چطور میتوانیم آدم بهتری باشیم؟ چطور جامعه بهتری بسازیم؟ برای پاسخ به این پرسشها اول باید مشخص کنیم منظورمان از «بهتر» چیست. بعضی معتقدند تلاش انسانها برای پاسخ به این سوال منجر به ایجاد چیزی شده که تحت عنوان اخلاق میشناسیم. پس در واقع سوال مهم این است که زندگی اخلاقی چیست و چطور میتوانیم یک زندگی اخلاقی داشته باشیم؟
دیوید بروکس در کتاب «جاده شخصیت» که در اپیزود 16 پادکست بیپلاس خلاصهاش را شنیدیم سعی میکند به این سوالها پاسخ دهد. بروکس از نوعی محافظهکاری اخلاقی دفاع میکند و معتقد است برای داشتن زندگی بهتر فردی و اجتماعی باید توجه بیشتری به موضوع پرورش شخصیت بکنیم. یکی از مفاهیمی که در کتابش استفاده میکند مفهوم «الوار خمیده» است. در این مطلب میخواهیم ببینیم منظور بروکس از این اصطلاح چیست و چه حرفهایی ممکن است برای ما داشته باشد.
نویسنده: بشیر جاویدنیا
اصطلاح الوار خمیده از کجا آمده است؟
امانوئل کانت فیلسوف بزرگ آلمانی جمله مشهوری دارد که میگوید: «از الوار خمیده وجود بشر هیچگاه چیز صافی ساخته نشده است». دیوید بروکس اصطلاح الوار خمیده را از همین جمله کانت برداشته است و از آن برای اشاره به یک دیدگاه اخلاقی استفاده میکند. دیدگاهی به نام الوار خمیده. از نظر بروکس الوار وجود هیچکدام از ما صاف و بدون عیب نیست. همه ما خمیده، شکسته و آسیبدیدهایم. اما زندگی مجموعهای از مبارزات و درسها است که میتواند به مرور الوار خمیده وجود ما را صافتر کند و شخصیت ما را بسازد. به بیان دیگر،زندگی مجموعهای از نبردهای فرد با خودش است که از الوار خمیده وجودش شخصیتی قوی میسازند.
با این نگاه بروکس معتقد به نوعی واقعگرایی اخلاقی است، به این معنی که برای اخلاقی زیستن لازم است اول خود را خوب بشناسیم و به ضعفها و کاستیهایمان آگاه باشیم و سپس برای غلبه بر آنها تلاش کنیم.
معتقدان به «الوار خمیده» در مورد ذات و ماهیت بشر دیدگاهی متواضعانه دارند. از ضعفها و کاستیهای بشر آگاهند و معتقدند شخصیت از طریق مبارزه با همین ضعفهای شخصی ساخته میشود. هر زمان که توانستهاند پیروزی کوچکی بر خودخواهی، سنگدلی یا دیگر ضعفهای اخلاقی خود بدست بیاورند احساس سرخوشی میکنند و زمانی که از انجام یک کار خوب به دلیل خستگی یا تنبلی چشمپوشی کردهاند از خود ناامید و دلسرد میشوند. در واقع آنها زندگی را یک داستان ماجراجویانه برای ساختن شخصیت میبینند. بروکس رد پای این کشمکش درونی و دائمی را در زندگی شخصیتهای تاریخی مختلف نشانمان میدهد.
ذهنیت الوار خمیده
چند سال قبل از نوشتن کتاب جاده شخصیت، بروکس بطور اتفاقی مطلبی با عنوان «15 راه برای 15 سال ماندن در یک ازدواج» در یک وبلاگ می خواند. نویسنده آن مطلب توصیههایی برای زندگی زناشویی ارائه کرده بود که با ذهنیت «الوار خمیده» بروکس منطبق بودند. به عنوان مثال احتمالا این توصیه رایج را شنیدهاید که باید هر دعوا و بحثی که در طول روز با همسرتان داشتهاید را قبل از خواب حل و فصل کنید. اما نویسنده آن مطلب معتقد بوده که گاهی بهتر است «عصبانی به تختخواب بروید. فقط بگیرید بخوابید. فردا صبح هم یک صبحانه مفصل بخورید، قول میدهم که احساس خیلی بهتری خواهید داشت!».
بروکس میگوید نویسنده مطلب «15 راه برای 15 سال ماندن در یک ازدواج» ذهنیت «الوار خمیده» داشته زیرا افرادی که چنین ذهنیتی دارند به کنایهآمیز بودن بسیاری از مسائل زندگی آگاهند. آنها میدانند که یک ازدواج کامل ممکن نیست زیرا همه مردم نقایصی دارند که گاهی تحملش برای دیگران مشکل میشود. تناقض بامزهای هست بین نگاههای عاشقانه و این واقعیت که معشوقتان ممکن است فرد شلختهای باشد که دستمال کاغذیهای استفاده شده را دور خانه بریزد و شما را دیوانه کند!
هفت عادت مردمانی که الوار خمیده دارند!
بیشتر راهکارها و نصیحتهایی که در مورد کار و شغل، عشق و ازدواج، موفقیت و … میشنویم بر مبنای دو فرض مشترک بنا شدهاند:
اول اینکه ما قادریم خودمان را وادار کنیم که همواره عقلانی و درست رفتار کنیم.
دوم اینکه مسیر رسیدن به خوشبختی یک مسیر صاف و مستقیم است.
چیزی که این نصیحت کنندگان به ما میگویند این است که میتوانیم از طریق انضباط و تمرین بسیار به یک ابرقهرمان تبدیل شویم و بعد از آن دیگر همه چیز حل است. بروکس اینها را پیروان مکتب «هفت عادت مردمان موثر» مینامد.
اما ایده «الوار خمیده» نگاه دیگری دارد: اینکه همه ما به درجاتی احمق، ضعیف و غیرمنطقی هستیم و این ویژگیها همواره با ما میماند. افرادی که چنین ذهنیتی دارند با کمالگرایی مخالفند. آنها شجاعت این را دارند که گزینه «به اندازه کافی خوب» را در مقابل «کاملا خوب» انتخاب کنند و به آن قانع باشند.
در تمام روابط انسانی اعم از کاری یا عاطفی، همیشه شرایطی پیش میآید که طرفین دیدگاه متفاوتی دارند و امکان رسیدن به یک توافق عالی وجود ندارد. کسی که به ایده الوار خمیده معتقد است در چنین مواردی مصالحه میکند و به راهکاری که برای هر دو طرف به اندازه کافی خوب باشد راضی است. بروکس معتقد است بیشتر افراد بالغی که با آنها مواجه میشویم چنین دیدگاهی دارند. آنها به تجربه آموختهاند که کمالگرایی با یادگیری از لغرشهای کوچک در زندگی ناسازگار است. به قول تورنتون وایلدر: «در نبرد عشق، تنها سربازان زخم خورده مجاز به خدمت هستند».
—
برای نوشتن این مطلب از مقاله «حماسهای در باب واقعگرایی» نوشته دیوید بروکس در نیویورک تایمز استفاده کردم.
تصویر اصلی این پست را از dailymail برداشتم