در اپیزود هشتم پادکست بیپلاس دربارهی چنگیزخان صحبت کردیم. چند جای اپیزود چنگیز از دستاوردهای علمی و فرهنگی مغولها و مثلا ماجرای خواجه نصیر طوسی و رصدخانهی مراغه گفتیم. این جا میخوایم یک کمی در همین موضوع دقیقتر بشیم. این مطلب رو قبلا در نامه سوم خبرنامهی بیپلاس نوشته بودیم و الان با کمی تغییرات منتشر میکنیم.
نویسنده: بهجت بندری
حرف اصلی اپیزود هشتم پادکست بیپلاس یعنی چنگیز خان اینه که دوران حکمروایی مغولها جز کشتار تخفیفناپذیر میلیونها نفر دستاورد دیگهای هم داشته. البته حواسمون هم هست که اون چیزی که به عنوان دستاورد بهش نگاه میکنیم بیشتر مربوطه به بعد از حمله دوم مغولها. حملهای به رهبری هلاکو خان، که بعد از مرگ چنگیزخان اتفاق افتاد.
کل مطلب رو توی شش بخش خلاصه میکنیم، اول میگیم ایران درچه وضعیتی بود که مغول حمله کرد، بعد از یک آدم کلیدی در اون داران صحبت میکنیم. در قسمت سوم توضیح میدیم که چرا هلاکوخان به این آدم اعتماد کرد. قسمت چهارم دربارهی اهمیت رصدخانه حرف میزنیم. در قسمت پنج میگیم که جز رصدخانه دیگه چه دستاوردهایی داشته حمله مغول اون هم بعد از دوران حمروایی چنگیزخان. قسمت شش که بخش آخر این مطلب هم میشه میگیم که به نظرمون چرا دونستن این چیزا مهمه.
ایران زمان حمله مغول در چه وضعیتی بود؟
خوبه قبل از اینکه وارد ماجرا بشیم یه دیدی داشته باشیم و بدونیم که ایران زمان حمله مغول در چه وضعیتی بود و هلاکو در چه شرایطی به ایران حمله کرد. در آستانهی حملهی هلاکوخان، در بغداد خلافت عباسی روی کار بوده، الموت دست اسماعیلیان بود، بخشهایی از شرق ایران دست اتابکان سلجوقی و خوارزمشاهیان بیشتر به مرکز ایران حکومت میکردن. مغولها در چنین شرایطی بود که حمله کردن.
بعضی از مورخها میگن درسته که اولش با حمله شروع شده بود ولی از وسطای قرن هفت ایرانیا از مغولها حمایت هم میکردن. در واقع مردم اینقدر نیاز به امنیت داشتن و حکومت پایدار میخواستن که از هلاکو استقبال کردن. این چیزیه که جورج لین در “ایران در اوایل عهد ایلخانان” میگه.
یک آدم کلیدی توی این شرایط کی بود؟
اگر حتی خیلی اهل تاریخ نباشین احتمالا اسم خواجه نصیر طوسی رو شنیدین. قصه و افسانه دربارهی خواجه نصیر خیلی زیاده. ما نمیدونیم کدوم یک از حرفهایی که دربارش زده میشه درسته و کدوم غلط. چیزی که میدونیم اینه که خواجه نصیر زمان حمله دوم مغول در الموت با اسماعیلیان بوده. از اون جا هم همراه میشه با هلاکوخان و در فتح بغداد همراه هلاکو بوده. این حمله دوم بعد از حکمروایی چنگیزخان اتفاق میافته.
از این جایی که ما نگاه میکنیم به ماجرا به نظر میاد خواجه نصیر طوسی دو تا راه داشت. کم و بیش مثل بقیهی دانشمندای اون زمان. یه راه این بود که مقاومت بکنه و به احتمال زیاد کشته بشه. راه دیگه اینکه تسلیم بشه و بتونه نفوذ کنه بین مغولها. خیلی از مشابهان خواجه نصیر مسیر اول رو رفتن. مثلا کسی که احتمالا همه اسمش رو شنیدیم. عطار نیشابوری. اگر قصهی روبهرو شدن عطار و مغولها براتون جالبه اپیزود ۱۵ پادکست کرن دربارهی تصویر این مواجهه در اپرای شمس و مولانا حرفهای خوبی میزنه.
هلاکو چرا به خواجه نصیر اعتماد کرد؟
یه سوالی توی ذهن من اومد وقتی این ماجرا رو خونم. اون هم اینکه این وسط چرا اصلا هلاکو به خواجه نصیر اعتماد کرد؟ وقتی بیشتر بررسی کردم دیدم اینطور نبود که هلاکو خواجه نصیر رو قبلش نشناسه. خواجه نصیر همون زمان آدم مشهوری بوده و گویا اصلا با وساطت خواجه نصیر بوده که هلاکو کتابخونه الموت رو نسوزوند. در بغداد هم جلوی کشته شدن خیلیها رو گرفت مثلا ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه و عطاءالملک جوینی نویسنده تاریخ جهانگشا.
اصلا قبل از اینکه هلاکو به الموت برسه میدونست خواجه نصیر اون جاست. اون موقع منگوقاآن، خان مغولها بود و سالها از مرگ چنگیزخان میگذشت. وقتی منگوقاآن، هلاکو رو فرستاد که ایران رو بگیره، گفت توی الموت این آدم هست. که ستارهشناس معروفیه و برای ساخت رصدخانه گزینه مناسبیه. یعنی هلاکو از قبل میدونست باید برای ساخت رصدخانه بره سراغ کی و آدرس خواجه نصیر رو حتی قبل از حمله به ایران، منگوقاآن به هلاکو داده بود.
چرا ساخت رصدخانه مهمه؟
حالا اصلا چرا ساخت رصدخانه مهمه اون هم به قدری که منگوقاآن از همون اول با هلاکو دربارش حرف بزنه. خوبه بدونیم چیزی که به اسم رصدخانه مراغه میشناسیم فقط بنای رصدخانه نبوده. یک کمی بهتره برگردیم عقب و ببینیم توی چه شرایطی ساخته شد؟ پولش از کجا اومد؟ و کیا جمع شدن اون جا؟
قبل از حمله مغول سرعت پیشرفت علوم عقلی کند شده بود. از قرن پنج وقتی مثلا محمود غزنوی حاکم بود خیلی از کتابهای فلسفه و نجوم رو آتیش میزدن. میگفتن این علوم شبه کفر هیچ سودی ندارن. کتابهای ابن هیثم رو میگفتن علوم دقیقه هستن و مصیبتند برای جامعه و باید سوزوندشون توی آتیش. یه همچین نگاهی مسلط بوده.
مدارسی البته دائر بودن و مراکز علمی داشتیم قبل از حملهی مغولها اما توشون علوم مذهبی، نقلی و ادبی میگفتن. مثلا نیشابور یه مرکز علمی بود با ۱۶۰۰ دانشمند. کی؟ قبل از حمله مغول. اما از این همه فقط ۴ نفر علوم دقیقه بلد بودن. بقیه عالمان دین بودن و ادبا.
از اون طرف مغولها خیلی ارتباط خوبی با ستاره شناسی و اجرام آسمانی داشتن. کلا بخت و اقبال و آینده رو از روی حرکت ستارهها تفسیر میکردن. برای همین رصدخانه براشون مهم بود.
خواستهی مغولها با این اهداف خواجه نصیر جمع شد و نتیجه شد رصدخانه. خواجه نصیر که به عنوان مشاور هلاکو، موقوفات دستش بود آمد و ده درصد موقوفات رو هزینه کرد برای ساخت رصدخانه. این رصدخانه یه مرکز علمی بود. تعداد زیادی از دانشمندای اون دوره که زنده مونده بودن رو خواجه نصیر جمع کرد و بردشون مراغه. یک کتابخونه هم ساخت. و اونجا شد پایگاه علمی. تعداد کتابهایی که توی کتابخونه جمع کرده بودن ۴۰۰ هزار جلد بوده. ۴۰۰ هزار جلد توی هیچ کتابخونهای بعد از حکومت اسلامی جمع نشده بود.
وقتی میگیم ساخت رصدخانه مهم بوده، بخش بزرگی از این اهمیت به خاطر دورهایه که این اتفاق توش افتاده. توی این مرکز علمی، تمام دانشمندا برای تحقیقات و مطالعاتشون داشتن مستمری ماهانه دریافت میکردن.
مدل سازی از رصدخانه مراغه منبع: whettonandgrosch.co.uk
دستاورد حمله مغول فقط رصدخانه بود؟
تنها دستاورد حمله دوم مغول رصدخانه مراغه نبود. حتی جمع کردن کتابها و دانشمندا هم چیزی نیست که بگیم مهمترین دستاورد بود. اشاره کردیم که خواجه نصیر مثل مشاور هلاکو بود. برای همین روی خیلی از عزل و نصبها نظر میداد. توی اون اوضاع آشفته که حاکمای قبلی یا مرده بودن یا متواری شده بودن، خواجه نصیر پیشنهاد میداد که مثلا نایب حاکم توی بغداد عطاملک جوینی باشه. تبریز به ملک صدرالدین برسه و… . اینها کم کم فرهنگ ایرانی رو جایگزین فرهنگ مغولی کردن. دیگه یاسای چنگیز قانون نبود و فرهنگ ایرانی حاکم شده بود.
یه چیز دیگه هم بود. وقتی شما دانشمندای علوم عقلی رو بها میدی بهشون، داری علوم عقلی رو به رسمیت میشناسی. این علوم کم کم توی مدارس هم تدریس شدن. خواجه نصیر حقوقی که مقرر کرده بود برای دانشمندا این طوری بود که بالاتر از همه فلاسفه بودن. روزی سه درهم میداد بهشون. پزشکا دو درهم. همین طور میومد پایین تا محدث دارالحدیث نیم درهم. همین مدل حقوق دادن اهمیت و جایگاه علوم رو نشون میده.
توی یک دورهای از حکومت ایلخانان، دقیقا زمان حکومت اولجایتو به قدری آموزش مهم شد که اینا اومدن اصلا یه مدرسه سیار راه انداختن. فهمیده بودن آموزش مهمه. مدل زندگیشونم خیلی با یک جا موندن همخونی نداشت. یه چیزی راه انداختن به اسم مدرسه سیار. نتیجه این مدل نگاه به آموزش این شد که بیشتر از صدتا مدرسه فعال بود توی ایران. خروجی این مدرسهها کلی اندیشمند و متفکر بود. میگن فقط خروجی مرکز آموزشی رصدخانه مراغه صدتا دانشمند بوده. دانشمند علوم عقلی. حالا اونایی هم که فقه میخوندن و میرفتن سراغش، لااقل با علوم عقلی آشنا بودن و دیگه از ریشه نمیزدن.
چرا فکر میکنیم لازمه این چیزا رو بدونیم؟
به نظرمون هیچ حرفی رو نباید بیفکر و بررسی قبول کرد. وقتی مدام میشنویم که مغولها چه جنایتایی کردن و چقدر آسیب زدن به فرهنگ ایران و جوی خون بود و … فکر کنیم یک کمی. بریم بررسی کنیم. ببینیم هیچ جریان مخالفی نیست که نظرش فرق کنه با نظر غالب؟ ببینیم چه نفعی داره که ما مغول رو این مدلی ببینیم؟ و نکتهی آخر اینکه باید یک کمی دقیقتر به دوگانههایی که توی ذهنمون ساخته میشه نگاه کنیم. دوگانهی خادم و خائن، ظالم و مظلوم. در این دوقطبیها معمولاً یک چیزی که خیلی ضرر میکنه و بهش کمتوجهی میشه حقیقته. یک فضای خوب برای چیز یادگرفتن همین فاصلهی بین دو قطبه در دوگانههای صلب و سفت. برای شنیدن اپیزود هشتم پادکست بیپلاس کلیک کنین تا یه جور دیگه مغولها رو ببینین. توی این اپیزود بیشتر دربارهی چنگیزخان حرف زدیم و دربارهی این گفتیم که چرا تصویری که از چنگیزخان داریم انقدر متفاوته با تصویری که از بقیهی حاکمان کشورگشا داریم. یه قسمتهایی از سخنرانی نویسنده کتاب چنگیزخان رو هم توی صفحه اینستاگرام پادکست بیپلاس گذاشتیم. پست اینستاگرام بیپلاس که مربوط به این سخنرانی هست رو هم میتونین ببیینین.
برای نوشتن این مطلب اینجاهارو خوندیم:
سلام به تیم فوقالعاده حرفهای بیپلاس
ممنون بابت اینهمه آگاهی بخشی و روشنسازی. به نظرم توی این نامه گلِ مطلب آخرش بود؛ که گفتین تو دو قطبی ظالم و مظلوم چیزی که بهش بیتوجهی میشه حقیقته…
خیلی عالی بود
سلام. من که از شنیدن پادکست هاتون لذت می برم. ممنون و خسته نباشید
شخصا فکر میکنم میزان ویرانی هایی که به بار آوردن و علومی که با از بین بردن کتاب ها و کشتن دانشمندها رو حذف کردن خیلی بیشتر از خدماتشون بوده. حداقل برای ایران. البته رفته رفته بهتر شدن در این مورد حرفی نیست ولی خود چنگیز جز ویرانی برای ایران نداشته.