در خلاصه کتاب صلحی که همه صلحها را بر باد داد، که در اپیزود ۱۰ پادکست بیپلاس تعریف کردیم، به فردی به نام تی. ای. لورنس اشاره کردیم. آدمی که او را بیشتر به اسم لورنس عربستان میشناسیم. درباره شجاعت و هوش لورنس هم مطالب زیادی وجود دارد و هم فیلم معروفی ساخته شده؛ اما کمتر کسی از نقش واقعی او در جنگ جهانی اول با خبر است و میداند که لورنس بنیانگذار خبرنامهای سری به نام «بولتن عرب» بود. خبرنامهای که در طراحی استراتژی بریتانیا در سرزمینهای عربی نقش مهمی داشت.
نویسنده: شیرین شاطرزاده
لورنس عربستان واقعا کی بود؟
درباره زندگی خانوادگی تی. ای. لورنس این را میدانیم که در سال ۱۸۸۸ در انگلستان به دنیا آمد. شیفته تاریخ بود و همین باعث شد که بعدها در دانشگاه رشته تاریخ را انتخاب کند. همین رشته در سال ۱۹۰۹ او را به سوریه کشاند. لورنس به گفتهی خودش در سوریهای که آن زمان جزوی از امپراتوری عثمانی بود، نزدیک به ۲۰۰۰ کیلومتر را با پای پیاده طی کرد تا از قلعههای مربوط به جنگهای صلیبی بازدید کند. در این سفر او از روستاهایی گذشت که تا آن زمان پای هیچ فرد اروپایی به آنها باز نشده بود. لورنس میگوید این سفر نقطه آغازی بود که او شخصیت انگلیسی خود را کنار بگذارد.
با شروع جنگ جهانی اول، تی. ای. لورنس هم مثل خیلی دیگر از مردان جوان به ارتش ملحق شد. چون هم خیلی خوب عربی صحبت میکرد و هم با زندگی قبیلههای عرب آشنا بود به عنوان افسر اطلاعات به مصر فرستاده شد، جایی که آن موقع محل استقرار نیروهای بریتانیایی بود.
ولی دو سال بعد اتفاقی افتاد که مسیر زندگیش رو عوض کرد و باعث شد لقب لورنس عربستان را بگیرد.
اداره عربی چه جور جایی بود و چه کاری میکرد؟
در نیمه اول جنگ جهانی اول، بریتانیا به شدت در تلاش بود تا راهی برای تضعیف امپراتوری عثمانی پیدا کند. بریتانیا از یک طرف میخواست در پایان جنگ مانع سلطهی روسیه بر کشورهای عربی بشود و از طرف دیگر از کمک اعراب برای شکست عثمانی استفاده کند.
نتیجه این شد که بخشی به نام «اداره عربی» داخل سازمان اطلاعات قاهره (که از مرکزهای اطلاعاتی مهم بریتانیا در جهان عرب بود) به وجود آمد که هدفش ایجاد هماهنگی بین بخشهایی بود که یا متعلق به بریتانیا بودند (مثلا نیروی دریایی، وزارت خارجه و …) یا بریتانیا روی آنها نفوذ داشت (مثل هند و مصر). اداره عربی مستقر در قاهره همان بخشی بود که لورنس هم در آن کار میکرد.
خبرنامه عرب چی بود؟
در نیمه اول جنگ، شریف حسین، امیر مکه در سرزمین حجاز با نیروهای بریتانیایی تماس گرفت و تمایل خودش را برای همکاری با آنها در جنگ مقابل عثمانی نشان داد. البته این همکاری بدون چشمداشت نبود: حسین مایل بود که ازای کمک به بریتانیاییها به عنوان خلیفه کل سرزمینهای عربی معرفی شود. بهخصوص که میدانست اگر عثمانیها در جنگ پیروز بشوند او را برکنار میکنند.
بریتانیاییها البته پیشنهاد حسین را نپذیرفتند و به او اعلام کردند که تنها میتوانند وعده حکومت بر حجاز را به او بدهند. حسین جوری با آنها حرف زده بود که فکر میکردند یک ارتش پرجمعیت و ماهر عرب در اختیار بریتانیا قرار خواهد داد. به همین دلیل بریتانیا فرستادن پول و اسلحه برای عربهای حجاز را شروع کرد تا به قیام حسین علیه عثمانی کمک کرده باشد.
