احساسات ما نسبت به تجربهها یا حرفهایی که بار منفی دارند غلیظتره، در حالی که واکنشمون به اتفاقهای خوشایند به نسبت عمق کمتری داره. اتفاق بد تا مدتها تو یادمون میمونه، در حالیکه خوبها سریع کمرنگ میشن و از اهمیت میافتن. تو اپیزود ۵۱ پادکست بیپلاس به اسم فرضیهی خوشبختی و همینطور اپیزود ۵۷ دلایل خوب برای احساسهای بد توضیح دادیم که دلیل اصلیش روند تکامل آدمیزاده. اینجا میخوایم یه کم بیشتر بشکافیمش.
نویسنده: مریم مهری
چون برای بقا تلاش میکنیم
در ناخودآگاهمون اتفاقها و خبرهای بد برامون اهمیت بیشتری دارن چون به طور غریزی داریم برای بقا میجنگیم و اون چیزی که بقای ما رو تهدید میکنه اتفاقهای بدیه که ازشون احساس خطر میکنیم. برای همین مغز ما اینطور ورودیها رو بیشتر تحلیلش میکنه، به جزییاتش توجه میکنه و زمان بیشتری در حافظه نگهش میداره. شاید بهخاطر همینه که ما فکر میکنیم زندگی روزبهروز داره بدتر میشه چون حافظهمون انباشته شده از چیزهای منفی و ممکنه از جمله آدمهایی باشیم که حرف آدمی مثل استیون پینکر رو که تو اپیزود اینک روشنگری از آیندهی روشن بشر میگه قبول نمیکنیم.
آزمایشها چی میگن؟
واکنش غلیظ به بدیها تقریبا در همهی آدمها عمومیه. روی اف بامایستر استاد روانشناسی اجتماعی تو دانشگاه ایالتی فلوریدا این ایده رو در سال ۲۰۰۱ مطرح کرد که «بد از خوب قویتر است» و گفت تحقیقات بارها نشون داده که این یه اصل اساسی و گستردهی روانشناسیه و نه تنها در طبیعت انسانه بلکه نشونههایی از اون در حیوانات هم وجود داره. این روانشناس گفته که احساسات بد، والدین بد و فیدبکهای منفی تاثیری بیشتری نسبت به احساسات خوب دارن. کلیشههای منفی سریعتر شکل میگیرن و در صورت تایید نشدن، مقاومت بیشتری نشون میدن. از دست دادن پول، بیمحلی رفقا و انتقاد شنیدن تاثیرش خیلی بیشتر از به دست آوردن پول و دوست پیدا کردن و تحسین شنیدنه.
آزمایشی انجام شد که یه بار به شرکتکنندهها مقداری پول دادن و بار دیگه همون مقدار پول رو ازشون گرفتن. پریشانی اونها نسبت به از دست دادن پول بیشتر از لذتی بود که از گرفتن پول میبردن. تو بررسی دیگهای معلوم شد خاطرات بد حتی برای اونهایی که کودکی دلپذیری داشتن، جزییات و شاخ و برگ بیشتری نسبت به خاطرات خوب داره. تو یه مطالعهی دیگه معلوم شد که تو یه جمعیت آدمها قیافههای تهدیدآمیز رو با سرعت بیشتری نسبت به چهرههای خندان تشخیص میدن.
نقش بدِ قویتر تو روابط کاری و خانوادگی چیه؟
خوبی سریع اتفاق میافته و مثل بخار تو هوا محو میشه در حالیکه بدی انگار جامده و کشدار و ممتد ادامه پیدا میکنه. آدمهایی که با چیزهای بد سازگارترن احتمالا از تهدیدات جون سالم به در میبرن و در نتیجه قابلیت انتقال ژنهاشون بیشتر میشه. بقا نیاز به توجه فوری به نتایج احتمالی بد داره در حالی که توجه مضاعف به خوبیها برای ما کمتر فوریت دارن. کسی که خطر آتیشسوزی رو نادیده میگیره ممکنه فردا زنده نمونه ولی آدمی که لذت یه شب مهمونی رو نادیده میگیره ممکنه چیزی جز همین یه شب رو از دست نده. دونستن این مساله به ما کمک میکنه که با چیزهای بدی که ناگزیر اتفاق میافتن راحتتر کنار بیاییم و فکر نکنیم زیادی منفیباف یا در پذیرش انتقاد سرسختیم.
پروفسور آمابیل استاد مدیریت بازرگانی و مدیر تحقیقات تو دانشکده بازرگانی هاروارد حدود ۱۲ هزار یادداشت روزانه رو تحلیل کرد که کارمندهای یه شرکت طی ماهها نوشته بودن. گفت این یادداشتها بهش نشون داده که تأثیر منفی عقبموندگی تو کار خیلی عمیقتر از پیشرفتهای شغلیه و احساس شکست از این عقبموندگی سه برابر بیشتر از خوشحالی از پیشرفته. اگه مدیران این رو بدونن اونوقت به تاثیری که روی کارکنان میذارن آگاهتر میشن و برای افزایش کار معنیدار روی نقاط مثبت کارکنان بیشتر تاکید میکنن تا نقاط منفی. این مساله توی روابط زناشویی و والد و فرزند هم اهمیت داره. اعضای یه خانواده به نظرات منفی همدیگه توجه بیشتری دارن تا نظرات مثبت. بنابراین برای اینکه تعامل بهتری با هم داشته باشیم بیشتر از اینکه لازم باشه از هم تعریف کنیم، لازمه که دربارهی هم نظر منفی کمتری بدیم.
جناب بندری امیدوارم درسال ۱۴۰۰سلامت وشاد ترومبوز همیشه موفق ومحبوب باشید مدیون شما هستم درود درود
خیلی مطلب جالبی بود. اینطوری یعنی آدمهایی که منفی اندیش هستند نسبت به بقا بیشتر نگرانند و جون دوست تر نسبت به آدمهای بیخیال و مثبت اندیش هستند؟
مطلب مفید و آموزنده ای بود.خیلی ممنون.