نیکولاس نسیم طالب سه توصیه و نصیحت برای جوانان دارد: هیچ وقت فضیلتفروشی نکن. هیچوقت دنبال رانتخوری نرو. «حتماً باید یک بیزینس راه بیندازی». فهمیدن دوتای اولی راحتتر است چون بیشتر به توصیههای اخلاقی شبیه هستند. اما سومی کمی عجیب است. چرا یک جوان «حتماً» باید یک کسبوکار راه بیندازد؟ طالب با این توصیهاش توجه آن جوانان را به چه چیزی میخواهد جلب کند؟
نویسنده: عباس سیدین
فقط کنندههای کار باید حرف بزنند!
طالب میگوید یک فرقی هست بین نصیحتهای مادربزرگها و نصیحتهای کسی که شغلش نصیحت کردن است. او میگوید وقتی یک نصیحت عملی را از مادربزرگ یا بزرگ خانوادهای میشنوید احتمال زیادی دارد که حرفش جواب بدهد؛ چون این نصیحت از تجربهی عملی آن آدم آمده و باز به احتمال زیاد بارها و بارها در عمل جواب پس داده.
اما نصیحتهای کلی و قانونهای انتزاعی خیلی وقتها جواب نمیدهند درست به این دلیل که کسانی که آنطور کلی و انتزاعی فکر میکنند خیلی وقتها نمیتوانند عواقب عملی نصیحتهایشان را ببینند یعنی پوست در بازی ندارند. پس کسی میتواند نصیحت کند و توصیه بدهد و راهکار نشان بدهد که خودش عملاً با موضوع مواجه شده و حداقل یک زمانی پوست در بازی داشته. یا به قول نسیم طالب «آن کسی که حرف میزند باید عمل کند. و فقط آنهایی که کنندهی کار هستند باید حرف بزنند.»
جوانان آرمانگرا در تلاش برای دنیای بهتر
همهی ما میخواهیم دنیای بهتری بسازیم؛ مخصوصاً جوانترها. رویاهای بزرگ و هدفهای عالی داریم که البته هیچوقت نباید فراموششان کنیم. اما طالب با این نصیحتش هشدار مهمی به ما میدهد. او میگوید اگر میخواهی حرفی بزنی و راهکاری ارائه بدهی باید خودت هم پوست در بازی داشته باشی تا اگر اشتباه کردی خودت هم از آن اشتباه متضرر بشوی. این فقط یک موضوع اخلاقی نیست. وقتی من پوست در بازی نداشته باشم برایم راحتتر است که تصور کنم این یا آن راه حل بزرگ حلال مشکلات است. یعنی وقتی پوست در بازی نداشته باشم پیدا کردن راهحل اگر غیرممکن نباشد خیلی سختتر میشود و تلاشها و امکاناتی که صرف آن میکنم هدر میرود.
وقتی میبینم در جامعه نابرابری و بیعدالتی هست دوست دارم کاری برای آن بکنم. یک راه این است که شروع کنم به توصیههای کلی یا دنبال کردن هدفهای بزرگ و انتزاعی. مثلاً خیلی جدی نظر بدهم که این یا آن مالیات باید کم یا زیاد بشود؛ یا نظر بدهم که کل ساختار اقتصاد جهانی باید چنین و چنان بشود. در حالی که کم یا زیاد شدن آن مالیات تاثیری بر زندگی خود من ندارد و من تقریباً هیچ چیزی دربارهی ساختار اقتصاد جهانی نمیدانم. پس اگر هم اشتباه کرده باشم هیچ وقت به صورت جدی و عمیق نمیفهمم چرا اشتباه کردم و درنتیجه هیچ وقت چیزی یاد نمیگیریم، چون پوست در بازی نداشتم.
خلاصه کتاب پوست در بازی را در اپیزود ۳۳ پادکست بیپلاس بشنوید
زندگی من، کسبوکار من
اما وقتی خودم یک بیزینس راه انداختم و از نزدیک و با پوست و گوشت و خون پیچیدگیها و مشکلات و دردسرها و معماهای آن را درک کردم دیگر به این راحتیها نمیتوانم توصیههای بزرگ بزرگ کنم و راهکارهای کلی بدهم. یک نکتهی اساسی توصیهی طالب هم درست همین است.
راه انداختن یک کسبوکار فوقالعاده کار سختی است و از آن سختتر زنده نگه داشتن یک کسبوکار است. برای همین هم هست که کارآفرینها انقدر کمتعداد هستند. وقتی یک کسبوکار به راه انداخته باشی چشم و گوشت باز میشود که دنیا به آن سرراستی و روشنی که فکر میکردی نیست. و نه فقط این، بلکه حالا که سرمایه و زمان خیلی زیادی برایش گذاشتی و تازه احتمالاً مسئولیت کار و شغل و درآمد چندین کارمند هم در دست تو است دیگر به این راحتیها کلیگویی نمیکنی و در راهکار معرفی کردن و توصیه کردن برای اصلاح جامعه و جهان دیگر محتاطتر میشوی.
پوست در بازیِ کمک به دیگران
این توصیهی طالب یک وجه دیگر هم دارد. او میگوید یک بیزینس راه بینداز و اگر پولدار شدی (که ممکن است بشوی) آن وقت پولت را با سخاوت برای دیگران خرج کن.
برای حل مشکلات جهان اول از همه از خودت مایه بگذار. راه انداختن یک بیزینس ریسک خیلی زیادی دارد. توصیه به اینکه پول دیگران را خرج این یا آن کار خیر کنیم راحت است؛ اما وقتی پول خودت وسط باشد پولی که با آن زحمت و دردسر به دست آوردی حواست هست که چطور و کجا و در کدام کار خوب و مفید و موثر خرج کنی تا تمام آن ریسکها و زحماتت هدر نرود و هدفی که میخواهی واقعاً محقق شود. برای همین مهم است که در کمک به دیگران هم خودمان پوست در بازی داشته باشیم.
سلام خیلی ممنونم وخوشحال ازاشنایی باشما که کاملا تصادفی بود و اولین پادکستم که شنیدم پاسخ به سوال ذهنی من دراین مدت بود .
دوست دارم بیشترباشما اشنا بشم ودر صورت امکان همکاری داشته باشم.لعیا عامری ازگرگان ارشد اموزش زبان انگلیسی
مطلب جالبی بود
یکل دوجا غلط نگارشی هست
اصلاح کند
کسی که غلط نگارشی می گیره که خودش نباید غلط داشته باشه 😉
بهنظر از عمد غلط نوشته امبر
متن جالبی بود تشکر میکنم ولی تا حدودی کلی گویی است. به نظرم تیپ شناسی شخصیت افراد در اینکه چه میخواهند خیلی مهمه. همه افراد که روحیات و شخصیت کارآفرینی و کسب و کار رو ندارند و طبیعت بگونه ای است که عده ای باید برای یک عده دیگر کار کنند !
ولی در کل موافق این حرف هستم که بایستی برای موفقیت “پوست در بازی” داشت و اراده ای قوی برای ادامه دادن.
موافقم. برای اینکه قدر پولمون رو بدونیم و با زحمت بدستش بیاریم حتما لازم نیست کارآفرین باشیم. یک کارمند یا یک فریلنسر هم برای بدست آوردن پولش زحمت میکشه.