اوایل دههی ۱۹۶۰ چیزی به اسم خودکشی در مجمعالجزایر میکرونزی (یکی از سه مجمعالجزایر بزرگ اقیانوس آرام) تقریباً ناشناخته بود. اما به دلایلی که کسی درست نمیداند، نرخ خودکشی شروع کرد به بالا و بالاتر رفتن؛ آن هم با سرعت زیاد. اواخر دههی ۱۹۸۰ سرانهی خودکشی در میکرونزی از هرجای دیگر در جهان بالاتر بود. نرخ خودکشی پسران جوان بین پانزده تا بیست و چهار سال در میکرونزی بیشتر از هفت برابر آمریکا بود. این مسالهی دردناک و تلخ اجتماعی دریچهای باز میکند تا دوباره برگردیم و مفهوم «شیوع» یک رفتار را در اجتماع نگاه کنیم.
نویسنده: عباس سیدین
یک شیوع فاجعهبار
خودکشیها در جزایر میکرونزی شباهتهای عجیبی به همدیگر داشتند. معمولاً پسر جوانی بعد از یک درگیری با خانواده، یا جدایی از دوستدخترش دست به خودکشی میزد. گاهی دعوای خانوادگی فقط بر سر کمی پول برای نوشیدنی بود، یا به خاطر اینکه والدین برای پسرشان لباس فارغالتحصیلی نگرفته بودند؛ یا حتی در یک مورد به خاطر اینکه پسر بزرگتر، برادر کوچکش را بهخاطر سروصدا دعوا کرده بود. در اکثر موارد روش خودکشی و حتی یادداشتهایی که این پسران نوجوان بهجا میگذاشتند تمهای مشابهی داشت.
دونالد روبنشتین دانشمند انسانشناسی که روی این موضوع تحقیق کرده میگوید این خودکشیها انگار به یک «مناسک» تبدیل شده بود و با هر خودکشی انگار احتمال خودکشی بعدی بیشتر میشد. گلدول در کتاب «نقطه عطف» میگوید نکتهی ترسناک این است که وقتی به شواهد و حرفهای این نوجوانان نگاه میکنیم میبینیم چنین رفتار ویرانگری را انگار نوعی آزمایش و ابزار برای بیانگری میدانستند.
این شیوع شبیه یک رفتار دیگری است که بیشتر ما با آن آشنا هستیم. شیوع مصرف سیگار.
شیوع بیدلیل سیگار
سالهای طولانی است که جوامع مختلف با یک مسالهی جدی روبرو هستند: شیوع مصرف سیگار بین نوجوانان. چیزی که به یک معما بیشتر شبیه است. چرا هیچ روشی برای مقابله با این مساله جواب نمیدهد. والدین مدام به بچهها درس میدهند و هشدار میدهند. کلی آموزش و اطلاعات دربارهی مضرات سیگار منتشر میشود. با تلاشهای طولانی کشورهای مختلف موفق شدهاند که تبلیغات انواع دخانیات را محدود کنند و فروش آن به نوجوانان را کنترل کنند. پس چرا اینها هنوز جواب نمیدهد و همچنان مصرف سیگار بالاست؟
کمکم یک چیز روشن شده: دلیل اینکه نوجوانان سیگار میکشند این نیست که از مضرات آن خبر ندارند. وقتی در یک تحقیق پرسیدند که فکر میکنید مثلاً بیست سال سیگار کشیدن چقدر از عمر شما کم میکند؟ متوسط جوابها ۹ سال بود. در حالی که جواب واقعی شش یا هفت سال بود. پس این نوجوانان حتی خطر سیگار را بیشتر از چیزی که بود تخمین میزدند اما همچنان سیگار میکشیدند.
آیا ممکن است که دلیل شیوع سیگار کشیدن بین نوجوانان ربطی به دلیل شیوع خودکشی در جزایر میکرونزی داشته باشد؟ چطور میتوان این شیوعها را بررسی کرد؟
داده، آزمایش و جوابهای ممکن
در کتاب «نقطه عطف» ماجرای جامعهشناسی به اسم دیوید فیلیپس را میخوانیم که به دنبال جوابی برای همین سوالها بود. آقای فیلیپس اخبار خودکشی در روزنامهها را به مدت بیست سال بررسی کرد؛ از اواخر دههی ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ او میخواست ببیند آیا بین خبرهای خودکشی و نرخ خودکشی در جامعه رابطهای هست؟ برای همین آمار اخبار را با آمار واقعی خودکشیها مقایسه کرد و دید بلافاصله بعد از اینکه خبر یک خودکشی منتشر میشود، نرخ خودکشی در منطقهی نزدیک به آن بالاتر میرود. در مواردی که خبر در روزنامهای سراسری منتشر شده بود، نرخ خودکشی در کل کشور بالا میرفت. مثلاً بعد از خودکشی مریلین مونرو، نرخ خودکشی موقتاً ۱۲ درصد بالا رفت. اینها نشان میداد که حدس اولیه درست بود. خودکشی هم مثل هر مد و رفتار تازهای میتواند در چرخهی شیوع بیفتد. وقتی میبینیم چند نفر دور و برمان مدل عینک آفتابی تازه را خریدهاند ما هم دست بهکار میشویم و همان عینک را میخریم. اما قضیه تقلید کردن نیست.
جناب فیلیپس همین آمار را با نرخ تصادفها مقایسه کرد. خبر خودکشیهای روزنامههای لوسانجلس و سانفرانسیسکو را با نرخ مرگومیر تصادفات در این دو منطقه مقایسه کرد. یک روز بعد از اینکه خبر یک خودکشی به صورت مفصل در رسانهها منعکس میشد، نرخ تصادفات نزدیک به ۶ درصد بالا میرفت و حدود ده روز طول میکشید تا به حالت عادی برگردد. او نتیجه گرفت شاید بعضی آدمها عمداً تصادف میکنند. تحقیقات تکمیلی فیلیپس نشان داد که واقعاً چنین چیزی وجود دارد. وقتی خبر خودکشی فرد مسنی منتشر میشود تصادفهای افراد مسن مدتی بیشتر میشود. وقتی خبر خودکشی نوجوانی بیشتر میشود تصادف نوجوانها چند روز بالا میرود.
شیوع این رفتارها نه ربطی به تقلید کردن دارد و نه از طرف دیگر بهخاطر استدلال خوداگاه و هوشیارانه انجام میشود. قضیه خیلی ظریفتر از اینها است.
یک مثال آشنا: وقتی میخواهم به عنوان یک عابر از خیابان رد بشویم و میبینیم چراغ قرمز است، توقف میکنیم. گاهی هم فکر میکنیم که خب، حالا که خلوت است پس به چراغ اهمیت ندهیم و برویم. تا اینکه میبینیم عابر دیگری مثل ما، از کنارمان رد میشود و چراغ قرمز عابر را بیخیال میشود. ما هم پشت سرش راه میافتیم. انگار به نوعی داریم از او تقلید میکنیم. آیا این یک تصمیم ناخودآگاه است؟ نمیتوان گفت. شاید بعداً به این تصمیم و رفتارمان در آن لحظه فکر کنیم اما در آن زمان احتمالاً هیچکدام از ماها خیلی به این تصمیم فکر نمیکنیم. فرآیند پیچیدهی تصمیمگیری را خیلی به روشنی درک نکردهایم. وقتی یک نفر، مثلاً آدم معروفی تصمیم به خودکشی میگیرد این تصمیمش روی گروه دیگی از افراد اثر میگذارد. انگار به آنها این اجازه را میدهد که به چنین تصمیم تلخی فکر کنند. خیلیها زندگی سختی دارند یا شرایط جسمی و روحی دشواری را میگذرانند. اینکه در چنین شرایطی فرد خبر خودکشی کسی را ببیند و بشنود میتواند او را به سمت تصمیم ناگوار و تلخی هل بدهد. البته فقط خواندن چنین خبری باعث تصمیمگیری نمیشود. مجموع و برآیند ورودیها و خبرها و تبلیغات و رفتارهای دیگران روی فرد تاثیر میگذارد. اما گاهی هم میتواند به یک شیوع مثل ماجرای جزیرهی میکرونزی تبدیل شود.
فقط ویروسها و شایعهها نیستند که در جوامع منتشر میشوند. رفتارها و ایدهها و تصمیمها هم میتوانند همانقدر موثر و گاهی همانقدر مخرب در یک جامعه همهگیر شوند.
خیلی موضوع جالب توجهی بود ممنون از تلاش های مداومتون در این عرصه
هرروز منتظر پست جدید با موضوعات جذاب و آموزنده تون هستیم
خدا قوت به تمام تیم بی پلاس و مخصوصا آقای سیدین
خیلی ممنونم، مطلب جالب و قابل تأملی بود.
مطلب جالبی بود لطفا به سایت ما هم مراجعه بفرمایید https://purplelifepsychology.com/