این پست رو قبلا کمی مفصلتر تو خبرنامهی چهارم پادکست بیپلاس منتشر کرده بودیم، اینجا کمی خلاصهتر مینویسم
نویسنده: فاطمه فخاریان
از پروژه میرایی چی میدونیم؟
آتول گوانده سال ۲۰۰۴ همزمان با چاپ کتاب میرایی یک پروژه مولتی پلتفرم رو به این اسم شروع کرد. این پروژه چون خیلی موفق بود دو بار تمدید شد. آخریش ماه ژوییه ۲۰۱۷ بود. پروژهی میرایی شامل فیلم مستند در frontline، برنامهی رادیویی، سمینارها و مقالههایی روی سایت این شبکه است. اگه هشتگ #whatmattersmost رو برای مثال در توییتر دنبال کنین، یه سری از نظرات آدمها درباره ترجیحها، اولویتهاشون و نگاهشون به مرگ و زندگی رو پیدا میکنید. اینجا میخوایم بیشتر دربارهی پروژهی میرایی و مستند Being Mortal صحبت کنیم. پروژهای که دعوت میکنه درباره زندگی حرف بزنیم.
خلاصه کتاب میرایی رو توی اپیزود ۱۹ پادکست بیپلاس بشنوید
حرف اصلی آتول گوانده در پروژه میرایی چیه؟
آتول گوانده یه حرف اصلی داره توی پروژه میرایی، میگه لازم نیست دکتر باشی تا بفهمی که چطور دارو و درمانهایی که قرار بود به آدمها کمک کنه، داره موجب رنج بیشترشون میشه. ما به خاطر اینکه نمیتونیم درست تصمیم بگیریم، داریم درمانهایی رو روی آدمها انجام میدیم که ضعیفترشون میکنه و کیفیت زندگیشون رو پایینتر میاره.
پزشکها چقدر کارشون رو بلدن؟
بخشی از پروژهی میرایی مستندی بود که Frontline ساخت به کارگردانی Tom Jennings. توی مستند میبینیم چطور پزشکها مواجه میشن با بیمارهایی که در مراحل آخر زندگیشون هستن. موقع ساخت این مستند آتول میفهمه که پزشکان (شامل خودش) چقدر در برابر موقعیتهایی که بیماران مریضی کشنده دارند دست و پاشون رو گم میکنن. درست وقتی که باید در مورد فرصت محدود یا مرگ بیمارا باهاشون صحبت کنن، نابلد و ضعیف رفتار میکنن. چون وقتی فرصت بوده درباره زندگی حرف نزدن. درباره چطور و تا کجا زندگی کردن.
چقدر برای شرایط سخت آمادهایم؟
مستند میرایی با ماجرای سارا شروع میشه. همون خانم بارداری که توی اپیزود نوزدهم پادکست بیپلاس بهش اشاره کردیم. سارا، ۳۴ ساله و باردار بود که براش تشخیص سرطان ریه مرحله ۴ دادن. این مورد خیلی برای آتول سخت بوده. سارا پر از امید به زندگی بود و آتول نمیخواست کسی باشه که حالش رو میگیره. میگه همه میدونستیم که سرطان ریه مرحله چهار چیزی نیست که درمان بشه. با این حال میگفتیم شاید این همون یه دونه موردی باشه که یه جوری درمان میشه. به جای اینکه بپذیرن چند ماه دیگه زندس و بگن بیا ببینیم که چه کار میشه کرد تا این دورانت با کیفیت بهتری بگذره، همه درمانهای ممکن رو روی سارا انجام میدن. چرا؟ به خاطر همون فرض خوشبینانه.
نتیجه این دلبستن به فرض خوشبینانه چی بود؟ شیمی درمانی به قدری سارا رو ناتوان کرد که حتی نمیتونست بچهاش رو در آغوش بگیره. آتول اعتراف میکنه که به دروغ بهش امید داده بود. چه بسا این همه درمان عمرش رو کوتاهتر هم کرده باشه.
آتول یادش میاد که تو این مورد، چقدر ناتوان بود در ارتباط صادقانه با بیمار و خانوادش. بعد میره سراغ دکترهای دیگه. امیدواره که اونها بدونن در این شرایط چه باید کرد و ازشون یاد بگیره. دکترهایی که با بیمارای مشابه سر و کار دارن. با بیمارانی که در مراحل آخر زندگیشون هستن و باید انتخابهای سخت بکنن. ماجراهای دیگهای هم تعریف میکنه که هم توی خبرنامه بهش اشاره کردیم و هم توی مستند میتونین ببینین. این مثالها باعث میشه به یه سوال جدی فکر کنیم. تا کجا حاضریم زندگی کنیم؟
بخشی از مستند میرایی درباره پیری و مرگ، دو مسئلهی حل نشدنی
تا کجا حاضریم زندگی کنیم؟
یه سؤال مهم توی پروژهی میرایی همینه. واقعا تا کجا حاضریم زندگی کنیم؟ این سؤال خیلی جدیه و باید بهش فکر کنیم. “اگه بدونی وقت محدوده اون وقت اولویتهات چیه و چی مهمتره و حاضری براش زنده بمونی؟”. اصلا این سؤال اصلی مستند میراییه. حرف اصلی فیلم اینه. میگه با بیمارانی که تحت درمانهای پرخطر قرار میگیرند صحبت کنین و بهشون نشون بدین که با جواب دادن به این سؤال میتونن در مدت باقی مونده بهتر زندگی کنن.
هرکسی اولویتهایی داره توی زندگیش. این رو خیلی خوب بین جوابایی که بیمارها میدن توی فیلم میشه دید. چقدر مهمه که پزشک، بیمار و خانوادههاشون درباره این اولویتها و درباره زندگی صحبت کنن و درمان رو براساس اونها تغییر بدن.
شکاریم یک سر همه پیش مرگ
مرگ برای خیلی از ما موضوع ناراحت کننده و یا ترسناکیه. تلاش پروژه میرایی اینه که بگه یک کم واقع بینتر باشیم. بیایم بیشتر فکر کنیم درباره مرگ و روزهای آخر زندگی. گوانده برای آگاهی دادن به همه، ما رو دعوت کرده به حرف زدن درباره اینکه نهایتاً چیه که برای ما از همه چیز مهمتره. چیه که ارزش بیشتری از درمانهای سخت، تجربی یا درمانهایی با شانس کم داره. چطور حواسمون به این ترجیحها باشه و چطور تا آخرین لحظه ممکن با کیفیت خوب زندگی کنیم. گوانده با پروژه میرایی داره دعوت میکنه تا درباره زندگی حرف بزنیم.
یادمون باشه هدف غایی نه یه مرگ خوب بلکه یه زندگی خوب تا آخرین لحظه است. اون وقت باید فکر کنیم و به یاد داشته باشیم که اولویتهای ما و عزیزانمون تو زندگی چیه و تا کی حاضریم زنده بمونیم. مگه نه اینکه “شکاریم یک سر همه پیش مرگ”.
- کتاب میرایی گوانده به فارسی با عنوان مرگ با تشریفات پزشکی ترجمه شده، لینکهای خرید کتاب توی صفحه از کجا بخریم هست.
- از گوانده در فصل سوم پادکست بیپلاس، کتاب چک لیست رو هم تعریف کردیم. خلاصه کتاب چک لیست رو هم پیشنهاد میکنیم بشنوین.
- تصویر رو از frontline برداشتیم.
بسیار عالی و تاثیر گذار بود. بابت تمام زحمتهایی که جهت تهیه و تنظیم این کار میکشین بینهایت ممنونتون هستم.
سلام آقای بندری عزیز
ممنون از زحمات شما . واقعا از وقتی پیرچشمی سراغم آمده از عشقم به مطالعه تا حدی محروم شده بودم که پادکستهای خوب – که پادکست شما بی شک بهترین است- تا حد زیادی مشکلات من را کم کرده است 🙂
در خصوص خانه های سالمندان باید بگویم ما نباید خودخواه باشیم به همان دلیل که مهدکودکها شکل گرفته، خانه سالمندان نیز ضروری است. آدمها باید یاد بگیرند که بار سالمندی خود را روی دوش جوانی بچه خود نیاندازند – آنهم با کم شدن تعداد بچه ها و شاغل شدن خانها و کوچک شدن خانه ها و …- و خودشان برنامه ریزی مناسبی بکنند. پروژه هایی مثل خانه های سبز، از راه حلهای خوب هستند.
من و همسرم به دخترمان گفته ایم که هیچ توقعی از او نداریم و باید دنبال زندگی خودش برود، ما هم حقوق بازنشستگی مان را صرف پیدا کردن و اجرای یک پروژه مناسب برای گذران سالمندی خواهیم کرد.