روشنفکرها چی نوشتن که به انقلاب مشروطه رسید

ایده‌های انقلاب مشروطه از کجا داشت ورودی می‌گرفت؟ روشنفکرهای ایرانی چی می‌نوشتن و از چی حرف می‌زدن که به انقلاب ختم شد؟

روشنفکرها و انقلاب

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری

 می‌خوایم ببینیم مشروطه‌خواهان ایران ایده‌هاشون رو از کجا گرفتن. انقلاب مشروطه ایران در ۱۹۰۶ اتفاق افتاد. ابتدای قرن بیستم. آدم‌هایی که در این انقلاب موثر بودن ایده‌هایی داشتن. چیزهایی میخواستن. این خواسته‌ها از کجا امده بود؟ اینها چی‌ها خونده بودن و ورودیشون چی بود؟ 

بازه زمانی هم هم قرن نوزدهمه. در واقع فاصله بین عهدنامه ترکمانچای تا انقلاب مشروطه. اون هشتاد سال بین دو تا سند مهم تاریخ ایران ترکمانچای و مشروطه می‌خوایم بریم ببینیم کی ها کجاها حرف می‌زدن درباره سیاست اقتصاد و مالیه و حکومت ایران و چی می گفتن؟ یک مرور کلی. نه جامع. نه جزئی و نه تخصصی.  بیشتر اینها هم مال دوره ناصرالدین شاه هستن چون از این ۸۰ سال پنجاه سالش رو ایشون شاه بوده دیگه. 

اینجا ولی بیشتر از خود پادشاه با حرف‌ها و کارهای بقیه آدم‌ها کار داریم. نخبه‌ها. الیت. نخبه هم که میگیم نه اینکه اینها همه فکرهای درخشان داشتن یا کارنامه‌های پاک داشتن. داریم از ادم‌هایی حرف می زنیم که فکر و اندیشه‌شون اثر داشت روی راهی که این کشور رفت یا می‌تونست داشته باشه روی راهی که می‌تونست بره. کی بودن؟ چی می‌گفتن؟ کجا می‌گفتن؟ چطوری می‌گفتن؟

ویدیوی روشنفکرها و انقلاب مشروطه رو در کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینین

یه چیز هم بگم. اگر وسطش احساس کردین یه خرده پراکنده است و اینا صبر کنین. اگر موضوع براتون جالبه مخصوصا تا اخرش باشین من اخرش دوباره یه خلاصه ازش میگم یه چهارچوبی به حرف می‌دم که کمک می‌کنه کل حرف یه شکلی پیدا کنه. ناامید نشین اگه وسطش دیدین یه خرده پراکنده است خلاصه. جمع می‌شه آخرش.

کی‌ حرف از مشروطه می‌زد؟ 

در ایران قرن ۱۹ کی‌ها از این حرف‌ها می‌زدن؟ کسانی که از این چیزها می‌نوشتن عمدتا دو تیپ آدم بودن. از همینجا می‌شه گفت فکر نوسازی و تجدد از دو تا مسیر داشت می‌آمد تو ایران. یکی از طرف خارج رفته‌ها و درس خونده‌ها یکی هم از طرف کسانی که تو نظام کار کرده بودن و از درون متوجه ایرادها و نواقص شده بودن. یکی از داخل یکی از خارج. خیلی کلی.

گروه خارج‌رفته‌ها

اون گروه خارج رفته‌ها و درس خونده‌ها همه‌شون هم اروپا نرفته بودن، بعضیاشون مصر درس خونده بودن، هند یا عثمانی حتی. اما همین که پاشون رو از ایران بیرون گذاشته بودن انگار که یه دنیای جدیدی رو دیدن و بعد در مواجهه با این دنیای جدید پی بردن یا خیال کردن که فهمیدن اشکال کار ایران چیه. اینها بعضی شون شروع کردن این فکره رو منتقل کردن به بقیه. از این چیزی که فهمیدن با بقیه حرف زدن. 

گروه دولتی‌ها

گروه دیگه اصلا حتی از ایران خارج هم نشده بودن ولی فهمیده بودن وضع خرابه. بیشتر از روی تجربه حرف می‌زدن، معمولا مدتی رو توی دم و دستگاه دولتی‌ بودن. چند سالی توی کارهای اداری مشغول بودن و به تجربه دیده بودن چقدر گیر و گور هست و شروع کرده بودن به نوشتن و انتقاد از وضع موجود و ارائه راهکار برای بیرون اومدن از این اوضاع. راهکاری که اینها می‌دادن الگو گرفتن از گذشته‌اس. چاره رو از درون می‌خوان پیدا کنن. روی سخنشون با شاهه. نصیحت دارن می‌کنن. اندرزنامه می‌نویسن سیاست‌نامه می‌نویسن. اون خارج رفته‌ها بیشتر سفرنامه می‌نویسن یا روزنامه در میارن یا اینکه اصلا ترجمه می‌کنن. کلا ولی مشخصه دیگه در چنین دوره‌ای که جامعه داره به ایده و فکر تازه مواجه می‌شه یک کار مهم همین نوشتن بود. نوشتن و ترجمه. 

روشنفکرهای مشروطه خواه چی می‌نوشتن و سیاسی‌نویسی امروز

خیلی کلی نگاه کنیم پنج جور چیز می‌نوشتن اون موقع در این موضوع‌ها. اندرزنامه و سیاست‌نامه و اینها. سفرنامه مقاله‌های روزنامه و ترجمه کتاب. یکی یکی درباره‌ی اینها حرف بزنیم چند تا مثال بگیم با فضای فکری ایران قرن نوزده آشناتر بشیم. هم به نظر من برای فهمیدن اون دوره خوبه و هم راستش به شکل عجیبی شبیهه به نظرم با یه بخش بزرگی از سیاسی نویسی همین امروز. حالا ببینین هم طبقه‌بندی‌ها رو هم مثالها رو. به نظر من جالبه واقعا.  از کتاب‌های ترجمه تا رساله‌ها و اندرزنامه‌ها و از مقاله‌های تو مجله‌ها تا سفرنامه‌های فرنگ. اول بریم سراغ ترجمه‌ها.

ترجمه‌ی ایده‌های روشنگری به فارسی

ترجمه چی بود؟ اینکه بریم ببینیم خارجی‌ها چی می‌گن. تجدد که اتفاقی نبود که در ایران افتاده باشه. در اروپا یه اتفاقاتی افتاده بود. در ایران نیفتاده بود. پس یه عده‌ای هم بودن که می‌خواستن ببینن چطوری می‌شه همون پیشرفت‌ها رو اینجا هم فایده‌اش رو داشت و ازش بهره برد. از اینجا نقش ترجمه هم مهم تر شد. از همون زمان عباس میرزا ترجمه‌ی آثار اروپایی شروع شد. بیشتر متن‌های ن‍ظامی اول. بعد کم کم رفتن سراغ موضوع‌های دیگه و در دوره ناصری دارالترجمه‌ ناصری رو راه انداختن. رساله‌ی دکارت ترجمه شد. یه بار ترجمه شد جمع کردن سوزوندن اینا یه بار دیگه اومدن یه مقدمه براش نوشتن که حکمای عالی مقدار این دولت که بی نیازن از این کتاب ما داریم برای خودمون ترجمه می‌کنیم. اسمش رو هم گذاشتن حکمت ناصریه لابد چون ناصرالدین شاه اجازه داد منتشر شه.

این ترجمه‌ی دکارت اولین کتابی بود که ایرانیارو با ایده‌ی روشنگری آشنا می‌کرد. نه فقط یه تک و توکی که خودشون خبر داشتن. یه گروه بزرگتری رو متوجه کرد که دنیا چه تعییری کرده. چیا داره عوض می‌شه. می‌فهمیدن که آٰه در غرب دان می‌گن بعضی‌ها که اون چیزی که پایه و اساس همه چیه عقله. نه اونی که کشیش و کلیسا می‌گن.دارن می‌گن هدف اینه که خوب زندگی کنیم. کیفیت زندگی بره بالا. اصلا علم تجربی و فلسفه‌ی عملی اولویت پیدا کرد. اینکه بریم در طبیعت کنجکاوی کنیم. بریم دنبال چیزهای تازه.

روشنگری و تغییر دنیا

دو تا ویدئو ما تو کانال یوتیوب داریم. به اینجای حرف مربوط هستن حیفم میاد این وسط اشاره نکنم. یکی ویدیوی روشنگری دنیارو عوض کرد که نشون دادیم، با کمک چیزهایی که تو سالن روشنگری موزه سلطنتی لندن هست، که وقتی انگلیسی‌ها راه افتادن دور دنیا در این دوره‌های معروف به عصر روشنگری چی اوردن با خودشون. این کنجکاوی در طبیعت که می‌گیم یعنی چی؟ اونجا هست عکس‌ها و فیلم‌هاش. از برگ و درخت و پرنده و ماهی و انواع حیوانات و گیاهان تا ابزار‌های تازه برای توضیح پدیده‌ها برای شناختن فرهنگ‌های دیگه اینکه اصلا اسلام چی میگه بودایی چی می‌گه کنفوسیوس چی گفته بود اصلا بریم ببینیم اون طرف دنیا چه خبر هست. چی می‌شه ازش فهمید؟ بعدتر نقشه‌برداری کنیم. الان می‌بینیم تو اسناد اون موقع که خیلی‌ جاها رو از همون موقع طوری رفتن شناسایی کردن و ثبت کردن اطلاعات و تاریخ و جغرافیاش رو که کسانی که قرنها ساکن اون منطقه بودن برای شناختنش نیازمند همون نقشه‌ها و سندها و کتابها شدن. تاریخ و جغرافیاشون رو بعدا به کمک همین کارهای غربی‌ها شناختن. وقتی می‌گیم نخبگان ایرانی داشتن متوجه این آورده‌های روشنگری می‌شدن در اروپا یعنی داشتن نتیجه‌های اینها رو می‌دیدن.

اروپا چه بویی میده؟

یه چیز دیگه که اونم کمی بی‌ربطه ولی باز حیفم میاد نگم. ویدیوی اروپا چه بویی میده؟ درباره‌ی اینکه شهرهای اروپایی در قرن‌های گذشته چه بویی می دادن. یه پروژه‌ی تحقیقاتی برای پیدا کردن جواب این سوال. بعضی‌ها واکنششون به این چیزها اینه که اره دیگه پولشون زیادی کرده. چرا پول رو میریزن دور همچین تحقیق بی فایده ای می کنن. حتی فکر کنم تو کامنتها هم بود از این جرفها چند تا. یه جوابش رو می‌شه همینطوری داد که روحیه کنجکاوی رفتن دنبال شناختن اون چیزی که هنوز حتی فایده اش رو نمی‌دونه تلاش برای فهمیدن دنیا اینها چیزهایی که در اثر همون تغییر فرهنگی در اروپای عصر روشنگری نشونه‌های شروعش مشخصه. از همین تحقیقات به ظاهر بی هدفه که داروین در میاد. که ما دیدمون نسبت به اینکه اصلا ادمیزاد از کجا آمده شکل می‌گیره. بگذریم.

خلاصه این که تعدادی از نخبگان ایرانی هم متوجه این تغییر شدن در اروپا که آره این کنجکاوی در طبیعت، پرسیدن سوال‌های تازه، دنبال چرایی پدیده‌ها رفتن، خرد، نیروی اندیشه اینا مهم شد در نتیجه‌ی عصر روشنگری. یه نمونه انتقال این فکرها به ایران از مسیر ترجمه ترجمه کتاب دکارته. کتاب دکارت یکی از اثرگذارترین کتاب‌های عصر روشنگریه که باعث همچین تغییری در نگاه انسان شده. برای همین هم خیلی مهمه ترجمه شدنش به فارسی. حرف درباره‌ی اهمیت ترجمه است دیگه. که مثلا با همین دارالترجمه ناصری، راهی باز شد که گروهی از ایرانیها آشنا بشن با ایده‌های دنیای جدید. یه نمونه دیگه کتاب حقوق ملل بود. این هم به فارسی ترجمه شد برای اولین بار مفاهیمی مثل دولت، قانون و ملت به شکل مدرن تعریف شدن به زبان فارسی.  پس یه راه اومدن این اندیشه ها به ایران ترجمه بود. البته سر همین ترجمه‌ها و اینکه چقدر دقیق منتقل شدن این مفاهیم و اگر نشدن این انتقال ناقصشون چقدر نقش داشته در ناکام موندن جامعه در رسیدن بهش هم حرف زیاده. الان ولی فقط شرح اتفاقات.

سفرنامه‌هایی برای نمایش زندگی بهتر غرب

پس یه سری گفتیم ترجمه بود که ایده‌ها رو از غرب می‌آورد. شبیه همین ورودی‌ها از تو سفرنامه‌های آدمهای خارج رفته هم می‌آمد. یه سری سفرنامه هم نوشته می‌شد که این‌ها هم پر بود از نشانه‌های پیشرفت غرب. ایده پشت این سفرنامه‌ها این بود که دید مقایسه‌ای بده دیگه. که اهای ملت اگه تو بدبختی و ناامیدی و ناامنی دارین زندگی می‌کنین فکر نکنین همه دنیا همینه وضع ها. یه جاهایی هست که خیلی بهتره. یه جاهایی هم هست که کمی بهتره. ولی خلاصه خیلی از ادمها در همین عصر شما دارن خیلی خوشبحت‌تر زندگی می‌کنن و ما داره تو این دنیا سرمون کلاه می‌ره. عقب موندگی کشور یعنی این دیگه. بعد با این مقایسه توقعی ایجاد می‌شه، بعد امید اینه که جامعه بره دنبال براورده کردن توقعش و در نتیجه خوشبخت‌تر بشه. این بود که در دنیای کم اطلاعات اون موقع این سفرنامه‌ها پنجره‌ای بود واقعا به دنیای دیگری که وجود داشت و داشت زندگی می‌شد.

سفرنامه ابراهیم بیگ، نقد و گله از وضعیت ایران

یه دونه بود مثلا البته به اسم سفرنامه بود ولی سفرنامه نبود درواقع یه رمان سه جلدی ترکیبی واقعیت و قصه. از کتابهای ضاله بود قبل مشروطه و ممنوع. سفرنامه ابراهیم بیگ. سفر یکییه از خارج به ایران.  داستان یک ایرانی نسل دومی ساکن مصره که اصلا ایران رو ندیده دور از وطن پدری بزرگ شده چون باباش تاجر بوده از باباش یه چیزهای شنیده بوده حالا برای اولین بار میخواد بیاد ایران. بعد میاد اوضاع رو می‌بینه. میبینه خیلی داغونه. شروع میکنه به انتقاد کردن. کتاب خیلی تند بود نسبت به ن‍ظام. ممنوعش کردن. ملت جمع میشدن قاچاقی میخوندن. بعد اگه در حال خوندنش گیر می‌افتادن میگفتن داشتیم می‌خوندیم که انتقاد کنیم و ردیه بنویسیم براش. یه وضعی. داستان فاز جالبی هم داره. می‌گه اره ابراهیم بیک خیلی تعصب داشت رو ایران و هر کی بد میگفت از ایران مثلا میگفت رشوه میگیرن مامورها یا سرباز پابرهنه است، ولایات رو فروختن رفتن، شهرها کثیفه، تو حمام‌ها آب گندیده است و… این عصبانی میشد، دست به یقه میشد، میزدشون، ریششون رو می‌کشید که این حرف‌ها چیه و خیلی هم وضع آباده. میخواست بره ایران سر راه اومد استانبول خونه رفیق قدیمیش که همین نویسنده باشه یه کتابی درباره ایران نوشته احمد طالبوف که خیلی میگفت وضع ایران بده و انتقاد میکرد و اینهارو دید. این ابراهیم بیک نسل دوم ایرانی وطن ندیده فقط از باباش شنیده این میگفت بابا این کتاب‌ها چیه؟ اینها سیاه نماییه. من خودم در جریانم، پیشرفت کرده مملکت ولی اینها نمی‌گن. خلاصه در مرحله انکاره. ادامه می‌ده مسیرش رو به سمت ایران. بعد هر چی به ایران نزدیک‌تر می‌شه نشانه‌های خرابی وضع مشخص‌تر می‌شه هر چی نزدیک‌تر می‌شه این هی میگه نه بابا مثل اینکه واقعا وضع خرابه دیگه کم کم شروع میکنه به انتقاد و بد گفتن و دیگه لحنش هی تندتر و تندتر میشه بعد هم که از سفر بر میگرده از درد وطن دق می کنه می‌میره. 

کتابش رو می‌خونین، که پیشنهاد می‌کنم واقعا بخونین، خیلی جذابه. یا اگر فکر می‌کنین ایده خوبیه که ما یه ویدیو درست کنیم در یک ساعت اینا مثلا خلاصه‌اش رو بگیم کامنت بدین. یکی کامنت بذاره بعد لایک کنین کامنتش رو من بفهمم که چقدر میخواینش درباره‌اش تصمیم بگرم. مثلا ۱۰۰ تا لایک بخوره کامنت فکر کنم منطقیه که بهش فکر کنم. حالا ببینین خودتون هم کتابش رو دیگه. قشنگ حس می‌کنین یه آدم دلسوز عصبانی و شاکی نشسته و داره خیلی صریح و پر درد و خشمگین نقد می‌کنه و گله می‌کنه. همه‌ رو، وزیر و وکیل و سپاه و شاه و درباری و مردم عادی رو و در تمام صنف‌ها تاجر و آخوند و معلم و سیاستمدار و اخلاقشون رو ادبشون رو نگاهشون به دنیارو نقد می‌کنه. و غم انگیزتر اینه که امروز که می‌خونیم هم هنوز ملموسه خیلی از حرف‌هاش. در واقع حرف‌های نویسنده‌اش. زین العابدین مراغه ای. 

حالا این سفرنامه نیمه تخیلی بود. داستانی بود خیلی جاهاش. اما سفرنامه‌های واقعی خیلی مهمی هم داشتیم. مثلا یکی که میرزاصالح نوشته بود.

سفرنامه میرزاصالح و اولین روزنامه در ایران

میرزا صالح یکی از اولین محصلینی بود که عباس میرزا فرستاده بود اروپ ادرس بخونن. ایشون سفرنامه نوشت اونجا. می‌گه بابا پارلمان و آزادی و نظم دستگاه قضاوت، انقلاب، صنعت حتی موزه. از این چیزهای تازه‌ای که اونجا می‌بینه می‌گه هم تو سفرنامه هم بعدا که شروع می‌کنه روزنامه در آوردن تو اون جریده‌اش می‌گه. این روزنامه‌ها هم جای مهمی شده بودن برای زدن این حرف‌ها. پخش کردن ایده‌های مشروطه. یه معروفشون روزنامه قانون بود که ملکم خان در لندن در میاورد یا اختر که در استانبول در میومد. روزنامه نبودن یعنی روزانه در نمی اومد طبعا ولی مهم بود و حرف‌های تازه‌ای می‌زدن.  

می‌نوشت مثلا روزنامه قانون که دولتی که قانون نداشته باشه حق نداره مالیات بگیره، یا ننگ بر خلق بی‌شعور و بی غیرتی که به دولت بی‌قانون مالیات بده. ادبیاتش هم اینجوری بود دیگه. و با همین مطالب هم تونست موافقانی رو برای ایده‌های مشروطه بسیج کنه.

 پس داریم نگاه میکنیم فضای فکری نخبکان مشروطه‌خواه ایرانی چی بوده قبل از مشروطه. چی ها می گفتن. کجا میگفتن. کی ها می‌گفتن. این کی ها میگفتن رو چند تاشون گفتیم. این هم بخوایم دسته بندی کنیم شاید بشه گفت.

اندیشه‌های اصلاح شرایط ایران داشت شکل می‌گرفت 

نویسنده‌ها هم عمدتا دو گروه بودن که اندیشه اصلاح و اینها داشتن. مترجم‌ها و کسانی  که از غرب می‌آوردن ایده‌ها رو. یه عده هم در گذشته ایران دنبال راه چاره بودن. اینها رو ردشون رو می‌شه تو اندرزنامه و سیاست‌نامه‌ها و اینها دید که مخاطبش شاهه. نصیحت می‌کرد نویسنده شاه رو و درست و غلط رو به شاه می‌گفت. باز ادامه‌ی این سنت رو هم امروز میتونیم ببینیم به نظرم. این اندرزنامه‌ها و سیاست‌نامه‌ها رو بیشتر اون گروهی می‌نوشتن که توی دم و دستگاه بودن. حالا به تجربه دیده بودن اوضاع خرابه یا خراب‌تر شده و فکر چاره بودن. مثلا کتابچه مداخل و مخارج  یا یه نمونه دیگه احکام و اشعار از رستم الحکما محمد هاشم آصف. یا یکی دیگه از این اندرزنامه‌ها و سیاست نامه‌ها مال جعفرابن اسحاقه.‍

اون گروه خارج رفته‌ها بیشتر رساله و مقاله و سفرنامه می‌نوشتن. سفیر و وزیر بودن یا برای تحصیل رفته بودن بعضیا برگشته بودن و در ایران نوشته بودن رساله‌شون رو بعضیا هم نه همون جا نوشتن مثل ایشون ابوطالب بهبهانی که روسیه رو دیده عثمانی رو دیده هند رو دیده مصر رو دیده و میاد از نگاه خودش مشکل رو و راه حل رو می‌گه. یا شاید از همه مهمتر یا حداقل مشهورتر ملکم خان. این خیلی مهمه چون معروفه که می گن فکرهای مشروطه از عثمانی امدن ایران. یا حداقل قبلا این حرف معمول‌تری بود. وقتی هم اینو می‌گن یه شاهد و نمونه‌اش ملکم خانه.

دفتر تنظیمات ملکم خان

 ملکم خان از نویسنده‌گان موثر دوره مشروطه‌اس که دیپلمات بوده و می‌خواسته به کمک تجربه‌ کشورهایی که دیده از جمله عثمانی نسخه‌ای برای بهبود وضع ایران بنویسه. از اونهایی هم هست که خیلی موافقان و مخالفان سرسختی داره.

هم شدیدا تمجید می‌شه هم محکوم. و واقعا هم هم کارهای تجمیدلازمی کرده از همه مهمتر اینکه از قانون گفته اینهمه اون موقع و البته کارهایی کرده که مجکوم کردن لازم داره. مثل اینکه پاش تو بعضی از امتیازنامه‌های بدنام زمان قاجار گیره خودش.  اما از اینها گذشته در این اختلافی نیست که رو فکر مشروطه خواهان اثر گذاشته ملکم خان. 

 ملکم خان یک رساله مهمی می‌نویسه به اسم دفتر تنظیمات که از مهم‌ترین آثار سیاسی این دوره‌اس و اولین متن قانون اساسی ایران هم از دل همین رساله در اومده. یه ترکیبی هم هست توش از رساله حقوق بشر و قانون اساسی فرانسه چیزهایی رو آورده توش تا تنظیمات عثمانی. توش از اهمیت عقل می‌گه. مثلا میگه اگر ممکلت بالا بره به خاطر عقل پایین هم بیاد به خاطر عقله. 

ملکم جزو متفکرینیه که هم خطاب به حکومت می‌نوشت و هم خطاب به مردم. بیشتر نوشته‌هاش توی روزنامه‌ی قانون خطاب به مردم و برای جا انداختن ایده‌های مشروطه و اهمیت قانون بین مردم بود. دفتر تنظیمات و دفتر قانون و دستگاه دیوان رساله‌هایی بود که خطاب به شاه یا یکی رو خطاب به مشیرالدوله.  میگه اولا یه ایده‌ای هست که «ایران نظم بر نمی‌دارد» این درست نیست، موانعی در این مسیر هست ولی معنیش این نیست که شدنی نباشه.

توی یه قسمتی از کتابچه هم درباره‌ی منگنه شدن ایران بین روس و انگلیس حرف می‌زنه و میگه حضور این دو تا قدرت اگر به این شکل ادامه پیدا کنه و ما هم کاری نکنیم دولتمون مستعجله. منظورش هم فقط حضور فیزیکیشون نیست میگه این دو سیل که اول خیلی هم احساسشون نمی‌کردیم ببینین که چه بزرگ شدن. شهرهارو خراب کردن و دولت‌هارو غرق کردن. ما فکر می‌کنیم که اینا ترقی و پیشرفتشون به خاطر صنعته ولی اصل ترقیشون نه کارخونه‌های صنعتیشون بلکه در تمدنشونه. اونه که مهمه.

میرزاملکم خان، سفیر ایران در لندن به دنبال نسخه‌ی قانون

درباره‌ی تفکیک قوا و قانون هم صحبت می‌کنه ملکم، که اره یکی باید قانون بگذاره یکی دیگه اجرا کنه. ملایم و اصلاح‌طلبی و اینها هم هست. نمیگه شاه نباید باشه. میگه باید قانون داشته باشیم قانون باید بیان اراده‌ی شاهنشاهی و متضمن صلاح عامه‌ی خلق باشد. یعنی اون نقش ارده‌ی شاه در قانون مملکت رو حذف نمی‌کنه میاد براش یه تبصره‌ای می‌ذاره اون هم اینکه شاه وقتی می‌خواد چیزی رو به عنوان قانون اعلام کنه حواسش باشه که صلاح خلق رو هم ببینه. همین یک اصل نشون می‌ده که چطور سعی می‌کرده در چارچوبی حرف بزنه که شاه حرفش رو بپذیره و راه اصلاحات بسته نشه. یا میگه برای نوشتن قانون باید تمام احکام شرعی و دولتی که مربوط به امور مملکت‌داریه رو جمع بکنیم و باتوجه به این احکام قانون بنویسیم. یعنی حواسش به جایگاه شرع و رابطه‌اش با قدرت بوده. ما وارد تفسیر حرف‌های ملکم خان نمی‌شیم بحث‌های مفصلی هست که این اشاره‌هاش به شرع از منفعت طلبی بوده یا از درک مناسبات قدرت در ایران، البته که توی نوشته‌های اولش اون قدرها به شریعت بها نمی‌داده و هرچی گذشته بیشتر اشاره کرده به قدرتشون و اهمیت حضورشون. 

منتها واقعا کتابچه جالبیه. توضیخ می‌ده خیلی ساده و پایه‌ای  که اصلا کار حکومت چیه. میگه حکومت کارش اینه که قانون بگذاره و قانون رو اجرا کنه. همین مطالب پایه‌ای و ساده رو می‌‌آد توضیح می‌ده و البته این ساده بودنش باعث نشه فکر کنیم کار مهمی نبوده دیگه. بسیار ادم مهمی بوده ملکم خان از ارمنی‌های جلفای اصفهان که موسس فراموشخانه ایران هم هست که اولین لژ فراماسونری می‌شه در ایران. 

ملکم رو به اشاره گفتیم. از چند تا چیز دیگه هم حرف زدیم. از فکر کنم معروف ترین و شاید مهمترین نوشته زمان مشروطه هم بگیم. از رساله یک کلمه.

رساله‌ی یک کلمه، خلاصه‌ی اندیشه‌ی مشروطه

اون چیزهایی که نهایتا اندیشه مشروطه‌ی ایرانی رو ساختن به نظر می‌رسه حداقل یه چیزهاییش نتیجه‌ی تعامل و بده بستون این فکر‌ها و حرفهای آدمهاییه در دهه‌های آخر قاجاره که نهایتا رسیده به حرفهایی شبیه رساله‌ی یک کلمه. رساله یک کلمه هم از معروفترین نوشته‌های سیاسی قرن نوزده ایرانه و حرفش هم یه کلمه است.  

میگه راه حل مشکل ما یک کلمه است و اون هم قانونه. اینو یک شخصیت بسیار جالبی می‌نوسیه به نام میرزا یوسف خان تبریزی. وقتی مشغول نوشتن این رساله بود می‌دونست که داره چه سند مهمی رو تولید می‌کنه برای همین هم آجودانی میگه یه نامه‌ای نوشته بوده و توش گفته مشغول کار بزرگی‌ام که منافع دولتی و ملتیش از وضع الفبا هم بیشتره.

فرانسه هم هست اون موقع. یه داستانی هم می گه که اره میگه من وقتی دیدم اینا چقدر پیشرفت کردن، هاج و واج موندم. تا اینکه یه شب خواب دیدم و یه هاتف غیبی بهم گفت چرا فکر نمی‌کنین درباره‌ی علل عقب موندگیتون و بعد که می‌خواد جواب‌هارو بگه هیچ کدوم رو از قول خودش نمی‌گه. می‌گه من رفتم از دوستام پرسیدم اونا گفتن مشکل یک کلمه‌اس و اون هم قانونه. 

توی همین رساله هم یه چرخشی رو می‌بینیم نسبت به اصلاحات عباس میرزایی. وقتی می‌خواد بگه چرا همچین عقب افتادیم میگه بعضیا میان مثلا میرن سراغ قشون، میگن اشکال در قشونه، بعضیا می‌رن سراغ تجهیزات مدرن و میگن اشکال در نبود تجهیزات و امکاناته مثلا مشکل اینه که شما هنوز از ماشین بخار استفاده نمی‌کنین یا کشتی ندارین و اینا اما ما خیلی عقب‌تر از این‌هاییم. اینا همه‌اش فرع ماجراس. همه‌ی اینا این پیشرفت علم و دانش و تجهیزات و پیشرفت نظامی و اقتصادی و اینا همه‌اش نتیجه‌ی یک کلمه‌اس. قانون. بعد هم میاد ۱۹ تا از اصول قانون فرانسه رو ترجمه می‌کنه و یکی یکی توضیح می‌ده. بعد هم لابد برای اینکه اشکالی هم پیدا نشه می‌گه ما همه‌ی اینارو داریم خودمون توی قرآن منتها داریم بهشون عمل نمی‌کنیم. برای هر ۱۹ تا اصل قانون کلی آیه و حدیث میاره، نه یکی و دوتا و سه تا. برای تک تکشون. بعد آخرش هم میگه اصلا این حقوق عامه‌ی فرانسه در اصل حقوق عامه‌ی مسلمانان بوده. در مقابل آدمی مثل آخوندزاده که می‌گفت روح اسلام اصلا با تمدن نمی‌خونه حرف میرزایوسف خان بهتر فهمیده می‌شه که می‌گفت مشکل اصل و روح اسلام نیست، مشکل سنت‌هاییه که توی نهاد روحانیت رسوب کرده (این رو فیرحی تاکید داره روش) این‌ها اشاره به قرآن و حدیث به این معنی نبود که این‌ روشنفکرها خیلی آدم‌های مقید و مذهبی‌ای بودن. نه لزوما. دلیلش این بود که تصور می‌کردن اگر بخوان تغییری ایجاد بکنن راهش اینه که هوای نهادهای سنتی شکل گرفته رو داشته باشن. اینطوری تصور می‌کردن که بیشتر امکان داره حرفشون شنیده بشه. 

ناقص‌فهمی روشنفکران از اندیشه‌ی اصلاح

و اینجا اون جایی که به نظرم خوبه به حرف آقای آجودانی هم فکر کنیم که وقتی تخصصی نوشته‌های اینها رو خونده بود و به عنوان یک متخصص ادبیات مثل متن ادبی تجزیه و تحلیلشون کرده بود به این رسیده بود که اینها فهم خودشون از اصول تجدد ناقص بود. اون فهم ناقص رو برای اینکه بتونن متحد قوی پیدا کنن د رجامعه ایران باز دوباره تقلیلش دادن با مذهب سازگارش کردن و همین ازقضا بعدا مشکلی و مانعی در پیشبرد خواستهای مشروطه. امیدوارم درست فهمیده باشم حرف ایشون رو البته. ولی به نظرم نکته مهمیه که من از وقتی خوندمش نگاهم به این متنهای اون دوره کمی عوض شد راستش. خلاصه ولی این یک کلمه خیلی مهمه.

حرف از آزادی، آزادی خیال، آزادی اصناف

آدمیت میگه بین تمام کتاب‌ها، رساله و مقاله‌هایی که درباره‌ی حقوق اجتماعی نوشته می‌شد و ترجمه می‌شد اون دوره هیچ کدوم به پای رساله یک کلمه نمی‌رسیدن. توی این رساله یوسف خان از آزادی می گه. از آز آزادی خیال و آزادی اصناف و آزادی مذاهب و آزادی مطبوعات حرف می‌زنه.  و خلاصه این هم بسیار نوشته مهمیه. هم خود نوشته مهمه و هم نقدهایی که توی همون دوره دربارش نوشته شد، مثلا نقدی که آخوندزاده نوشت و گفت بابا این چیزهایی که دنبالشی رو از تو شریعت نمی‌شه دراورد که می‌إینین دیگه به شکل جالبی واقعا همین حرفهاییه که روشنفکرهای ما همچنان دارن می‌زنن. سوالهای یه بخشیشون حداقل همچنان همون سوالهای اون موقع است. 
خب. یه جمع‌بندی می‌خواد به نظرم این ویدئو. چون چند تا ادم و کتاب و ایده جالب داشت. ولی رو سر همین اینها یه حرفی هم داشت می‌زد دیگه. 

کمک کرد یه یه نگاه خیلی گذرایی کردیم تا ببینیم ایده‌ی تجددخواهی چطور در ایران پرورش پیدا کرد و رسید به مشروطه. معمولا یه فکر و ایده  توی یه جریانی شکل می‌گیره یه داستان زندگی‌ای داره، موافقان و مخالفانی داشته، بارها چکش کاری شده تا در یک زمان به عنوان خواست عمومی مطرح شده و باعث شده تا جریانی در حمایت ازش شکل بگیره. ایده‌هایی که در مشروطه مطرح شد هم همین مسیر رو طی کرد در جامعه، ایده‌ی قانون، عدالت‌خواهی، تفکیک قوا همه‌شون یه مسیر دست کم ۷۰-۸۰ ساله رو طی کردن در فکر و نظر و اندیشه‌ی ایرانیانی که نخبه بودن به معنایی و ما اینجا یه آشنایی اولیه‌ای پیدا کردیم با چند تا از این منابع و ادمها و نوشته‌ها. 

جمع‌بندی ایده روشنفکرهای پیش از مشروطه

خیلی مفصل‌تر میشه حرف زد هم درباره‌ی این چند رساله که اینجا اشاره‌ی گذرایی کردیم بهشون و هم نوشته‌های دیگه‌ای که اینجا نیاوردیم و توی همین دوره نوشته شدن. یه وجه اشتراکی داشتن بیشتر این نوشته‌ها که وجه اشتراک نویسنده‌هاش هم بود. وقتی می‌خونین این رساله‌ها و کتاب‌هارو احساس می‌کنین که نویسنده از یه طرف خیلی محتاطانه داره درباره‌ی تغییر نهاد سلطنت صحبت می‌کنه و از طرف دیگه این تغییرات رو در چارچوب اسلام می‌بینه. از آخوندزاده و میرزا یوسف خان مستشارالدوله تا حتی ملکم خان. انگار که یک ایده‌ی مشترکی شکل گرفته بود در ذهن این آدم‌ها بود که برای اجرایی شدن اصلاحات در نظام حکمرانی باید این اصلاحات رو جوری عرضه کنن که منافاتی با قواعد اسلام نداشته باشه. نمونه‌هاش رو هم دیدیم توی نوشته‌هاشون. 

 همه اینهایی که گفتیم رو دسته‌بندیشون کردیم تو دو تا گروه اصلی یه سری ادمهای مترجمها و کسانی  که از غرب می‌آوردن ایده ها رو. یا با کتاب ترجمه کردن یا سفرنامه نوشتن یا روزنامه در اوردن یه عده هم در گذشته ایران دنبال راه چاره بودن. بیشتر از خود دولتی‌های سابق و حرف‌های اینها رو ردشون رو می‌شه تو اندرزنامه و سیاست‌نامه ها و اینها دید که خیلی وقتها هم اصلا خطاب به قدرت نوشته می‌شه. مخاطبش شاهه نصیحت می‌کرد نویسنده شاه رو و درست و غلط رو به شاه می‌گه. 

نتیجه یه مقدار کنجکاوی بود در جواب این سوال که مشروطه‌خواهان ایرانی ایده‌هاشون رو از کجا گرفتن. به کمک این کتابهایی که فهرستشون در توضیحات هست. اگر فکر کردین این چند دقیقه ارزشش رو داشت و خوشحالین از اینکه این چند دقیقه رو براش گذاشتین لطفا همین الان برای چند نفر بفرستینش و کمکشون کنین که بتونن اونها هم ببینن ویدیوی ایده‌های روشنفکرهای ایرانی پیش از مشروطه رو.

 

برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردیم:
کتاب اندیشه‌ی ترقی، آدمیت
کتاب مفهوم قانون در ایران معاصر فیرحی
کتاب مشروطه‌ی ایرانی آجودانی
کتاب اندیشه و سیاست در ایران قاجار زرگری نژاد
رساله یک کلمه میرزا یوسف خان
سیاحت نامه ابراهیم بیگ
کتاب تاریخ ایران مدرن امانت
کتاب روزنامه قانون هما ناطق
کتاب میرزا فتحعلی آخوندزاده آدمیت
کتاب میرزا ملکم خان حامد الگار
کتاب نخستین کوشش‌های قانون‌گذاری در ایران، سید علی آل داوود
کتاب تاریخ بیداری ایرانیان ناظم الاسلام کرمانی

بیشتر کنجکاوی کنیم
زمینه های تاریخی انقلاب مشروطه
زمینه‌های تاریخی انقلاب مشروطه ایران

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری ایران کشوریه که در طول یک قرن دو تا انقلاب دیده. دو تا انقلاب دو بیشتر بخوانید

مشکلات ایران قرن ۱۹
مشکلات ایران قرن ۱۹

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری ایران قرن بیستم دو‌ انقلاب دید، اولیش انقلاب‌ مشروطه بود. انقلابی که قدرت مطلق شاه بیشتر بخوانید

تجارت تنباکو تاریخ ایران را تغییر داد
تجارت تنباکو چه ارتباطی با جنبش مشروطه دارد؟

در اپیزود ۳۴ پادکست بی‌پلاس خلاصه‌ کتاب «ایران جامعه‌ کوتاه مدت» راشنیدیم. کاتوزیان نویسنده‌ کتاب، دوتا از عوامل و پایه‌های بیشتر بخوانید

یک نظر برای “روشنفکرها چی نوشتن که به انقلاب مشروطه رسید

  1. صوتی بهتر بود. تو ماشین تو راه همیشه میشد گوش داد. اما خوندنی خیلی کم فرصت میشه. در واقع بعد از اخرین پادکست دیگه به سایت سر نزدم تا امروز. همون پادکستهای قدیمی رو ده بار گوش دادم. اینجوری نمیشه. معتادمون کردید حالا یه گوشه ولمون کردید. ادامه بدید لطفا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *