یادتان میآید وقتی که بچه بودید چقدر جملاتی مانند «یه دقیقه صبر کن» را میشنیدید؟ اگر پدر یا مادر یک کودک ۴-۵ ساله باشید احتمالاً روزی چندین بار مجبور میشوید همین حرف را به او بزنید. صبر در اکثر فرهنگها یک ارزش مهم به حساب میآید و روشهای تربیتی سنتی معمولاً تاکید زیادی بر آموزش آن دارند. به عنوان یک کودک ایرانی به احتمال زیاد بارها جملاتی شبیه این را شنیدهاید: «وقتی دو تا بزرگتر صحبت میکنن نباید وسط حرفشون بپری، باید صبر کنی تا حرفشون تموم بشه» یا «تا موقعی که مهمونها نیومدن حق نداری به آجیل و شیرینیها دست بزنی».
متخصصان جدید تعلیم و تربیت نیز معمولاً بر ضرورت آموزش صبر به کودکان تاکید میکنند. بر اساس یک باور رایج، توانایی صبر کردن به عنوان یک کودک – یا آنطور که روانشناسان میگویند «به تاخیر انداختن لذت یا پاداش» – یکی از عوامل مهم موفقیت در بزرگسالی به حساب میآید. اما اخیراً برخی پژوهشگران این نتایج را زیر سوال بردهاند.
نویسنده: بشیر جاویدنیا
داستان آزمایش مارشمالو چه بود؟
یکی از مشهورترین آزمایشهای روانشناسی (یا شاید بشود گفت یکی از مشهورترین آزمایشهای علمی تمام دورانها) پژوهشی بود که در دهه ۱۹۷۰ میلادی توسط والتر میشل و همکارانش در دانشگاه استنفورد انجام شد. هدف «آزمایش مارشمالو» این بود که توانایی صبر کردن در بین کودکان ۴ تا ۶ ساله را بررسی کند. روش این آزمایش اینگونه بود: کودکان را به تنهایی در یک اتاق مینشاندند و یک مارشمالو (نوعی شیرینی محبوب کودکان آمریکایی) جلوی آنها قرار میدادند. سپس آزمونگر به آنها میگفت که الان اتاق را ترک میکند و چند دقیقه دیگر برمیگردد و اگر تا آن موقع مارشمالو را نخورده باشند یکی دیگر به آنها جایزه میدهد. پس از اینکه آزمونگر اتاق را ترک میکرد، رفتار کودکان توسط دوربین ضبط میشد. اگر مایلید با حال و هوای این آزمایش جالب بیشتر آشنا شوید میتوانید این ویدیوها را ببینید: لینک ویدیوی یوتیوب ، لینک ویدیوی آپارات (با زیرنویس فارسی)
میشل و همکارانش متوجه شدند که برخی کودکان نسبتاً به راحتی میتوانند به امید دریافت جایزه صبر کنند، برخی دیگر چند دقیقهای خودشان را کنترل میکردند و بعد مارشمالو را میخوردند، و برخی هم چندان تلاشی نمیکردند و به سرعت سراغ مارشمالو میرفتند. اما آن چیزی که آزمایش مارشمالو را به این درجه از شهرت رساند نه این آزمایش اولیه بلکه دنباله آن بود. در اوایل دهه ۹۰ میلادی پژوهشگران مجدداً سراغ همان بچههایی که در آزمایش اولیه شرکت کرده بودند رفتند. نتیجه شگفتآور این بود: بچههایی که در آزمایش مارشمالو بیشتر صبر کرده بودند در نوجوانی نمرات درسی بالاتری کسب کردند و مشکلات رفتاری کمتری نیز داشتند. بنابراین اینطور به نظر رسید که اگر بتوانیم به کودکان صبر کردن، توانایی کنترل خود و به تاخیر انداختن پاداش را بیاموزیم آنها در بزرگسالی افراد موفقتری خواهند شد.
آیا واقعاً راز موفقیت در صبر کردن است؟
بگذارید با یک خبر خوب مطلب را ادامه دهیم: موفقیت شما در بزرگسالی را نمیتوان از طریق آزمودن میزان صبر برای خوردن یک شیرینی در دوران کودکی تعیین کرد. این نتیجهای است که اخیراً گروهی از پژوهشگران به آن دست یافتند. آنها آزمایش مارشمالو را تکرار کردند و به این نتیجه رسیدند که توانایی به تاخیر انداختن لذت در سن ۵ سالگی چیز زیادی در مورد آینده یک کودک به ما نمیگوید.
برای چند دهه نتایج آزمایش مارشمالو راهنمای بسیاری از متخصصان تربیت بود و انواع و اقسام توصیههای تربیتی از دل آن بیرون آمد. جدای از توصیهها به والدین، بسیاری از مدارس نیز دست به اجرای برنامههای «پرورش شخصیت» زدند. برنامههایی که سعی داشتند از طریق آموزش صبر یا دیگر خصوصیات مثبت شخصیتی امکان موفقیت کودکان در بزرگسالی را افزایش دهند. اما پژوهشهای جدید نشان میدهند که هیچ تک عاملی نمیتواند موفقیت آینده را پیشبینی کند. به بیان دیگر، هیچ اقدام جادویی وجود ندارد که بتواند کودکان امروز را به بزرگسالانی شاد و موفق تبدیل کند. برنت رابرت، یکی از این پژوهشگرانی که آزمایش مارشمالو را تکرار کرده میگوید: «مردم ناامیدانه به دنبال راهحلی سریع و آسان برای متحول کردن زندگی خودشان و دیگران هستند؛ در حالی که همین تاکید بیش از اندازه بر راهحلهای سریع و آسان خود یکی از ریشههای مشکلات است».
چه نقدهایی به آزمایش مارشمالو وارد شد؟
نقدهای مختلفی به آزمایش مارشمالو وارد شده است. یک نقد عمده این است که نمونه آزمایش بسیار کوچک بوده و تمامی کودکان شرکت کننده فرزندان افراد تحصیلکرده و ثروتمند (عمدتاً اساتید دانشگاه استنفورد) بودهاند. همچنین گفته شده که «به تاخیر انداختن لذت» ممکن است کاملاً یک ارزش طبقه متوسط و بالا باشد. آیا منطقی است از کودکی که در یک خانواده فقیر بزرگ شده و کمبود و بیثباتی در زندگی را تجربه کرده توقع داشته باشیم در مواجه با یک شیرینی صبر کند؟ نقد دیگر این بوده که آزمایش مارشمالو میزان علاقه کودکان به مارشمالو را نادیده گرفته، در واقع ممکن است کودکانی که راحتتر صبر کردهاند آنهایی باشند که کمتر مارشمالو دوست داشتهاند.
البته اگر بخواهیم میشل و همکارانش را منصفانه نقد کنیم باید توجه کنیم که آنها در خصوص گرفتن نتایج قطعی و تعمیم آنها بسیار محتاط عمل کرده بودند. مثلاً در مقاله اصلی تاکید شده که اگر اندازه نمونه بزرگتر بود ممکن بود میزان همبستگی بدست آمده بین نمرات درسی و توانایی صبر کردن کمتر باشد. مقاله همچنین تصدیق کرده که شرایط محیط خانه و دیگر عوامل کنترل نشده در آزمایش میتوانسته نقش پررنگی در نتایج بدست آمده داشته باشد. و البته مهمتر از همه اینکه میشل و همکارانش از یافتههای خود نتیجه نگرفتند که آموزش صبر کردن به کودکان احتمال موفقیت آنها در آینده را افزایش میدهد. یویچی شودا یکی از پژوهشگران آزمایش مارشمالو میگوید: «هدف ما از انجام این آزمایش به هیچ وجه نسخه پیچیدن برای والدین و مدارس نبود. ما حرفی از سیاستهای آموزشی و تربیتی نزده بودیم و میدانستیم که زمان صبر کردن کودکان میتواند به عوامل بسیار زیادی بستگی داشته باشد». خود والتر میشل در مصاحبهای که در سال ۲۰۱۵ انجام داده میگوید: «این حرف که اگر بچه شما نمیتواند برای خوردن یک شیرینی صبر کند دیگر کارش ساخته است و در آینده به هیچ جا نمیرسد قطعاً تفسیر غلطی از پژوهش ما است».
پژوهش جدید چه میگوید؟
گفتیم که اخیراً پژوهش جدیدی آزمایش مارشمالو را تکرار کرده و به نتایج متفاوتی رسیده است. این پژوهش از برخی جهات با آزمایش اصلی تفاوت دارد و سعی کرده برخی نقدهای مطرح شده را در نظر بگیرد. مثلاً در آزمایش اصلی زمان انتظار بچهها ۱۵ دقیقه بود ولی در آزمایش جدید این زمان به ۷ دقیقه کاهش داده شد. همچنین اندازه نمونه (تعداد کودکان) در آزمایش جدید ۱۰ برابر آزمایش اصلی است و تنها شامل کودکانی است که مادرشان تحصیلات دانشگاهی نداشته است.
نتایج این پژوهش نشان میدهند که هرچند ارتباطی بین موفقیت در آزمایش مارشمالو و دستاوردهای تحصیلی در ۱۵ سالگی وجود دارد اما میزان همبستگی نصف مقداری است که آزمایش اصلی نشان میداد. همچنین اگر عواملی مثل سابقه خانوادگی و میزان هوش بچهها را در نظر بگیریم همین میزان اندک همبستگی نیز از بین میرود. نکته جالب دیگر این است که پژوهش جدید نشان میدهد بخش زیادی از قدرت پیشبینی کنندگی آزمایش مارشمالو مربوط به همان ۲۰ ثانیه اول است. در واقع اینکه کودکی ۲ یا ۴ یا ۷ دقیقه صبر کند نسبت به حالتی که فقط همان ۲۰ ثانیه اول را صبر کند چندان فایدهی بیشتری نصیبش نمیکند. نتیجهای که پژوهشگران از این موضوع گرفتند این است که برخلاف تصور اولیه، چیزی که آزمایش مارشمالو میسنجد یک خصوصیت شخصیتی عمیق مانند «قدرت اراده» یا «توانایی به تاخیر انداختن لذت» نیست.
آزمایش جدید نشان میدهد اگر دو کودک هوش، جنیست، نژاد، نحوه تربیت و شرایط محیطی و خانوادگی یکسان داشته باشند، توانایی صبر کردن دیگر عامل چندان مهمی در پیشبینی موفقیت آینده نیست. بنابراین به تاخیر انداختن لذت آن تک عامل جادویی موفقیت که تصور میشد نیست بلکه تنها با توجه به شرایط محیطی، خانوادگی و حتی ژنتیکی معنی دارد؛ شرایطی که به راحتی قابل تغییر نیستند. به بیان دیگر، تفاوت میزان صبر کردن بچهها در آزمایش مارشمالو معلول شرایط محیطی و غیرمحیطی است و «آموختن» آن به کودکان الزاماً منجر به موفقیت بیشتر آنها در بزرگسالی نمیشود.
دیوید اپستین در کتاب گستره، به این آزمایش و تفسیرهای اشتباهی که از نتایج آن شد اشاره میکند تا نشان دهد شخصیت ما چقدر در طول زمان و در مواجهه با تجربیات مختلف دستخوش تغییر میشود. برای همین هم حرف زدن از اهداف بلند مدت و خدشه ناپذیر چندان معقول نیست. برای اینکه با نگاه اپستین آشنا شوید خلاصه کتاب گستره را در اپیزود ۴۶ پادکست بیپلاس بشنوید.
—
برای نوشتن این مطلب از این مقاله استفاده کردم.
واقعا فضای متغیرهای تاثیرگذار بر رفتارها و تصمیمات سرنوشت ساز انسان ها به قدری پیچیده است که گاهی فکر می کنم برای درک اونها نیاز به دانشی بسیار فراتر از مقدورات علمی فعلی مون داریم. ممنون بابت مطالب مفیدتون و همچنین تشکر بابت معرفی مقاله منبع.