کاتوزیان در کتاب ایران جامعهی کوتاه مدت دربارهی تفاوت حکومت در ایران و اروپا میگوید. اینکه سنت جانشینی در حکومتهای اروپایی چطور بوده و تفاوت این سنتهای اروپایی با حکومتهای ایرانی چه نتایجی در حکومتهای ایرانی داشته؟
نویسنده: عباس سیدین
مسئله جانشینی در تاریخ اروپا و ایران
یکی از پایههای نظریه و مدل «ایران جامعه کوتاه مدت» که کاتوزیان معرفی میکند مسئله جانشینی و همین طور مسئله مشروعیت است. کاتوزیان خیلی مختصر و با ذکر مثالهای اندکی نشان میدهد که در تاریخ ایران -در مقایسه با اروپا- مسئله جانشینی هیچ راه حل مشخص و معینی نداشته است. و از طرف دیگر مدل مشروعیت در تاریخ ایرانی با فره ایزدی تبیین میشده. برای همین راه حل مسئله مشروعیت هم متفاوت از اروپا بود.
خلاصه کتاب ایران، جامعه کوتاه مدت را در اپیزود ۳۴ پادکست بیپلاس بشنوید
مسئله جانشینی در اروپا
در تاریخ اروپا مجموعهی قواعد و سنتهایی وجود داشته -و دارد- که به صورت پیوسته راهنمای تئوریک روشنی برای حل مسالهی جانشینی حاکمان فراهم میکرده است. مثلاً یکی از بنیادیترین این سنتها «حق جانشینی فرزند بزرگتر» است که دو نسخهی مختلف هم دارد. در یکی این ترتیب حق جانشینی فقط بین اولاد ذکور حاکم برقرار است. یعنی پسر اول بر پسر دوم اولویت دارد. در دیگری تفاوت جنسیتی ندارد، یعنی فرزند اول فارغ از جنسیتش بر فرزند دوم اولویت دارد. این مدل دوم که تفاوتی بین جنسیت فرزند ارشد قايل نمیشود امروزه مثلاً در پادشاهیهای هلند، نروژ، دانمارک و انگلیس برقرار است.
البته وجود این سنتها مانع بروز اختلاف نمیشود؛ همانطور که در تاریخ اروپا میبینیم در موارد مختلفی تفسیر این سنت یا حتی امکان اجرای آن مایهی مشکلات و درگیریهای جدی شده، مثل جنگ رزها در اواسط و اواخر قرن پانزدهم در انگلستان. در جنگ رزها دو خاندان مختلف بر سر جانشینی هنری ششم اختلاف داشتند. نکتهی بامزه که شاید خبر نداشته باشید این است که مجموعه کتابهای «نغمهی یخ و آتش» که سریال «بازی تاج و تخت» بر اساس آن ساخته شده با الهام از جنگ رزها نوشته شده و شخصیتهای اصلی آن داستان بر اساس شخصیتهای واقعی در یک دنیای فانتزی بازسازی شدهاند.
از طرف دیگر، طبیعتاً گروههای مختلف صاحب قدرت، مثل خانوادههای اشراف و صاحبان مناصب مذهبی در این میان نقش جدی ایفا میکردند؛ اما وجود این قاعده باعث میشده که یک مبنای کلی و اولیه برای حل و فصل اختلافات وجود داشته باشد.
کاتوزیان در کتاب «ایران جامعه کوتاه مدت» میگوید که ما در تاریخ ایران وجود این سنت یا قاعدهی جانشینی را آنطور که در اروپا به صورت قدرتمند وجود داشت، نمیبینیم. در تاریخ ایران گاهی پسر ارشد برای جانشینی نامزد میشود و گاهی برادر حاکم؛ و اینکه یک قاعده و سنت ثابت وجود نداشته باعث میشده تا از همان لحظهای که کسی بر تخت مینشسته مسالهی جانشینی مایهی اختلاف و درگیری بر سر قدرت شود. حتی در مواردی که کم هم نیستند، خود حاکم از ترس این درگیریها، جانشینهای بالقوه را از بین میبرده تا قدرتش کمتر با تهدید مواجه شود. چیزی که در قتل و کور کردن فرزندان شاهان به دفعات دیده میشود.
مسئله مشروعیت در ایران
چیزی که جانشینی را در تاریخ ایران بحرانیتر میکند مسئله مشروعیت حاکم است. کاتوزیان در «ایران جامعه کوتاه مدت» اشاره میکند که در تاریخ ایران مشروعیت با نوعی امر ماورایی تعیین میشده؛ مثلاً با فره ایزدی. همین راه را باز میکرده که هر فرد شورشی که پیروز شود بتواند ادعا کند فره ایزدی دارد، چون خب اگر فره ایزدی نداشت که بر حاکم قبلی پیروز نمیشد.
ترکیب این دو تا موضوع، یعنی روشن نبودن قاعدهی جانشینی و نیز منشاء ماروایی مشروعیت حاکم باعث میشد تا کسی که حاکم میشود اولین و بزرگترین نگرانیش اول بقای خودش و دوم ادامهی سلطنتش باشد. همین راه را برای انواع و اقسام رفتارهایی باز میکند که نتایج بلندمدتش را در تاریخ ایران میبینیم. اینکه حاکم از ترس شورش، تمامی جانشینان احتمالی و رقبای بالقوه را از بین میبرد و درنتیجه بعد از خودش لزوماً فرد با قابلیتی که برای حکومت تعلیم دیده باشد بر تخت نمینشیند. کاتوزیان با مقایسهی بین تاریخ ایران و اروپا و نشان دادن این تفاوتها نظریهی جامعهی کوتاه مدت را شکل میدهد. برای درک بهتر نظریهی کاتوزیان لازم است که این پایهها را درست متوجه بشویم.
- تصویر یادداشت مربوط به طاق بستان است. در این تصویر اهورامزدا (در سمت راست تصویر) نماد پادشاهی را به اردشیر دوم میدهد که در وسط تصویر ایستاده.
متاسفانه این کتاب بسیار برخورد سطحی با تاریخ و جامعه شناسی داره. مثلا شبیه همین مغلطه آشکاری که در این متن صورت میگیره. ایشون میفرمایند که فرایند جانشینی در ایران مبهم بوده و شاه بخاطر ترس از شورش همه جانشنین ها رو نابود میکرده.
یک گزاره رو مطرح میکنه (فرایند جانشینی) ولی از گزاره دیگری (ترس شاه از شورش) نتیجه اش رو میگیره که این دو ربط زیادی هم ندارند.
مثلا در اروپا هم که ایشون بعنوان نمونه خوب تر معرفی میکنه، شاه میتونه از ترس شورش همه رو نابود کنه و خصوصا که جانشنین هم مشخص تر هست. به علاوه شورش از طرف جانشین نیست الزاما. اطرافیان، برادران و … آماده تصاحب قدرت هستند خصوصا که میراثی بودنش تضمینی برای اینده شون هست. یعنی مشوق بزرگتر هم دارند!
پس گزاره ترس از شورش اساسا به خاطر مدل جانشینی نیست کما اینکه با یک نگاه اجمالی به تاریخ اروپا از روم باستان بخوبی پیداست که چه اندازه کور کردن و کشتن و خیانت و بازداشت و کودتا و … انجام شده! یعنی در این حد تاریخ زدایی خیلی عجیب هست.