عوامل سقوط رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی

کمپین‌های نافرمانی مدنی، مبارزات خشونت‌پرهیز، تحریم‌های فراگیر، اعتصاب‌ها و خرابکاری‌ها، اصلاحات ویترینی و در نهایت تغییر بزرگ و روز آزادی. این مسیری بود که آفریقای جنوبی تا فروپاشی رژیم آپارتاید طی کرد.

سقوط رژیم آپارتاید آفریقا

نویسنده: علی بندری

در نیمه دوم قرن بیستم در آفریقای جنوبی اقلیت سفید بر اکثریت حکومت می‌کردن و یه مجموعه قوانینی گذاشته بودن و اجرا می‌کردن که بهش می‌گفتن آپارتاید و باهاش سیاه‌ها رو از یک سری امکانات و حقوق محروم کرده بودن. ازدواج سیاه و سفید ممنوع، رابطه جنسی سیاه و سفید ممنوع، سیاه‌ها تو یه منطقه‌هایی از شهر نمیتونستن ملک بخرن، یه منطقه‌هایی براشون مشخص شده بود باید اون تو زندگی می‌کردن، یه جاهایی از فضای عمومی، ساحل، رستوران، نمی‌تونستن برن. مشارکت سیاسی نمی‌تونستن داشته باشن. نمی‌تونستن نماینده بشن. نمی‌تونستن با سفیدها تو یه حزب باشن و چندین قانون تبعیض آمیز دیگه. یک نظام حقوقی بود برای قانونی کردن تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی که ۴۳ سال هم ادامه داشت.

تو این ویديوی کانال یوتیوب بی‌پلاس می‌خوایم ببینیم چطوری این نظام آپارتاید آفریقای جنوبی برافتاد؟ چی شد عوض شد؟

مخالفان داخلی و خارجی آپارتاید

آپارتاید از همون اول هم در آفریقای جنوبی و هم در بقیه دنیا مخالفین زیاد و نسبتا فعالی داشت. سازمان ملل محکومش می کرد به عنوان جنایت علیه بشریت در قطعنامه‌هایی که معمولا به جز آفریقای جنوبی، پرتغال، آمریکا و انگلیس از مخالفینش بودن. هرچی جلوتر هم رفت این محکومیت‌ها و محدودیت‌ها بیشتر شد تا رسید به منع فروش سلاح به دولت آفریقای جنوبی و نهایتا تعلیق عضویت آفریقای جنوبی در سازمان ملل متحد. 

این تحریم‌ها البته دهه ۷۰ وضع شد ولی رژیم آپارتاید تا دهه ۹۰ سر کار بود. و تو این مدت یه بخشی از سلاح و مهمات رو از اسرائیل می‌خرید. چه تولیدات اسرائیل، چه تولیدات آمریکا یا جاهای دیگه به واسطه اسرائیل.

به جز تحریم‌های سازمان مللی،  نهادهای غیردولتی بین‌المللی زیادی علیهش بودن و البته مبارزه طولانی مدت خود مردم آفریقای جنوبی و آدم‌هایی که شاید اسمشون رو بیشتر شنیدیم  و از همه معروف‌تر نلسون ماندلا. اینجا ما هم دقیقا نمی‌خوایم ببینیم سهم هر عامل چقدر بود در برچیده شدن نظام تبعیض آمیز آپارتاید. اونقدری که برای چنین قضاوت‌هایی لازمه نمی‌دونم من. فقط می‌خوایم تلاش کنیم تا جایی که می‌شه عامل‌هایی رو که می‌گن در این سقوط رژیم آپارتاید موثر بوده حداقل همه‌شون رو یه بار اسمشون رو بشنویم و یه دیدی بگیریم که اینها چطوری کار می‌کردن؟ چون به مناسبتهای مختلف اسم افریقای جنوبی به گوش ما می‌خوره. بریم یه نگاهی به همه این عوامل بکنیم که ببینیم چی شد که بعد از ۴۰ و چند سال این مخالفین پیروز شدن.

ویدیوی سقوط رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی رو در کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آپارتاید نظام تبعیض سیستماتیک 

اول نیروهای داخلی رو ببینیم. مقاومت داخلی در آفریقای جنوبی علیه آپارتاید خودش چند جور بود. هم جنبش اجتماعی بود هم مقاومت مدنی هم جنگ‌های گوریلایی و پارتیزانی. در نهایت هم اینها در کنار تحریم‌ها و فشار بین المللی و البته تغییر صحنه جهانی کار رژیم رو ساخت. یعنی کار رژیم رو به جایی رسوند که شروع کنه مذاکره کردن در واقع.

آپارتاید گفتیم از ۱۹۴۸ شروع شد و بعد از جنگ جهانی دوم. از همون اوایل دهه پنجاه کارزار نافرمانی (Defiance Campaign) رو داریم به عنوان یک مقاومت داخلی  به رهبری آدم‌هایی مثل نلسون ماندلا (Nelson Mandela),، والتر سیسولو (Walter Sisulu) و الیور تامبو (Oliver Tambo).

نلسون ماندلا کی بود؟

چون اینجا اسم ماندلا رو گفتیم خوبه که کمی زمینه‌اش رو هم بشناسیم. الان برای ما که هیچی نمی‌دونیم از افریقای جنوبی احتمالا نماد مبارزه با آپارتایده نلسون ماندلا. اهل تمبو و متعلق به قوم کوزا. ماندلا قبل از شروع رسمی آپارتاید در ژوهانسبورگ حقوق خوانده بود؛ در واقع تنها دانشجوی سیاه‌پوست دانشکده‌اش بود. اونجا دوستان یهود و اروپایی و هندی کمونیست پیدا کرد. کم‌کم شروع کرد به فعالیت‌های سیاسی و در تظاهراتی در حمایت از بایکوت اتوبوس‌ها در سال ۱۹۴۳ شرکت کرد. با اعضای کنگره حشرونشر پیدا کرد. خیلی هم اوایلش مخالف همکاری با کمونیست‌ها و همکاری با هندی‌ها بود و پافشاری می‌کرد بر استقلال سیاه‌پوستان، ولی در کنفرانس ملی ANC طرحش رأی نیاورد و ماندلا تغییر رویکرد داد. کم‌کم بدبینیش به شوروی رو کنار گذاشت و ایده‌ی اصلی مارکسیست جذبش کرد. بعدها گفت که ایده‌ی جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی کمونیستی شبیه چیزیه که آفریقایی‌ها در سنت‌شون داشتن.

 کمپین نافرمانی مدنی 

برگردیم به کارزار نافرمانی. ایده‌های این کارزارهای نافرمانی دهه پنجاه رو  ANC از گاندی الهام گرفته بود. در جریان این کارزار روز ۲۲ ژوئن ۱۹۵۲ ماندلا برای جمعیت ۱۰هزار نفری سخنرانی کرد. روز ۲۶ ژوئن، دومین سالگرد اعتصاب، کارزار همچنان ادامه داشت. پلیس آفریقای جنوبی در جریانِ برنامه‌های اون روز بود و حاضر به یراق و مسلح آماده‌ی تظاهرات مردم بود. مردم در شهرهای مختلف «نافرمانی مدنی» می‌کردن. تظاهرات بدون خشونت بود و خیلی‌ها صرفاً بازوبند سه‌رنگ ANC را به بازو بسته بودن. سیاه‌پوستانی مجوز عبورومرورشون رو سوزوندن. سیاه‌پوستان دیگری وارد مناطق مخصوص سفیدپوستان می‌شدن. که البته این شهروندان دستگیر شدن.

 در ماه اکتبر بیش از ۲۰۰۰ سیاه‌پوست دستگیر شدن. اما در دادگاه از خودشان دفاع نکردن. فکر می‌کردن که حکومت زیربار هزینه‌ی زندانی کردن این جمعیت ۲ هزار نفری نمی‌ره. امیدوار بودن که نره.

حکومت واکنشش چی بود؟ گفت اینا اغتشاشگر، کمونیست و آنارشیستن. کمپین به هدفِ نهاییش، که حقوق برابر شهروندی بود، نرسید. اما نشون داد که چه مخالفت سراسری و عظیمی بین سیاه‌پوستان جلوی آپارتاید وجود داره. سازمان ملل اعلام کرد سیاست‌های آپارتاید تهدیدی برای صلح به حساب می‌آد. ماندلا تو این دوره سخنرانی معروفی کرد و توی همین سخنرانی گفت “No Easy Walk to Freedom”  «راه آزادی هموار نیست». عنوانی که از نهرو، رهبر استقلال‌طلب هند، وام گرفته بود. 

برنامه خشونت‌پرهیز ماندلا و ساختار سلولی معترضان

بعد از این سخنرانی فعالیت ANC ممنوع شد. تو همون سخنرانی البته ماندلا پلن ام رو داده بود و یه طرحی برای گروه‌های معترض ریخت به نام ساختار سلولی. خیلی خلاصه‌ی طرح این بود که اعضای هر گروه یا سلول هم‌دیگر رو می‌شناسن، ولی بقیه‌ی سلول‌ها اونا را نمی‌شناسن. طبیعتاً چنین ساختاری باعث می‌شد آدم‌های کمتری در جریان فعالیت‌های افراد هویت‌دار قرار بگیرن و حکومت نتونه به راحتی ساختار رو به هم بریزه.

سال ۱۹۵۵، اعتراضات سیاه‌پوستان در ژوهانسبورگ شکست خورد. این شکست نقطه‌عطفی در تغییر عقاید ماندلا بود. بعد از این شکست ماندلا دیگه طرفدار عدم خشونت و تظاهرات صلح‌آمیز نبود. خودش در خاطراتش می‌نویسه در هند گاندی با یک قدرت خارجی طرف بود که در نهایت بسیار واقع‏‌گراتر و عاقبت ‏اندیش بود. درحالی‏ که سفیدپوستان حاکمِ آفریقای جنوبی اینجوری نبودن. مبارزه‌‏ی منفی بدور از خشونت، وقتی موثره که نیروی مقابل به قواعدی که شما بهش وفادار هستین، پایبند باشه. اما اگر اعتراض مسالمت ‏آمیز با خشونت مواجه بشه، سودمندیش از بین می‏ره. برای من، ماندلا میگه،  عدم‏ خشونت یک اصل اخلاقی نبود، بلکه یک استراتژی بود. هیچ خیر اخلاقی در استفاده از یک سلاح ناکارآمد وجود نداره.

اتفاقی که اینجا در دهه‌ی ۵۰ داره می‌افته اینه که یک خواست ملی داره شکل می‌گیره، داره جمع‌آوری میشه و بعدا این رو در قالب یک مانیفست ارائه می‌دن. 

کنگره خلق و خواست همه مردم

دوباره ۲۶ ژوئن این بار سال ۱۹۵۵، کنگره‌ی خلق تاسیس می‌شه. حدود سه هزار نفر در کیپ‌تاون جمع شدن که بیشترشون سیاه‌پوستان آفریقای جنوبی بودن، ولی مخالفان دیگه هم توی این گردهمایی بودن. اتحادی بود برای همه. سعی کرده بودن همه نیروهای مخالف رژیم آپارتاید رو جمع کنن یه جا.

یک کار مهم و جالبی هم کرده بودن البته. می‌خواستن در بیارن که مردم چی میخوان. خواست همه مردم شنیده بشه اصلا یعنی چی. اومدن ۵۰ هزار تا داوطلب رو فرستادن اطراف کشور از مردم نظرسنجی کردن که شما چی می‌خواین. بعد اینارو جمع کردن توی یه چارتی به نام Freedom Chart تو همون کنگره نشون هم دادن این جدول خواست‌هارو. 

 هدف کنگره این بود هر نژاد، اساسنامه‌ و سخنگویی داشته باشه و پیشنهادات‌شون رو برای دوره‌ی پس از آپارتاید ارائه کنن. یکی می‌گفت آموزش اجباری و مجانی برای همه فارغ از رنگ و نژاد. یکی می‌گفت زمین بدیم به بی زمین ها. کنگره در نهایت با حمله‌ی پلیس تعطیل شد. اما تا پلیس بیاد اینها این خواسته‌ها رو خونده بودن. پلیس هم که ریخت ماندلا فرار کرد. عده‌ی زیادی از سران گروه‌های مخالف دستگیر شدن و اسناد و عکس‌های کنگره هم مصادره شدن.

این نقطه مهمی بود چونکه حرکت تا اون موقع یه جنبش حقوق شهروندی حقوق مدنی (Civil rights movement). اما این خواسته‌های اینطوری وقتی جمع شد و رفت بالا به عنوان پرچم، دیگه حرف این بود که نه این سیستم جامعه باید عوض بشه. سیستمی که آپارتاید درستش نکرده بود دیگه گفتیم از چند قرن پیش شروع کرده بود شکل گرفتن الان هم دوازده سال اینا بود اومده بود تو دل قانون ولی اینها می‌خواستن نه فقط اون قوانین رو که اون سیستم نژادی رو از بین ببرن و سیستم جدیدی بسازن که توش حقوق بشر هست. دموکراسی هست. اصلاحات ارضی هست. حقوق کارگری هست. برابری همه در برابر قانون هست. این هست که ثروت کشور مال همه مردمه و البته ملی گرایی. تو ادبیاتش البته رد پای ادبیات مارکسیستی کمونیستی هست به تبعیت از جو مبارزاتی اون روزگار.

اوج مبارزات نلسون ماندلا و شاخه‌ی نظامی کنگره

 اینها سال‌های اوج مبارزات ماندلاست. دستگیری، محاکمه طولانی و از اون ور فعالیت زیاد. سفرهای مخفیانه به سرتاسر کشور و کم کم رسیدن به این ایده که بدون خشونت نمی‌شه. میگفت ماندلا که گروه‌های ضد آپارتاید دیگه دارن دست به خشونت می‌برن ما هم حزبمون باید یه جور شاخه نظامی داشته باشه که خشونت کنترل شده داشته باشه. این هم اخلاقیه هم لازمه. 

دهه ۶۰ کلا دهه‌ای بود که جنبش مقاومت ضد آپارتاید زیرزمینی شد. یعنی دیدن از اون مبارزات خشونت پرهیز و مقاومت مدنی تنهایی کافی نیست یه کارهای خرابکاری هم باید کنارش باشه تکمیلش کنه. نمونه‌های موفق کوبا و الجزایر و ویتنام هم بود جلوشون. و گروه‌هایی، که یکی از مهمترین‌هاش ماندلا بود، میگفتن ما هم باید بریم تو همین فاز. ماندلا هم‌چنان با خشونت کور مخالف بود، ولی تونست رهبران کنگره رو قانع کنه که شاخه‌ی نظامی کنگره رو تشکیل بدن. شاخه‌ی «اومخونتو وسیزوه» یا «نیزه‌ی ملت» MK  Umkhonto we Sizwe  که ماندلا از بنیان‌گذارانش بود. تحت تاثیر کاسترو و مائو وچه‌گوارا جنگ‌های چریکی گوریلایی و مبارزه به روش گوریلا. به‌طور خلاصه یعنی مبارزه‌ی پراکنده در گروه‌های کوچک، به‌طور پیش‌بینی‌نشده. چریکی. همه اعضای این گروه هم سیاه نیستن. بیشتر اعضای این سازمان کمونیست‌های سفیدپوست بودن که می‌تونستن ماندلا رو توی خونه‌شون مخفی کنن. ماندلا هیچ‌وقت تا زمانی که زنده بود تایید نکرد که عضو حزب کمونیست بوده ولی اسنادی که پس از مرگش منتشر شد نشون می‌دن که نه تنها عضو بوده بلکه در کمیته‌ی مرکزی‌ هم بوده.

اینها چی کار می‌کردن؟ اسلحه و امکانات نظامی که نداشتن. خرابکار‌‌‌ی‌های کوچیک می‌کردن. می‌رفتن خطوط تلفن می‌ترکوندن. نیروگاه‌ هوا می‌کردن. انبارهای مهمات نظامی رو شبانه منفجر می‌کردن. خرابکاری‌های هدفمند می‌کردن. ایده هم این بود که یک اصل داشتن: هیچ شهروندی نباید آسیب ببینه. جایی که می‌زنیم نباید شهروندی باشه. 

 ماندلا در دهه‌ی ۶۰ به‌عنوان نماینده‌ی ANC مخفیانه از کشور خارج شد و به جلسه‌ی جنبشِ آزادی‌خواه پان‌آفریقایی‌ها به اتیوپی رفت. با امپراتور اتیوپی دیدار کرد. به قاهره رفت و جمال عبدالناصر رو دید. به تونس رفت و رئیس‌جمهور تونس بهش ۵هزار پوند برای خرید اسلحه داد. در سطح آفریقا چرخید و کمک‌های مالی گرفت. به لندن رفت و با سیاستمداران، خبرنگاران و فعالان ضد آپارتاید دیدار کرد. به اتیوپی برگشت و دوره‌ی شش ماهه‌ی جنگِ گوریلایی گذروند. بعد هم برگشت دوباره آفریقای جنوبی. 

در ۱۹۶۲ ماندلا دستگیر شد. بعدها  حرف خیلی بود و هست که یه نفر وصل به سی‌آی‌اِی جای ماندلا رو لو داده. مقاله جالبی در این باره هست که لینکش رو می‌ذارم بخونین. من نمی‌دونم درسته این موضوع یا نه. اتهامش سازمان‌دهی اعتصابات و خروج غیرقانونی از کشور بود. ماندلا می‌خواست از جلسه‌ی دادگاه استفاده کنه تا مخالفت اخلاقی کنگره‌ی ملی‌گرای آفریقا با تبعیض نژادی رو نشون بده. بیرونِ دادگاه تظاهراتی هم برقرار بود. به پنج سال حبس محکوم شد. 

سال ۱۹۶۳ پلیس به خانه‌های سکونت ANCای‌ها حمله کرد و مدارکی مبنی بر فعالیت‌های مسلحانه‌ی کمیته پیدا کرد. پرونده‌ی ماندلا دوباره باز شد. به جنگ گوریلا علیه حکومت اقرار کرد. و در دادگاه سخنرانی سه ساعته‌ای کرد؛ سخنرانی‌ای که با عنوان «من آماده‌ام بمیرم» مشهور شده. این سخنرانی این‌طور تموم می‌شد که می‌گفت من عمرم رو وقفِ رنج مردم آفریقا کردم. علیه سلطه‌ی سفید پوستان جنگیدم، علیه سلطه‌ی سیاه‌پوستان جنگیدم. به آرمان‌های دموکراسی و جامعه‌ی آزاد احترام می‌گذارم، جامعه‌ای که در اون تمام افراد همراه هم زندگی می‌کنن و فرصت‌های برابر دارن. این آرمانیه که امیدوارم براش زندگی کنم و بهش برسم. اما اگر لازم باشه، آرمانیه که آماده‌ام براش بمیرم.

سخنرانی تحتِ تاثیر دفاعیه‌ی دو ساعته‌ی فیدل کاسترو بود؛ «تاریخ مرا تبرئه خواهد کرد.» قرار بود جامعه‌ی بین‌المللی رو تحت تأثیر قرار بده و حمایت بین‌المللی از ANC به همراه داشته باشه. و البته که داشت. سازمان ملل و شورای جهانی صلح خواستار آزادی ماندلا شدن. تحریم‌های سازمان ملل اومد. بعدش دانشگاه London Union ماندلا رو به عنوان رئیس دانشگاه انتخاب کرد و خود ماندلا به حبس ابد محکوم شد.

دولت آفریقای جنوبی جنبش ضد آپارتاید رو مدت‌ها سرکوب کرد

کلا ولی تو ذهن داشته باشیم که آپارتاید ۴۳ سال طول کشید. این دستگیری و دادگاه ماندلا سال ۱۵ شه. بعد از این ماندلا ۲۷ سال تو زندان بود. ۲۷ سال. 

در واقع دولت تونست جنبش رو جمع کنه کامل در دهه ۶۰. رهبران زندانی شدن. جنبش در داخل کشور سرکوب شد و عملا تا ۱۹۷۶ یعنی نیمه دوم دهه ۷۰ خیزش بزرگی اتفاق نیفتاد. یعنی ده سال بعد از دادگاه ماندلا.

البته تحریم‌هایی هم تو این دهه وضع شد. از اتحادیه کشورهای مشترک المنافع اخراج شد آفریقای جنوبی، سازمان ملل تحریم‌هایی وضع کرد علیهش، از المپیک توکیو حذف شد، نویسنده‌هاشون رو گفتن نیارین در مجامع جهانی، فیلم‌هاشون رو نپذیرفتن، تحریم‌های اقتصادی سازمان ملل هم بود. بعد جالب بود توی انتخابات بریتانیا می‌پرسیدن از نامزدها که شما موافق تحریمین یا مخالفین و نامزدها حتی نامزد حزب کار که بعدا نخست وزیر شد گفت مخالف تحریمم چون بیشتر به مردم فشار میاره. و این تازه حزب کارگر بود. از حزب محافظه کار شاید اینها انتظار همراهی هم نداشتن. این بحث‌های مربوط به تحریمش به نظرم برای ما جالبه شباهت‌های جالبی و البته تفاوت‌های خیلی مهمی داره با وضعیت امروز.

رشد اقتصادی در آفریقای جنوبی

 این دهه ۶۰ دهه‌ای بود که وضع کشور هم خوب که نه عالی بود. رشد اقتصادی، رفاه. به قول این پادکست بی بی سی که دو تا اپیزود خوب در این موضوع داره میگفت تنها مشکل سفیدهای حاکم این بود که تعطیلاتشون رو کجا برن؟

دولت سفت سر جاش نشسته بود و به نظر می‌ٰسید که هیچ کدام از مقاومت‌های داخلی و فشارهای خارجی بهش کارگر نیست. تا اینکه اتفاقاتی افتاد که نه دولت فکرش رو می‌کرد نه مخالفین. در ۱۹۷۳ پنجاه هزار کارگر اعتصاب کردن. اعتصاب سر حقوق پایین. این اعلام حضور دوباره جنبش کارگری بود. حرکت‌هایی از اتحادیه‌های کارگری البته از چند دهه پیش،  قبل از شروع رسمی آپارتاید، دیده شده بود اما اینجا اتحادیه‌ها شروع کردن رشد کردن آخر دهه هفتاد ۹۰ هزار عضو داشتن آخر دهه ۸۰ نزدیک یک میلیون. اینها تشکیلاتی داشتن منسجم‌تر از بقیه گروه‌های مخالف و شدن نیرویی مهم و موثر در مبارزه برابر آپارتاید.

تاثیر کودتای 1974 پرتغال بر جنبش ضدآپارتاید

در همون دهه هفتاد یه اتفاق دیگه هم افتاد یک قاره اون طرف‌تر که اون هم اثرش روی آفریقای جنوبی زیاد بود. سال ۱۹۷۴ در پرتغال کودتا شد. دیکتاتور رو اوردن پایین و درجا پرتغال مستعمره‌هاش رو در آفریقا رها کرد. یعنی چی؟ یعنی موزامبیک و آنگولا مستقل شدن. یعنی کشورهایی که همسایه آفریقای جنوبی بودن یهو از کنترل اقلیت سفید خارج می‌شدن و دولت‌هایی توشون می اومدن سر کار که با این مبارزین ضد آپارتاید در آفریقای جنوبی همدل بودن. در نامیبیای امروز هم که اون موقع در کنترل دولت آفریقای جنوبی بود مقاومت‌های ضد آپارتاید بالا گرفت و در ۱۹۷۳ سازمان ملل نیروهای مخالف رو به عنوان دولت رسمی به رسمیت شناخت و عملا از آفریقای جنوبی مستقل شد نامیبیا. 

ترکیب این تغییر شرایط بین المللی و منطقه‌ای وضع رو عوض کرد. 

جنبش آگاهی سیاهان و نسل جدید معترضان رادیکال

بعد این سرکوب‌های دهه ۶۰ هم جنبش مقاومت رو برای مدتی بی رهبر کرده بود. بعدش نسل مبارزینی پدید اومدن رادیکال‌تر و کم کم شروع کردن حمایتی هم پیدا کردن در سراسر آفریقای جنوبی. جنبش آگاهی سیاهان . اینها فکرشون از جمله این بود که نسل قبلی ما دنبال این بود که سیاه‌ها اجازه پیدا کنن در جامعه سفید آفریقای جنوبی مشارکت داشته باشن. در حالیکه این کافی نیست. جامعه باید فرهنگش عوض بشه. این پیامی بود که از مبارزان دانشجویی شروع شد و کم کم در کل جامعه صدا پیدا کرد. حالا این ایده‌ها رو و شکل گرفتن و اقبال بهشون و تکمیلشون رو باز باید تو بستر جهانی و مثلا از جمله مبارزات حقوق مدنی در آمریکا هم ببینیم که اینها چطوری به هم ایده قرض میدن و از هم الهام می‌گیرن.در آفریقای جنوبی یک فعال دانشجویی به نام Steve Biko در این حرکت خیلی معروف شد. تاکید اینها این بود که جامعه باید رو روانش کار بشه که بفهمه که سیاه بودن به معنی پایین‌تر بودن ناکافی بودن نیست. سیاه زیباست. Black is beautiful لازم نیست پوستمون رو سفید کنیم موهامون رو صاف کنیم. این موی فرفری داستان عجیبی داره در اوایل قرن بیستم میگفتن مداد می‌کردن معلم‌ها تو موی بچه‌ها در آفریقای جنوبی ببینن می‌افته یا نه. اگه مداد گیر می‌کرد معنیش این بود که تو سیاه‌تر از اینی هستی که با بچه‌های سفید تو یه کلاس بشینی. 

دهه هفتاد این مبارزات دانشجویی هم خیلی اوج گرفت نهایتا هم در ۱۹۷۷ بیکو دستگیر شد و به دست پلیس شکنجه و نهایتا کشته شد. این اتفاق و جریان‌ها واکنش‌های بین المللی و تحریم‌ها رو شدیدتر کرد. همین جا بود که دیگه سلاح فروختن به آفریقای جنوبی ممنوع شد. 

جنبش دانشجویی و دانش‌آموزی

اتفاق مهم دیگه در دهه ۷۰ خیزش Soweto uprising بود. اعتراض سر این بود که می‌خواستن سیاه‌ها رو مجبور کنن به زبان افریکانس درس بخونن. زبانی که برای اینها زبان سرکوب و سلطه بود. این منجر به اعتصاب‌ها و اعتراض‌های دانش‌آموزی شد. صلح آمیز عموما. منتها پلیس وقتی با اشک اور و سگ و اینها نتونست جمع کنه دست به اسلحه شد باز و مردم رو کشت. اینجا هم تشکل‌های دانشجویی و دانش آموزان خیلی فعال بودن. کلا تو این دهه و مخصوصا دهه ۸۰ جنبش دانشجویی آفریقای جنوبی در پیشانی مبارزه با رژیم اپارتایده. 

تغییر شرایط منطقه، اضافه شدن نیروی جوان با اراده و آماده فداکاری به جنبش و سرکوب خشن و کشتار دولت در کنار هم شرایط رو عوض کرد. 

