تاریخچه رابطه ایران و روسیه

از زمان صفوی تا فتحعلی شاه قاجار بین ایران و روسیه چی گذشت؟

رابطه ایران و روسیه

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری

رابطه‌ی ایران و روسیه یکی از مهمترین موضوع‌های تاریخ مدرن ایران و مخصوصا تاریخ دویست سیصد سال اخیر ایرانه. هم در دوره فعلی و زمان ما و هم در قرن بیستم با اتحاد جماهیر شوروی و هم قبل از اون با امپراطوری روسیه تزاری. تصویر ما از تاریخ ایران حتما ناقص می‌شه اگه حواسمون به همسایه قدرتمند شمالی نباشه. انقلاب مشروطه رو درست متوجه نمی‌شیم اگر به این دقت نکنیم که اون اتفاق‌ها در یه دوره‌ای افتاد که روسیه موقتا کاری به کار ایران نداشت. بعد و قبلش هم هم اینه. حداقل و واضحش دیگه از اول قرن نوزده هیچ اتفاق مهمی رو در ایران نباید بررسی کرد بدون اینکه یه نگاهی به وضع و موضع روسیه درباره‌اش داشته باشیم. 

یک نقطه‌‌ی عطف هم در این رابطه اول قرن نوزدهمه و جنگ‌های ایران و روس و عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای. می‌خوایم یه نگاه بکنیم به سابقه رابطه ایران و روسیه. اینکه چرا واسه هم مهم شدن و از هم چی می‌خواستن؟

ویدیوی تاریخچه رابطه ایران و روسیه رو در کانال یوتیوب بی‌پلاس ببینین
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روسیه با تاخیر رفت دنبال مدرن‌ شدن

یک کشورهایی در مدرن شدن پیشتاز بودن. اصلا اندیشه تجدد از اونجاها اومد و همون‌ها هم رفتن دنبالش اول. مثل فرانسه. مثل انگلستان. یک کشورهایی ولی با تاخیر و پشت سر اونها شروع کردن اون طرفی رفتن. مثل روسیه. بعضی‌ها هم با تاخیر بیشتر مثل ژاپن. بعضی‌ها هم مثل ما هنوز در من بکش تو بکش هستن. اما روسیه که می‌گیم با تاخیر رفت دنبال مدرن شدن یعنی از کی؟

روسیه از زمان پتر کبیر در قرن ۱۷ بود که افتاد تو این مسیر. داستان روسیه رو اینجا بخونین. برای الگوبرداری و مقایسه غرب رو نگاه می‌کرد برای استفاده از منابع و امکانات و گسترش قلمرو شرق رو. چون حواسمون باشه روسیه اون روز روسیه اول دوره پتر کبیره نقشش رو ببینین توی ویدیو. وقتی هم که افتاد تو مسیر مدرن شدن دو تا مسئله‌ی ژئوپلیتیک داشت روسیه. یکی دسترسی به آب یکی زمین. 

 

دو چالش ژئوپلیتیک روسیه

یعنی چی؟ نگاه کنین. یک گرفتاری بزرگ جغرافیایی روسیه اینه که مرز جغرافیایی طبیعی نداشت. از غرب و جنوب غربی باز بود و در معرض تهدید بود. گرفتاری دومش هم این بود که به آب‌های آزاد، آب‌های گرم دسترسی نداشت. در طول تاریخ روسیه می‌شه تلاش‌های حکومت‌های مختلف روسیه رو می‌شه در راستای حل این دو تا مسئله دید در طول تاریخشون. 

پتر کبیر هم یه سری کارهاش برای همین بود. با سوئد جنگید که برسه به بالتیک با عثمانی جنگید که برسه به دریای آزوف که رسید، و در قفقاز هم آمد به جنگ با ایران صفوی و با خانات خیوه و حاکمان محلی که هم بتونه برسه به دریای خزر برای کشتیرانی هم مرزهای جنوب شرقیش رو سفت کنه. مرزهای جنوب شرقی روسیه پتر کبیر می‌شد همون منطقه قفقاز.

 

ایران برای روسیه مهم می‌شه

قفقاز به منطقه بین دریای سیاه و دریای خزر میگن. منطقه‌ای کوهستانی. بین اروپا و آسیا.

 از همینجا هم ایران برای روسیه مهم شد. هم به خاطر قفقاز و هم به خاطر اینکه ایران همسایه هنده و هند از قرن هفده داره می‌ره کم‌کم دست بریتانیا. تا قبل اینکه اروپایی‌ها از دریا بیان، راه هند از شمال غربی بود. همیشه. 

وصیت پتر کبیر

یه داستانی رو شاید شنیده باشیم که پتر کبیر وصیت کرده بود تا روس‌ها به آب‌های آزاد دسترسی پیدا کنن و برای همین هم هدف روسیه بعد از پتر رسیدن به خلیج فارس بوده. این رو من جایی در منبع جدی‌ ندیدم که تاییدش کنن. یه نقلی هست که یه نماینده فرانسوی گفته من خودم شنیدم اینو گفت و اینا منتها از اون قصه‌هاست که خب خیلی طرفدار پیدا کرده تو فرهنگ ما.  آقای احمد اشرف توی مقاله توهم توطئه توضیح می‌ده که چرا این داستان پذیرفته شد بین ما و پذیرفتنش چه اشکال‌هایی ایجاد کرده.

البته جدا از این داستان اون چیزی که می‌دونیم اینه که روسیه در اون دوره دنبال گسترش قلمرو بوده، دوره‌هایی می‌خواسته به جنوب ایران هم برسه اما هدفش به نظر می‌رسه هند بریتانیا بوده. ایران براش مسیری بود برای جنگیدن با بریتانیا. خلاصه ولی این همجواری با بریتانیا و تسلط بر قفقاز باعث شد روسیه بیاد سراغ ایران و کار نهایتا بکشه به جنگ‌های ایران و روس در ابتدای قرن نوزده.

 

ایران و روسیه زمان فتحعلی‌شاه

تایملاین رو ببینیم. جنگ‌های ایران و روسیه اینجاست. ابتدای قرن نوزده. زمان فتحعلیشاه قاجار. اوایل دوره قاجاره. دو تا جنگ هم هست هر کدوم چند سال طول می‌کشه.

 دوره فتحعلی شاه چه خبره در ایران؟ اوضاع اینطوریه که چند دهه بی‌ثباتی و جنگ داخلی بوده. هم بین صفویه و نادر شاه، هم بعد از نادر شاه، هم دوباره بعد از کریم خان تا اینکه قاجارها کم‌کم سوار شدن بر اوضاع. پادشاهی جدید و فراگیری آمده در ایران مسلط شده در دوره فتحعلی شاه نسبتا به یک ثباتی هم رسیده کشور  و تا حدی قوی هم هست در منطقه الان. 

دنیا عوض شده

منتها یه اتفاق تازه‌ای هم افتاده دیگه. وضع برای ایران عوض شده. یه طوری که هرکی بخواد بر ایران حکومت کنه حالا باید بتونه این وضع جدید رو مدیریت کنه. ایرانی که تا اون موقع همچی دور و بگی نگی ایزوله بود یهو دید دو تا امپراطوری بزرگ اروپایی اومدن پشت در همسایه‌اش شدن. روسیه در شمال و انگلستان در جنوب. این تازه بود. یعنی اون قسمت انگلیسش تازه بود و مهمتر از خود انگلیس این بازی و بکش واکشی بود که بین این دو تا شروع شد. این هم موقعیت جدیدی بود برای ایران و حکومت ایران از اون موقع یک کار مهمش این بود که یاد بگیره این معادله رو چطوری حل کنه. چطوری بازی کنه بین این دوتا. نقطه مهمیه در تاریخ ایران اون دوره. اهمیت پیدا می‌کنه رو نقشه دنیا ایران دوباره. 

 

ایران دوباره مهم شده

البته ایران و روسیه که تازه به هم نرسیدن. اینها اینجا بودن و از قرن‌های پیش هم همسایه بودن. با این فرق که اون موقع روسیه هنوز قدرتی که الان شده، نبوده. نه از نظر قدرت نظامی و اقتصادی و نه توان سیاسی. این روسیه‌ای که الان ایران باهاش مواجهه روسیه‌ی بعد از کاترین کبیره که بسیار قدرتمندتر شده. فاصله هم کلا در دنیا بین پیشرفته‌ها و پیش‌نرفته‌ها اینقدر زیاد نبوده. برای همین روابط ایران و روسیه در قرن‌های گذشته شکل دیگری داشتن. بریم دویست و چند سال عقب‌تر حالا از ۱۸۰۰. ببینیم اوایل صفویه داستان ایران و روسیه چه بود.

 

ایران و روسیه زمان صفویه

اون موقعی که رابطه‌ی ایران و روسیه در دوره‌ی صفویه بیشتر اتحاد برای مقابله با دشمن مشترک بود. دشمن مشترک کیه؟ امپراتوری قدرتمند عثمانی. عثمانی که نه فقط برای ایران و روسیه بلکه برای اروپا هم قدرتش ترسناکه. روس‌ها اون موقع می‌خوان بیان با صفوی ببندن که صفوی با عثمانی نبنده. کی؟ از زمان ایوان مخوف شروع شده بود که هم دوره‌ی اسماعیل دوم صفوی می‌شد. دو تا مونده هنوز تا شاه عباس بیاد. توی این دوره روسیه تا آستراخان اومده بود و نزدیک شده بود به ایران صفوی. از اون طرف اروپایی‌ها نگران عثمانی هستن. پاپ با هزار سختی و دشواری یک اتحاد مقدسی درست کرده از اسپانیا تا ایتالیا کاتولیک‌ها رو جمع کرده بزنه به دل مسلمانان عثمانی. می‌خواد عثمانی‌ها خیالش از مرزهای شرقیش با ایران راحت نشه که بیاد سر وقت اونها. هم به روسیه فشار می‌آورن که با ایران علیه عثمانی متحد شه هم به ایران میگن نامه می‌نویسه برای شاه طهماسب صفوی مسلمان که از نظر اون یعنی کافر و ازش کمک می‌خواد.

البته ایران اون موقع صلح آماسیه رو بسته با عثمانی و قفقاز شرقی رو گرفته یعنی جمهوری آذربایجان، شرق ارمنستان، شرق گرجستان و جنوب داغستان رو داد به صفویه. ولی خلاصه یه همچین فشار و خواستنی هست که روسیه به ایران نزدیک شه. صفویه هم این اتحاد رو می‌خواد و یه قرارهایی هم می‌گذارن اما هیچوقت به جایی نمی‌رسه. 

 

یا مثلا ایران یه بار می‌گه بیان عثمانی‌ها رو از قفقاز بیرون کنیم ما دربند و باکو رو می‌دیم بعدش به شما. روسیه هم نه که نخواد می‌خواد ولی آنقدر مشغول جنگ در مرزهای اون طرفه که نمیتونه کاری بکنه و می‌مونه اونجاها دست عثمانی.

 

دوره‌ی شاه عباس صفوی

تا می‌رسیم به دوره شاه عباس. دوره‌ی شاه عباس هم امنیت و ثبات بود در ایران راهها امن بود تحارت رونقی گرفته بود هم اینکه خودش تمایل به رابطه داشت با فرنگی‌ها یه هیئتی فرستاد برن اول روسیه بعد هم اروپای غربی. الان دیگه مساله ایران و روسیه فقط قفقاز نیست دیگه. دروازه مهم ایران برای تجارت اون موقع استاراخانه. مهمتر از هرمز که توش بیشتر با پرتغالی‌ها تجارت می‌کردن. آستاراخان شده بود مسیری که ایران بدون نیاز به عثمانی بتونه خودش رو از مسیر روسیه برسونه به اروپا. 

چی صادر کنه؟ ابریشم. درآمد ایران از این راهه اصلش. ایران ابریشم می‌داد به روسیه و از کانال روسیه می‌رسوند ابریشم رو به اروپا و از روسیه هم مواد خام وارد می‌کرد. واسه همین نقطه مهمیه اینجا.

در قفقاز چه خبره؟

تصویر رو گرفتیم ولی دیگه. سه قدرت منطقه ایران صفوی و روسیه تزاری و گاهی هم ترکیه‌ی عثمانی دارن در قفقاز با هم سر و کله می‌زنن. در منطقه‌ای که در دوران مدرن در پادشاهی‌های ایران بوده در persian empire بوده. بعد اینطور که من فهمیدم حتی بیشتر از عثمانی حکمرانان محلی منطقه‌ی قفقاز تعیین کننده‌ی رابطه‌ی روسیه و ایران بودن. اینکه اینا طرف کی غش کنن خیلی اثر می‌ذاشت روی رابطه‌ی سه جانبه‌ی عثمانی، روسیه تزاری و صفویه. مثلا یه حاکمی داشتن این شمخال‌های داغستان  Shamkhal or Shawhal می‌گفت من مهرم دو طرفه‌اس یه ورش می‌گه تبعه‌ی شاه صفوی‌ان اون طرفش تابعیت تزار مسکو. بسته به احوالات و شرایط یکی رو می‌زدن پایین نامه. این خانات محلی توشون ارمنی بود مسیحی ارتدوکس مسلمون توشون گروههای بودن دلبسته به فرهنگ ایرانی و گروههای و قدرت‌هایی هم بودن دلبسته بیشتر به فرهنگی روسیه. هر دو بودن از اون موقع. توی هر کدوم از این کشورها یعنی روسیه و ایران هم هر وقت شاهی میومد که می‌تونست با عثمانی صلح کنه از طرف دیگه فاصله می‌گرفت. شاه طهماسب پیمان صلح آماسیه  رو می‌بست با عثمانی دیگه همچی دلش نبود با روسیه ببنده یا روسیه باخچیساری Bakhchisarai رو بست با عثمانی، دیگه دنبال اتحاد با ایران نمی‌اومد. اما خب اینا هم هیچ کدوم پیمان‌های پایداری نشدن. و نتونستن صلح بادوامی رو حاکم کنن بر این منطقه. شاید یکی از دلایلی هم اختلاف‌های فرهنگی و مذهبی بود. ایران شیعه می‌خواست با روسیه‌ی ارتدوکس علیه عثمانی سنی اتحاد تشکیل بده و یا برعکس که نشد در هر حال و بیشتر این دوره رابطه‌ها فرصت‌طلبانه بود که با توجه به شرایط تغییر می‌کرد و پایدار نمی‌موند.

 

 

سراشیبی امپراتوری صفوی

این ماجرا و روابط تقریبا برقرار بود تا پایان شاه عباس منتهی بعدش امپراتوری صفوی توی سراشیبی افتاد و هرچی پیش می‌رفت وخامت شرایط بدتر می‌شد و در شمال هم عثمانی و روسیه پیش‌تر میومدن. حالا ایران افتاد در مسیر ضعیف و ضعیف‌تر شدن در حالیکه روسیه داره قوی می‌شه. بعد از شاه عباس در ایران دو سه تا شاه کارنابلد و کم توانی آمدن رو کار تا آخرش رسید حکومت به شاه سلطان حسین در ۱۶۹۴ که در تاریخ ایران نمونه است از بی عرضگی و ضعف و پرتی. اون وقت توی روسیه کی تزاره؟ پتر کبیر که، به قول جمالزاده، «در آن واحد به جهانگیری نادر بود و به جهان‌داری شاه عباس». پتر کبیر از ۱۶۸۹ دیگه سفت و محکم نشست روی تخت تزاری و مشغول فتوحات و کشورگشایی شد. اول هم رفت سراغ شمال غربی و  سوئد، بعد جنوب یعنی قفقاز. 

 

پتر کبییر قبل از اینکه برنامه‌ی لشکرکشی بچینه یکی رو فرستاده بود تا ببینه اوضاع و احوال برای مذاکره و روابط دوستانه چطوره. فرستاده‌اش به پتر نامه نوشت که اقا شرایط استثناییه واقعا. موقعیت مثل این کم گیرمون می‌آد «به ندرت می‌توان چنین احمقی [سلطان حسین] را در میان انسان‌های ساده لوح یافت که دیهیم پادشاهی بر سر نهاده باشد». داستان ایران اون روز رو می‌دونیم دیگه. مملکت آشفته‌ بی‌ثبات، محمود هوتکی خودش رو رسونده اصفهان و شاه سلطان حسین تاج رو برداشته از سر خودش گذاشته سر هوتکی. گوشه و کنار ایران هم هرجا یه قوم و قبیله‌ای داره تلاش می‌کنه برای قدرت گرفتن. در شمال هم گرجی‌ها، هم ارمنی‌ها و هم آذری‌ها شورش‌هایی رو شروع کردن. 

 

توافق عثمانی و روسیه سر تقسیم ایران

اینجا بود که پتر کبیر هم لشگر کشید و از کنار دربند Derbent و دریای خزر اومد پایین اومد پایین تا رشت و پیربازار هم اومد سپاه تزار. خیلی مقاومتی هم در کار نبود چون دولت مرکزی مستقری نبود در ایران که بخواد جلوی این لشگر روس‌هارو بگیره.  ضمن اینکه حاکمان محلی هم گویا بین عثمانی و روس ترجیح می‌دادن روس‌ها بیان و کمکشون کنن که عثمانی نگیره این مناطق رو. 

عثمانی که دید اینطوریه اون هم حمله کرد و آمد تو و خلاصه از دو طرف هر دو بتاز هر کی بیشتر بتونه از ایران بکنه. منطقه‌ایه که سه قدرت رقیب داشتن توش کشتی می‌گرفتن الان یکیشون بدجوری خورده زمین. اینها می‌خوان از فرصت استفاده کنن دیگه. کشتی‌هاشون رو گرفتن و خلاصه یه جا نشستن با هم صلح کردن. عثمانی و روسیه سر تقسیم مناطق ایران با هم توافق کردن. این رودخونه‌ها ارس و Kura رو کردن مرز. شرق رودخانه‌های ارس و کورا رو روسیه برداشت غربش رو عثمانی.

عهدنامه‌ی استانبول

 مناطقی هم که می‌گیم فکر نکنین فقط اون جاهایی که الان تو ایران نیست دیگه. داغستان و باکو و دربند و اینها هست تو مناطقی که روسیه گرفت گیلان و مازندران و استرآباد هم هست. تا اونجا اومده بودن. از اون ور عثمانی هم آذربایجان و همدان و کرمانشاه مال عثمانی. این شد عهدنامه استانبول در ۱۷۲۴ در دوران ضعف ایران بین دو همسایه قوی که دارن از فرصت استفاده می‌کنن. ایران توش نیست بین عثمانیه و روسیه اما چیزی که تقسیم میشه بینشون بخشی از ممالک محروسه‌ی ایران صفویه. بعد هم گفتن اگر ایران اومد خواست حرکتی کنه با هم متحد می‌شیم وا میستیم جلوش. تو این عهدنامه روس‌ها گرجستان مسیحی‌نشین رو هم دادن به عثمانی و ایالت‌های مسلمان نشین قفقاز رو گرفتن. البته عثمانی‌ها بعدا پیشتر هم آمدن. تا لرستان و اردبیل رو هم گرفتن.  و این مناطق دست اینها بود چند سالی تا نادرشاه اومد و پس گرفت در عهدنامه‌ی رشت هر چی جنوب رودخانه کورا بود رو پس گرفت. از نادرشاه جای دیگه‌ای گفتیم. بعدتر هم گنجه و باکو و مناطق شمال رودخانه رو. در ازاش اجازه تجارت داد به روس‌ها. بعد هم رفت سراغ عثمانی و اینها دیگه داستانش رو جای دیگه گفتیم خلاصه این مناطق برگشت به ایران. 

 

قفقاز در زمان کریمخان زند

این شرایط بود تا نادر مرد. نادر مرد دوباره شرایط از کنترل خارج شد و رفت سمت آشفتگی و جنگ داخلی حتی وقتی کریمخان اومد دیگه خیلی این سرزمین‌های منطقه قفقاز دست زندیه نبود. درباره‌ی کریمخان زند پادشاه بدون عنوان ایران جای دیگه صحبت کردیم. نه که این‌ها جزو خاک ایران نباشن، بودن ولی این منطقه حاکمان محلی داشت که گاهی حتی صلاح نمی‌دونستن که مالیات سالانه بدن به حاکم زندیه. و حاکم ایران هم چندان نقشی در انتخاب حاکم محلی مثلا گرجی‌ها نداشت. یه حالت نیمه استقلالی پیدا کرده بودن. حکام زندیه هم تلاشی نکردن که این حکام محلی رو بخوان کامل تابع ایران کنن. کریمخان دو سه باری لشکر کشید و یه قسمت‌هایی از آذربایجان رو برگردوند. کریمخان به جای جنگیدن و تابع کردن حکام محلی دو تا راه دیگه رو امتحان کرد یکی وصلت‌هایی بود که رابطه خویشاوندی درست می‌کرد بین حاکمان این منطقه و خاندان زندیه و اینطوری می‌خواست گره بزنه و وصلشون کنه به حکومت مرکزی این مناطق رو که البته چندان موفق هم نبود. یه راه دیگه هم گروگان گرفتن شازده‌ها و بچه‌ها و اقوام این حاکم‌های محلی بود. می‌گرفتشون می‌فرستادشون شیراز. شبیه به کاری که با آقامحمدخان کرده بود که اون هم نهایتا دیدیم موفق نبود دیگه.   

