جنگ وقتی شروع بشه اون هم جنگی مثل جنگ جهانی اول ممکنه همه حرفها و قول و وعده های قبلی رو بزنه هوا کنه.
نکتهی دیگری هم این میان بود: آمریکا که خودش در دورهی رکود بود پول و تجهیزات جنگی چندانی نداشت. سال ۱۹۴۰ فقط ۲۸۰۶ هواپیمای جنگی داشتن که اغلب هم عتیقه بودن. روزولت دستور داد تا یک سال آینده ۵۰هزار هواپیما ساخته بشه. مدام به کنگره میرفت و درخواست پول میکرد. روزولت ادعا میکرد این پولها خرج سلاح برای بریتانیا میشه.
دور سوم رییس جمهوری روزولت
نزدیک انتخابات ۱۹۴۰ مردم تظاهرات میکردن و از روزولت میخواستن بعد از گذراندن دو دوره در کاخ سفید باز هم نامزد ریاستجمهوری بشه.چون در اروپا جنگه و ژاپن هم داره از این طرف از سمت اقیانوس آرام تهدیدی میشه برای آمریکا. روزولت برای بار سوم نامزد ریاستجمهوری شد.
رقیب جمهوریخواهش متهم میکرد روزولت رو به جنگطلبی. میگفت دیر نیست روزی که روزولت پای آمریکا رو به جنگ بکشونه. روزولت اما در سخنرانی انتخاباتیش گفت «در این لحظه که با شما پدرها و مادرها حرف میزنم، باید در یک مورد دیگر به شما اطمینان بدهم. پیشتر هم گفتهام و دوباره و دوباره و دوباره تکرار میکنم: پسران شما به جنگ خارجی فرستاده نمیشوند.» “And while I am talking to you, mothers and fathers, I give you one more assurance. I have said this before, but I shall say it again, and again and again. Your boys are not going to be sent into any foreign wars.
نتیجه این انتخابات جالب بود. روزولت برای بار سوم برنده شد. این بار البته با فاصلهی کمتری. ولی دیگه رییس جمهور که بشی اون تفاضل گل خیلی مهم نیست. همینجا تبدیل شد به تنها رئیسجمهور تاریخ آمریکا که سه دوره به کاخ سفید فرستاده میشه. با گذر زمان دخالت آمریکا در جنگ بیشتر شد. جولای ۱۹۴۱، جوخههای آمریکایی در دانمارک مستقر شدن. بعد روزولت هزاران زیردریایی به ایسلند فرستاد. هنوز در شرایطی هستیم البته که نه جامعهی آمریکا آماده جنگه نه کنگره.
حملهی ژاپن به خاک امریکا
همزمان که روزولت جلوی ورود رسمی به جنگ مقاومت میکرد، اختلافات با ژاپن در اقیانوس آرام بالا میگرفت. اختلاف با ژاپن هم از خیلی قبل شروع شده بود. بهطور خلاصه، ژاپن در جنگ با چین پیشروی میکرد و آمریکا میخواست به کمک دولت چین جلوی پیشروی ژاپن رو بگیره. جولای ۱۹۴۱ ژاپن اندونزی رو گرفته بود. آمریکا مناسبات تجاریاش با ژاپن رو قطع کرد. آمریکا تمام داراییهای ژاپنیها رو در کشورش «فریز» کرد. ژاپن جنوب فیلیپین رو هدف بعدی قرار داده بود و در نتیجه خیلیها به روزولت انتقاد کردن که با این کار ژاپن رو به گوشهای کشونده که تنها راه مقابلهاش جنگه.
مساله ژاپن هم کلا شبیه المانه دیگه. خیلی سریع خیلی قدرتمند شده و منابع هم نداره خودش و دور و برش رو نگاه میکنه میبینه اون موقع که ضعیف بوده همه اروپایی ها اومدن مستعمره گرفتن سرش بی کلاه مونده. میگه حالا من اون موقع خواب بودم بازی نبودم الان که بیدارم که این کشورهای اطرافم رو من خودم میخوام. منابعشون رو برای توسعه لازم دارم. و این شده یکی از ریشههای مشکل با اروپا و قدرتهای استعمارگر سنتی اروپایی و باعث نزدیکی به آلمان.
بگذریم. این حمله ژاپن به آمریکا داستان بسیار جالب و آموزندهای داره. اما نقطه مهمش اینه که در ۶ دسامبر ۱۹۴۰ ژاپن حمله کرد به خاک امریکا. ژاپنیها یک عملیات غافلگیر کننده کرده بودن به پایگاههای نیروی دریای امریکا در هاوایی. عملیات هاوایی اون چیزی بود که آمریکا رسما بی طرف رو عملا و رسما وارد جنگ جهانی دوم کرد. به پرل هاربر معروفه این. حملهی شدیدی بود حملهی پر خسارتی هم بود ۸ ناو جنگی، هفت کشتی، ۱۸۸ هواپیما خسارت دیده بودن. ۲۴۰۰ نفر کشته و بیش از ۱۲۰۰ نفر مجروح شدن. این ماجرا هم ویدئوی خودش رو میخواد ولی یه چیزی بود که از ۲۰ سال پیش همه منتظرش بودن و از اونور باز هم غافلگیر کننده بود. اصلا روز ۶ دسامبر ۱۹۴۱، روزولت که فهمیده بود ژاپن قصد اقدام نظامی داره، به امپراتور ژاپن پیغام صلح داد. فرداش پیغام گرفت که «حملهی هوایی به پرل هاربر.»