همکاری بریتانیا با قیام حسین مصادف بود با کار کردن لورنس در اداره عربی. لورنس که جوان خوش فکری بود، انتشار خبرنامهای به نام «بولتن عرب» را شروع کرد. در هر شماره از این خبرنامه خلاصهای از اخبار، دیدگاهها و پیشروی مذاکرات مربوط به قیام اعراب را منتشر میکرد.
خبرنامه عرب از سال ۱۹۱۶ تا پایان ۱۹۱۸ به صورت نامنظم منتشر میشد. به گفته فرامکین، این خبرنامه با مهر محرمانه و در تیراژ بسیار پایینی (۲۶ عدد برای هر شماره) چاپ میشد. هدف این بود که خبرنامه عرب فقط در اختیار عده خاصی از جمله نایبالسلطنه هند و فرماندهان نظامی بریتانیا قرار بگیرد.
در خبرنامه عرب گزارشی از نامهنگاریها و توافقات با سران عرب منتشر میشد. مثلا از طریق این خبرنامه به بخش قابل ملاحظهای از توافقهای شفاهی با فیصل پسر حسین دسترسی داریم. یا گزارش مکاتبات مکماهون و حسین به شکل خلاصه در خبرنامه عرب منتشر میشد، تا همهی سران سیاسی و نظامی بریتانیا در جریان اتفاقها باشند.
اما متاسفانه مطالب این خبرنامه درست و دقیق خوانده نمیشد. و گاهی هم شرح وقایع با تفسیرها و تحلیلهای شخصی افرادی مانند لورنس در هم آمیخته بود. این اتفاق در جاهایی به نفع بریتانیا بود اما گاهی باعث میشد، مرز تخیلات نویسندگان و واقعیت قابل تشخیص نباشد.
با اطلاعات این خبرنامه بریتانیاییها فکر کردند که باید موضعشان را در مقابل حسین تغییر دهند. آنها متوجه شدند که حسین برخلاف ادعایش ارتش بزرگی ندارد و بودجه بریتانیا رسما دارد برای هیچ و پوچ خرج اعراب حجاز میشود، اما برای قطع کردن این بودجه خیلی دیر شده بود. هم حسین قیام مکه را شروع کرده بود و هم فهم این ماجرا به تصمیمگیری صحیحی در سیاست بریتانیا در مقابل اعراب منجر نشد.
پاک کردن اسطوره از چهرهی لورنس
در ارتباط با حسین و بهخصوص پسرش فیصل بود که تی. ای. لورنس کمکم به لورنس عربستان مشهور شد. یک مرد اروپایی با موهای بلوند که از آداب و رسوم خودش فاصله گرفته بود چون شیفته فرهنگ عرب بود. عبای عربی میپوشید و با عربها مثل خانواده خودش رفتار میکرد. او آدم بسیار باهوشی بود اما قطعا یک فرد صادق و درستکار محسوب نمیشد.
پوشیدن عبا نتیجه شیفتگی او نسبت به فرهنگ عرب نبود. او در مقالهای که در آگوست ۱۹۱۷ در خبرنامه عرب منتشر کرده، ۲۷ نکتهای را نوشته که نیروهای بریتانیایی برای ارتباط با اعراب باید رعایت کنند. مثلا به بریتانیاییها توصیه کرده عبای عربی بپوشند چون برخی قبایل به گذاشتن کلاه حساسند. یا نوشته که برای شیخهای عرب هدیه ببرند تا راحتتر اعتماد آنها را جلب کنند.
لورنس فکر میکرد از نیروهای عرب نه به عنوان ارتشی یکپارچه بلکه به عنوان نیروهای چریکی باید استفاده کرد، و مافوقهایش را هم قانع کرد تا با کمک اعراب وارد مبارزهی چریکی با عثمانی بشوند. یکی از بزرگترین اتفاقهایی که خیلی از تاریخدانها آن را به لورنس ربط میدهند، نبردی چریکی بود که برای تصرف عقبه اتفاق افتاد. عقبه بندری در اردن بود که دریای سرخ و جنوب سوریه، قلب آن روزهای دنیای عرب، را بهه هم وصل میکرد.
در فیلم لورنس عربستان، این جنگ با صحنههایی دراماتیک و باشکوه نمایش داده میشود. اما در واقعیت، نبرد عقبه نهتنها یک نبرد چریکی بود بلکه لورنس هم نقش خاصی در آن نداشت و بیشتر مشاهدهکننده بود تا یک فرمانده. بعدها لورنس گزارش تصرف عقبه را جوری در خبرنامه عرب منتشر کرد که فرماندهان بریتانیایی و بعد تاریخدانها تصور کردند نقش لورنس در این نبرد مهم بوده.
لورنس برای سالها روایتهای شخصی و غیرواقعیاش از حوادث را در قالب واقعیت ثبت کرد. مثلا ماجرای تصرف دمشق به روایت لورنس، به دست نیروهای فیصل، پسر حسین، اتفاق افتاده بود. تا حدی بر مبنای همین روایت بریتانیا فیصل را به عنوان امیر اردن انتخاب کرد، اما در واقعیت در دمشق تصرفی اتفاق نیفتاده بود، و نیروهایی از درون دمشق قدرت را به دست گرفته بودند که ارتباطی با فیصل هم نداشتند.
فرامکین در صلحی که همه صلحها را بر باد داد، وقتی به ماجرای دمشق میرسد میگوید لورنس بعدا اعلام کرد «آنگاه که فصل دمشق را مینوشتم روی تکه یخ نازکی شناور بودم و هر که از روی دست من بنویسد، اگر احتیاط نکند، میلغزد. … این قسمتها آمیزهایست از راست و دروغ».
اما بخشی از تصمیمهای جنگی بریتانیا روی همین حرفها و تفسیرهای لورنس در خبرنامه عرب، گرفته شد، که « آمیزهای بود از راست و دروغ».
البته جز لورنس شخصیتهای دیگری هم بودند که تخیلاتشان در جهتگیری و آیندهی جنگ نقش مهمی داشت. بک نمونه دیگری شخصیتی به نام محمد شریف الفاروقی است. فاروقی حضوری کمرنگ و کوتاه مدت اما اثرگذار داشت. فرامکین ماجرای فاروقی را هم در کتاب کامل توضیح داده، که پیشنهاد میکنم به آن هم نگاهی بیندازید.
سرانجام لورنس عربستان چه شد؟
با به پایان رسیدن جنگ جهانی اول، هم لورنس به انگلستان برگشت و هم انتشار خبرنامه عرب متوقف شد. نیروهای بریتانیایی در اواخر جنگ از عملکرد لورنس و گزارشهای او ناراضی بودند و دیگر چندان او را جدی نمیگرفتند. وقتی هم که لورنس در کنفرانس پاریس شرکت کرد تا در تصمیمگیری برای سرنوشت کشورهای عربی سهم داشته باشد، نتوانست نقشی جدی داشته باشد.
در آخر سرزمینهای عربی مستقل نشدند و تنها اتفاقی که افتاد جایگزین شدن حاکمهای عثمانی با حاکمهای اروپایی بود. خیلی زود عراق و سوریه شاهد شورشهای جدیدی بودند، این بار علیه بریتانیا و فرانسه. رویای اتحاد و آزادی سرزمینهای عرب به این ترتیب از بین رفت.
تی. ای. لورنس به کشورش یعنی انگلستان برگشت و به عنوان سرباز مشغول به کار شد. افسر به ظاهر نخبهای که با قوهی تخیل و هوشش بر اسناد تاریخی جنگ اثر گذاشته بود، حالا یک سرباز ساده بود که به اضطراب و افسردگی دچار شده بود. لورنس عربستان سرانجام در سن ۴۶ سالگی هنگام موتورسواری تصادف کرد و جانش را از دست داد.
- برای نوشتن متن از مقاله «زندگی واقعی لارنس عربستان» از موسسه اسمیتسونین ، و مقاله ۲۷ نکته از تی. ای. لارنس در بولتن عرب و کتاب «صلحی که همه صلحها را بر باد داد» کمک گرفتم.
- عکس را لول توماس گرفته و از ویکی مدیا برداشتهام.