نویسنده مهمان: آرش بهشتی
بسیاری از کسانی که به مخالفت سیاسی با دولت وقت برخاسته بودند نه واقعاً سیاسی بودند، نه مسأله اصلیشان مخالفت با قدرت حاکم بود. آنچه این مردم را رودرروی نظام حاکم قرار میداد این بود که صرفاً نمیخواستند چنان هر روز در شئون مختلف زندگیشان درگیر دروغگویی و تظاهر به چیزی باشند که به آن اعتقاد ندارند، گویی «در چنبره یک دروغ» زندگی میکنند.
این حرفهای واتسلاو هاول است، از سرشناسترین مخالفان دوران حاکمیت کمونیسم در چکسلواکی. اما مشکل در کشورهایی از این دست، منحصر به بُعد اخلاقی دروغ و تظاهر نبود. فشارهای سیاسی که این افراد را وادار به زیستن برخلاف اعتقاداتشان میکرد نه تنها باعث انزجار افراد از خودشان میشد، بلکه در مقیاس اجتماع، آثار کلانتری نیز از خود برجای میگذاشت.
چه میشود وقتی «همه دروغ میگویند»
تیمور کوران در کتاب «حقایق نهان، دروغهای عیان» میگوید تحریف ترجیح، در جامعه و در سطح کلان، نتایج بسیار مهمی دارد. هم باعث از بین رفتن شفافیت در جامعه میشود و هم جامعه را پیشبینیناپذیر میکند. یعنی باعث خلق شگفتیهایی میشود که هیچ کس، حتی خودِ رقمزنندگان این شگفتیها، نمیتوانند پیشبینی کنند.
خلاصه کتاب حقایق نهان، دروغهای عیان را در اپیزود ۵۴ پادکست بیپلاس بشنوید
در جامعهای که افراد در عیان تظاهر میکنند به اصولی پایبندند که در نهان از آنها بیزارند، هر فردِ مخالف وضع موجودْ خود را چنان تنها و در اقلیت احساس خواهد کرد که هزینه هر مخالفتی را بسیار بالا و آن را محکوم به شکست تلقی میکند. به این ترتیب افراد جامعه صرفاً تظاهر میکنند به معیارهای مطلوب جامعه و قدرت سیاسی اعتقاد دارند. بهجز اندک افرادی که صداقت را بالاترین ارزش زندگیشان تعریف کرده و حاضر به پرداخت هر هزینهای برای بیان صادقانه درونیاتشان هستند. اکثریت نه تنها به اعتقاد به این آرمانها تظاهر میکنند، حتی گاهی پیشقدم هم میشوند. با خوش رقصی در تنبیه شجاعانی که حرف دل آنها را زده و جرات ابراز مخالفت علنی را به خود دادهاند. چون میترسند دیگران پی به این دوروییشان ببرند.
همین باعث میشود در نگاه ناظر بیرونی و حتی بسیاری از مخالفان، نظام حاکم باثبات، افکار عمومی یکپارچه پیرو اصول حاکم، و امکان پیروزی مخالفان ناچیز تصور شود. اما بهمحض بروز مختصر ضعفی در قدرت اِعمالکنندهی فشارهای اجتماعی یا جرأت پیدا کردن بخشی از مخالفان برای ابراز وجود در اجتماع، ناگهان بقیه مخالفان نیز مخالفت خود را علنی کرده و نظام سرکوبگر را با مشکلات جدی مواجه میکنند. چون متوجه شدهاند تنها نیستند و بسیاری دیگر نیز درون همان جامعهی بهظاهر یکدست با آنها همنظرند. اگر میزان مخالفتهای علنی با نظام سرکوبگر به اندازهای برسد که بیم ساقط شدن آن برود، بهتدریج حتی کسانی که واقعاً با این نظام موافق بودند، تظاهر به مخالفت با آن میکنند؛ از ترس اینکه در شرایط جدید دچار مشکل شوند. انگار آنان نیز تاکنون از ترس مخالفتشان را بروز نداده بودند. به این ترتیب در مدتزمانی بسیار کوتاه جهت فشارها عوض شده و جامعهای ظاهراً یکپارچه موافق نظام حاکم به جامعهای ظاهراً یکپارچه مخالف با آن تبدیل میشود و نظام در مدت کوتاهی سقوط میکند. این همان راز سقوط ناگهانی نظام حاکم در کشورهای بلوک شرق سابق بود.
پوتین تا کِی پیروز میشود؟
مشکلاتی که تحریف ترجیحات بر سر راه پیشبینیپذیری ایجاد میکند منحصر به احساس تکافتادگی مخالفان نیست. اگر فرض کنیم مخالفان وضع موجود هر کدام دلایلی برای مخالفتشان دارند و بعضی از این دلایل در صورت طرح عمومی میتوانند نظر دیگرانی را نیز به خود جلب کنند، طبعاً مطرح نکردن این دلایل از سر ترس موجب خواهد شد دیگران هم از نقاط ضعف وضع موجود و هم از جایگزینها و حتی شیوههای احتمالی اصلاح آن ناآگاه باقی بمانند. این وضعیت باعث میشود عقاید حاکم هرگز در افکار عمومی به چالش کشیده نشوند و نقاط ضعف آنها نه برای حامیانشان و نه برای بقیه جامعه آشکار نشوند.
در این شرایط با از بین رفتن چشماندازهای جایگزین، وضع موجود تنها وضع ممکن تصور میشود. حتی در صورت برگزاری انتخابات بین گزینههای حامی وضع موجود و دیگران، حامیان وضع موجود همواره پیروز خواهند شد. در مسابقهای نابرابر. چون این دیگران هیچگاه فرصت مطرح کردن انتقاداتشان به این وضع و راه حل جایگزین یا اصلاحیشان را نداشتهاند.
این تفاوتی است که دموکراسیها را از شبه دموکراسیها جدا میکند و کلید پیروزیهای پیاپی سیاستمدارانی مانند پوتین و رئیس جمهورهای مادام العمر در شبه دموکراسیهای اقصی نقاط دنیا است. اما اوضاع همیشه بر همین منوال نخواهد ماند. به محض اینکه فشارهای اجتماعی به هر دلیلی کاهش پیدا کنند و معدود منتقدان وضع موجود بتوانند صدایشان را به گوش دیگران برسانند، اوضاع میتواند خیلی سریع کاملاً برعکس شود: عقاید حاکم با انتقاداتی مواجه میشوند که اصلاً برای مقابله با آنها خود را آماده نکردهاند و مردمی که تاکنون هیچ چشم اندازی جز وضع موجود را مطلوب یا ممکن تصور نمیکردند، ناگهان مسیر حمایتشان را معکوس میکنند. با آگاه شدن نسبت به نقاط ضعف و دل سپردن به آرمانشهری که ایدههای تازه مطرح شده برایشان تصویر میکنند. به این ترتیب تغییرات بسیار سریعتر از آنچه ناظران و تحلیل گران انتظار دارند، کلید خواهند خورد.
چگونه یک راکتور آر. بی. ام. کی. منفجر میشود؟
فشارهای اجتماعی مولد تحریف ترجیح مهمترین عامل ثبات هستند. اما تا زمانی که توان لازم را داشته باشند که تصور یکپارچگی افکار عمومی را القا کنند. آن هم در جهت حفظ وضع موجود. به محض اینکه به هر دلیلی کوچکترین خللی در تصور این یکپارچگی پدید آید، همین تحریف ترجیح موجب فروپاشی ناگهانی و غیرمنتظره نظامهایی خواهد شد که تا پیش از این تیزبینترین ناظران حتی فکر سقوط آنها به مخلیهشان خطور نمیکرد.
در سکانسی بهیادماندنی از سریال «چرنوبیل» پروفسور لگاسوف، دانشمند هستهای برجسته شوروی که مسئول بررسی علت انفجار نیروگاه هستهای چرنوبیل شده، خطاب به دادگاه میگوید: «هر جا حقیقت تلخه دروغ پشت دروغ تلنبار میشه. تا جایی که یادمون میره اصلاً حقیقتی در کاره. اما حقیقت وجود داره. با هر دروغ، حقیقت دِینی به گردن ما پیدا میکنه. این دِین دیر یا زود پرداخت میشه… و اینطوریه یک رآکتور آر. بی. ام. کی. منفجر میشه. با دروغ».
تکاندهنده بودن این سکانس برای مخاطب، تنها در بیان شاعرانه استعاره و شجاعتی نیست که لگاسوف آن را در برابر دادگاه به نمایش میگذارد. لگاسوف با موجزترین کلام ممکن راز فروپاشی غیرمنتظرهی نه تنها یک رآکتور هستهای، بلکه هر مجموعه انسانی را برای ما آشکار میکند: ترس از بیان حقیقت و تن دادن به فراگیری دروغهایی که برای حفاظت از خودمان در برابر فشارها به آنها پناه میبریم.