شادی بادوام چیزیه که آدمهای زیادی دنبالش هستند. رویایی در سر دارند که فکر میکنند اگه بهش برسند شادی بادوام پیدا خواهند کرد و تو پدیدههای بیرونی هم جستوجوش میکنن. تو کتاب فرضیه خوشبختی که خلاصهش رو در اپیزود ۵۱ بیپلاس تعریف کردیم، جاناتان هایت دربارهی اینکه آیا خوشبختی واقعیه یا اینکه سرابی بیش نیست توضیح میده و راههایی هم برای اینکه احساس خوشبختی گذرا نباشه پیش پامون میذاره. رضایت از خود سهم زیادی در این احساس داره و اینجا میخوایم یه کم عمیقتر بهش بپردازیم و ببینیم آیا شادی که به دنبال یه اتفاق یا مجموعه شرایط مهمونمون میشه بادوام، پایدار و همیشگیه؟ اگه نیست چه باید کرد؟
نویسنده: مریم مهری
عادت همیشه در مراجعه است
یه تحقیق مشهوری هست که بیشتر از چهل سال پیش روی آدمهایی که لاتاری برنده شدن و کسانی که در اثر حادثه یا تصادف عضوی از بدنشون رو از دست دادن، انجام شده. تحقیق روی این آدمها نشون میده که برندگان بعد از یه دورهی کوتاه شادی، برمیگردن به همون روحیه و خلق و خوی همیشگیشون و سطح شادی و رضایت از زندگیشون پایین میاد و میرسه به همون جایی که همیشه بود. از اون طرف هم سطح ناامیدی کسانی که تصادف کردن ثابت نمیمونه و بعد از یک دورهی افسردگی و بدحالی سطح رضایت از زندگی برمیگرده به دورهی پیش از تصادف. این نشون میده عامل بیرونی هرچقدر هم مهم و بزرگ باشه به سختی میتونه عادتهای ما رو تغییر بده و از ما انسان دیگری بسازه. گرچه ممکنه تحت تاثیر این حوادث توجه ما به چیزهایی جلب بشه که پیش از این نبوده و حتی گاهی مسیر زندگیمون رو تغییر بده اما درونیات ما رو به سختی میشه تغییر داد و تبدیل به چیزی ورای شخصیت خودمون کرد.
برای همینه که آدمها دنبال اینند که رضایت از خود رو تبدیل به روتین زندگی کنند و تمایل به گذروندن دورههایی دارن که بهشون بگه چطوری این کار میسر میشه. چندماه پیش دانشگاه ییل آمریکا دورهای برای شادی برگزار کرد که استقبال ازش شگفتانگیز بود. بیشتر از سه میلیون نفر این دوره رو به صورت حضوری، آنلاین یا از طریق ودیدیوهایی که از دوره منتشر شد گذروندن. در این کلاس حرف پیچیدهای زده نشد بلکه گفته شد سه چیز در زندگی باید تبدیل به روتین بشه تا احساس شادی بادوام و بیشتری داشته باشیم: خواب خوب، قدردان بودن و کمک به دیگران. کلاس راهکارهایی ارائه میکرد که این سه عامل تبدیل به عادتهایی در ما بشن.
مواجهه با فکرهای منفی
همونطور که توی نوشته چرا بد از خوب قویتر است گفتیم روند تکامل و میل به بقا باعث شده که توجهمون به تجربیات بد بیشتر از تجربیات خوب باشه. اما چطور میشه این رو مهار کرد و کاری کرد که کل ذهن به تسخیر افکار منفی درنیاد. چطور میشه با فکرهای منفی مواجه شد و سطح شادی رو در زندگی روزمره بیشتر کرد؟ چند توصیه در این باره وجود داره:
وقتی گرفتار فکرهای منفی میشیم نصیحتی که خیلیوقتها میشنویم اینه که «بهش فکر نکن». در حالیکه در راهنماهای جدیدتر گفته میشه بهتره از فکرهای منفی فرار نکنیم چون این مقاومت اتفاقا باعث میشه که بیشتر درگیرشون باشیم. کاری که میتونیم بکنیم اینه که نگرانیهامون رو به زبون بیاریم تا از چیزهای درهم و مبهم تبدیل به چیزهای قابل بیان و واقعی بشن. مثلا اینکه من نگران بیپولی هستم یا من در مورد کارم نگرانی دارم. لازم نیست مخاطبی وجود داشته باشه، خودمون میتونیم مخاطب خودمون باشیم.
توصیهی دیگه اینه که با خودمون مثل یه دوست رفتار کنیم. وقتی نسبت به خودمون حس منفی داریم، بپرسیم اگه دوستی چنین حسی در مورد خودش داشت بهش چه توصیهای میکردیم؟ سعی کنیم اون توصیه رو برای خودمون به کار بگیریم.
وقتی دچار فکرهای منفی میشیم خوبه از خودمون این سوالها رو بپرسیم: شواهد این فکر برای من چیه؟ آیا این فکر بر اساس واقعیتها در من شکل گرفته یا صرفا احساسیه که دارم؟ آیا ممکنه که تحلیل اشتباهی از اوضاع داشته باشم؟ دیگران نسبت به موقعیت من چه فکرهای متفاوتی میتونن داشته باشن؟ اگه این وضعیت برای شخص دیگری پیش اومده بود، نگاه من بهش چی بود؟ و سوال نهایی اینکه آیا بعد از جواب دادن به این سوالها همچنان فکرهامون منفی و مایوسکنندهس؟
کنترل تنفس
کنترل تنفس یه توصیهی قدیمیه اما در چند دههی اخیره که به کارایی خیلی زیادش در احساس سبک شدن و رضایت از زندگی پی بردن. مطالعات نشون داده روشهای تنفسی میتونن به کاهش علائم مرتبط با اضطراب، بیخوابی، اختلال استرس بعد از حادثه، افسردگی و اختلال کمبود توجه کمک کنن. برای قرنها یوگیها از کنترل نفس یا پرانایاما برای تقویت تمرکز و بیشتر شدن نشاط استفاده میکردن و بودا هم مدیتیشن تنفس به عنوان راهی برای رسیدن به روشنگری حمایت میکرد.
از جا بلند شدن و حرکت کردن
وقتی از جامون بلند میشیم و حرکت میکنیم حالمون بهتر از وقتیه که بیحرکت نشستیم یا خوابیدیم. یه مطالعه روی کاربران تلفن همراه نشون داده آدمها وقتی راه میرن بیشتر از وقتی که نشسته یا دراز کشیده هستند احساس خوشبختی دارن. لازم نیست برای راه رفتن برنامهریزی بکنیم بلکه صرفا یه پیادهروی آروم باعث میشه روحیهی بهتری پیدا کنیم. البته نکتهی مبهم اینه که نمیدونیم که آیا حرکت کردن باعث خوشحالیمون میشه یا این افراد خوشحال هستند که بیشتر حرکت میکنن.
دوتا توصیهی دیگه هم وجود داره. اینکه جایی داشته باشیم که بتونم دربارهی حال خودمون بنویسیم و یه ربع در روز رو صرف این کار بکنیم. بعضی از مطالعات نشون داده که نوشتن واقعا تاثیر داره در رضایت از خود و احساس شادی. نوشتن از خود به خودشناسی و پیدا کردن هویت کمک زیادی میکنه. لازم نیست چیز پیچیدهای نوشته بشه. همینکه از احساس خودمون و نگاهمون به اطراف بنویسیم کفایت میکنه. توصیهی آخر هم تمرین خوشبینیه. خوشبینی به معنی نادیدهگرفتن یه واقعیت یا مصیبت نیست. برای مثال خیلی از مردم وقتی که شغلشون رو از دست میدن احساس شکست میکنن و فکر میکنن دیگه هیچوقت از این احساس خلاص نخواهند شد اما کسی که خوشبینه همچنان که به دشواریها فکر میکنه، راههای بیرون رفتن از اون وضعیت رو هم بررسی میکنه و فرصت تجدید نظر در اهداف زندگی به خودش میده.
برای نوشتن این متن از این منبع استفاده کردم.
من تجربه کردهم.
وقتی افکار منفی رو به زبون میارم، اون افکار هم بیشتر میشن و وضعیتم به حالت overthinking درمیاد. نزدیک ده سال این کار رو کردم و نتیجه همین بود.
بهتر اینه که بهشون فکر نکنم و مشغول کارهام بشم. اینطوری به آرامی اون افکار منفی خودبهخود حل میشن.
متوجه میشیم یکی از فوایدی که «نوشتن» برای ما داره اینه که مشکلاتی که در ذهنمون هستند و ممکنه ظرفیت زیادی از ذهن ما رو به خودشون اختصاص داده باشن، با نوشتنِشون از حالتِ «مبهم و پیچیده و غیرقابل حل» در میان؛ و به «یک مسئله روی کاغذ» تبدیل میشن.
وقتی این اتفاق میافته میتونیم به فکرِ راه حل و راهکار باشیم و برای تغییر و بهبود شرایط، گامهای هرچند کوچیک اما عملی برداریم.
در این موقعیتها(و فکر کردن به نوشتههامون) هست که میتونیم خودمون رو رشد و ارتقاء بدیم و بفهمیم که اون مشکل هرچهقدر هم که بزرگ و لاینحل به نظر برسه، یه «مسئله» مثل مسائل قبلی هست که «راهحل» داره.
احتمالا کاری مثل کامنت گذاشتن زیر یک مطلب آموزنده و مرور کردنِ آموختهها هم یه تمرین برای عادت کردن به شادی باشه. 🙂
سلام به علی جان بندری و تمامیه عوامل تولید این پادکست بینظیر که امشب با پیشنهاد پارنتر عزیزم،تازه یه قسمت ازش رو گوش کردم و خیلیییی حال کردم🙂🙏✋
در مورد نوشتن خواستم به عزیزان و دوستان پیشنهاد خوندن کتاب “راه هنرمند” رو بدم که بسیار عالیه و راهکارهایی رو ارائه میده که یکیش نوشتن صفحات صبحگاهی هستش👌👌
بازم خداقوت به همه دوستان این پادکست و علی جان:
شاد باش و دیر زی🙂🙏✋
طلب خیر🙏✋