رساله عقل سلیم: کتابی که نظر مردم آمریکا را نسبت به انقلاب تغییر داد

عقل سلیم جزوه‌ی ۴۷ صفحه‌ای توماس پین، نوشته‌ای اثرگذار در تاریخ آمریکا

توماس پین رساله عقل سلیم

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری

نوشتن برای چیه؟ من خیلی به نوشتن فکر می‌کنم. به اینکه این کار نوشتن. منتقل کردن فکر از ذهن من به ذهن شما، اینکه این چه اثری می‌تونه بگذاره؟ یک اثرش اینه که اطلاعاتی به شما بده که قبلا نداشتی. شما رو متوجه چیزی کنه که قبلا متوجهش نبودی. اما یه وقت‌هایی یه ادم‌هایی با نوشتن کارهایی می‌کنن بزرگ‌تر و مهم‌تر از این. اثرگذاری می‌کنن رو تاریخ. تکون می‌دن سرنوشت ملت‌هایی رو. در این یادداشت درباره یکی از مهم‌ترین جزوه‌های کوتاهی حرف می‌زنیم که در تاریخ آمریکا نوشته شده. یک جزوه ۴۷ صفحه ای که نقش زیادی داشت در عوض کردن نظر مردم آمریکا و قانع کردنشون به اینکه باید انقلاب کنن و از انگلستان مستقل بشن. یک جزوه ۴۷ صفحه‌ای.

 

ویدیوی رساله عقل سلیم رو توی کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

درباره‌ی کی داریم حرف می‌زنیم. ۱۷۷۶. نزدیک ۲۵۰ سال پیش. امریکا در چه حالیه اون موقع؟ تو این یادداشت توضیح دادیم. آمریکا هنوز مستعمره است. یعنی در واقع همه آمریکای شمالی همچنان مستعمره بریتانیاست اون سرزمینی هم که بعدا میشه امریکا اون موقع ۱۳ تا ایالته ۱۳ تا مستعمره نشینه که همه جزو مستعمرات دولت بریتانیا هستن. یعنی شاه بریتانیا بهشون حکومت میکنه و مجلس بریتانیا براشون قانون وضع می کنه و اینها. داستانش رو در ویدیوی تاریخ امریکا و جنگ استقلال گفتیم. وقتی این جزوه‌ی توماس پین داره می‌آد تا اون موقع هنوز حرف جدی از استقلال زده نشده. نارضایتی هست فاز درگیری نظامی هم گرفته ولی ایده غالب اینه که می‌ریم با شاه مذاکره می‌کنیم حل می‌شه. تا اینکه در ژانویه ۱۷۷۶ این رساله توماس پین در فیلادلفیا منتشر شد. نویسنده اولش ناشناس بود و Common Sense یا عقل سلیم خطاب به ساکنین آمریکا نوشته شد. آمریکایی که هنوز کشور نیست. ۱۳ تا ایالت داره مستعمره انگلیس. این جزوه ۱۵۰ هزار نسخه فروخت. جزوه ۴۷ صفحه‌ای. ۱۵۰ هزار نسخه در ۱۷۷۶ در ایران کریم خان زند حاکم بود. هنوز قاجاریه نیومده. اون موقع ۱۵۰ هزار نسخه از این جزوه ناشناس در آمریکا خریده شد ظرف چند ماه. بعدا هم همینطور فروخت و فروخت تا شد یکی از پرفروش‌ترین کتابهای تاریخ آمریکا. نصف جمعیت ساکن در امریکا اون موقع این جزوه‌ رو یا خودش رو خونده بودن یا حداقل درباره‌اش یه چیز‌هایی خونده بودن و اینطوری صدا کرد و ترکوند.

توماس پین

این رو آقایی نوشته بود ۳۷ ساله به نام توماس پین که هنوز یه سال نشده بود اون موقع که از انگلستان اومده بود امریکا. حالا در ادامه می‌گیم که کی بود و چی این جزوه رو از مهم‌ترین و اثرگذارترین متن‌های تاریخ امریکا کرد. ولی اول بریم سراغ خود حرف‌هایی که زده بود. چون ناشناس بود نویسنده اش و مردم به خاطر نویسنده نبود که می‌خوندنش به خاطر حرف‌ها بود. پین توی مقدمه‌اش میگه شما کاری نداشته باشین کیه که داره این حرف‌هارو می‌زنه من هم بهتون اطمینان می‌دم که تحت تاثیر هیچ حزب و گروه و کشور و شخصی نیستم و فقط تحت تاثیر خِرَد دارم این حرف‌ها رو می‌نویسم. ما هم اول بریم سراغ حرف‌ها. حرف‌هایی خیلی ساده. خیلی پایه‌ای و اساسی و بدون نقل قول از این فیلسوف و اون دانشمند و اینها. ساده و سرراست. طوری که هر کسی بتونه بفهمه. نوشته شده برای فهمیده شدن. خونده شدن یا حتی شنیده شدن و فهمیده شدن. 

این جزوه میگه که ای ساکنین مستعمرات بریتانیا در آمریکا این اختلافاتی که شما با انگلستان دارین حل شدنی نیست. مشکل هم از چارلز سومه و کلا از این سیستم پادشاهی در بریتانیا.  آمریکا باید از انگلستان مستقل کنه خودش رو. این مشکل تو این سیستم حل شدنی نیست بعد اینها رو که می‌گه یه تصویری یک افقی هم از آینده امریکای مستقل شروع می‌کنه ترسیم کردن که هم برای مردم فهمیدنی بود و هم جذاب و خواستنی. خیلی با زبان ساده و شفاف و قابل فهمی هم نوشته شده. همین الان هم در دسترس هست چاپ می‌شه و راحت می‌شه پیداش کرد و خوندش. ما اینجا یه مقدار از مغز حرفش رو می‌گیم.

سوال اول ما اصلا چرا به دولت نیاز داریم؟

جامعه و دولت چطور ساخته می‌شن؟ هر دوی این‌ها یک منشا دارن؟ هر دو برطرف کننده‌ی یک نیاز هستن یا نه؟

فرض کنین هیچ دولت و جامعه‌ای وجود نداره، برای همچین فرضی باید هزار‌ها سال در تصورمون بریم عقب. گروهی از ما انسان‌ها تازه یکجا نشین شدیم، داریم کنار هم زندگی می‌کنیم. فکر کنین می‌خوایم سرپناهی بسازیم باید بریم درختی رو قطع کنیم بعد بدنه‌اش رو تکه تکه کنیم، چوبش رو بتراشیم تا بتونیم سرپناه درست کنیم ولی در حین کار به غذا هم احتیاج داریم و همین طور لازمه حواسمون به امنیتمون باشه که یه وقت حیوان درنده‌ای بهمون حمله نکنه. 

برای هرکدوم از ما به تنهایی سخته که این کارا رو هم‌زمان انجام بدیم. برای همین می‌ریم سمت گروه درست کردن و تقسیم کردن وظایف. گروه‌های فرضا ۱۲ نفری درست می‌کنیم چند نفر مشغول سرپناه ساختن می‌شن، چند نفر وظیفه‌شون تامین خوراک میشه، چندتایی حواسشون به امنیت گروه هست یه چند نفر هم مثلا از بچه‌ها مراقبت می‌کنن. توی همین حین کسی بیمار میشه یا آسیب می‌بینه و برای ادامه‌ی زندگیش نیاز پیدا می‌کنه که دیگرانی مراقبش باشن، وظایفش رو انجام بدن به جاش، براش غذا درست کنن ازش مراقبت کنن و اینجوری تقریبا جمع‌های اولیه درست میشه، ضمن اینکه ما به معاشرت هم احتیاج داریم و این جمع نیاز انسانیمون به با هم بودن رو هم برطرف می‌کنه. 

حالا این جمع می‌خوان روی زمین کشت کنن یا چندتاشون برن شکار، با دو سه تا گروه دیگه که کنارشون هستن یه جمع بزرگ‌تری رو درست می‌کنن که بتونن در امنیت بیشتری شکار کنن و شکار بیشتری هم عایدشون بشه. همین‌طوری کم کم این گروه‌ها به هم اضافه می‌شن و یک جامعه رو درست می‌کنن.

این جامعه همیشه همینطور نمی‌مونه، اختلاف نظر پیش میاد توی تقسیم وظیفه، یکی یه روز ممکنه کم‌تر کار کنه یا سهم بقیه رو نده یا وظایفش رو انجام نده اینجاست که نیاز پیدا میشه تا یک سیستمی برقرار بشه که این مشکلات و اختلاف‌ها رو حل و فصل بکنه. تصمیم‌های جمعی رو مدیریت کنه، شاید این آدم‌ها دور هم جمع بشن و یه سری شرط و شروط بنویسن، یه مجموعه‌ای از باید و نباید بذارن که اگر کسی ازش تخطی بکنه تنبیه بشه. تنبیهش هم ممکنه این باشه که طرد بشه از گروه برای مدتی. یکی باید حواسش به این قول و قرارهای گذاشته شده باشه. یه بخشی از کار دولتی که ما امروز می‌شناسیم همین چیزهاس. 

ضمن اینکه اندازه‌ی جمعیت همیشه همین قدر نمی‌مونه، هی به این جمعیت اضافه میشه و کم کم فاصله‌شون هم از هم دورتر میشه و موضوع‌های جدیدی هم پیش میاد برای هم‌فکری. اینطوری میشه که به مرور هر گروهی یه نماینده‌ای از طرف خودش انتخاب می‌کنه که اون نماینده بره و توی تصمیم‌گیری‌ها مشارکت کنه. یعنی هر جامعه‌ای می‌آد نماینده‌ای انتخاب می‌کنه و وظایفی هم برای اون نماینده تعیین می‌کنه که قراره چه کارهایی انجام بده. برای اینکه نماینده حواسش باشه باید صدا و نظر جامعه‌ رو منتقل کنه هم یه مکانیسمی می‌چینن که به صورت دوره‌ای نماینده تغییر کنه. 

این میشه که به مرور سیستمی برای رتق و فتق امور جامعه درست میشه به نام دولت. وظیفه اصلیش هم اینه که مواظب باشه ازادی ادمها از بین نره. مراقبت از ازادی افراد. یعنی اگر ما می‌تونستیم در جمع‌های بزرگ بدون محدود کردن آزادی همدیگه زندگی کنیم اصلا نیازی به تشکیل دولت نبود. دولت کلا چیز خوبی نیست و شره. اما یک شر لازم. برعکس جامعه که در امتداد دوستی و همکاری و محبت ما به همدیگه و توانایی‌هامون به وجود میاد دولت برای مهار شرارت‌ها و ضعف ماس. جامعه خوبه ولی دولت بده. منتها ما چون لازمش داریم درستش می کنیم و بهش اجازه می‌دیم نمایندگی می‌دیم یه کارهایی رو بکنه این هم تا زمانی که نمایندگی بکنه مردم جامعه رو می‌تونه پایدار بمونه، اگر مردم ناراضی باشن از این نماینده‌ها نمی‌تونه ادامه بده کارش رو چون دولت اراده‌ و مشروعیتی از خودش نداره.

می‌بینین چه کار داره می‌کنه دیگه. خیلی ساده و ابتدایی برای آدم معمولی ۲۵۰ سال پیش داره این مسئله‌ی استقلال و نیاز به تشکیل دولت مستقل رو صورت‌بندی می‌کنه. بعد که این جا افتاد می‌گه خب حالا بریم سراغ اینکه چرا نظام پادشاهی بریتانیا گزینه‌ی مناسبی برای آمریکا نیست. مثلا می‌گه ببینین نظام پادشاهی اصلا مشکل داره اساسش. نه چون این شاهه خوب نیست، چون خیلی‌ها از شاهه شاکی بودن.  میگه منشا آفت نظام پادشاهیه و اگه الان پادشاه بریتانیا اندازه‌ی شاه عثمانی مستبد نیست به دلیل ساختار جامعه‌اس وگرنه نظام حکومتی که پادشاهی باشه تهش به استبداد می‌رسه. شما یک آدمی رو می‌ذاری به عنوان پادشاه کشور که حرفش بالاتر از قانونه و نظارتی هم روش نیست از این سیستم جز استبداد بیرون نمیاد. بعد زرنگی می‌کنه استدلال مذهبی هم می‌آره که اصلا تمام انسان‌ها به عنوان مخلوقات خداوند با هم برابر هستن و نظام پادشاهی این اصل برابری رو زیر سوال می‌بره.

 

ایده برابری انسان‌ها در جامعه برده‌دار آمریکا

توماس پین ایده‌‌ی برابری انسان‌هارو توی جامعه‌ای مطرح می‌کنه که نه تنها برده‌داری توش منسوخ نشده بلکه حتی تجارت برده آزاده. و البته ریشه‌های تفکر و باور مسیحی توی نگاه و اندیشه‌ و سبک زندگی مردم خیلی پررنگ و محسوسه، یعنی توی جامعه‌ای که به تعبیر امروز جامعه‌ی مذهبی به حساب می‌آد برای همین هم ارجاعاتش به کتاب مقدسه و با همین باور مسیحی حرف از برابری انسان‌ها می‌زنه.

می‌گه خدا همه‌ی مارو برابر آفریده و تفاوتی بینمون قائل نیست. برای همین هم نظام پادشاهی که بر اساسش یک نفر برتر و بالاتر از بقیه فرض میشه نظام درستی نیست. البته که بیشتر از درست نبودن رو هم می‌گه یعنی بحثش این نیست که این سیستم جواب نمی‌ده یا به لحاظ اخلاقی درست نیست می‌گه کفرآمیزه و توی کتاب مقدس هم اومده که پایه‌گذاری همچین سیستمی یکی از گناهان بنی‌اسرائیل بوده. چون سلطنت فقط مخصوص خداونده و ما وقتی میایم یک شخص رو به عنوان سلطان می‌ذاریم داریم از سیستم کافران تبعیت می‌کنیم. حالا ما با ارجاعات کتاب مقدسیش کاری نداریم، که مخالفینی هم داشت، ولی خوبه همین قدر بدونیم که پایه‌های فکری پین و مرجعش برای رد نظام پادشاهی کتاب مقدسه و بعد برای میره سراغ خرد و عقل بشر تا نشون بده موروثی بودن سلطنت هم عقلائی نیست.

مغایرت سلطنت موروثی و اصل آزادی بشر

به جز ایرادهای سلطنت، این سیستم سلطنت موروثی ایرادهای دیگه هم داره از دید توماس پین. دو ایراد عمده درواقع. یکیش با اصل برابری منافات داره چون پیش‌فرضش اینه که فرزند حاکم فعلی تنها به دلیل ژن و وراثت حق حاکمیت داره، دلیل دوم هم اینکه با این نگاه حق آزادی انتخاب حاکم رو از نسل بعد خودمون می‌گیریم.

آزادی یک حقیه که ما داریم و نسل‌های بعد از ما هم باید داشته باشن. ما در این آزادی انتخاب می‌کنیم که چه کسی حاکم باشه و نسل بعد باید از همین حق بهره ببرن و خودشون انتخاب کنن که می‌خوان چه کسی حکومت کنه.

پین یک قدم هم عقب‌تر می‌ره در پیشنه‌ی تاریخی پادشاه بریتانیا که نشون بده پادشاه بریتانیا برتری بر بقیه نداره. میگه اینطور تصور میشه که این‌ پادشاهان خاندان ویژه‌ای هستن و یک پیشینه‌ی افتخار آمیزی دارن که به واسطه‌اش حق حاکمیت بر بقیه پیدا کردن اما احتمالا اگر بریم سر منشا رو پیدا کنیم می‌بینیم که یه سری راهزن بودن و یه کسی که از بقیه حقه‌بازتر بود یا وحشی‌گری بیشتری داشته رهبری این گروه رو گرفته دستش بعدش هم چون با مرگش ممکن بوده شرایط بهم بریزه و بقیه شورش کنن و توی این شلوغی بهشون حمله بشه تصمیم گرفتن که بعد از اون بچه‌اش بشه سردسته. این مدلی اگر نگاه کنیم به نظام پادشاهی، سلطنت اولیه حقی برای سلطان و خانواده سلطنتی ایجاد نمی‌کنه، بلکه یه امر مصلحتی بوده.

چه کار داره می‌کنه؟ داره تلاش می‌کنه توماس پین که جنبه‌ی الهی رو از سلطنت پادشاه بریتانیا بگیره و نشون بده که این حاکمیت چیزی نیست که جنبه‌ی دینی داشته باشه و پادشاه هم نماینده‌ای از طرف خدا نیست که برتری بر بقیه داشته باشه. برای همین هم می‌پرسه که بیاین فکر کنین اولیه پادشاه چطور به سلطنت رسیده؟

 سه راه هست، یا انتخاب شده یا اومده و غصب کرده سرزمینی رو یا اینکه مردم بین خودشون قرعه انداختن. هیچ کدوم از این سه حالت، باعث نمیشه که فرزندان این پادشاه هم به صورت موروثی حقی برای حاکمیت داشته باشن.

رد ایده سلطنت از جنبه عقلی

مرحله بعد از اینکه جنبه‌های الهی و عقلی سلطنت موروثی رو رد می‌کنه می‌گه که این مدل حکم‌رانی باعث سلطنت آدم‌هایی میشه که رذل و احمق و نادانن. چون این‌ها اصلا دغدغه‌ی انتخاب شدن و جلب نظر مردم رو ندارن و فکر می‌کنن تافته‌ی جدابافتن. 

از طرف دیگه این مدل سلطنت باعث می‌شه بعضی از افراد خاندان سلطنتی توی سن‌های بسیار پایین بشینن روی تخت سلطنت یا وقتی کهولت سن دارن و خیلی رنجور و ناتوانن همچنان بر مسند قدرت باشن. که توی هر دو حالت اطرافیانشون پشت پرده قدرت رو به دست می‌گیرن و از ضعف پادشاه استفاده می‌کنن تا اعمال نظر شخصی بکنن.

پرسشی که پیش میاد اینه که وقتی انقدر سلطنت موروثی اشکال داره پس چرا پابرجا مونده؟ یک توجیه برای سلطنت موروثی اینه که اینطوری تکلیف حکومت مشخصه و بعد از مرگ هر پادشاه گروه‌ها سر رسیدن به قدرت درگیر جنگ و نزاع نمی‌شن. توماس پین میگه این به ظاهر منطقی‌ترین دلیل طرفداران حکومت موروثیه. یعنی ترس از هرج و مرج و بی‌ثباتی باعث میشه گروهی از مردم زیر بار سلطنت موروثی برن. هر چند واقعیت خلافش رو نشون می‌ده. شاهدش هم اینکه از زمان تشکیل آمریکا تا امروز (منظور زمانیه که پین داره حرف می‌زنه یعنی حدود ۱۷۷۶) هشت جنگ داخلی و نوزده شورش اتفاق افتاده برای کسب قدرت. یعنی اینطور نیست که سیستم موروثی بودن این هرج و مرج‌ها یا درگیری برای تصاحب قدرت رو کم کنه.

یه مسئله‌ی دیگه هم پین مطرح می‌کنه می‌گه خوبه فکر کنیم ببینیم شغل شاه چیه؟ کارش چیه؟ چه خدمتی داره می‌کنه به جامعه؟ نه جنگاوره، نه قاضیه و نه هیچ شغل دیگه‌ای داره جز گشت و گذار و جنگ افروزی. که هر دو هم برای ملت هزینه ایجاد می‌کنه.

هم زبانش تنده هم طعنه آمیز مخصوصا اونجاهایی که درباره موروثی بودن پادشاهی حرف می‌زنه.

 رابطه آمریکا و بریتانیا

  توماس پین بعد از اینکه نظام سلطنتی رو رد می‌کنه می‌ره سراغ وضعیت و مناسبات بریتانیا و آمریکا. همین قسمت از حرف‌هاش هم خیلی شفاف تکلیف جنگ آمریکا و انگلیس رو روشن می‌کنه و به آمریکایی‌ها میگه باید دنبال استقلال باشن.

 میگه ما خیلی تلاش کردیم که با گفتگو و مصالحه به نتیجه برسیم و مستقل بشیم از انگلیس اما موفقیت آمیز نبوده. الان راهی نداریم جز اینکه درگیر بشیم. می‌بینین خودش رو هم امریکایی می‌بینه. می‌گه که من دیگه انگلیسی نیستم و آمریکایی هستم. بعد مثل قسمت قبل که ایده‌های موافقان سلطنت رو گذاشته بود جلوش و بهشون جواب داد اینجا هم ایده‌های موافقان حاکمیت بریتانیا رو می‌‌ذاره مقابلش و تک به تک رو رد می‌کنه.

مثلا میگه یه ایده اینه که ما از ابتدا تحت حاکمیت بریتانیا به وجود اومدیم و تونستیم رشد کنیم پس در ادامه هم تحت این حاکمیت امکان بقا داریم. این حرف میگه یاوه است. مثل اینکه شما بگی یه بچه از اول به مادرش وابسته‌اس برای زنده بودن پس بعد از بلوغ هم تا پایان عمر باید وابسته بمونه. ضمن اینکه رشد آمریکا به دلیل حمایت بریتانیا نبود، اتفاقا ما به رغم دخالت‌های بریتانیا بود که رشد کردیم. ما اینجا چیزی تولید می‌کنیم که اروپا بهش نیاز داره و تا وقتی این نیاز هست ما می‌تونیم تولید کنیم و روی پای خودمون بایستیم. بدهی هم نداریم به بریتانیا ضمن اینکه بریتانیا اگر برای آمریکا هزینه کرد به خاطر منافع خودش بود و نه منافع مردم آمریکا.

ماجرای این هزینه‌ها این بود که قبل از جنگ استقلال، انگلیس چندین سال در قاره با فرانسویان و بومیان آمریکا مشغول جنگ بود. همین جنگ هم باعث شد تا از نظر مالی به انگلیس فشار زیادی وارد بشه که برای جبرانش بخواد مالیات بگیره از ایالات ۱۳ گانه. ساکنان این ایالت‌ها هم می‌گفتن ما خودمون توی این جنگ‌ها حضور داشتیم و سهممون رو با حضورمون دادیم. درثانی اگر بریتانیا نبود ما اصلا جنگی با فرانسه و اسپانیا نداشتیم که نیاز به حمایت بریتانیا باشه. اینا در واقع دشمن بریتانیا بودن نه دشمن ما. 

توی این ویدیو کانال یوتیوب بی‌پلاس بیشتر درباره جنگ استقلال حرف زدیم. 

پین می‌گه اگه ما جدا بشیم احتمالا هیچ دشمنی با فرانسه و اسپانیا نداریم هیچ‌وقت. چون ما اون گرفتاری‌های بریتانیا رو نداریم. 

یه حرف دیگه این بود که بریتانیا سرزمین مادره و رابطه‌ی آمریکا و بریتانیا رابطه‌ی مادر و فرزندیه. توماس پین این رو هم رد می‌کنه می‌گه درسته که گروهی از مهاجرین اولیه از بریتانیا بودن اما اگر آمریکا سرزمین مادری داشته باشه، مادرش اروپاس و نه بریتانیا. ماهایی که اینجا جمع شدیم اتفاقا اون مرزهای محلی و حکومت‌های بومی و قومی اروپارو گذاشتیم کنار و اینجا کنار هم یه چیز جدیدی رو ساختیم. ما وطن جدیدی داریم که وجه اشتراکمون توی این وطن جدیده و اون اختلاف‌های محلی و مرزبندی که شماها توی اروپا دارین به چشم ما نمیاد اینجا.

دونه دونه دلایلی رو که برای جفظ رابطه مالکیت میاوردن میاره و رد می کنه. یه طنز و مسخره کردنی هم یه جاهایی تو زبانش هست البته. کلا می‌شه یه بحث خیلی خوب و جالبی کرد درباره زبانش و سبک نوشتنش که اینجا جاش نیست. اما اینش خیلی آموزنده‌اس که چطوری بحث می‌کنه دلایل مخالفین رو یکی یکی می‌گه و ساده و شفاف رد می‌کنه.

یه مسئله‌ی دیگه این بود که می‌گفتن امریکا در اتحاد با انگلیس می‌تونن کل دنیا رو تصاحب کنن. پین اما میگه ما اصلا همچین قصدی نداریم و هدفمون این نیست. یعنی ما دنبال تصاحب کل دنیا نیستیم این سیاست خارجی بریتانیاس که به کل دنیا این مدلی نگاه می‌کنه که می‌خواد همه جارو تصاحب کنه، ما دنبال تجارت با دنیاییم. این خیلی حرف مهمیه و اختلاف پایه‌ای و اساسیه که بعدها توی مناسبات روابط خارجی آمریکا هم نشونه‌هاش هست و دیده می‌شه، قبل از اون توی بیانیه استقلال هم می‌آد. 

رد ایده‌های توماس پین در بیانیه استقلال آمریکا

خیلی از این حرف‌هایی که توماس پین توی این جزوه داره می‌زنه رو بعدها می‌بینیم هم توی بیانیه استقلال و هم توی سیاست‌گذاری‌های آمریکا. همین هم باعث اهمیت این جزوه‌ی بسیار ساده و مختصر شده. 

توماس پین میگه اصلا ما منفعتمون توی داد و ستد با همه‌ی مردم دنیاست و چون طلا و نقره هم نداریم اینجا از گزند راهزن در امانیم و بندرهامون امنه (این صحبت مربوطه به سال ۱۷۷۶ که هنوز معادن طلا پیدا نشده در آمریکا) ما ذرت و پنبه‌ای داریم که تمام اروپا خریدارشن و هر کالایی هم که بخوایم می‌تونیم از سرتاسر اروپا وارد کنیم اینطوری یه رابطه‌ی تجاری صلح آمیزی با اروپا برقرار می‌کنیم بی نیاز به بریتانیا. این مبادلات باعث میشه رابطه‌ی ما با همه‌ی کشورهای اروپایی دوستانه برقرار بمونه و این رو باید حفظ کنیم، بریتانیا می‌خواد مارو بکشونه به دعواهای داخلی اروپا که اصلا به صلاحمون نیست. منافع آمریکا حکم می‌کنه که وارد مشاجرات اینا نشیم. این هم نگاه مهمیه دیگه. اروپای جاییه که قرن‌ها بود همه‌اش جنگ و دعوا داشتن باهم قدرت‌ها. جنگ‌های خونین و طولانی. پین برای اینکه بگه اون جنگ‌ها به آمریکا ربطی نداره میگه اصلا خدا برای همین بین ما و بریتانیا فاصله‌ی فیزیکی ایجاد کرده. معلومه که تقدیر الهی این نبوده که ما به هم وصل باشیم اگر بود اینقدر ما رو دور از هم نمی ذاشت. نظام فکریش اینطوری کار می‌کرد صحبت‌ها مال اواخر قرن ۱۸ میشه البته.

یک جاهایی از استدلالش دست به دامن نظم عمومی طبیعت هم میشه، مثلا میگه امریکا رو ببین چقدر بزرگتر از انگلیسه «طبیعت هرگز قمری را بزرگ‌تر از سیاره‌اش نیافریده» پس چطور یه جزیره می‌تونه به یه قاره حکومت کنه. و هرکدوم از ما به یه منظومه تعلق داریم، بریتانیا توی منظومه‌ی اروپاس و ما توی مظومه‌ی امریکا نظم این دو تا منظومه متفاوته با هم.

از در تناسب هزینه و هدف و فایده هم استدلال می‌کنه. می‌گه این هزینه‌ای که الان ما داریم می‌دیم نباید فقط به لغو یک قانون منجر بشه، هزینه‌ی زیادی داریم می‌دیم و بعد از شکست بریتانیا باید چیزی که می‌خوایم با هزینه‌ای که کردیم برای رسیدن بهش متناسب باشه وگرنه چطوری میخوایم جواب نسل‌های بعد رو بدیم؟ ما با گماشته‌ی بریتانیا توی آمریکا نمی‌جنگیم که با تغییرش بخوایم خاتمه‌ی جنگ رو اعلام کنیم ما داریم با سلطنت بریتانیا می‌جنگیم و هدفمون هم استقلال امریکا از بریتانیاس.

شکل حکومت بعد از استقلال

حرف‌هاش البته فقط در بیان مشکلات سیستم موجود نیست. یه کار بزرگ دیگرش اینه که درباره آینده حرف می‌زنه. طوری که قابل درکه نسبتا و جذابه.

میگه اولا که الان اصلا بحث دوستی و کنار اومدن با انگلیس مطرح نیست. انگلیس یه سری از مارو کشته (جنگ استقلال حدود ۹ ماه پیش شروع شده بود و چندتا درگیری اتفاق افتاده بود وقتی پین این‌هارو می‌نوشته) و الان یه احساس خشم و نفرتی در ما هست نسبت به انگلیس که اصلا با این احساس نمیشه دم از دوستی زد، این حس رو هم خدا گذاشته توی ما و ما باید ازش برای مقاصد خوب استفاده کنیم. برای دادخواهی. ضمن اینکه با این قانونی که الان برقراره بر آمریکا، بریتانیا قیم ما شده و ما هر قانونی هم تصویب کنیم باید بره مجلس بریتانیا و تا اونا تائید نکنن اجرایی نمیشه و خب اونا هم قانونی که به ضرر خودشون باشه قطعا تائید نمی‌کنن. پس ما باید از تحت حکومت انگلیس بودن بیایم بیرون و این اولین قدمه.

 بعدش بهتره مدلی شبیه به هلند رو انتخاب کنیم یعنی مجلسی داشته باشیم که اعضای مجلسمون از نماینده‌های ۱۳ ایالت باشن. ۱۳ ایالت اون زمان تو مرزهای امریکای امروز بودن. برای اینکه عدالت هم رعایت بشه این نماینده‌ها میان هر سال از بین خودشون یکی رو انتخاب می‌کنن به عنوان رئیس که یک سال توی این سمت می‌مونه. بعد برای سال بعد از بین نماینده‌های دوازده تا ایالت دیگه رئیس انتخاب میشه و همینطور چرخشی. برای اینکه یه قانونی هم تصویب بشه و لازم باشه اجراش در همه‌ی ایالت‌ها باید سه پنجم نماینده‌ها بهش رای موافق بدن.

میگه ممکنه الان شما بپرسین که پس پادشاه چی میشه توی آمریکا کی پادشاه باشه، در آمریکا قانون پادشاهه. توی حکومت مطلقه پادشاه قانونه ولی در حکومت‌های آزاد قانون پادشاهه و ما هم می‌خوایم حکومت آزاد تشکیل بدیم.

یک جایی از جزوه حساب می‌کنه که اگه همین فردا آمریکا مستقل بشه چه چیزهایی داره، از نیروی نظامی و خوراک و لوازم حیات و بقا. توی این قسمت میگه همه‌ی آدم‌هایی که دو طرف این درگیری هستن الان مدت‌ها بود می‌دونستن که این استقلال باید اتفاق بیفته، فقط زمانش مشخص نبود. الان زمان اومده مارو پیدا کرده، قدرت ما هم توی اتحادمونه نه توی تعدادمون. میاد میشمره تجهیزات نیروی دریایی رو، تعداد سربازهارو حساب‌ می‌کنه، توپ و تانک رو می‌شمره، امکان توپ جنگی ساختن رو برآورد می‌کنه از جنگ‌های دیگه مثال میاره تا نشون بده توان نظامی آمریکا برای پیروزی توی این نبرد کافیه و به مخاطب عام هم ثابت کنه با عدد و رقم که بعد از استقلال توان اقتصادی کافی برای سرپا موندن هست. 

مثلا میگه آهنی که توی آمریکا داریم برای ساخت اسباب آلات نظامی بهتر از خیلی کشورهای دیگه‌اس، طنابی که داریم و در واقع پنبه‌ای که داریم برای درست کردن طناب اون قدری زیادتر از نیازه که خیلی وقت‌ها بخشیش می‌پوسه و با همین‌ها می‌تونیم کشتی درست کنیم و ازش استفاده کنیم مقابل نیروی نظامی بریتانیا. ما تعدادمون هم کافیه، درسته که خیلی نسبت به بریتانیا کم‌تریم اما اگر بیشتر از این بودیم اتحادمون هم سخت می‌شد. الان بیشترین میزان اتحاد رو داریم با توجه به جمعیت‌مون، نیرومون هم جوونن برای همین توان مقابله و ریسک‌پذیری بیشتری دارین. 

کمک از کشورهای خارجی در جنگ استقلال

درباره‌ی روابط خارجی و حمایت بقیه‌ی کشورها هم خیلی شفاف و روشن حرف می‌زنه. می‌دونیم که توی جنگ‌ استقلال، اسپانیا و فرانسه هم هنوز حضور دارن توی قاره‌ی آمریکا و مستعمراتی دارن. پین میگه ما نمی‌تونیم انتظار داشته باشیم که اونا بیان کمک کنن بهمون. چون از دید اون‌ها ما مستعمره‌ی انگلیس هستیم و مثل این می‌مونه که یه گروهی از شهروندان یک کشور علیه حاکمانشون دست به شورش بزنن. اگر بیان از ما بخوان طرف‌داری کنن یا حمایت کنن با انگلیس درگیر می‌شن. کاری که می‌تونیم بکنیم اینه که یه نامه‌هایی بنویسیم و شرح بدیم که چی بهمون گذشته و چقدر تحت ظلم بریتانیا هستیم و چه فشاری داره بهمون می‌آد از طرف انگلیس و این نامه‌های دادخواهی رو بفرستیم برای حاکمان کشورهای دیگه که بتونیم کم کم باهاشون رابطه مستقلی تعریف کنیم. مستقل از رابطه‌ی دولت انگلیس با این کشورها. 

کاری دیگه‌ای که پین می‌کنه اینه که به ساکنان ایالات ۱۳‌گانه‌ی تحت حاکمیت بریتانیا نشون می‌ده که جدا شدن از بریتانیا براشون نفع اقتصادی داره، میگه نفع بریتانیا هم نه در فتح آمریکا که در بازرگانی و تجارت با آمریکاست. و ما این مسیر تجارت رو باز می‌ذاریم و بعد از استقلال دیگه با بقیه‌ی اروپا هم که خواهان تجارت با ما هستن تجارت می‌کنیم و نیازی نداریم که این تجارت با اجازه و از کانال بریتانیا باشه. 

بعد هم الان وقت جداییه. ما از جنگ‌های قبلی (منظور جنگ با بومیان و فرانسویانه که بریتانیا از نیروی نظامی مهاجران ایالات ۱۳ گانه توش استفاده کرد.) تجربیاتی داریم که اگه ۴۰-۵۰ سال دیگه بخوایم مستقل بشیم این تجربه‌هارو فراموش کردیم. الان داغیم و سرپنجه که بجنگیم. که حرف درستیه احتمالا دیگه این هم. جرج واشینگتن از ژنرال‌های مهم جنگ‌های قبلی بود که تو همین جنگ استقلال هم درخشید و بعدا شد اولین رئیس جمهور آمریکا.

از طرف دیگه الان وضعیت ما خیلی پیچیده‌اس ما بدون قانون و بدون حکومت خیلی الله بختکی داریم پیش می‌ریم و نیاز داریم که قانون حاکم بشه توی مملکت و این قانون هم از یه سرزمین دیگه نمیشه بیاریم، باید حاکمیت خودمون رو تشکیل بدیم و قانون خودمون رو تدوین کنیم.

یه نکته‌ای که خوبه حواسمون بهش باشه اینه که توماس پین این جزوه رو وقتی می‌نویسه و منتشر می‌کنه که آمریکایی‌ها یعنی یه بخشی از ایالت‌های سیزده گانه درگیر مبارزه با انگلیس هستن. یعنی در بهبوهه‌ی نبرد داره هویت بخشی می‌کنه به این مبارزه و میگه ما داریم برای این چیزها می‌جنگیم و دنبال این هدف هم هستیم نه اینکه این رو بنویسه و بگه خب حالا بیاین مسلح بشیم بریم وارد میدون جنگ بشیم و مبارزه کنیم. 

گروهی داشتن مبارزه می‌کردن تا دولت انگلیس رو وادار کنن که یه سری از خواسته‌هاشون رو بپذیره و تغییراتی توی قانون‌های جدید و مالیاتی که تصویب کرده بود ایجاد کنه. حرف این بود که این گروه چندان دنبال استقلال نبودن و بخشیشون با استقلال هم مخالف بودن. توی همچین فضایی بود که توماس پین اومد و این جزوه رو منتشر کرد و گفت اصلا فکر مصالحه و دوستی با انگلیس رو نکنین ما باید جدا بشیم و بهترین زمانش هم همین الانه. اینطوری هم ایالت‌های مردد رو آورد به میدون مبارزه و هم هدف مشخص‌تر و البته بلندپروازانه‌تری رو ترسیم کرد برای مبارزان.

این یک خلاصه‌ای بود از جزوه عقل سلیم توماس پین که پیشنهاد می کنم بخونینش. 

توماس پین کی بود؟

حالا ببینیم اصلا این توماس پین که چنین نقشی داشته در استقلال آمریکا و بسیج نیروها کی بوده. توماس پین حدود ۱۴ ماه قبل از نوشتن این جزوه وارد آمریکا شده بود و مهاجرتش هم از طریق بنیامین فرانکلین بود. پین در انگلستان زندگی می‌کرد خیلی هم شرایط اقتصادی مناسبی نداشت. یه روز می‌ره سراغ فرانکلین که آقا من رو بفرست آمریکا. مثل فرانکلین، پین هم آدمی بود خودساخته. شاگرد مغازه خیاطی باباش بود. یه مدت دریا رفت کار کرد. دنبال این بود که بره دنیا رو ببینه چی به چیه و آمدن لندن در جوانی. به جز کار در خیاطی و روی دریا مدتی هم به عنوان مامور عوارض مالیات کار کرده بود. و ادم خوش مشربی هم بود مخصوصا جایی که فرهنگ کافه نشینی و  اینها داشت خیلی فعال بود خوب هم صحبت می کرد مناظره می‌کرد با بقیه و یه کار مهم هم کرد یه بار هم همین همکارهاش میخواستن حقوقشون شرایط کاریشون بهتر شه اومدن پیش این ایشون هم یه مقاله ۱۲ صفحه‌ای نوشت و رفت لندن و و یک سال در لندن این رو پخش می‌کرد و لابی می‌کرد روش تا بتونه این خواسته رو پیش ببره. کار سیاسی کرد و یاد گرفت. نوشتن رو‌ یاد گرفت و بعد فرانکلین گرفتش اینو زیر بال و‌پر خودش و فرستادش امریکا اونم با شرایطی که تونست بره اونجا لنگ‌ نون شبش نباشه و بتونه کار فکری بکنه.

اینکه بنجامین فرانکلین یکی از پدران بنیانگذار آمریکا کی بود و چرا این کار و‌ کرد و نامه نوشت براش به دوستان‌ بانفوذش در امریکا اینها باشه واسه جای دیگه. ولی پین به هر‌حال رسید امریکا. 

پین آمد امریکا فضای فیلادلفیا رو‌ دید که خیلی فضای روشنفکری قوی داشت و همین خیلی نشونه خوبی بود که دور‌ از قدرت فساد آمیز پادشاهی بریتانیا می‌شه جامعه‌ی خوبی ساخت و‌ فکر کرد شرایط این جامعه مناسب و‌ عالیه برای برپاکردن جمهوری مستقل از پادشاهی بریتانیا. 

کی میاد پین؟ وقتی اولین کنگره قاره‌ای برگزار شد و فضا انقلابیه. کجا میاد؟ فیلادلفیا همون جایی که کنگره برگزار شده. پایتخت روشنفکری امریکا به یک بیانی.

تقریبا اواخر سال نخست جنگ استقلال بود که این جزوه منتشر میشه. نمیشه با قطعیت گفت که حضور پرقدرت ساکنان ایالت‌های ۱۳ گانه کاملا متاثر از این جزوه و استدلال‌های توماس پین بوده. و با همون نسبت هم نمیشه پیروزیشون در استقلال از بریتانیا رو تنها متاثر از این حرف‌ها دونست اما بیشتر مورخین با اطمینان بالایی این سند رو از مهم‌ترین سندهای اثرگذار بر نتیجه‌ی نبردهای استقلال می‌دونن که ردش روی بیانیه استقلال هم هست. اینکه چقدر از این حرف‌ها تراوشات ذهنی توماس پین بوده و چقدرش متاثر از بنیامین فرانکلین محل مناقشه‌اس. اصلا اول که بدون نام منتشر شده بود عده‌ای می‌گفتن نویسنده‌اش فرانکلینه. اینکه استدلال‌های پین اثرگذار بودن یا لحن حماسیش در نوشتن این جزوه هم یکی دیگه از موضوع‌های مناقشه برانگیزه. درباره‌ی این موضوع‌ها میشه مفصل حرف زد اما چیزی که ما می‌دونیم اینه که توی این جزوه توماس پین دلایلی آورده برای رد نظام پادشاهی و سلطنت موروثی بریتانیا و توضیحاتی داده درباره‌ی دلایل اهمیت و ضرورت استقلال آمریکا. فارغ میزان قوت استدلال‌هاش، این استدلال‌ها باعث شد تا خواننده‌ها شروع کنن به شک و تردید درباره‌ی چیزهایی که پذیرفته بودن مثل نظام پادشاهی  و این حرف‌هاش خریدار خوبی بین ساکنان ایالت‌های ۱۳ گانه پیدا کرد. توی تمام فضاهایی که امکان تجمع بود اون زمان مثل میخونه‌ها این جزوه رو با صدای بلند می‌خوندن، توی مدارس می‌خوندن یه کشیشی به جای وعظ این رساله رو خوند و هفت ماه بعد از انتشار نسخه‌ی اول این جزوه، اعلامیه استقلال منتشر شد و حدود یک ماه بعدش اعلامیه استقلال به امضای نمایندگان کنگره رسید.

به این توجه کنیم که وقتی پین رسید فضا انقلابی بود کنگره قاره‌ای برگزار شده بود ولی اینطوری نبود که همه بخوان جدا شن. خیلی‌ها طرفدار مذاکره و مصالحه بودن از جمله چون فکر می‌کردن شاه خوبه پارلمانه که فاسده و باعث گرفتاری و حتی تا مدتها انقلابیون آمریکا منتظرن شاه جرج سوم بیاد بگه ای پارلمان به مردم من ظلم نکن که خیالی بود که شکست وقتی شاه حتی حاضر نشد اعتراض اینها رو بشنوه کی؟ همون وقتی که پین اومد و‌ جزوه رو نوشت. همزمان‌ تقریبا. چرخش مهم. و دلیل دیگه اینکه تصویری و‌ تصوری از فردای بدون پادشاهی بریتانیا نداشتن. یعنی چی امریکای مستقل؟ جمهوری؟ یعنی چی؟ چی می‌خواد بشه؟ پین اومد برای شکل گیری این تصویر قدم بزرگی برداشت. 

دعوای استقلال آمریکا از خیلی قبل‌تر دعوایی سر این بود که جای آمریکا در این امپراطوری کجاست؟ چون اینطوری نبود که همه مستعمره نشینان آمریکایی مخالف پادشاهی بریتانیا باشن. بالاخره امپراطوری قدرتمند بود اینها هم بهره‌مند بودن. بریتانیا هم امپراتور داریش مثل اسپانیا نبود، حداقل اولش، که فشار زیاد باشه. اتفاقا مثلا آمریکا رو با امریکای لاتین‌ مقایسه‌ کنی می‌بینی‌ کنترل و فشار بریتانیا حداقل اوایل کم بود به نسبت.

اما در نیمه دوم قرن ۱۸ برخود بریتانیا با مستعمره‌ها شبیه‌تر شد به برخورد دولت بریتانیا با مردم خودش. کنترل زیاد، مالیات سنگین، دخالت زیاد. نشونه‌اش همین که بریتانیا شروع کرد از این امریکایی‌ها مالیات مستقیم گرفتن ازدواج میکنی مالیات روزنامه می‌خری مالیات همه چی مالیات؟ چون می‌خواست پول همین‌نگه‌ داشتن نیروهاش رو اونجا بده. بعد از جنگ ۷ساله. چون‌ما باید از اروپا سرباز بیاریم و این خرج داره. 

وقتی پین میاد امریکا البته دیگه این دعوا از دعوای مالیات تبدیل شه به‌ دعوای آزادی و‌ حقوق بشر. و ضد سرکوب. تو این فضاست که پین میاد. یه مدت روزنامه نگاری میکنه خیلی موفقه. یه مقاله‌ای که می‌نویسه درباره برده‌داری اثر گذار میشه و یکی از اولین اقدامات برای برچیده شدن برده داری رو باعث میشه. 

رساله عقل سلیم کتاب پرفروش تاریخ آمریکا

این جزوه‌ی ۴۷ صفحه‌ای توماس پین یکی از پرفروش‌ترین کتابهای تاریخ آمریکا شده و هنوز هم تجدید چاپ میشه و مخاطب داره. توماس پین بعد از استقلال آمریکا به بریتانیا بر می‌گرده. سال ۱۷۸۹ بعد از انقلاب فرانسه، ادموند برک کتابی می‌نویسه در تقبیح انقلاب فرانسه. توماس پین در جواب برک و در مدح انقلاب فرانسه کتاب حقوق بشر رو می‌نویسه که این هم کتاب اثرگذار و مهمیه. ایده‌ی برابری انسان‌ها که توی عقل سلیم هم مطرح کرده بود رو توی کتاب حقوق بشر بسط می‌ده، مجدد به نظام سلطنتی و طبقه‌ی اشراف حمله می‌کنه. برای همین هم توی فرانسه خیلی محبوب میشه و البته توی انگلستان منفور. میره فرانسه، اول هم ازش خیلی استقبال می‌کنن ولی بعد وقتی می‌خواستن لویی شانزدهم رو اعدام کنن، پین مخالف می‌کنه می‌گه باید محاکمه بکنین و این انقلاب و کنار زدن سیستم پادشاهی برای این بوده که قانون، پادشاه بشه؛ نه که بی‌قانونی. همین میشه که بهش می‌گن آقا شما شور انقلابی لازم رو نداری اصلا شما محافظه کاری و بعد کار به جایی می‌رسه که حکم اعدام براش می‌دن. البته با شانس و اقبال جان سالم به در می‌بره. بعد از مدتی بر می‌گرده مجدد به آمریکا و تا زمان مرگش هم در آمریکا می‌مونه. 

 

اصل حرف این رساله هم که بسیار اثر گذار بود این بود که چشم مردم رو باز کرد که دولت چیه؟ کارش چیه؟ دولت شره. ولی شر لازمه و این قانون اساسی بریتانیا که به ما حاکمه این به نفع ما نیست. مشکل این نیست که این شاهه بده مشکل کلا اینه که این سیستم بده. ما یه دولتی می‌خوایم در خدمت مردم نه ارباب مردم. داره مردم رو قانع می‌کنه که خیر شما در اینه. نگرانی‌هاشون رو از با بریتانیا نبودن از بین می‌بره و شاید از همه مهمتر کمکشون میکنه آینده رو تصور کنن. آینده‌ای که تصورش سخته چون هنوز نیومده. شما داری از یک امپراطوری قدرتمندی جدا میکنی خودت رو. و میخوای بعدا یه چیز جدید داشته باشی به نام پرزیدنت به جای شاه و روی پای خودت بایستی و اینها همه گنگ و ترسناکه و این جزوه ۴۷ صفحه قدم بزرگی بر میداره خیلی بزرگ در قانع کردن افکار عمومی مردم عادی در آمریکا که این کار به نفعشونه و آیندشون بدون شاه و بریتانیا چقدر میتونه بهتر بشه. آمریکایی که مثل امروز بهش نگاه نکنیم. نگاه هیچکس اون موقع بهش نگاه مثل امروز نیست. اولا امریکایی در کار نیست ۱۳ تا استان ۱۳ تا مستعمره نشین پرت بریتانایس با مردمی ساده روستایی در مقایسه با بریتانیا. یه همچی حالی دارن. 

کتابی بدون نقل قول‌های سنگین، بدون پیچیده و فلسفی حرف زدن. ساده. با جمله‌های کوتاه. طوری نوشته شده که خوندنش و شنیدنش هم راحته. تو قهوه خونه‌ها ملت میشستن یکی براشون بلند بلند می‌خوند و دنبال کردن و فهمیدنش راحت بود. یعنی نوشته شده که بتونه فهمیده بشه و خونده بشه و بلند خونده بشه. و با تکیه بر عقل سلیم. کتابی که ذهن مردم رو نظر مردم رو عوض می‌کنه. فقط این نیست که مردم حرف خودشون رو از زبونش میشنون، باهاش به حرف‌ها و نظرهای جدید می‌رسن. معجزه نوشتن باهاش تمام و کمال اتفاق می‌افته. 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
جنگ داخلی آمریکا در کانال یوتیوب بی پلاس
جنگ داخلی و تشکیل ایالات متحده آمریکا

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری در یادداشت قبل که تاریخ آمریکای مدرن رو تعریف می‌کردیم گفتیم بریتانیایی‌ها از سال‌های ۱۶۰۰ بیشتر بخوانید

انقلاب آمریکا
انقلاب آمریکا و جنگ‌های استقلال از بریتانیا

نویسنده: بهجت بندری, علی بندری   آمریکا چطور شکل گرفت؟ اساس ایالات متحده آمریکا از ۱۳ مستعمره‌ی بریتانیا در خاک بیشتر بخوانید

شیلی پس از بحران پینوشه
کشورها چطور از پس بحران برمیان؟

نویسنده: عباس سیدین، علی بندری    کتاب آشوب برای من مثل نشستن پای صحبت آدمی بود که دوست دارم ببینم بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *