جاناتان هایت یکی از بهترین معلمها و راهنماهایی بود که در این چند سال اخیر پیدا کردهام. سؤالهای محوریای که هایت دنبال جوابشان میگردد برایم جذاب هستند و از شکل نگاهش به مسائل و صورتبندی پرسشها و دامنهی وسیع منابعی که برای پیدا کردن جواب بهشان سر میزند هم چیزهای زیادی یاد گرفتهام. اما آشنایی من با جاناتان هایت از دریچهی کتاب ذهن درستکار بود.
نویسنده: علی بندری
پرسش اصلی جاناتان هایت در کتاب ذهن درستکار این است که چرا بین ما اینقدر تفاوت هست. چرا صحبت دربارهی بعضی موضوعات مثل سیاست و مذهب اینقدر مستعد تنش و دعواست. اگر ما همه پیرو اصول اخلاقی کمابیش یکسانی هستیم و همه – در بهترین و آرمانیترین شرایط – با اصول منطق و استدلال حرفمان را پیش میبریم پس چرا در بحثهای سیاسی یا مذهبی اینقدر زیاد و اینقدر زود به نقطهای میرسیم که از فهمیدن حرف هم ناتوانیم. اینقدر ناتوان که خیلی زود دست میبریم و آسانترین و البته مخربترین سلاح را بیرون میآوریم و مشغول نیتخوانی و توطئهبینی میشویم که لابد کاسهای زیر نیمکاسه است که تو از این آدم دفاع میکنی یا حتما در پیروز شدن این حزب و کاندیدا در انتخابات منفعت اقتصادی داری که پنهان کردهای و در بحثها به زبان نمیآوری وگرنه مگر میشود آدمی اینطور فکر کند؟
اول غریزی تصمیم میگیریم بعد با منطق توجیهش میکنیم
ساختمان استدلال نویسنده در این کتاب چند ستونپایهی اصلی دارد. اولینش تمثیل فیل و فیلسوار است. راستش اولین غافلگیری من هم در کتاب همینجا بود. وقتی که فهمیدم برعکس تصوری که داشتم بیشتر تصمیمات ما بیشتر از آنکه منطقی باشند غریزی هستند، دستگاه منطق و استدلال فقط بعد از اینکه تصمیم گرفته شد و در مقام سخنگو و توجیهگر به میدان میآیند. در تشبیه درخشان هایت اختیار امور به دست جناب فیل است. فیل سوار بیشتر از آنکه هدایتکنندهی فیل باشد دنبالهرو اوست. راحتترین راه برای خانگی کردن این حرف این است که دقایقی را به یاد بیاوریم که در حال خالی بستن بودیم. وقتهایی که داشتیم زمین و زمان را به هم میبافتیم و با استدلالی ظاهراً مستحکم چیزی را ثابت میکردیم که خودمان میدانستیم درست نیست. اگر چنین خاطرهای از یکی از مشاجرههایتان یادتان آمد، دفعهی دیگر که شنوندهی استدلالهای عجیب یک نفر بودید صبورتر گوش کنید و برای فهمیدن حرفش، و نه لزوما استدلالش، بیشتر تلاش کنید.
قسمتی از خلاصه کتاب ذهن درستکار جاناتان هایت
قانون طلایی اخلاق را فراموش کنید
دومین حرف اساسی هایت در این کتاب این بود که اخلاق فراتر از این است که در گزارههای ساده و جهانشمول ارائه شود. ادعای اینکه یک اصل اخلاقی مثل هر چه برای خود میپسندی برای دیگران بپسند یا هر اصل طلایی یا نقرهای دیگری میتواند جوابگوی همهی پرسشهای پیچیدهی اخلاقی جاری در جامعهی انسانی باشد ادعای غلط و آسیبرسانی است. ارزشهای اخلاقی البته بینهایت نیستند و نویسنده هم از طرفداران نسبی بودن اخلاق نیست اما مفصل در کتاب دربارهی تئوری مبانی اخلاق صحبت میکند. موضوعی که اگر خوب یاد بگیریم دفعهی بعد که در بحثی در برابر کسی قرار گرفتیم که ارزشهای اخلاقی متفاوتی از ما داشت شانس بیشتری برای تفاهم خواهیم داشت. اینطوری احتمال اینکه بتوانیم واقعا متوجه حرف و نظر مخالفمان شویم خیلی بیشتر میشود.
ما درست و غلط را از روی دست دوستانمان تشخیص میدهیم
و سومین و آخرین ستونپایهی ساختمانی که جانات هایت در کتاب ذهن درستکار بنا کرد نقش گروهها و جوامع انسانی است در باورها و اعتقادات ما. فهمیدن این بخش از حرفهای جاناتان هایت کمکمان میکند دلایل گرایش آدمها به تفکرات سیاسی مختلف را بهتر بفهمیم. نقش مذهب را در تاریخ انسانی و فرایند تکامل تاریخی انسان بهتر درک کنیم.
وقتی در میانهی یک بحث داغ سیاسی هستیم خط کشیدن و جادادن آدمها در دو طرف خط جداکنندهی خیر و شر راحت است. حقیقت اما خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست. ما درست و غلط را نه فردی که در گروه و قبیله و نه با منطق و استدلال که با غریزه تعیین میکنیم.
مفاهمه را تمرین کنیم
ارزشمندترین بخش کتاب ذهن درستکار برای من اینجا بود که جاناتان هایت در کنار تصویر روشنگری که از دلیل اختلافات بزرگ میدهد ابزارهای مفیدی هم برای مفاهمه و برای گفتگوی بهتر پیشنهاد میکند. طوری که دفعهی بعد که در مقابل آدمی نشستیم که از دستگاه اخلاقی کاملاً متفاوت با ما داشت سریع شمشیر اخلاق و قضاوت اخلاقی را در نیاوریم. خیلی خوب و دقیق گوش کنیم. به ذهنمان فرصت بدهیم و فعالانه کمکش کنیم سیستم اخلاقی طرف مقابلمان را بفهمد. با نشاندادن احترام و علاقه برای فهمیدن ارزشهای دیگران که ممکن است با ارزشهای ما فرقهای زیادی بکنند قدم بزرگی برای بزرگ کردن دنیایمان بر میداریم. با بروز کنجکاوی صادقانه به مخاطبمان نشان میدهیم که در فهمیدنش مصمم هستیم. باور کنید برای شروع کردن چنین گفتگویی، هیچ راهی بهتر و موثرتر از نشان دادن کنجکاوی صادقانه نیست.
- تصویر این یادداشت کاری از IGNACIO SERRANO است که از یادداشت «چرا ذهنتان از دیگران متنفر است» برداشتم.
ممکنه برای سایت یه حالت ایجاد کنید که مقاله هایی که دوست داشتیم رو لایک کنیم و تو اکانتمون بره تا همیشه راحت تر بهشون دسترسی داشته باشیم؟
و بعدا بتونیم راحت پیداشون کنیم و دوباره بخونیمشون