خلاصه قدرت این حاکمهای محلی در قفقاز هی بیشتر و بیشتر شد بعد از کریمخان هم این قفقازی‌ها شرایط آشفته‌ی ایرن رو دیدن بین ایران و روس انتخاب کردن تحت‌الحمایه‌ی روس باشن. تحت‌الحمایه مقابل کی؟ مقابل دشمن خارجی که بیشتر هم عثمانی بود. 

در دوره کریم خان یه بار هم تلاش می‌کنن روس‌ها با ایران متحد بشن علیه عثمانی که بتونن از خاک ایران بیان به عثمانی حمله کنن. منتها هنوز توافق نهایی نشده کریمخان می‌میره و ایران دوباره می‌ره تو بی‌ثباتی و جنگ داخلی و این طرح همکاری هم به حایی نمی‌رسه.

 

جذابیت منطقه قفقاز

حالا ما داریم درباره‌ی منطقه‌ی قفقاز صحبت می‌کنیم برای اینکه بفهمیم چرا جذاب بود واسه همه‌ی اینها خوبه این نقشه رو هم ببینیم. رو همین گوگل مپ که ببینیم یه خرده شاید دستمون بیاد. ببینین چقدر سبزه در مقایسه با بقیه ایران و بقیه عثمانی یعنی همین ترکیه و عراق و سوریه و اینها. یه دلیل اهمیتش هم اینه دیگه. یه جاهاییش شرایطش برای کشاورزی بهترینه در کل اوراسیا. 

 

ایران و روسیه، قفقاز رو برای چی می‌خواستن

جنگهای ایران رو روس رو معمولا اینطوری شنیدیم که قدم اولش یا صفرمش اینه که آقا محمدخان به گرجستان حمله‌ کرد. غلط هم نیست. اما خب این حمله هم فی‌البداهه نیست. پیش‌زمینه داره. هم این طرف هم اون طرف حالا اون طرفش رو گفتیم. که از اواخر صفویه حاکمان قفقاز یه حال خودمختاری و استقلال نسبی داشتن و هر بار که در ایران حکومت ضعیف می‌شد یا شاهی می‌مرد اونا یه تکونی می‌دادن خودشون رو یا بیشتر می‌رفتن به سمت استقلال یا تحت الحمایه‌ی روس‌ها شدن. حالا زمینه‌های این طرف سمت ایرانش رو هم می‌گیم کمی جلوتر. 

قبلش ولی به خرده هم فکر کنم خوبه درباره‌ی این حرف بزنیم که ایران و روسیه هر کدوم چطوری به این منطقه نگاه می‌کردن هم صحبت کنیم. هر کدوم واسه چی می‌خواستن اینجا. می‌خواستن که داشته باشن یا نه براش یه ویژنی یه افق دیدی داشتن.

واقعیت اینه که روسیه و ایران هر کدوم یه جور نگاه می‌کردن به این منطقه خان نشین‌های این منطقه از تالش و شیروان و قره باغ تا گرجستان و گنجه و بقیه. 

شاهان ایران حاکمان ممالک محروسه ایران قفقاز براشون مهم بود چون با گرفتنش می‌تونستن جا بندازن خودشون رو. یعنی در واقع شاه عباس هم که می‌بینی خیلی فشاری نمی اورد اونجا و حتی اختیاراتی داد به حاکمان منطقه شاید به خاطر این بود که چون از جایگاهش و اقتدارش خیالش راحت‌تر بود. جلوی روس‌هارو هم نگرفت وقتی توی دربند برج و بارو ساختن. با اینکه دربند شهر خیلی مهمی بود. باب الابواب بهش می‌گفتن دوره‌ای. از قدیمی‌ترین شهرهای دنیاست که هنوز شهرن. شهر مهمی هم بود. رو نوار باریک بین کوه‌های قفقاز و دریای خزر. با موقعیت استراتژیک. همیشه مهم بود. برای عرب‌ها برای مغول‌ها برای ایرانی‌ها و برای روس‌ها. اما انگار روس‌ها یا بیشتر متوجه مزایاش بودن یا برای استفاده کردن ازش مجهزتر و آماده‌تر بودن. کلا هم روسیه انگار نگاهش به این منطقه استراتژیک‌تر بود. برنامه داشت، ایده داشت براش. 

رو نقشه ببینیم شاید ملموس‌تر هم بشه. روس‌ها توی اون دوره می‌خواستن حدفاصل دریای سیاه و دریای خزر رو داشته باشن. برای همین هم رود کورا Kura براشون مهم بود. کورایی که بین عثمانی و صفویه دست به دست می‌شد. هم رودهای این منطقه براشون مهم بود هم بندرها، چه بندرهایی که در ساحل خزر بود چه شهرهای بندری دریای سیاه. وقتی بازتر نگاه کنیم و حواسمون به تاریخ روسیه و جنگ‌های پتر کبیر در سوئد هم باشه می‌بینیم که روسیه‌ی تزاری از زمان پتر کبیر دسترسی به دریای بالکان داشت، با عثمانی هم درگیر بود که دسترسی به دریای سیاهش رو بیشتر کنه و بالاخره تونست دریای آزف رو بگیره، و روی همین دستاوردها هم بعدها استالین کانال ولگا-دن رو زد. Volga Don Canal . بعد هم بالاخره گرفتن قفقاز می‌رسوند روسیه رو به مرزهای نسبتا امن جغرافیایی کوه‌های قفقاز یه مقدار خیالش راحت‌تر می‌شد، شاید.

شاید روسیه دسترسی بیشتر به خزر براش مهم بود چون ابزار استفاده و تجارت در این آب‌ها رو داشت، از زمان پتر کبیر دیگه روسیه پروژه‌ی مدرن شدنش رو شروع کرده بود و داشت قدرتی می‌شد هم‌پای قدرت‌های اول اروپای اون زمان یعنی فرانسه و بعد هم انگلیس. برای همین هم نیروی دریاییش رو قوی کرده بود هم در تجارت و بازرگانی داشت ایران چی؟ ایران نیروی دریای قابل عرضی نداشت. کلا هم برای اون منطقه برنامه‌ی خاصی شاید نداشت. اصلا نگاهش به این منطقه متفاوت بود حکومت ایران. قفقاز رو می‌خواستن چون می‌خواستن اینطوری نشون بدن که سوار کار شدن. نمایش قدرت بود بیشتر براشون. بهره‌برداری تجاری چندانی نمی‌تونستن بکنن. قاجار می‌خواد بگی من یه پادشاهی بزرگ و جدی و قدرتمندم در ایران همونطوری که صفوی بود. برای این لازم داره قفقاز رو هم گرفته باشه. این به نظرم خوبه بهش فکر کنیم. ما ممکنه الان نگاه کنیم بگیم حیف شد قفقاز از ایران جدا شد. حیف شد بحرین جدا شد هرات جدا شد. روزگاری ایران بزرگ بود و اینها. بسیار خوب. من گاهی اینطوری هم می‌بینم که آره ایران اینها رو از دست داد. یا داد رفت. حالا فکر کن از دست نمی‌داد. چه برنامه‌ای براشون داشت. می‌خواست باهاشون چه کار کنه. برای چی می‌خواستشون اصلا؟ که مالیاتشون رو بگیره یا مثلا جزئی از یه برنامه‌ی وسیع‌تر توسعه‌ای یا استراتژیک بودن؟ اینها هم به نظرم سوال‌های خوبیه که می‌شه باهاشون نرمش ذهنی کرد که برنامه‌ی حکومت قاجار مثلا برای این سرزمین‌ها چی بود. اگر از دستشون نمی‌داد چه می‌خواست بکنه باهاشون. اون وقت تو این فکر کردن یه کاری هم باید بکنیم اینه که از چشم اون جامعه‌ها و اصلا قدرت‌های سیاسیشون هم ببینیم قصه رو دیگه. تو مردم قفقاز هم حتما عده‌ای بودن که ترجیح می‌دادن در حکومت ایران باشن عده‌ای هم بودن روس رو ترجیح می‌دادن. طبیعتا.

و متاثر از این جامعه‌ها، جدا از نگاهی که هر کدوم از سه قدرت منطقه (ایران، عثمانی، روس) به این محدوده داشتن حاکمان محلی هم بازی‌هایی داشتن که اشاره کردیم هم برای استقلال و هم برای متحد شدن با قدرت اول. موازنه‌ی قدرت جوری بود تا قبلش که این‌ها ترجیح می‌دادن در اتحاد با دولت صفوی باشن تا حدی  ولی صفوی که رو به افول رفت این‌ها در دعوای عثمانی و روس بیشتر سمت روس بودن. رو کاغذ جزوی از ممالک محروسه ایران بودن اما وضع ایران که اون جور شد اینجا هم مثلا گرجستان شرقی حاکمش ادعای استقلال کرد و بعد هم رفت سریع با روسیه یه تفاهم نامه‌ای امضا کرد. حاکمی که اصلا نادرشاه گذاشته بودش سرکار.  کنار کریم خان شمشیر زده بود. تا وقتی که در ایران قدرت مرکزی نسبتا مستحکم و متمرکزی بود ایشون هم مالیاتی می‌داد و اصراری هم بر استقلال نداشت. اما وقتی دید اوضاع ایران شله رفت با کاترین کبیر تزار وقت روسیه پیمان بست تحت‌الحمایه‌ی روسیه شد. که اگر عثمانی و ایران خواستن بیان سراغش روسیه دفاع کنه ازش. یعنی با ضعیف شدن حکومت مرکزی در ایران که از اواخر صفویه تا وقتی قاجار آمد هی یه خط در میون برای دوره‌های نسبتا طولانی اتفاق می‌افتاد در قرن هجده این حاکمان محلی قفقاز از این برنامه‌ها داشتن. 

 

قفقاز دوره‌ی آقامحمدخان قاجار

آقا محمدخان ولی کریم خان و اینا نبود. اومده بود امپراطوری ایران رو دوباره احیا کنه و بکشه مرزها رو تا زمان اقتدار صفویه این شد که حواسش رفت پی قفقاز. یک نامه نوشت به حاکم گرجستان که بیا اون عهدنامه رو باطل کن و برگرد سمت ایران، جواب نداد اقا محمد خان هم در  ۱۷۹۵ لشگر کشید سمت گرجستان لشکر کشیدنی. رفتن از رودخانه کورا رد شدن، کشتار بزرگی کرد در تفلیس. روسیه هم که قرار بود حمایت بکنه از گرجستان طبق اون عهدنامه گرجیوس حمایتی نکرد. برمی‌گرده به پولیتیک روسیه با گرجی‌ها. خلاصه روسیه اون موقع کاری نداشت و اجازه داد آقامحمدخان بره و اون کشتار فجیع رو هم راه بندازه در گرجستان و اینطوری گرجستان عملا به قلمروی حکومتی قاجار برگشت اما اون پیمان اتحاد روس و گرجستان از بین نرفته بود. 

در برگشت از گرجستان آقامحمدخان رفت به دشت مغان همون جایی که نادر ۶۰ سال پیشش شاه شده بود تا گذاری کرد و شد آقا محمد شاه. کمتر از سه سال پادشاهی کرد. بعد ترور شد. بردارزداه‌اش شاه شد دو سال بعد در ۱۸۰۰ زمان فتحعلی شاه  تزار الکساندر گفت این گرجستان تحت‌الحمایه‌ی ما هست باید بریم و قاجار رو از اونجا بیرون کنیم، اصلا اینا ارتودوکسن و مسلمون‌ها باهاشون بدرفتاری می‌کنن. و این شد بهانه‌ای برای حمله روسیه به قفقاز اشغال گرجستان و حالا داغستان و شروع جنگ ایران و روس در زمان فتحعلی شاه.  

 

قبل از جنگ‌های ایران و روس دنیا در چه وضعیه؟

به خود جنگ می‌پردازیم بعدا قبل از اینکه نگاهی بکنیم به جنگ ایران و روس یک کمی باید ببینیم توی دنیا چه خبره. هم در اطراف ایران و هم کمی دورتر در فرنگ. ما همیشه این کار رو می‌کنیم در بی‌پلاس اگه ویدئوهای دیگه رو دیده باشین این عادتمونه. من اصلا همین طوری دوست دارم تاریخ بخونم. اما الان دیگه داریم وارد دوره‌ای می‌شیم که اینطوری دیدن ضروریه. اصلا بی‌معنی می‌شه اگر تاریخ رو فقط زوم کنیم رو همین منطقه و وضع ایران و روسیه رو ببینیم تا سر از این جنگ در بیاریم. الان در ابتدای قرن نوزده دیگه اصلا خیلی غلطه اصلا که لنزمون رو باز نکنیم. اصلا یک مشکل دربار فتحعلی شاه انگار همین بود که لنزشون بسته بود. بی‌خبر نبودن از اروپا و دنیا ولی واقعا از پیچیدگی سیاست در اروپا خبر نداشتن به موقع خبر نمی‌شدن و آماده نبودن برای عمل کردن در دنیایی که خودشون رو یهو تقریبا توش پیدا کرده بودن. 

فتحعلیشاه قاجار شاه اولین شاه ایران بود که دو تا قدرت اروپایی رو بیخ گوشش دید. هم روسیه تزاری رو هم امپراطوری بریتانیا رو. چالش جدیدی بود برای ایران. عادت نداشت. سیاستمدارها دیوانی‌ها حکومت ایران اینها هیچ کدوم آماده نبودن برای بازی در این سطح. جامعه هم نبود شاید. فتحعلی شاه تصویری که ما الان داریم تصویر اون پادشاهیه که دو قرارداد بدنام گلستان و ترکمانچای در زمانش امضا شدن. که گرجستان و داغستان و ارمنستان و آذربایجان در زمانش از ایران جدا شدن. تصویر غلطی هم نیست. اما به جز این چی؟ قبل از چه کرده بود؟ در چه حالی بود؟ اصلا پروژه‌اش چی بود؟ دنبال چی بود؟ چه می‌خواست بکنه؟ 

فتحعلی شاه جانشین عمو

فتحعلی شاه جانشین عموش آقامحمدخان شده بود که خودش بچه نداشت. کلی هم اولش حکومتش مدعی داره. از کاظم‌خان شقاقی که تاج و جواهرات آقا محمد خان رو برداشته بود و رفت بود سمت اذربایجان که فتحعلی شاه گرفتش انداختش تو یه سلولی که همه در و پنجره‌هاش رو گل گرفته بودن که اون تو مرد، تا فرزندان نادرشاه در خراسان و ایلات دیگه و حتی بقیه قاجارهای مدعی تاج و تخت. تثبیت قدرت خودش و خواباندن مدعیان یک کار مهمی بود که فتحعلی شاه تونست بکنه. کار بعدی ولی ساختن دولت و دیوان جدید بود. آقا محمدخان جنگاور بود. خشن و شخصیتی عجیب واقعا که عقیمش کردن در بچه‌گی که دقیقا جلوی همین کارش رو بگیرن ولی رفت و کرد.

 بسیار شخصیت استثنایی بوده. آدمیه که ایرانی که ما امروز می‌شناسیم و روی نقشه هست رو او احیا کرده. معلوم نیست ایرانی به این شکل وجود می‌داشت اگر اقامحمدشاه نبود. و باز به قول مازیار بهروز، که خیلی از نوشته‌هاش درباره این موضوع استفاده کردیم ما، شاید تنها ادم باشه در طول تاریخ که با چنین نقص عضوی، که از صورتش از هیکلش از صداش کاملا مشخص بوده، باز تونسته همچین کاری بکنه. خیلی نگاه ما بهش به نظرم عجیب و ناقصه. بگذریم حالا. ایشون هم پادشاهی خاصی نکرد. سه سال بود و رفت بچه هم که نداشت. حالا فتحعلیشاه میخواست سر و شکلی بده. هیبت پادشاهی درست کنه. تاج کیانی و کاخ پادشاهی و مراسم و سلام و مراسم بزم و رقص و آواز و لباس‌های ابریشم جواهردوز خودش و ریش انچنانی و نقاش بیا من و بکش. تصویرش اون موقع تصویر پادشاه رنگارنگ و مقتدری بود که نوید عصر تازه‌ای می‌داد. نشسته بر تخت طاووس تاج کیانی به سر رو رو بازوی راستش الماس۱۱۲ قیراطی تاج ماه رو بازوی چپ دریای نور شمشیر چنان و گرز چنین و این کجا اقا محمد شاه چادر نشین کجا. کریم خان کجا. این به قول عباس امانت داره به قدرت‌های اروپایی به همسایه‌ها پیغام ميده که ببین من کنترل دارم. همه جواهرات و اینا دست منه. همه قدرت زیر همین تاج کیانیه. حتی زنده کردن نمادها و یادهایی از ایران باستان از شاهنامه از هخامنشیان و ساسانیان و البته در ادامه سنت صفوی و مثل شاهان صفوی به عنوان پادشاه شیعه. این تصویر رو در رسانه‌هاشون هم می‌دادن. حالا رسانه‌ در ایران دویست سال پیش همین نقاشی و سنگ نگاره و اینها بود. همونجا از این کارها می کردن. عکس این سنگ نگاره ری رو نشون بدیم در شکار شیر فتحعلیشاه. حتی شهنشاه نامه سرود یه شاعری براش در سبک و وزن شاهنامه.

مهم‌ترین ولایت تبریز دست ممتازترین شازده

داریم سعی می‌کنیم تصویر جکومت ایران رو در بیاریم قبل از جنگ با روسیه دیگه. اینها یه مقدار ظاهر کار بود. از نظر ساختار نظام هم باز با بازگشت به سنت صفویان فتحعلیشاه خودش برای ولایات فرماندار تعیین می‌کرد. همه رو هم از خانواده خودش. پسرهاش. که زیاد هم بودن. کوشش بسیار کرد در تولید مثل. این موضوع حرمسرا و چقدر زن داشت و چقدر بچه درست کرد و اینها موضوع جک بوده همیشه و البته ویژگی شخصی خودش و خانواده‌اش هم هست اما پشت این هم باز می‌شه پروژه تقویت پادشاهیش رو دید دیگه. طوری کرد که سی سال از مرگش نمی‌گذشت ده هزار تا شازده قاجار داشتیم. ممالک محروسه ایران هر کدومش دست یه شازده بود. تبریز و اصفهان و مشهد و کرمانشاه و شیراز دست شازده‌های مهمتر بقیه هم بقیه جاها. مهمترین ولایت ولی دست ممتازترین شازده بود. ولیعهد بر تبریز جکومت می‌کرد. واقعا هم حکومت می‌کرد. حتی گاهی شاه می‌گفتن بهش. فتحعلیشاه شهنشاه بود در تهران دارالخلافه داشت اما عباس میرزا اول نایب السلطنه بعد ولیعهد در تبریز دارالسلطنه داشت. هرات هم دوست داشتن بشه دارالسلطنه شرقی ولی هیچوقت نتونستن اونطوری که در زمان صفویه بود بکننش پایتخت شرقی ایران و آخرش هم که دیگه رفت که رفت. اما تبریز بود و بسیار هم شهر مهمی بود. یکی از حسرت‌های زندگی منه که تبریز رو ندیدم.

 

تبریز دروازه‌ی تجارت با اروپا شد کم کم. در همین ربع اول قرن نوزده نشانه‌های تجدد از تبریز آمد به ایران. از آموزش‌های نظامی تا سلاح‌های جدید، یونیفورم نظامی، چاپ روزنامه‌های خارجی، پار‌چه‌های تولید کارخونه‌ای. حتی در امور نظامی و دیپلماتیک دارالسلطنه تبریز اختیار عمل زیادی داشت. برای همین هم اینکه میگیم ایران در دوره فتعحلیشاه مواجه شد با قدرت‌های اروپایی با روس و انگلیس در واقع عباس میرزا بود که بیشتر رو به رو شد با اینها و دارالسلطنه تبریز. و با صدراعظم هایی مثل میرزا عیسی فراهانی و پسرش میرزا قائم مقام فراهانی. 

تثبیت حکومت قاجار

قبل از اینکه بریم تو اون قصه می‌خواستم اینها رو ببینیم که تصویرمون یه خورده از ایران هم کاملتر بشه. این کارهای فتحعلیشاه جواب خوبی هم داده بود. حکومت تثبیت شده بود. هم در مرکز هم ولایات. در مرزهایی فراتر از مرزهای زندیه. با دربار و دیوان و حکومتی سازمان‌یافته‌تر. بعد هم با گذاشتن این شازده ها و تا مدتها تعیین نکردن ولیعهد بین اینها باز به قول امانت رقابت بود که باعث می‌شد یه تعادل خوبی هم بین اینها برقرار بشه.

بریتانیا، روسیه و ایران

تو این شرایط ایران وارد قرن نوزده شد و دید از این طرف بریتانیا اومده و هند رو گرفته. روسیه هم درگیره با خانات خیوه در شمال شرقی ایران سرشاخ شدن این دو قدرت در همسایگی ایران شده نقطه‌ی شروع بازی بزرگ. در دنیایی که بریتانیا می‌خواد جاش رو به عنوان قدرت اول اروپا تثبیت کنه به جای فرانسه.و روسیه هم سهم بیشتری می‌خواد از دنیا و این سهم رو هم جایی در نزدیکی خودش می‌خواست بگیره. نه مثل بریتانیا کیلومترها دورتر در آفریقا و هند و آمریکا. بریتانیا نصفه و نیمه هند رو گرفته بود، روسیه هم در ادامه‌ی برنامه‌های توسعه‌ی قلمرو رسیده بود به محدوده‌ی خانات خیوه و داشت پیش‌می‌رفت. بریتانیا نگران بود که روسیه بخواد هند رو بگیره، روسیه هم دنبال این بود که دسترسیش به راه‌های تجاری رو بیشتر کنه. اینجوری بود که این‌ها با هم درگیر شدن.

بازی بزرگ، جنگ سرد قرن نوزدهم

 بازی بزرگ جنگ سرد قرن ۱۹ بود. همون جاسوس بازی‌ها در فضای وهم‌گونه و پر سوءظن فقط در دنیایی که هنوز تلفن توش اختراع نشده حدود ۸۰ سال مونده تا ایران و افغانستان به اولین سیم‌کشی تلفن برسن. حدود ۶۰ سال تا اولین تلگرافخونه که تازه داخلی هم بود فاصله‌اس. توی همچین فضایی بازی بزرگ شروع شد و این دستگاه حکومتی جدید ایران که در داخل به نظر می‌رسید یک تعادلی برقرار کرده مواجه شد با یه مسئله خیلی بزرگتر و متفاوت و حالا باید در معادله‌ی قدرت‌های خارجی برای خودش و برای ایران به یک تعادلی می‌رسید.

 در بازی‌ای که خب اینها براش آماده نبودن اصلا و اصلا بازی اینها نبود. بازی بزرگ بود و بازی قدرت‌های بزرگ بود. ایران هم یکی از زمین‌های اصلی بازی بود. اصل قصه در شمال شرقی ایران بود تبت و افغانستان و ایران. در شرایطی که اولش هیچ کدوم از دو طرف بازی تصویر درستی هم از زمین بازی نداشت حتی نقشه‌ای از زمین بازی نداشتن، مسیرهارو نمی‌شناختن نه اینکه اونا نقشه نداشته باشن کلا نقشه‌ای در کار نبود. همچین جنگ سردی بود بین دو قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی دنیا در قرن ۱۹. روسیه و انگلیسی که جایی دورتر از مرزهای خودش داشت می‌جنگید، در منطقه‌ای که برای مردم اون منطقه هیچ عاملیتی نمی‌دیدن در این بازی. انگلیس داشت جا پای فرانسه می‌ذاشت و روسیه‌ بعد از طرح‌های توسعه‌ی پتر و کاترین هم قلمروش رو گسترش داده بود و هم در مسیر توسعه و پیشرفت داشت حرکت می‌کرد. اما این دو تا کشور تنها بازیگرای این بازی نبودن، هم فرانسه هنوز از نفس نیفتاده بود کامل، لااقل تا زمانی که ناپلئون داشت پیشروی نظامی می‌کرد فرانسه هم نقش داشت..  وقتی داستان بعضی از این آدم‌های درگیر بازی رو می‌خونیم اینکه چطوری خودشون رو می‌رسوندن مثلا به ایران و بعد چه مدلی راه رو پیدا می‌کردن اطلاعات جمع می‌کردن، خودشون رو به اطرافیان شاه نزدیک می‌کردن و بعد می‌رسوندن خودشون رو به پادشاهان محلی حجم و کیفیت جاسوس بازیش دستمون میاد.

رقابتشون هم تجاری بود هم منطقه‌ای و هم استراتژیک و دیر یا زود به دخالت در امور داخلی ایران هم می‌رسید با اون وضع توازن قوا. استراتژی امپراطوری بریتانیا در قبال ایران تقریبا در کل دوره قاجار یعنی قرن نوزدهم اساسش همین چیزها بود. که روس‌ها، و با احتمال کمتر فرانسوی‌ها، نتونن خودشون رو برسونن به هند.

دیدار نماینده کمپانی هند شرقی با فتحعلی شاه

 سال ۱۸۰۰ نماینده کمپانی هند شرقی آمد دیدن فتحعلیشاه. اولین دیدار سیاسی مهم زمان قاجاره فکر کنم. اومد که ایران رو قانع کنه جلوی حاکم کابل رو بگیره. ایرانی‌ها هم از زمان زندیه حواسشون به انگلیس هست که چطوری داره قدرتمندتر می‌شه در هند پیشروی می‌کنه حالا هم نماینده فرستاده اینجا. هم متعجبن از این قدرت گرفتن هم نگرانن یه مقدار. بعد هم می‌خوان نشون بدن که ما هم بالاخره درباری داریم، پادشاهی‌ای هستیم، پروتکلی داریم. یه ماجرایی بود از زمان صفویه که نماینده خارجی میاد پیش شاه کفشش رو باید در بیاره. یا جلوی شاه نمی‌تونه بشینه باید واسته. چون کسی نمی‌شینه جلوی شاه. با این هیات هم اینها کلی سر این تشریفات چونه زدن. داستان مشابهش رو درباره مواجهه اروپایی‌ها با دربار چین و ژاپن و هند هم حرف زدیم ازش. نماینده انگلیس ملکوم malkolm درباره ایل قاجار صحبت کرد که نشون بده مسلطه به مسایل فتحعلی شاه از انقلاب امریکا و از دست رفتن مستعمرات دنیای جدید گفت که طرف بفهمه که بی خبر نیست از اوضاع دنیا. تاثیری که می‌گذاره روی شاه ایران مثبته. هم با رفتارش هم با هدایا و احترام و اینا. سالها بود انگلیسی‌ها داشتن این طرف دنیا از این کارها می‌کردن. بلد بودن. ضمن اینکه از قبل هم تحقیق کرده بودن و اشنا بودن چه بکنن چه نکنن. و مهمتر از همه اینها شاید برخلاف روسها در برابر ایران حداقل اولش اینها حالت حمله نداشتن. 

کتاب‌های دیپلمات و سیاستمدار انگلیسی در مورد ایران

این اقای ملکم که امده بود کتابی نوشته بود درباره تاریخ ایران که خیلی هم کتاب اثرگذار و مهمی شد. دیپلمات بود، استراتژیست بود، محقق بود و فکر داشت و فکرش بنای سیاست انگلستان شد در قبال ایران در کل قرن نوزده حداقل. با همین دو جلد کتابی که نوشت. نگاهش استعماریه تهش دنبال سلطه است، ولی موضوع این نیست. موضوع اینه که همون دویست سال پیش دیپلمات‌ها و سیاستمدارهای اروپایی درباره ایران و خیلی بیشتر درباره هند و مصر تحقیقات سیستماتیک و خیلی مهم و اثرکذاری داشتن. می‌شه بررسی کرد که اون موقع ایرانی ها چقدر می‌دونستن از بریتانیا. در دیپلمات‌ها و سیاستمداران ایران چند نفر بودن یا اصلا هستن که بتونن درباره تاریخ و جغرافیا و جامعه و سیاست ملتهای بزرگ اروپایی یا همسایه‌های تاریخی ایران اصلا هند مثلا دو جلد کتاب بنویسن. 

انگلیسی‌ها ولی اینطوری نبودن. توجه قاجارها رو جلب کردن. قاجارهایی که نگران نقشه‌های روسها و تزار الکساندر هستن که از شمال غربی می‌خوان بیان سراغ ایران.

توافق ایران و بریتانیا

پس روسیه طرح‌هایی داشت برای اینکه از شمال غرب ایران وارد بشه و خودش رو برسونه به جنوب شرقی و از اون مسیر هند. البته توی این طرح‌ها و ایده‌ها تنها نبود. الان دیگه قرن ۱۹ شروع شده و ناپلئون تا مصر اومده بود و برنامه‌هایی هم برای گرفتن هند داشت. همین هم شد که یکی دو باری طرح‌ها و ایده‌های مختلفی بین تزار و ناپلئون رد و بدل شد که چطوری و از چه مسیری خودشون رو به هند برسونن. ایران هم که سایه‌ی روسیه تزاری رو می‌دید بالاسرش و از ناتوانی نظامیش هم مقابل روسیه چندان بی‌خبر نبود دنبال متحد می‌گشت یا حتی اگر هم نمی‌گشت وقتی بریتانیا اومد و بهش پیشنهاد اتحاد داد فکر کرد که پیشنهاد خوبیه. و یه توافقی شد بین بریتانیا و ایران که ایران نذاره نیروهای تزار از خاکش برای حمله به هند بریتانیا استفاده کنن.

می‌گفت انگلیس که ما سالی ۲۰۰ هزار تومن می‌دیم شما روسها رو اینجا مشغول نگه دارین. اگر هم روسها جمله کردن واقعا ما میایم کمک. که البته نیامدن وقتی روسها حمله کردن.

چرا بریتانیا به ایران کمک نکرد

 فتحعلی شاه هم وقتی دید روسیه داره میاد جلو از انگلیس کمک خواست ولی جوابی از انگلیس نیامد. اما جوابی برای کمکش نیومد. چرا؟ چون این پیمان در دنیایی بسته شد که فرانسه و روسیه با هم متحد بودن علیه بریتانیا. اما روسیه وقتی حمله کرد که دنیا تغییر کرده بود و دیگه روسیه و انگلیس هم پیمان بودن علیه فرانسه. ایران از تحولات جا مونده بود و هم پیمان قوی‌ و محکمی نداشت که در شرایط سخت به کمکش بیاد. و دست تنها موند. مقابل روسیه‌ای که درسته قدرت اول دنیا نشده بود اما در مقابل نیروی نظامی ایران به مراتب آماده‌تر و پرتوان‌تر بود. اینجور به نظر میاد که سرعت اتفاق‌ها و جابه‌جایی هم پیمان‌ها توی اروپا بیشتر از سرعت تصمیم‌گیری شاه ایران بود. یا شاید توان و امکانی نداشت برای اینکه بتونه تیم عوض کنه.  این‌ها حالا اتفاق‌هاییه که در جریان جنگ ایران و روسیه میفته و می‌شه مال یک ویدئوی دیگه. اما برای اینکه زمینه جنگ رو بفهمیم و بدونیم بازی بزرگ چطوری روی ایران تاثیر داشت تو این ویدئو کمی رفتیم عقب‌تر. تاریخچه‌ی رابطه‌ی امپراتوری روسیه و ایران رو در دوره مدرن و از زمان صفویان مرور کردیم و حالا آماده‌تریم برای اینکه ببینیم داستان جنگ‌های ایران و روس چه بود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردیم:

  • مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی جواد طباطبایی
  • روس‌ها در ایران- رودی متی
  • مراحل نخست روابط روسیه و ایران مورییل آتکین
  • مفهوم قانون در ایران معاصر (پیشا مشروطه) داود فیرحی
  • ایران در دوران قاجار- منصوره اتحادیه نظام مافی
  • خاقان صاحبقران و علمای زمان-احمد کاظمی موسوی
  • بازی بزرگ هاپکرک-
  • تاریخ روابط روس و ایران- جمالزاده
  • نگاهی بر پیامد جنگ‌های ایران و روس- فاطمه قاضی‌ها
  • از ماست که بر ماست- هما ناطق
  • بازنگری جنگ دوم ایران و روسیه- مازیار بهروز
  • https://www.britannica.com/place/Caucasus/People
بیشتر کنجکاوی کنیم
تاریخ روسیه علی بندری کانال یوتیوب بی پلاس
داستان روسیه از اول

نویسنده: بهجت بندری، علی بندری روسیه رو که نگاه می‌کنیم امروز چی می‌بینیم؟ یک کشور خیلی خیلی بزرگ، قدرتمند، که بیشتر بخوانید

تاریخ ترکیه از اول
تاریخ ترکیه از اول

نویسنده: علی بندری می‌خوایم ببینیم کشور ترکیه داستانش چیه.  داستان ترکیه رو باید از داستان امپراطوری عثمانی شروع کنیم. البته بیشتر بخوانید

نادرشاه افشار کانال یوتیوب بی پلاس
نادر شاه افشار که بود و چه کرد؟

نویسنده: علی بندری دو قرن و اندی صفویان در ایران حکومت کردن، قرن هفده اما قرن بی‌ثباتی بود. صفویه فروپاشید، بیشتر بخوانید

9 نظر برای “تاریخچه رابطه ایران و روسیه

  1. آقای محترم اصلا خجالت نکش روسیه شوخی شوخی شهرهای مارا اشغال کرد وله خاطر هند و بریتانیا این همه جنایت توایران کرد اصلا شاید توطیه دشمنان بوده که روسیه خاک ایران را اشغال می‌کرده. بخدا مردم عاقل و بالغ هستند لطفاً ماست مالی نکن

  2. خیلی خوبه مردم تاریخ رو بدونن ولی تاریخ را بدون تعصب باید مطالعه کرد و نه از روی سلیقه و نشخوارهای ذهنی.
    آغا محمد خان قاجار درسته چون عقیم بود و بچه‌دار نمیشد.
    واژه آقا محمد خان اشتباه.
    چطوری داری از تاریخ حرف میزنی.!!!

  3. در کشور ما هیچ اراده ی جمعی برای خوب شدن وجود نداره، چهل وپنج سال برای خوب شدن بس بود، من گشتم نبود نگرد که نیست

  4. بعد از فروپاشی امپراتوری سلجوقیان آنادولو روی کارآمدن امپراتوری عثمانی اروپاییان سعی کردند که از نزدیکی دولت های صفویه و عثمانی جلوگیری کنند وتا جایی که می‌توانستند سبب دشمنی‌های میان این دو دولت مسلمان و ترک شدند چون اتحاد و دوستی میان عثمانی ها وترکای صفوی این تفکر را در ذهن اروپایی ها زنده میکرد در کنار امپراتوری عثمانی ها یک دولت قدرتمند صفوی را قرار دهید چگونه می توانند جلوی ترک‌های مسلمان را کرفت

  5. بعد از فروپاشی امپراتوری سلجوقیان آنادولو روی کارآمدن امپراتوری عثمانی اروپاییان سعی کردند که از نزدیکی دولت های صفویه و عثمانی جلوگیری کنند وتا جایی که می‌توانستند سبب دشمنی‌های میان این دو دولت مسلمان و ترک شدند چون اتحاد و دوستی میان عثمانی ها وترکای صفوی این تفکر را در ذهن اروپایی ها زنده میکرد در کنار امپراتوری عثمانی ها یک دولت قدرتمند صفوی را قرار دهید چگونه می توانند جلوی ترک‌های مسلمان را کرفت

  6. همچنان که معلوم است شما ها یک عده پان‌ایرانیست نژاد پرست آریایی هستید و به هیچ نظری مخالف تحمل ندارید آخه احمق ها من کی کجا همچنین نظری نوشته ام که تکراری باشد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *