نیر ایال نویسندهی کتاب «ذهن حواسجمع» خبرنامهای را منتشر میکند و مطالبی را در راستای موضوع افزایش بهرهوری و تمرکز با خوانندههایش درمیان میگذارد. این خبرنامه و محتواهای مشابهش به ما کمک میکنند تا ذهنمان را در این حیطهها تروتازه نگه داریم.
نویسنده: عباس سیدین
کتاب ذهن حواس جمع پایان ماجرای حواسپرتی نیست
خواندن کتاب ذهن حواسجمع تجربهی خوشآیند و روشنگری بود، اما یک نکتهی مهم دربارهی این کتاب و کتابهای مشابهش این است که هیچ وقت همهی راهکارهایشان برای همه عملی نیست و تازه اگر هم باشد موضوع تمرکز یا افزایش بهرهوری چیزی نیست که نقطهی پایانی داشته باشد. ما مدام باید حواسمان را جمع نگه داریم و به روشهای کارمان و عادتهای ذهنی و عملیمان فکر کنیم تا ببینیم چطور میتوانیم کیفیت زندگیمان را از این لحاظ بهتر کنیم. پس تماس داشتن با چنین محتواهایی میتواند ذهن ما را در این حیطهها تروتازه و قبراق نگه دارد. اینها چند نکتهی جالبی هستند که من تازگیها از خبرنامهی نیر ایال یاد گرفتم:
برنامهریزی یا زندگی در لحظه؟
پژوهشی در سال ۲۰۲۰ نشان داد که ۷۲ درصد از آدمها وقتی یک تصمیم درلحظه میگیرند احساس بهتری دارند. مثلاً در لحظه تصمیم میگیرند که «الان بریم کافه!» و احتمالاً اکثر ما هم این احساس خوب آزادی عمل را تجربه کردهایم. شاید از این تحقیق و آن تجربهی شخصی اینطور برداشت کنیم که اگر من کارهایم را برنامهریزی کنم و اگر خودم را به یک برنامهی از پیش تعیین شده محدود کنم دارم چنین احساس خوبی را از دست میدهم. اما همینجا باید دقت کرد: وقت آزاد برای تصمیمهای درلحظه همینطور راحت بهدست نمیآید. اگر برنامهریزی نداشته باشیم کارهای لازم و ضروریمان زمان خیلی بیشتری از ما خواهند گرفت هرچند ممکن است در نگاه اول اینطور بهنظر نرسد، اما برنامهریزی داشتن اتفاقاً دست ما را برای تصمیمهای درلحظه باز تر میگذارد. وقتی من میدانم که پروژهی مهمی که در دست دارم طبق برنامهریزی پسفردا به اتمام میرسد، آن وقت در مقابل پیشنهاد یک مهمانی شلوغ آخر هفتهای راحتتر میتوانم تصمیم بگیرم. با خیال راحت میتوانم ببینم که پروژهام به موقع تمام خواهد شد و دیگر نگران نیستم که نکند مجبور شوم بعد از قبول کردن دعوت، مهمانی را لغو کنم. حالا میتوانم به مهمانیم برسم.
چرخهی معیوب حواسپرتی
شاید با خواندن کتاب ذهن حواسجمع و عمل کردن به بعضی استراتژیهایش احساس کرده باشید که جواب نمیدهند. نیر ایال میگوید بخشی از خوانندههای کتاب این مساله را با من مطرح کردهاند. وقتی به حرفهایشان گوش میکنم میبینم آنها در «چرخهی معیوب حواسپرتی» گیر افتادهاند. این چرخه چطور کار میکند؟
وقتی استراتژیهای مناسبی برای مقابله با حواسپرتی نداشته باشی باعث میشود نتوانی کارهای اصلی و مهم را به موقع تمام کنی. این به نوبهی خود باعث میشود که زمان کم بیاوری و سرت شلوغ بشود. شلوغ پلوغ شدن برنامهها باعث احساس خستگی و کلافگی میشود؛ یعنی دقیقاً احساسهایی که ما را به سمت حواسپرتی هل میدهند. و باز حواسپرتی بیشتر، راندمان پایینتر، وقت کمتر، فرسودگی بیشتر و همینطور به قهقرا!
اما چطور میتوان این چرخه را شکست؟ نیر ایال در خبرنامهاش گفته بود همینکه ساختار این چرخه را بفهمیم باعث میشود یک قدم به شکستنش نزدیکتر بشویم. چرخهی معیوب حواسپرتی دو تا عامل محرک دارد: احساس فرسودگی و کلافگی، و کمبود وقت.
تنها راهی که برای شکستن این چرخه داریم این است که سعی کنیم بدانیم و برای خودمان روشن کنیم که «کار مهم و اصلی که الان باید انجام بدهم چیست» درست است که دارم ایمیل کاریم را چک میکنم و احساس میکنم کار مفیدی انجام میدهم اما راستش کار اصلی که الان باید بکنم این نیست. پس این چک کردن ایمیل الان یک حواسپرتی است. تا وقتی که ندانیم چه کاری الان کار اصلی است نمیتوانیم بفهمیم چه کارهای دیگری که داریم میکنیم حواسپرتی است. این مهمترین قدم است.
تمرین مداوم با کمک خبرنامهها
خواندن خبرنامهی آقای نیر ایال (یا نمونههای مشابهش) میتواند کمک کند تا درسهای اصلی کتابی را که خواندهایم فراموش نکنیم و همینطور مثل شاگردی که مدام باید درسهای قبلیش را مرور کند، آنها را مرور و تمرین کنیم. میتوانید در سایت نویسنده مشترک خبرنامهاش شوید.