رسما وارد جنگ جهانی دوم شد
فردای اون روز، روزولت در سخنرانیای گفت «۷ دسامبر ۱۹۴۱، روزی که در تاریخ به بدنامی خواهد ماند.» a date which will live in infamy
روزولت همچنان باید کنگره رو قانع میکرد که آمریکا وارد جنگ بشه، اما موسولینی و هیتلر چند روز بعد کار رو برای روزولت راحت کردن. به آمریکا اعلام جنگ کردن. به این ترتیب آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد و حالا روزولت نه فقط رئیسجمهور که یک فرمانده جنگی بود.
روزولت که زمانی خودش پارتیزان بود، بهعنوان فرمانده جنگی مناسبات سیاسی رو واردِ تصمیماتش نمیکرد. آمریکا با شوروی و بریتانیا همدست شد تا متحدین رو شکست بده. در کنفرانسِ اول واشنگتن، یا کنفرانس آرکادیا، روزولت و چرچیل با هم دیدار کردن تا استراتژی جنگ رو بچینن. بنا شد اول در اروپا بجنگن و آلمان رو شکست بدن و بعد برن سراغ ژاپن.
رهبری روزولت در زمان جنگ
اینجا امریکا داره وارد همکاری میشه با بریتانیا که البته متحد امریکاست و اتحاد جماهیر شوروی که هیچ نزدیکی و دوستی با امریکا نداره ولی اینجا علیه هیتلر دارن با هم متحد میشن. یه جاهایی از این برنامه اتحاد و همکاری هم طوری بود که لازم بود سه رهبر هم رو ببینن. رو در رو. روزولت و چرچیل و استالین. که همون طور که میدونیم و ما اینجا کنفرانس تهران رو تعریف کردیم یه بار پا شدن سه تایی امدن تهران. یه بار تهران یه بار یالتا. نهایتا تونستن آلمان نازی رو شکست بدن. و بعد هم متحدانش از جمله ژاپن رو.
رهبری روزولت در دوران جنگ، یادآورِ روزهای ابتداییاش بود. در طول یک سال پس از پرل هاربر، حدود سیصد دستور اجرایی صادر کرد. در طی ۵ سال، از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵، کارمندان دولت فدرال از یک میلیون نفر به پنج میلیون نفر رسید و خرج دولت آمریکا در طول جنگ به اندازهی کل خرجش بود از زمان تاسیس تا اون روز یعنی از سال ۱۷۸۹ تا ۱۹۴۰. یه بار دیگه بگم. در دوره پنج ساله جنگ امریکا به اندازه 150 سال قبلش.
روزولت و چرچیل
تو این داستان ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم یه داستان جالب هم رابطه چرچیل نخست وزیر انگلیسه با روزولت رئیس جمهور آمریکا. اینها البته هر دو در زمان جنگ جهانی اول آدمهای بالغی بودن و یه بار هم اتفاقا هم رو دیده بودن در ۱۹۱۸ در جوانی که هر دو اتفاقا در نیروی دریایی بودن ولی خب کم سن و سال و در ردههای پایینتر.
رابطه و رفاقتِ روزولت و چرچیل از همان دورهی جنگ جهانی شروع شد. اول جنگ هیتلر داشت له میکرد اروپایی ها رو. پس از شکست بریتانیا و فرانسه در نبرد دانکرک، چرچیل با بریتانیایی روبهرو شد که منتظر شکست بعدی بود. اما چرچیل پا پس نکشید. در سخنرانی تاریخی به مردم بریتانیا گفت «ما تا انتها مبارزه خواهیم کرد…هزینهاش هر چه که باشه باید از جزیرهمان دفاع کنیم.» (We shall go on to the end…we shall defend our Island, whatever the cost may be) گفتهاند در پایان سخنرانی به همکاری که کنارش بوده گفته «با تهِ بطریهای شکستهی آبجو با آنها خواهیم جنگید، فقط همین برایمان مانده.» این دورهایه که هیتلر داره هوایی هم میزنه لندن رو و چرچیل و کابینه رفتن زیر زمین دیگه تو پناهگاهن عملا و انگار مصممه هیتلر که کار رو یکسره کند. تو این شرایط چرچیل میدونست که تنها کسی که میتونه از این مخمصه نجاتش بده رئیسجمهور آمریکاست.
بعد از پیروز روزولت در نوامبر ۱۹۴۰ چرچیل به روزولت نامهای نوشت و گفت برای موفقیت او دعا میکرده، گفت وارد مرحلهی سیاه و شومی شدیم که ناگزیریم جنگ رو کش بدیم و گستردهتر کنیم. روزولت جواب نداد. کمی بعد تو یکی از همون برنامههای کنار شومینهایش روزولت گفت که نمیخواهد دربارهی جنگ حرف بزنه، میخواد دربارهی امنیت ملی حرف بزنه… اگر بریتانیا سقوط کنه، نیروهای «محور» (Axis powers) در جایگاهی قرار میگیرن که باید منابعِ هنگفتی از قوای نظامی و دریاییشان رو در نیمکرهی شمالی به کار بگیرن. گفت «ما سلاحهای دموکراسی هستیم.»
یه ماه بعد در دسامبر ۱۹۴۰ چرچیل به روزولت پیغام داد که دیگر پول ندارن برای خرید سلاح به آمریکا بدن. و بریتانیا همچنان تحت بمباران شدید نازیها بود. طبق قانون، آمریکا نمیتونست به بریتانیا وام بده. از طرف دیگه، روزولت میدونست که اگر نازیها بریتانیا رو اشغال کنن، آمریکا هم به خطر جدی میافته. اینجا بود که طرحِ تازهای ارائه کرد. در یک کنفرانس خبری طرحش رو برای مردم آمریکا توضیح داد. گفت تصور کنین خانهی همسایه آتش گرفته و از شما میخواد شلنگتون رو بهش بدین. در این شرایط شما نمیاین به همسایه بگین اول ۱۵ دلار بده، بعد شلنگ رو بگیر. شنگ را بهش میدین تا آتش رو خاموش کنه، بعد شلنگ رو پس میگیرین.
در واقع روزولت، کسی که با وعده صریح وارد نشدن به جنگ اروپایی رییس جمهور شده بود طرحش رو اینطوری به مردم آمریکا فروخت که ما باید به بریتانیا سلاح قرض بدیم تا جنگ به آمریکا نکشه.
دیدار مخفیانه و رابطهی روزولت و چرچیل
در ماه آگوست ۱۹۴۱ روزولت حس کرد باید با چرچیل دیدار کنه. و این دیدار باید مخفیانه میبود. اعلام کرد که با کشتی ریاستجمهوری به تعطیلات میره. نیویورکتایمز هم گزارش نوشت که بله، رئیسجمهور روزولت از پایگاه نیولاندن روانهی دریا شد تا یک هفتهای مرخصی بگیره.
اما رئیسجمهور کیلومترها دورتر بود. در در نیوفاندلند کانادا رفته بود دیدن چرچیل تا سیاستهای جنگیشون رو بچینن. چرچیل میخواست به ژاپن اولتیماتوم مشترک بدن که نبرد در جنوب شرق آسیا رو تمام کنه، برای «سازمان مؤثر بینالمللی» طرح بریزن و از همه مهمتر آمریکا بهطور موقت وارد جنگ بشه. روزولت با هر سه پیشنهاد مخالفت کرد. فکر میکرد اولتیماتوم ژاپن رو جَریتر میکنه. از جامعهی ملل که بعد از جنگ جهانی اول تشکیل شده بود ناامید بود و اعتقاد داشت باید کنسرسیومی از کشورهای قدرتمند شکل بگیره تا بعد از جنگ، صلح رو پایدار کنن. و میدانست مردم آمریکا آمادهی مداخله در جنگ نیستن.
در طول جنگ روزولت و چرچیل چهار بار با هم دیدار کردن. احتمالاً معروفترین دیدار در خانهی روزولت در هاید پارک بوده، روز ۱۴ سپتامبر ۱۹۴۴. از این دیدار اسنادی هست که بهش میگن Hyde Park Aide Memoire. توی این دیدار دربارهی برنامهی توسعهی بمب اتم، برنامهای که بعدها با نام پروژهی منهتن شناخته شد، صحبت کردن. قرار بود پروژهی منهتن از روسها مخفی بمونه و در همون دیدار هم احتمالِ استفاده از بمب علیه ژاپنیها مطرح شد.
خلاصه ولی رابطه این دو رهبر، چرچیل و روزولت در طول جنگ جهانی دوم بسیار بسیار رابطه مهم و جالبیه.
خود چرچیل می گه اونطوری که من روزولت رو روش دقیق شدم و بررسی کردم و شناختم هیچکی معشوقش رو کسی رو که خاطرش رو میخواد اینطوری بررسی نمیکنه. دوران طلایی همکاری در دو سوی اقیانوس بود. رابطهای که البته کلی بالا پایین داشت کلی دیگران از جمله استالین و هیتلر روش اثر داشتن و هرچند توش همکاری داشتن ولی هر کدومشون از این همکاری دنبال هدفها و منافع بلند مدت خودشون بودن.
چرچیل از اول برنامهاش این بود که یه طوری روزولت رو بکشه تو جنگ با ترسوندن با تهدید با فریب با هرچی اون هم روزولتی رو که نه همدلی با نگاه امپریالیستی چرچیل داشت نه از خود چرچیل خوشش می اومد چندان. میگفت این نصف روز مسته کلا ولی با این حال بهترین نخست وزیری که انگلیسی ها تو این شرایط میتونن داشته باشن همینه. حالا به رابطهی این دو تا وقتی به جنگ جهانی دوم برسیم خواهیم پرداخت. ولی بدونیم که رابطه این دو نفر و همکاری که تونستن علیرغم همه تفاوتها و دست اندازها درست کنن بسیار موثر بود در شکست دادن آلمان نازی و هیتلر.
پروژهی منهتن و اولین بمب اتم
یه چیز دیگه که از دوران ریاست جمهوری روزولت خیلی برجسته است پروژهی منهتنه. که بالتر اشار کردیم. پروژهی مخفی امریکاییها برای ساختن بمب اتم. با کلی دانشمند و محقق و البته نیروی نظامی و ارتش.
اخرش البته میدونیم روزولت اون رییس جمهور آمریکا نبود که دستور انداختن بمب رو داد. جانشینش هری ترومن این کار رو کرد که ویدئوی اون رو هم میسازیم. اگر درباره بقیه رییس جمهورهای امریکا هم کنجکاوی خاصی دارین کامنت بگذارین ما موقع برنامه ریزی بهش فکر میکنیم.
خلاصه ولی بمب رو ترومن انداخت ولی کار روی بمب و طراحی و ساختش و همکاریهای علمی و نظامی و اینها همه در دوره روزولت بود.
مسابقه بود در واقع از یه زمانی برای رسیدن به این تکنولوژی. آمریکا میدونست که هیتلر و دانشمندان آلمانی در دههی ۳۰ میلادی کار روی بمب هستهای رو شروع کردن و هیتلر هم دستش برسه و لازم باشه استفاده خواهد کرد.
سال ۱۹۳۹ یعنی همون سال شروع جنگ دوم آلبرت اینشتین نامهای به روزولت نوشته بود و گفته بود که اورانیوم قابلیت آزادسازی نیروی زیادی داره و باهاش میشه بمبهای فوقالعاده قدرتمندی ساخت. اینشتین میگفت که آلمانها دارن فعالانه در این زمینه تحقیق میکنن و به آمریکا هم توصیه کرده بود همین رویه رو پیش بگیره .نقش دانشمندهای اتریشی و آلمانی که از آلمان نازی فرار کردن به آمریکا اینجا مهم بود هم در قانع کردن روزولت که خطر آلمان هستهای جدیه و هم در خود پروژه منهتن.
حواسمون هم باشه این دنیای قبل از هیروشیماست قبل از تست اولین بمب اتم. هنوز اینها در حد ایده است و رو کاغذ. اجرا نشده.
اولش روزولت گروهی از دانشمندان در دانشگاه کلمبیا رو استخدام کرد تا بهش مشاوره بدن که چطور اورانیوم منجر به بمب هستهای میشه. بعد سه سال اینها کار کردن تحقیقات رو پیش بردن و در اوردن هزینهی ساختن چنین بمبی چقدر خواهد شد. بعد سال ۱۹۴۱ که دیگه بعد از حمله ژاپن به پرل هاربر امریکا رسما متحد بریتانیا، فرانسه و روسیه شد علیه آلمانها در اروپا و ژاپن در اقیانوس آرام پروژهی منهتن هم رسمی شد و برنامهی نظامی آمریکا رسماً با حمایت دانشمندان آغاز به کار کرد. غنی سازی اورانیوم و پیش بردن کار و بعد هم دیگه در ۱۹۴۲ روزولت دستور داد که برن برای تولید و آزمایش سلاح هستهای. روزولت موافقت کرد که آمریکا و بریتانیا با هم این پروژه را پیش ببرن. ۱۶ ژوئیهی ۱۹۴۵ در بیابون پرتی در نیومکزیکو اولین بمب هستهای امتحان شد. نتیجه قارچی بود با ارتفاع ۱۲ کیلومتر و این آغاز عصر هستهای بود.
این پروژه تحقیق و توسعه منهتن که امریکا و بریتانیا و کانادا توش بودن به جایی رسید که ۱۳۰ هزار نفر توش کار میکردن. به پول امروز ۲۴ میلیارد دلار هزینهاش بود هم تحقیقات علمی هم جاسوسی و اطلاعات جمع کردن از المانها، هم ازمایشها و ساختش. همه ابعادش حیرت انگیزه واقعا و طوری هم اجرا شد که پروژهای با این ابعاد رو نهایتا ده بیست نفر بیشتر از کلیتش خبر نداشتن. داستان پروژه منهتن یکی از بزرگترین پروژههای تحقیق و توسعه تاریخ باشه برای جای دیگه اینجا لازم بود کمی ازش بگیم چون اصلش در دوران روزولت اتفاق افتاد.
تاسیس سازمان ملل
یه چیز دیگه که در دوران روزولت اتفاق افتاد تاسیس سازمان ملل بود. اصلا اسم سازمان ملل United Nations، نام پیشنهادی روزولت بود که از نام کشورش، United States گرفته بود.
از اواسط جنگ جهانی دوم روزولت ایدهی تاسیس سازمانی رو داشت که بتونه از وقوع جنگهای جهانی دیگه پیشگیری کنه. از بعد از جنگ اول و کنفرانس صلح پاریس البته یه جامعه ملل درست شده بود که خیلی حواب نداده بود و به نظر می رسید یه سازمان اینطوری لازمه. یه قدم بزرگ در جهت درست کردنش رو هم خود روزولت برداشت با پیمانی که با چرچیل بست در آگوست ۱۹۴۱ و به «منشور آتلانتیک» معروف شد. برای اینکه مشخص کنن دنیای بعد از جنگ چطوری باید باشه. در این منشور چرچیل و روزولت در ۸ ماده اهداف پس از جنگشان را روشن کردند، بهطور خلاصه مواد این منشور اینها بودند:
دنبال بزرگ کردن کشورهاشون نرن، مرزهای کشورها رو خواست آزادانه مردم فقط بتونه تغییر بده، حق تعیین سرنوشت دارن مردم، همکاری اقتصادی باید باشه، همه کشورها پیشرفت کنن، امنیت اجتماعی باشه، نازی ها که نابود شدن دیگه دنبال برقراری صلح باشن در دنیا و خلاصه اینکه
یک نظام پایدار و فراگیر ساخته بشه برای امنیت عمومی.
این هسته اولیه ایده سازمان ملل بود. که بعدا در واقع به دست کشورهای برنده جنگ جهانی دوم ساخته شد.
در سالهای بعد ایدهی سازمان ملل چندین بار مطرح شد.بعد شوروی، بریتانیا، چین و آمریکا با هم جمع شدن (که بعدها فرانسه هم بهشون اضافه شد) اینها شدن اعضای دائمی شورای امنیت که بیان جلوی کشورهای متخاصم وایسن تا دنیا جای امنتری بشه.
کلیتش رو در اوردن: یک مجمع عمومی، یک شورای امنیت و یک دادگاه بینالمللی. روزولت و استالین هم در یالتا حرف زدن دیگه همه آماده بودن تا ۱ مارچ ۱۹۴۵ بیستویک کشور دیگه بیانیهی سازمان ملل رو امضا کردن و بالاخره در ۲۵ آوریل ۱۹۴۵ کنفرانس سنفرانسیسکو، ۵۰ کشور جمع شدن دور هم تا منشور سازمان ملل رو تصویب کنن. ۵ عضو دائمی شورای امنیت (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، شوروی و چین) حق وتو گرفتن. این تشکیل سازمان ملل هم از کارهای مهم زمان روزولته که از همون دیدار مخفیانه اول با چرچیل صحبتش بود و نهایتا هم تونست که اجراییش کنه.
روزولت و ایران
ما وقتی دربارهی رییس جمهورهای آمریکا حرف میزنیم تلاش میکنیم چند دقیقه هم دربارهی رابطهشون با ایران و کارهای مهمشون در رابطه با ایران بگیم. دربارهی روزولت بیشتر این قصه بر میگرده به جنگ جهانی دوم. روزولت در واقع از زمان رضاشاه رئیس جمهور آمریکا بود.
در جریان جنگ جهانی دوم ایران اعلام بی طرفی کرد ولی روسیه و انگلیس حمله کردن و ایران رو اشغال کردن. ایران هم اون موقع در زمان رضا شاه رابطه خوبی با آمریکا نداشت. بد هم نبود خیلی خوب هم نبود. کلا هم آمریکا این امریکای امروز که همه جای دنیا مهم باشه و اینها نبود. دنیا اصلا طور دیگهای بود. وقتی روسیه و بریتانیا در شهریور ۱۳۲۰ ایران رو اشغال کردند، رضا شاه تلگرافی زد به روزولت که استدعا میکنم شما یه انسانیتی از خودت نشون بده خیلی فوری این حمله رو تمومش کنن. روزولت البته طبعا کامل در جریانِ فعالیتهای متحدش بریتانیا بود و فوریتی هم در مساله نمیدید و عجلهای برای جوابدادن نداشت. یک هفته بعد جواب داد. اولش به رضا شاه گفت شما تصویر بزرگ رو ببین یه اشارهی ریزی هم کرد که اره شما هم یه راهنماهایی به سمت هیتلر زدی و اینا. ولی خبر خوب هم داد. گفت خیال شما راحت باشه من با مقامات روسیه و بریتانیا صحبت کردم اینها جنگ تموم بشه از ایران میرن. همین رو بیانیه میدن رسما هم اعلام میکنن. کاری که البته کردن. منتها نه اون موقع. چند سال بعد که رضا شاه رفته بود به تبعید و روزولت و چرچیل و استالین امده بودن به تهران برای مذاکره درباره تمام کردن کار هیتلر و تعیین تکلیف دنیای بعد از هیتلر.
بعد از اینکه بریتانیا و روسیه رضاشاه رو کنار گذاشتن، دولت بریتانیا با روسها مذاکره کرد که ولیعهد بیستویکساله شد شاه ایران. ایران تحت اشغال الان شاه داشت اما نمایندگان دیپلماتیک بریتانیا و روسیه برگشته بودن به دوران قرن نوزده انگار و چندان به شاه اهمیت نمیدادن امریکا ولی انگار اینطوری نبود. تو همون مراسم سوگند که بریتانیا و روسیه نیومدن نماینده امریکا امد. از سه کشور اصلی متفقین فقط آمریکا تو مراسم نماینده داشت. اتفاقی هم نبود. بریتانیا و آمریکا سرِ ایران با هم توافق نداشتن. آمریکا اعتقاد داشت که ایران باید دورهی تازهای شروع کنه و باید چهرههای جوان و تحصیلکرده بیان سر کار و ایران مدرن رو رقم بزنن و سازوکار سنتی کنار بره، در حالی که بریتانیا فکر میکرد شما تازه اومدین ایران رو نمیشناسین ما چند قرنه داریم میریم میایم. این نگاه «ایدهآلگرایی آمریکایی» از بیتجربگی و خامی آمریکا در تحلیل مسائل خاورمیانه است.
گزارش در مورد ایران
یکی از افراد تأثیرگذار که روابط ایران و آمریکا را در دهههای بعد پایهگذاری کرده شخصیه به نام ژنرال پاتریک هرلی. ایشون نمایندهی روزولت در ایران بود و قبلاً هم در جنگ جهانی اول جنگیده بود و در کابینه هوور هم بود. زمان هوور هم مشاور جنگ بوده. کلاه کابوی میگذاشته و اصلاً شبیه نمایندهی سیاسی یک کشور در یک کشور دیگره اون هم برای برقراری دموکراسی نبود. مأموریت اصلی هرلی در ایران این بود که تهران رو برای حضور روزولت آماده کندژه.
این به خرده از موضوع خود روزولت میزنه بیرون و برای من جالب بود واسه همین میگم واسه شما هم. ایشون مشاهداتش از ایران این بود که از نظر آموزش و تأسیسات وضعیت وحشتناکی داره، فقر همهگیر جادهها داغون، اقتصاد ویران، دولتهای اشغالگر هم کلا وضع ایران براشون اهمیتی نداره. دقت کنید اینها مال سال ۲۱-۲۲ شمسیه. هرلی که آمده بود برای ورود روزولت مذاکره کنه، با ایرانیهای زیادی صحبت کرد. بین همین صحبتها بود که فهمید ایرانیها در آن زمان هم به بریتانیا حس بدی دارن هم به شوروی. همین گزارش به روزولت در کنفرانس تهران نقش مهمی ایفا کرد و در اعلامیهی تهران سه کشور استقلال ایران رو به رسمیت شناختن.
هرلی برنامهی حضور روزولت در ایران رو ریخت. اول قرار بود روزولت به سفارت آمریکا بره ولی نیروهای امنیتی شوروی «کشف» کردن که نازیها برنامهی پیچیدهای برای ترور روزولت در تهران دارن و استالین که اصرار داشت کنفرانس در سفارت شوروی برگزار بشه به خواستهاش رسید.
روزولت اولین رییس جمهور امریکا شد که به ایران سفر کرد. این سفر یه نتیجه مهم و اثرگذار دیگه هم داشت. همین اقای Hurley بر اساس اونچه که دید و دستوراتی که روزولت قبل از رفتن از تهران بهش داد یه گزارش نوشت به نام هرلی ریپورت. توضیح میداد توی این گزارش که از نظر ایشون امریکا باید در ایران چه کنه. در واقع روزولت میخواست این بشه الگوی کاری که امریکا میخواست در بقیه کشورهای توسعه نیافته بکنه. که ایران کشوری باشه ازاد و مستقل و مردمش بتونن از همون حقوقی برخوردار باشن که قانون اساسی امریکا به مردمش داده. گزارش میگه اره ایران کشوریه با منابع غنی و اینها و مردمش میتونن از عدالت و ازادی بیان و ازادی مطبوعات و اینها بهره ببرن. توضیح داد البته همون گزارش که اینها برای جامعهای که خودش توش بی سوادی خیلی بالاست و از بیرون هم امپریالیسم از یه ور و کمونیسیم از یه ور دیگه تو منگنه گذاشتنش سخته. زبانش در برابر انگلیس واقعا تنده تو این گزارش.
برنامهی امریکا برای ایران
خیلی این گزارش جالبیه. من در جریان تحقیق برای همین ویدئو بهش رسیدم. متریال خوبیه برای بازی های what if تاریخی. نرمش ذهنی برای اینکه اگر فلان میشد چی میشد؟ چی میشد اگرهای تاریخی جذاب میشن واقعا گاهی. این گزارش هم میگفت اره امریکا تلاشش باید تو ایران متمرکز بشه روی ساختن مدرسه و بیمارستان و تصفیه خونه و زیرساختهایی که به بهداشت و سلامت جامعه کمک کنه. گزارش جالبی شد. روزولت هم خوشش اومد. برای چرچیل هم فرستاد. گفت سخته که همچی کاری رو تو ایران پیاده کنیم ولی من دوست دارم تلاش کنیم براش. تلاشی که البته چرچیل باهاش موافق نبود. اصلا از این نامه و اون حرفهای هرلی درباره امپریالیسم بریتانیا و اینها خوشش نیومد. از کابینه خودش هم روزولت پاسخ خیلی مثبت و دلگرم کنندهای نگرفت. چند ماه بعد هم که روزولت مرد و این ایده تبدیل ایران به ویترینی و الگویی برای توسعه و دموکراسی رفت تو بایگانی.
بگذریم از اینکه این گزارش چقدر جدی بود و چقدر شانس اجرا شدن داشت. منظور اینکه این هم یکی از خروجی های اون سفر روزولت به تهران بود. جریان کنفرانس تهران را قبلاً تعریف کردهایم. یک جلسه استراتژیک سطح بالا بین سه رهبر متفقین. در کشوری که در اشغال متفقین بود. به طور خلاصه در آذرماه ۱۳۲۲، دسامبر ۱۹۴۳، سه رهبر بزرگ متفقین به ایران میان تا دربارهی جهان بعد از جنگ جهانی حرف بزنن. شاه اون موقع جوان و کم تجربه ایران روزولت رو در سفارت شوروی میبینه. روزولت در اون ملاقات دوباره به محمدرضاشاه اطمینان میده که ما کاری به کار ایران نداریم استقلالش رو به رسمیت میشناسیم. شاه تو کتاب خاطراتش نوشته که روزولت رو ادمی دیده شیفته و فریفته ایران و فرهنگ ایران و اینها که اصلا گفته من میخوام ریاست جمهوریم که تموم شد بیام ایران کمک کنم به کار احیای جنگل. گفتیم خود روزولت زمان رکود بزرگ طرحی داده بود برای جوانان بیکار که برن در جنگلها کار داوطلبانه کنن و کمپهای حمایتی تأسیس کرده بود و کلی کار دیگه، حالا کاری به این تعارفات نداریم چون ایشون که اخرش هم روی صندلی ریاست جمهوری از دنیا رفت. اما روی شاه علیرغم اینکه با سیاستهای خارجیش مخالف بود تاثیر خوبی گذاشته بود. به افتخارش خیابونی هم در تهران به نامش شد. خیابونی در تپههای عباس آباد که امروز اسمش مفتحه اگر اشتباه نکنم.
مرگ روزولت
اول درباره مرگش بگیم خالا بعد کمی درباره شخصیت و میراثش.
بعد از کنفرانس یالتا که به آمریکا برگشت، مریضاحوال بود. دیگه نمیتونست مشکلات جسمانیش رو پنهان کنه و سرپا و استوار سخنرانی کنه. در مارچ ۱۹۴۵ پیامی محکم به استالین فرستاد که حق نداره تعهدات کنفرانس یالتا سر لهستان، آلمان و اسرای جنگی رو زیر پا بگذاره. روز ۲۹ مارچ ۱۹۴۵ روزولت به منزل شخصیاش، کاخ سفید کوچک، رفت تا استراحت کنه و بعد بره کنفرانس سنفرانسیسکو برای تأسیس سازمان ملل.
بعد از ظهر ۱۲ آوریل ۱۹۴۵ نشسته بود جلوی نقاشی که ازش پرتره بکشه که یهو احساس سردرد کرد. روی صندلیاش خم شد و بیهوش افتاد. دکتر قلبش سریع اومد اما روزولت دچار خونریزی درون جمجمهای شده بود. ساعت ۳:۳۵ دقیقه بعدازظهر روزولت از دنیا رفت.
وضعیت سلامتش البته از مردم پنهان شده بود و همین بود که مرگش باعث شد خیلیها شوکه بشن. ۳۰۰ هزار نفر رفتن برای تماشای مراسم خاکسپاریاش. چرچیل هم پیامی داد و نوشت «چه ظالمانه که پیروزیای را که آن همه برایش تلاش کرد نمیبیند.»
در مورد شخصیت روزولت
روزولت شالودهی ریاستجمهوری آمریکا در قرن جدید رو ریخت. آمریکا رو در میانهی رکود بزرگ تحویل گرفت، رابطهی رئیسجمهور با مردم رو تغییر داد، و نقشی انکار نشدنی در پایان جنگ جهانی دوم داشت.
آدمِ کاملی نبود. هیچکس نیست. New Deal در نهایت طرح کاملاً موفقی نبود و نتونست آمریکا رو از رکود بزرگ بیرون بیاره. چند تا نکته دیگه که در نقدش میگن رو تو ویدئوی قبلی روزولت گفتیم تکرار نکنیم.
خیلیها همردیف لینکلن و جرج واشنگتن قرارش میدن اما حواسمون باشه روزولت از رییس جمهورهای متفکر امریکا نبود. امریکا رئیس جمهورهایی داشته مث جفرسون مثل آدامز شاید حتی تدی روزولت فامیل اف دی ار. اما همهشون اینطوری نبودن. بعضیها با ویژگیهای دیگهشون جلو میرفتن. روزولت هم میگن آدم عمیقی نبود. اهل کتابخوندن نبود خیلی ولی شخصیت داشت کاراکتر داشت. کاریزما داشت. چرچیل میگفت شامپاین بازمیکنی چجوریه هر کی تو اتاقه متوجهش میشه بخواد نخواد حواسها میره سمتش. روزولت همچین بود وقتی میرفت توی اتاق نمیشد بهش توجه نکنی. بعد در برقراری ارتباط با مردم هم مهارت بالایی داشت. میدونست با آدمها چطوری حرف بزنه. چطوری قانعشونکنه، چطور تهییجشونکنه که خیلی مهارتهای مهمیه برای سیاستمدار دیگه. همینها هم هست حتما کهکمک کرده ۴ بار رئیس جمهور شه.
چهار بار رئیس جمهور شد ولی به نظر میرسه از اقتصاد سر در نمیآورد. حوصله بحثهای فنی نداشت خیلی. یه بار دوتا سخنرانی براش نوشته بودن بینشون انتخاب کنه گفت اینها رو یه جوری با هم ترکیبکنین. در حالی که خب دو تا سیاست و جهتگیری کاملا مخالف هم بودن.
اونایی که براش کار میکردن وزرا و اینها خیلی دل خوشی ازش نداشتن انگار بینشون اختلاف مینداخت کار کردن براش سخت بود.
خیلی سخته برای کسی که چنین کارنامه پر کار و پر اثری داشته یه ویدئوی اینقدری بسازی و جمع بندی کنی و اینها. درباره شخصیتهای اینطوری معموله که هر نسلی یه بار بیوگرافی جدیدی ازشون مینویسه. ولی من بعد از این کمی که درباره اش خوندم و گشتم یه چیزیش برای خیلی پررنگه. اون هم بر میگرده به همون شرایط جسمیش. در واقع نه به اینکه اون شرایطی رو داشت به اینکه زندگی سیاسیش با بیمار شدنش تمام نشد. روزولت قبل از اینکه پاش فلج بشه شخصیت سیاسی داشت و نامزد معاونت ریاست جمهوری بود. آدم شناخته شدهای بود. اومده بود پا بذاره جای پای تدی روزولت. جوونی بود ۳۹ ساله، بلند بالا، ورزشکار، خوش قیافه، پرانرژی، پر جنب و جوش، همهاش در حرکت. بعد اینطوری شد. بعد انگار یه ترنسفورمیشن خیلی عمیقی یه تغییر خیلی بزرگی اصلا تو شخصیتش اتفاق افتاد. حتی تو ویژگیهای روحی و اخلاقیش. از اون نظر هم عوض شد. ملاحظه دیگران و به فکر دیگران بودن، همدلی، این کیفیتهای انسانی توش یهو زیاد شد. و بعضیها میگن همینهاست که باعث اون سیاستهای حمایتی شد در زمان نیو دیل. مکاتبات خیلی جالبی داره با بقیه کسانی که به پولیو مبتلا بودن. داستانهای خیلی جالبی هست از تلاشش برای برگشتن به سیاست بعد از مبتلا شدنش به پولیو که اون روزگار حتما چیز ترسناکی حساب میشده. اره واقعا راستش رو به مردم نگفتن تا حد زیادی مخفی کردن شرایطش رو حتی وقتی میدونستن امید به بهبودش خیلی خیلی خیلی کمه گفتن نه این شرایط دائمی نیست اینها همه درسته ولی اون ظرفیت شخصیتی که داشت و یا در جریان این دوره درمان و تقویت در خودش ساخت البته به کمک دیگران و البته همسرش این خیلی درس اموزه.
درباره النور روزولت همسر روزولت صحبت نکردیم. خودش شخصیت مهمیه در تاریخ قرن بیستم امریکا. درباره زندگی شخصی روزولت یه داستان عاشقانه مشهوری داره که روابط با همسرش رو هم خیلی خراب کرد دورهای و شاید اثرش همیشه موند. اینها رو و خیلی چیزهای دیگه رو نگفتیم. اما امیدوارم تو این تلاش دوم تونسته باشیم یه مقدار بیشتر به این شخصیت جالب و یکی از رهبران مهم قرن بیستم کمی نزدیکتر بشیم. آدمی که توی خیلی از نظرسنجیها همچنان یکی از سه رئیسجمهور بزرگ تاریخ آمریکاست. فرانکلین روزولت. اگر درباره روزولت نکته مهم و جالب و معتبر دیگه ای هست که ما تو این دو سه تا ویدئویی که اسمش اومده نگفتیم حتما کامنت بگذارین که من هم بخونم و یاد بگیرم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردیم:
- https://youtu.be/fgb__H5NNPo
- https://www.nytimes.com/2021/04/12/opinion/biden-fdr-new-deal.html
- https://youtu.be/bUwqrdIbUfw
- https://www.theatlantic.com/politics/archive/2013/12/the-democratic-party-how-did-it-get-here/282000/
- https://fdr4freedoms.org/wp-content/themes/fdf4fdr/DownloadablePDFs/II_HopeRecoveryReform/19_TheNewDealDemocrats.pdf
- https://www.history.com/topics/world-war-ii/the-manhattan-project
- Who Was The Real Franklin D. Roosevelt? | The Wheelchair President | Timeline
- https://www.youtube.com/watch?v=lK8gYGg0dkE&ab_channel=WarArchives
- FDR and the role of president
- https://www.youtube.com/watch?v=6bMq9Ek6jnA&t=180s&ab_channel=CrashCourse
- Franklin D. Roosevelt – The New Deal President Documentary
خیلی جالب و جامع بود واقعا
اینکه هم به لحاظ تاریخی هم شخصیتی بررسی کرده بودینش بنظرم خیلی خوب بود چون گاهی نگاه کردن به یه موضوع از منظرهای متفاوت کمک میکنه جیزهای بیشتری بفهمیم
خدا قوت
آقای بندری عزیز خوش زبان سلام. اگه ممکنه فایل صوتی رو هم اضافه کنید.
جناب بندری عزیز خیلی عالی و جامع و بیطرف نوشته اید سپاسگذارم.
سلام. خیلی ممنون به خاطر اطلاعات عالی و جامعتون. اگه ممکنه در خصوص النور روزولت، نحوه ارتباطش با مردم، تأثیرش بر فرانکلین و خلاصه نقشش در سازمان ملل هم مطالب ارزنده و آموزنده ای انتشار دهید.
با تشکر