خواندن و شنیدن دربارهی ظلمها و جنایتهایی که بعضی آدمها و گروهها مرتکب میشوند سخت است؛ اما برای درک بهتر تاریخ و همینطور آدمها چارهای نداریم مگر اینکه با این وجه از ماجرا هم روبرو شویم. تاریخ فقط قصهی پیشرفت و موفقیت نیست. خیلی جاها هم ماجرای خون و درد و رنج است.
در اپیزود ۵۲ پادکست بیپلاس خلاصه کتاب «نانکینگ» از آیریس چانگ را شنیدیم. ماجرای کشتار وحشیانه و خشونتهای غیرقابل تصور سربازان ژاپنی علیه مردم چین. اگر کتاب را خوانده باشید میدانید این خشونتها خیلی شدیدتر از چیزی است که در اپیزود شنیدیم. نویسنده هم مثل ما در مقابل چنین فجایعی این سوال ناگزیر را میپرسد که چرا سربازهای ژاپنی چنین کارهایی کردند؟
نویسنده: عباس سیدین
یک دلیل تکرار شونده: ما برتریم!
بعضی مورخها میگویند که ارتش ژاپن از همان اول تاسیسش طوری بود که مستعد اعمال چنین خشونتهایی بود. آنها چند دلیل را برای این خشونتها معرفی میکنند:
- یک دلیل این است که طی سالها در طول تعلیمات و آموزشهای نظامی و همینطور در کل جامعهی ژاپن نفرت عمیقی از چینیها کاشته شده بود. چند دهه تبلیغات و آموزش و شستشوی مغزی این فکر را ایجاد کرده بود که چینیها -علیرغم اینکه از نظر نژادی تقریباً با ژاپنیها یکسان هستند- اصلاً آدم نیستند. چیزی هستند پستتر از آدمیزاد.
- یک دلیل دیگر نقش باورهای فرهنگی-مذهبی ژاپنیها است. برای ارتش امپراتوری ژاپن، خشونت یک ابزار ضروری است. به باور سربازان ژاپنی شخص امپراتور حاکم طبیعی کل جهان است و به هر طریقی حکومتش باید گسترش پیدا کند. ردپای چنین فکرها و ایدههایی را در جنگها و درگیریهای دیگری هم میتوانیم ببینیم. در جنگ جهانی دوم هم بخشی از ماجرا به دلیل انگیزههای نژادی بود. یا وقتی طالبان و القاعده در افغانستان یا داعش در عراق دست به کشتار و خشونت میزنند، در نظر خودشان دارند حق طبیعی حکومتشان را اعمال میکنند.
دلیل تازهتر: انتقال ظلم
اما وقتی به ساختار و روشهای آموزشی نیروهای نظامی در ارتش ژاپن نگاه میکنیم چیزهای عجیبی در آن میبینیم. خشونتی غیرعادی در آن بوده که بعداً تبدیل به چیزی میشود که آن را «انتقال ظلم» مینامند. پیش از حمله به نانکینگ، ارتش ژاپن سربازهای خودش را مورد تحقیرهای بیپایانی قرار میداد. سربازهای ژاپنی مجبور بودند تا لباسهای زیر افسرها را بشویند؛ یا اینکه بی حرکت بایستند در حالی که افسر مافوق آنقدر به آنها سیلی میزد تا خون از صورتشان جاری شود.
نکتهی غریبتر اینکه همهی اینها با استفاده از یک زبان ترسناک معرفی میشد که یادآور فضای رمان ۱۹۸۴ جورج اورول است. به عنوان نشانههای محبت و عشق. مافوقها میگفتند -و احتمالاً هم باور داشتند- که اینها ابراز محبت است و ما با این کارها داریم شما را با «چوب محبت» نوازش میکنیم.
بعضی متفکرها معتقدند که آن کسانی بیشترین اعمال خشونت سادیستیک و وحشیانه را از خود نشان میدهند که همیشه کمترین قدرت را داشتهاند و تحقیر شدهاند اما حالا در وضعیتی قرار گرفتهاند که مرگ و زندگی کسی در دستانشان قرار دارد. این فرآیند چیزی است که آن را انتقال ظلم مینامند.
فرض کنید کسی مدتهای طولانی در درجات پایین سلسلهمراتب مورد خشونت و تحقیر باشد. وقتی این فرد در موقعیتی قرار میگیرد که میتواند قدرتش را اعمال کند، احتمال زیادی دارد که تمام آن خشونتها، تحقیرها و فشارها را یکجا بیرون بریزد.
در چین، سادهترین سرباز ژاپنی برتر و بالاتر از عالیرتبهترین چینی بود. تصورش خیلی سخت نیست که چطور سالها خشم و نفرت از چینیها، به همراه ترس از اقتدار و احساس وظیفه در قبال امپراتور با آن خشونتها و تحقیرهای آموزشهای نظامی ترکیب میشود و چنان خشونتهای بیدلیل و سرگیجهآوری را در نانکینگ رقم میزند. شاید این یکی از چیزهایی است که میتواند خشونتهای غیرقابل تجسم ژاپنیها علیه مردم چین را توضیح دهد.
انتقال ظلم خارج از میدان جنگ
پدیدهی انتقال ظلم فقط به جنگ و جنایات جنگی مربوط نیست. پروفسور جودیت کی. براون انتقال ظلم را در موقعیت جایگاه تازهای مشاهده میکند. جودیت در کتاب «یک پژوهش بینفرهنگی دربارهی سوءرفتار با همسران» مینویسد که در جوامع سنتی مردسالار، زنان خانواده پایینترین ردهی اعتبار را دارند و مورد آزارها و فشارهای مداوم هستند. اما این جایگاه پایین، با ورود یک زن جوان تازه به خانواده، یعنی عروس خانواده تغییر میکند. حالا مادر یا خواهر داماد دیگر در پایینترین جایگاه نیستند بلکه آن زن تازهوارد پایینترین جایگاه را دارد.
این دینامیک قدرت اغلب باعث یک چرخهی اعمال خشونت از طرف «مادرشوهر» و «خواهرشوهر» به «عروس» میشود که در حالات خفیفش یک رابطهی سرد و پر از تعارض، و در موارد شدیدترش رابطهای همراه با اعمال خشونت و فشار ایجاد میکند.
در هر دو موقعیت، چه ارتش ژاپن و چه ساختار خانوادهی سنتی و مردسالار، نظام سلسلهمراتبی خشک زمینهای را ایجاد میکند تا پدیدهی انتقال ظلم شکل بگیرد. این انتقال ظلم چیزی است که در ماجرای نانکینگ باعث آن حجم هولناک از خشونت شد، و در مثالی که جودیت براون میزند، هم همدلی و همبستگی زنان را در یک جامعهی مردسالار تضعیف میکند، و هم از این طریق به کل سامان جامعه آسیب میرساند.
- جودیت کی. براون استاد انسانشناسی دانشگاه اوکلند است.
- بروان قبل از این کتاب هم در مقالهی “چشماندازهای بینفرهنگی دربارهی زنان مسنتر و سوءرفتار با همسران جوان” به موضوع انتقال ظلم در جوامع سنتی مردسالار اشاره کرده بود.
- تصویر یادداشت مربوط به هیرو اوندا ستوان دوم ژاپنیست که حدود ۳۰ سال پس از پایان جنگ جهانی دوم همچنان در جنگلهای فیلیپین یک تنه مشغول کشتار و مبارزه بود.
درود وقتی کمتر از۵۰سال پیش ژاپن و امروزشو مقایسه میکنم میفهمم به راحتی آموزش میتونه فرهنگ ازهم گسیخته ایرانمون رو احیا و قابل احترام از نظر اخلاقی کنه و بهش اعتبار ببخشه همونطور که قبل اسلام بود….
خیلی مطلب جالبی بود . عالی …
“پدیده انتقال ظلم”…یک حقیقته..و فهم آن به دفع آن کمک میکنه…..ممنون بابت این مطلب و همه مطالب با ارزشتون….