این هم خلاصه می‌شه گفت هایلایت مبارزات و مقاومت‌های ضد آپارتاید در دهه ۷۰ بود. دهه‌ای که از یه نظر در ادامه اتفاقات دهه ۶۰ و ۵۰ بود و از یه نظر نقطه‌ی عطفی بود و زمینه‌ساز تغییرات آفریقای جنوبی شد. تغییرات بزرگ و البته پرهزینه. این دوره‌ایه که یه عده دارن تو خیابون مبارزه می‌کنن یه عده از مرز می‌رن کشورهای همسایه بوتسوانا سوازیلند زیمباوه  آموزش نظامی می‌بینن که بر گردن بتونن بهتر مبارزه کنن. در شرایط برابر تری مبارزه کنن. 

 کنگره ANC جان دوباره گرفت

از اینجاها کم کم این ANC کنگره ملی آفریقا، تشکیلات مخالفی که ماندلاش تو زندانه رهبرانش در تبعیدن و فقط شعله‌ای از امید رو روشن نگه داشته تو این سال‌ها، دوباره جونی می‌گیره. از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۸ نابود بودن هیج مقاومت و مبارزه موثری نتونسته بودن بکنن. سازمانی نمونده بود براشون. منتها با تغییر کشورهای اطراف اینها هم انگار دسترسی پیدا کردن دوباره به آفریقای جنوبی و تونستن سطح مبارزه رو ببرن بالا همونطوری که میخواستن و کم کم مبارزه زیرزمینی تشکیلات زیرزمینی در خود آفریقای جنوبی.

کشورهای همسایه علیه رژیم آپارتاید و واکنش دولت

دولت آفریقای جنوبی دید اینطوری نمیشه هم شروع کرد حمله به این شبکه هم به مقرهایی که اینها نیرو آموزش می‌دادن در کشورهای همسایه. اما این هم بیشتر همون کشورها رو علیه رژیم آپارتاید کرد. موگابه زیمباوه گفت تو یه مصاحبه که این دولت آفریقای جنوبی یک سازمان تروریستیه که یه سیستم غیرانسانی داره که برای اینکه از اون دفاع کنه به همسایه هاش و به مردمش بدون هیچ قید اخلاقی حمله می‌کنه و وحشیگری می‌کنه. 

دوباره خرابکاری‌های موفق در آفریقای جنوبی شروع شد. از مراکز پلیس تا نیروگاه‌ها تا خط آهن.  

دهه هشتاد دیگه این درگیری جوون‌های معترض سیاه با دولت بالا گرفته بود. و تو یه سری از این خرابکاری‌ها آدم هم کشته میشد. سیاه‌هایی هم کشته می‌شدن. اما اینها می‌گفتن که ما پشیمون نیستیم از این کار، ANC می‌گفت. می‌گفت ما در جنگیم. همونطور که فرانسه و انگلیس و امریکا علیه فاشیسم جنگیدن در جنگ جهانی دوم ما هم حق داریم با دولت فاشیستی آفریقای جنوبی بجنگیم. 

جبهه فراگیر علیه اصلاحات ویترینی دولت

همزمان خب دولت هم فهمیده بود احتمالا که اینطوری نمی‌تونه ادامه بده میگفت ما میخوایم اصلاحاتی بکنیم. حتی یه جاهایی رو کوچولو تو انتخابات باز کرده بود که سفیدها هم که رای می‌دادن ازش حمایت کرده بودن. منتها نگاه جامعه با شک و بی اعتمادی بود و عموما انتخابات رو تحریم می‌کردن سیاه‌ها و رنگین پوست‌ها. اینها می‌گفتن خیلی حرف می‌زدن که وای تغییرات بزرگی در کشور دادیم و خیلی بهبودها شده و اینها. سردبیر روزنامه بزرگ سیاه‌ها تو مصاحبه‌ای می‌گفت ما نشستیم بررسی کردیم ببینیم این تغییرات واقعا چی هستن و چند تان. دیدیم اره مثلا من سیاه الان می‌تونم برم هتل ۵ ستاره. می‌تونم برم رستوران لوکس غذا بخورم. خب این تغییر هست ولی این به چه درد من می‌خوره. اون ساختمان آپارتاید سرجاشه. تبعیض‌ها سر جاشه یه کارهای PR دارن می‌کنن که چهار نفر فکر کنن اره داره اصلاحاتی انجام میشه. و اتفاقا همین تغییرات مخالفین رو متحد کرد برای مقاومت و در ۱۹۸۵ یک جبهه فراگیری درست شد که گفتن ما با این تغییرات نصفه نیمه هیچ همدلی نداریم ما همه‌ی حقوقمون رو می‌خوایم نه بعضی هاشون رو که دولت تشخیص میده بهمون بده. 

مبارزه رو ادامه می‌دیم. مبارزه چیه؟ یه مقدار خرابکاری و سخت کردن حکمرانی برای دولت که خب مهمه روحیه رو بالا نگه می‌داره ولی اثرگذاریش در اینکه بتونه دولت رو بیاره پایین محدوده.

اون چیزی که اینجا شرایط رو تغییر داد وضعیت جهانی بود. کمپین‌های ضد آپارتاید که سال‌ها برای تحریم تلاش کرده بودن آخرش تو دهه ۸۰ رسوندن کار رو به جایی که آدمی مثل ریگان که دوست دیرینه دولت آفریقای جنوبی بود به گفته این پادکست بی بی سی هم سیاست‌های تحریمی شروع کرد گذاشتن. 

 تغییر بزرگ در آفریقای جنوبی و آزاد شدن نلسون ماندلا

دهه هشتاد دهه‌‌ای بود که دولت آفریقای جنوبی شروع کرد به فکر کردن به چیزی که قبلا اصلا نمی‌تونست بهش فکر کنه. تغییر. تغییر بزرگ. آدم‌هایی در دولت شروع کردن فکر کردن که باید ماندلا رو آزاد کنیم. ماندلا زیادی تو زندان مونده. تغییرات بزرگی لازم داریم و باید راهی پیدا کنیم که این تغییرات رو ایجاد کنیم. کسب و کارها هم داشتن فشار می‌آوردن به دولت. می‌گفتن کشور آینده‌ای نخواهد داشت اگر ANC رو وارد اداره دولت نکنیم. یه جلسه‌ای در سنگال برگزار شد تاریخی. که البته کسی توش رسما از طرف دولت آفریقای جنوبی نبود. دولت محکوم کرد اصلا این برنامه رو. وقتی برگشتن تو فرودگاه رفتن شعار دادن خائن، کمونیست. ولی نهایتا همین بود که کم کم راه رو برای مذاکره با ماندلا باز کرد.

البته نباید فکر کنیم که دولت یهو وا داد. همون سال ۱۹۸۷ وضعیت اضطراری دو سال دیگه تمدید شد. دولت انگار در شرایطی بود که می‌دونست باید وا بده ولی نمی‌خواست وا بده و داشت زورهای آخرش رو می‌زد. و همین زورهای آخرش هم باز قربانی می‌گرفت. در همین حین ۲۰۰هزار کارگر معدن دست به بزرگ‌ترین اعتصاب تاریخ آفریقای جنوبی زدن. سه هفته اعتصاب کامل. همون سال نخست‌وزیر بوتا سکه کرد و استعفا داد. جایگزینش فردی بود به اسم اف. دابلیو دی کلرک. دی کلرک کسی بود که دنبال راه‌حلی برای حل مشکل آپارتاید می‌گشت. ایشون ۱۹۸۹ رییس جمهور شد. قبلش هم وزیر بود. اتفاقا اومدنش هم باعث ناامیدی شد چون نشونه‌ای از اون تغییرات بزرگی که همه انتظارش رو داشتن نداشت ایشون. نه سابقه‌اش نه باورهای سیاسیش. اما شرایط عوض شده بود و دوران تازه‌ای شده بود و تو دوران تازه آدم‌هایی هم که ممکنه طور دیگه شناخته باشن متفاوت ممکنه رفتار کنن. 

 اگر پیش‌تر مارگارت تاچر زیر بار تحریمِ آفریقای جنوبی نرفته بود و گفته بود «تحریم‌ها فقط به کسانی فشار میاره که می‌خواهیم کمک‌شون کنیم» و دولت ریگان به اسم تجارت آزاد نمی‌خواست آفریقای جنوبی رو تحریم کند (و البته راه را برای نفوذ کمونیسم باز کنه) حالا دیگر به نظر می‌رسید آپارتاید و دولت امکانِ ادامه ندارن. آمریکا آفریقای جنوبی رو رسماً تحریم کرد. تاچر هم دولت رو تحریم کرد و البته تاکید کرد که فعالیت مسلحانه‌ی ANC باید معلق بشه. در مجموع ۲۵ کشور به روش‌های مختلف مبادله‌ی تجاری با آفریقای جنوبی رو تحریم کردن.

سال ۸۹ که دولت آفریقای جنوبی داره دیگه دنبال راهی برای حل مساله میگرده دیوار برلین هم میاد پاین. چطوری؟ اول یواش یواش بعد یهویی. نسیم تغییر شروع کرده وزیدن. دولت آفریقای جنوبی هم داره بررسی می کنه ANC رو قانونی کنه و ماندلا رو ازاد کنه. هرچند مخالفین قدرتمندی هنوز هستن که می‌گن نه،نه باید جمع کنیم این اعتراض‌هارو و نباید ماندلارو آزاد کنیم ولی زورشون نمی‌رسه و نهایتا ملاقاتی ترتیب می‌دن بین رئیس جمهور و ماندلا .

خود رییس جمهور اعلام می کنه که ماندلا آزاد میشه و فعالیت حزب‌های مخالف هم مجاز میشه. 

در سال ۹۰ دولت کلرک مشغول مذاکره با ANC می‌شه. نلسون ماندلا آزاد شد. هدف مذاکرات این بود که دو طرف به راهی برسن که دست از مبارزه‌ی مسلحانه بردارن و دوره‌ی گذار طی بشه. البته خطر حمله‌ی روسیه از سمت آنگولا هم از بین رفته بود، چون در سال ۱۹۸۷ در نتیجه‌ی جنگ‌های شوروی و آنگولا، روس‌ها ترجیح داده بودن از منطقه خارج بشن. یک سال بعد آنگولا و آمریکا و روسیه مذاکره کردن و در نهایت به استقلال نامیبیا رسیدن. که حالا یه خرده موضوع پیچیده‌تریه باشه برای جای دیگه. همین که الان بدونیم خطر روس‌ها حذف شده بود کافیه.

حالا بعد از ۲۷ سال روزنامه‌ها می‌تونن عکس ماندلارو چاپ کنن. بعد هم همه دنیا زنده دیدن که ماندلا از زندان آمد بیرون رفت ساختمون تالار شهر کیپ تاون و سخنرانی کرد. درباره ترمیم و صلح گفت و البته گفت مبارزه مسلحانه ما تموم نشده امیدوارم دولت مذاکره کنه و به نتیجه برسیم نیازی به مبارزه مسلحانه نباشه. ما دنبال حقمونیم. صلح و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برای سیاه‌ها.

دیگه ماندلا همه‌اش دیدار و مصاحبه و سخنرانی و تور دور دنیا و تشویق کشورهای غربی به تحریم رژیم آپارتاید. پاپ رو دید تاچر رو دید متران رو دید جرج بوش رو دید در کنگره و مجلس سنای آمریکا صحبت کرد. کوبا پیش کاسترو رفت. هند رفت. اندونزی رفت. مالزی، استرالیا، ژاپن. خلاصه خیلی جاها رفت ولی یه جای مهم نرفت. کجا؟ شوروی. شوروی که سال‌ها حامی حزبشون بود رو اصلا ماندلا نرفت. ۱۹۹۰ هم هست دیگه. شوروی خودش کشتی به گل نشسته است. رفتن هم نداره دیگه. به زودی خود گورباچف هم شروع می کنه تورهای جهانگردی رو. 

بعد هم برگشت و مذاکرات با دولت و البته فشار هم زیاده ماندلا پیشنهاد آتش بس داده در حزب خیلی‌ها فکر می‌کنن زیادی میانه رو شده ماندلا و دستشون رو داره خالی می کنه. کلا مذاکرات از اونی که تصور می‌شد سخت‌تر بود. و در جریان مذاکرات هم خشونت‌هایی بود که ۳ هزار نفر توش کشته شدن. ولی بعد از سه سال نهایتا به توافق رسیدن. نتیجه‌ی مذاکرات شد تشکیل کارگروه مذاکره برای آفریقای جنوبی دموکرات که می‌خواست آفریقای جنوبی متحدی بسازه و توش آپارتاید هم نیست.

 خیلی سال‌های پر اتفاقی شد هم برای آفریقای جنوبی و هم برای خود ماندلا در زندگی شخصی و رابطه‌اش با همسرش. شاید بعدا درباره‌ی ماندلا ویدیو جداگانه ساختیم و این ماجراهارو بیشتر بگیم. 

 انتخابات و روز آزادی در آفریقای جنوبی

 سال ۱۹۹۴ گفتن انتخابات عمومی برگزار میشه. تا خود انتخابات عملیات تروریستی و مسلحانه ادامه داشت. روز ۲۷ آوریل ۱۹۹۴ ۲۰ میلیون نفر از مردم آفریقای جنوبی رأی دادن و توی انتخابات شرکت کردن. صف‌ها به قدری طولانی بود که انتخابات یک روز دیگه تمدید شد. نماینده‌ی احزاب در روز انتخابات نظارت داشتن اما گزارش‌ها نشون می‌ده که کمیته‌ی برگزاری انتخابات آماده‌ی برگزاری چنین انتخاباتی نبوده. مرکز رأی‌گیری کم بوده، برگه کم بوده، نیروهای امنیتی که جلوی تقلب رو بگیرن کم بوده. اما در هر صورت برگزار میشه این انتخابات.

ANC، کمیته‌ی ملی آفریقا، با ۶۲.۶۵٪ آرا برنده‌ی انتخابات شد. از ۴۰۰ کرسی مجلس ۲۵۲ کرسی به  کنگره رسید. و بعد نلسون ماندلا اولین رئیس‌جمهورِ آفریقا شد. روز ۲۷ آوریل رو در آفریقای جنوبی، گذاشتن روز آزادی و روز پایان رسمیِ آپارتاید.

نلسون ماندلا وقتی به قدرت رسید تصمیم گرفت آشتی ملی برقرار کنه. دیده بود که کشورهای دیگر آفریقایی پس از رفتنِ سفیدپوستان نخبه و کاربلد، اقتصادِ ناکارآمدی پیدا می‌کنه. به همین خاطر گفت آفریقای جنوبی  «مملکت رنگین‌کمانه»؛ مملکتی که همه، از هر رنگی، زیر سایه‌ی صلح زندگی می‌کنن و با هم و با جهان در ارتباط‌اند. رهبران حزب ملی رو در حزب خودش جا داد. ماندلا می‌گفت آدم‌های شجاع از بخشش، در جهت صلح، نمی‌ترسن.

کاملترش رو درباره گروه‌های موثر، نهادهایی که در مبارزه پنج دهه‌ای با آپارتاید مشارکت کردن اتفاقات و ادم‌های داخل و خارج در منابع و جاهای دیگه بخونین. من تخصص ندارم. امیدوارم اشتباهی نگفته باشم. اگر گفتم بگید در کامنتها. 

درباره‌‌ی آفریقای جنوبی بعد از پایان آپارتاید وضع امروزش و درباره ماندلا به نظرم بیشتر میشه صحبت کرد. ولی فعلا همین قدر برای ما بسه تا بعدا دوباره به این موضوع برگردیم.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم

بیشتر کنجکاوی کنیم
تاریخ آپارتاید و آفریقای جنوبی
تاریخ آفریقای جنوبی و رژیم آپارتاید

نویسنده: علی بندری یک کشوری که من قبلا بهش کنجکاوی خاصی نداشتم ولی الان می‌خوام درباره‌اش بیشتر بدونم آفریقای جنوبیه. بیشتر بخوانید

ژاپن چطور پیشرفت کرد؟
ژاپن چطور پیشرفته شد؟

نویسنده: علی بندری، بهجت بندری   یک کشورهایی رو ما نگاه می‌کنیم می‌گیم پیشرفته‌ان. توسعه یافته‌ان. یه کشورهایی رو هم بیشتر بخوانید

جنگ بوئر و ایده دولت رفاه در بریتانیا
جنگ بوئر، آغاز پایان امپراتوری بریتانیا

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری یه جنگی هست اول قرن بیستم که من اسمش رو هم نشنیده بودم و توش بیشتر بخوانید

3 نظر برای “عوامل سقوط رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *