جیمز باند قهرمانی با «روح در بازی»

ما تنظیم شدیم که تن به بازی ریسکی ندیم، اما قهرمان‌ها شرایطشون فرق داره

جیمز باند قهرمانی با روح در بازی

من خیلی از نسیم نیکلاس طالب خوشم میاد. کلا فکر می‌کنم از اون آدم‌هاییه که حتی مخالف‌هاش هم سخت بتونن دوستش نداشته باشن. به کل کل‌ها و درگیری‌های رسانه‌ای که نگاه انتقادی بهش دارن کاری ندارم، همون‌ها هم نمی‌تونن مدل فکری ریاضی شده و زبان خیلی رکش رو تحسین نکنن. کتاب پوست در بازی رو خیلی سر حوصله و یه ذره یه ذره خوندم، یه جاهایی بستم و رفتم توی مصاحبه‌ها و نوشته‌های دیگرش بیشتر چرخیدم. توی این یادداشت فکر کردم به جای این‌که روی یکی از موضوعاتش خیلی عمیق بشم، چند تا نکته از نسیم طالب رو که بیشتر پررنگ شده توی سرم بیارم.

این شما و این چند تا برش کوچک از کتاب پوست در بازی.

نویسنده: گیتی عاصمی

پوست دیگران در بازی ما

چند وقت پیش داشتیم یک نفری رو قضاوت می‌کردیم که چرا انقدر داره احتیاط می‌کنه. ما همه آستین‌ها رو دادیم بالا و آماده‌ی شروع کاریم، ریسک‌های ماجرا هم مشخصه اما ایشون چرا انقدر می‌ترسه؟ دیدم ریسک پروژه و داستانی که روی میزه یه چیزه و درسته که ما همه پوست‌مون توی بازیه اما ایشون با تمام روح و استخونش داخل بازیه؛ نماینده‌ی خانواده است و انگار که ریسک هفت هشت نفر دیگه رو هم برداشته.

نسیم طالب در کتاب پوست در بازی یک سرفصل برای همین داره: پوست دیگران در بازی شما. می‌گه که شرکت‌ها آدم‌هایی رو که بار و مسئولیت خانواده روی دوش‌شونه بیشتر دوست دارن چون تحت اختیار گرفتن این‌ آدم‌ها که ریسک از دست دادن دارند –مخصوصا اگر یه وام مسکن هم داشته باشن– راحت‌تره. طالب یکی دو تا مثال از قهرمان‌های واقعی یا داستانی که می‌شناسیم هم می‌زنه و می‌گه جامعه قهرمان‌های اخلاقی مجرد رو دوست داره چون پوست خانواده توی بازی‌شون نیست و آدم بدهای قصه نمی‌تونن از اون مسیر بهشون فشار بیارن که این‌ها در دو راهی اخلاق و مسئولیت خانواده قرار بگیرن؛ مثل شرلوک هولمز یا جیمز باند.

این جیمز باند جدید تا همون نیمه‌های فیلم که من دیدم گویا آقای باند یه زن و بچه‌ای درست کرده و اتفاقا آدم بدها هم بچه رو گروگان می‌گیرن. بفرما. آفتاب آمد دلیل آفتاب: اول این که افراد شرور قصه به قهرمان با آزار خانواده‌ش فشار میارن و دوم این که اون قدری دیگه جیمزباند جذاب نیست که از نیمه فیلمش رو رها می‌کنی.

ما که به همکارمون حق دادیم ریسک‌های معمولی پروژه‌ی ما برای ایشون بار بزرگ‌تری داشته باشه و اون هم به همین خاطر که پوست یک خانواده داخل بازیشه.

 یادگرفتن به روش منفی

یکی دیگه از چیزهایی که در پادکست خلاصه کتاب پوست در بازی توجه من رو جلب کرد اون بحث یادگیری سلبی یا همون یادگیری به روش منفی بود – via negative. طالب در کتاب کمی مفصل‌تر توضیح داده که چرا اگر به چیزهای منفی توجه کنیم می‌‌تونیم موثرتر و باکیفیت بهتری چیزها رو بفهمیم و یادبگیریم. چون هم تشخیصش ساده‌تره و هم تمرکز روی موضوع اصلیه و تداخل معنی کمتر پیش میاد. مثال‌هاش هم بیشتر اخلاقیه و آخر کتاب رو هم با همین روش چند تا نصیحت می‌کنه که کارو در بیاره که چندتاش رو این‌جا می‌نویسم. می‌گه که هیچ است: دوستی بدون اعتماد، اظهارنظر بدون عواقب، قدرت بدون انصاف، فضیلت فروشی بدون ریسک، پیچیده حرف زدن بدون عمق و علم بدون تردید. آخرش هم می‌گه: همه چیز بدون پوست در بازی.

 دکتر خوب: با استایل هالیوودی یا سوپرمارکتی؟

یه مصاحبه از نسیم طالب دیدم در مورد همین کتاب پوست در بازی که مصاحبه‌کننده چند تا سوال ساده ازش می‌پرسه و طالب باز با همون استایل مخصوص خودش جواب می‌ده. ویدیوش رو در یوتیوب می‌تونید ببینید. ازش می‌پرسه چرا می‌گی نباید یه بازاریاب یا معامله‌گر خوشتیپ و خوش‌لباس رو استخدام کرد؟ طالب جواب می‌ده که ببین وقتی که دو نفر رو در یک سطح داری معمولا اونی که اون لیبل به فازش نمی‌خوره مهارت بیشتری داره. چون مساله همون پوست توی بازیه، کسی که پوستش در بازی باشه دیگه خیلی دکور و آلاگارسون اولویتش نیست. خود طالب می‌گه که گاهی مثال می‌زنم که فکر کن می‌خوای یه جراح انتخاب کنی هر دو نفرشون هم یه سطح و رنک پزشکی رو دارن ولی یکی شبیه دکترهای هالیووده و یکی شبیه به قصاب‌ها؛ می‌گه حتما باید انتخابت اونی باشه که ظاهر هالیوودی نداره چون اون آدم دوم باید خیلی روی اصل موضوع بجنگه که به اون رنک و جایگاه برسه.

نکته‌ی جالبیه، یه ذره منو یاد کتاب اثر هاله‌ای از فیل روزنویگ هم انداخت. اون‌جا می‌گه این ظاهر شیک و پیک ممکنه ما رو در ارزیابی فرد به خطا ببره، نسیم طالب یه کم هم پاشو اون طرف‌تر گذاشته می‌گه اصلا به فرض که خطای شناختی هم در کار نیست و رتبه‌ی تخصص هر دو نفر یکیه، شما اونی رو انتخاب کن که با الگوهای ذهنی همیشگیت از پزشک متخصص نمی‌خونه.

فروشنده مزخرفات: ساده اما بازنده

چند جای مصاحبه‌ش مثل همیشه از چند نفر اسم می‌بره و به عنوان مثال میاردشون وسط که مفهوم حرفش رو بهتر توضیح بده و واقعا هم نتیجه می‌ده. خودمون هم وقتی با هم حرف می‌زنیم مثال و اسم واقعی زیاد داریم دیگه ولی معمولا دیدیم که نویسنده و سخنران احتیاط بیشتری می‌کنن یا حتی بعضی رسانه‌ها اصلا اجازه نمی‌دن شما اسم کسی رو بیاری. ولی طالب از این دست نویسنده‌ها نیست. مصاحبه‌کننده ازش در مورد اون اصطلاح توی کتابش می‌پرسه – فروشنده مزخرفات یا vendor bullshit – و طالب می‌گه بذار یه مثال واقعی بزنم پل کروگمن اقتصاددان که نوبل هم برده، این در مورد همه چیز نظر می‌ده دو تا فاکتور و متغیر رو در نظر می‌گیره و براساسش تفسیر می‌کنه ولی پوست در بازی نداره. اگر واقعا بیاد در یک بازار مالی بازی کنه خیلی احتمال داره که موفق نشه چون اصلا ریسک‌های واقعی رو تا حالا مزه نکرده، سیستم پیچیده با پارادایم‌های همیشگی ممکنه نتیجه‌ی یکسانی نده چون یه سیستم اقتصادی پویا عملکرد متغیرها –چه از نظر وزن‌شون چه زمان تاثیرگذاری‌شون– احتمالات زیاد قابل پیش‌بینی و حتی غیرقابل پیش‌بینی ایجاد می‌کنه. تفسیرگر کت شلوار پوش نوبل برده معمولا چیزی از این حرف‌ها نمی‌دونه چون خودش از وسط این بازی ریسکی برنداشته. در نتیجه از اقتصاددان نوبل برده‌ای مثل کروگمن نمی‌شه پرسید روی چی سرمایه‌گذاری کنیم و مطمئن باشی پاسخ معتبری بهت می‌ده.

نسیم طالب می‌گه: یه چیزی رو باید حواس‌مون باشه بر خلاف فضاهای آکادمیک (دانشگاه‌ها)، دنیای کسب و کار خیلی مبتنی بر همکاریه. نود و نه درصد آدم‌هایی که در خیابون می‌بینید کالیبره شدن (این اصطلاحیه که خود طالب به کار می‌بره، به نظرم منظورش اینه که به یک استاندارد خنثی و محتاطانه‌ای خو گرفتن و تنظیم شدن). ریسکی از کسی نمی‌گیرن، با کسی معامله‌ای نمی‌کنن. اون‌ها به صورت خنثی کالیبره شدن. بروکرات‌ها مثل توماس فریدمن باعث جنگ می‌شن جنگ به پا می‌کنن و ریسک رو می‌ذارن روی دوش باقی آدم‌ها و خودشون هیچ هزینه‌ای بابتش نمی‌دن و عده زیادی از مردم قربانی می‌شن.

در مورد پولدار بودن می‌گه شما ثروتمند نیستی اگر مثلا داری می‌ری سوار کروز بشی بری سفر اما بهت یه کاری پیشنهاد می‌شه سفرت رو کنسل می‌کنی واسه این که پول بیشتری در بیاری. در این صورت تو پولدار نیستی ولی مثلا بسیاری از آدم‌های متواضع و قانع داریم که ثروتمندن.

 

روح در بازی داشتن یعنی چی؟

توضیح می‌ده که این یه چیزی فراتر از لذت بردن از کاریه که انجام می‌دی. با تمام وجود و حضور کاری رو انجام دادنه. یه جمله می‌گه که آدم‌هایی که خودشون پوستی در بازی ندارن از تو خوش‌شون نمیاد اگر کسی هستی که کارت رو با عشق انجام می‌دی. این همون روح در بازی داشتنه. شما داری یه کاری انجام می‌دی که عمیقا بهش عشق داری و این برای بقیه قابل درکه. مثلا من از نوشتن لذت می‌برم و آدم‌ها هم از خوندن نوشته‌های من لذت می‌برن. می‌گه که من روحم در بازی نوشتنه.

راست هم می‌گه. با این که سخته، هم لحنش هم خیلی وقت‌ها خود حرفش ولی خیلی جذابه.

 

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
نسیم طالب ما در ارزیابی ریسک فاجعه ایم
در ارزیابی ریسک فاجعه‌ایم ولی این تنها مشکلمان نیست

ما دنبال قاعده و الگوییم، علاقه‌ی شدیدی به الگوسازی داریم. یا کشف می‌کنیم این الگوها رو یا می‌سازیم. و خیلی بیشتر بخوانید

توصیه نسیم طالب راه انداختن کسب و کار
باید یک کسب‌وکار راه بیندازی!

نیکولاس نسیم طالب سه توصیه و نصیحت برای جوانان دارد: هیچ وقت فضیلت‌فروشی نکن. هیچ‌وقت دنبال رانت‌خوری نرو. «حتماً باید بیشتر بخوانید

خشم اخلاقی ما واقعی است یا ناشی از فضیلت‌فروشی؟
خشمِ اخلاقی ما واقعی است یا ناشی از فضیلت‌فروشی؟

درستکاری ساختگی و جعلی چیزیه که این روزها بخصوص تو شبکه‌های اجتماعی فراوان می‌بینیم. همه می‌تونیم به مواردی فکر کنیم بیشتر بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *