وقتی موضوع تازهای را یاد میگیریم هم مفاهیم تازه میآموزیم و هم مهارتهای تازه. اما یادگرفتن مفاهیم فقط تکرار کردن فرمولها و راهنماییهای یکخطی نیست. دیوید اپستین در کتاب گستره از مفهوم «دشواری مطلوب» میگوید و از پذیرفتن و تحمل قدری سردرگمی و سرگردانی برای یادگرفتن عمیقتر.
نویسنده: عباس سیدین
راه دشوار یادگیری
من خیلی خوششانس بودم که در دورهی درس و دانشگاهم معلمهای خوبی داشتم. اما یکی دو تا از معلمها بیشتر در ذهنم ماندهاند؛ هم خودشان و هم کلاسشان. تقریباً هر جلسه از کلاس آنها انگار یک تجربه و سفر دست جمعی را طی میکردیم. الان هم که فکر میکنم برایم عجیب است که چطور یک کلاس پر از پسرهای نوجوان پر شر و شور یک ساعت و نیم تمام را صرف میکردیم تا یکی دو تا مساله را همه با هم حل کنیم. این شاید به موضوع روشهای یادگیری موثر ربط داشته باشد که در کتاب گستره خواندیم.
یادگرفتن هر چیز تازهای سخت است و یکی از نقاط قوت ما آدمها هم همین است که چطور با کمترین تلاش بتوانیم مسائلمان را حل کنیم. وقتی کاری را بلد نیستیم یا در موقعیت جدیدی قرار گرفتهایم خیلی زود دست به دامان راهنمایی گرفتن و سوال پرسیدن میشویم تا با کار و زحمت کمتری مشکل را حل کنیم. این کار کاملاً معقول و مفیدی است. اما این کار در فرآیند یادگیری چقدر به ما کمک میکند؟
در کتاب گستره که خلاصهاش را در اپیزود ۴۶ پادکست بیپلاس شنیدیم مفهوم مهمی را در فرآیند یادگیری به ما معرفی میکند به نام «دشواری مطلوب».
فرمول و مفهوم
وقتی داریم چیز تازهای یاد میگیریم دو کار متفاوت انجام میدهیم.
- اول مفهومهای تازهای را یاد میگیریم،
- دوم مهارتهای تازه.
مثلاً در یاد گرفتن جبر یا یادگرفتن پختن نان هر دوی این بخشها وجود دارد.
اول اینکه باید مفاهیم تازهای را یاد بگیریم؛ مثلاً باید مفهوم متغیر را در یک عبارت جبری یاد بگیریم که چیز انتزاعی است. یعنی چه که در عبارت ریاضیمان یک حرف داریم که هر عددی میتواند به جایش بنشیند؟ در نان پختن هم همین را داریم. چرا اصلاً به چیزی مثل مخمر نیاز داریم و استفاده از این مخمر با بخشهای دیگر و مواد دیگری که در نانمان استفاده میکنیم چه رابطهای دارد؟
از طرف دیگر باید مهارتهایی را یاد بگیریم. اینکه بتوانیم ضرب و تقسیم را با سرعت خوب و البته هر بار درست انجام بدهیم. یا اینکه بتوانیم خمیرمان را درست و کافی ورز بدهیم یا طوری آن را شکل بدهیم که تنش کافی در آن ایجاد شود؛ و هر بار هم باید این کار را درست انجام بدهیم.
این دو نوع یادگیری با هم متفاوتند و البته در اغلب موارد درهم تنیده و همزمان هستند. آقای اپستین در کتاب گستره به ما میگوید که وقتی داریم مفاهیم تازه را یاد میگیریم، بهترین راه درگیر شدن با موضوع است. اینکه اجازه بدهیم ذهن ما -یا ذهن شاگردهای کلاسمان یا ذهن فرزندمان- مدتی با موضوع درگیر باشد و دست و پا بزند. سریع راهنماییهای یک خطی به او ندهیم و خودمان هم دنبال این راهنماییهای یکخطی نباشیم.
کاری که راهنماییها میکنند این است که کار مفهومی را به کار مهارتی تبدیل میکنند. نمونهای این را احتمالاً در دورهی مدرسه زیاد دیدهایم. اینکه در خیلی از کلاسها و امتحانها و تکلیفها فقط لازم بود بدانیم کدام فرمول را باید استفاده کنیم؛ حتی اگر ندانیم چرا آن فرمول را باید بهکار بگیریم یا اینکه اصلاً چرا آن فرمول به آن شکل ساخته شده.
وقتی هم من شروع کردم به پختن نان سریع با این مساله روبرو شدم. در دستور طبخ نوشته بود خمیر را ۱ ساعت استراحت بدهید. چرا؟ بعدتر سعی کردم بفهمم در این فرآیند استراحت چه اتفاقی قرار است برای خمیر بیفتد و حالا دیگر لازم نیست از روی ساعت تصمیم بگیرم. وقتی خمیر را میبینم یا لمس میکنم با احتمال خوبی میتوانم تشخیص بدهم که به قدر کافی استراحت کرده یا نه، چون می دانم چه اتفاقی در این فرآیند نان پختن باید در خمیر بیفتد. و موضوع مهمتر و بهتر اینکه حالا میتوانم دستور طبخهای تازه را با آن مفاهیمی که یاد گرفتهام بسازم؛ یعنی آن مفهومها را در زمینههای تازهای به کار ببرم. نویسندهی کتاب گستره اسم «دشواری مطلوب» را برای این مفهوم انتخاب کرده.
رنج دلپذیر
تفاوت این دو راه یادگیری هم در همین است. دشواری مطلوب یعنی در فرآیند یادگیری باید بگذاریم تا ذهن با موضوع کلنجار برود و مدتی تلاش کند، نه اینکه سریع و با دادن چند تا فرمول راه را کوتاه کنیم. فرمولها باعث میشوند تا ما مساله را با سرعت حل کنیم؛ اما آیا هدف ما از یادگیری همیشه این است که مساله را سریع حل کنیم؟ در خیلی از موارد وقتی داریم چیزی را یاد میگیریم امیدواریم بتوانیم از آن دانش و مفاهیمی که یاد گرفتهایم در زمینههای تازه و متفاوتی استفاده کنیم. این چیزی است که با یاد گرفتن فرمولی به دست نمیآید.
هنگام یادگیری باید مدتی سرگردان یا نامطمئن بودن را به جان بخریم تا بتوانیم تواناییهای ذهنیمان را پرورش بدهیم و در بلند مدت و در زمینههای مختلف از مفاهیم و مهارتهایی که یاد گرفتهایم استفاده کنیم.