داستان مذهب در اروپا

اروپا خیلی تحت تاثیر مذهب ساخته شده اما الان به سمت بیشتر سکولار شدن داره می‌ره. چرا ما به این موضوع کنجکاویم، داستان از کجا شروع شده، تشکیلات مسیحی چه جوری به وجود اومد و اعتراضات از کی شروع شد و پیش رفت، دلایل افول مذهب امروز چیه؟

داستان مذهب در اروپا

نویسنده: علی بندری

تاریخ اروپا مخصوصا تاریخ اروپای مدرن از تاریخ مسیحیت جدا نیست. سردرآوردن از یکی بدون دونستن اون یکی اصلا شدنی نیست. جز این، تاریخ مذهب در اروپا فقط هم موضوع دینی نیست. هم موضوع تاریخ و سیاسته، هم موضوع تاریخ علمه، هم فرهنگ و معماری و هنره. در قرن‌های گذشته این چیزها در اروپا روی بستر فرهنگ مسیحی زندگی کرده و تغییر کرده.

برای همین فرهنگ غرب وقتی میگیم مخصوصا در قرن‌های گذشته در واقع داریم از فرهنگ مسیحیت حرف می‌زنیم. دنیای غرب و اروپا و هویت اروپایی خیلی نزدیکه به داستان و فرهنگ مسیحیت.

این هم فارغ از وضعیه که امروز مذهب در اروپا داره. چطوریه امروز؟ وضع امروز اینه که مذهب داره در اروپا افول می‌کنه. اثرش کمتر شده و به نظر می‌آد داره کمتر هم می‌شه. به این معنی که آدم‌های کمتری می‌رن کلیسا. آدم‌های کمتری هستن که می‌گن دین در زندگی روزانه‌اش نقش مهمی داره. و این روندی که مدرن شدن باعثش شده به نظر هم نمی‌رسه خیلی بنای تغییر کردن داشته باشه. داره در یک جهات مشخصی می‌ره. اروپا داره سکولارتر می‌شه. 

ویدیوی مذهب در اروپا رو توی کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینین

افول مذهب در اروپا

اینو از کجا می‌گیم؟ از اینجا که در بیشتر کشورها وقتی نگاه می‌کنی آدم‌ها کمتر از پدر و مادرشون در سن مشابه مذهبی هستن. در نتیجه نسلی که مذهبی‌تر بودن از دنیا می‌‍رن و نسلی جایگزینشون می‌شن که کمتر مذهبی هستن. این اتفاقیه که چند دهه است داره در اروپا می‌افته. 

اروپایی که وقتی هنرش رو فرهنگش رو قوانینش رو جامعه و فلسفه‌اش رو نگاه می‌کنی می‌بینی خیلی تحت تاثیر مذهب بوده یه زمانی. مخصوصا مسیحیت که تاریخ اروپا باهاش در هم تنیده است واقعا الان به سمت دیگری داره می‌ره. 

سوئد رو مثلا ببینیم. سال ۲۰۰۰ بیش از ۸۰٪ جامعه سوئد عضو کلیسا بودن. سال ۲۰۰۸ این شد ۷۲.۹٪ سال ۲۰۱۹ شد ۵۶.۴٪ درصد. بر اساس نظرسنجی سال ۲۰۰۷-۲۰۰۸ استونی غیر مذهبی‌ترین کشور اروپاست و ترکیه و گرجستان و ارمنستان که همسایه‌های ما هستن از مذهبی‌ترین کشورهای اروپا حساب می‌شن. نمودارها و جدول‌های دیگه هم تو این صفحه و جاهای دیگه هست ببینین. 

حالا ترتیب‌ها و اینها ممکنه یه مقدار متفاوت باشه ولی ترند و روند کلی به نظر می‌رسه اروپا داره سکولارتر می‌شه. نقش مذهب داره توش کم می‌شه.

این برای من موضوع جالبیه. چون خوب می‌دونم که چقدر مذهب زمانی در اروپا مهم بود. چقدر با مسلمون‌ها جنگیدن سرش. چقدر چقدر توی اروپا با هم جنگیدن سرش. چقدر خون هم رو ریختن. تکفیر کردن، سوزوندن، به سیخ کشیدن هم رو، زنده زنده بردن رو آتیش سر اینکه غسل تعمید کی باید انجام بشه، طلاق میشه گرفت یا نه، این شراب که میگیم خون مسیحه واقعا خون مسیحه یا مثلا داریم میگیم نمادین داریم میگیم و اختلاف نظرهای بسیار دیگه. الان ولی انگار همین اروپا داره می‌ره سمت اینکه نقش مذهب‌ کمه توش. درسته که از مذهب چیزی می‌گرفت جامعه، خیلی ارزشمند، مثل هدف و معنی زندگی و امید و بنیان‌های اخلاقی و عدالت و اینها ولی در فرایند مدرن شدن کم کم ازش دور شده انگار. یه جاهایی زودتر یه جاهایی دیرتر.

وارد چراش هم نمی‌شیم. بعضی ها میگن ثروت و رونق اقتصادی انتخاب‌های مردم رو‌ زیاد کرده، علم اومده توضیح‌ بهتری برای جهان درست کرده، دنیا به هم وصل‌تره ایده‌ها و حرف‌ها سریع‌تر منتقل می‌شه، امنیت بیشتره نیاز آدم‌ها به معنویت کمتره یا توضیح دیگه‌ای داره رو نمی‌دونیم. یعنی من نمی‌دونم. همین مرور تاریخیش هم اگه بخواد جامع باشه راستش اینه که تسلط و دانشی می‌خواد که من ندارم. مطالعه من محدوده و ناقص. درباره الاهیاتش که اصلا تقریبا هیچی نمی‌دونم. 

ولی تو مشاهدات و آمارها می‌بینم، شواهد هم نشونمون می‌دن، مدرن شدن و پیشرفت کشورها در اروپا عموما همراه شده با سکولار شدنشون. استثناهایی هم هست البته مخصوصا در جاهایی مثل ترکیه یا کمی قدیم‌تر‌ شوروی و اروپای شرقی که زمانی حکومتشون داشته انگار کمی سریع‌تر از جامعه و‌ با زور سکولارشون می‌کرده و بعد که قدرت چرخیده دیدیم اقبال به دین زیادتر شده. ایران رو‌ هم مثلا این سخنرانیه به عنوان مثال همچین جایی می‌گه. ولی ما درباره روند کلی داریم حرف می‌زنیم‌ اینجا و اگر این روندی باشه که دیرتر و زدوتر جاهای دیگه هم بخوایم شاهدش باشیم به نظرم جالبه که ببینیم راهی که در اروپا طی شده چطوری بوده؟ 

تمرکزمون هم رو اروپاست فعلا به امریکا و بقیه دنیا کاری نداریم تو این ویدئو. موضوعمون‌ مذهب در اروپاست. 

اول ولی بریم عقب ببینیم داستان مذهب در اروپا اولش چی بوده. 

 

شروع با امپراتوری روم

از دوران پیشاتاریخ که مال قبل از اختراع نوشتنه می‌گذریم. از دوران باستان هم می‌پریم میایم به قرن‌های اول میلادی و زمان امپراطوری روم. جمهوری روم می‌دونیم تقریبا بیست قرن پیش جمع شد، تقریبا همزمان با عصر مسیح، و به جاش امپراطوری روم آمد. امپراطوری روم هم می‌دونیم اول سر سازگاری نداشت با مسیحیت. مسیحیتی که در گوشیه‌ای از سرزمین‌های امپراطوری در فلسطین اون روز پدیدار شده بود. در شهر کوچکی به نام ناصره. برای همین هم در عربی می‌گفتن نصرانی یا نصارا به مسیحی‌ها. در فارسی هم ما همون نصرانی می‌گفتیم. قبلا ترسا هم می‌گفتیم اونطوری که در ادبیات فارسی دیدیم. اخیرا مسیحی می‌گیم انگار.

مسیح اونجا بود و موعظه کرد و به عبارتی مبارزه می‌کرد یا صحبت می‌کرد. هم اختلاف داشت موعظاتش با قدرتمندان سیاسی هم با جامعه‌ی یهودیان. نهایتا هم می‌دونیم در ۳۳ سالگی کشته شد مصلوب شد و بعد از مصلوب شدنش تازه دوران رشد مسیحیت شروع شد. 

در واقع مسیحیت حداقل همونقدر که تعالیم حضرت عیسی است موضوعش، مرگ ایشون هم هست. اینکه عیسی چطور مرد؟ مرد یا عروج کرد؟ با بدنش عروج کرد یا با روحش؟ اینها نه حاشیه‌ها بلکه اصل مسیحیته. اگر عیسی به صلیب کشیده نمی‌شد مسیحیت شاید طور دیگری بود. مسیحیت ممکنه برای ما که تربیت مسلمونی داشته باشیم یه خرده غریب باشه این ویژگیش و به نظر میاد خیلی احکام و اینها نداره. یهودیت داره ولی مسیحیت نداره. کلا یه خرده برای من کم اطلاع این تفاوت‌ها جالبه. فقط این نیست که مسلمون‌ها و مسیحی‌ها پیغمبرهاشون با هم فرق می‌کنن. بگذریم. 

و اونی که اینجا به داستان ما مربوط می‌شه اینه که بعد از مدتی مسیحیت وارد رم شد. یه خرده تو داستان واتیکان درباره‌اش حرف زدیم. درباره سنت پیتر که الان باسیلیکای بزرگ واتیکان به نامشه و مقبره‌اش اونجاست. پطروس مقدس یکی از دوازده حواری مسیح آمد رم و مسیحیت با ایشون امد وارد رم شد ولی ممنوع بود. خود ایشون هم اونجا کشته شد. واژگون بر صلیب شد و بعد از ایشون هم دوران سختیِ مسیحیان ادامه داره و حالا خود دینه هم هنوز خیلی شکل هم نگرفته. درست معلوم هم نیست مسیحیت یعنی چی؟ ولی ممنوعه و به سختی سرکوب می‌شه در رم.  چند صد سال ممنوعیت و آزار و تعقیب و مجازات و نهایتا در قرن چهارم مسیحیت از دینی که زمانی ممنوع بود در روم تبدیل شد به تنها دینی که مجاز بود در روم. در ۳۸۰ در زمان کنستانتین که اولین امپراطوری روم که مسیحی می‌شه. می‌ده این کتاب‌های مختلفی که هست رو جمع می‌کنن نهایتا ۴ تاش رو انتخاب می‌کنن می‌گن اینها انجیل‌های واقعیه. بقیه‌ی این کتاب‌هایی رو که تو این ۴ قرن نوشتن در تقریر و شرح موعظات مسیح و اینها همه رو دیگه بگذاریم کنار. اینها با هم و نوشته‌های دیگه شدن کتاب مقدس. 

کار مهم دیگری که کردن اون موقع این بود که  نشستن این اسقف‌هایی که از این ور اون ور جمع شده بودن دور هم بحث کنن و نتیجه گیری که اصلا مسیحیت چی هست و چی نیست؟ چون درسته که ۴۰۰ ساله دارن این‌ها زندگی می‌کنن و دین دارن و اینها ولی تعریف نشده هنوز درست مفاهیم مسیحیت. اصلا عیسی مسیح کیه؟ چیه؟ خدا چیه؟ روح القدس چیه؟ این بحث‌ها و اتفاق‌ها یعنی شکل گرفتن مسیحیت کاتولیک. اون دین اولیه در قرن ۴ بوده در امپراطوری روم. اونجا این‌ها خط اصلی رو مشخص کردن که دیگه بعدا هر کی از این خط خارج بود رو بهش گفتن انحرافی بدعت گذار. 

 

قرون وسطی آغازین

بعد هم ظرف ۵۰۰ سال تقریبا اروپا مسیحی شد. از قرن ۵ تا ده در سال‌هایی که معروفه به دارک ایج  Dark Age یا اسم کمتر جنجال برانگیزش قرون وسطای آغازین Early middle Age  از سقوط امپراطوری روم تا قرن ده. پایین رفتن امپراطوری روم تقریبا همزمانه با بالا رفتن مسیحیت در اروپا. اولین کشوری که مسیحیت رو دین رسیمش کرد ارمنستان بود در ۳۰۱ آخرین کشورهایی هم که در اروپا مسیحی شدن کشورهای بالتیک و اسکاندیناوی بودن در قرن ۱۲. 

اینقدر هم این مسیحیت مهم بود روزگاری در اروپا و شاید هم هنوز هست یه جورایی که اصلا میگن این هویت اروپایی بر اساس مسیحیت شکل گرفته. مخصوصا که در تقابل هم قرار داد اروپا رو با غرب آسیا که مسلمون شده بودن این در تعریف کردن هویت اروپایی مهم بود.

موعظه‌های مسیح خیلی در رحمت و محبت و اینها بود. الان هم ممکنه تصویری که ما از مسیحیت داشته باشیم بر پایه‌ی همین پیام‌ها باشه و اشتباه هم نیست. اما خب داستان مسیحیت در خود اروپا هم داستان گل و بلبل و محبت و جشن وحدت نیست دیگه. داستانیه پر از جنگ و خون. مثل بقیه تاریخ اروپا.  یه نگاهی هم به اون بکنیم. 

با یادآوری این نکته که ما حالا اینجا موضوعمون اصلا خود دین و موضوع الهیاتی و معرفتی و حتی هویتی و این چیزهاش نیست. ما داریم تاریخش رو خیلی مروری نگاه می‌کنیم دیگه.

 تشکیلات مسیحی و جانشین مسیح

باور مسیحی‌ها اینه که حضرت عیسی برای خودش جانشین تعیین کرد. این رو البته الان همه مسیحی‌ها قبول ندارن. بهش می‌رسیم. ولی باور اولیه همه این بود که  پطروس،‌ پیتر مقدس، جانشین مسیح بود. همین پیتر هم بود که مسیحیت رو وارد اروپا کرد. از حواریون مسیح که آمد اروپا و نهایتا رم و این شد بنیان گذاری کلیسای کاتولیک. این پاپی که الان در واتیکان می‌شینه میگه من ادامه همون سلسله‌ای هستم که سنت پیتر، پطرس شروع کرد و در نتیجه اینطوری متصل می‌دونه خودش رو به حضرت عیسی.

 

اما ما می‌دونیم همه مسیحی‌های اروپا کاتولیک نیستن. سه تا denomination سه تا شاخه اصلی داره مسیحیت که هر سه در اروپای امروز مومنینی دارن. کلی هم شاخه‌های دیگه. روی این نقشه می‌تونیم ببینیم چطوری توزیع شده تو کل قاره. از استثناهایی مثل ایرلند یا سه تا کشور با جمعیت مسلمون در جنوب اروپا بگذریم. شرق اروپا ارتدوکس هستن، شمال پروتستان و بقیه تقریبا اکثریت جمعیت مذهبیشون کاتولیک هستن. خیلی خیلی ساده سازی شده دیگه. البته بسیار شاخه دیگه هم داره مسیحیت که پیروان کمتری دارن. از نظر درصد جمعیتی هم یه همچین وضعی دارن. بیشتری‌ها همچنان کاتولیک هستن. فرقشون چیه اینها با هم. 

اول ارتودوکس‌ها و کاتولیک‌ها رو بگیم که چی شد جدا شدن. اول همه کاتولیک بودن. ده قرن اول. قرن ۱۱ ارتدوکس‌ها جدا شدن. قرن ۱۶ هم پروتستان‌ها. من تا قبل از تحقیق واسه این ویدیوها خیلی خیلی کم میدونستم از این تاریخ. ولی الان یه تصویر خلاصه خوبی دارم. این ویدئو هم در واقع برای اینه که اون تصویر ساده هه رو به شما هم بگم. موضوع پر از ظرایف و دقایقیه که من صلاحیت صحبت درباره‌اش رو ندارم. براش باید سراغ متخصصین رفت. یه مقدار تفاوت‌ها تخصصی الهیاتیه که خب اصلا من توش نمی‌رم. اینکه عیسی مسیح خداست یا انسانه به باور اینها یا هر دو؟ و اون وقت خدا چیه؟ و فرق اینها با روج القدس چیه؟ و این سه تا با هم چه ارتباطی دارن و اینا؟ از این جور تفاوت‌های خیلی بنیانی الهایتی دارن تا تفاوت‌هایی که دیگه با چشم هم می‌شه دید تو کلیساهاشون. کلیساهای ارتدوکس معمولا پر از نقاشیه. کلیساهای کاتولیک مجسه‌های قدیس‌ها رو داره. رنگ کمتر داره توش عموما. تقویم‌هاشون فرق داره. کریسمسشون فرق داره. تو سلسله مراتب هم کاتولیک‌ها عملا بالا سر همه شون همون پاپه که اسقف رمه ولی ارتدوکسها انگار یکی از اسقف‌ها بر بقیه برتری خاصی نداره و از این تفاوت‌ها اما چی شد جدا شدن ارتدوکس‌ها؟

 سقوط استانبول و ارتدوکس و کاتولیک از هم جدا شدند

 ماجرا رو باید در بستر تاریخ اروپا و امپراتوری روم ببینیم. چون امپراتوری روم درسته که جمع شده ولی میدونیم در غربه که جمع شده. در شرق، در آسیای صغیر، استانبول امروز، امپراتوری بیزانس هست یا روم شرقی که میگن ما ادامه همون امپراتوری روم هستیم. اینها قرن ۵ که نیفتادن هیچ تا هزار سال بعدش هم بودن تا زمان عثمانی‌ها.

جدا شدن ارتدوکس‌ها از کاتولیک‌ها هم اتفاقیه که در قرن ۱۱ افتاد. شرق و غرب از هم جدا شدن. کلیسای روم شرقی در استانبول قسطنطنیه اعلام استقلال کرد از کلیسای رم که مرکزشون در رم بود. این جدا شدن هم جدا شدن الهایتی بود طبعا هم سیاسی. غرب لاتین و شرق یونانی. غرب با مرکزیت روم شرق با مرکزیت کنستانتینوپول قسطنطنیه یا همون استانبول امروز. که شهری یونانی حساب میشد و مرکز امپراتوری روم شرقی یا بیزانس بود. رم و قسطنطنیه. یکی شد مرکز کلیسای کاتولیک یکی ارتدوکس. فقط هم جدا نشدن. همدیگه رو تکفیر کردن. اونها گفتن اینها باطلن اینها گفتن اون‌ها کافرن. این داستان جالبی هم هست چون درسته که رم کلیسای مهمتر داشت از اول به این معنی که اسقف رم در راس دنیای مسیحیت بود و یه نهاد مقتدری درست کرده بود برای خودش اونجا و راهش رو هم پیدا کرده بود اما از بعد از سقوط امپراطوری روم خود رم افت کرده بود در مقابل قسطنطنیه. مرکز قدرت سیاسی امپراتوری هم که به نام امپراتوری رم بود در واقع در رم نبود در قسطنطنیه بود. تا اینکه کم کم در غرب هم قدرت سیاسی جمع شد و شارلمانی آمد چارلز کبیر و همینطوری در غرب کم کم امپراطوری روم جدیدی درست میشد به نام امپراتوری مقدس روم. مشروعیتش رو هم از پاپ می گرفت. یعنی حالا یه پشتوانه سیاسی هم در غرب بود که پاپ می‌تونست با اون متحد بشه به اون تکیه کنه و بر اساس اون اتحاد جلوی قدرت سیاسی که پشت کلیسای قسطنطنیه بود بایسته. 

هر دو همدیگه رو بدعت گذار می‌دیدن انحرافی می‌دیدن هر دو خودشون رو مسیحیت واقعی می‌دیدن.

اختلافات سیاسی اینها کار رو نهایتا به حنگ کشوند. و بسیار درگیری و تخریب در طول پنج قرن بعدی. از قرن یازده تا ۱۵ و بعدا هم که قسطنطنیه اصلا از دست مسیحی‌ها خارج شد و مسلمون‌های عثمانی اومدن گرفتنش مرکزیت کلیسای ارتدوکس هم دیگه از استانبول منتقل شد به مسکو. این مال چه سالیه؟  ۱۴۵۳ . 

 

زلزله بزرگ بعدی در دنیای مسیحیت ولی مال قرن بعدیه. قرن ۱۶. ایجاد پروتستان‌ها. 

عقل بشری و پروتستان شروع شد

این رو درباره‌اش حرف می‌نزم ولی حواسمون باشه به روند کلی تاریخ فکر در اروپا داریم وارد قرن‌هایی میشیم که کم کم عقل بشری میاد وسط و دین رو به چالش می‌کشه. همون روندیه که بعدا منجر می‌شه به انقلاب علمی به روشنگری Enlightenment به انقلاب صنعتی. اینها تکه تکه‌های پازلی هستن که نهایتا داستان تمدن غربی رو می سازن دیگه. این رو در تاریخ مسیحیت میشه با ظهور مارتین لوتر دید.

ظهور مارتین لوتر و به وجود اومدن شاخه جدید که امروز بهشون میگیم پروتستان. کی؟ رسما از ۱۵۱۷ ولی خب در واقع زمینه‌هاش از مدتی قبل شروع شده بود دیگه. 

این اون فرایند اصلاحات دینیه که بیشتر ازش شنیدیم اجتمالا. پروتستانتیسم. داستانی که با مارتین لوتر شروع شد در ویتنبرگ wittenberg در آلمان امروز و خیلی سریع در مقیاس اون روز خیلی خیلی سریع شمال اروپا رو در نوردید. چرا؟ به کمک تکنولوژی به روزی که برای انتقال ایده‌ها اومده بود. ماشین چاپ. 

 

داستان مارتین لوتر چی بود؟

کی هستیم؟ قرن شانزده اروپا. تشکیلات پاپ ظرف‌ چند قرن نهاد قدرتمندی درست کرده در رم در راسش پاپ می‌شینه که جانشین جانشین پیامبر مسیحیانه. پاپی که الان هست جانشین قبلی قبلی جانشین قبلی جانشین قبلی برو عقب تا پیتر و تا خود مسیح. این رو لوتر اومد زد زیرش گفت ما قبول نداریم. اصلا مسیح جانشین نداشته. ما هم کشیش نمی‌خوایم. هر کسی کشیش خودشه. 

لوتر خودش مانک بود، روحانی مسیحی جوانی بود که اول حقوق خونده بود بعد امده بود تو کلیسا. اما از وضع کلیسا و رفتار پاپ شاکی بود. رفتار پاپ و کل این تشکیلات واتیکان.

این تشکیلاتی هم که درست شده بود و‌ رشد کرده بود خیلی نزدیک بود به قدرت. یه زمانی پادشاه بودن پاپ‌ها و پادشاهی قدرتمندی هم بودن. زمانی هم شاه نبودن ولی تسلطشون روی شاه یا امپراطور زیاد بود. کلا هم دیگه در قرن شونزده که لوتر اومد فازشون طوری بود و یه جوری به طبقات بالا نزدیک بودن که می‌گفتن اصلا طبقات بالا به خدا نزدیک‌ترن. بعد به جز درباره اینکه مسیح کی بوده و چطوری کشته شده و نان و شراب دقیقا چیه پیکر و خون مسیح هست یا نه؟ درباره اینکه جهان چطوریه هم ایده‌هایی داشت که خیلی براش مهم بود همه بپذیرن و کسی زیر سوال نبردشون. کلا خیلی زیاد نظر داشت و همه‌جا بود و انقدر همه جا بود که خب بالاخره مقاومت جلوش زیاد شد.

بعد در همه زندگی مردم هم بود از تولد و غسل تعمید تا ازدواج تا اعترافات تا بستر مرگ. از اداره یتیم خانه‌ها و شفاخانه‌ها تا سیستم آموزشی و رسیدگی به فقرا. کتاب مقدس رو هم که مردم نمی‌تونستن بخونن کشیش باید می‌خوند براشون و میگفت یعنی چی. از این گذشته بیش از یک سوم همه زمین‌های اروپا میگن مال کلیسا بود یعنی خیلی نهاد قدرتمندی بود.

 

لوتر هم همینطوری دل خوشی نداشت از این وضع. مخصوصا از اینکه می‌گفتن ایمان داشتن برای رستگاری کافی نیست. باید یه کارهایی هم بکنی. ایمان و عمل صالح. Faith and Good work  لازمه هر دو.

و اون عمل صالح چیزی بود که باعث اختلاف بود. چون این پاپ‌ها ازش تفسیر تازه و جالبی داشتن.

 یه بار هم دید پاپ یکی رو فرستاده شهرِ اینا برای مغفرت فروشی. این یه برنامه‌ای بود که اون موقع کلیسای کاتولیک داشت. خیلی بیزینس مدل جالبی هم داشت. به مردم میگفتن این درگذشتگان شما تو عالم برزخ معطلن، گناه کردن در زمین، نمیتونن برن بهشت. در عذابن اونجا و شما می‌تونین براشون آمرزش بخرین اینجا نجاتشون بدین. شما به ما پول بدین برای اینها مغفرت بخرین. حیف نیست پدرت رو مادر در گذشته‌ات رو در عذاب می‌ذاری در حالیکه با یه مبلغ کمی می‌تونی برای همیشه رستگارش کنی؟ صدای ناله‌هاش رو نمی شنوی؟ بیا این کاغذ رو بخر تضمین بهشت. بلیط تضمینی بهشت.

این بیزنس مغفرت فروشی درامدزایی کلیسای واتیکان بود برای پروژه‌های ساخت و ساز و نقاشی و هنری در واتیکان. لوتر هم پرچم مخالفت رو برداشت علیه پاپ. 

 

مارتین لوتر پرچم مخالفت با کلیسا برداشت

یه روزی اینطوری که معروفه میگن یک بیانیه نوشت در ۹۵ بند زد به در کلیسا. کلیش موضوعات تخصصی خودشونه یه مقداریش هم اعتراض به این وضع پاپ و کلیسای کاتولیک و اینکه اینها میگفتن ما واسطه بین مردم و خدا هستیم. چون کلیسا می‌گفت می‌خوای مومن واقعی باشی باید از راه ما بری و به ما پول بدی. لوتر می گفت نه برای رستگاری ایمان لازمه. این چیزهایی که شما میگین عمل صالح Good work نماز و دعا و روزه و اینها نمیتونه ما رو به رستگاری برسونه. Sola Fide فقط ایمان. 

این حرف لوتر خیلی سریع پخش شد و عده‌ی زیادی باهاش همدل شدن. همین بیانیه لوتر رو چاپ کردن پخش شد دو هزار نسخه ازش در اروپا و فتنه به قول کلیسای واتیکان شروع شد. فتنه بزرگی هم بود. اساس واتیکان رو داشت می‌برد زیر سوال. میگفت هر کسی کشیش خودشه. هر کسی می‌تونه وصل شه به خدا. کشیش نمی‌خواد. تشکیلات لازم نیست. واکنش واتیکان هم این بود که که آقا فرقه انحرافی. بدعت. اینها هم از این ور می‌گفتن کی گفته پاپ جانشین مسیحه؟ کی گفته فقط شما میتونین بگین منظور خدا چیه از این چیزی که تو انجیل نوشته. کشیش هم یکیه مثل بقیه. گناه می‌کنه. بقیه هم مثل شما میتونن بخونن بفهمن دیگه. همین کتاب بسه.

 مخصوصا فقرا که فشار روشون بیشتر بود بیشتر هم هوادار ایده لوتر شدن. بالاخره کلیسای واتیکان فازش این بود که اشراف و اینها به خدا نزدیک ترن تا فقرا و خب این برای مردم عادی حرف جالبی نبود. البته فقط اونها نبودن. ادمهای قدرتمند و بهره‌مند هم هرچند بیشترشون با واتیکان بودن اما تعدادی در همون آلمان امروز طرفدار لوتر شدن. پناهش دادن. قایمش کردن. لوتر در دوران فرار بیشتر نوشت. ۱۰۰ جلد نوشت. 

بعد بر خلاف تعلیمات مسیحی که میگفت کشیش‌ها ازدواج نکنن ازدواج کرد. خیلی این مساله بود خودش. یکی از همفکران نزدیکش گفت با این کار اون هم در این برهه حساس کنونی که المان بیش از هر وقت دیگری بهش نیاز داشت لوتر خودش رو و شهرتش رو خراب کرد. انجیل رو به جز به لاتین و یونانی خوندن ممنوع بود. لوتر انجیل رو به آلمانی ترجمه کرد. آلمانی‌ای که مردم می‌تونستن بخونن. این هم گناه نابخشودنی بود که به خاطرش می‌سوزوندن ادمها رو. صدها هزار نسخه از این انجیل المانی لوتر چاپ شد و اومد دست مردم.  و این شد که دعوا خیلی بالا گرفت. 

 

 انگیزه‌ی سیاسی، ملی‌گرایی و ضد یهودیت

این دیگه فقط یه اختلاف مذهبی نبود. اتفاقیه که بهش می‌گن اصلاحات رفورمیشن. وقتی میگی همه میتونن بخونن حرف خدا رو بفهمن این یه دعوته برای خوندن برای با سواد شدن. این رو بذارین کنار اینکه دستگاه چاپ اختراع شده. پس کل این کار خوندن، سواد، دانش، داره در دسترس ادم‌های بیشتر قرار می‌گیره. اصلا سواد یه راهیه برای ایمان. 

شکل شورش هم گرفت به خودش. پروتستان بودن اینها. اعتراض و پروتست بخشی از هویتشون بود و موند. در جنوب آلمان دهقانها به اعتراض قیام کردن شورش‌های اجتماعی شکل گرفت. شورش بود. انقلاب اجتماعی بود. دیگه جاهایی رفت حرکت که لوتر خودش رو ازش جدا کرد. انقلاب بزرگی بود و شدید هم سرکوب شد. منتها بعد در همون امپراتوری مقدس روم، که مجموعه‌ای بزرگ بود از دولت‌های محلی کوچک، بعضی از این دولت شهرها پروتستان شدن. یعنی حاکمشون شاهشون از کلیسای رم برید. می‌تونست کاملا هم الان انگیزه سیاسی داشته باشه. قدرت رو دیگه حفظ کنه برای خودش به کسی هم جوابی پس نده. همه زمین‌ها مال خودش بشه، همه مالیات‌ها تو جیب خودش بره، حتی بتونه موروثی کنه حکومت رو تو ایالت خودش. برای همین رفورمیشن یک موضوع کاملا سیاسی هم شد از همون قرن ۱۶. 

نقش لوتر در تاریخ آلمان و اروپا البته حتی از این هم بزرگتره. تاریخ آلمان رو هم که بخونیم گاهی میگن مارتین لوتر پدر ملی گرایی آلمانی. یادمون باشه لوتر مال وسط قرن ۱۶بود. ۱۵۵۰ اینا مثلا. آلمان نیمه دوم قرن نوزده کشور شد. اما خب آلمانی‌ها همیشه بودن اونجا. مردمان جرمن داشتیم قرن‌ها قبل از اینکه جرمنی داشته باشیم. حکومت اون موقع چی بود؟ امپراتوری مقدس روم. که اونها هم با لوتر مشکل پیدا کرده بودن. که موضوع مهم و حساسی هم هست. چون لوتر در نوشته‌های بعدترش حرف‌های ضد یهودی زیادی هم زد که یهودی‌ها رو رد کنیم برن و سیناگوگ‌ها رو اتیش بزنین و برای همین هم لوتر رو مسئول این رتوریک صد یهودی در آلمان هم می‌دونن. هرچند لوتر قرن ۱۶ بود و این مساله‌ای بود که صدای ویرانگرش ۴۰۰ سال بعد دراومد. بگذریم ولی از این قصه اینجا. 

 

درگیری‌های خونین بین سه شاخه‌ی اصلی مسیحیت

داریم داستان مسیحیت در اروپا رو می‌گیم. و خلاصه‌اش اینه که از بعد از جدا شدن پروتستان از کاتولیک‌ها مدت‌ها بین این‌ها درگیری و دعوا بود. دعوای خونین. خونریزی‌های بسیار. در قرن‌های ۱۶ و ۱۷ و ۱۸. از جنگ‌های سی ساله که قبلا ازش حرف زدیم و با صلح وستفالیا تمام شد تا جنگ‌های کوچک و بزرگ دیگه در جاهای مختلف اروپا. 

و این البته تنها صورت خشونت‌های دینی هم نبود دیگه و کلیسای کاتولیک رم درباره اینکه جهان چطوری کار می‌کنه هم نظرات سفتی داشت که نه حاضر بود ازش کوتاه بود نه اجازه می‌داد کسی چیزی در مخالفت باهاش بگه. 

دوران تاریک تفتیش عقاید دوران طولانی نبرد علم و دین که توش کلیسا یه لیستی داد کتب ممنوعه. از موضوعات مربوط به دین و مسیحیت تا نجوم. تا همون داستان‌های معروف کپرنیک و گالیله. تا اینکه کم کم تبعات این قصه اینقدر بزرگ و گسترده شد که نیاز به فکرهای تازه پیدا شد و اول به یه جایی رسیدن که دست از کشتن هم بردارن و بعد عقل راه جدیدی شد در برابر دین و شد روندی که بعدا شد روشنگری و انقلاب علمی.

 صلح و شاخه‌های جدید

مساله البته بسیار طول کشید تا به این جایی برسه که امروز هست. کمتر از صد سال پیش بود که کلیسای واتیکان رسما پذیرفت که پروتستانها هم مسیحی هستن کافر و بدعت گذار و اینها نیستن. الهیاتشون رو آپدیت کردن. به روز کردن. در زمینه‌های مختلف از جمله نگاه و رابطه شون به بقیه دین‌ها و و بقیه مسیحی‌ها. 

 

در طول دوران البته بسیار شاخه ها و فرقه های دیگه هم پدید آمدن. پروتستان‌ها که اینطوری هستن که هر کسی می‌تونه توش کلیسایی بنا کنه و کشیش بشه. نسبت به ایده‌های جدید خیلی بازتر هستن. همجنسگرایی رو خیلی زودتر پذیرفتن. گلی هم مذاهب نیو ایج مسیحی داریم. کاتولیک‌ها البته همچنان میگن تفسیر و کلیسا داشتن و اینها کار هرکسی نیست و محافظه کارتر هستن و کندترن در پذیرفتن ایده های جدید. 

چرا در مورد تاریخ مسیحیت کنجکاویم

این دیدن تاریخ مسیحیت هم از اون چیزهاییه که من تازه بهش کنجکاو تر شدم. هم به خاطر اینکه دارم تاریخ اروپا یاد می‌گیرم و تاریخ مسیحیت بخش مهمی از تاریخ اروپاست و البته اینطوری که فهمیدم تاریخ اروپا هم بخش مهمی از تاریخ مسیحیته یعنی اصلا دین یک بخشیش هم همین تاریخشه و هم از این نظر که به نظر میاد داره برای نهاد مذهب در ایران اتفاق مهم و تاریخی‌ای می‌افته. و من فکر می‌کنم بخشی از آماده شدن برای آینده‌، که اون کاریه که داریم سعی می‌کنیم بکنیم با این ویدئوها، اینه که ببینیم بقیه دنیا رابطه‌شون با نهاد دین چطوری تنظیم شده و تاریخ و داستانش چی بوده.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم

بیشتر کنجکاوی کنیم
تاریخ آلمان یوتیوب بی پلاس
تاریخ آلمان

نویسنده: علی بندری می‌خوایم قصه آلمان رو بگیم. در یک ساعت می‌خوایم تاریخ سرزمینی رو بگیم که الان به اسم بیشتر بخوانید

داستان واتیکان
داستان واتیکان، کوچک‌ترین کشور دنیا

نویسنده: علی بندری واتیکان پایتخت کلیسای کاتولیک کوچک‌ترین کشور دنیا چه جور جاییه؟ این کشوری که پیاده می‌تونی همه‌اش رو بیشتر بخوانید

تاریخ ایتالیا
تاریخ ایتالیا در نیم ساعت

نویسنده: علی بندری جایی که به اسم ایتالیا می‌شناسیم در گذشته بخشی از امپراتوری روم و روم باستان بوده. شهر بیشتر بخوانید

4 نظر برای “داستان مذهب در اروپا

  1. سلام کاش وقتی منتشر میکنید تاریخ انتشار رو اعلام کنید یا اینجا تاریخ انتشار رو بنویسید چون مثلا یکی مثل من بر اساس تاریخ انتشار میتونم تقدم و تاخر گوش دادن اپیزودها رو پیدا میکنم،یا اگر مقدور نیست لطفا شما یه راهنما بزارید که کدوم اپیزود رو ابتدا گوش کنیم و ترتیبشون رو نشون بدین.
    ممنون که تعطیلات نوروز من رو ساختید.

  2. ادیان با قدرت حاکمه دست در دست برای کشتن و محکوم کردن آزادیخواهان . پول را از ادیان بگیریم . و به طلایه داران ادیان قدرت را بکیریم . همه شون . جمع میشن . تمام داستان ادیان . پس از پیامبرانش . فقط پول . قدرت و . کشتن آزادیخوان علیه قدرت حاکمه بوده هست . اگر کسی آمده و برای راهنمایی یک عده ای بیخبر از (نادان) برای ظلم ستیزی قدرت حاکمه آن دوران بوده . بعد ار مدتی وقتی قدرت های حاکمه با این آن عصر برای ظلم بر بشریت به حد اکمل می رسیده .پیامبران جدید برای رهایی مردم تحت ستم دین و قدرت وارد کارزار می شدند .و به مین منوال ادیان زیادی بر روی کره زمین . ایجاد شد . ودر نهایت همه شون . با قدرت یا حاکمیت دست در دست هم برای از بین بردن حقوق حقه مردمند . اگر خدا پیامبر مبعوث کرده . دیگر جانشین چه معنایی داره . بسته به نیاز جامعه . در هر برهه ای میتواند پیامبر برای استمرارش مبعوث کند . جالبتر اینکه ادیان و پس از ظهور پیامبراش پس از مدتی به شاخه های منشعب شدند و بالادستی های هر فرقه یا گروه حرف خودش را بهتر میداند . خلاصه همه اینا دنبال پول و قدرتند . هرکس میتواند با بهترین شکل ممکن با خدای خودش راز و نیاز بکند و اصلآ هیچ نیازی به ادیان نیست .انسان و تمام جانورانی که بر روی کره زمین خلق میشوند . و نسبت به تغییر آب و هوای کره زمین و دلایل دیگری که علم بدان نرسیده . همیشه دستخوش تغییراتی بوده و جانوران دیگری جایگزین جانوران قبلی میشوند با شکل و ظاهری متفاوت . مثل ما انسانها نسبت به انسانهای دوران ژراسیک یا کرتاسه یا از بین رفتن دایناسورها و خلق جانورنی با شکل و ظاهری دیگر . یا ببرها و شیر ها که مانند ما جانران جدید کره زمیند . یا نهنگ آبی که با نظریه دانشمندان . یک روزی روی خاک زندگی میکردند . آب منشاآ حیاتست و تمام . حالا هر چند میلیون یا میلیارد سال زمیت خودشون آبدیت میکنه و تمام جانوران منهدم و محددآ پس از میلیاردها سال مجددآ حیات در کره زمین شکل میگیره . در قرن حاضر انسان با دست خودش داره زمینه ساز آن تغییر بزرگ برای کره ی زمین را مهیا میکنه . با از بین بردن اکوسیستم طبیعی و آلوده کردن کره زمین و ار بین بردن لایه ازون . احتمالآ تا ۵۰۰ یا هزار سال دیگر زمین خودشو یه تکانی میده و همه جانوران و گیاهان و هر چه که هست . نابود . و پس از میلیارد ها سال مجددآ آِیندگان کره خاکی ما از دیدن فسیل های جانوران حاضر .تهجب میکنند . و از انرژی حاصل از تخمیر جانوران حاضر . جهت سوخت استفاده میکنند کما اینکه ما الآن داریم استفاده می کنیم . و این روند آنقدر ادامه پیدا میکند . تا در کهکشان راه شیری یک اتفاق عظیم رخ بده و کل خورشید و سیارات اطرافش . به سیاه چاله تبدیل بشوند . .و پس از میلیارد ها سال مجددا یک کهکشان دیگر به ثبات برسه . این است . تاریخچه جهان هستی . هیچ چیز در جهان هستی اضفه یا کم نمیشه . فقط تغییر شکل میدهند . مواد تشکیل دهنده ی کل جانوران روی کره زمین یا کرات دیکر . فقط تغغیر شکل میدهند . امروز متولد میشوی فردا میمیری و کل مواد آلی داخل کالبدتت مجددآ بر میگره به جهان هستی . روح هم تا وقتی حسمت نبض داره و نفس میکشی . هست وقتی مرده ای روحت هم با خودت میمیره . نه بهشتی هست نه جهنمی . فقط خدا هست با دنیای لایتناهیش .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *