راه‌هایی که کمک می‌کنند بهتر تصمیم بگیریم

یک تصمیم فارغ از نتیجه‌ش می‌تونه خوب یا بد باشه.

راه‌هایی که کمک می‌کنند بهتر تصمیم بگیریم

خیلی از ما به‌طور ناخودآگاه تصمیم‌هایی که می‌گیریم رو بر اساس نتیجه‌ای که دارن ارزیابی می‌کنیم نه اینکه اون نتیجه چطور به دست اومده. اگه نتیجه خوب باشه مطمئن می‌شیم تصمیمی که گرفتیم درست بوده و اگه نتیجه بد باشه، تصمیم خودمون رو زیر سوال می‌بریم. درحالی که این دو رو باید جدا از هم بررسی کرد. گاهی تصمیم بد نتیجه‌ی خوب به همراه داره و تصمیم خوب نتیجه‌ی بد به بار میاره و ما باید بتونیم اینها رو از هم تشخیص بدیم. 

نویسنده: مریم مهری

مثال ملموسی که آنی دوک تو کتاب «تفکر نامطمئن» که خلاصه‌ش رو تو اپیزود ۶۷ پادکست بی‌پلاس شنیدیم، می‌زنه اینه که اگه از چراغ قرمز رد بشیم و کسی آسیب نبینه، با اینکه نتیجه خوب بوده اما تصمیمی که گرفتیم اشکال داشته و این همون سوگیری نتیجه‌ست. نتیجه‌گیری‌ها می‌تونن بر دقت تصمیم‌گیری‌های آینده تاثیر بذارن.

آنی دوک می‌گه دوتا چیز وجود داره که تعیین می‌کنه زندگی ما چطور پیش بره. یکیش شانسه و دیگری کیفیت تصمیم‌هایی که می‌گیریم. رو شانس نمی‌شه کنترل داشت اما روی کیفیت تصمیم‌ها می‌شه و تمام تلاش ما اینه که رو این بخش احاطه پیدا کنیم.

اینجاست که باید ببینیم چه چیزی تو تصمیم ما موثره. آیا وقت تصمیم گرفتن دچار سوگیری‌های شناختی هستیم؟ آیا داده‌های اضافی یا توصیه‌ی یکباره‌ی یه نفر می‌تونه رو تصمیم ما اثر بذاره و ما رو به یه اطمینان واهی برسونه یا نه. این چند راه خیلی‌وقت‌ها کمک می‌کنن که بهتر و مطمئن‌تر تصمیم بگیریم و یک تصمیم خوب رو به نتیجه‌ی خوبش وابسته نکنیم بلکه بدونیم یک تصمیم فارغ از نتیجه‌ش می‌تونه خوب یا بد باشه.

از عواقب تصمیم نترس

تقریباً هر تصمیمی که می‌گیریم مستلزم پیش‌بینی آینده‌س. قبلش حتما به نتیجه فکر می‌کنیم و اینکه نتیجه چه احساسی در ما ایجاد می‌کنه. معمولا دنبال گزینه‌ای هستیم که فکر می‌کنیم در کل باعث خوشحالی ما میشه. این نگاه در تئوری خوبه. فقط مشکل اینه که ما توش مهارت نداریم و به طور معمول تاثیر نتایج تصمیم‌ها رو روی زندگی‌مون، چه خوب باشه و چه بد، بیش از حد می‌دونیم. فکر می‌کنیم برنده شدن تو لاتاری خوشحالی پایدار ما رو تضمین می‌کنه یا اگه پاهامون رو از دست بدیم زندگی کاملا غیرقابل تحمل می‌شه. درحالیکه روانشناس‌ها می‌گن «پیامدهای لذت‌بخش بیشتر اتفاق‌ها، کمتر از اونچه خیلی از مردم تصور می‌کنن، شدیده و باید در نظر بگیریم که تاثیرش کوتاه‌مدته.»

عامل اصلی که ما رو به پیش‌بینی‌های بد سوق می‌ده، «بیزاری از ضرره»؛ این باور که ضرر رو باید بیشتر از سود جدی گرفت و تاثیر بلندمدت‌تری روی ما می‌ذاره. بیشتر مردم حاضر نیستن شرط ۵۰-۵۰ رو قبول کنن، مگه اینکه پولی که می‌تونن برنده بشن، تقریبا دو برابر مبلغی باشه که ممکنه از دست بدن. بنابراین در صورتی که بتونن بیشتر از ۱۰ پوند برنده بشن، ۵ پوند روی یه سکه قمار می‌کنن. با این حال بعضی تحقیقات نشون می‌ده درحالیکه حس از دست دادن روی انتخاب آدم‌ها اثر می‌ذاره، وقتی واقعا از دست می‌دن، خیلی کمتر از اونچه پیش‌بینی می‌کردن، رنج می‌کشن. روانشناس‌ها این رو به انعطاف‌پذیری روان‌شناختی ما و توانایی ما در سازگاری با تقریباً هر موقعیتی نسبت می‌دن. بنابراین به جای اینکه به درون خودمون نگاه کنیم و فکر کنیم که یه نتیجه چه احساسی در ما ممکنه ایجاد کنه، بهتره سعی کنیم با کسی حرف بزنیم که همون تصمیم رو گرفته یا همون انتخاب رو داشته و از احساسش مطلع بشیم. این رو هم در نظر بگیریم که آینده هر چی باشه، احتمالا کمتر از اون چیزی که فکر می‌کنیم به ما آسیب می‌زنه یا خوشحالمون می‌کنه. در نهایت خوبه بعضی‌وقتا محافظه‌کاری رو کنار بذاریم و ریسک کنیم. بدترین اتفاق ممکنه هیچ‌وقت نیفته و اگه هم افتاد ما انعطاف روانی مقابله باهاش رو داریم.  

 

با غرایز درونی خودت پیش برو

این وسوسه‌برانگیزه که فکر کنیم برای یه تصمیم‌گیری خوب به زمان نیاز داریم تا تمام جوانب مثبت و منفی گزینه‌های مختلف رو بسنجیم. اما گاهی‌وقت‌ها یه قضاوت فوری یا انتخاب غریزی به همون اندازه می‌تونه خوب باشه.

        مالکوم گلدول تو کتاب در یک چشم بهم زدن درباره‌ی اینجور تصمیم‌ها یا قدرت تفکر بدون فکر کردن توضیح می‌ده. خلاصه‌اش رو تو اپیزود ۱۲ پادکست فارسی بی‌پلاس بشنوین.

بعضی از محققان دانشگاه پرینستون فهمیدن که ما در مورد قابل اعتماد بودن، صلاحیت، پرخاشگری و جذابیت یه نفر در کمتر از یک ثانیه به قضاوت می‌رسیم و البته همونطور که در ادامه با کسی بهتر آشنا می‌شیم برداشت اولیه‌ی خودمون رو هم اصلاح می‌کنیم. منطقیه که اطلاعات اضافی کمک کنن که تصمیم‌های خوب، منطقی و آگاهانه بگیریم. با این حال به طرز متناقضی، هرچی اطلاعاتمون بیشتر می‌شه ممکنه بیشتر از غرایز تبعیت کنیم. اطلاعات بیش از حد می‌تونه در انواع موقعیت‌ها، از انتخاب مدرسه برای بچه تا انتخاب مقصد سفر، مشکل‌ساز باشه. همونطور که تحقیقات نشون می‌ده در مواقعی بهتره از مشورت، آگاهانه خودداری کنیم و تصمیم رو به ناخودآگاه خودمون بسپریم. این تو زمانه‌ی مصرف‌گرایی که از بین بیشمار گزینه باید یکی رو انتخاب کنیم مهم‌تر هم می‌شه.

هر گزینه‌ی جدید کمی از احساس خوشبختی کم می‌کنه و رسیدن به انتخاب مستلزم زمان و تلاش بیشتره و در نهایت وقتی هم از بین بیشمار گزینه یکی رو انتخاب می‌کنیم ممکنه اضطراب، پشیمونی، انتظارات زیاده از حد و سرزنش خود به سراغمون بیاد. وقتی تعداد گزینه‌های موجود کم باشه، این هزینه‌ها ناچیزه ولی هزینه‌ها با بیشتر شدن تعداد گزینه‌ها بیشتر می‌شه و در نهایت هر گزینه‌ی جدید ممکنه باعث بشه احساس بدتری نسبت به قبل داشته باشیم.

اما همه‌ی اینها بستگی به زمینه‌ی انتخاب داره. اگه گزینه‌ها خیلی هیجان‌انگیز باشن ممکنه غریزه کمکی نکنه. مطالعاتی تو دانشگاه کلمبوس آمریکا انجام شد. تو این مطالعه از مردم خواستن بین دو خطر رایج اونی رو انتخاب کنن که می‌خوان زودتر مدیریت بشه. حالا اون دو تا خطر چیا بودن؟ یکی بروز جرم در پارک‌های ایالتی و اون یکی حمله‌ی گوزن سفید. مردم جرم در پارک‌ها رو انتخاب کردن حتی وقتی که آسیب خیلی کمتری نسبت به گوزن وارد می‌کرد. واکنش‌های احساسی که توسط مشکلاتی مثل تروریسم و ​​جنایت القا می‌شن، اونقدر قوی‌ان که بیشتر مردم وقت تصمیم‌گیری، شواهد تجربی رو در نظر نمی‌گیرن.

 

به احساست توجه کن

ممکنه فکر کنید که احساسات دشمن تصمیم گیری‌ان، اما در واقع اونها جزئی جدایی‌ناپذیر از تصمیمات ما هستن. ابتدایی‌ترین احساسات ما طوری تکامل پیدا کردن که به ما این توان رو می‌دن در موقعیت‌هایی که جونمون در خطره یا بقای ما تهدید می‌شه، انتخاب‌های سریع و ناخودآگاه داشته باشیم. مثلا ترس منجر به فرار یا جنگ می می‌شه و انزجار باعث می‌شه که از خطر اجتناب کنیم. با این حال نقش احساسات تو تصمیم‌گیری خیلی عمیق‌تر از این واکنش‌های تنده. وقتی که داریم تصمیم می‌گیریم، سیستم لیمبیک ما -مرکز عاطفی مغز- فعاله. تو یه مطالعه فهمیدن آدم‌هایی که بخش عاطفی مغزشون آسیب دیده، تو تصمیم‌گیری مدام بلاتکلیفن و حتی نمی‌تونن ابتدایی‌ترین انتخاب‌ها رو انجام بدن. احتمالا دلیلش اینه که مغز ما خاطرات احساسی انتخاب‌های گذشته رو ذخیره می‌کنه تا از اون برای اطلاع‌رسانی تصمیمات فعلی استفاده کنیم. احساساتی مثل خشم و عصبانیت روی تفکر و انگیزه ما تأثیر می‌ذارن، پس بهتره تو تصمیم‌گیری‌های مهم از تاثیر اونها آگاه باشیم. اما به طرز عجیبی یه احساس وجود داره که انگار کمک می‌کنه انتخاب‌های خوبی داشته باشیم. پژوهشگران دانشگاه شیکاگو در مطالعات خودشون فهمیدن که آدم‌های غمگین وقت صرف می‌کنن تا گزینه‌های مختلف پیشنهادی رو در نظر بگیرن و در نهایت بهترین انتخاب‌ها رو انجام می‌دن.

 

اثر لنگر رو فراموش نکن

ما به طرز نگران‌کننده‌ای به واقعیت‌های نامربوط و عدد و رقم‌های خارج از موضوع وابسته می‌شیم. این وابستگی به اثر لنگر معروفه. هر زمان که نیاز به تصمیم‌گیری بر اساس اطلاعات خیلی محدود داشته باشیم، احتمالاً لنگر انداختن شروع می‌شه. انگار بیشتر مستعد پذیرش موارد بی‌ربط هستیم و اجازه می‌دیم قضاوت ما رو تحت تاثیر قرار بدن. مثلا هر بار که وارد فروشگاه می‌شیم، اگه ببینیم جنسی تخفیف خورده، ممکنه تو تله‌ی اثر لنگر گیر کنیم. قیمت اصلی به عنوان یه لنگر عمل می‌کنه تا ما قیمت تخفیف‌خورده رو با اون مقایسه کنیم. حتی اگه همچنان گرون باشه، به چشم یه معامله‌ی خوب بهش نگاه می‌کنیم.

 روی هزینه‌ی هدر رفته پافشاری نکن

یه مثال آشنا. تو رستوران گران‌قیمتی نشستید و غذا هم عالیه ولی اونقدر غذا خوردید که دیگه جا ندارید. می‌دونید که از پس خوردن دسر برنمی‌آیید ولی با وجود احساس تهوع می‌خوریدش. یا اینکه تو کمد لباستون سالهاست چندتا لباس نامناسب و قدیمی جا خوش کردن ولی نمی‌تونید دورشون بندازید چون پول زیادی براشون خرج کرده بودید.

نیرویی که پشت هر دو این تصمیمات بد قرار گرفتن، اسمش هست مغالطه‌ی هزینه‌ی غرق‌شده. تو دهه‌ی ۱۹۸۰ یه مطالعه در دانشگاه ایالتی اوهایو نشون داد که چقدر راحت می‌تونیم فریب این مغالطه رو بخوریم. تو این مطالعه به دانش‌آموزها گفتن که فکر کنید بلیت دو سفر رو دارید: یکی سفر اسکی به قیمت ۱۰۰ دلار و دیگری سفر به استراحتگاه بهتر به قیمت ۵۰ دلار. بعد از پرداخت هزینه برای هر دو سفر، به دانش‌آموزها گفته شد فکر کنن در تعطیلات آخر هفته هستند، کدوم یک از این سفرها رو انتخاب می‌کنن. در کمال تعجب، اکثر آنها سفر کمتر جذاب اما گران‌تر رو انتخاب کردن به دلیل اینکه هزینه‌ی بیشتری صرفش شده بود.

دلیلش اینه که هرچی بیشتر روی چیزی سرمایه‌گذاری کنیم، تعهد بیشتری نسبت به اون احساس می کنیم. سرمایه‌گذاری لازم نیست مالی باشه. می‌تونه سرمایه‌گذاری روی یه کتاب خسته‌کننده یا دوستی نادرست باشه. هیچ‌کس از مغالطه‌ی هزینه‌ی غرق‌شده مصون نیست. تو دهه ۱۹۷۰، وقتی که دولت‌های بریتانیا و فرانسه به سرمایه‌گذاری‌های هنگفت در پروژه‌ی کنکورد ادامه دادند، خیلی بیشتر از نقطه‌ای که مشخص شد توسعه‌ی این هواپیما از نظر اقتصادی توجیه‌پذیر نیست، گرفتارش شدن. حتی کسانی که تو بازار سهام فعالن مستعد این خطا هستند و اغلب برای فروختن سهامی که به شدت در حال کاهش قیمته، منتظر می‌مونن.

برای اینکه اجازه ندید هزینه‌های صرف‌شده بر تصمیم‌گیری شما تأثیر بذاره، همیشه به خودتون یادآوری کنید که گذشته گذشته و اونچه خرج شده، برنمی‌گرده. وقتی دارید تصمیم می‌گیرید یه پروژه رو ول کنید یا نه، این سوال رو از خودتون بپرسید: اگه به عقب برگردید شروعش می‌کنید؟ اگه جوابتون منفیه، حتم بدونید که نباید ادامه‌ش بدید.  

مراقب فشار اجتماعی باش

ممکنه به نظرمون بیاد که قدرت دیگران روی تصمیم ما اثر نمی‌ذاره و خیلی روی فردیتمون مطمئن باشیم اما واقعیت اینه که هیچ‌کس از فشارهای اجتماعی مصون نیست. آزمایش‌های بی‌شماری نشون دادن که حتی عادی‌ترین و سازگارترین افراد رو می‌شه تحت تاثیر آدم‌های دیگه قرار داد تا تصمیم‌های وحشتناک بگیرن. این آدم‌های دیگه می‌تونن جایگاه قدرت بالاتری داشته باشن یا حتی همکاران و همسالان باشن. سال ۱۹۸۹ یه هواپیما تو بزرگراهی نزدیک فرودگاه ایست میدلندز تو انگلیس سقوط کرد. یکی از موتورها کمی بعد از بلند شدن آتیش گرفته بود و کاپیتان، موتور اشتباه رو خاموش کرد. یکی از خدمه‌ی کابین متوجه این اشتباه شد ولی تصمیم گرفت اقتدار کاپیتان رو زیر سوال نبره.

       خلاصه کتاب دوباره فکر کن آدام گرنت درباره فواید تجدید نظر در تصمیم‌گیری. اپیزود ۷۷ پادکست فارسی بی‌پلاس 

قدرت فشار همسال‌ها هم می‌تونه منجر به انتخاب‌های بد بشه. سال ۱۹۷۱، آزمایشی در دانشگاه استنفورد در کالیفرنیا انجام شد و گروهی از دانش‌آموزها به عنوان نگهبان زندان در نظر گرفته شدن و گروه دیگه‌ای به عنوان زندانی. آزار روانی نگهبان‌ها روی زندانی‌ها کار رو به جایی رسوند که آزمایش رو متوقف کردن. مطالعات نشون می‌ده وقتی آدمها تو گروه همفکر قرار می‌گیرن تمایل به کارهای افراطی دارن و بیشتر از گزینه‌های مخاطره‌آمیز استفاده می‌کنن. مثال‌هایی تو ذهن هر یک از ما احتمالا هست: از شیطنت‌های خطرناک باندهای پسرهای نوجوان گرفته تا رادیکالیسم بعضی از همفکران سیاسی یا فرقه‌ای.

چطور می‌تونیم از تاثیر بد فشار اجتماعی جلوگیری کنیم؟ اگه وقت تصمیم‌گرفتن، این رو در نظر می‌گیرید که این تصمیم همون چیزیه که رئیستون می‌خواد، دوباره بهش فکر کنید. اگه عضو یه گروه یا کمیته هستید، هیچ‌وقت تصور نکنید که گروه بهتر می‌دونه و اگه دیدید همه موافق یه تصمیم  افراطی هستند شما خلافش عمل کنید. در نهایت مراقب موقعیت‌هایی باشید که فکر می‌کنید در اونها مسئولیت فردی کمی دارید. اون وقته که احتمالاً انتخاب‌های غیرمسئولانه ازتون سر می‌زنه.

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منبعی که برای نوشته این مطلب استفاده کردم:

۱۰ راه برای تصمیم‌گیری بهتر

 

 

بیشتر کنجکاوی کنیم
تغییر باور تغییر تصمیم گیری
باورهای ما چسبنده‌تر از واقعیت هستند

 چی میشه که یه چیزی رو باور می‌کنیم؟ نویسنده: بهجت بندری همه‌ی ما یک مجموعه باورهایی داریم که به صورت بیشتر بخوانید

ارزیابی تصمیم با تفکر نامطمئن
من آینده، من امروز: ارزیابی تصمیم‌ با سفر در زمان

برای تصمیم‌گیریِ بهتر باید بتونیم نتیجه‌ی تصمیم‌هامون رو از قبل تصور و تجسم کنیم. نویسنده: گیتی عاصمی سفر به آینده بیشتر بخوانید

کاربرد احتمالات در زندگی روزمره
برنامه‌ریزی با ارزیابی احتمالات در زندگی روزمره

برای خیلی از ما احتمالات بخشی از درس‌های مدرسه است، نه چیزی که در زندگی روزمره به‌کار بیاید. اما انی بیشتر بخوانید

یک نظر برای “راه‌هایی که کمک می‌کنند بهتر تصمیم بگیریم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *