آیا خودآگاهی آن ویژگی است که ما را از همهی موجودات دیگر متمایز میکند؟ ظاهراً اینطور نیست. دانشمندها میگویند خودآگاهی هم مثل هر ویژگی و ساختار دیگری در دنیای حیات انواع و درجات مختلفی دارد. خودآگاهی یک راز بزرگ نیست بلکه مجموعهی مفصلی از معماهای کوچک است.
نویسنده: عباس سیدین
در جستجوی پاسخی برای معمای بزرگ خودآگاهی
گاهی گفته میشود که خودآگاهی یکی از آخرین رازهای بزرگ جهان است. سوال این است که خودآگاهی اصلاً چیست و چطور به وجود آمده؟ یک جواب قدیمی میگوید که خودآگاهی آن چیزی است که ما آدمها را از بقیهی موجودات متفاوت میکند. اما یک جواب دیگر هم به تدریج دارد از دل تحقیقات رشتههای مختلف علمی ظاهر میشود: خودآگاهی هم مثل همهی ویژگیهای دیگر ما به تدریج تکامل پیدا کرده و رد پای این تکامل را میتوان در موجودات مختلف دید. خودآگاهی هم حالتها و درجات مختلف دارد و یک پدیدهی صفر و یکی نیست که یک موجود یا آن را داشته باشد یا نه؛ و اینکه خودآگاهی هم مثل هر توانایی و ویژگی دیگر ما برای حل کردن مساله و مشکلی به وجود آمده.
یک راز بزرگ یا معماهای متعدد کوچک
دانشمندها و حتی بعضی فیلسوفها میگویند اولین چیزی که باید دربارهی خودآگاهی بدانیم این است که خودآگاهی «یک چیز» نیست. مثل دست، پا یا چشم نیست. خودآگاهی محصول کار مجموعهی خیلی بزرگ و بسیار متنوعی از سیستمها و تواناییها است که وقتی کنار هم کار میکنند رفتارها و ویژگیهایی ظاهر میشود که ما آن را خودآگاهی مینامیم. با این توصیف، خودآگاهی دیگر یک «راز بزرگ» نیست بلکه مجموعهی بزرگی از مسالههای کوچک است. برای همین است که گاهی رفتارهایی را در بعضی موجودات میبینیم که برایمان خیلی غیرمترقبه است و احساس میکنیم از جهاتی به ما شبیه هستند؛ مثل اختاپوسهایی که در کتاب «ذهنهای دیگر» با آنها آشنا شدیم.
خلاصه کتاب ذهنهای دیگر را در اپیزود ۴۵ پادکست بیپلاس بشنوید
مغز بزرگ، کامپیوتر کوچک
وقتی دانشمندها میخواهند به تکامل یک عضو یا یک ویژگی در موجودی فکر کنند اول باید به یک پرسش جواب بدهند: ویژگی مورد نظر چه کارکرد و فایدهای برای آن موجود داشته؟ همین سوال در برابر هرکسی قرار دارد که میخواهد خودآگاهی را توضیح بدهد. امروز کمکم جواب این سوال دارد روشن میشود.
یک نظریهی نسبتاً تازه میگوید که خودآگاهی تکامل پیدا کرده تا یک مسالهی بنیادی را حل کند: حجم اطلاعاتی که حواس ما جمع میکنند خیلی زیاد است و سیستم عصبی ما نمیتواند همهی آنها را پردازش کند. پس باید به یک طریقی فقط آنهایی را که مهم هستند انتخاب کند و بقیه را رها کند و خودآگاهی محصول نهایی این روند است.
انتخابات بین نورونی
نورونهای سیستم اعصاب ما مدام دارند پیامهای عصبی را مخابره میکنند. در عمل هر نورون در مغز مثل یک کاندیدای انتخابات است. هر نامزد در این انتخابات دارد با صدای بلند اهداف و برنامههای خودش را جار میزند و سعی میکند دیگران را با خودش همراه کند. در هر لحظه تعداد کمی از نورونها در این رقابت برنده میشوند و اصطلاحاً توجه ما به یک چیز متمرکز میشود. این انتخابات بین نورونی راهی است که با آن مغز تصمیم میگیرد و تشخیص میدهد که در هر لحظه چه چیزی مهم است و کدام اطلاعات را باید پردازش کرد.
درجات مختلف خودآگاهی
با دانستن این چیزها میتوانیم ردپای تکاملی خودآگاهی را به تدریج پیدا کنیم. دانشمندها میگویند اولین نشانههای آن انتخابات بیننورونی را میتوان در یکی از اقوام کوچک عروس دریایی پیدا کرد. با این حساب نقطهی شروع فرآیندی که بعداً به خودآگاهی ما رسیده چیزی حدود ۷۰۰ میلیون سال پیش بوده. با دنبال کردن این روند میتوانیم درجات مختلف خودآگاهی را در موجودات مختلف ببینیم. در هر مرحله از این روند طولانی تکاملی سیستم عصبی و امکانهایش پیچیدهتر شده.
دانشمندها در تلاشند تا مراحل و درجات مختلف این ماجرای پیچیده را کشف کنند. ما دوست داریم فکر کنیم که خیلی با موجودات دیگر فرق داریم، اما انگار در واقعیت چندان هم اینطور نیست. دربارهی خودآگاهی هم از همین آغاز کار بهنظر میرسد شباهتها و پیوستگی ما با دیگر موجودات خیلی عمیقتر و نزدیکتر از چیزی است که فکر میکنیم یا دوست داریم فکر کنیم.
وبسایت بسیار عالی واموزنده ممنون
با سلام و احترام
خییلی ممنون از بابت همه چیز
یادمه تو یکی از پادکست ها در مورد اینکه وقتی میخواهید با کسی برای اولین بار ارتباط برقرار کنید جملات و راهنمایی دارید.
من هر چی می گردم پیدا نمی کنم