کم و بیش از آسیب شبکههای اجتماعی باخبریم. اما آمارها اوضاع رو وخیمتر از تصور اغلب ما نشون میدن. تحت تاثیر استفاده از شبکههای اجتماعی دخترهای نوجوان امریکایی 82٪ بیشتر از سالهای قبل خودکشی کردن و پسرها هم ۳۴٪ بیشتر. وقتی این آمارها منتشر شد هم والدین نگران شدن و هم پژوهشگرا و تحلیلگرها. همه دنبال دلیل افزایش آمار خودکشی بودن. فقط هم خودکشی بیشتر نشده بود، کلا شاخصهای سلامت روان نوجوانان نشون میداد که شرایط بدتر شده نسبت به سالهای قبل. پرسش این بود که چی در سالهای اخیر تغییر کرده که اثر گذاشته روی سلامت روان نوجوانها؟ البته این پرسش بیپاسخ نموند. خیلی سریع همهجا پر شد از اطلاعات پژوهشهایی که میگفت علتْ گسترش شبکههای اجتماعیه. اما چطوری شبکههای اجتماعی همچین اثری میذارن.
نویسنده: بهجت بندری
شبکههای اجتماعی چه تاثیری روی روان ما دارن؟
پژوهشهای زیادی درباره آثار و پیامدهای منفی شبکههای اجتماعی انجام شده. افسردگی و اضطراب، نارضایتی از زندگی، ترس از دست دادن، اعتیاد، قلدری اینترنتی و ترس از مواجهه با واقعیت یا فرار به غار امن مهمترین و پرتکرارترین پیامدهای منفی هستن که ازشون حرف زده میشه. یه نگاهی بکنیم به هر کدوم از این پیامدها و ببینیم پژوهشگرا چطوری بهشون رسیدن.
محققها میگن هر قدر ساعت بیشتری در شبکههای اجتماعی بگذرونیم، مضطربتر و افسردهتر میشیم. یعنی شیب افزایش اختلالهای خلقی مثل افسردگی و اضطراب متناسب با افزایش ساعات استفاده از شبکههای اجتماعی بالا میره. نوجوانها معمولا بیشتر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنن برای همین هم گروه هدف پژوهشها نوجوانها هستن. دخترها هم معمولا زمان بیشتری در شبکههای اجتماعی میگذرونن و رشد اختلالهای خلقیشون هم بیشتره. نمودار رو ببینین. نمودار داره میزان ساعات استفاده از شبکههای اجتماعی رو با علائم مرتبط با افسردگی بالینی مقایسه میکنه. تفکیک جنسی هم داره بین پسرها و دخترها. توی این نمودار میبینیم استفادهی بیش از ۳ ساعت از شبکههای اجتماعی چقدر شیب نشانههای اختلال افسردگی را تندتر کرده.
نمودار را از مقالهی “دست کم گرفتن آسیب شبکههای اجتماعی” جاناتان هایت و جین توئینگ برداشتم.
استفاده از شبکههای اجتماعی باعث شده تا احساس رضایت از زندگی، رضایت از توانمندیها و رضایت از بدنمون کمتر بشه. بیشتر ما میدونیم که افراد خوشیهای زندگیشون رو میارن توی شبکههای اجتماعی و کمتر میشه که از لحظههای ناخوشی تصویری به اشتراک بذارن، اما این آگاهی احساس حسادت و نارضایتیمون رو کم نمیکنه. یعنی با اینکه میدونیم تصویر شبکههای اجتماعی آینهی تمام نمای واقعیت زندگی آدما نیست اما باز هم ما با دیدن این تصاویر ناراضیتر میشیم از زندگی خودمون و حسودتر میشیم نسبت به زندگی بقیه. ما مدام احساس میکنیم که دیگران بیشتر از ما خوش میگذرونن یا زندگی بهتری دارن. انگار فقط ماییم که توی زندگیمون لحظههای سخت و تلخ پررنج رو تجربه میکنیم. این حس نارضایتی روی نوجوانها که توی سن بلوغ هستن، اثر شدیدتری هم میذاره چون تازه دارن هویت خودشون رو تعریف میکنن.
Fomo یا ترس از دست دادن اون چیزیه که باعث میشه بیهدف گوشی رو برداریم حتی قبل از اینکه نوتیفیکیشنی بیاد. انگار مجبوریم هر چند دقیقه یک بار شبکههای اجتماعی رو چک کنیم تا مبادا از خبری، اتفاقی یا حادثهای بیخبر بمونیم. این راهیه که مطمئن بشیم چیزی از دست نمیدیم حتی اگر در حال رانندگی باشیم یا توی تخت خواب واکنش و پاسخ به شبکههای اجتماعی اولویت بالایی برامون داره. به قدری بالا که حاضریم موقع رانندگی خطر کنیم یا خواب مناسب شب رو از دست بدیم اما شبکههای اجتماعی رو نه.
سیستم پاداش یا همون لایکها در شبکههای اجتماعی باعث ترشح دوپامین در مغز میشه. ما در طلب دوپامینِ بیشتر تعداد دفعات بیشتری به شبکههای اجتماعی سر میزنیم. این چیزیه که بهش میگن اعتیاد به شبکههای اجتماعی. درست شبیه به اثری که شرط بندی یا قمار روی مغز میذاره و به همون اندازه هم اعتیاد آور.
احتمالا نمونه قلدری اینترنتی رو بعد از باخت تیم ملی انگلیس توی مسابقات فینال جام ملتهای اروپا دیدید. وقتی بازیکنان سیاهپوست تیم ملی انگلیس با حملههای نژادپرستانه مواجه شدن توی صفحههای شخصیشون تو اینستاگرام. این آزارهای اینترنتی گاهی زخمهای عاطفی موندگاری میذاره روی روان افراد. نوجوانها به خاطر شرایط سنی و روحیشون در مقابل این حملهها و قلدریهای اینترنتی آسیبپذیرتر هم هستن.
خیلی وقتها ما از رسانههای اجتماعی به عنوان “پتوی امنیتی” استفاده میکنیم. هر وقت در موقعیت اجتماعی قرار گرفتیم و احساس اضطراب، بینظمی یا تنهایی میکنیم پتو رو روی سرمون میکشیم و محیط امن میشه برامون. مثلا توی مهمونی وقتی معذب میشیم و نمیتونیم با بقیه ارتباط برقرار کنیم سریع به موبایلمون پناه میبریم و اینستاگرام رو بیهدف بالا و پایین میکنیم. یا زمانی که موعد تحویل یک پروژه نزدیک میشه مدام دست به گوشی میشیم و از توئیتر به اینستاگرام، از اینستاگرام به فیسبوک، از فیسبوک به تلگرام و از تلگرام به توئیتر سفر میکنیم. اینجا دیگه فرقی نداره که ما عضو فعالیم توی این شبکهها یا عضو منفعل.
نیل ایال در کتاب ذهن حواس جمع مفصل از دلایل پناه بردن ما به شبکههای اجتماعی حرف زده.
در واقع شبکههای اجتماعی پناهگاه ما برای فرار از تمام احساسهای ناخوشایند دنیای واقعی میشن. همونطور که اجدادمون از ترس حیوانهای وحشی به غار پناه میبردند ما هم از احساس تنهایی، ناراحتی، اضطراب و برای پرت شدن حواسمون از حس نا راحتی که تجربه میکنیم به شبکههای اجتماعی پناه میبریم.
تمام این پیامدها به ما میگن که استفاده از شبکههای اجتماعی سلامت روان ما رو به خطر میندازه. این خطر برای نوجوانها شدیدتر هم هست. چون اونا استفاده کنندههای اصلی شبکههای اجتماعی هستن.
نقادانه به پژوهشها نگاه کنیم
خوبه که نقادانه نگاه کنیم به این پژوهشها. جاناتان هایت یک پروژهای داره درباره اثر شبکههای اجتماعی روی سلامت روان و چکیدهای از پژوهشهای معتبر توی این زمینه رو منتشر میکنه. نظر خودش رو هم دربارشون مینویسه. حتما بهش سر بزنین. توی خیلی از این پژوهشها تمرکز روی پیامدهای منفی گسترش شبکههای اجتماعیه. اما اگر موشکافانهتر و دقیقتر نگاه کنیم میبینیم ادبیاتی که برای توضیح و تفسیر نتایج پژوهشها استفاده شده، ادبیات دقیق و علمی نیست. به صورت دقیق هیچ پژوهشی در حال حاضر به ما نشون نمیده که بین کاهش سلامت روان در نوجوانان و افزایش استفاده از شبکههای اجتماعی یک رابطه علی وجود داره. هیچ دادهای در حال حاضر وجود نداره که نشون بده استفاده از شبکههای اجتماعی اثر مستقیمی روی افزایش میل به خودکشی یا افزایش میزان افسردگی میگذاره. هرچند پژوهشهای مختلفی تا امروز انجام شده اما هنوز این تحقیقها برای اثبات نتایج خوب یا بد استفاده طولانی مدت از شبکه های اجتماعی کافی نیستن و نمیشه به قطعیت از اثر منفی استفاده از شبکههای اجتماعی روی سلامت روان صحبت کرد.
سه تا از مهمترین دلیلهاش اشتباه و خطاییه که توی تعریف موضوع، تعریف مدل رابطه و نتیجهگیری اتفاق میافته.
- تعریف موضوع
وقتی از پیامدهای منفی میگیم منظورمون دقیقا کدوم شبکهی اجتماعیه. میشه فیسبوک، اینستاگرام، تلگرام، اسنپچت، تیک تاک، واتساپ یا آیمسیج رو کنار هم توی یک کاسه گذاشت و گفت هر اثر نامناسبی که استفاده از اینستاگرام داره استفاده از سایر شبکههای اجتماعی هم داره؟ موضوع الان شبکههای اجتماعیه یا بعضی از این شبکهها؟ نکتهی بعدی اینکه استفاده از شبکهی اجتماعی در طول روز چطوری تعریف میشه؟ اگر روی این شبکهها مشغول بازی با دوستان باشیم یا مشغول گپ و گفت با خانواده همهاش استفاده از شبکهی اجتماعیه؟
آمار اول مطلب از رشد خودکشی یادتونه مربوط به کدوم کشور بود؟ امریکا. کاهش شاخصهای سلامت روان هم بیشتر مربوطه به امریکا، استرالیا، کانادا و انگلستان. پژوهشهایی که انجام شده هم جامعه آماریش بیشتر همین کشورها بودن. اتفاقا در معدود پژوهشهایی که نوجوانهای مغولستانی رو با نوجوانهای انگلیسی مقایسه کرده میبینیم که شرایط متفاوته. فرهنگ جمعگرایانه مغولستان باعث میشه که اثر استفاده از شبکههای اجتماعی روی انزوای نوجوانان بیمعنی باشه. انگار فرهنگ فردگرایانهاس که داره سلامت روان رو تهدید میکنه و نه شبکههای اجتماعی. از این نظر هم برای تعمیم نتایج پژوهشها باید حواسجمعتر باشیم به چارچوب و جایی که موضوع تعریف شده.
- تعریف مدل رابطه
ما گاهی وقتی میبینیم دو تا پدیده همزمان اتفاق میافتن فک میکنیم حتما یکی دلیل اون یکیه. این جور مواقع میگن علیّت رو با همبستگی یکی فرض کردیم. توی بعضی از این پیامدهایی که برای شبکههای اجتماعی گفتیم همین اتفاق افتاده. ما دو تا مشاهده داریم:
الف: آمار خودکشی نوجوونها افزایش پیدا کرده.
ب: رشد استفاده از شبکههای اجتماعی بین نوجوونها بیشتر شده.
اما واقعا بین این دو تا رابطهی علی هست؟ یعنی حتما یکی علت اون یکیه؟ و ما مطمئنیم که اول نوجوونها از شبکههای اجتماعی بیشتر استفاده میکنن و بعد در اثرش مضطرب و افسرده میشن؟ ممکن نیست چون افسرده هستن زمان بیشتری رو توی شبکههای اجتماعی بگذرونن؟
نکتهی دیگه اینکه به فرض وجود همبستگی، و نه علیت، بین استفاده از شبکههای اجتماعی و افسردگی آیا این همبستگی معنیای داره؟ این پژوهشها چیزهای دیگهای رو هم سنجیدن که همزمان اونها هم افزایش پیدا کرده باشن؟ مثلا اختلافهای والدین، تغییرات اقلیمی، استفاده بیشتر از فست فود یا سیبزمینی سرخ کرده. چطور مطمئنیم که بین افزایش مصرف سیبزمینی سرخ کرده و افسردگی رابطه معنیداری نیست؟ شاید کربوهیدراتها باشن که مصرف زیادشون نوجوونهارو افسرده و مضطرب میکنه و بعد این نوجوونهای افسرده به شبکههای اجتماعی پناه میبرن.
- نتیجهگیری
توی نتیجه پژوهشهای علمی خیلی باید دقیق، روشن و صریح حرف بزنیم. بیشتر پژوهشهایی که درباره اثرات استفاده از شبکههای اجتماعی انجام شده، میزان استفاده رو در سه سطح مختلف بررسی کردن. استفادهی کم، یعنی کمتر از یک ساعت در طول روز. استفادهی متوسط، به معنی استفاده بیش از یک ساعت و کمتر از سه ساعته و استفادهی بیش از حد، استفادهی بیشتر از سه ساعت و توی بعضی پژوهشها هم بیش از ۵ ساعته. بیشتر اثرات مخرب و پیامدهایی که لیست کردیم مربوط به این حد سوم استفاده میشه. یعنی کاربرانی که حداقل بیش از سه ساعت در روز رو در شبکههای اجتماعی میگذرونن. و البته یه قول آقای نیل ایال بهتره که آسیبشناسانه و موشکافانهتر به این موضوع نگاه کنیم. ببینیم چی میشه و چرا بیش از سه ساعت از شبانهروز رو به شبکهی اجتماعی پناه میبریم. دقیقا داریم از ترس چه چیزی این بیرون فرار میکنیم به غار شبکههای اجتماعی. شاید اگر اینطوری سراغ موضوع بریم متوجه بشیم که شبکههای اجتماعی برای بخشی از نوجوانها به عنوان مسکنی عمل میکنه که اگر نبود، افسردگی، اضطراب و اختلالهای خلقی بیشتری تجربه میکردن.
برای نوشتن این نقدها هم باز از همون اطلاعاتی استفاده کردم که جاناتان هایت جمعآوری کرده. پژوهشگرایی هستن که این تحقیقها و نتیجهگیریها رو با تردید نگاه میکنن و میگن باید با دقت بیشتری تحلیل کنیم اطلاعاتشون رو. جز دقتهایی که باید در تفسیر و تحلیل پژوهشها داشته باشیم خوبه حواسمون به چندتا چیز دیگه هم باشه. ما مشابه این ترس و نشونههاش رو دیگه کجا دیدیم؟
نشانههای یک هراس قدیمی
به این حجم ترس از گسترش شبکههای اجتماعی فکر کنین. دیگه کجا مشابهش رو تجربه کرده بودیم یا دربارهاش خوندیم؟ داستان ترس از تکنولوژی و جنبش لودیتها درباره ترسی شبیه به همین هراس امروز ما بود. ترسی که تا امروز هم روایتها و فرازهای متفاوتی ازش هر از گاهی اوج میگیره. اینکه با پیشرفت تکنولوژی به مرور رباتها جایگزین انسان میشن. نشانههای تشابه این ترس قدیمی در هراس امروز ما از شبکههای اجتماعی هم هویداست. چیزی که ازش میترسیم دنیاییه که نمیشناسیم، وضعیتی که هنوز تجربه نکردیم و میترسیم که کنترلی روش نداشته باشیم. مشابه هر هراس دیگهای از تغییر و پا گذاشتن به دنیای جدید.
دابنر و لویت توی کتاب فریکونومیکس میگفتن ما توی ارزیابی ریسک خیلی خطا میکنیم. برای همین فک میکنیم اگر توی یه خونهای اسلحه باشه، خطرناکتر از استخره. و اگر بچهمون بخواد بره خونه دوستش که توی خونهشون اسلحه دارن، بیشتر نگران میشیم تا وقتی که بخواد بره خونهی دوستی که استخر دارن. بیخبر از اونکه تعداد بچههایی که توی استخر غرق میشن به مراتب بیشتر از بچههاییه که با اسلحه کشته میشن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- منبع اصلی این یادداشت مقالههایی است که جاناتان هایت و همکارانش در استفاده از شبکههای اجتماعی و سلامت روان جمعآوری کردند.
درود بر شما ،
عالی بود .
فقط خواستم یاد آوری کنم که توی مقدمه ترس از دست دادن را اشتباهی تایپ کردید . نوشته شده ترس از دادن .
همین طور اگر ایمیل نویسنده را بزارید یا اکانت شبکه اجتماعیشونو گمونم خیلی خوب میشه .
مدل مقاله های نیویورک تایمز .
رو به جلو و همیشه موفق باید .
مرسی از وب سایت خوبتون