نویسنده: علی بندری
چند وقت پیش یه خبری اومد که ایلان ماسک و مارک زاکربرگ ميخوان کشتی بگیرن. دو تا سوپر ثروتمند مشهور و مهم دنیا که کلی هم با هم اختلاف و رقابت دارن. اول شوخی بود شاید بعد جدی شد و حالا شاید دوباره برگرده همون لول شوخی اما این وسط یه اتفاق جالب افتاد. ماسک توییت کرد شاید مبارزه رو بندازیم کولوسئوم در رم. وزارت فرهنگ ایتالیا هم تماس گرفت باهاشون گفت خب اگه جدی هستین ما پایهایم به شرطی که non-violentباشه. خشن نباشه. ولی اگر بشه اتفاق تاریخیای خواهد بود در یکی از عجایب هفت گانه جهان. موضوع اینجا البته مبارزه و ماسک و زاکربرگ و اینها نیست. میخوایم داستان کولوسئوم رو بگیم. داستان کولوسئوم روم.
تاریخ شهر رم
رم شهریه که از زمان باستان از ۲۵۰۰ هزار سال پیش مهم بوده و مرکز قدرتهای بزرگ بوده عمدتا. «هر که امد عمارتی نو ساخت» رو تو رم خیلی خوب میشه براش مصداق پیدا کرد. از این شهرهایی که دورههای مختلف تمدن بشری رو دیدن و توش مهم بودن و امروز ردپای همه این دورهها توشون هست.
واسه همین برای من رم خیلی بیشتر از یک شهره. یک چیزیه اصلا که اونجا هست انگار تا مثلا یادمون نره که رومیان باستان به کجاها رسیده بودن. حواسمون باشه این تمدن غربی امروز از کجا اومده. پایتختش کجاست این تمدن غربی اصطلاحا، و چه تغییراتی کرده چطوری در طول قرنها لایه لایه بهش اضافه شده تا رسیده به امروز. این نمادهای یادآور دورههای مختلف تمدن بشری رو خیلی جاها میشه دید. اما کمتر جایی هست مثل رم که بشه همهاش رو با هم دید. هم این رو و هم یه دریچهای پیدا کرد به اینکه اون آدمها که اون جامعه رو میساختن چه جور ادمایی بودن. چه میکردن. چی میخواستن چی میساختن؟ حالا درباره این احر ویدیو حرف میزنم بیشتر. اول ببینیم درباره چی میخوایم بگیم؟
ویدیوی کولوسئوم بزرگترین تماشاخانه و قتلگاه تاریخ رو توی کانال یوتیوب بیپلاس ببینین
کولوسئوم رم چی هست؟
کولوسئوم یکی از اون مصداقهای مهم بزرگ و معروف روم باستانه. بزرگترین آمفی تئاتر دنیای باستان. و در واقع بزرگترین آمفی تئاتر جهان تا همین امروز. استادیومی فرض کنین که ۲۰۰۰ سال پیش ۶۰ / ۷۰ هزار نفر جمع میشدن توش نمایش میدیدن. از نمایشهای معروف مبارزههای گلادیاتوری که من قبلا شنیده بودم تو فیلمها دیده بودم تا نمایش زنده جنگ کشتیها که من نشنیده بودم. یعنی چی جنگ کشتیها؟ یعنی نبردهای دریایی رو بازسازی میکردن اون تو مردم هم تماشا میکردن. آب مینداختن کف استادیوم کشتیها میاومدن تو و د بجنگ. حالا تعریف میکنم یکی یکی.
کولوسئوم امروز هم از دیدنیهای رمه. این چیزی که امروز هست و میشه رفت دید البته خرابههای بازمانده از کولوسئومه. سالیان سال رها شدن و غارت مصالح و زلزلهها و بلایای طبیعی و غیرطبیعی باعث شده بیش از این چیزی برای ما نمونه که ببینیم. اما همینها هم برای حیرت و تحسین من توریست عادی کافیه هم برای مطالعه و کاوش دانشمندها و متخصصین که در بیارن حتی سیستم دریچههای تخلیه آبش چی بوده؟ چی توش اجرا میکردن؟ چطوری؟ چند تا ورودی داشته؟ و از این چیزها.
بریم به سال چهار امپراتوری
پس بریم به دو هزار سال پیش تقریبا. به قرن یک میلادی. و رمی که با یک میلیون جمعیت بزرگترین شهر دنیاست. یک سالی هست در تاریخ روم باستان معروف به سال ۴ امپراتور. امپراتوری داشت روم باستان در قرن یک به نام نرو که ایشون الان میگن که مستبد بود و اینها. اون موقع هم طبقات بالا و آریستوکرات باهاش مشکل داشتن. خلاصه سنا ایشون رو خلعش میکنه سنای روم و در سی سالگی خودکشی میکنه و دورانش تمام میشه. در تاریخ باستان و تاریخ مسیحیت و اینها خیلی حرف درباره ایشون هست که ما داریم نمیگیم. از جمله اینکه به گفته بسیاری همین ایشون بود که دستور اعدام سر و ته پیتر مقدس رو داد که مقبرهاش شد نقطه شروع کلیسای کاتولیک رم. بعد از نرو ولی جنگ داخلی که از زمانش بوده ادامه داره مدتی تا بالاخره حدود سال ۷۰ قدرت تثبیت میشه.
قدرت داخلی تثبیت میشه در حالیکه رم که از یک دولت شهر شروع کرده بوده بعد از گرفتن همه شبه جزیره ایتالیا و یونان و همه شمال آفریقا و دور مدیترانه و تقریبا همه اروپای غربی شده یک همچین امپراتوری بزرگی در همه اطراف دریای مدیترانه.
داستان ایتالیا رو میتونین اینجا بخونین و اینجا ببینین
کولوسئوم هدیهای به مردم
این کولوسئوم رو همون موقع و همین امپراتورهای جدید رم که بعد از نرو میان میسازن. بزرگترین ساختمان دوران برای قدرتمندترین امپراتوری زمان. به عنوان اینکه یه چیزی بسازیم که مردم خوشحال شن. هدیهای به مردم. که ببینن ما مثل نرو نیستیم همه چی رو واسه خودمون بخوایم. واسه خودمون باغ و قصر بسازیم. ما واسه تفریح و رفاه مردم میسازیم. برای همین برعکس نرو کار میکنه امپراتور بعدیش. قصرش رو خراب میکنه استخرش میکنه جاش یه چیزی میسازه برای عموم مردم. استادیوم برای تفریح و تماشا.
نرو رفته بود و زمین قصرش شد جای سرگرمی
نون و سیرک رو میگن امپراتور باید مواظب میبود به مردم برسه. میخواستن از امپراتور این رو. سیر که میشدن سرگرمی لازم داشتن و ساختن کولوسئوم، همون تحویل دادنِ سرگرمی بود. البته طول میکشه ساختش و در واقع کولوسئوم رو سه امپراتور flavian dynasty ساختنش. روی زمینی که نرو واسه خودش کاخ عظیمی ساخته بود با مجسمه غول پیکر از خودش و استخری بزرگ. مجسمه برنزی قدش سی متر. صورت مجسمه رو هم عوض میکنن که دیگه نرو نباشه. این مجسمهها رسانههای زمان بودن دیگه و اینها هم میخواستن پیام جدیدی بدن با رسانه اون روز ور میدارن میکننش خدای خورشید sol بعد هم کله رو چند بار امپراتورهای بعدی عوض میکنن به کله خودشون. بعد هم تخریب میشه همهاش. یا در زلزله ها یا در حمله ژرمنها یا هرچی. الان فقط یه پایههای سنگی ازش مونده. منتها در اون زمینی که روزگاری قصر نرو بود آمفی تئاتر میسازن برای همه. و در واقع بنای کلوسیوم روی زمینیه که قبلا استخر بود. در واقع دریاچه مصنوعی دیگه. دورش همه باغچه و پاویلیون و اینها. اون هم وسط شهر. چون شهر اتیش گرفته بود زمینها خالی شده بود نرو هم زمینها رو بالا کشید. پیتر و گروهی دیگر از مسیحیون هم انگار سر همین آتش سوزی اعدام شدن.
پول ساخت کولوسئوم از فتح اورشلیم اومد
خلاصه بعد از نرو اینها دریاچه رو پر کردن و شروع کردن ساختن آمفی تئاتر. پولش رو و حتی مصالحش رو انگار از اورشلیم اوردن. بعد از فتح اورشلیم و نبردی با یهودیان که رومیها توش پیروز شدن. با اون طلا و اینطور که بعضیها میگن نیروی کار مفتی که به بردگی کشیده شده، دیگه میتونستن هرچی بخوان بسازن. مهندس و معمار و نقاش و بنا و هنرمند هم رم تا دلت بخواد داشت. حدود سال ۷۰ تا ۸۰ پروژه ساختش طول کشید و نهایتا بعد از عوض شدن دو سه تا امپراتور آمفی تئاتر آماده افتتاح شد.
آمفی تئاتر یعنی چه
این آمفی تئاتر که میگیم یعنی چی اصلا؟ آمفی در یونانی انگار یعنی دو. دابل. دو تا تئاتر. سالن.
آمفی تئاتر هم مثل خیلی چیزهای دیگه که دنیا بعدا به واسطه رومیها شناخت یک پدیده یونیانه در اصل. محصولی از یونانی شدن فرهنگ روم. ترکیب مهندسی رومی و هنر یونانی. تئاتر و نمایش و کلا فراغت و تفریحات فرهنگی اصطلاحا، در یونان باستان جایگاه بالایی داشت. تئاتر و نمایش در یونان خیلی وقتها پیوند هم داشت با طبیعت. یعنی در فضای باز بود. آمفی هم نشونه اینه که گرده. یعنی دور تا دور صحنه رو بینندهها میتونن بشینن. صحنه حالا میتونه برای نمایش باشه یا مسابقه ورزشی، مبارزه باشه یا اجرای هنری. سالن تئاتر در روم باستان و یونان باستان نیم دایرهای بود مثل این در taormina سیسیلی، آمفی تئاتر ولی شبیه استادیومهای بیضی شکل امروز بود مثل کولوسئوم در رم. از زمان امپراتوری روم تا حالا ۲۰۰ تا آمفی تئاتر پیدا شده از انگلیس و فرانسه تا الجزایر و تونس و ترکیه. اصلا هم انگار میساختن اینها رو واسه همین جنگ گلادیاتورها. مستطیل نمیتونست باشه زمین مبارزه گلادیاتورها چون اون موقع یکی اگه میموند تو گوشه کارش تموم بود اما این شکل بیضی بیگوشه اون مشکل رو نداره. پس مبارزه بیشتر طول می کشه.
نمایش یک مرگ واقعی
خیلی چیز رومیایه کلا آمفی تئاتر. نمایشی از این ایده که ما رومیها خیلی فرهنگ و هنر و معماری یونان رو دوست داریم اون رو گرفتیم، یاد گرفتیم و حالا بهتر و بزرگتر و چشمگیرترش کردیم. این هم نمونه کارمون. اون اساطیر یونانی بودن که یونانیها داستانشون رو با تئاتر و نمایش میگفتن، ما میاریم اون نمایش رو این وسط اجرا میکنیم و اخرش هم اونی که باید طبق نمایشنامه بمیره واقعا میمیره. مرگ الکی و نمایشی و اینا دیگه نه. رفتیم مرحله بعد. با نیزه و خون واقعی. ایکاروس رو اجرا میکنیم اینجا یه بردهای رو مجرمی رو کسی رو میاریم واقعا اینقدر میچرخونیمش نزدیکش میکنیم به خورشید مثلا که بمیره. اینطوری نمایش واقعیتر بیشتر میچسبه. همچین روحیهای.
صد روز مراسم افتتاحیه
خلاصه ولی کولوسئوم رو ساختن و در سال هشتاد میلادی مراسم افتتاحیه برگزار شد. چه افتتاحیهای هم. مفصل. ۱۰۰ روز میگن طول کشید. با برنامههای متنوع. از این نمایشها داشتن که حیوون وحشی رو مینداختن به جون هم مبارزه اینها رو تماشا میکردن. نوشته یک نویسندهای همون موقع که در بازیهای افتتاحیه بیش از ۹۰۰۰ قلاده حیوان وحشی کشته شدن.حالا داستانش رو میگم جلوتر.
استفادههایی که ازش شد
کولوسئوم رو البته چند بار ترمیم کردن. هم ظرفیت به بالا اضافه کردن هم تجهیزات و امکانات به پایینش. هم تخریب شد درستش کردن. من بیشتر از اون جزییات ساخت که البته خیلی هم جالبه میخوام برم سراغ اتفاقاتی که توش افتاد و چیزهای جالب از دوران استفاده ازش. چون از همون سال ۸۰ تا حداقل اواخر قرن ۶ استفاده میشد ازش. یعنی پانصد سال میدونیم بهره برداری ازش ادامه داشت کم و زیاد. بعد کردنش یه مدت قبرستون یه مدت مغازه اینها باز کرده بودن زیرش عبادتگاه شده بود. در قرن دوازده تبدیل شد به کاخ. یه مدت متروکه شد تبدیل شده بود به یه دخمهای واسه خلاف کارها و اینها. بعد هم افتاد دست پاپها. میگفتن اینجا خون شهدای مسیحی ریخته شده و مقدسه ما باید کارهای مذهبی بکنیم که البته ادعاییه که کلا میگن شاهدی براش نیست. در قرن نوزده هم کم کم رفتن سراغ کاوشگری و اینها که ببینن چه خبر بوده و کندن تا شش متر رفتن پایین. نهایتا هم، زمان موسولینی، در نیمه اول قرن بیستم کل بنا دیگه کامل از زیر خاک درآمد و تبدیل شد به جای توریستی.
نمایش هیجانی عصرگاهی
اما از همه اینها بگذریم. چه کار می کردن اون تو. بذارین اول با همون مراسم افتتاحیه شروع کنم.
برنامههای اینطوری در روم باستان یه روال مشخصی داشته. صبح جنگ درندگان، دم ظهر چند تا اعدامی میآورن میکشتن، اصل هیجان ولی بعد از ظهر بوده که عموما اختصاص داشته به جنگ گلادیاتورها و بازسازی نبردهای معروف.
جنگ درندگان، عجیب و عظیم
جنگ درندگان یا شکار درندگان اینطوری بوده که این یه جور نمایش بود در روم باستان. حیوون رو میانداختن اون وسط و میرفته به مبارزه یا برای شکارش، مردم هم تماشا. میگن هم ریشه قصه برمیگرده به زمان اسکندر که یکی رو میذاشته جلوی شیر با هم مبارزه کنن تماشا میکرده. امپراتوری روم هم گسترده بوده، بزرگ بوده، خیلی حیوانهای مختلف و متفاوتی توش بودن. از اونجاها اینها رو میآوردن رم برای مبارزه. بعد به این فکر کنیم که شیر و اینها که میندازی وسط خب باید یه کاری کنی سراغ تماشاچیها نتونه بره دیگه. اینکه چطوری و کجا اینها رو نگه دارن؟ چطوری و کی ازاد کنن؟ کجا مبارزه کنن باهاش؟ اینها مسئلههایی بوده که اون موقع براش راه حلهایی پیدا کرده بودن. چون صحبت یکی دو تا نیست دیگه. گفتیم در روز افتتاحیه کولوسئوم گزارش هست که تا ۹۰۰۰ قلاده حیوون کشته شدن. از شیر و فیل و خرس و ببر و گوزن تا گاو و عقاب و شاهین و ببر و روباه و خرگوش و هیپو و سگ و شتر و ببر وحشی که بعضیهاشون مبارزه میکردن بعضیها هم تعلیم دیده بودن و ژانگولر اجرا میکردن. فقط انگار یه حیوون استثنا بوده. اون هم گرگه که با اون شوخی نمیکردن، انگار رومیها احترام میذاشتن بهش. شاید یه ربطی هم داشته باشه به افسانه بنا شدن رم و دو برادری که گرگ بزرگشون کرده بود.
محبوبترین حیوون ولی شیر بوده. شیر رو از شمال آفریقا و سوریه و این جاها که همه تو امپراتوری روم بوده میآوردن که این خودش هم پروژهای بود و امپراتوری که میتونست مثلا کلی شیر بیاره واسه تماشای مردم محبوب هم میشد به جز اینکه بالاخره نمایش قدرتش هم بود.
تصور هم بکنیم دیگه درسته ابنها شکار بلد بودن اما زندهگیری شیر و خرس ۲۵۰۰ سال پیش با اون امکانات بعد اوردنش از آفریقا تا رم خیلی پروژه عجیبیه اون هم تو این حجم. اینقدری که بعضیها میگن این حتی برای رمیها هم قفل بوده.
ساختن سیستم، قدرتنمایی مهندسی روز دنیا
ولی برعکس این عددها و روایتها که ما فقط ار تو کتابهایی که نوشتن میدونیمشون شاهد فیزیکی براشون نداریم، یه چیزهایی هست که شاید همونقدر عجیبن ولی شواهد داریم براش. مثل چی؟ مثل اصلا ساخت خود سیستمی که اجازه همچین برنامههایی رو بده. یعنی سن و صحنهای که بشه چنین برنامهای روش اجرا کرد. اون هم طوری که پنجاه هزار نفر بتونن بیان مجانی ببینن. از ساختمونش تا سیستمها و حتی ادارهاش جالبه. این بنا بخش زیادیش زیر خاک بود. در قرن نوزده حفاری کردن تا شش متر رفتن پایین، کم کم زیرش رو در اوردن. خود بنا معماریش مصالحش و طراحیش اینها جالبه، از اون جالبتر برای من تجهیزات و ماشینهای زیر زمینه. ماشین آلاتی که البته تماشاچیها نمیدیدن. کف چوبی بود. یعنی چوب بود روش ماسه و خاک که اون همه خون رو جذب کنه به خودش دیگه. بعد یهو باز میشد مبارزان و حیوونها و اینها از پایین ظاهر میشدن تماشاچیها هم کف و خون قاطی. بعضی جاها نوشتن موزیک زنده هم داشتن که در لحظه باز کردن در قفس به اوج میرسید. تو فیلم گلادیاتور هم دیدیم احتمالا دیگه یهو بره اومد به چنگ راسل کرو. بعضی از صحنههای اون فیلم بازسازی تصاویری هستن که رو موزاییک های اون دوره نقاشی شده و ثبت شدن. مکانیسم هایی که داشتن با چوب و طناب و انواع قرقره و اینها خیلی جالبه است اینجا میتونن ببینن پروژه بازسازیش رو که چطوری تونستن همون طوری یه قفس آسانسوری بسازن که کاری کنه حیوون یهو ظاهر بشه کف استادیوم. فقط یه امفی تئاتر و برای سرگرمی و جنگ گلادیاتورها نبینیمش. یک پروژهی مهندسی پیچیده است از بزرگترین قدرت روز دنیا. از امپراتوری روم. قدرت اول اروپای اون قرنها. رومیها جنگ و مبارزه تو پوست و خونشون بود و تماشای خون و مبارزه در کولوسئوم یادشون مینداخت که کی هستن و چه طوریه که دارن به این سرزمینها حکمرانی میکنن.
بالا نمایش خون و شمشیر پایین پنهان از دیدهها نمایش نادیدنی از هنر مهندسی رومی های باستان. یه سیستم قفس اسانسوری که هم حیوون وحشی رو محفوظ نگه داره هم موقعی که لازمه رهاش کنه. بره بدره. ۲۸ تا از این آسانسورها بوده بک استیج. یه پروژهای هست دارن سعی میکنن همون سیستم رو بازسازی کنن اصلا. تو این مستند نشنال جئوگرافی پیشنهاد میکنم ببینین چطوری ماکتش رو دارن میسازن مهندسین امروز. با طراحی سه بعدی و همه چی. با تسمه نقاله و دریچههای کف و اینها. کامل. بینندهها ولی اینها رو نمیدیدن. نتیجه رو میدیدن که مبارزهای بوده بین venator ها با حیوانات درنده. گلادیاتورهای شکارچی. اینها هم مثل گلادیاتورها عموما یا از طبقات پایین بودن یا خلافکار. و شبیه گلادیاتورها اینها هم یه مدرسه مخصوص میرفتن و کلی تمرین و آموزش داشتن و اگر محکوم به اعدام نبودن سلاح هم میگرفتن برای مبارزه. بعد جلوی چشم تماشاچیهای هیجان زده رمی یا میکشتن شیر رو یا کشته میشدن. اصل هیجان این بوده دیگه. واقعی و ملموس و پر خون.
به جز این قصه شکار و نبرد درندگان یه مراسم دیگه مراسم اعدام بود. که برای اون هم استادیومهای روم باستان پر میشد به تماشا. حالا یا به صلیب میکشیدن یا میسوزوندن یا اینکه مینداختن محکوم به اعدام رو اون وسط جلوی همین حیوانهای وحشی با دست خالی. اینها دیگه اونایی بود که خلافشون خیلی سنگین بود یا از طبقات پایین بودن.
مخاطب چی دوست داشت
این هم خیلی مراسم محبوبی بود. کلا نمایش دوست داشتن رومیها. خون و مبارزه و اینها هم همینطور. دیگه ترکیبشون برنده بود. این مراسم خیلی روالتر هم بود. اون مبارزه با جیوان درنده برنامه روال نبود. عروسی و جشن وحدت و تاجگذاری و سالگرد پیروزیهای مهم و یا مثلا همین افتتاح استادیوم مناسبتهای خاص. به وجد میاومدن مردم از دیدن مبارزه حیوون وحشی. و وا قعا هم بهش فکر کنی تجربه عجیبیه. ما الان مستند حیات وحش میبینیم شیره میره اهو رو میدره اونها همون رو میرفتن میدیدن از نزدیک. ۱۰۰ روز پشت سر هم. تا نود هزار حیوون. بعدا البته یکی اومد رکورد این مراسم رو زد ۱۲۰ روز روزی ۹۰ تا جیوون کشتن رفت رکورد بالای ۱۱ هزار تا. یک حیوانهایی رو این مستند نشنال جئوگرافی میگفت این برنامهها هل داد به انقراض اصلا از بس اینها اوردن اینها و کشتن. دیگه بعضی وقتها هم میگن خود فرماندهها و امپراتور و اینها خیلی هیجان زده میشدن میپریدن وسط یه تیری هم اونها مینداختن. کلا هم برنامه حیوان کشی تا قرنهای بعد به شکلهای مختلف ادامه داشت و برقرار بود.
اختراع ورزشهای جدید و این فرهنگ بریم استادیوم مبارزه ببینیم و تشویق کنیم و داد بزنیم و اینها خلاصه یه قدمت اینطوری داره که حالا زهرش گرفته شده، شده شکل امروزش. که این موضوع یک کنجکاوی دیگه است.
نبرد کشتیها در کولوسئوم
و عجیبترین نمایشی که گزارش شده در جاهای مختلفی از رم و از جمله کولوسئوم اجرا میکردن. نبرد کشتیها بود میگفتن وای پسر چه جنگی رفتیم در دریا کردیم. یا چه نبردی بود نبرد یونان و سیراکیوز و اون رو بازسازی کنیم. از زمان جولیوس سزار هم شروع شد انگار این سبک. کمی آب میریختن کف، یه قایقهایی هم میساختن کف صاف مناسب عمق کم. حتی اون وسط یه جزیره مانند میذاشتن اون تو پیاده میشدن برای مبارزه.
باز درباره این مراسم هم شک هست البته که واقعا تو کولوسئوم هم بوده یا نه و اینکه اینقدر اب بوده که کشتیها رو بزنن غرق کنن یا نه کشتیها نمادین میاومدن میرفتن ادمها تو جزیره هم رو میکشتن. ولی نوشتن مورخین معاصرش دربارهاش که ۴ هزار اسیر جنگی رو اونجا انداختن به جون هم و مبارزه که خدمت هم برسن. یا نوشتن اسیران جنگی رو سوار کشتی میکردن اون وسط غرق میکردن جلوی چشم تماشاچیان هیجان زده.
با چیزهایی هم که از معماریش میدونیم میدونیم که در قرن اول ساخته شدنش میشده این کار رو کرد و راستش این چیزی بود که تا مدتها بعد از دیدن کولوسئوم تو ذهن من موند ازش، که دو هزار سال پیش چه میکردن اینها. هم از نظر دستاورد مهندسی و اجرایی و هم جالبترش راستش اهمیت نمایش و سرگرمی واسهشون. چون فکر کن صبح آب میکردن، کشتی غرق میکردن، بعد از ظهر همون سن آماده بود برای نبر گلادیاتورها. استاد سیستمهای انتقال آب بودن و این رو اینجا هم نشون داده بودن واقعا. جزئیات این سیستم انتقال آب الان کم کم داره پیدا میشه و همچنان شگفت زده میکنه هم حرفهایهای کار رو و هم دنبال کنندهگان مشتاق رو. باز پیشنهاد میکنم مستند نشنال جئوگرافی رو ببینین دربارهاش. که چطوری از ۴۰ مسیر اب میامده تو احتمالا و از ۴ تا تخلیه میشده.
جنگ گلادیاتورها
برنامه دیگه اون روز افتتاحیه بعد از جنگ درندگان و شکار و اعدام هم طبق روال جنگ گلادیاتورها بود. دو تا گلادیاتور معروف. بهترین مبارزان زمان. یکی رومی یکی بربر. هر دو محبوب و هر دو احتمالا برده. میان اون وسط. امپراتور هم نشسته در جایگاه. همه رو میبینه و هم همیبیننش. مرگ و زندگی اینها هم دستشه دیگه.
اوج برنامه هم همین مبارزهاست دیگه. میدونن یکیشون ممکنه که بمیره. ببرن ازاد میشن ببازن ممکنه بمیرن. یکی یه قابلمه میذارن سرشون سنگین درست هم نمیتونن ببینن سپر سنگین به دست و بجنگ برای جونت. یا برای ازاد شدن از بردگی. شهروند رم شدن. مبارزه عجیبی هم میشه در روز افتتاح. میجنگن طوری که هر دو بیرمق میفتن دیگه از پا. رای البته همیشه رای امپراتوره اما امپراتور هم معمولا همون کاری رو میکنه که جمعیت میخوان. روال اینه. حالا این دو تا افتادن امپراتور باید تصمیم بگیره . اون هم میگه مساوی دیگه هر دو برنده شدن هر دو رو بهشون زندگی میدم. اگر خوب بجنگی امپراتور رو سربلند و راضی کنی بهت زندگی میده. همه راضی. هم گلادیاتورها هم جمعیت و هم امپراتور.
نظم و سیستم طبقاتی
چیز دیگری که خیلی برام جالب بود در کولوسئوم این نظم و سیستمی بود که داشته برنامه. یه لحظه تصور کنین. همین امروز استادیومهای ۵۰ هزار نفری رو در مسابقات مهم. کم نمیشه که ببینیم بلیط فروشی رسوایی میشه. نظم نداره. بلیط میفروشن جا نیست. جا هست بلیط نیست. بلیط میخری نمیدونی از کجا بری کجا بشینی. امروز. در ۲۰۲۳. خوبه فکر کنیم به این قصه که نزدیک ۲ هزار سال پیش بدون امکانات امروز و ابداعات این ۲۰۰۰ سال چطوری این برنامه ها اجرا میشده؟ یه چیزهایی رو مورخین و نویسندههای اون زمان نوشتن یه چیزهاییش رو هم از کاوشها و مطالعات به دست آوردن الان ما یه تصویری داریم از اینکه یک روز مسابقه در کولوسئوم چطوری بوده.
اولا که طبقات مختلف کولوسئوم هر کدوم جای یکی از طبقات جامعه روم بود. امپراتور که خب جاش معلوم بود اون پایین. ورودیش هم جدا بود از زیر مجسمههای برنزی. بقیه هم کلا هرچی طبقه اجتماعیت بالاتر بود نزدیکتر به صحنه مینشستی. بعضیها اصلا اسمشون نوشته شده بود رو جایگاهشون. حک شده بود رو صندلی. بعد سناتورها، و اون بالا بالاها دیگه مال مردم معمولی بود. یا یه جاهایی میگن بالاترینها برای زنها و بردهها بود. دیدشون به صحنه کمتر بود اما البته این مزیت رو داشتن که تو سایه بودن. چون کولوسئوم رو براش با یه بادبان مانندهایی یه سقف موقت درست می کردن که از آفتاب سوزان رم در امان باشن. سقفی که میتونستن باز کنن اگه لازم شد و جمع کنن اگه نمیخوان.
پربازدیدترین بنای رم
نماد خیلی جالبیه از رم این کولوسئوم. این ساختمونیه که الان عکسش روی روی سکه پنج سنتی یورو نسخه ایتالیایی هست. همونطور که در قدیم هم بوده. یکی از پربازدید بناهای تاریخی دنیاست. فکر کنم همه اونهایی که میرن رم میرن میبیننش. سالی ۶ میلیون نفر میگن میرن میبیننش.
واسه چی ساخته شد کلوسيوم؟ یه دلیلش احتمالا همون دلیلیه که همه بناهای تاریخی به خاطرش ساخته میشدن. پروپاگاندا. ببینین ما چه قدرتی داریم. چقدر شاخیم که میتونیم همچی چیزی بسازیم. اون هم بعد از فتح اورشلیم. با منابعی که از اونجا آوردیم. میشه کولوسئوم رو اینطوری دید. نمادی از قدرت نمایی روم. میشه رو کاربریش نگاه کرد. به ترکیب هنر و نمایش و جنگ و هیجان و خون. میشه طراحی و مهندسی درخشانش رو دید. کلا رومیها در مهندسی خیلی خوب بودن. خیلی اهل هنر نبودن اولش. هنر بعدا از یونانیها امد. ولی در مهندسی در ساختن شاخ بودن از اول. در انتقال آب هم. میشه رد این چیزها رو هم دنبال کرد توش.
چه جور آدمهایی بودن؟
میشه هم اصلا یه جور دیگه نگاه کرد. که اینها اصلا چه جور ادمایی بودن. ما بعد از ۲۰۰۰ سال میبینیمشون تحسین میکنیم تعجب میکنیم. محکوم میکنیم چندشومون میشه هر چی؟ ولی خودشون چی فکر می کردن؟ فکر میگکردن دارن چه کار میکنن وقتی میرفتن آمفی تئاتر یه همچین خشونت عریانی ببینن.
یه چیزهایی که اینجا گفتیم رو الان بعضی مورخین میگن شواهد براش محکم نیست. عددها آمیخته شدن با اغراق. بدون داروی بیهوشی نمیتونستن اینقدر حیوون وحشی اورده باشن اصلا از آفریقا. یا همونطور که گفتم اصلا اعدام مسیحیان اون هم با اون تعداد افسانه است. اما یه چیزی افسانه نیست. به قول این شما اگر میخواستی یه کاری کنی که بیشترین تعداد ممکن از ادمها بتونن یک قتلی رو از نزدیک ببینن چیزی بهتر از کولوسئوم نمیتونستی بسازی. اونهایی هم که میرفتن، نمیرفتن تفریح ارام و دلپذیری ببینن. میرفتن خشونت ببینن. و اونی هم که ساخته بود این رو برای همین ساخته بود. و برای این شاید که که قدرت خداییش رو نشون بده. که مرگ و زندگی دست منه.
امروز در کولوسئوم چه خبره؟
و امروز چی؟ امروز هنرمندهایی مثل پل مک کارتنی افتخار رو داشتن که بتونن تو همچین باقیماندهای از تمدن بشری برنامه اجرا کنن که به نظر من خیلی خوش به حالشون. البته شرایطش طوری نیست که خیلی جمعیت زیاد بتونن برن توش برای کنسرتی چیزی. ولی میشه برنامههای محدودتر گذاشت توش. بوچلی برنامه داشته. نورپزدازیهای جالبی روش میکنن مناسبتی.
به خاطر اون مراسم اعدامی که توش بوده، احتمالا، یه نمادی هم هست الان برای مخالفت با مجازات اعدام. چندبار تظاهرات ضد اعدام برگزار شده اونجا. در ایتالیا البته الان ۸۰ سالی هست که اعدام لغو شده. الان هم میگن هر جای دنیا حکم اعدام لغو بشه اون شب نورپردازی کولوسئوم رو طلایی میکنن.
تجربهی دیدن کولوسئوم
دیدنش تجربهی عجیبیه. هم مواجهت میکنه با دو هزار سال پیش. با قله تمدن غرب در اون موقع. با چیزی که از اون موقع تا حالا نسلهای مختلف آدم امدن و دیدن و دربارهاش فکر کردن و نوشتن و حرف زدن و ما الان میتونیم حرفهای اونها رو هم بخونیم و ببینیم و بعد اون وقت هر پنج دقیقهای که بهش فکر میکنیم میشه دو هزار سال و پنج دقیقه. کاری که ما سعی میکنیم تو این ویدیو و شبیه این بکنیم همینه تا حدی دیگه. نه اینکه همه حرفهای مهم و درست این دو هزار سال رو دربارهاش گفتیم تو این زیر یه ساعت. نه طبعا. ولی کاری کردیم که تو این یه ساعت چکیده خیلی ساعت خوندن و فکر کردن و دیدن گیر شما بیاد. این کاریه که تلاش میکنیم بکنیم و توش بهتر بشیم. امیدوارم که شمایی که این کار رو دوست دارین کمکون کنیم بتونیم همینطوری و بهتر از اینطوری ادامه بدیم این کار رو. دمتون گرم.
ـــــــــــــــــ
برای نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کردم
- National Geographic Documentary Secrets of the Colosseum in Rome
- Blood and circuses
- The Colosseum in Ancient Times
- 15 HORRIFYING Moments of Animals Fighting For Their Lives
- Paul McCartney Live Inside Colosseum
سلام. من خیلی از پادکست هاتون لذت می برم، پادکست های خیلی خوبی تولید شده بود که من تصمیم گرفتم شروع کنم از قسمت اول اونا رو گوش بدم.
پادکست هایی هم با موضوعات جنایات تاریخی منتشر کردید که عجیب، جالب و در عین حال تأسف برانگیز بود. اما بخش مهم ماجرا، جایی است که در مورد حقایق نشنیده صحبت می شه مثل پادکست نانکینگ. آدم واقعاً تأسف می خوره که چطور چنین چیزی رخ داده و انسانی مثل ما نتونسته دنیا رو جای بهتری برای زندگی بکنه.
اما چه می شه کرد که دیگر تاریخ شده تاریخ و کاری از دست ما بر نمیاد. اما ما تاریخ رو می خونیم که از وقایع مثبت و منفیش درس و عبرت بگیریم تا کاری بکنیم که به مردم ما چنین ظلم هایی نشه و نه چنین ظلمی رو اجازه بدیم به دیگران روا دارند.
امروز زیاد در مورد اسرائیل و اشغال فلسطین شنیدیم. قتل عام، تجاوز به زنان، کشتن کودکان، نشانه گیری مستقیم گلوله از فاصله نزدیک به سر کودکان توسط سربازان اسرائیلی که احترامی برای جان غیر یهودی قائل نیستند خبر های تأسف باری است که انسان را مجاب می کند علیه این جنایات اقدامی کند. من با شندین این اخبار، و شنیدن این پادکست ها در کنارش گفتم که حتما شما اپیزودی رو به این جنایت تاریخی که امروز در حال وقوع است، اختصاص می دهید. من هنوز نتونستم پادکست های جدید رو کامل گوش بدم ولی یک نگاه سطحی کردم، چیزی پیدا نکردم.
اول مصمم بودم که پیام بدم ولی پشیمون شدم، گفتم شاید فایده نداشته باشه، یا شاید چون کتاب و مقاله ای در این موضوع نیست و صرفاً اخبار و مستندات روزنامه ای هست، شما روی اون کار نکنید.
اما چند روز پیش یک مستند دیدم به نام مستند «طنطوره». توی این مستند پس از اعلام تشکیل کشور اسرائیل توسط بن گوریون، اسرائیلی ها به روستا ها حمله می کنن برای تصرف اون ها، به این شکل که اول خبر ترسناک اومدنشون رو می رسونن و اگر مردم نرفتند، شروع به کشتن می کنن و این کشتن می تونه تا زمانی که همه مردم برن از محل زندگیشون ادامه پیدا کنه. در یکی از این وقایع، روستای طنطوره رو می گیرن که آنقدر فجایع زیادی مثل زنده سوزاندن مردم با شعله افکن، کشتن و تجاوز مردان و زنان رخ می ده که حتی خود سربازان جوخه الکساندرونی سعی می کنن اون رو به یاد نیارن! خلاصه تقریبا تمام مردان و بعضی از زنان و کودکان کشته میشن و باقی مانده روستاییان از روستا بیرون می شن. اجساد اون ها رو هم داخل همون روستا دفن می کنن. روی بقایای منازل و اجساد روستای جدیدی می سازن. برای اینکه وجهه اسرائیل خراب نشه هم شروع می کنن خبر سازی که این مردم خودشان در حال خروج هستند و تصاویری از کمک سربازان به مردم می گیرن. فیلمی هم از جنگ طنطوره ضبط و پخش می کنن که طبق گفته این مستند کاملا مشخصه که بعد از جنایت طنطوره و وقتی روستا کاملا خالی شده گرفتن.
حالا چی شده که این جنایت مستند شده؟ آقای تدی کاتز در دانشگاه حیفا یک پایان نامه کارشناسی ارشد می نویسه به نام «قتل عام 1948 طنطوره» و در آن از سربازان، یهودیان مهاجر به طنطوره و عرب هایی که شاهد جنایت بودن مصاحبه و صدا ضبط می کنه که این مسأله خیلی خبر ساز میشه. که مسئولین دانشگاه در یک دادگاه فرمایشی اون رو محکوم می کنن و تکذیب می کنن. توی مصاحبه های جدید، اسرائیلی هایی که با اون ها مصاحبه شد، میگن که روز قبل و بعد یادمون هست ولی اون روز تصرف طنطوره رو یادمون نمیاد! این دادگاه و جنجال ناشی از اون باعث میشه این مسأله فراموش نشه. ظاهراً یک روزنامه نگاری هم به نام ماریو یک مقاله هفتگی چاپ می کنه با همین موضوع (20 ژوئن 1948).
وقتی دیدم که یک مقاله و پایان نامه در مورد این فاجعه وجود داره، گفتم که حتماً می تونه یکی از مهمترین پادکست های شما باشه که تأثیر گذار هم خواهد بود.
خیلی ممنون
ممنون محمد جان
خوشحالم که هموطن شما هستم برادر گلم
چون فقط یک ایرانیه که میتونه به ظلم حساس باشه ،تا جایی که حتی جونشو هم بزاره وسط تا اون ظلم در هر کجای عالم که هست ریشه کن بشه،از دل تاریخ تا هم اکنون ما اینگونه بودیم و خواهیم بود…