وقتی به کلمهی حراج فکر میکنیم تصویری شبیه حراج آثار هنری در فیلمها و سریالها به ذهنمان میآید. اما مفهوم حراج خیلی گستردهتر است. در خیلی از زمینهها و معاملات و بدهبستانها شکلی از حراج استفاده میشود. تا آنجا که نویسندگان کتاب «بازارهای رادیکال» میگویند مکانیزم حراج را میتوان تقریباً در هر حیطهای بهکار گرفت و از مزایایش استفاده کرد.
نویسنده: عباس سیدین
در جستجوی نقطهی بهینه
چرا مکانیزم حراج یا Auction میتواند تقریباً در هر حیطهی اقتصادی مفید باشد؟ جواب کوتاهش این است که حراج راه سریعتری برای رسیدن به وضعیت بهینه پیش روی ما میگذارد.
جواب کمی طولانیتر این است که منابع یک جامعه همیشه به صورت بهینه توزیع نشدهاند. یعنی مثلاً بخشی از زمین و امکانات در دست کسانی است که نمیتوانند بیشترین بهره را از آن ببرند و انگار این منابع بیکار ماندهاند. مثلاً خانهای که خالی است یا زمینی که در آن کشاورزی یا ساختوساز نمیشود، یا کارخانهای که به دلیل سوءمدیریت با نیمی از ظرفیت کار میکند، انگار دارند منابع کل نظام اقتصادی یک جامعه را هدر میدهند. یکی از هدفها این است که به نقطهای برسیم که اقتصاددانها آن را «کارآمدی توزیعی» مینامند. چرا رسیدن به بیشتری کارآمدی توزیعی خوب است؟ چون در هر جامعهای همیشه منابع محدود است و باید بتوانیم از همین منابع موجو بیشترین بهره را ببریم.
نویسندگان کتاب بازارهای رادیکال میگویند که یکی از مزایای استفاده از مکانیزمهای حراج رسیدن سریعتر به این هدف است، یعنی بیشتر کردن کارآمدی توزیع منابع.
یک آزمایش فکری اما واقعی
یک موقعیت خیالی را تصور کنید، البته این وضعیت تقریباً هر روز در جایی از نظام اقتصادی اتفاق میافتد. دو تا شریک با هم کسبوکاری را شروع کردهاند و حالا میخواهند شراکتشان را تمام کنند. هرکدام بخشی از سهام شرکت را در اختیار دارد و هرکدام هم میخواهد سهم آن دیگری را بخرد. چطور این مساله را حل کنیم؟ و یادمان باشد که یکی از هدفهای ضمنی و پنهان ما این است که منابع به کسی برسد که بیشترین انگیزه را دارد تا از آن منابع بیشترین بهره را ببرد.
اریک پوزنر و گلن ویل در کتاب بازارهای رادیکال از یک فرآیند قانونی جالب حرف میزنند که نشان میدهد استفاده از حراج در چنین موقعیتی چه مزیتهایی ایجاد میکند.
خلاصه کتاب بازارهای رادیکال را در اپیزود ۶۴ پادکست بیپلاس بشنوید
حراج یک شراکت
در شروع هر شراکت، طرفین در قراردادشان شرایطی را مشخص میکنند برای وقتی که یکی یا هردوشان بخواهند این شراکت را تمام کنند. یکی از این مکانیزمها چیزی است که گاهی به عنوان Texas Shootout از آن اسم میبرند و در عمل یک مکانیزم حراج است.
هرکدام از طرفین پیشنهاد میکند که حاضر است با چه قیمتی سهام طرف مقابل را بخرد. هرکس که قیمت سهام را بالاتر پیشنهاد داده باشد برنده است، و باید سهام طرف دیگر را با قیمت «میانگین دو تا قیمت پیشنهاد داده شده» بخرد. مزیت مهم این مکانیزم حراج این است که باعث میشود هردو طرف به نفعشان باشد تا بر اساس ارزش واقعی سهام قیمت را پیشنهاد بدهند. اما چرا؟
نظریهی بازی در حراج
فرض کنید طرف الف ۴۰ درصد از سهام را دارد و طرف ب ۶۰ درصد. طبق این رویهی حراج هرکدام باید قیمتی برای هر سهم پیشنهاد بدهند. هرکس که قیمت بالاتری گفت باید سهام طرف مقابل را با قیمت میانگین دو قیمت بخرد.
اگر طرف الف بخواهد قیمتی بالاتر از قیمت واقعی سهامش را اعلام کند ممکن است برنده شود و آن وقت مجبور میشود سهام طرف مقابل را با قیمت گرانتر از ارزشش بخرد؛ پس به نفعش است که قیمت را زیادی بالا نگوید. از طرف دیگر اگر بخواهد قیمت را پایینتر از قیمت واقعی بگوید ممکن است بازنده شود و آن وقت مجبور است سهامش را با قیمتی کمتر از بهترین قیمت ممکن بفروشد و ضرر میکند. هردو طرف با این مکانیزم مجبور میشوند و البته به نفعشان است که بیشترین ارزشی را که برای سهام قائل هستند پیشنهاد بدهند.
از طرف دیگر اگر سهام برای طرف ب ارزش بیشتری دارد، یعنی میداند که قادر است از این سهام بیشتر سود ببرد میتواند شرکت را بیشتر گسترش بدهد (همان کارآمدی توزیع) این مشوق را دارد که قیمت بالاتری را پیشنهاد کند تا حتماً حراج را برنده شود. این سیستم حراج ساده یک نمونهی جذاب و دلچسب از این است که مکانیزمهای حراج اگر بهجا و به موقع استفاده شوند چقدر میتوانند در حل مشکلات اقتصادی کمک کنند.
در کتاب «بازآفرینی بازار» هم نمونهی دیگری از یک حراج موفق را در ماجرای فروش پهنای باند به شرکتهای مخابراتی و رسانهای دیدیم. حرف نویسندگان کتاب «بازارهای رادیکال» هم همین است که حراج فقط مال آثار هنری نیست. اگر حراج را با معنایی گستردهتر بفهمیم میتوانیم از آن بیشتر استفاده کنیم. شما چه مثال دیگری برای استفاده از مکانیزم حراج دارید؟