نویسنده: علی بندری
دو قرن و اندی صفویان در ایران حکومت کردن، قرن هفده اما قرن بیثباتی بود. صفویه فروپاشید، افشاریه اومد، افشاریه رفت، زندیه اومد تا بعد میرسیم به قرن ۱۸ و دوباره یه پادشاهی طولانی و قدرتمند در ایران به نام قاجارها. میخوایم یه نگاه دقیقتری میخوایم بکنیم به اون قرن پرآشوب و ناآرام ۱۷ که عملا انتقال قدرته از صفویه به قاجاریه.
قرن ۱۶ رو دیدیم سالهای استقرار و تثبیت و اوج گیری صفویان بود از تبریز شروع کردن و بعد قزوین و بعد هم اصفهان و ماجرای سقوط اصفهان رو هم گفتیم در ۱۷۲۲ که میشه دقیقا ۳۰۰ سال پیش. شاه سلطان حسین تاج رو گذاشت رو سر محمود هوتکی محمود افغان و امپراطوری صفویه تموم شد. تموم شد و نشد در وافع. چرا نشد؟
محمود هوتکی و بعدش هم برادرزادهاش اشرف مدت نه چندان درازی حکومت کردن اما نتونستن حکومتشون رو سراسر قلمرو صفویان تثبیت کنن. ایران صفوی هم یادمونه از غرب همیشه در کشمکش با عثمانی بود که اون موقع همچنان بهش روم میگفتن خیلیها در ایران. حالا از شمال هم چند وقت بود سر و کله قدرت جدیدی پیدا شده بود به نام امپراطوری روسیه و کار سحتتر از قبل هم شده بود. از جنوب هم اروپاییهای استعمارگر داره سر و کلهشون از دریای عمان و خلیج فارس پیدا میشه. اول کمپانی هند شرقی هلند و بعدتر هم بریتانیا. یعنی هم از داخل اوضاع طوری که بود که طایفههای مختلف ماجراجویی میکردن هم از خارج. مخصوصا غرب و شمال غرب عثمانی و روسیه. روسیهای که گیلان رو هم گرفته بود و تا رشت و لاهیجان هم آمده بود جلو. تا قبل از اون یه قدرت مرکزی قوی بود تا یه زمانی نیروهای گریز از مرکز رو کنترل میکرد. اون که از بین رفت دیگه به هم ریخت سیستم از تعادل خارج شد. شورش افغانها رو هم بیشتر یه شورش داخلی باید ببینیمش تا یه جمله خارجی دیگه. یکی از همون نیروهای مرکز گریزه که تونست جون بگیره و بیاد جلو مدتی مسلط بشه.
به جز این صفویان بالاخره دویست و خردهای سال حکومت کرده بودن امپراطوری درست کرده بودن و همچنان انتصاب به خاندان صفوی میتونست مشروعیت بده به کسانی که میخواستن ادعای پادشاهی کنن. همون طور که مثلا طهماسب میرزا کرد. پسر سوم شاه سلطان حسین صفوی در رفته بود از دست افغانها از قزوین به تبریز و بعد هم به شاهرود و مازندران پیش فاجارها و اونها هم پشتش بودن که برگردونن حکومت رو به صفویه. تا مدتها بعد همچنان ممکن بود یکی از یه گوشه بلند شه بگه من شازده فلان صفوی هستم و ادعای حکومت کنه بر همین اساس.
ویدیوی نادر شاه افشار رو در کانال یوتیوب بیپلاس ببینید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناپلئون ایران پیدا شد
اوضاع شمال ایران و خراسان کلا در کنترل محمود هوتکی نبود. دعوا اونجا بین همین طهماسب میرزا بود و یکی به نام ملک محمود سیستانی بود که خراسان و سیستان رو داشت و اینا. تو همین دعواها هم بود که کم کم سر و کله یک سردار جنگاور باهوشی پیدا شد که بعدا معروف شد به ناپلئون ایرانی. آدمی با استعدادی انکار نشدنی در جنگ و در دیپلماسی. بی رحم در جنگ و بخشنده در فتح.
نادر شاه خیلی سردار و بعدا پادشاه مهمیه در تاریخ ایران. در دوران قاجار بیشتر یاغی و غاصب حکومت میدیدنش ولی بعدا در دوره پهلوی اینطوری که عباس امانت میگه جایگاه درستتری پیدا کرد در هویت ملی ایرانی و الگوی نمونهای شد از رضاشاه. خود رضاشاه هم از قرار تحسینش میکرد به درستی و مشخصه که ازش متاثر بود. که عجیب هم نیست. هر دو از حاکمان بزرگ و اثرگذار تاریخ ایرانن و شباهتهایی هم داره مسیر شهرت و سرنوشتشون. امانت میگه شاید بشه با نگاه به نادر موج ملیگرایی قرنهای بعد ایران رو پیشبینی هم کرد که خب جالبه دیگه از هر نظر. و بسیار مهم. مخصوصا یه نگاه به شرایط به قدرت رسیدن هر دو نگاه کنیم که در چه ایران آشفته و پر آشوبی آمدن و با اقتدار مرکزی دولت قویای درست کردن و اون هرج و مرج رو جمع کردن.
نادر شاه از خانوادهای متوسط رو به پایین بود در شمال خراسان. از طایفه افشار از طوایف اصلی قزلباشها. بچه بود پدرش که پوستین دوز یا دهقان یا به هر حال آدم معمولی بود کشته شد و خودش و مادرش رو ازبکها اسیر کردن خیلی ممکنه برای ما اینها رو تو تاریخ بخونیم و بهش توجه نکنیم ولی یه خرده بهش فکر کنیم جالبه. که تو از یه جایی اونقدر دور از قدرت شروع کنی و بعد ظرف چند سال بشی یکی از مهمترین آدمهای تاریخ ایران حیرت انگیزه واقعا. بدون تکیه بر کمک دیگر آدمهای قدرتمند. بیش از هر چیزی با تکیه بر تواناییهای خودش. خلاصهاش اینه که تو این بلبشویی که درست شده بود و حالا روسها هم امده بودن تو ایران و عثمانی ها هم از اون ور یکی از اینایی که یه گروهی رو دور خودش جمع کرد و شروع کرد شمشیر زدن و بیرون کردن رقبا از صحنه نادرقلی بود.
نادر قلی سردار قدرتمند بازماندهی صفوی شد
نادر رقباش رو یا به کمک رقبای دیگرش یا به دست خودش یکی یکی از سر راه برداشت و به قول این مقاله گرد و خاکهای درگیریهای خراسان و مازندران که خوابید اونی که کنار پرچم طهماسب سوم به عنوان سردار سپاهش با لقب جدید طهماسب برای پیروزیش و بازگردوندن قدرت به صفویان شمشیر میزد نادر بود. که خودش کار بزرگی بود واقعا چون سپاهی نداشت کلا دو هزار سوار شاید داشت به گفته عباس امانت اما تیزهوش بود، استراتژیست بود، استعداد نظامی، توان رهبری و ایستاد کنار بازمانده دودمان صفوی و وارث امپراطوری دو قرنی و حالا با این پشت گرمی بیشتر راه افتاد به سمت افعانها و در نبردهای متعدد شکستشون داد. جنگهایی که تو خیلیهاشون سپاه نادر از سپاه حریف هم کم تعدادتر بود هم کم امکاناتتر. نادر شورشی بود در برابر حکومت مرکزی دیگه. امکاناتش به اندازه حریف نبود حداقل اول کار.
تاکتیکهای نظامی نادر رو بعدا در ویدئوی دیگری میگیم. وقتی که میآیم و یکی یکی از جنگهاش حرف میزنیم. از نبرد دامغان مهماندوست و بعدش مورچه خورت اصفهان که عملا با این دو تا تکلیف هوتکیها و اشرف افغان رو مشخص کرد. حالا البته همچنان جنگها رو داره نادر میکنه اما به اسم شاه طهماسب دوم وارث تاج و تحت صفوی.
نادر چطور سپاه درست میکرد؟
بعد هم که نهایتا بعد از حمله به هرات تونست برگردونه شاه صفوی رو به تخت در اصفهان دوباره سپاه برداشت و راهی غرب ایران شد که بره سر وقت عثمانی. همین سپاه برداشت که میگیم خودش توش حرفهچون سپاه ار کجا اورد؟ همونافعانهایی که شکستشون داد وبعد از فتح جذبشون کرد و اضافه کرد به سپاهش. کاری که تا سالها بعد هم ادامه داد و روشش بود.
کار جدید و مهم دیگهاش در این زمینه سربازگیری از مردم شهر و روستا بود. قبلا کسی حداقل تو این منطقه ما این کار رو نکرده بود که بره تو شهر و روستا ببینه کی هیکلش به درد جنگ میخوره ببردش سربازی. سپاه تشکیل میشد از جنگجویان بیابانگرد. عشایر. قبایل. قزل باش. گرجیها، ترکان افشار، قاجار ترک، مغولا. ولی نادر سپاهی بزرگ و قوی درست کرد.
حمله نادر به عثمانی
بگذریم. گفتیم راه افتاد به سمت غرب و عثمانی. کا قبلا هم گفتیم که صفویان همه اش در حال بکش واکش با عثمانی بودن فرق حمله نادر این بود ولی که نادر برای جنگ تکیه به فرهنگ شبعی نداشت. آی بریم سنیهای فلان فلان شده رو تار و مار کنیم نبود. نادر شمشیر میزد برای ممالک محصوره ایران. دو نقشه جالبی تو کتاب امانت هست نشون میده در این کلا ۱۴-۱۵ سال لشکرکشی چه خبر بوده از شورش قبایل تا لشکرکشیهای نادر. قشنگ یک جا رو میخوابوند جای دیگه شورش میشد. اینقدری که برای توضیح و توجیه اون اوضاع پرآشوب بعضیها راهی پیدا نکردن جز تئوری توطئه.
رقیب دیرینه و قدرتمند صفویه که از آشوب استفاده کرده بود و اومده بود تو و تا نهاوند و ملایر و همدان و کرمانشاه و بالاتر آذربایجان و ارومیه و تبریز رو گرفته بودن. یعنی پیشروی زیادی کرده بودن در خاک ایران. نادر همه اینها رو یکی پس از دیگری برگردوند. اما همه اینها دوباره خیلی زود از دست رفت. چون نادر مجبور شد برگرده به سمت شرق بره مشهد اونجا در مقابل حمله ابدالیها بجنگه بعد این شاه طهماسب دوم که در اصفهان بود و همه جکومتش رو برگشتنش رو به تحت و همه چی رو عملا مدیون نادر بود پاشد گفت وقتشه من لشکر بکشم به قفقاز هم کار ناتمام نادر رو تمام کنم هم یه اعتباری واسه خودم بخرم که نگن همهاش نادر نادر.
نادر بعد از آزاد کردن این شهرهای اشغال شده غرب ایران، سیاست به خرج داده بود. هم با ترکهای اسیر شده خوش رفتاری کرده بود هم برای استانبول پیغام دوستی و صلح و اینها فرستاده بود. بعد این طهماسب رفت قفقاز گرجستان و داغستان و ایروان و اینها که اینها هم مثل غرب ایران در طول دوران صفوی محل دعوا و اختلاف ایران و ترکیه بود. تو جزئيات نریم لشکر طهماسب که عملا تیم دوم ایران هم نبود، تیم اول هم با نادر رفته بود سراغ ابدالیها در هرات و این سپاه طهماسب نه تنها قفقاز رو پس نگرفت بلکه فتوحات سال قبل نادر رو هم دوباره به باد داد. از جمله کرمانشاه و همدان رو. آخرش مجبورش کردن صلح نامه امضا کرد که همدان و کرمانشاه رو بهت میدیم قفقاز رو بی خیال شو اینهم پذیرفت و برگشت اصفهان.
شاه تبعید شد و یک نوزاد به سلطنت رسید
نادر که خبردار شد سریع برگشت اصفهان گفت بابا جون شما دیگه معلومه اینکاره نیستی. شاه رو فرستاد به تبعید گفت پسرش رو میکنیم شاه خودم هم میشم نایب السلطنه. اینطوری قدرت نادر بر ایران عملا تثبیت شد و دیگه از صفویه فقط نامی باقی مونده بود. چون شاه جدید نمیتونست کار خاصی بکنه. چرا؟ چون هشت ماهش بیشتر نبود. یعنی شاه رو برداشت پسر هشت ماههاش رو گذاشت سر جاش و دیگه از این واضحتر نمیتونست بگه که من فقط چون خودم ایل و تبارم شاه نبوده شاه نمیشم و شما رو واسه ویترین لازم داریم در واقع.
جنگهای ایران و عثمانی و عهدنامهی مفقود زهاب
بعدش نادر چه کرد؟ راه افتاد به غرب و این دفعه دیگه به تثبیت مرزها سر همون قصرشیرین راضی نبود. این بار نادر قصد بغداد رو کرده بود. ابن جنگها معروفه به جنگهای جنگ ایران و عثمانی (۱۷۳۵–۱۷۳۰) که تو جزئیاتش نریم. نادر توش نمیتونه بغداد رو بگیره اما میتونه با فشاری که به عثمانیها میاره و ضربههایی که با محاصره بغداد میزنه عثمانی رو برسونه به نقطهای که قفقاز رو پس بده به ایران و ادعاهاش رو درباره غرب ایران هم پس بگیره. یعنی برگردن ایران و عثمانی دوباره به عهدنامه ذهاب یا قصرشیرین. که قبلا دربارهاش حرف زدیم و گفتیم چقدر سند مهمیه و البته گم هم شده از قرار. نه ایران داردش نه ترکیه. این البته آخرین جنگ ایران و عثمانی در زمان نادر نبود و این قصه چند بار دیگه هم تکرار شد.
نادر بزرگان ایران را به دشت مغان خواند
بعد از این فتوحات و تثبیت مرزهای ایران. نادر دیگه فکر کرد که وقتشه که خودش بشه شاه. منتها نادر از خانواده بالایی نبود و عجیب بود این کار یه مقدار. بالاخره دویست و خوردهای ساله شاهها همه از خانواده صفویه بودن. نادر کیه؟ برای اینکه یه مشروعیتی داشته باشه پادشاهیش یک مجمع عمومی درست کرد از بزرگان سراسر ایران. حرکت عجیبیه اون هم. سرداران نظامی و بزرگان مذهبی و نخبگان رو دعوت کرد همه رو به دشت مغان بعد سال ۱۷۳۶ همچین کار راحتی نیست این همه آدم رو دعوت کنی وسط یه دشتی . ولی دعوت کردن و آمدن و از اون رسوم مغولی هم هست یه مقدار دیگه این گردهماییهای گنده که جمع میشدن خان جدید انتخاب میکردن. نادر تحسین میکرد چنگیزخان و تیمور و اینها رو این هم در همون سبک اونها بود انگار. آمدن و گفت خب دیگه من شاه میخوام بشم. حالا مستقیم گفت یا امتناع کرد بعد اصرار کردن پذیرفت اینها رو من درست نمیدونم.
تو این ویدئوی دیپ پادکست به نقل از منبعش میگفت که اونجا نادر گفت من به ضرب شمشیر زدم همه دشمنان رو تاروندم حالا هر کسی رو صلاح میدونین شاه کنین. صفوی یا هرچی. کتاب که کسروی مقدمه نوشته میگه که نه همه یک دل و یک زبان گفتن تو رو میخوایم.
به هر حال ولی گفت من شاه میشم همه هم تایید کردن یا از سر اعتقاد یا ترس. یه جا هم میگفت یه نفر هم، یه آخوندی، یکی از علما، گفت خب همه طرفدار این هستیم که حکومت صفوی ادامه پیدا کنه و اینها و اینطور که میگن همون فردا اموراتش رو بهش رسیدگی کردن تو همین صحرا خفهاش کردن. و بعد هم چیزهایی گفت و کارهایی کرد که نشون میداد سیاست جدیدی داره متفاوت از صفویه. مهمترینش شاید سیاست دینیش بود.
سیاست دینی نادر شاه و مذهب جعفری
حرف هست که مذهب نادر شاه چی بوده؟ صفویان یادمونه اصلا با ساختن یک هویت مذهبی جدید در ایران قدرتشون رو تثبیت کردن. در تقابل با عثمانی که سنی بود اینها اصلا ایران رو شیعه کردن و ۱۲ امامی و یکی از اختلافها هم همیشه با عثمانی این بود که به ایرانیهای میگفتن چرا به خلیفههای پیامبر اسلام که برای ما محترم هستن فحش میدین و لعنتشون میکنین رسمی از رو منبر.
نادر شاه گفت ما اون شیعه دوازده امامی رو میذاریم کنار. مذهب ما شیعه جعفریه. اسلام سنی ۴ تا مذهب داره، مالکی، حنفی، شافعی، حنبلی این هم پنجمیش جعفری. این بیشتر به نظر میٰسه حرکت سیاسی بود. ولی بر عکس حرکت صفویان این موفق نشد و نگرفت. فکر نادر شاه این بود که اینطوری تنش با عثمانی سنی و از اون طرف تیموریان و اینها کم میشه. لعنت و فحش دادن به خلفا رو هم ممنوع کرد. بعد هم از عثمانیها خواست که ما این کارها رو میکنیم شما هم بگذارین مسلمانهای ایران مثل بقیه مسلمونها بیان مکه و حج و اینها. عثمانیها اون جعفری رو نپذیرفتن ولی حج رو گفتن باشه بیاین.
اولین جنگ نادر شاه بعد از پادشاهی
بعد از پادشاه شدن نادر دوباره عزم جنگ کرد. به سمت شرق این بار به سمت هند. امپراتوری گورکانیان که روزگاری خیلی قدرتمند بود و ثروت زیادی هم جمع کرده بود الان ولی قدرتش کم شده بود ولی ثروتش هنوز بود. نادر لشکر کشید به هند. چرا؟ بعضی جاها نوشتن دنبال کشورگشایی و ثروت اندوزی نبود. بدهی داشتن به ایران و نمیدادن و نادر میگفت طلب یک سال از این پنج سال رو بدین من پول سربازانم رو بدم و ندادن و لشکر کشید. دیگرانی نوشتن که دنبال شورشیها کرد و رسید به هند. رفت و شروع کرد به یکی یکی گرفتن. از قندهار و بلخ و کابل و پیشاور و لاهور و پیش به سوی دهلی. دهلی پایتخت امپراتوری گورکانی که اون هم از بزرگترین امپراتوریهای دورانه. یه جایی که من از درستیش مطمئن نیستم میگفت نسبت اندازه اقتصاد گورکانیان به کل اقتصاد دنیا در اون روز مثل نسبت الان حجم اقتصاد امریکاست به همه دنیا. نادر عزم مرکز چنین امپراطوریای رو کرد که دور هم بود از مرزهای ایران.
همچنان تو خیلی از این نبردها سپاه نادر از رقیبش کوچیکتره ولی تاکتیکهاش موثرتره. در ۱۷۳۹ نبرد سرنوشت ساز Karnal حدود ۱۰۰ کیلومتری دهلی، که اصلا ویکی پدیای فارسی نداره، ظرف سه ساعت میگن سپاهی رو که شش برابر سپاه خودش بود شکست داد. خیلی عجیبه واقعا این ویکی پدیای فارسی نداشتن اینها برای من. از معدود پادشاههای ایران مدرنه که فتوحات داشته و افتخارات برون مرزی داشته و اینا ولی آنلاین به زبان فارسی خیلی خیلی فقیره محتوا دربارهاش.
بگذریم نادر در نبردهایی که جزئیاتش بمونه برای وقت دیگه شکست میده محمد شاه گورکانی رو و تمام سرزمینهای غرب رود ایندوس ملحق میشه به ایران. کلید خزانه رو هم میده بهش محمد شاه و جواهرات رو هم همونطور که میدونیم بار میزنن و میارن به ایران. از جمله تخت طاووس که نماد امپراتوری گورکانی بود و کوه نور و دریای نور که از معروفترین الماسهای دنیا بودن و هستن. دیگه هر چی شتر و فیل و قاطر تو هند بود اوردن که این غنایم رو بکشه بیاره ایران. تاج شاهی رو البته دوباره میذاره سر محمد شاه ولی خب شکست خورده و ضعیف رهاش میکنه و برمیگرده.
غنائم آنقدری بود که میگن نادر شاه گفت سه سال کسی نمیخواد مالیت بده تو ایران که یه خورده نشون هم میده که ذهنیتش از مملکت داری و حکومت داری چی بوده دیگه. چون درسته که داریم درباره زمان قدیم و نزدیک سیصد سال پیش حرف میزنیم ولی وقتی تاریخ دنیا رو میبینیم یه مقدار دستمون میاد که همون سیصد سال پیش هم نگاه تو بعضی از کشورها به کشورداری چیز دیگری بوده. امپراتوری گورکانی همینطوری ضعیف بود با این کشتار و غنایمی که نادرشاه گرفت و شکستی که بهشون تحمیل کرد ضعیفتر هم شد و این شد به گفته بعضی مورخین زمینهای برای اون بلایی که بعدا سر هند اومد در غالب استعمار.
نیروی دریایی برای ایران
بعد هم با اون ثروتی که از هند آورده بود نادر شاه دست به کار ساخت نیروی دریایی شد. چوب از مازندران بردن بوشهر و کشتی سازی شروع کردن و از هند هم کشتی اورده بودن و رفتن بحرین رو از عربها پس گرفتن و عمان رو گرفتن. این رو البته لاکهارت طور دیگری میگه. میگه کشتی رو از هلندیها و انگلیسیها خرید اول و رفت باهاش مسقط رو گرفت و بعد قصد کشتی سازی کرد. و البته در فعلها هم باید مراقب باشیم جون تا جایی که من دیدم این حملهها رو خودش نکرد. یعنی ندیدم جایی نوشته باشه که نادر شاه خودش سوار کشتی شد یا حمله دریایی رو شخصا هدایت کرد.
البته پروژهی خیلی مهمی که برای ساخت نیروی دریایی و کشتی سازی داشت موفق نبود و نتوست ایران ناوگان قابل اتکایی اونطوری که میخواست و لازم داشت بسازه. از جمله شاید چون همین انتقال چوب از مازندران به بوشهر خودش سخت بود. ولی اینکه به فکرش افتاد و تلاش کرد براش یعنی نیازش رو دید و بعد از اینکه به پول رسید قدمهایی هم براش برداشت برای من جالبه.
منتها همین موفق نشدنش هم نشانههایی میده بهمون از چیزهایی، نهادهایی، سیستمهایی، تخصصهایی که برای ساختن و توسعه دادن لازمه و نبود و نداشت دیگه نادرشاه اون زمان. و بعد دوباره رفت به جنگ عثمانی و نجف رو گرفت و کلا همه اش در جنگ دیگه. همهاش در حال جنگ و لشکرکشی. نجف رو که گرفت یه بار دوباره علمای همه جا رو از افغانستان تا عراق همه رو جمع کرد در نجف که بیان بحث کنن و نظر بدن که مذهب جعفری ایا قبوله به عنوان یکی از مذاهب یا نه؟ اینها هم چند روز بحث کردن گفتن بله امضا کردن. ولی خب اون فایدهای رو که نادر دنبالش بود نداشت و سلطان عثمانی به رسمیت نشناخت این داستان رو.
خلاصهی جنگها و لشگرکشیهای بعدی
فتح هند نقطه اوج نادر شاه بود و بعد از اون افتاد تو سرازیری. از هر نظر. فتوحات رو ادامه داد البته. در آسیای میانه همچنان پیشروی میکرد در شمال شرق ایران ترکمنستان امروز. بخارا و خوارزم رو گرفت دوباره لشکر کشید به قفقاز و داغستان. برای بار چهارم جمله کرد به عثمانی. موصل و کرکوک رو گرفت. در جنگی که توش موفق نبود خیلی، نجف رو گرفت ولی این جاها دیگه نادرشاه نشانی از اون نادر شاه قدیم نداشت.
بیماری روانی نادر شاه و پشیمانی از کور کردن پسرش
یه بار یکی خواست ترورش کنه. که ناموفق بود. نادر شک کرد به پسرش و داد تنبیهش کنن. پسرش رو که قبلا در غیاب خودش میذاشت امور مملکت رو اداره کنه. داد چشماش رو در آوردن گذاشتن تو سینی براش آوردن. بعد پشیمون شد و گریه میکرد. میگن داد همه اونایی که شاهد اجرای این حکم بودن ولی جلوش رو نگرفته بودن رو اعدام کردن. اسیر پارانویا شده بود. پولها ته کشید. معافیت مالیاتی رو برداشت. افتادن به زور از مردم پول گرفتن. این مردم رو ناراضی کرد دوباره. نادر دیگه هم روانی هم جسمی بیمار بود میگن. شاهی شده بود نامحبوب و زورگو که نه مردم میخواستنش و نه دیگه حتی امرای ارتش خودش. برای همین هم میگن یک بار که گفته بود اینها دارن توطئه میکنن علیه من و شب بخوابم صبح پاشم میخوام دمار از روزگارشون در بیارم و اینها، شب که خوابیده بود ریختن تو چادرش و سرش رو بریدن و خیال خودشون رو راحت کردن.
برای من خیلی باعث ناراحتی و خجالته که میگیم نادر ناپلئون ایران بود و چنین بود و چنان بود، اما جنگهای نادر شاه صفحه ویکی پدیای فارسیش اینه. در مقایسه لازم نیست بریم ویکی پدیای دیگران رو ببینیم همون موضوع رو صفحه انگلیسیش رو ببینیم به نظرم بهمون میگه که وضع چیه و چه کار باید کرد.
نادرشاه افشار یازده سال کلا حکومت کرد. کلا یازده سال. فکر کنیم چهها کرده و بعد دوباره فکر کنیم همه اینها رو در یازده سال کرده. چیزهایی که درباره نادرشاه برای من جالبه اینه که یه ایدههایی انگار داشت از تنش زدایی. عجیب هم هست دیگه. شاهی که همه عمرش رو انگار در جنگ بوده به نظر میرسه یه جورایی دنبال این ایده اتحاد بود. حالا آیا میخواست مثلا امت اسلامی رو از گورکانیان هند تا ایرانیها و تا ترکان عثمانی متحد کنه زیر پرچم اسلام در مقابل قدرتهای رو به رشد اروپایی؟ آیا قدرت سیاسی ائتلافی میخواست؟ چون آدم مذهبیای خودش به نظر میرسه که نبود، و علایق دینی نداشت. منتها تظاهرات مذهبی داشت. تو وقف نامه آستان قدس و اینها که ازش هست تو یک سری از اسناد و مکاتباتش میشه دید اینو. اما لاکهارت از قول محمد مهدی اصفهانی میگه یه آخوندی داشت از خوبی بهشت میگفت واسه نادر، نادر گفت این بهشت که میگی توش جنگ هم میشه کرد؟ گفت نه. نادر گفت پس همون به درد شما آخوندها میخوره.
هم از تلاشش برای ایده تبدیل شیعه به یه شاخه جدید و پذیرفته شده از سنیها هم از اینکه تو مکاتبات با عثمانی درباره این ریشه مشترک ترکمن خودش و ازبکها و گورکانیها و عثمانیها حرف میزنه، سفیر میفرسته به استانبول، شاید بشه گفت دنبال بنا کردن مفهوم ملیت ایرانیه شاید روی پایههای جدیدی. حتی کلاه نادری که داشت باب میکرد رو شاید بشه تلاشی در این راستا دید. یا اینکه سکهی نادری که ضرب کرد در ایران به جای عباسی که زمان صفوی رواج داشت معادل روپیه هند بود. اینها تحقیقهای گستردهتری میخواد و حتما شده و من دوست دارم بخونم ولی در حال حاضر همچنان برای من علامت سوال و کنجکاویه.
چیزی که میدونم اینه که سیستم اداره ایران در پایان عصر صفوی دچار مشکل بود. ابریشم هند جای ابریشم ایران رو گرفته بود، در بازار جهانی ابریشم اون موقع منبع مهم درآمد بود در ایران و وقتی اون درآمد خارجی از دست رفت فشار آورد حکومت به گرفتن مالیات بیشتر از مردم و مردم به زبون خوش نمیدن با زور بگیر و زرو زیاد باعث نارضایتی میشه و نارضایتی هم شورش. یه نمونهاش شورش افغانها و نهایتا سقوط اصفهان.
امپراتوری بزرگی که نادر درست کرده بود به همون سرعتی که درست شد از بین رفت. تو کتاب منسوب به کسروی یه تشبیه قشنگی میکنه میگه دولت نادر درخت جوانی بود سرو نوخیزی بود ولی مثل چنار کهنسال از درون آتش گرفت.
بعد از نادرشاه چه شد؟
بعد از نادرشاه دوباره قدرتهای محلی سر بلند کردن. بزرگترینشون البته کریم خان و زندیه بود که در ویدئوی دیگری بهش میپردازیم ولی اون یکپارچگی و گستردگی در ادامه قرن ۱۸ به ایران برنگشت تا وقتی که در پایان قرن ۱۸ قاجارها به حکومت رسیدن. قاجارهایی که شاید اگر همین نادر جد بزرگشون فتحعلی خان رو اونطوری که متهمه نکشته بود در ۱۷۲۶ زودتر به قدرت میرسیدن. اما نادر فتحعلی خان رو، که قبل از نادر فرمانده سپاه طهماسب بود و داشت کمکش میکرد برای بازپس گیری سلطنت، از سر راهش برداشت خودش شد دست راست طهماسب و بعد هم همونطور که دیدیم اصلا نشست جاش. و قاجارها مجبور شدن یه صد سالی صبر کنن تا دور حکومت بهشون برسه.
چرا نادر شاه امپراطوری بادوامی نساخت؟ به نظرم یه جواب سادهاش همینه که به همون دلیل که پایتخت نداشت. پایتخت نادر کجا بود؟ مدت زیادی در مشهد زندگی میکرد ولی واقعا میشه گفت پایتخت حکومتش بود؟ به نظر میرسه نادرشاه بیشتر همون سبک زندگی چادری و عشایری باب میلش بود. بین کلات نادری و مشهد بود بیشتر سالهای اخر رو و البته این دورهایه که مشهد توش رشد کرد. موقوفات نادری و اصلا رشد و اهمیت پیدا کردن مشهد در ایران بخش زیادیش به دوران نادرشاه بر میگرده. همونطور که قبل از او اصفهان رو صفویه و بعد از او شیراز رو زندیه و بعدتر تهران رو قاجاریه مهم کردن.
بیش از هر چیزی نابغه نظامی بود نادر شاه. با توان رهبری خیلی بالا و متاسفانه تاریخ نگاری نظامی ما خیلی به نظر میرسه ضعیفتر از بقیه رشتههای تاریخیمون هم هست و گزارشهای هم عصر نادر که داریم هم بیشتر روده درازی و انشا نویسیه که نمیشه درست سر در آورد چی داره میگه. چون به گفته کسروی از زمان مغول در ایران وقتی میخواستن چیزی بنویسن معنی رو میذاشتن کنار با واژهها بازی میکردن و انقدر در بند جناس و فنون ادبی بودن که ما آخرش نمیفهمیم اوضاع واقعا چی بوده و چی شده.
بعد از نادر شاه برادرزادهاش شاه شد. چون پسرش رو کور کرده بود قبلا. کلا خیلیها رو کور کرده بود. میگن در اقامتگاه سپاه ایران که میرفتی بسیاری کور بودن. شاه جدید هم که آمد پسرها و نوههای نادر رو کشت. بعد رفت دوباره سراغ قاجارها. از جمله پسر رئیس ایل قاجار رو آقامحمدخان رو اخته کرد. همون کسی که بعدها سلسله قاجار رو بنیان گذاشت. نادر شاه برای اینکه سلسلهاش رو محکم کنه با همه خاندانهای مهم وصلت میکرد. از جمله پسرش با شاهزادهای صفوی وصلت کرده بود و نوهای داشت که خون صفوی داشت و اسمش رو هم به یاد تیمور، شاهرخ گذاشته بود. کلا هم به نظر میرسه بیش از ناپلئون و اسکندر که گاهی بهش تشبیهش میکنن شبیه تیمور بود نادر. این شاهرخ به حکومت هم رسید اما حکومتی محلی در خراسان که در سالهای بعد از نادر ساندویچ شده بود بین دو تا حکومت محلی دیگه که از امپراطوری نادرشاه جدا شده بودن. احمدشاه درانی و کریم خان زند که داستان دومی رو که بیشتر مربوط به ایران میشه در ویدیوی دیگری میگیم.
کسروی در مقدمهای که نوشته بر کتاب نادرشاه در ۱۳۲۴ یعنی ۴ سال بعد از تبعید رضاشاه، میگه که شکی نیست که نادر ستم میکرده ولی میدونیم مردم چقدر به نادر ستم کردن؟ نادری که وقتی بلند شد که روس و عثمانی و افغان تقسیم کرده بودن ایران رو و هر کسی یه جا واسه خودش علم بلند کرده بود. نادر اومد همه رو گوشمالی داد. بعد به تایید بزرگان خودش رو شاه کرد. و بعد هم که شاه شد نرفت به شراب و کباب رفت به گسترش و تقویت کشور و دولت. مردم چه کردن؟ می گفتن نه صفوی برگرده بتونیم راحت فحش بدیم به خلفا. میگفتن خب آشوب بود اومدی برطرف کردی دیگه وقتشه بسپری کار رو به اهلش. که کی باشه؟ صفویه. حالا یکی از صفویه شاه باشه کارا دست خود نادر باشه ولی شاه از اونها باشه. این بود که هر بچهای از صفوی پرچم بلند میکرد هوادار پیدا میکرد.
________________________________
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم
- https://books.google.de/books?id=omo3DwAAQBAJ&pg=PA126&dq=a+demise+of+the+safavid+order+and+the+unhappy+interregnums&hl=en&newbks=1&newbks_redir=0&source=gb_mobile_search&ovdme=1&sa=X&ved=2ahUKEwj93ePV-bX7AhUuiYsKHQ3lAesQuwV6BAgBEAc#v=onepage&q=a%20demise%20of%20the%20safavid%20order%20and%20the%20unhappy%20interregnums&f=false
- حمله افغانها و برآمدن سلسلههای زندیه و افشاریه کامران آقایی مقاله منتشر شده در کتاب تاریخ ایران پژوهش آکسفورد
- https://iranicaonline.org/articles/nader-shah
- https://en.wikipedia.org/wiki/Campaigns_of_Nader_Shah
- https://en.wikipedia.org/wiki/Nader_Shah
- https://persianpdf.com/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%DA%A9%D8%B3%D8%B1/
مختصر و مفید بود آقای بندری عزیز.
من خیلی چیزها از شما و تیمتون یاد گرفتم، بابت این بهتون مدیونم. امیدوارم همچنان با قدرت و انرژی ادامه بدین. یکی از دلخوشیهای اینروزهای ما هستید.
درود جناب بندری
آنچه شما از تاریخ بیان می فرمایید چیزی است که دولتها و ادیان در این چند هزار سال از تاریخ ساخته اند و دوست دارن ملتها تاریخ را اینگونه نگاه کنند تا آنها بتوانند به کاسبی های ناشایست خود ادامه دهند و یا مانند ادیان بهشت و جهنم بفروشند و یا مانند دولتها منابع ملتها را غارت کنند. سند این حرف آن است که شما از سلسله اشکانیان و سلوکیان هیچ سندی نمی توانید پیدا کنیدچرا که دولت ساسانی تمام آثار آنها را نابود کرد. و یا از دین مانی سندی در دست ندارید چرا که روحانیت زردشتی آن دیم را که 85% مردم جهان پیرو آن بودند را محو کردند.
اگر به دنبال تاریخ واقعی هستید هفت پیکر نظامی را بخوانید و امثال آن اگر هم پول گرفته اید (جون اکثر اسپانسرهای شما شرکتهای وابسته به سازمانهای اطلاعاتی هستند) که نوش جانتان؛ با همین فرمان ادامه دهید
سپاس بیکران
به ناپلئون نادرشاه اروپا میگفتن
در تاریخ اومده ناپلئون روش های جنگی نادرشاه رو مطالعه میکرده
دوست عزیز، این مطلب در مورد نادرشاه بطور کلی مورد تایید همه تاریخ شناسان هست، حالا شما با این شعار تاریخ توسط حکومتها و ادیان نوشته میشه، میخواین این مطلب رو مخدوش جلوه بدین؟ دروغه که نادرشاه ایران نجات داد و بیشتر از اون افغانها، ترکها، عثمانی ها و.. و حتی روسها رو سرجاشون نشوند؟ شما اگر این مطلب رو دروغ میدونید، بیارید مطلبی رو که درسته ولی اگر ناراحتی تون در مورد رضا شاهست،اون که ربطی به صحت مطلب نادرشاه نداره و دوم، شما شاه پرستهت و پهلوی پرستها که از هر طریقیمیخواین هر مخالف پادشاهی رو با یک سنگ و انگی برونید و خفه و سرکوب کنید تا کار خودتونو پیش ببرید، شما رو چکار با تاریخ، شما برید همون تاریخ مورد علاقه خودتون که بقل خودتون توسط شاهان پهلوی و ریزه خوارانشون در زمان خودشونه ویا الانم ویدیوهای پروپاگاندایی تبلیغاتی تلویزیون دوران محمد رضاشاه که توسط منو تو و .. ترویج و عین تاریخ میدونید، بسنده کنید. شماهایی که نه کودتای ۱۲۹۹ ، نه کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ رو می پذیرید و برعکس هر دو رو انقلاب میدونید و مثلا مصدق رو کودتاچی معرفی میکنید، شما رو همون تاریخ نوشته خودتون بس. راستی طبق شعار خودتون، تاریخ سراسر تمجید پهلوی ها که تو منوتو و ایران اینترنشنال و زمان پهلویها نوشته و تولید شده، “تاریخ نوشته شده توسط حکومتهای ” پهلوی و مخدوش نیست؟
سلام و عرض احترام. ممنون ازین کار خفن و ارزش مندتون. تو این ایام که دغدغه من شده آگاه سازی خودم از تاریخ ایران و سر در آوردن ازاینکه چی شد ایران این شکلی شد، دنبال کتابهای مناسب میگردم، دوست دارم پیشنهاد های شما رو بدونم. پیشنهاد من اینه که در آخر هر سری ازین وییدیو های اخیرتون، کتاب مربوط هم پیشنهاد بدین برای کسایی که می خوان مطالعه کنند. خیلی ممنون
با سلام، آقای بندری من سوالم از شما اینه که چقدر از محتوایی که تولید می کنید بی طرف هست؟ یعنی اینکه این کمک مالی ای که به مجموعتون میشه آیا می تونه روی محتوای تولیدیتون اثر بگذاره؟
دوست دارم بیشتر جواب بگیرم تا اینکه نظرم ثبت بشه.
ممنون میشم جواب منو بدید.
ایمیلمم پایین ثبت می کنم و دارید.
قاجار ،قدرتمند؟!!!!!!!😁😁😁😁😁😁فقط زارت
سلام بزرگوار، بنده ياشار صراف پور هستم، از دنبال كننده هاي شما كه الحمد الله تعدادشون هم كم نيست. ايميل يا طرز تماسي ازتون پيدا نكردم و چون شبكه اجتماعي ندارم اينجا شايد تنها ترين جا براي تماس من بود. ميخواستم يه كمك كوچيك به برنامتون بكنم، ولي قبلش دوست داشتم بدونم چطور ميتونم optimum كنمش.
ممنون ميشم به اين آدرس يه ايميل تماس بدين.
از بابت برنامه هاي عالي تون هم واقعاً به سهم خودم ممنونم
آدم فقیر وبی اسم ورسم باشه هیچ اشکالی نداره اما خودش را خواروخفیف وذلیل کنه خیلی بدهستش..خیلی ازکردهاواقعادارندزندگی خودشان رامیکنند اماعده ای این روزها دارندآبروی کردهارامیبرند .مثلاهرجاآدم سرشناسی میبینند زود میگن این کرد هست یابوده بعدش معلوم میشه طرف آمریکایی بوده یایک آلت موسیفی مثل تار وسه تاروغیره زودمیگن این مال کردهابوده…وبدترازاینها همه دنیامیدانند سلسله حکومتها وامپراتوریهای بزرگ درصدهازبان وتاریخ درجهان ثبت ونوشته شده وچیزی نیست که الان آن راتغییردهیم واین رورهایک عده بی سواداحمق دارندپادشاهان امپراتوریهای بزرگ رامیخوان بگن مثلاکردبوده ..میخواستم بگم کمترخودتان رابه درک هم زبانهایتان رامضحکه ومسخره خاص وعام کنیدهمه دنیامیداندکه تاکنون طایفه کوچک کردهاازقدیم تاکنون هیچ حکومت وشاهی نداشتن وغالبابه خاطردوری ازجنگ ودرگیری درکوههاوراتفاعت ساکن شدن که هیچوقت آسیب نبینند..الان بااینهمه علم ودانش هنوز درفقروبیرسوادی وکمبودتکنولوژی به سرمیبرندچه برسدبه زمانهای قدیم…پس خواهشاحداقل به شعوردیگران توهین نکنید..لرهاحکومت داشتن به اسم کریم خان زند..اماکردهابه هیچ عنوان صاحب هیچ حکومت وپادشاه وکشوری نبودن..والبته بهترکه خوش وبیخیال زندگی کردن
باید به ناپلئون بگویند نادر شاه فرانسه، نه برعکس.