چرا برابری جنسیتی از زنان انسان‌های شادتری نساخته؟

زن‌ها در جوامع لیبرال کمتر خوشحالند چون متوجه تبعیض می‌شن و به طور خودکار فرصت‌ها و حقوق خودشون رو با آدم‌های اطرافشون و از جمله مردها مقایسه می‌کنن.

چرا برابری جنسیتی باعث شادی نشده

زن‌ها در بعضی زمینه‌ها بیشتر از قبل به برابری نزدیک شدن، داده‌ها نشون می‌ده طولانی‌تر از مردها هم زندگی می‌کنن، اما این باعث نشده که حس خوشبختی و رضایت بیشتری نسبت به قبل داشته باشن، برعکس خیلی‌هاشون شادی کمتری نسبت به نسل گذشته احساس می‌کنن، در مقایسه با مردها هم این احساس رضایت کمتره.

نویسنده: مریم مهری

شادی‌ها کمتر شده

چندتا اقتصاددان اومدن روند شادی شهروندان آمریکا رو بین سال‌های ۱۹۷۰ و ۲۰۰۵ تجزیه تحلیل کردن و به نتیجه‌ی شگفت‌انگیزی رسیدن. اونا فهمیدن که زن‌های آمریکایی در دهه‌ی ۱۹۷۰ رضایت کلی خودشون رو از زندگی بالاتر از مردها می‌دونستن. بعدش نمره‌ی شادی زن‌ها شروع به کم شدن کرد در حالی که نمره‌ای که مردها به شادی خودشون می‌دادن تقریبا ثابت موند. در دهه ۱۹۹۰، زن‌ها کمتر از مردها شاد بودن. این شاد نبودن نسبی بعد از پایان قرن کم شد اما مردها همچنان نسبت به زن‌ها از احساس آرامش ذهنی بالاتری برخوردارن.

بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۵ اندازه‌ی یک نسل یعنی ۳۵ سال فاصله‌اس، توی این ۳۵ سال حقوق و قدرت مالی زنان در آمریکا پیشرفت‌های زیادی داشته. در نتیجه‌ی این پیشرفت‌ها قدم‌های بزرگی در زمینه برابری جنسیتی برداشته شده. مثلا سال ۱۹۷۴، کنگره‌ی آمریکا تبعیض در اعتبار دادن بر اساس جنسیت رو غیرقانونی اعلام کرد. در سال ۱۹۷۵، ایالت‌ها از حذف زن‌ها از هیات‌منصفه منع شدن و از سال ۱۹۷۶ تجاوز زناشویی در همه ایالت‌های آمریکا تبدیل به جرم شد. قبل از ۱۹۷۰ حقوق زن‌هایی که تمام‌وقت کار می‌کردن کمتر از ۶۰ درصد متوسط حقوق ​​مردان بود. اما در طول این ۳۵ سال، فاصله حقوق زنان و مردان کمتر شد و حقوق زنان به حدود ۷۶ درصد حقوق مردان رسید. البته تو امریکا. تمام این‌ کارها جامعه رو به سمت برابری جنسیتی پیش‌ می‌برد اما باعث نمی‌شد که زن‌ها احساس رضایت بیشتری از زندگی داشته باشن. تو اروپا هم انگار این روند کاهش شادی مشابه آمریکا بوده. چرا اینطوریه؟

خونه هنوز تغییر نکرده

شواهد می‌گه حقوق و نقش زن‌ها تو خونه در آمریکا و اروپا همگام با تغییرات در محل کار نبوده. از اونجایی که زن‌های شاغل اغلب کارهای روزمره و مراقبت از بچه‌ها رو هم به عهده دارن، با کار بیرون خونه عملا بار دوگانه‌ای رو به دوش می‌کشن و خواب و سرگرمی‌شون هم کمتر میشه. رفت‌وآمدهای طولانی هم این وسط هست و از همه طرف فشار بیشتری به زن‌ها برای انجام مسئولیت‌های خونه و کار وارد میشه.

این وظایف دوگانه وقتی به دقت اندازه‌گیری بشه، تاثیر انتظارات برآورده نشده رو بر میزان احساس خوشحالی ما نشون می‌ده. مثلا تجربه‌ی وظایف دوگانه باعث می‌شه زن‌های شاغل در سوئد نسبت به زن‌ها در یونان احساس بدبختی بیشتری بکنن. احتمالا به این دلیل که انتظارات زن‌های سوئدی درباره‌ی برابری جنسیتی بیشتر از زن‌های یونانیه. کمتر از ۳۵ درصد از زن‌های سوئدی سه چهارم کارهای خانه رو انجام می‌دن، درحالی که این رقم در زن‌های یونانی ۸۱ درصده. فقط هم زمانی که می‌ذارن برای انجام کار خونه نیست که مهمه، حسی که از این زمان گذاشتن هم دارن روی میزان رضایت زنان از زندگی نقش داره و تعیین کننده‌اس.

مردها: حس مهربونی، زن‌ها: حس استثمار

نتیجه‌ی شگفت‌انگیزی وجود داره درباره‌ی تفاوت احساسی که زن‌ها و مردها تجربه می‌کنن وقتی برای کارهای خونه وقت می‌ذارن. انجام کارهای خونه باعث می‌شه که مردها از نظر آماری کمتر در معرض افسردگی قرار بگیرن، در حالی که کار خونه به افسردگی زن‌ها دامن می‌زنه. به نظر میاد انجام کارهای خونه مردها رو تشویق می‌کنه تا خودشون رو به عنوان آدم‌هایی دوست‌داشتنی و منصف قضاوت کنن که با مهربونی از بار همسرانشون کم می‌کنن. ولی در مقابل انجام کارهای خونه باعث می‌شه که به زن‌ها حس استثمار دست بده.

تاریخ اجتماعی سوئیس، جایی که زنان تا سال ۱۹۷۱ حق رای نداشتن، ظرایف انتظارات شغلی رو در رابطه با شادی عیان‌تر می‌کنه. یه دهه بعد از اونکه زن‌های سوئیسی حق رای به دست آوردن، شهروندان این کشور در یه رفراندوم رای دادن به اینکه آیا قانون اساسی اصلاح بشه و اعلام کنه که زن‌ها برای کار مساوی مستحق حقوق برابرند یا نه. بخش‌های مختلف سوئیس رای خیلی متفاوتی دادن که با میزان پایبندی ساکنین به ارزش‌های سنتی ارتباط معنی‌داری داشت.

به طرز عجیبی، زن‌های شاغل در مناطقی با ارزش‌های سنتی قوی -جایی که اکثر مردم مخالف حقوق برابر بودن- شادتر از زنان شاغل در ایالت‌های لیبرال بودن. حتی اگر حقوق اون‌ها کمتر از مردهای اطرافشان بود، زنان در جوامع سنتی‌تر نسبت به زن‌های هموطن خود در مناطق آزادتر کمتر احتمال داشت تبعیض رو گزارش کنن. این نتیجه احتمالاً از مقایسه‌های شناختی مختلف ناشی می‌شه. زن‌ها در جوامع لیبرال کمتر خوشحالند چون متوجه تبعیض می‌شن و به طور خودکار فرصت‌ها و حقوق خودشون رو با آدم‌های اطرافشون و از جمله مردها مقایسه می‌کنن. زن‌هایی که تفکرات سنتی دارن، شاید هویت خودشون رو بیشتر بر اساس نقش‌های جنسیتی بنا می‌کنن و زمانی که امتیاز‌ها و فرصت‌های خودشون رو ارزیابی می‌کنن، فقط به زن‌های دیگه فکر می‌کنن نه مردها.

حس برابری‌خواهی درونی شده

این نوع تفاوت می‌تونه تا حدی کاهش شادی زن‌های آمریکایی رو توضیح بده. با بیشتر شدن حقوق فرصت‌ها، منطقی به نظر می‌رسه که زن‌ها در کشورهای صنعتی انتظارات پیچیده‌تر و خوش‌بینانه‌تر رو درونی کرده باشن و واقعیت رو بر اساس دستیابی به این انتظارات قضاوت کنن. یه خانوم خونه‌دار اوایل دهه ۱۹۷۰ در جواب این سوال که چقدر از زندگی خودش راضیه، احتمالاً به این موضوع فکر می‌کرد که آیا اوضاع تو خونه خوب پیش می‌ره یا نه. ولی یه زن امروزی جوانب مختلف رو باید بسنجه. کاهش شادی در بین زن‌ها ممکنه افسرده‌کننده به نظر برسه ولی مگه کسی هم ادعا کرده که آگاهی گسترده باعث رضایت می‌شه؟

جا داره این آخر یادی هم بکنیم از کتاب زنان نامرئی که خلاصه‌ش رو در اپیزود ۵۸ بی‌پلاس شنیدیم. زنها کم‌کم می‌فهمن که کجاها برای تصمیم‌گیران به حساب نمی‌اومدن و در نظر گرفته نمی‌شدن. به عبارتی می‌فهمن که تا حالا چی رو از دست داده بودن و این شادی رو براشون لااقل موقتا کمتر می‌کنه.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

برای نوشتن این مطلب از این منبع استفاده کردم.

بیشتر کنجکاوی کنیم
جهل تکثر زنان عرب را خانه نشین کرد
«جهلِ کثرت‌گرا» زنان عرب را خانه‌نشین کرد

عربستان سعودی کشوری است که میزان مشارکت زنان در بازار کارش خیلی پایین است. سال ۲۰۱۷ کمتر از ۱۵ درصد بیشتر بخوانید

زنان نامرئی و مرخصی زایمان
زیست‌شناسی و قانون‌گذاری: مرخصی زایمان

یکی از مسائل بزرگ برای حضور موثرتر زنان در بازار کار موضوع بارداری و زایمان است. کشورهای مختلف سعی کرده‌اند بیشتر بخوانید

ptsd در زنان پیامد زایمان که کسی از آن حرف نمی زند
پیامد زایمان که هیچ‌کس درباره‌ی آن حرف نمی‌زند

کلیشه‌هایی که در مسائل مختلف درباره‌ی زن‌ها وجود داره فقط باعث شناخت نادرست از اون‌ها نمی‌شه، گاهی سلامت جسم و بیشتر بخوانید

15 نظر برای “چرا برابری جنسیتی از زنان انسان‌های شادتری نساخته؟

  1. چقدر این متن رو درک کردم
    واقعا از وقتی نسبت به حق حقوقم اگاه شدم یا در فضاهای فمینیستی مطالعه میکنم خیلیییییی غمگین تر شدم تا الان.
    قبلا تمام این ظلم ها رو میدیدم (ارزش جانی نصف زن، قتل های ناموسی، تعیین پوشش زنان و…) و برای خودم موجه جلوه میدادم. جایی هم که من درک نمیکردم میگفتم لابد (یک اسمشو نبریم) که این حکم رو داده یک چیزی میدونسته. اما حالا که میفهمم اینا فقط ظلم هستن درد داره.
    میجنگیم و تلاش میکنیم برای اینده ای بهتر از الان. اما این چیزی از درد فهمیدن تبعیض ها کم نمیکنه.

    1. واقعیت این هست که مرد و زن برابر نیستند
      ایدئولوژی های رادیکال مثل فمینیسم و مردستیزی نمیتونن واقعیت رو تغییر بدن

  2. عجب!
    حالا که مشخص شده فمنیسم پیامدی جز بدبختی زنان در پی نداشته باز هم دارید توجیه‌اش می‌کنید!
    اوکی، نرود میخ آهنی در سنگ! چند دهه دیگه که خودتون و زنان فمنیست رو دونه‌دونه به نابودی مطلق رسوندید؛ اون‌وقت ما بازماندگان، تاریخ نابودی‌تان را خواهیم نوشت…

    1. من نمیدونم چرا از این مقاله ، به اینچنین نتیجه ای رسیدید. مقاله به خوبی نشون میده که زنان در جوامع لیبرال ، به این علت کمتر خوشحالند ، که به تبعیض ها و ظلم هایی که بهشون شده و میشه آشنا میشن. دلیل ناراحتی هنوز همون ظلم و تبعیضه . بله ، اگر که مشابه چندین و چند نسل پیش از خودشون ، سرشون رو مثل کبک زیر برف میکردن ، چه بسا که خوشحالتر از اونها می شدند.
      در ضمن مقاله هم به این موضوع به خوبی اشاره کرده که، “مگه کسی هم ادعا کرده که آگاهی گسترده باعث رضایت می‌شه؟” ، دقیقن همینطوره . آگاهی و دانش گسترده هیچگاه با شرط رضایت نیومده ، همونطور که ممکنه که یک شخص خرافاتی و کم سواد خیلی بیشتر از زندگیش لذت ببره تا یک دانشمندی که نسبت به مسائل خرافاتی آگاهه.

    2. داداش تو یا حتی مقاله رو نخوندی فقط اومدی الکی نفرت پراکنی کنی یا واقعا ناتوانی چشم گیری در خوندن متون و فهم کلمات داری.
      حتی نفهمیدی متن چی میگه بعد تازه در کمال جدیت و اعتماد به نفس هم میری به بقیه تیکه میندازی هم رسما میایی اینجا میگی زنا برای غمگین نشدن خودشون رو بزنن به اون راه و ابزاری که باعث آگاهی اونا از ظلم میشه باعث بدبختیه؟
      مثل اینه که من با پشت دست بخوابونم دهن یکی بعد بگم چشم برای دیدن و حس لامسه باعث شده تو این درد رو تجربه کنی پس بهتر که این عامل درد رو رنج (چشم و عصب های روی پوست) رو نابود کنی.
      ضمن اینکه تاریخ همین الانش هم ثابت کرده کدوم عقیده متعلق به زباله دانیه تاریخ هست.

    3. مقاله رو خوندم، چرند گفته. زنها در جوامع سنتی (چه در ایران چه در اروپا) خیلی بهتر زندگی میکردند، هر چیزی که میخونی رو راحت باور نکن! خرافات فمینیسم با هدف نابودی کشورهای متمدن تو دنیا پخش میشه.

  3. شاید یه تیتری مثل این درست تر باشه:
    چرا “تصویرسازی” برابری جنسیتی از زنان انسانهای شادتری نساخته.
    چون این طور که معلومه هنوز هم فاصله داریم با برابری واقعی.
    و البته این فاصله داشتن، نباید باعث بشه که از تلاش برای رسیدن بهش، دست برداریم. امان از سقفهای شیشه ای…

  4. خیلی ممنونم از این مقاله. من هم یکی شبیه خیلی از زنان دیگه، نسبت به حقوق خودم در همین فضای مجازی آگاه شدم. و هر چقدر بیشتر میخونم و میبینم، و به نوعی مطلع تر میشم، نسبت به شرایط موجود حساس تر میشم. این حساسیت باعث میشه خیلی راحت از کنار تبعیض های موجود عبور و یا در ذهن و عملم عادی قلمدادشون نکنم. ما هنوز هم فاصله داریم تا برابری و برای رسیدن به این برابری باید و باید و باید آگاه تر بشیم. باز هم خیلی ممنونم

  5. ببینید اهمیت دادن به حقوق زنان فقط به نفع خودشون نیست، در واقع برای کل جامعه مفیده.
    من اینو توی اختلافاتی که بین پدر و مادرم بود درک کردم. اگه جامعه به اندازه کافی به مادر من قدرت دفاع از خودشو داده بود، قطعا رو زندگی من به عنوان فرزندش هم تاثیر مثبت میذاشت.
    ولی به طور کلی حسی که من نسبت به جامعه ایران دارم اینه که حقوق هرکدوم از افراد و اقلیت ها به گونه ای داره زیر پا گذاشته میشه و این شامل آقایون هم میشه.

    1. بله دقیقاً. ایران دقیقاً یه استثنا هست و وضعیت اونقدر داغونه که نمیشه بررسی کرد. یعنی برای هر آدمی هر جنسیتی هر قومیتی مشکلات از طرف دارن هجوم میارن.

  6. این حالت موقتی هست به نظرم چون فکرایی که وجود داره در آدم های بزرگسال (مثلا شاید ۲۵-۳۰ به بالا)، اینا هنوز با فکرای سنتی زندگی میکنن و از طرف دیگه هجوم فکرای فمینیسمی رو نمیتونن هضم کنن و این باعث تضاد شده در ذهنشون و همینطور باعث ناراحتی.
    این رو چندین بار در دوستان دور و برم دیدم (اکثرا اوایل دهه سی زندگی شون رو سپری میکردن).

    تو کشور خودمون هم چیزی که به عنوان فقط فکر شخصی میتونم بگم، اینه که از اونجایی که در کشور ما تفکیک جنسیتی و نبود اموزشی که وجود داره و درک متقابل جنسیت ها وجود نداره، فمینیسم حس میکنم در خانم های اینجا به مرد ستیزی و تنفر ترجمه میشه و این خودش یه حالت خشم و افسردگی ایجاد میکنه. از یه طرف دیگه هم با این حالتی که درست شده فشار از طرف هم جنس های من به خانم ها هم متقابلا بیشتر شده. (و همینطور فشار بر روی هم جنس های بنده) و این رو مطمئنم میتونید بیشتر از چند سال قبل مشاهده کنید.

    1. به عنوان کسی که سال هاست در این فضا هستم و افراد زیادی رو میشناسم با اطمینان میگم ابدا به مردستیزی و تنفر ترجمه نمیشه. ستیز نه با مردان، که با مردسالاری و حامیان اون هست(چه زن چه مرد)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *