کوتاهی عمر مفید بسیاری از ساختمانها در ایران نشانی است از کوتاه مدت بودن جامعه. چه چیزی کلنگی شدن ساختمانها را در کوتاه مدت توجیه میکند؟ ریشههای مسئله خیلی عمیقتر از نقش افراد و بساز و بفروشها برای کسب سود بیشتر است. اگر به یک قرن گذشته توجه کنید، میبینید چقدر آثار تاریخی در تهران، شهرهای دیگر و حتی گاهی روستاها تخریب شده، بدون اینکه کسی سؤال کند و اجازهای بخواهد. به عنوان نمونه در سال ۱۳۲۵ ساختمان بزرگ تکیهٔ دولت را که قرص و محکم سر جایش بود با کلنگ ویران کردند.
اما چرا؟ چرا ایران برخلاف جامعه بلند مدت اروپا، جامعهای کوتاه مدت بود؟ چرا در جامعه ایران تغییرات -حتی تغییرات مهم و اساسی- هم به یک پدیده کوتاه مدت تبدیل میشدند؟
نویسنده: آمنه محمدی
کاتوزیان چه جوابی برای کوتاه مدتی جامعه دارد؟
چرا ایران جامعه کوتاه مدت است سوال جالب و مهمی است. پاسخ همایون کاتوزیان به این پرسش را در اپیزود سی و چهارم بیپلاس با معرفی کتاب “ایران، جامعه کوتاه مدت” شنیدیم. جناب کاتوزیان باور دارند که: “کوتاه مدت بودن تغییرات و تحولات دقیقاً به دلیل عدم وجود یک چارچوب قانونی ثابت و غیر قابل تخطی بود که بتواند تداوم طولانی مدت را تضمین کند.”
یعنی این که در طی هر دورهی کوتاه مدت، طبقات قابل توجهی از نظر نظامی، اداری و مالکیت میتوانند وجود داشته باشند، اما ترکیب آنها فراتر از یک یا دو نسل، ثابت نخواهد ماند. برخلاف اشرافیت سنتی اروپا، که پایداری و ثبات داشتند.
که تابید ازو فرهی ایزدی
کاتوزیان توضیح میدهد که با بررسی شواهد تاریخی میشود فهمید که برخورداری از فرهی ایزدی در تاریخ ایران موجب برتری در مقامات اجتماعی و اقتصادی میشد. نشان این برخورداری هم “پیروزی” در آزمون بود. همان طور که در نمونههای اساطیری میبینیم برخورداری از فرهی ایزدی بعد از وقوع واقعه تأیید میشد. مثل اردشیر و میش – نماد فره- گذشتن فریدون و کیخسرو از رودهایی پهناور و خروشان و گذشتن سیاوش از آتش. یعنی بعد از پیروزی و وقوع این اتفاقها مشخص میشد که این افراد فره دارند و فرهی ایزدی از پیش مشخص نبود.
خلاصه کتاب ایران جامعه کوتاه مدت را در اپیزود ۳۴ پادکست بیپلاس بشنوید.
فره ایزدی چه ارتباطی با کوتاه مدتی جامعه دارد؟
خب بر اساس همین استدلال میشود توضیح داد که چرا در ایران، مالکیت و موقعیتهای اجتماعی کوتاه مدت بودند. دقیقاً به این دلیل که به عنوان مزیتهای شخصی تلقی میشدند و نه به عنوان حقوق اجتماعی موروثی و غیرقابل نقض.
این سنت تأثیراتی بر موقعیت فرمانروا داشت. از یک طرف، برخلاف موقعیت فرمانروایان اروپایی، فرمانروای ایرانی را هیچ قانون، سنت یا قیدوبند زمینی محدود نمیکرد. از آنجا که فره داشت و برگزیده ماورایی بود، اقتدار خودش را با ارادهی خودش تا جایی که توان مادیاش اجازه میداد اعمال میکرد. البته این حد در مورد فرمانروایان دوراندیش با در نظر گرفتن مرزهای تحمل جامعه در برابر اقدامات فرمانروا تعیین میشد.
از طرف دیگه این فرمانروا همواره در هراس از کودتای درباریان یا شورش مردم بود. دائم منتظر بود پیروز بعدی ظهور کند و فره را از چنگش برباید. خب بر اساس سنت، این پیروزی تنها چیزی بود که شورشیان احتمالی برای کسب قدرت با همان میزان از «مشروعیت» لازم داشتند. درواقع «مشروعیت» شورشیِ پیروزمند، کموبیش هميشه، بیشتر از مشروعیت فرمانروای مغلوب بود. شاید به این خاطر که ایرانیان معمولاً از فرمانروای خودشان بیزار بودند و آرزومند آنکه یکی «کمتر بیدادگر» یا «دادگرتر» جایش را بگیرد.
بدیهی است که دولت استبدادی و جامعهی خودسر، یا حکومت بیمسئولیت و جامعهی نافرمان دو روی یک سکه بودند.
برای آشنایی بیشتر با فرهی ایزدی مسئلهی تاریخی جانشینی در اروپا و ایران را نگاه کنید.
«تن و جان ما سربسر پیش تست»
جز کوتاه مدت بودن قدرت و اعتبار البته نامحدود حاکمان، بی اعتباری جان و مال نفوس دلیل دیگری است که موجب کلنگی شدن جامعه ایران شده. چنین وضعی ناشی از باور به قدرت واسعه حاکمان بود. یعنی از اعتقادی سرچشمه گرفته که شاه نایب خداوند بر روی زمین تلقی میشد، بر جان و مال همه شهروندان دستی گشاده داشت و میتوانست اموال عمومی مردم، تجار، بزرگان و حتی وزرا و نزدیکیانش را غارت کند. در شیوهی حکمرانی ایران هیچ قاعدهای برای محدود کردن حکام نبوده و آنها هرچه خواستهاند، کردهاند و جامعه یاد میگرفت که راه دروهایی برای خودش پیدا کند.
«گنج دهقان بـود گـنج او»
دو مشکل مشروعیت و بی اعتباری جان و مال، مشکل انباشت و توسعه را هم در جامعه ایران به وجود آورده. از نظر جناب کاتوزیان انقلاب صنعتی در غرب محصولِ انباشت سرمایه و بکارگیری آن در مسیر صنعتی شدن بوده. اما در جامعه ایران به دلایل بالا هیچگاه اجازه و امکان «انباشت» در همۀ ابعاد آن (علمی، تجربی، هنری، فرهنگی و….) نبوده.
این وضعیت ترس از غارت و نداشتن چشم انداز بلندمدت امکان انباشت را از جامعه گرفته. انباشت سرمایه مستلزمِ تعویقِ مصرفِ فعلی یعنی پس انداز است و پس انداز مستلزم حداقلی از امنیت و اعتماد به آینده. جامعهای که در آن پول –تا چه رسد به سایر داراییهای مادی– همواره در خطر مصادره بوده امکان انباشت و توسعه نداشته.
البته کاتوزیان یک دلیل دیگر هم برای مشکل انباشت سرمایه و توسعه در ایران مطرح میکند که ربط به جغرافیای ایران دارد. این که اجتماعاتی که در ایران شکل میگرفتند، عموما اجتماعات پراکندهای حول آب بودند، پراکندگی این اجتماعات موجب شده که این نیروها قوای نظامی لازم برای مواجهه با تهاجمات را نداشته باشند. در نتیجه انباشت سرمایه شکل نمیگرفت. از طرف دیگر اجتماعات متحرکی بودند که قوای نظامی داشتند و به این اجتماعات پراکنده هجوم میآورند و مازاد تولید ایشان را تصاحب.
نظریهی کاتوزیان چقدر بدیع و تازه است؟
البته مثل همیشه حواسمون باشه که نقدهایی هم به تحلیل ایشون در مورد علل توسعه نیافتگی و کوتاه مدت بودن جامعه ایران مطرحه.
یکی از این نقدها به برخی از شباهتها بین مباحث کاتوزیان و ویتفوگل – جامعهشناس، نمایشنامه نویس، شرق شناس و مورخ آلمانی – توجه داره و در بدیع یا نو بودن نظریه جناب کاتوزیان تردید میکنه و معتقده بحثهای جناب کاتوزیان به نوعی عملیاتی کردن نظریه و مفاهیم نظریه استبداد شرقی ویتفوگل در تاریخ ایرانه. نقد دیگه که نسبت به نظریه ایشون مطرح هم اینه که “کوتاه مدتی” اصلا یه نظریه نیست، بلکه یه مشکله(problem) که باید براش نظریه ساخت.
جالبتر از همه هم اینکه منتقدان ایشون نسبت به استفاده زیاد از گزارههای مطلق و تعابیر و تعمیمهایی مثل “هرگز”، “هیچ”، “همیشه”، “همواره” و… در ادبیاتی که جناب کاتوزیان استفاده میکنند نقد دارند. باز هم حواسمون هست که در بیپلاس خیلی گفتیم که ادبیات علمی محتاطه و جزمی نیست، قوی سیاه و خطاهای شناختی دست علما رو در استفاده از گزاره های مطلق بسته.
- این مطلب قبلا کمی مفصلتر در خبرنامه چهلم پادکست بیپلاس منتشر شده بود. میتونید با وارد کردن ایمیلتون عضو خبرنامه پادکست بیپلاس بشید تا مطالب تکمیلی رو از دست ندین.
- تصویر اصلی یادداشت عکسی ازتوماس کینتو است.
- برای نوشتن این مطلب از منابع زیر استفاده کردم:
۱- مقالهی ایران، جامعه کوتاه مدت
۲- وب سایت همایون کاتوزیان
۳-بررسی مشکلات توسعه سیاسی و اقتصادی بلند مدت ایران
۴- کاتوزیان در بوته نقد